تفسير مجمع البيان جلد ۱

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۳۳ -


/ سوره بقره / آيه هاى 66 - 63

63. وَ اِذْ اَخَذْنا ميثاقَكُم وَ رَفَعْنا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا ما آ تَيْناكُمْ بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُوا ما فيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ.

64. ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَلَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرينَ.

65. وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِى السَّبْتِ فَقُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئينَ.

66. فَجَعَلْناها نَكالَاً لِمابَيْنَ يَدَيْها وَ ماخَلْفَها وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقينَ.

ترجمه

63. و [يادآريد] زمانى را كه از شما پيمان استوار گرفتيم، و [كوه ] طور را برفراز شما برافراشتيم [و پيام داديم كه ]آنچه را به شما داده ايم، با همه توان بگيريد، و آنچه را در آن است، [با همه وجود ]بخاطر بسپاريد؛ باشد كه پروا پيشه سازيد.

64. سپس شما بعد از آن [پيمان استوار] رويگردان شديد؛ و اگر فزونبخشى خدا و مهر او بر شما نبود، بى ترديد از زيانكاران بوديد.

65. و بى گمان [خودتان حال و روز] كسانى از شما را كه در روز شنبه [از مرزهاى مقررّات خدا] تجاوز كردند، [بخوبى ] دانستيد؛ پس ما به آنان گفتيم:« [به كيفر كارتان، ]به بوزينگانى مطرود تبديل شويد [و چنان شدند].

66. و ما اين [كيفر سخت ] را براى آنان و [نسلهاى ] پس از آنان عبرتى [فراموش ناشدنى ]، و براى پرواپيشگان، اندرزى [انسانساز] قرار داديم.

نگرشى بر واژه ها

«ميثاق»از «وثوق» گرفته شده، و به معناى «پيمان استوار» است.

«طور» در لغت به معناى «كوه» است، و در اصطلاح به كوه خاصّى گفته شده كه موسى (ع) براى راز و نياز با خدا به آنجا مى رفت.

«تولّيتم»: روى گردانديد.

«علمتم»: دانستيد.

«اعتدوا»: تجاوز كردند.

«السّبت» در لغت به معناى شنبه، و در اصطلاح به معناى «دست كشيدن از كار» است؛ و چون يهوديان در روز شنبه دست از كار مى كشيدند، اين روز بعنوان روز تعطيل عمومى يهود شناخته شد.

برخى نيز گفته اند: «سبت» به معناى «آسايش و راحتى» است؛ مانند: «وجعلنا نومكم سباتاً» و يا «والنّوم سباتاً». و از آنجا كه يهود در روز شنبه به آرامش و آسايش مى پرداختند، اين روز را به اين نام خواندند.

«قردة» جمع «قرد» به معناى «بوزينه» است

«خاسئين» جمع «خاسئى» به معناى «رانده شده» است.

«نكال»: كيفر، هشدار، ترسانيدن.

«موعظة»: پند و اندرز.

تفسير

در اين آيات نيز روى سخن با بنى اسرائيل است؛ مى فرمايد:

[بياد آوريد] آنگاه را كه از شما پيمان گرفتيم؛ پيمان فطرى بر توحيدگرايى و تقواپيشگى و عدالتخواهى و درست انديشى و دريافت صحيح دلايل و برهانهاى اين راه و رسم.

در اينكه منظور از اين پيمان چيست، دو ديدگاه ارائه شده است:

1. بعضى بر اين انديشه اند كه منظور از اين پيمان، همان عهدى است كه آفريدگار هستى از پيامبران گرفته؛ و آن را در آيه شريفه زير ترسيم كرده است:

«وَ اِذْ اَخَذَاللَّهُ ميثاقَ النَّبِيّينَ لَما آ تَيْتُكُمْ مِنْ كِتاب ٍ وَ حِكْمَةٍ...»(175).

2. و برخى نيز گفته اند كه منظور از «ميثاق» در آيه شريفه، همان گرفتن عهد و پيمان از آنان براى عمل به تورات است.

«و رفعنا فوقكم الطّور»

به بيان عدّه اى از مفسّران، اين جمله از آيه شريفه درمورد بازگشت موسى (ع) از كوه طور و آوردن الواحى است كه تورات در آن بود و مقررّات خدا و ارزشها و ضدّارزشها همه در آن طرح شده بود. موسى (ع) به بنى اسرائيل فرمود: «اينك اين كتاب خدا و مقررّات اوست؛ برگيريد و بدان عمل كنيد». امّا آنان عمل به آن را گران يافتند؛ از اين رو، سر باز زدند. و خدا فرشتگانى گسيل داشت تا كوه طور را برگرفتند و بر فراز سر آنان برافراشتند؛ و موسى (ع) به آنان هشدار داد كه اگر عمل به مقررّات الهى را تعهّد نسپاريد، فرشتگان كوه را بر سرتان رها خواهند كرد. بنى اسرائيل پس از هشدار موسى (ع) به خود آمدند و ترسيدند؛ به همين جهت، تورات را گرفتند و درحاليكه به كوه طور مى نگريستند، به نشان فرمانبردارى از خدا، به سجده افتادند.

«خذوا ما آتيناكم بقوّةٍ»

ابن عبّاس و برخى ديگر مى گويند: منظور از اين جمله اين است كه تورات را با همه وجود و توان برگيريد و در اوج يقين به مقررّات آن عمل كنيد.

از حضرت صادق (ع) پرسيدند كه منظور از اين قدرت و اقتدار، قدرت جسمى است يا روحى؟ حضرت فرمود: هر دو.

عدّه اى مى گويند: مفهوم اين جمله آن است كه تورات را بگيريد و با همه وجود به مقررّات آن عمل كنيد.

«و اذكروا مافيه»

و آنچه را در آن است، بخاطر بسپاريد [و به آن عمل كنيد]

جمعى برآنند كه مقصود اين فراز از آيه شريفه اين است كه: بياد آوريد عذاب و كيفرى را كه خدا براى ترك كنندگان مقررّات تورات درنظر گرفته است. و در تأييد اين ديدگاه روايتى نيز از حضرت صادق(ع) نقل كرده اند.

«لعلّكم تتّقون»

شايد شما با اين يادآوريها و هشدارها، پرواى خدا را پيشه سازيد و از نافرمانى او بترسيد.

«ثمّ تولّيتم من بعد ذلك فلولا فضل اللَّه عليكم و رحمته لكنتم من الخاسرين»

و شما پس از آن، به عهد و پيمان خويش پشت كرديد؛ و اگر بخشايش خدا و مهر او نبود [تا توبه شما را بپذيرد]، بى گمان از زيانكاران بوديد

درباره بخشايش خدا و مهر او، يكى از قرآن پژوهان پيشين به نام «ابوالعاليه» مى گويد: منظور از فضل خدا، ايمان است و رحمت او قرآن شريف. با اين بيان، معناى آيه شريفه اين مى شود كه: اگر قدرت ايمانى كه من به شما ارزانى داشتم، نبود و اگر آفتهاى ايمان و موانع هدايت را از سر راه شما برنداشته بودم و قرآن را براى شما نمى فرستادم، راه حق و عدالت را نمى يافتيد و درنتيجه زيانكار بوديد.

«و لقد علمتم الّذين اعتدوا منكم فى السّبت فقلنا لهم كونوا قردةً خاسئين»

و كسانى از خودتان را كه در روز شنبه [از فرمان خدا] تجاوز كردند، نيك شناختيد؛ پس ما [نيز به كيفر قانون شكنى و فريبكاريشان،] به آنان گفتيم:«[اينك ] بوزينگانى طردشده باشيد»

آرى؛ آنان با زيرپانهادن مقررّات خدا درمورد صيدنكردن ماهى در روزشنبه، با ترفندى آنها را در همان روز كه با احساس امنيت برروى آبها گرد مى آمدند، به محاصره درمى آوردند؛ و آنگاه در روز يكشنبه همه را صيد مى كردند و با فريبكارى چنين وانمود مى كردند كه به مقررّات خدا احترام مى گذارند، درحاليكه كارشان تجاوز به قانون خدا بود، زيرا همان مرحله به محاصره درآوردن ماهيها در گوشه اى از آبها براى گرفتن آنها، خود صيد آنها بود.

حسن بصرى در اين مورد مى گويد: آنان برخلاف هشدار خدا، شنبه ها به صيد مى پرداختند و با توجيه و تأويل قانون خدا، آن را حلال مى شمردند. خدا مى فرمايد: «ما هم به آنان گفتيم: اينك به كيفر كردار سراسر فريب و تجاوزتان، به بوزينگانى مطرود تبديل شويد». روشن است كه با آمدن واژه «كونوا» در آيه شريفه، امر موجود در آن يك دستور تكوينى به مفهوم «باشيد» بوده است، نه اصطلاحى.

ابن عبّاس مى گويد: خدا با فرمان خويش آنان را مسخ كرد. آنها سه روز در آن حال بودند، نه مى خوردند و نه مى آشاميدند؛ و آنگاه طوفانى سخت و ويرانگر وزيدن گرفت و آنان را يكسره نابود ساخت.

برخى نيز درمورد سرنوشت سياه آنان مى گويند: آنان براستى به شكل بوزينگان درنيامدند، و منظور قرآن هم شكل ظاهرى آنان نيست؛ بلكه قرآن مثال آنان را مثال بوزينگان ترسيم مى كند، مانند اين آيه شريفه كه مى فرمايد: «... كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ اَسْفارَاً...»(176). با اين بيان، دلهاى آنان مسخ شد و آنها بسان بوزينگان شدند كه نه اندرزى در آنان اثر مى كرد و نه پند و هشدارى.

و بدينسان، در اين آيه شريفه بخشى از نعمتهاى خدا و ناسپاسى آنان براى آگاهى پيامبر (ص) و امّت او ترسيم شد؛ با اين هدف كه هم براى پيامبر (ص) كه هماره زير فشار تهمتها و دروغ سازيها و اذيت و آزار يهوديان عصر خويش بود، تسليت خاطرى باشد، و هم براى يهوديان هشدارى باشد كه ممكن است با درپيش گرفتن ترفندها و فريبكاريهاى پدران و نياكانشان در حق ستيزى، خود نيز به سرنوشت قوم آنان دچار شوند، پس بهتر است درس عبرت گيرند و به خود آيند و راه توبه و بازگشت به سوى خدا را برگزينند.

«فجعلناها نكالاً لمابين يديها و ماخلفها»

و ما آن كيفر عبرت انگيز و سخت را براى حاضران و نسلهاى پس از آن درس عبرتى ساختيم

در تفسير اين فراز از آيه شريفه، نظرهايى ارائه شده است؛ ازجمله:

1. از ابن عبّاس نقل كرده اند كه: منظور از «مابين يديها»، امّتهاى معاصر آنان، و مقصود از «ماخلفها»، نسلهاى پس از آنان است.

اين ديدگاه با روايتى كه از دو امام نور - حضرت باقر (ع) و حضرت صادق(ع) - رسيده، هماهنگ است. با اين بيان، واژه «ما» كه بيشتر درمورد موجودات فاقد شعور و خرد بكار مى رود، در اينجا به مفهوم «من» كه براى موجودات صاحب خرد و شعور بكار مى رود، آمده است، درنتيجه، تفسير آيه بدينصورت مى شود: «ما اين كيفر سخت را تا روز رستاخيز، عبرتى درس آموز براى همه امّتها قرار داديم تا آنان از ارتكاب اينگونه فريبكاريها و گناهان بپرهيزند.

2. در روايت ديگرى از ابن عبّاس آورده اند كه: منظور از «لمابين يديها»، گناهان و لغزشهايى است كه پيش از صيد ماهى به دست آنان انجام مى شد. با اين تفسير، «لام» به مفهوم سببيّت آمده است. و مقصود از «ماخلفها»، گناهان پس از صيد ماهى و شكستن مقررّات روز شنبه است.

3. ديدگاه سوّم به نقل از روايتى ديگر از ابن عبّاس حاكى است كه: منظور از «لمابين يديها»، روستاهايى است كه در جلو آن قريه بودند؛ و مقصود از «ماخلفها»، قريه هايى است كه در پشت آن قرار داشتند.

4. و آخرين ديدگاه اينكه: منظور از «لمابين يديها»، گناهان گذشته است؛ و مقصود از «ماخلفها»، لغزشهايى است كه باعث نابودى آنان شد.

«و موعظةً للمتّقين»

و براى پرواپيشگان پند و اندرزى قرار داديم

منظور آيه شريفه اين است كه: اين قرآن شريف، تنها رهنمون براى پرواپيشگان است. همچنين اين درس از آن دريافت مى شود كه هر گروهى بسان اين گروه حق ستيز رفتار كند، همان كيفر دردناك و عبرت انگيز را بايد انتظار برد.