تفسير مجمع البيان جلد ۱

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۵ -


/سوره بقره/آيه هاى 5 - 3

3. اَلَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقيمُونَ الصَّلوةَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ.

4. وَالَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِما اُنْزِلَ اِلَيْكَ وَ ما اُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ.

5. اُولئِكَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ اُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.

ترجمه

3. آنان كه به غيب ايمان مى آورند و نماز را برپاى مى دارند و از آنچه به آنان روزى داده ايم، انفاق مى كنند.

4. و آنان كه به آنچه به سوى تو فرو فرستاده شده و به آنچه پيش از تو نازل شده است، ايمان مى آورند؛ و آنانند كه به جهان ديگر يقين مى آورند.

5. آنان برخوردار از هدايتى ازجانب پروردگار خويشند؛ و آنان همان رستگارانند.

نگرشى بر واژه ها

«الّذين» به معناى «كسانى كه»، جمع «الّذى» و موصول است؛ و صله آن «يؤمنون» است.

«يؤمنون» فعل مضارع است كه از ريشه «اَمِنَ» برگرفته شده. اين واژه در لغت به معناى «امنيت يافتن»، «درامان گرفتن» و يا «گرويدن» است؛ و در اصطلاح دينى ما عبارت است از ايمان به خدا و پيام آوران و فرشتگان و جهان ديگر.

«غيب» به آنچه از حواس چندگانه پنهان است، گفته مى شود.

«يقيمون»: برپاى مى دارند يا انجام مى دهند.

«مفلحون»: رستگاران. ريشه اصلى اين واژه «فلح» و در لغت به معناى «قطع» است؛ و از آنجا كه كشاورز هنگام كشت و زرع تناسب زمين را مى شكافد، به آن «فلّاح» گفته اند. تناسب اين ريشه با معناى «مفلح» و رستگار اين است كه گويى راه نيكى و نجات براى او شكافته شده است.

تفسير

در چند آيه اى كه از نظرتان گذشت، برخى ويژگيهاى پرواپيشگان كه از نور هدايت قرآن بهره ور مى شوند، بيان شده است.

نخستين ويژگى آنان اين است كه به جهان غيب ايمان دارند. درباره مفهوم «غيب» در آيه شريفه، ديدگاههاى گوناگونى مطرح شده است؛ ازجمله:

1. مقررّات و قوانين الهى

2. رستاخيز و بهشت و دوزخ

3. آنچه ازسوى خدا آمده است.

4. آنچه از آگاهى و دانش مردم فراتر است.

5. قرآن شريف.

ايمان چيست؟

بعضى، ايمان را فرمانبردارى از خدا و يا انجام دادن وظايف و دورى گزيدن از گناهان معنا كرده اند؛ و برخى علاوه بر رعايت مقررّات واجب و پرهيز از گناهان، بجاآوردن كارهاى مستحب را نيز به آنها مى افزايند.

از حضرت رضا (ع) نقل كرده اند كه فرمود:

«انّ الايمان هوالتّصديق بالقلب والاقرار باللّسان والعمل بالأَركان.»

ايمان، تصديق به قلب، اقرار با زبان و عمل با اركان و اعضا است.

و نيز از آن حضرت آورده اند كه فرمود:

«الايمان قول مقول و عمل معمول و عرفان بالعقول و اتباع الرّسول.»

ايمان عبارت است از سخن و عملكرد و باور قلبى و فرمانبردارى و پيروى از پيامبر خدا(ص).

ايمان يا شناخت و باور ژرف

به نظر نگارنده، ايمان، همان شناخت ژرف و واقعى خدا و پيام آوران او و باور عميق به برنامه ها و مقررّاتى است كه آنان ازسوى آفريدگار هستى آورده اند؛ چرا كه هر كه مطلبى را نيك دريافت، بطور طبيعى آن را گواهى مى كند و بدان ايمان مى آورد؛ و آيه شريفه اى كه از نظرتان گذشت، بيانگر اين نكته است. علّت اينكه در آيه مورد بحث، ايمان به واژه «غيب» گره زده مى شود، آن است كه آنان وقتى به غيب ايمان مى آورند، آنچه را كه پيام آوران، ازطريق ارتباط با جهان غيب آورده اند، گرچه خود نمى بينند، با اطمينان خاطر و آرامش قلب مى پذيرند.

قرآن شريف، اين ايمان به غيب را پيش از هر برنامه عبادى و اقتصادى واجب ترسيم مى كند؛ و آنگاه آن دو برنامه مهم را كه برپاداشتن نماز يا ارتباط با خدا و انفاق به محرومان يا ارتباط با مردم است، به ايمان پيوند مى دهد و مى فرمايد: «الّذين يؤمنون بالغيب و يقيمون الصّلوة و ممّا رزقناهم ينفقون».

عطف دو برنامه عبادى و اقتصادى - يعنى نماز و انفاق - به ايمان، خود نشانگر اين حقيقت است كه اين دو برنامه عملى، حقيقتى غير از ايمان هستند؛ چرا كه عطف چيزى به خودش، معنا ندارد.

اين نكته در آيات ديگر نيز نشان داده مى شود؛ ازجمله:

«...وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنًّ بِالْايمانَ...»(54)

...دلش بر ايمان استوار است...

«...اُولئِكَ كَتَبَ فى قُلُوبِهِمُ الْايمانَ...»(55)

...خدا ايمان را در قلبهاى اينان نوشته است...

پيامبر گرامى (ص) با اشاره به سينه خويش فرمود: ايمان، واقعيتى است نهانى و سرّى؛ و اسلام، جلوه و نشان آن در ميدان زندگى است.

گاه به خودِ اقرار به يكتايى خدا و رسالت پيامبر (ص)، «ايمان» مى گويند؛ و روشن است كه چنين اقرارى اگر براساس شناخت و يقين نباشد، ايمان زبانى و ظاهرى است.

و گاه با كنايه و اشاره، به كارهاى شايسته بدنى نيز ايمان گفته مى شود؛ با اينكه مى دانيم صرف كار و عملكرد، ايمان و اقرار نيست، بلكه ممكن است برخاسته از نوع خاصّى از عقيده و ايمان و باور باشد.

«يقيمون الصّلوة»

نماز را با تمام ويژگيهاى آن برپاى مى دارند

روشن است كه برپاداشتن هر برنامه اى، تعطيل نكردن آن است؛ بعنوان مثال، هنگامى كه گفته مى شود: «اَقام القوم سوقهم.» (مردم بازار خود را برپا كردند.)، منظور اين است كه به خريد و فروش پرداختند.

برخى گفته اند منظور از «يقيمون الصّلوة»، اقامه نمازها و اداى فرايض است؛ براى نمونه، درباره كسى كه جيره غذايى سربازان را مى دهد، گفته مى شود: «فلانٌ يقيم ارزاق الجند» (او جيره سپاهيان را مى دهد).

و بعضى نيز معتقدند كه منظور از اين جمله، همان قيام نماز است؛ و چون قيام در نماز، نخستين ركن از اركان نماز است و كارى است ادامه دار، در ميان ساير اعمال نماز، توجّه بيشترى به آن شده است.

واژه «صلوة» به معناى «دعا» است؛ امّا در اصطلاح شرع، به كارها و حركات ويژه و عمل عبادى خاصّى كه معروف است، گفته مى شود.

«و ممّارزقناهم ينفقون»

و از آنچه به آنان روزى داده ايم، [بخشى را] انقاق مى كنند

درمورد اين انفاق، ديدگاهها گوناگون است:

1. ابن عبّاس مى گويد: منظور، همان حقوق مالى مقرّر يا زكات است.

2. ابن مسعود مى گويد: منظور از اين انفاق، نه حقوق مالى مقرّر، بلكه پرداخت نفقه به خانواده ازسوى مرد است؛ چرا كه اين آيه پيش از وجوب زكات فرود آمده است.

3. ضحّاك مى گويد: منظور از انفاق در اينجا صدقات مستحب است.

4. محمّدبن مسلم از امام صادق (ع) نقل كرده است كه: انفاق در اينجا، انفاق علمى و فكرى و دينى است؛ به اين معنا كه آنچه را از ما خاندان وحى و رسالت فرا گرفته ايد، به ديگران بياموزيد و فرهنگ قرآن و اهل بيت را گسترش بخشيد. به نظر نگارنده، بيان امام (ع)، مصداقى معنوى از انفاق كلّى است و انفاق واجب و مستحب و انفاق مالى و علمى را دربر مى گيرد؛ و از اينكه خدا در برشمردن ويژگيهاى پرواپيشگان و ترسيم شخصيت آنان، از انفاق ياد مى كند، اين واقعيت دريافت مى شود كه اين انفاق و بخشايش از دارنده حلال است و نه حرام؛ چرا كه انفاق از حرام، شايسته ستايش نيست؛ و چون انفاق آنان از روزى خداست، اين نكته روشن مى شود كه فقط مال حلال، روزى خداست بر مردم و نه مال حرام.

يك پندار

برخى پنداشته اند كه اين فراز از آيات، اعراب را مخاطب قرار مى دهد؛ همانگونه كه خطاب آيات پس از آن - «والّذين يؤمنون بما انزل اليك و ما انزل من قبلك» - اهل كتاب است؛ چرا كه عرب پيش از اسلام، كتاب نداشت. امّا اين پندار درست نيست؛ بلكه بنظر مى رسد آيه نخست درمورد همه پرواپيشگان - چه عرب و چه عجم - سخن بگويد و آيه بعد ويژه اهل كتاب باشد؛ يا حتّى ممكن است منظور از همه آيات يك گروه باشد كه ويژگيهاى آنان برشمرده شده است.

دو ويژگى ديگر

آيه شريفه «والّذين يؤمنون بما انزل اليك و ما انزل من قبلك.» نيز دو ويژگى از ويژگيهاى پرواپيشگان را ترسيم مى كند:

1. ايمان به قرآن

2. ايمان به كتابهاى آسمانى پيشين

«و بالأخره هم يوقنون»

و اين هم آخرين مشخّصه مردم باتقواست كه به بيان قرآن شريف در اين آيات ذكر شده است:

مردم باتقوا به جهان واپسين يقين دارند. و بدان جهت جهان ديگر را آخرت ناميده اند كه پس از اين جهان است؛ همانگونه كه اين جهان را به سبب نزديكى و دردسترس بودنش «دنيا» گفته اند.

برخى گفته اند واژه «دنيا» از دنائت و پستى برگرفته شده؛ و به اين دليل كه جهان بى ارزش است، آن را دنيا گفته اند.

واژه «يقين» به مفهوم آگاهى ژرف و دريافت مسائل پيچيده، در پرتو دليل و برهان و همراه با آرامش ويژه اى است كه به انسان دست مى دهد. به همين جهت، هر آگاهى و دانشى را نمى توان يقين پنداشت، و هر يقينى نيز دانش نيست. امّا براى خدا تمامى مسائل و حقايق روشن است و هيچ پيچيدگى و مشكلى براى او وجود ندارد كه نياز به استدلال داشته باشد؛ از اين رو، واژه «موقن» يعنى «دارنده يقين» را نمى توان به او اطلاق كرد.

گرچه «ايمان به غيب»، يقين به جهان پس از مرگ را نيز شامل مى شود، امّا از آنجا كه شرك گرايان مسئله معاد و جهان ديگر را سخت انكار مى كردند(56)، در اين آيات بطور مستقل به آن پرداخته شده است كه: «اولئك على هدى من ربّهم».

پرواپيشگان با ويژگيهايى كه دارند، از هدايت خدا بهره ور مى شوند. هدايت يافتن آنان بسان هر نعمت و نيكى ديگر، ازجانب خداست(57): «من ربَّهم». و اينانند كه به هدف و آرمان خويش نائل مى آيند و در بهشت پرطراوت و زيباى خدا، كامياب خواهند بود: «و اولئك هم المفلحون».