تفسير مجمع البيان جلد ۱۷

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۱۷ -


/ سوره حج / آيه هاى 75 - 71

71 . وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ ما لَيْسَ لَهُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ ما لِلظّالِمينَ مِنْ نَصيرٍ.

72 . وَ اِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ تَعْرِفُ فى وُجُوهِ الَّذينَ كَفَرُوا الْمُنْكَرَ يَكادُونَ يَسْطُونَ بِالَّذينَ يَتْلُونَ عَلَيْهِمْ آياتِنا قُلْ اَفَاُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِكُمُ النّارُ وَعَدَهَا اللَّهُ الَّذينَ كَفَرُوا وَ بِئْسَ الْمَصيرُ.

73 . يا اَيُّهَا النّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ اِنَّ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُبَاباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ اِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَيْئاً لايَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ.

74 . ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ اِنَّ اللَّهَ لَقَوِىٌّ عَزيزٌ.

75 . اَللَّهُ يَصْطَفى مِنَ الْمَلائِكَةِ رُسُلاً وَ مِنَ النّاسِ اِنَّ اللَّهَ سَميعٌ بَصيرٌ.

ترجمه

71 - و [شرك گرايان ] چيزى جز خداى يكتا [و بى همتا] را مى پرستند كه نه [خدا ]هرگز [دليل و ]برهانى بر [درستى و حقانيت ] آن فروفرستاده، و نه خود هيچ [آگاهى و ]دانشى به [درستى ] آن دارند؛ و براى بيدادگران [در روز رستاخيز يار و ]ياورى نخواهد بود.

72 - و هنگامى كه آيات ما در حالى كه روشن [و روشنگر] است بر آنان تلاوت مى گردد، در چهره كسانى كه كفر ورزيده اند [نشان ]ناخشنودى [و انكار] را مى شناسى [و به روشنى درمى يابى، به گونه اى كه ] نزديك است آنان به كسانى كه آيات ما را بر ايشان تلاوت مى نمايند، بتازند. [هان اى پيامبر! به آنان ] بگو: آيا شما را به [چيزى ] بدتر از اين آگاهى بخشم؟ [اين ] همان آتش [شعله ور دوزخ ] است كه خدا آن را به كسانى كه كفر ورزيده اند، وعده داده است؛ و [راستى كه اين آتش ]چه بدفرجامى است!

73 - هان اى مردم! [در مورد شرك گرايان و خدايان دروغين آنان ]مثالى زده شده است پس به آن گوش [جان ] سپاريد؛ [مثال اين است كه به آنان بايد گفت: ]كسانى را كه به جاى خدا [ى يكتا ]مى خوانيد [و مى پرستيد] هرگز نمى دانند مگسى را هم بيافرينند، هرچند [همه آنها] براى [آفرينش ] آن گرد هم آيند، و اگر آن مگس چيزى از آنان بربايد نمى توانند آن چيز ربوده شده را از آن مگس باز ستانند. خواهانِ [آفرينش مگس ]و [آنچه آفرينش آن ] خواسته شده است [هر دو ]ناتوانند.

74 - [شرك گرايان ] خداى يكتا را آن گونه كه در خور [بزرگداشت ذات پاك و والا و ارجمند اوست ] ارج ننهادند [و گرنه اين خدايان دروغين را شريك و همتاى او نمى گرفتند]، به راستى كه خدا نيرومند و شكست ناپذير است.

75 - خدا از ميان فرشتگان، و نيز از ميان مردم، فرستادگانى را برمى گزيند [و آن گاه آنان را براى رساندن پيام خود، به سوى بندگانش مى فرستد]، به يقين خدا شنونده و داناست.

نگرشى بر واژه ها

«منكر»: واژه منكر در آيه شريفه مصدر ميمى و به مفهوم «انكار كردن» است و چون انكار حالتى درونى و ناديدنى است، منظور نشان و اثر منفى انكار مى باشد.

«يسطون»: از ريشه «سطوت» به مفهوم بالا بردن دست و برخاستن بر روى پا و حمله ور شدن به طرف مقابل و ترساندن اوست.

«طالب»: خواهان، و در اين جا منظور پرستشگران بت ها هستند.

«مطلوب»: خدايان دروغين.

تفسير

مثال جالب و تفكرانگيز

در آيات پيش، ضمن بحث هاى روشنگرى، از آفت شرك و شرك گرايى سخن رفت، اينك در اين آيات در پوچى و بى پايگى پندار و گرايش و پرستش شرك گرايان و انحراف بزرگ آنان از راه درست و سعادتمندانه مى فرمايد:

وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً

و شرك گرايان به جاى خدا چيزهايى را مى پرستند كه آفريدگار هستى هيچ گونه دليل و برهانى براى درستى اين پرستش هاى ذلت بار و حقانيت اين خدايان ساختگى و دروغين فرو نفرستاده است.

وَ ما لَيْسَ لَهُمْ بِهِ عِلْمٌ

و خود نيز هيچ آگاهى و دانشى به درستى راه خود و ارزش خدايان دروغين و ساختگى خود ندارند، چرا كه براى كار خويش نه دليل وبرهان آسمانى دارند، و نه كارشان را خرد و فطرت و وجدان زنده امضا مى كند.

وَ ما لِلظّالِمينَ مِنْ نَصيرٍ

و براى بيدادگران و شرك گرايان يار و ياورى نيست كه آنان را از عذاب و كيفر كردارشان برهاند.

در دومين آيه مورد بحث در اشاره اى گويا به واكنش شرك گرايان در برابر دعوت پيامبر مى فرمايد:

وَ اِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ تَعْرِفُ فى وُجُوهِ الَّذينَ كَفَرُوا الْمُنْكَرَ

و هنگامى كه آيات روشن و روشنگر قرآن و دليل ها و برهان هاى يكتاگرايى و يكتاپرستى و سستى و پوچى شرك و كفر بر آنان تلاوت مى گردد، در چهره آنان آثار و نشانه هاى انكار و مخالفت را - كه خشم و ترشرويى و ناراحتى است - به روشنى نظاره مى كنى و مى يابى.

يَكادُونَ يَسْطُونَ بِالَّذينَ يَتْلُونَ عَلَيْهِمْ آياتِنا

آنان نه تنها با شنيدن آيات خدا خشمگين و ناراحت مى گردند، بلكه چيزى نمى ماند كه از شدت خشم و تعصّب، بر كسانى كه آيات ما را بر ايشان مى خوانند يورش برند و آنان را زير ضربات وحشيانه خود گيرند.

قُلْ اَفَاُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِكُمُ النّارُ

هان اى پيامبر! به اينان بگو: آيا شما را از چيزى كه شنيدن آن برايتان دشوارتر و ناگوارتر است آگاه سازم؟

آرى بدتر و دشوارتر و ناگوارترين از اين، همان آتش شعله ور و سوزان دوزخ است كه در انتظار شرك گرايان و ظالمان است.

وَعَدَهَا اللَّهُ الَّذينَ كَفَرُوا

همان آتش شعله ور و سوزانى كه خدا آن را به كفرگرايان وعده داده است.

وَ بِئْسَ الْمَصيرُ

و راستى كه اين آتش سوزان بد فرجام و بد جايگاهى است.

مثالى جالب و تفكرانگيز

قرآن اينك روى سخن را به تك تك خردورزان و خردمندان نموده و ضمن بيان مثال جالبى در بى پايگى شرك و پوچى شرك گرايان مى فرمايد:

يا اَيُّهَا النّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ

هان اى مردم! براى نشان دادن پوچى شرك گرايى و آفت زيانبار شرك وانحراف وحشتناك شرك گرايان، مثال جالب و تفكرانگيزى زده شده است، از اين رو به آن گوش جان سپاريد و بدان بينديشيد.

در مورد چگونگى اين مثال چهار نظر آمده است:

1 - «اخفش» در اين مورد مى گويد: اگر پرسيده شود منظور از مثالى كه خدا از آن سخن مى گويد، چيست و كجاست؟ در پاسخ بايد گفت: خدا در اين آيه به گونه اى كه در فرهنگ انسان ها رايج است مثال نمى زند، بلكه منظور پيام او اين است كه: هان اى مردم خردمند و حق جو! شرك گرايان براى من - كه آفريدگار و گرداننده اين جهان هستم - همتا و نظيرى برگرفته اند كه اين گونه است.

آن گاه در ادامه سخن مى فرمايد:

اينك گوش جان سپاريد تا آن چيزى را كه نظير آفريدگار توانا و فرزانه هستى مى پندارند، به شما معرفى كنم؛ آن گاه از پى آن به روشنگرى پوچى پندار آنان مى پردازد.

2 - اما «قتيبى» مى گويد: نه، اين گونه نيست، بلكه خدا در اين آيه مثال جالب و تفكرانگيزى زده است و ضمن آن روشنگرى مى كند كه اين بت ها و خدايان دروغين و پندارى توانايى آفرينش مگسى را هم ندارند.

3 - به باور پاره اى منظور اين است كه قرآن مى فرمايد: من براى روشنگرى پوچى پندار شرك گرايان سخنى مى آورم كه تفكرانگيز و شگفت آور است، شما آن را بشنويد تا دريابيد كه شرك گرايان در چه نادانى و بى منطقى دور و درازى گرفتارند. آرى بيان قرآن در آيه شريفه بسان اين جمله است كه شما بگويى: «ضربت خيمة».

من خيمه اى برافراشته داشتم به آن بنگريد!

4 - و به باور پاره اى ديگر، اين بيان قرآن كه مى فرمايد: ضرب مثل، كه مثال و نمونه اى آورده شد، درست بسان مقرر داشتن ماليات و جزيه است كه مى گويند: «ضرب السّلطان الجزية على اهل الذّمة» شاه براى كسانى از اهل كتاب كه در پناه دولت اسلامى زندگى مى كنند جزيه و مالياتى مقرر داشته است.

در ادامه آيه شريفه مى فرمايد:

اِنَّ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُبَاباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ

بى گمان آن كسانى كه به جاى خدا بت هاى گوناگونى را مى خوانند و مى پرستند، آن بت ها و خدايان دروغين آنان اگر همگى هم دست به دست هم بدهند و همداستان گردند نمى توانند مگسى بيافرينند.

وَ اِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَيْئاً لايَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ

و اگر مگسى از آنها چيزى بربايد و ببرد، نمى توانند آن را از آن موجود ضعيف و ناتوان بازپس گيرند.

«ابن عباس» مى گويد: بت پرستان به بت هاى خويش زعفران مى ماليدند و هنگامى كه خشك مى شد مگس ها مى آمدند و با نشستن بر روى آنها زعفران ها را مى بردند.

ضَعُفَ الطّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ

آرى، راستى كه هم مگس ناتوان است و هم بت.

به باور «ضحاك»، هم پرستشگر ناتوان است و هم خدايان دروغينى كه مورد پرستش قرار مى گيرند.

پس از بيان اين مثال جالب و تفكرانگيز اينك مى فرمايد:

ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ

آنان خداى يكتا و بى همتا را آن گونه كه شايسته و بايسته مقام والا و ذات پاك و ارجمند اوست، نشناختند و در برابرش سر تعظيم فرود نياوردند؛ چرا كه اگر او را مى شناختند براى او همتا نمى گرفتند و به جاى او بت هاى رنگارنگ را نمى پرستيدند.

اِنَّ اللَّهَ لَقَوِىٌّ عَزيزٌ

بى گمان خدا توانا و شكست ناپذير است.

قرآن با اين فراز روشنگرى مى كند كه بايد در برابر اين آفريدگار و گرداننده توانا و پيروزمند و شكست ناپذير هستى سجده كرد و سر تواضع فرود آورد و پيشانى بندگى بر خاك نهاد، نه در برابر پديده هاى ناتوان و فناپذير و حقيرى چون بت هاى رنگارنگ و بيدادگران قرون و اعصار.

در آخرين آيه مورد بحث مى فرمايد:

اَللَّهُ يَصْطَفى مِنَ الْمَلائِكَةِ رُسُلاً

خدا از ميان فرشتگان فرستادگان و سفيرانى همچون جبرئيل و ميكائيل، براى خود و به منظور رساندن پيامش به پيامبران، برمى گزيند.

وَ مِنَ النّاسِ

و نيز از انسان ها پيام آورانى به سوى مردم گسيل مى دارد تا آنان پيام خدا و برنامه انسانساز او را به بندگانش برسانند.

اِنَّ اللَّهَ سَميعٌ بَصيرٌ

بى گمان خدا گفتار آنان را مى شنود و به راز دل هاى آنان بيناست.

نظم و پيوند آيات

1 - نخستين آيه مورد بحث، «و يعبدون...» به جمله «لعلى هدى...»(88) پيوند مى خورد، و منظور اين است كه: هان اى پيامبر! به يقين تو بر راه راست و بى انحراف قرار دارى اما مخالفان تو به دليل شرك و بت پرستى در گمراهى آشكارى هستند.

2 - سومين آيه مورد بحث كه مى فرمايد: «يا ايّها النّاس ضرب مثل...» به جمله « من دون اللّه»(89) پيوند مى خورد، و منظور اين است كه: هان اى تيره بختان شرك گرا! پديده ناتوانى از آفرينش مگسى ناچيز ناتوان است و در برابر آن نمى تواند از حق دفاع كند و مغلوب يك مگس است، چگونه شما آن را مى پرستيد؟!

3 - و آخرين آيه مورد بحث، «اللّه يصطفى من...» در حقيقت به آيه پيش پيوند مى خورد و منظور اين است كه آن كسانى كه براى خداى يكتا و بى همتا شريك و نظير مى تراشند، در حقيقت او را آن گونه كه در خور ذات پاك و ارجمند اوست نشناخته اند. افزون بر اين كه بت هاى رنگارنگ در خور پرستش و ستايش نيستند و نبايد آنها را شريك خدا پنداشت. فرشتگان بارگاه او و پيامبران نيز بندگان برگزيده او هستند و خود خدا را به يكتايى مى پرستند، از اين رو آنان نيز در خور پرستش نيستند.

و بدين سان در اين آيات، همگان به يكتاپرستى و دورى از شرك و بيداد رهنمون مى گردند.

/ سوره حج / آيه هاى 78 - 76

76 . يَعْلَمُ ما بَيْنَ اَيْديهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ اِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْاُمُورُ.

77 . يَا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ.

78 . وَ جاهِدُوا فِى اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِى الدّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ اَبيكُمْ اِبْراهيمَ هُوَ سَمّاكُمُ الْمُسْلِمينَ مِنْ قَبْلُ وَ فى هذا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهيداً عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ فَاَقيمُوا الصَّلوةَ وَ آتُوا الزَّكوةَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَ نِعْمَ النَّصيرُ.

ترجمه

76 - او آنچه را پيش روى آنان است و [نيز] آنچه را كه پشت سر آنان است [همه را ]مى داند؛ و كارها تنها به سوى خدا بازگشت داده مى شود.

77 - اى كسانى كه ايمان آورده ايد! ركوع گزاريد و سجده به جا آوريد و پروردگارتان را بپرستيد و كار شايسته انجام دهيد، باشد كه رستگار گرديد.

78 - و در راه خدا آن گونه كه زيبنده جهاد [و تلاش مخلصانه در راه ] اوست جهاد كنيد؛ اوست كه شما را برگزيد و بر شما در [كار ]دين [و آيين تان ] هيچ [دشوارى و ]تنگنايى قرار نداد؛ راه و رسم پدرتان ابراهيم را پيروى كنيد؛ او بود كه شما را از پيش مسلمان نام نهاد، و در اين [كتاب پرشكوه خدا نيز به همين نام نامگذارى شده ايد] تا اين [آخرين و برترين ] پيامبر [خدا] بر شما گواه [و الگو ]باشد و شما هم بر مردم گواه باشيد. بنابراين نماز را برپا داريد و زكات [و حقوق مالى خويشتن ] را بپردازيد؛ و به [دين ]خدا چنگ زنيد، چرا كه او [آفريدگار و ]سررشته دار شماست ؛ و [راستى كه ]چه نيكو سررشته دارى! و چه نيكو [يار و ]ياورى!

تفسير

حسن ختام با پنج رهنمود ارزشمند و انسانساز

در آيات پيش، آفريدگار هستى پاره اى از اوصاف و ويژگى هاى ذات پاك و بى همتاى خود را وصف فرمود، اينك مى فرمايد:

يَعْلَمُ ما بَيْنَ اَيْديهِمْ

او به رستاخيز و رويدادهاى تكان دهنده اى كه در آستانه پديدار شدن آن ظهور مى كند آگاه است و آنچه مردم در پيش رو دارند و برايشان روى خواهد داد، همه را مى داند.

وَ ما خَلْفَهُمْ

و نيز از امور و حوادث و ماجراهايى كه بر آنان رفته و از كارهايى كه پشت سر نهاده اند با خبر است. به باور پاره اى منظور اين است كه خدا به آنچه پيش از آفرينش فرشتگان و پيامبران و آنچه پس از آن بوده و هست و خواهد آمد، آگاه است.

وَ اِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْاُمُورُ

و همه كارها در روز رستاخيز به سوى خدا باز گردانيده مى شود. آن روز از هيچ كس ديگر كارى ساخته نيست.

آن گاه روى سخن را به مردم توحيد گرا و شايسته كردار مى كند و مى فرمايد:

يَا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ارْكَعُوا

هان، اى كسانى كه ايمان آورده ايد!در برابر خدا ركوع كنيد و او را بپرستيد.

وَ اسْجُدُوا

و در پيشگاهش سجده بگزاريد و نماز بخوانيد.

وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ

و تنها پروردگارتان را بپرستيد.

وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ

و كارهاى شايسته و خدا پسندانه انجام دهيد؛ كارهايى چون پيوند با نزديكان، فرياد رسى گرفتاران و درماندگان، كمك به ناتوانان، نيكى به پدر و مادر، رعايت حقوق و حرمت ديگران و آراستگى به ارزش هاى اخلاقى و انسانى را از ياد نبريد و تنها به كارهاى واجب بسنده ننماييد.

لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ

باشد كه رستگار گرديد.

در سومين آيه مورد بحث مى افزايد:

وَ جاهِدُوا فِى اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ

و در راه خدا آن گونه كه شايسته وبايسته است جهاد كنيد.

در تفسير اين فراز ديدگاه ها متفاوت است:

1 - به باور بيشتر مفسّران منظور از جهاد در اين جا انجام همه كارهاى شايسته و آراستگى به تمام ارزش هاى اخلاقى و انسانى است، و قرآن روشنگرى مى كند كه كارهاى شايسته و خدا پسندانه را با دلى صاف و پاك و با شور و اخلاص و بمنظور كسب خشنودى خدا انجام دهيد.

2 - اما به باور برخى همچون«سدى» منظور اين است كه خدا را به شايستگى و اخلاص فرمان بريد و هيچ گاه او را نافرمانى نكنيد.

3 - «ضحاك» مى گويد: منظور از جهاد در آيه مورد بحث، پيكار با كفرگرايان و بيداد پيشگان و حق ستيزان است اگر چه پدر انسان و يا فرزندش باشد.

4 - اما به باور «عبد الله بن مبارك» منظور جهاد با نفس سركش و هواى دل و شيطان درونى است.

هُوَ اجْتَبَاكُمْ

خدا شما را براى دين خود برگزيده است.

وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فى الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ

و او در دين و آيين خود شما مردم را در دشوارى و تنگنا - كه نتوانيد درست رفتار كنيد و از كيفر روز رستاخيز و ثمره شوم گناه خود نجات يابيد - قرار نداده، بلكه راه توبه و جبران اشتباهات، پرداخت كفّاره و رد مظالم را به روى شما گشود تا بدين وسيله ضمن انجام شايسته وظايف و دورى از گناه و حرام، اگر به لغزشى دچار شويد، بى درنگ توبه كنيد و خود را نجات دهيد. با اين بيان در اسلام برنامه دشوارى نيست كه انسان نتواند خويشتن را از عقاب آن رها سازد؛ به همين دليل هم از كسى پذيرفته نيست كه خود را براى مرگ و روز رستاخيز و حسابرسى آماده نسازد و به بهانه جويى بپردازد.

به باور پاره اى منظور اين است كه: خدا كار دين را بر شما دشوار نساخته و وظيفه اى كه نتوانيد انجام دهيد برايتان مقدر نفرموده است. بنابراين عذر و بهانه اى براى بدوش نكشيدن بار مسئوليت نداريد.

به باور پاره اى ديگر، منظور اين است كه به شما اجازه داده است كه به هنگام دشوارى ها نماز قصر بخوانيد و به جاى وضو تيمم كنيد و براى نجات از مرگ مردار بخوريد.

مِلَّةَ اَبيكُمْ اِبْراهيمَ

راه و رسم و دين و آيين پدرتان ابراهيم است، از اين كيش پيروى كنيد و بر دين او پايدار بمانيد، چرا كه راه و رسم او داخل در راه و رسم محمد صلى الله عليه وآله است.

قرآن بدان دليل ابراهيم را پدر همه توحيد گرايان مى نامد كه احترام او بر همه مسلمانان راستين واجب و يك وظيفه است، و همان گونه كه بايد پدرشان را احترام كنند بايد حرمت او را پاس دارند و اين شيوه در قرآن نمونه دارد و در جاى ديگرى همه همسران پيامبر را مادران مردم با ايمان عنوان مى دهد.

و پاره اى بر آنند كه دليل اين سخن اين است كه عرب فرزندان«اسماعيل» مى باشند و بيشتر عجم فرزندان«اسحاق»، و اين دو پيامبر بزرگوار فرزندان ابراهيم هستند. با اين بيان بيشتر مردم از نسل و تبار ابراهيم مى باشند.

هُوَ سَمّاكُمُ الْمُسْلِمينَ مِنْ قِبْلُ

خدا پيش از فرود قرآن شما را مسلمان ناميد.

وَ فى هذا

و در اين كتاب پر شكوه و پر معنويت شما را با هيمن نام و عنوان خواند.

به باور پاره اى منظور اين است كه ابراهيم بود كه پيش از فرود قرآن و بعثت پيامبر اسلام شما پيروان او را مسلمان ناميد و به هنگام نيايش با پروردگار گفت:

ربنا و اجعلنا مسلمين لك و من ذريتنا امة مسلمة لك(90)

پروردگارا، من و فرزندم اسماعيل را در برابر دين و آيين ات فرمانبردار قرار ده و از دودمان ما جامعه و امّتى مسلمان و حقگراو فرمانبردار بارگاهت پديد آور.

لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهيداً عَلَيْكُمْ

هدف اين بود كه پيامبر گواه حقگرايى و فرمانبردارى و بندگى شما باشد و با گواهى او به سود شما عدالت و درستكارى تان ثابت گردد و شايسته كردار شناخته شويد.

وَ تَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ

و نيز با الگو گيرى از انديشه و ايمان و پروا و حقگرايى بى نظير آن بزرگوار، گواه و الگو و نمونه بر مردم باشيد، و بر جامعه ها و امت هاى گذشته گواهى دهيد كه پيامبران آنان رسالت خويش را به طور شايسته و بايسته ابلاغ نمودند و پيام خدا را رساندند و اين مردم بودند كه گروهى با ايمان آوردن به آنان و با فرمانبردارى از خدا در خور پاداش و بهشت پر طراوت و زيبايى خدا شدند و گروهى نيز با نافرمانى خويش در خور آتش شعله ور دوزخ گرديدند.

به باور ما منظور اين است كه: تا پيامبر گرامى الگو و سرمشق و نمونه اى براى شما باشد و شما با اقتداى به او و عمل به مقررات و آراستگى به توحيد و تقوا و عدالت الگوى ديگران باشيد و درميدان عمل نشان دهيد كه مسلمان چگونه انسانى است.

ذكر اين نكته لازم است كه اين فراز از آيه شريفه عالى ترين مراتب معنوى و اخلاقى و انسانى را براى مسلمانان راستين ثابت مى كند و نظير اين آيه است كه آنان را الگو و سرمشق ديگران عنوان مى دهد و مى فرمايد:

و كذلك جعلناكم امة وسطا لتكونوا شهداء على النّاس...(91)

و بدين گونه شما را جماعت و امتى معتدل و ميانه قرار داديم تا بر مردم گواه و الگو باشيد.

به باور پاره اى منظور اين است كه: هدف اين است كه پيامبر گواه باشد كه رسالت خدا و پيام او را به شما رسانده است و شما پس از آن گواه ديگران باشيد و پيام و دعوت پيامبر را به عصرها و نسل هاى با گفتار و عملكرد شايسته برسانيد.

در آخرين فراز از اين آيه شريفه مى افزايد:

فَاَقيمُوا الصَّلوةَ

اينك كه چنين است و شما امّت پيامبر بايد نمونه و الگو و سرمشق ديگران باشيد، پس نماز و فرهنگ انسانساز و عادلانه آن را بر پا داريد.

وَ آتُوا الزَّكوةَ

و حقوق مالى و زكات خود را بدهيد، چرا كه اين دو فريضه در حقيقت سمبل پيوند با خدا و داشتن رابطه دوستانه با او و رعايت حقوق مردم مى باشند.

«عبد الله بن عمر» از پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله آورده است كه فرمود:

و لا تقبل الصلوة الاّ بالزّكوة(92)

نماز واقعى جز با پرداخت زكات و حقوق مردم پذيرفته نمى شود.

وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ

به دين و آيين خدا تمسك جوييد و گام به راه ورسم خدا پسندانه سپاريد و از نافرمانى او پروا كنيد.

به باور پاره اى منظور اين است كه در پرتو ذات پاك حق و به وسيله او خود را از وسوسه ها و شرارت دشمنان و بدانديشان حفظ كنيد و در پناه او از خطرها در امان باشيد.

به باور پاره اى ديگر منظور اين است كه: به خدا توكّل و اعتماد نماييد.

هُوَ مَوْلاكُمْ

چرا كه تنها او سرپرست واقعى و يار و ياور حقيقى و سررشته دار شماست.

فَنِعْمَ الْمَوْلَى

راستى كه او سرپرست و سررشته دار و ياور خوبى است.

وَ نِعْمَ النَّصيرُ

چه يار و ياور نيكو و شايسته اى!

راستى كه هر كس يارى مى خواهد بايد از بارگاه آن آفريدگار توانا يارى جويد، و هر كس پناهى مى جويد بايد به او پناه برد.

به باور پاره اى منظور اين است كه او سرپرست و سررشته دار نيكويى است، چرا كه با اين كه شما او را نافرمانى مى كنيد، او روزى شما را مى دهد و نعمت هايش را از شما دريغ نمى دارد، و او نيك يار و ياورى است، چرا كه شما را در راه انجام وظيفه يارى مى كند.

پرتوى از آيات

در آيات جانبخش درس آموزى كه گذشت، قرآن شريف روى سخن را به مردم با ايمان و شايسته كردار مى كند و پس از طرح موضوعات گوناگون و مفاهيم متنوّع فردى، اجتماعى، خانوادگى، فكرى، عقيدتى، اخلاقى، انسانى، و اندرزها و پندهاى عبرت آموز، آنان را به پنج دستور انسانساز فرمان مى دهد كه عمل شايسته و بايسته آنها، رستگارى و نيكبختى فرد و رشد و تعالى جامعه را تضمين مى كند و عمل كنندگان را در سراى آخرت نيز به بهشت پرطراوت و زيبا رهنمون مى گردد.

اين دستورات پنجگانه عبارتند از:

1 - ركوع در برابرخدا،

2 - سجده در پيشگاه او،

3 - تنها او را عبادت كردن،

4 - انجام همه كارهاى شايسته در ابعاد گوناگون،

5 - و ديگر جهاد خالصانه با هواها و هوس ها و جاه طلبى ها و خودكامگى هاى نفس اين دشمن خطرناك درونى و جهاد برضد دشمنان عدالت و آزادى و امنيّت انسانى.

يا ايها الذين آمنوا اركعوا واسجدوا و اعبدوا ربّكم وافعلوا الخير لعلكم تفلحون

آرى، در اين برنامه كوتاه اما پر محتوا و جالب، قرآن شريف نشان مى دهد كه نشانه ايمان واقعى پيوند با خدا و رابطه دوستانه و عاشقانه با او، انجام كارهاى شايسته و خداپسندانه در ابعاد گوناگون زندگى، و رعايت حرمت و حقوق و آزادى و امنيّت ديگران از راه مبارزه با نفس است. و اين برنامه اى است كه اگر جامعه فراتر از شعار و گفتار بدان عمل كند به رستگارى و نجات و نيكبختى پر مى كشد؛ چرا كه همه راز و رمزهاى صعود و تعالى در اين برنامه فشرده تنظيم و جاسازى شده است.