تفسير مجمع البيان جلد ۱

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۳۱ -


/ سوره بقره / آيه 61

61. وَ اِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نَصْبِرَ عَلى طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنا مِمّا تُنْبِتُ الْاَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ اَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذى هُوَ اَدْنى بِالَّذى هُوَ خَيْرٌاهْبِطُوا مِصْرَاً فَاِنَّ لَكُمْ ماسَئَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِكَ بِاَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَكانُوا يَعْتَدُونَ.

ترجمه

61. و [نيز] هنگامى را [بياد آوريد] كه گفتيد: «اى موسى! ما [ديگر] هرگز بر يك [نوع ]خوراك تاب نخواهيم آورد؛ بنابراين، از خداى خود بخواه تا از آنچه زمين - از سبزيجات، خيار، سير، عدس و پياز - مى روياند، براى ما بروياند!» [موسى ] گفت: «آيا بجاى چيز بهتر، خواهان چيز پست تريد [و خوراك بهتر را با پست تر عوض مى كنيد]؟ [اينك كه در اين انديشه ايد، ]پس [بكوشيد تا از اين بيابان نجات يابيد و] به شهرى فرود آييد؛ كه آنچه را خواسته ايد، [در آنجا ]براى شما [فراهم ] است.» و [به كيفر ناسپاسى دربرابر نعمتها، نشان ] خوارى و نياز بر [پيشانى ]آنان زده شد، و به خشمى از خدا گرفتار آمدند؛ چرا كه آنان به نشانه هاى خدا كفر مى ورزيدند، و پيامبران را بناحق مى كشتند. اين [شقاوت و نگونسارى آنان ] از آن جهت بود كه [دربرابر ]خدا عصيان مى ورزيدند و [از مرزهاى مقررّات او ]تجاوز مى كردند.

نگرشى بر واژه ها

«طعام»: خوراك و آنچه از آن بعنوان غذا بهره مى گيرند و پاسخگوى نياز جسمى انسان است.

«واحد» سرسلسله عددها است كه خود قابل تجزيه نيست؛ و در اينجا منظور «يك نوع» است.

«ادع» به معناى «خواندن و خواستن» و از «دعا» برگرفته شده است؛ و تفاوت آن با «امر»، ازنظر شأن گوينده است: اگر از سوى مقامى عاليرتبه صادر شود، فرمان است و در صورت عكس، دعا و تقاضا و خواستن.

«تنبتُ»: مى روياند. اين واژه از «انبات» كه اصل آن به مفهوم «اظهار» است، برگرفته شده؛ و بدان جهت كه روييدنيها از زمين ظاهر مى شوند، به آنها «نبات» مى گويند.

«بقل» به سبزيجاتى گفته مى شود كه از دانه مى رويند و ساقه ندارند.

«قثّاء»: خيار.

«فوم»: گندم و يا هر دانه اى كه از آن نان تهيّه مى شود، مانند ذرّت، جو و... عدّه اى نيز آن را به «سير» معنا كرده اند.

«ادنى» نزديكتر، پست تر.

«مصر» در فرهنگ واژه شناسان به معناى «بريدن يا فاصله افكندن ميان دو چيز» است؛ و از آنجا كه شهر يا ساختمانهاى آن از دشت و صحراها جدا مى شوند، به شهر، «مصر» گفته مى شود.

«ضُرِبَتْ»: زده شد، مقرّر شد. به «خراج و ماليات قراردادن» نيز «ضربت» گفته مى شود؛ همانگونه كه مالياتها را «ضرائب» مى گويند.

«باؤُ» بازگشتند، بازآمدن به خير و خوبى يا شر و بدى. كه بيشتر در معناى دوّم بكار مى رود.

«نبيّين» جمع واژه «نبى» به معناى «پيام آور خدا» است.

تفسير

قرآن پس از ترسيم نعمتهاى گوناگون مادّى و معنوى براى بنى اسرائيل، ناسپاسى و كفر آنان و كيفر طبيعى عملكرد زشت و ناهنجارشان را در اين آيه شريفه، براى عبرت ديگران به تصوير مى كشد و مى فرمايد:

«و اذ قلتم يا موسى لن نصبر على طعامٍ واحدٍ»

و [بياد آوريد] هنگامى را كه گفتيد: اى موسى! ما هرگز به يك نوع غذا نمى توانيم بسنده كنيم و تاب بياوريم

روشن است كه منظور از گويندگان اين مطلب، پدران و نياكان يهوديان عصر پيامبر (ص) بودند، نه خود آنان.

چرا؟

با نگرش به آياتى كه گذشت، روشن مى شود كه غذاهاى آنان يكنواخت نبود، بلكه متنوّع بود؛ و «مَنّ» و «سلوى» بر آنان فرود مى آمد. پس چرا آنان از يكنواختى غذاگله مى كردند؟

پاسخ

بعضى گفته اند: درست است كه غذاى روزانه آنان يكنواخت نبود، امّا همان غذاها و خوردنيهاى متنوّع روز ديگر نيز بر سفره آنان مى آمد.

و برخى ديگر گفته اند: هنگامى كه آنان به كيفر مستى و نافرمانى، در آن دشت بيكرانه سرگردان شدند، نخست غذايشان «منّ» بود؛ و پس از درخواست تنوّع در خوراك از موسى (ع)، «سلوى» نيز برايشان فرود آمد.

«فادع لنا ربّك يخرج لنا ممّا تنبت الارض من بقلها و قثّائها و فومها و عدسها و بصلها»

پس خدايت را براى ما بخوان تا از آنچه زمين از سبزيجات، خيار، گندم، عدس، پياز و ديگر ميوه ها و دانه ها مى روياند، براى تغذيه و بهره ورى ما بروياند

گروهى بر اين انديشه اند كه انگيزه اين بهانه جويى و تقاضا اين بود كه بنى اسرائيل پس از سرگردانى در آن دشت، هرچند رو به سوى خدا آوردند و توبه كردند و خدا ابر را سايبان آنان ساخت و «مَنّ» و «سلوى» بر ايشان فرو فرستاد، با همه اين نعمتها از زندگى يكنواخت خسته شدند و مى خواستند كه به شهر و زندگى در آنجا باز گردند؛ كه پاسخ آمد: به شهرى فرود آييد كه آنچه مى خواهيد، براى شما فراهم است.

دسته اى ديگر گفته اند: علّت خستگى آنان اين بود كه هماره غذاى آماده و زندگى راحتى داشتند؛ از اين جهت گفتند: ديگر تاب و توان اين شرايط خوب و آماده را نداريم. از خدايت بخواه از روييدنيهاى گوناگون زمين براى ما بروياند تا براى گردآورى آنها، به كمك يكديگر و تلاش و تحرّك نياز پيدا كنيم.

قال أتستبدلون الّذى هو ادنى بالّذى هو خيرٌ»

موسى يا خداى او گفت: آيا بر آن هستيد نعمتهايى را كه بى هيچ رنج و زحمتى بر شما فرود مى آيد، از دست بدهيد و درعوض به چيزهايى دست يابيد كه براى فراهم آوردن آنها بايد به تلاش و كوشش برخيزيد و خود را به رنج و فشار افكنيد؟

يا: بر اين انديشه پوچ هستيد كه نعمتهاى گرانبها را ازدست بدهيد و نعمتهايى را كه ازنظر ارزش فروترند، جايگزين آنها سازيد؟

در اينكه اين خواسته بنى اسرائيل، ناپسند بود يا پسنديده، ديدگاهها متفاوت است:

1. برخى معتقدند كه خواسته آنان، روا و درست بود؛ چرا كه آنچه داشتند، نعمت خدا بود و آنان مى خواستند نعمت ديگرى داشته باشند.

2. امّا گروهى بر اين باورند كه خواسته آنان نابجا و ناپسند بود و نوعى ناسپاسى؛ و به همين جهت، مورد نكوهش قرار گرفتند.

«اهبطوا مصراً فانّ لكم ماسئلتم»

منظور از «مصر» در اين آيه شريفه كجاست؟

1. بعضى گفته اند: همان مصرى است كه سرزمين آنان و فرعونيان بود.

2. و برخى گفته اند منظور، بيت المقدّس است.

3. و پاره اى از دانشمندان نيز بر اين انديشه اند كه «مصر» به معناى «شهر» است، و منظور از شهر در اين آيه شريفه، شهر دربرابر بيابان است.

«و ضربت عليهم الذّلة والمسكنة»

روى سخن اين فراز از آيه شريفه، آن گروه از بنى اسرائيل است كه پس از نجات و ارزانى شدن آن همه نعمتها به آنان، بجاى سپاس، راه بيداد را درپيش گرفتند، مقررّات روز شنبه را پايمال ساختند و به كشتار پيامبران دست زدند؛ درنتيجه، نشان خوارى و نياز بر پيشانى آنان نواخته شد.

درمورد نشان «ذلّت» عدّه اى گفته اند: منظور از آن، همانگونه كه در قرآن آمده، پرداخت «جزيه» است: «... حَتّى يُعْطُواالْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ»(169). و برخى نيز گفته اند: منظور، همان نشان خاصّى است كه يهود بايد آن را مى زدند تا شناخته شوند.

و درمورد «مسكنت» نيز نظرها متفاوت است:

گروهى آن را تهيدستى هميشگى و نيازمنديهاى گوناگون معنا كرده اند؛ و دسته اى نيز بر اين انديشه اند كه منظور آيه شريفه، نياز و فقر روحى و روانى و ارزشهاى انسانى آنان است؛ و اين درست است، چرا كه پيامبر گرامى (ص) فرمود: «الغنى غنى النّفس» (غنا و ثروتمندى واقعى، بى نيازى روحى و روانى است).

«ابن زيد» در اين باره مى گويد: خداى عادل بدان جهت كه يهود آيات او را دروغ شمردند و پيامبرانش را كشتند، عزّت و سرفرازى آنان را به ذلّت، نعمتهاى گوناگونشان را به نگونسارى، و به كيفر عملكرد زشت و ناهنجارشان، خشنودى خويش از آنان را به خشم برآنان تبديل ساخت.

«و باؤُ بغضبٍ من اللَّه»

و به خشمى از خدا بازگشتند

واژه «غضب» به بيان برخى، عبارت است از بدبختى و فاجعه اى كه در اين جهان جايگزين خشنودى خدا و نعمتهاى او مى شود؛ و به باور برخى ديگر، كيفر و عذابى است كه انسان در سراى آخرت به سبب گناهانى كه مرتكب شده، خواهد چشيد.

«ذلك بانّهم كانوا يكفرون بآيات اللَّه»

اين خشم و غضب خدا بدان دليل است كه آنان نشانه هاى خدا و آيات او را در تورات يا انجيل و قرآن دروغ انگاشتند و پيامبران بزرگش - عيسى (ع) و محمّد(ص) - را آزردند و به آنان ايمان نياوردند.

«و يقتلون النّبيّين بغيرالحق»

و پيامبران را بناحق و ناروا كشتند

پيامبرانى چون زكريا يا يحيى و ديگران.

روشن است كه آمدن تركيب «بغيرالحق» در آيه شريفه، به اين معنا نيست كه كشتن پيامبران ممكن است بحق هم صورت گيرد؛ هرگز! بلكه منظور اين است كه كشتن آنان به هر بهانه و ترفندى، سخت ظالمانه و نارواست. و اين آيه شريفه، بسان اين آيه است كه: «وَ مَنْ يَدْعُ مَعَ اللَّهِ اِلهاً آخَرَ لابُرْهانَ لَهُ بِهِ...»(170).

«ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون»

اين فراز از آيه شريفه نيز به گناهان گوناگونى اشاره دارد كه برخى از آنها را آيه شريفه برشمرده است.

به هرحال، عذاب خدا و نواخته شدن مهر ذلّت و نشان نگونسارى، به دليل عملكرد ظالمانه خود آنان است.

چگونه؟

با نگرش در آيه شريفه ممكن است اين پرسش مطرح شود كه: خداى توانا چگونه به ددمنشان اجازه مى دهد پيامبران او را بكشند؟

پاسخ

پيامبران ممكن است بناحق كشته شوند، امّا هرگز ذلّت و خفّت را نخواهند پذيرفت؛ و در مقابل شكيبايى بر اين سختيها و مشكلات ازسوى حق ستيزان، به مقام معنوى والاترى پر خواهند كشيد. به عبارت ديگر، خداوند در اين سرا به همه آزادى عمل و انتخاب داده؛ امّا هر كه كار شايسته اى انجام دهد، پاداش آن را دريافت خواهد داشت و هر كه به عمل ظالمانه اى دست يازد، كيفرش دامنگير او مى شود. پس، خداوند به حق ستيزان قدرت انتخاب داده است. آنها مى توانند پيامبران و حق طلبان را زندانى كنند و يا بكشند؛ ولى ثمره اين كار، ذلّت ظالمان و عزّت مردان حق خواهد بود.