تفسير مجمع البيان جلد ۱

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۴۱ -


/ سوره بقره / آيه هاى 101 - 97

97. قُلْ مَنْ كانَ عَدُوّاً لِجِبْريلَ فَاِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِكَ بِاِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهَ وَ هُدَىً وَ بُشْرى لِلْمُؤْمِنينَ.

98. مَنْ كانَ عَدُوّاً لِلَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْريلَ وَ ميكالَ فَاِنَ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْكافِرينَ.

99. وَ لَقَدْ اَنْزَلْنا اِلَيْكَ آياتٍ بَيِّناتٍ وَ ما يَكْفُرُ بِها اِلَّاالْفاسِقُونَ.

100. اَوَ كُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَريقٌ مِنْهُمْ بَلْ اَكْثَرُهُمْ لايُؤْمِنُونَ.

101. وَ لَمّا جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِاللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ نَبَذَ فَريقٌ مِنَ الَّذينَ اُوتُواالْكِتابَ كِتابَ اللَّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ كَاَنَّهُمْ لايَعْلَمُونَ.

ترجمه

97. [اى پيامبر!] بگو: «كسى كه دشمن جبرئيل است، [درحقيقت دشمن خداست.] چرا كه او، به فرمان خدا، آن [قرآن ] را برقلب [مصفّاى ] تو فرود آورده است؛ درحاليكه [آياتش ]تصديق كننده [كتابهاى آسمانى ]پيش از آن است، و رهنمود و مژده رسانى است براى ايمان آوردگان.

98. هر كه دشمن خدا و فرشتگان و فرستادگانش و جبرئيل و ميكائيل باشد، [كفر ورزيده است.] و راستى كه خداوند دشمن كافران است.

99. و بيقين ما نشانه هايى روشن به سوى تو فرو فرستاديم؛ و جز فاسقان، [هيچكس ] به آنها كفر نمى ورزد.

100. و آيا هرگاه كه آنان [با خدا] پيمانى بستند، گروهى [از ايشان ]آن را بدور نيفكندند؟ بلكه بيشترشان ايمان نمى آورند.

101. و هنگامى كه فرستاده اى ازجانب خدا به سوى آنان آمد كه آنچه را با آنان بود تصديق مى كرد، گروهى از آنان كه كتاب [آسمانى ] به آنان داده شد، كتاب خدا را پشت سر [خويش ]افكندند؛ چنانكه گويى [چيزى از آن ]نمى دانند.

نگرشى بر واژه ها

«جبرئيل»: نام فرشته گرانقدر وحى است.

«ميكائيل»: نام يكى ديگر از فرشتگان گرانقدر خداست.

«آيات»: نشانه اى عبرت آموز.

«بيّنات»: دليلهاى آشكار و روشنگر.

«نبذه»: بدور افكندند.

شأن نزول

در شأن نزول اين آيات شريفه، از ابن عبّاس نقل كرده اند كه:

هنگامى كه پيامبر گرامى(ص) وارد مدينه شد، گروهى از يهوديان فدك و پيشواى دينى آنان - «ابن صوريا» - به حضورش رسيدند و به پرسشهاى گوناگون پرداختند؛ ازجمله پرسيدند:

اى پيامبر خدا! خواب شما چگونه است؟

پيامبر(ص) فرمود: به وقت خواب، دو چشم من به خواب عميق مى روند، امّا در همانحال قلبم بيدار و هوشيار است.

گفتند: شگفتا! ما در كتاب آسمانى خويش خوانده ايم كه خواب آخرين پيامبر خدا همينگونه است كه تو گفتى.

و نيز پرسيدند: به ما بگو كه فرزند از پدر است يا مادر؟

پيامبر(ص) فرمود: هر دو.

پرسيدند: چرا بعضى از كودكان به عموهاى خود شباهت دارند و برخى به داييهاى خويش؟

پيامبر(ص) فرمود: هركدام از نطفه زن يا مرد از ديگرى توانمندتر بود، كودك به آن سو شباهت پيدا مى كند.

پرسيدند: اى پيامبر! همه را درست گفتى. اينك پروردگارت را به ما معرّفى كن.

پيامبر(ص) با نام خدا سوره «قل هواللَّه» را خواند و براى آنان روشنگرى فرمود.

«ابن صوريا» گفت: اى پيامبر خدا! ما آماده ايم به شما بعنوان آخرين پيام آور خدا ايمان بياوريم. تنها يك پرسش ديگر مانده است.

پيامبر(ص) فرمود: بپرسيد.

گفت: كداميك از فرشتگان، پيام خدا را به شما مى رساند؟

پيامبر(ص) فرمود: جبرئيل.

«ابن صوريا» گفت: او دشمن ما است؛ اوست كه پيام جهاد و كشتار و سختيها را مى آورد. امّا ميكائيل پيام آور آسايش و گشايش و راحتى است. اگر ميكائيل آورنده وحى به سوى تو بود، ما به تو ايمان مى آورديم؛ ولى اينك كه آورنده وحى جبرئيل است، به تو ايمان نخواهيم آورد.

تفسير

در نخستين آيه شريفه اين بحث، به پندارهاى بى اساس يهود پاسخ داده مى شود.

«قل من كان عدوّاً لجبريل فانّه نزّله على قلبك باذن اللَّه»

آنان مى گويند: چون فرشته اى كه پيام خدا را بر تو فرود مى آورد، همان جبرئيل است و ما هم با او دشمن هستيم، به تو ايمان نمى آوريم. اى پيامبر! بگو: كسى كه دشمن جبرئيل باشد، درحقيقت دشمن خداست؛ چرا كه او اين آيات قرآن را به فرمان خدا بر قلب تو فرود آورده است.

در اين آيه شريفه، از آن جهت فرود آيات به قلب پيامبر(ص) عنوان شده كه آيات، بعد از فرود، در قلب حفظ مى شوند. و درمورد «باذن اللَّه» نيز برخى گفته اند:

منظور از اذن خدا، علم خدا و يا اعلام او به فرشته وحى است.

«مصدّقاً لمابين يديه و هدىً و بشرى للمؤمنين»

درحاليكه اين قرآن، كتاب آسمانى شما تورات را تأييد مى كند و گواهى مى دهد كه آن كتاب ازجانب خدا فرود آمده، و رهنمود و مژده رسانى است به ايمان آوردگان.

دليل اينكه آيه شريفه، رهنمود كتاب را از امتيازات مردم باايمان مى شمارد، اين است كه تنها آنان از رهنمود كتاب بهره مى برند و برطبق مقرّرات آن عمل مى كنند؛ گرچه قرآن در انديشه راهنمايى همه بشريت است.

بعضى گفته اند: منظور از «هدايت» در اين آيه شريفه، رحمت و پاداش است، كه آن هم ويژه مردم باايمان است؛ و معناى «بشرى» نيز اين است كه در اين كتاب، نعمت جاودانه به آنان مژده داده شده است.

ممكن است وصفهاى سه گانه «مصدّقاً»، «هدىً» و «بشرى» از اوصاف جبرئيل باشد، نه قرآن شريف. در اينصورت، معناى آيه شريفه چنين مى شود كه: فرشته وحى، كتابهاى پيشين را گواهى مى كند و رهنمود و مژده رسانى براى مردم باايمان است.

«من كان عدوّاً للَّه و ملائكته و رسله»

هركه دشمن خدا و فرشتگان و فرستادگانش و جبرئيل و ميكائيل باشد، كفر ورزيده است

زيرا دشمنى با خدا، نافرمانى از مقررّات و شريعت اوست و جز اين نيست.

عدّه اى گفته اند: منظور، دشمنى با بندگان شايسته كردار خدا است؛ كه قرآن مى فرمايد:

«اِنَ الَّذينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِى الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ وَ اَعَدَّ لَهُمْ عَذابَاً مُهينَاً.»(197)

بى گمان كسانى كه خدا و پيامبرش را اذيت مى كنند، خدا آنان را در اين جهان و جهان ديگر لعنت كرده و عذابى خفّت بار برايشان فراهم ساخته است.

«و جبريل و ميكال»

دليل آمدن نام اين دو فرشته گرانقدر پس از واژه «فرشتگان» در آيه شريفه، اين است كه اين دو فرشته مقام و منزلت خاصّى در ميان آنها دارند.

عدّه اى گفته اند: نام اين دو فرشته بدان جهت در آيه شريفه ذگر شده كه يهود با آنها اظهار دشمنى كردند.

گروهى نيز برآنند كه علّت ذكر نام آنان در آيه شريفه، اين است كه همه بدانند آن دو، از فرشتگان گرانقدر خدا هستند و پندارهاى يهود درمورد آنها بى اساس است.

«فانّ اللَّه عدوٌّ للكافرين»

و راستى كه خدا دشمن كافران است

چگونه؟

برخى گفته اند: چگونه ممكن است انسان خردمندى خود را دشمن جبرئيل بداند و اين دشمنى را اعلان كند؟

پاسخ

اين حكم درمورد يهود بسيار طبيعى است؛ زيرا هم آنان بودند كه پس از نظاره بر شكافته شدن دريا و تماشاى ديگر نشانه ها و معجزات موسى (ع)، احمقانه از او تقاضا كردند كه براى آنان خدايى نظير خداى بت پرستان برگزيند، و يا خواستند خداى يكتا را بطور آشكار برآنان بنماياند، و نيز گوساله پرستى و جنايات شرم آور ديگرى را مرتكب شدند؛ پس، دور از ذهن نيست كه با جبرئيل دشمنى كنند و آن را اعلام دارند.

«و لقد انزلنا اليك آياتٍ بيّناتٍ»

ابن عبّاس در شأن نزول اين آيه شريفه مى گويد: يكى از دانشمندان يهود به نام «ابن صوريا» در ادامه بهانه جوييهاى يهود گفت: اى محمّد! تو از آيات و نشانه هايى كه ما بشناسيم و درمورد شما خوانده باشيم، هيچ به همراه نياورده اى تا بدانوسيله به تو ايمان بياوريم. و آنگاه بود كه اين آيه شريفه فرود آمد.

درمورد واژه «آيات» در اين آيه شريفه، ديدگاهها متفاوت است:

1. بعضى را اعتقاد بر آن است كه منظور، معجزات گوناگونى است كه خدا به محمّد(ص) ارزانى داشت.

2. برخى گفته اند: منظور، قرآن شريف - اين معجزه جاودانه - است.

3. پاره اى نيز مى گويند: منظور، دانش تورات و انجيل و اخبار كتابهاى گذشته است؛ كه قرآن مى فرمايد:

«...يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثيرَاً مِمّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتابِ...»(198)

...بيّنات، آيات روشن كننده حق از باطل است...

«و ما يكفر بها الّا الفاسقون»

و جز فاسقان و گناهكاران، هيچكس به آن آيات كفر نمى ورزد

منظور از «فاسقان» در آيه شريفه، كفرگرايان هستند؛ و بدان جهت «فسق» كفر خوانده شده، كه واژه «فسق» به معناى «بيرون آمدن چيزى از چيز ديگر» است، و يهود به دليل انكار قرآن و آورنده اش، از دين خود خارج شدند.

چرا؟

چرا قرآن از يهود به «فاسقان» تعبير كرد، نه به كافران؟

پاسخ

1. بدان دليل كه يهود از دين خدا و مقررّات آن بيرون رفتند و به نافرمانيهاى سهمگين دست يازيدند.

2. و بدان جهت كه آنان در كفر نيز بسيار عصيانگرى كردند؛ زيرا «فسق» سهمگين ترين گناه است و اگر درمورد كفر بكار رود، نشانگر بدترين مرحله كفر است.

«اوكلّما عاهدوا عهداً نبذه فريقٌ منهم»

آيا هرگاه كه آنان پيمانى با خدا و پيامبرش بستند، گروهى از آنان آن پيمان را بدور نيفكندند؟

درباره اين پيمان، ابن عبّاس مى گويد: منظور پيمانى است كه از يهود گرفته شد كه به پيامبر امّى كه آخرين و برترين پيام آوران خداست، ايمان بياورند.

واژه «كلّما» در آيه شريفه، نشان دهنده تكرار در عهدشكنى يهود است؛ ازاين رو، برخى نيز برآنند كه منظور، پيمانهايى است كه يهوديان با پيامبر اسلام(ص) بستند و شكستند، همانندِ يهودِ بنى قريظه و بنى نضير كه با شكستن پيمان خود با پيامبر (ص)، دشمنان را در كارزار خندق يارى كردند.

«بل اكثرهم لايؤمنون»

بلكه [واقعيت اين است كه ] بيشتر آنان ايمان نمى آورند

ضمير «هم» به گروهى برمى گردد كه هم پيمان مردم مسلمان بودند، نه به عهدشكنان يهود؛ چرا كه عهدشكنان هيچگاه ايمان نياوردند؛ امّا در بين معاهدين، بودند كسانى همچون عبداللَّه سلام و كعب و ديگران كه ايمان آوردند، بااينكه بيشترشان بر حق ستيزى خود پاى فشردند.

نكته ديگر در اينجا، بكاررفتن واژه «بل» است، به دو دليل:

نخست اينكه گروهى از آنان پيمان خود را با پيامبر(ص) شكستند و با اين كار كفر ورزيدند؛ از اين رو، خدا با واژه «بل» موضوع كفر را بسط مى دهد و خاطرنشان مى سازد كه بيشتر آنان پيمان خود را شكستند و كافر شدند، بعضى از روى آگاهى و برخى هم از روى ناآگاهى.

و ديگر اينكه كفر همه آنان را ثابت مى كند؛ كفر عدّه اى را بخاطر پيمان شكنى، و گروهى ديگر را به سبب دشمنى با قرآن و آورنده آن، و ايمان نياوردن به آن دو.

«ولمّا جاءهم رسولٌ من عنداللَّه»

و هنگامى كه فرستاده اى ازجانب خدا براى آنان آمد

بيشتر مفسّران در اين عقيده متّفقند كه منظور از «رسول» در آيه شريفه، محمّد(ص) آخرين پيامبر خداست؛ امّا برخى نيز گفته اند كه منظور، اصل رسالت و پيامبرى است.

«مصدّقٌ لما معهم»

در تفسير اين جمله از آيه شريفه، دو ديدگاه ارائه شده است:

1. منظور اين است كه آخرين پيامبر خدا(ص)، كتابهاى آسمانى آنان همچون تورات و انجيل را تصديق مى كند؛ چرا كه همان ويژگيها و اوصافى را به همراه دارد كه آن كتابها نويد آمدنش را مى دادند.

2. مقصود آن است كه پيامبر(ص)، آسمانى بودن اصل تورات را تصديق مى كند.

كه به نظر ما، ديدگاه نخست بهتر بنظر مى رسد.

«نبذ فريقٌ من الّذين اوتواالكتاب»

گروهى از آنان كه كتاب به آنها داده شد

اينكه چرا در اين آيه شريفه قيد شده «من الذّين اوتواالكتاب»، و از ضمير «منهم» استفاده نشده، علّت آن است كه خطاب آيه، دانشمندان يهودند كه ريشه جرم و تحريف و انحراف هستند؛ و چنانچه بجاى آن، ضمير «هم» بكار مى رفت، در اينصورت نيز پنداشته مى شد كه همه يهود مورد نظرند، نه بانيان انحراف و انكار.

«كتاب اللَّه وراء ظهورهم»

كتاب خدا را پشت سر خود افكندند

گروهى گفته اند: منظور از كتاب خدا، تورات است كه يهوديان آن را تلاوت مى كردند، امّا به آن عمل نمى كردند.

دسته اى ديگر معتقدند كه منظور، قرآن شريف است كه يهوديان آن را انكار كردند.

پاره اى نيز برآنند كه منظور از پشت سرافكندن كتاب خدا اين است كه آنان آيات خدا را در پوسترها و پارچه هاى حرير و ديبا مى نوشتند و با طلا و نقره مى آراستند، امّا حلال و حرام آن را رعايت نمى كردند.

عدّه اى هم گفته اند: منظور اين است كه آنان با انكار قرآن و پيامبر(ص)، درحقيقت كتاب آسمانى خويش را كه نويد آمدن آن دو را داده بود، پشت سر افكندند.

«كانّهم لايعلمون»

چنانكه گويى [چيزى از آن ] نمى دانند

در تفسير اين جمله از آيه شريفه، دسته اى گفته اند: منظور اين است كه آنان پيامبر خدا را مى شناسند، امّا از روى كينه توزى و حق ستيزى، چنان انكار مى كنند كه گويى هرگز او را نمى شناسند.

برخى ديگر گفته اند: منظور اين است كه گويى آنان نمى دانند چه كيفر سهمگينى در انتظار آنان است.

گروهى نيز برآنند كه منظور اين است كه گويى نمى دانند در كتاب آسمانى اشان، تورات، چه حقايقى درباره آخرين پيامبر آمده است؛ و خود را به نادانى كامل زده اند.