تفسير مجمع البيان جلد ۱

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۳۹ -


/ سوره بقره / آيه هاى 93 - 91

91. وَ اِذا قيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما اَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا نُؤْمِنُ بِما اُنْزِلَ عَلَيْنا وَ يَكْفُرُونَ بِما وَرائَهُ وَ هُوَالْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ اَنْبِياءَاللَّهِ مِنْ قَبْلُ اِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ.

92. وَلَقَدْ جائَكُمْ مُوسى بِالْبَيِّناتِ ثُمَ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ اَنْتُمْ ظالِمُونَ.

93. وَ اِذْ اَخَذْنا ميثاقَكُمْ وَ رَفَعْنا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا ما آ تَيْناكُمْ بِقُوَّةٍ وَاسْمَعُوا قالُوا سَمِعْنا وَ عَصَيْنا وَاُشْرِبُوا فى قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَما يَأْمُرُكُمْ بِهِ ايمانُكُمْ اِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ.

ترجمه

91. و هنگامى كه به آنان گفته شود به آنچه خدا فروفرستاده است، ايمان آوريد، مى گويند: «به آنچه بر [خود] ما فرو فرستاده شده است، ايمان مى آوريم». و به آنچه غير از آن است - با آنكه برحق است و كتاب آسمانى آنان را گواهى مى كند - كفر مى ورزند. [اى پيامبر! ]بگو: اگر شما ايمان داشتيد، چرا پيامبران خدا را پيش از اين مى كشتيد؟!

92. و بى گمان موسى [آن همه ] دلايل [و معجزات ]روشن را براى شما آورد؛ امّا شما پس از او گوساله را به پرستش گرفتيد، درحاليكه ستمكار بوديد.

93. و [بياد آوريد] هنگامى را كه از شما پيمان استوار گرفتيم، و [كوه ]طور را برفراز سرتان برافراشتيم [و هشدار داديم كه:] آنچه را به شما داده ايم، با همه توان بگيريد و [سخن حق را] بشنويد [و فرمان بريد]. شما گفتيد: «شنيديم و نافرمانى كرديم». و [اينگونه زشت عمل كردند كه ] دلهايشان به سبب كفرشان، از [مهر ]گوساله سيراب شد. [اى پيامبر!] بگو: «اگر شما ايمان داريد، [براستى كه ]ايمانتان شما را به بدچيزى فرمان مى دهد.»

نگرشى بر واژه ها

وارئه: جز آن يا پس از آن.

اسمعوا: بشنويد و بپذيريد.

اشربوا: به نوشيدن وادار شدند.

تفسير

«و اذا قيل لهم آمنوا بما انزل اللَّه قالوا نؤمن بما انزل علينا»

و هنگامى كه به آنان گفته شود: «هان اى يهود! بياييد به آنچه خدا فرو فرستاده است، ايمان بياوريد و قرآن و آورنده آن را تصديق كنيد»، مى گويند: «ما به آنچه بر خودمان فرود آمده است، ايمان مى آوريم».

«و يكفرون بما ورائه»

و بدينسان، با اين گرايش نژادى و تعصّب كور، به غير آن (تورات) كفر مى ورزند؛ خواه آن كتاب، انجيل باشد يا قرآن.

«و هوالحقّ مصدّقاً لما معهم»

درحاليكه آن [آخرين كتاب آسمانى ] حق است و علائم و نشانه هاى پيامبر را كه در تورات آمده و نزد آنان است، و نيز معارف و مفاهيم توحيدى را تصديق مى كند

يكى از قرآن پژوهان مى گويد: اين جمله نشانگر آن است كه آنان به كتاب خودشان هم ايمان نداشتند؛ زيرا قرآنى را انكار مى كردند كه تورات را تأييد مى كرد.

«قل فلم يقتلون انبياءاللَّه من قبل ان كنتم مؤمنين»

اى پيامبر! بگو اگر براستى بهانه ايمان نياوردن شما اين است كه محمّد(ص) از تبار شما نيست، پس چرا پيشتر پيامبران خودتان را مى كشتيد اگر ايمان داشتيد؟! درحاليكه هم كشتن و هم مخالفت با آنان، در كتاب آسمانى شما تحريم شده بود؛ و شما موظّف بوديد از آنان فرمان بريد.

چرا؟

چرا با اينكه زمان كشتن پيامبران، گذشته بوده، قرآن فعل مضارع «يقتلون» را بكار برده است؟

پاسخ

اگر عمل مورد نظر، از عادتها و صفات انجام دهنده آن باشد، در اينصورت فعل مضارع بكار مى رود و معناى ماضى مى دهد؛ براى نمونه، در نكوهش كسى كه عادتش دزدى و آدمكشى است، مى گويند: «انت تسرق و تقتل».

چرا؟

چرا با اينكه كشتار پيامبران به دست نياكان و پدران يهود عصر رسالت پيامبر (ص)، انجام پذيرفت، قرآن اين كار را به آنان نسبت مى دهد؟

پاسخ

در پاسخ به اين پرسش، دو دليل اقامه كرده اند:

1. اگر گروهى، مشخّصات جامعه و جريان تاريخى مشتركى را دارا باشند، روى سخن با حاضر و غايب آنان يكسان است و مى توان كار شايسته و يا ناشايسته يك نسل آن جامعه را به حساب نسل ديگر گذاشت؛ چرا كه اينان بر همان راه و شيوه اند و با آنان شريك در كار.

2. خشنودبودن يا ناخشنودشدن از كار فرد يا گروهى، عاملى است كه انسان را شريك پاداش يا كيفر مى سازد. در روايت آمده است: كسى كه به سياست و شيوه يك جامعه و گروهى خشنود شود، با آنان خواهد بود: «الرّاضى بفعل قومٍ كالدّاخل فيه معهم».

يادآور مى شود كه به اعتقاد نگارنده، دليل دوم دلنشين تر و قانع كننده تر بنظر مى رسد.

«و لقد جائكم موسى بالبيّنات»

و موسى براى شما معجزات آشكارى آورد

روشن است كه دلايل روشن و معجزات آشكارى كه موسى (ع) به همراه خود آورد، همه دليل راستى و درستى او در رسالت و پيام آوريش بود؛ دلايلى چون: يد بيضاء، شكافتن صخره و جوشيدن آب از آن، شكافتن امواج دريا و عبور بنى اسرائيل، اژدهاشدن عصا، توفان مرگبار، آفت ملخ و كنه و قورباغه و خون، كه هركدام عذابى براى هشداردادن به بنى اسرائيل بود. و خدا اينها را دلايل روشن و روشنگر ناميد؛ چرا كه هر بيننده و شنونده اى را تكان مى دهد و راه مى نمايد و روشن مى سازد كه اين موارد كار انسان عادى نيست.

«ثمّ اتّخذتم العجل من بعده و انتم ظالمون»

آنگاه شما آن گوساله را پس از او به پرستش گرفتيد، درحاليكه ستمكار بوديد

و عجيب اينكه شما بنى اسرائيل بازهم پس از آنكه موسى از شما جدا شد و براى نيايش با خدا به ميقات رفت، گوساله اى ساختيد و به پرستش آن پرداختيد! و شما با اين پرستش خفّت بار، بر خويشتن ستم كرديد؛ چرا كه با آن انديشه و عقيده توحيدى كه موسى براى شما آورده بود، خوب مى دانستيد كه جز خدا را نبايد پرستيد، و با اينحال به پرستش گوساله دست يازيديد.

«و اذ اخذنا ميثاقكم و رفعنا فوقكم الطّور خذوا ما آتيناكم بقوّةٍ»

و [بياد آوريد] هنگامى را كه از شما پيمان استوار گرفتيم و كوه طور را برفرازتان برافراشتيم و هشدار داديم كه آنچه را به شما داده ايم، با همه وجود و توان بگيريد

تفسير اين جمله از آيه شريفه، پيشتر از نظرتان گذشت؛ و دليل تكرار آن در قرآن، تأكيد بر موضوع و اتمام حجّت است كه در فرهنگ عرف و عادت، شيوه و سبك شناخته شده اى است. امّا عدّه اى معتقدند كه خداى جهان آفرين براى ترسيم نعمتها و ناسپاسيها و رسواييهاى يهود، اين موضوع را دگرباره طرح فرمود. و پاره اى نيز برآنند كه منظور از طرح اين موضوع در آيات گذشته، عبرت آموزى از رخدادها بوده است؛ و در مرحله دوّم، بحث و گفتگو و احتجاج با آنان است.

«واسمعوا»

و به دستورات آن گوش جان سپاريد و بپذيريد؛ و براساس آن خدا را بندگى كنيد و روابط خويش را با او و ديگر بندگانش و همه موجودات تنظيم كنيد.

«قالوا سمعنا و عصينا»

گفتند: شنيديم و نافرمانى كرديم

در تفسير اين جمله از آيه شريفه، برخى گفته اند: اين سخن را يهود از روى ريشخند گفتند؛ و منظورشان اين بود كه گفتارت را شنيديم، امّا تو را نافرمانى كرديم. و بعضى نيز گفته اند: آنان نه با زبان كه با عملكرد زشت خود چنين وانمود كردند كه پروردگارا! دستورات و مقررّات تو را شنيديم، اما در عمل برخلاف آنها رفتار كرديم.

درمورد گويندگان اين سخن نيز ديدگاهها متفاوت است:

گروهى از دانشوران بر اين انديشه اند كه منظور، يهود عصر رسالت پيامبرند، چرا كه آنان چنين گفتند؛ و از اين جمله به بعد، مربوط به نياكان آنان است. اما دسته اى نيز بر اين اعتقادند كه منظور از گويندگان اين سخن، يهوديان عصر موسى (ع) هستند، زيرا آنان دربرابر دستورات پيامبرشان به عصيان و گناه برخاستند.

«واشربوا فى قلوبهم العجل»

و [آنگاه براثر كفر و شرك آنان،] مهر گوساله در دلهايشان سرشته شد

در اينجا، بدان دليل از مهر گوساله به «نوشيدن» تعبير شد نه «خوردن»، كه آشاميدن آب باعث مى شود كه اين مايع حياتى در همه اعضا و اندامهاى بدن نفوذ كند و به درون آنها راه يابد، اما خوردن اينگونه نيست.

همچنين قرآن؛ اين تعبير نشان مى دهد كه آنان خود به اين ستم و بيداد در حقّ خويشتن دست يازيدند؛ و عامل اين شقاوت و انحطاط، خودشان بودند نه ديگرى. تعبير به «واشربوا» مانند اين است كه به فردى گفته شود: «أنسيت ذلك...؟» (خودت فراموش كردى...؟)؛ و يا اينكه به كسى گفته شود: «اوتى فلان علماً جماً.» (خودت تحصيل دانش كردى).

«بكفرهم»

معناى اين سخن اين نيست كه خدا كفر آنان را مهر و محبّت به گوساله قرارداد، چرا كه محبّت گوساله با پرستش آن كفر است و زشت؛ و خداى هدايتگر هرگز درمورد بندگانش چنين نمى كند. بلكه منظور اين است كه با پرستش گوساله و مهر به آن، به خداى هستى بخش كفر ورزيدند.

عدّه اى گفته اند: حقيقت اين است كه گوساله سازان - يعنى سامرى و شيطانهاى رنگارنگ - محبّت و عشق به گوساله طلايى را با تبليغات دروغين بر دلهاى آنان وارد ساختند؛ و «بكفرهم» نيز بيانگر اين واقعيت است كه آنان به دليل درست نشناختن خدا و نوعى گرايش به تشبيه، پرستش گوساله را مانع توحيد گرايى و يكتاپرستى نديدند؛ از اين رو، به كفر درغلطيدند و مهر گوساله در قلبهايشان نفوذ كرد.

كوتاه سخن اينكه انحراف از راه و رسم يكتاپرستى به گوساله پرستى، كار خود آنان و سردمداران گوساله سازشان بود، و ره آورد زشت و ويرانگر آن نيز دامنگير خودشان شد؛ و تصوّر برخى كه مهر گوساله را كيفر عملكرد آنان پنداشته اند كه خدا بر دلهايشان افكند، پندار بى پايه اى است؛ چرا كه مهر گوساله نه مضر است و نه كيفر محسوب مى شود؛ اين كفر و شرك است كه زيانبار و ويرانگر است، خواه بصورت پرستش گوساله باشد يا فرعون و نمرود و بتهاى رنگارنگ ديگر.

«قل بئسما يأمركم به ايمانكم»

بگو: «اگر ايمان داريد، بدانيد كه ايمانتان شما را به بدچيزى وامى دارد.»

در اين جمله از آيه شريفه، روى سخن با پيامبر گرامى(ص) است. خدا به او مى فرمايد: هان اى بنده برگزيده ام محمّد! به يهود بگو: به هر چيزى كه به بهانه ايمان به آن روى مى آوريد، خواه كشتن پيامبران باشد يا انكار كتابهاى آسمانى و يا دروغ انگاشتن مقررّات، همه و همه زشت و بسيار ناپسند است.

روشن است كه منظور از ايمان در اينجا، همان است كه يهود مى پنداشتند براى آنان نازل شده و به آن ايمان دارند.

«ان كنتم مؤمنين»

اگر براستى ايمان داريد

اگر همانگونه كه خود مى پنداريد، براستى به تورات ايمان داريد، در اين كتاب آسمانى، كشتن پيامبران و ديگر انسانها، و پيروى از هواهاى جاه طلبانه و زشتيهاى ديگر سخت تحريم شده است؛ از اين رو، باز گرديد و به خدا و پيامبرش و آخرين كتاب آسمانى ايمان بياوريد اگر براستى به تورات ايمان داريد.