تفسير مجمع البيان جلد ۱۴

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۲۱ -


/ سوره نحل / آيه هاى 100 - 95

95 . وَ لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِيلاً إِنَّما عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ.

96 . ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ وَ لَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ.

97 . مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ.

98 . فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ.

99 . إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ.

100 . إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ.

ترجمه

95 - و در برابر پيمان خدا بهايى اندك نگيريد [و آن را نفروشيد، كه هر چه در برابر آن به دست آوريد، بى ارزش است ] ؛ چرا كه آنچه نزد خداست براى شما بهتر است اگر مى دانستيد.

96 - آنچه نزد شماست [سرانجام ] پايان مى پذيرد و آنچه نزد خداست ماندگار است. و كسانى كه شكيبايى ورزيدند، به يقين پاداش آنان را برابر نيكوترين [و شايسته ترين ] كارى كه انجام مى دادند، خواهيم داد.

97 - هر كس كارى شايسته انجام دهد و [در همان حال ] ايمان داشته باشد - خواه مرد باشد يا زن - به يقين به او زندگى [خوش و ]پاكيزه اى مى بخشيم و پاداش آنان را برابر نيكوترين كارى كه انجام مى دادند، خواهيم داد.

98 - پس هنگامى كه قرآن مى خوانى، از [وسوسه هاى ] شيطان رانده شده به خدا پناه جوى.

99 - چرا كه او بر آن كسانى كه ايمان آورده اند و بر پروردگار خويش توكّل مى كنند، هيچ گونه چيرگى ندارد.

100 - چيرگى او تنها بر كسانى است كه وى را به [دوستى و ]سررشته دارى برگيرند و كسانى كه به وسيله او [به شرك گراييده و به خداى يكتا] شرك مى ورزند.

نگرشى بر واژه ها

نفاد: پايان پذيرى و نابود شدن و فنا گرديدن.

در روايت است كه: «ان نافدتهم نافدوك» اگر بخواهى دليل و گفتار آنان را بى اثر و نابود سازى، آنان نيز با تو همين گونه رفتار مى كنند.

باقى: پايدارى و جاودانگى، درست ضد فناپذيرى و نابودشدنى است.

استعاذه: پناه و پناهگاه جستن.

سلطان: چيرگى و تسلط. اين واژه بدان جهت در مورد دليل و برهان به كار مى رود كه طرف كشمكش، به وسيله آن مغلوب مى گردد. به باور پاره اى اين واژه از ريشه «سليط» كه به مفهوم روغن زيتون است برگرفته شده، و بدان جهت در مورد دليل و برهان به كار مى رود كه بسان روغن زيتون فروغ بخش تاريكى ها و مشكلات است و نقاط پرابهام را روشن مى سازد.

در روايت آمده است كه: «ارايت عليّاً و كان عينيه سراجاً سليطاً.»(226)

آيا اميرمؤمنان را ديدى كه دو چشمش به چراغى روشنى بخش مى ماند كه با روغن زيتون شعله مى زند و فروغ مى افكند؟!

شأن نزول

در شأن نزول و داستان فرود اين آيه «ابن عباس» آورده است كه:

مردى به نام «عبدان»، نزد پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله آمد و از يكى از چهره هاى سرشناس قبيله «كنده» كه به «امرءُ القيس» شهرت داشت، شكايت كرد و گفت: اى پيامبر خدا، نامبرده همسايه ملكى من است و با زورمدارى آشكار بخشى از زمين مرا غصب نموده، و چون فردى زورمدار و صاحب نفوذ است كسى سخن راست و عادلانه مرا در برابر زور و پول و موقعيت او بها نمى دهد.

پيامبر گرامى مرد «كندى» را خواست و موضوع را مورد تحقيق و بررسى قرار داد تا جريان روشن گردد، امّا وى گفت ادّعاى «عبدان» بى اساس است.

پيامبر از شكايت كننده دليل و برهان و يا گواه خواست تا در روشن شدن موضوع به كار گرفته شود؛ امّا او نه دليل و مدركى داشت و نه كسى به خاطر موقعيت مرد «كندى» به سود او گواهى مى داد.

پيامبر به ناگزير آن مرد را به سوگند فرا خواند.

امّا «عبدان» گفت: اى پيامبر خدا، او فردى بى بند و بار است و بى باك، ممكن است به دروغ سوگند ياد كند و حق من پايمال گردد، پس تدبير ديگرى بينديشيد.

پيامبر فرمود: «عبدان»! اگر دليل و سند و گواهى ندارى بايد به سوگندش رضايت دهى...

او به ناگزير پذيرفت، و مرد «كندى» آماده شد تا سوگند ياد كند و با دروغ و دجّالگرى حق را ناحق جلوه دهد كه فرشته وحى فرود آمد و اين آيه را بر قلب مصفاى پيامبر عدالت فرود آورد:

وَ لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِيلاً إِنَّما عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ

و در برابر پيمان خدا بهايى اندك نگيريد و آن را نفروشيد، كه هر چه در برابر آن به دست آوريد، بى ارزش است؛ چرا كه آنچه نزد خداست براى شما بهتر است اگر مى دانستيد.

پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله آيه را تلاوت فرمود، و مرد «كندى» لرزه بر اندامش افتاد و گفت: آرى، آنچه در دست من است فنا مى پذيرد و آنچه نزد خداست مى ماند. آرى، درست است اين مرد راست مى گويد؛ من بخشى از زمين او را غصب كرده ام، امّا نمى دانم چه اندازه است؛ از اين رو از وى تقاضا مى كنم هر چه مى خواهد از زمين من برگيرد، و در برابر سودى كه اين مدت برده ام هر چه مى خواهد بگويد تا تقديم دارم، و به خاطر ستمى كه در حق او روا داشته ام و او را به رنج و زحمت افكنده ام از او بزرگوارى و بخشش مى خواهم.

دادگاه دگرگون شد. سكوتى گران بر آنجا سايه افكند، و دگرباره فرشته وحى فرود آمد و در مورد اين وظيفه شناسى و بيدارى و حق پذيرى اين آيه را آورد:

مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ.

هر كس كار شايسته اى انجام دهد و در همان حال ايمان به خدا و جهان پس از مرگ و وحى و رسالت داشته باشد - مرد باشد يا زن - به او زندگى خوش و پاك و پاكيزه اى خواهيم بخشيد كه همگان شگفت زده شوند...

تفسير

آنچه نزد خداست مى ماند و بس

در آيات پيش در مورد وفادارى و رعايت پيمان ها سخن رفت و قرآن همگان را از پيمان شكنى و دجالگرى سخت هشدار داد، اينك در ادامه همان موضوع مى فرمايد:

وَ لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِيلاً

و شما مردم باايمان هرگز پيمان ها و سوگندهاى خدا را به مال فناپذير و بى ارزش دنيا نفروشيد؛ چرا كه چنين داد و ستدى به هر اندازه هم ثروت و قدرت در برابرش بگيريد، باز هم به زيان شماست، و شما نعمتى گران و وصف ناپذير را بر پشيزى فروخته ايد، و اين كارى خردمندانه نيست.

إِنَّما عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ.

آن پاداش پرشكوهى كه در برابر وفادارى و رعايت عهدها و پيمانها نزد خداست، براى شما پرارزش تر است و بهتر از كالاى بى بهاى دنيا و ثروت فناپذيرى است كه در برابر عهدشكنى و سوگند دروغ به دست مى آوريد.

روشن است كه سود اندك و ناچيزى كه ماندگار باشد، بهتر از سود بادآورده و سرشارى است كه فنا پذيرد و نابود گردد، تا چه رسد به سود بسيارى كه هماره ماندگار و پايدار بماند، آن هم در برابر سود اندكى كه فناپذير است.

در دومين آيه مورد بحث مى فرمايد:

ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ

پاداش خدا به اين دليل بهتر و پرارج تر است كه پايدار است، امّا ثروت و قدرت و امكانات مادّى و دنيوى در دست شماست و فناپذير مى باشد.

در ادامه آيه به پاداش شكيبايان پرداخته و مى فرمايد:

وَ لَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ

آن كسانى كه بر فرمانبردارى خدا و وفاى به عهدها و پيمانها وفادارى پيشه سازند و شكيبايى ورزند، ما پاداششان را برابر بهترين كارهايى كه در زندگى انجام داده اند خواهيم داد.

منظور از پاداش كارها، كارهاى واجب و مستحبّ است؛ چرا كه كارهاى مباح پاداشى ندارد و به همين دليل هم مى فرمايد: برابر نيكوترين كارهاى آنان پاداششان مى دهيم نه برابر هر كارى.

برخى گفته اند چيزى كه نيكوتر از نيك باشد وجود ندارد، امّا آيه شريفه نشانگر آن است كه برخى از كارها شايسته و نيكوست و پاره اى از آنها شايسته تر و نيكوترند.

پاداش شايسته ايمان و عمل در دنيا

در سومين آيه مورد بحث به شرايط و ويژگى هاى زندگى پاك و پاكيزه و در خور شأن انسان پرداخته و مى فرمايد:

مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً

هر كس كارى شايسته اى انجام دهد و در همان حال داراى ايمان و باور باشد - زن باشد يا مرد - ما به او زندگى پاك و پاكيزه اى ارزانى خواهيم داشت.

آرى ،اين يكى از وعده هاى خداست كه به زنان و مردان توحيدگرا و شايسته كردارى كه ايمان به خدا و پيامبرش بياورند و كار شايسته انجام دهند، وعده مى دهد كه زندگى نيكو و شايسته اى خواهند داشت و پاداشى وصف ناپذير به آنان ارزانى مى گردد.

زندگى پاك و پاكيزه كدام است؟

منظور از زندگى پاك و پاكيزه چيست؟

اين زندگى داراى چه ويژگى ها و نشانه هايى است؟

و چنين زندگى شايسته اى كدام است؟ در اين مورد ديدگاه ها يكسان نيست:

1 - به باور «ابن عباس» منظور رزق و روزى پاكيزه و حلال و درآمد عادلانه است.

2 - امّا به باور «حسن» و «وهب» منظور زندگى شرافتمندانه همراه با قناعت و خشنودى از آن نعمتى است كه خدا بهره انسان ساخته است. و از پيامبر نيز همين روايت شده است.

3 - از ديدگاه گروهى همچون «مجاهد»، «قتاده» و «ابن زيد» منظور بهشت پرطراوت و زيباست. «حسن» در اين مورد آورده است كه زندگى خوش و پاكيزه، تنها در بهشت است.

«ابن عباس» مى گويد: مگر نه اينكه قرآن از زبان مردم در سراى آخرت آورده است كه آرزو مى كنند كه اى كاش براى اين زندگى آخرت زاد و توشه اى از پيش فرستاده بودند.

ياليتنى قدمت لحياتى.(227)

4 - و از ديدگاه پاره اى منظور رزق و روزى شبانه روزى است.

5 - و برخى برآنند كه منظور از آن زندگى خوش و پاكيزه در عالم برزخ است.

وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ.

و پاداششان را برابر بهترين و نيكوترين كارهايى كه انجام مى دادند به آنان خواهيم داد.

يادآورى مى گردد كه اين فراز در تأكيد مطلب آمده است.

به هنگام تلاوت قرآن

در اين آيه شريفه روى سخن را به پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله مى كند و بدين وسيله به مردم او مى آموزد كه چگونه قرآن شريف را تلاوت كنند و به هنگام آغاز تلاوت چگونه از شرارت شيطان رانده شده به خدا پناه برند:

فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ

هان اى محمد صلى الله عليه وآله! هر گاه آهنگ تلاوت قرآن نمودى، از شرارت شيطان كه مطرود بارگاه خداست به خدا پناه بر!

اين آيه شريفه بسان آن آيه اى است كه مى فرمايد: اذا قمتم الى الصّلوة فاغسلوا وجوهكم...(228)

هنگامى كه براى نماز به پا خاستيد چهره ها را بشوييد...

واژه «استعاذه» به مفهوم پناه جستن است و منظور اين است كه فرد فروترى از مقام بالاترى بخواهد كه او را در برابر وسوسه و شرارت دشمن پناه دهد و از او دفاع كند؛ و اين كار با نهايت خضوع و فروتنى همراه است، و در آيه شريفه منظور اين است كه به هنگام تلاوت قرآن از وسوسه هاى شيطان به خدا پناه ببريد تا شما را از لغزش و گناه مصون دارد.

يادآورى مى گردد كه اين پناه جويى و پناه خواهى به هنگام تلاوت قرآن و پيش از آغاز آن و نيز در آغاز نمازها كارى پسنديده و مطلوب است، امّا واجب نيست.

در ادامه سخن در اين مورد مى فرمايد:

إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ

شيطان بر آن كسانى كه به خدا ايمان مى آورند و بر پرودگارشان توكّل و اعتماد مى نمايند چيرگى و سلطه اى ندارد و نمى تواند آنان را بر كفر و بيداد وادارد.

«قتاده» مى گويد: منظور اين است كه شيطان نسبت به وسوسه هايى كه بذرش را مى پاشد و به گناهانى كه برمى انگيزد هيچ دليل و برهانى ندارد.

إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ

او تنها بر كسى چيرگى و سلطه دارد كه فرمان او را گردن نهاده و با پذيرش سرپرستى و سررشته دارى و گمراهگرى او، از وسوسه ها و اغواگرى هايش پيروى مى كنند، و به همين جهت به خدا شرك مى ورزند.

نظم و پيوند اين آيات

در مورد پيوند آيه شريفه «فاذا قرأت القران»، دو نظر است:

1 - به باور گروهى اين آيه به آياتى پيوند مى خورد كه پيش از آن مردم را به فرمانبردارى از خدا فرا مى خواندند؛ آرى، در آن آيات مردم به فرمانبردارى از خدا فرا خوانده شده اند و از پى آن دستور مى يابند كه از مركز وسوسه و فريب، كه شيطان است به خدا پناه برند.

و بدان دليل اين پناه جويى و پناه خواهى را به ويژه به هنگام تلاوت قرآن خاطرنشان مى سازد كه قرآن در حقيقت اساس دين است و از همه كارها و برنامه ها مهم تر و سازنده تر است.

2 - و به باور برخى آيه مورد بحث به «و نزّلنا عليك الكتاب تبياناً...»(229) پيوند مى خورد. آنجا قرآن به عنوان بيانگر و روشنگر همه چيز وصف شده، و پس از چند آيه و ترسيم شمارى از فرمانها و هشدارهاى خدا، اينك دستور مى رسد كه به هنگام تلاوت اين كتاب پرشكوه به خدا پناه بريد و از شرارتها و وسوسه هاى شيطان، از او حمايت و كمك بخواهيد.