تقويم شيعه

عبدالحسين نيشابورى

- ۲ -


10 محرم (عاشورا)

1. شهادت امام حسين (عليه السلام )

در اين روز در سال 61 ه‍ كه روز شنبه يا دوشنبه بوده ، آقا و مولايمان حضرت اباعبدالله الحسين (عليه السلام ) در سن 58 سالگى (و يا56 و يا 57 سالگى ) بعد از نماز ظهر، مظلومانه و با حالت تشنگى و گرسنگى در زمين كربلا به شهادت رسيدند(32). اين روز، روز باريدن خون از آسمان است ، و روزى است كه شهادت اهل بيت و اصحاب امام حسين (عليه السلام ) در آن به وقوع پيوسته است (33).
چهار هزار ملك در اين روز به زمين كربلا براى نصرت آن حضرت آمدند، و چون اجازه نيافتند تا ظهور حضرت مهدى (عليه السلام ) گريه كنان نزد قبر آن حضرت ماندگارند. در اين روز ترك خوردن و آشاميدن بخصوص از غذاهاى لذيذ مناسب است (34).

2. شهادت حبيب بن مظاهر اسدى كوفى .

3. شهادت مسلم بن عوسجه .

4. شهادت حربن يزيد رياحى .

5. شهادت جون مولى ابى ذر الغفارى .

6. شهادت همسر وهب ، به دست رستم غلام شمر(35).

7. شهادت شبيه ترين مردم به رسول خدا (صلى الله عليه و آله )، على اكبر (عليه السلام ) فرزند بزرگ سيد الشهداء (عليه السلام ) عموىوالامقام حضرت صاحب الامر (عليه السلام ).

8. شهادت قاسم بن الحسن (عليهما السلام )

9 شهادت عبد الله بن الحسن (عليهما السلام )

10 شهادت قمر منير بنى هاشم حضرت عباس بن على بن ابى طالب (عليهم السلام )

11. شهادت مولانا الرضيع باب الحوائج على اصغر (عليه السلام ).

12. آمدن ذوالجناح با يال و كاكل خونين به سوى خيمه فاطميات براى آوردن خبر شهادت آن حضرت .

13. ماتم و ناله و گريه پردگيان حرم بر سيد الشهداء (عليه السلام )و اولاد و بستگان و اصحاب آن حضرت .

14. غارت اموال از خيام امام حسين (عليه السلام ).

15. فرار فاطميات و علويات در بيابانها بعد از شهادت آقا و سرور شان اباعبدالله (عليه السلام ).

16. غارت كردن لباس و زره و... از بدن مطهر شهداى كربلا.

17. جدا شدن سرهاى مطهر امام حسين (عليه السلام ) و اهل بيت و اصحاب آن حضرت .

18. به آتش كشيدن خيمه هاى آل الله ، فرزندان رسول خدا و على مرتضى و فاطمه زهرا (عليهم السلام )

19. شهادت دختران كوچك در كنار خيمه ها.

20. گريه و ماتم بر سيد الشهدا (عليه السلام ) و عزاى زمين و زمان ، عرش و آسمان ، جن و انس و ملك و وحوش بر آن حضرت .

در اين روز ملكى ندا كرد: اى امت ظالمى كه عترت پيامبر خود را كشتيد، خداوند شما را موفق به درك عيد فطر و قربان نفرمايد(36).

21. راءس مطهر امام حسين (عليه السلام ) در كوفه

عصر عاشورا راءس مطهر و نورانى امام حسين (عليه السلام ) را توسط خولى بن يزيد اصبحى ملعون حميد بن مسلم از دى به كوفه فرستادند(37).

22. خونين شدن ريشه هر گياهى كه از زمين كشيدند، از مصيبت عظماى آن روز.

23. قتل ابن زياد

ابن زياد در روز عاشوراى سال 67 ه‍ به فرمان مختار به جزاى ظاهرى اعمالش رسيد و كشته شد(38). حصين بن نمير و جمعى از قتله امام حسين (عليه السلام ) نيز همراه ابن زياد به قتل رسيدند(39).
ابن زياد ملعون به دست ابراهيم پسر مالك اشتر نخعى كشته شد، و سر نحسش را براى مختار فرستادند. مختار هم سر او را براى امام زين العابدين (عليه السلام ) فرستاد. هنگام وارد كردن سر ابن زياد حرت مشغول غذا خوردن بودند. لذا سجده شكر به جاى آورده فرمودند: ((روزى كه ما را بر ابن زياد وارد كردند غذا مى خورد. من از خدا خواستم كه از دنيا نروم تا سر او را در مجلس غذاى خود مشاهده كنم ، همچنان كه سر پدر بزرگوارم مقابل او بود و غذا مى خورد. خداوند به مختار جزاى خير دهد كه خونخواهى ما را نمود)). سپس حضرت به اصحاب خود فرمود: همه شكر كنيد.

24. قيام حضرت مهدى (عليه السلام )

به روايتى حضرت بقيه الله الاعظم حجه بن الحسن العسكرى ارواحنا فداه در اين روز قيام خواهند كرد(40).

25. وفات ام سلمه

در اين روز در سال 62 - 63 ه‍ ام سلمه همسر پيامبر (صلى الله عليه و آله ) از دنيا رحلت فرمود(41). نام او هند، پدرش ابى اميه ، مادرش عاتكه دختر عبدالمطلب بود. شوهر اول او پسر خاله اش ابوسلمه بن عبدالاسد بن مغيره بود. چون به شرف اسلام مشرف شد با همسرش ام سلمه به حبشه هجرت كردند. پس از بازگشت از حبشه بر اثر زخمى كه در جنگ احد بر او وارد شده بود، بعد از مدتى شهيد شد.
سلمه ، عمر، زينب و دره ، فرزندان او بودند؛ و عمر در جميع جنگهاى اميرالمؤ منين (عليه السلام ) شركت كرده و مدتى از طرف آن حضرت والى بحرين بود.
بعد از اينكه عده ام سلمه در وفات شوهرش سد آمد، ابوبكر و عمر جداگانه به خواستگارى او رفتند، ولى ام سلمه اجابت نكرد. در سال چهارم هجرى پيامبر (صلى الله عليه و آله ) از او خواستگارى كرد و ام سلمه قبول كرد، و به فرزند خود عمر بن ابى سلمه گفت : عقد را جارى كن .
عايشه وقتى ديد پيامبر (صلى الله عليه و آله ) ام سلمه را به عقد خويش در آورده بسيار ناراحت شد، چه اينكه ام سلمه در جمال كم نظير بود. عايشه به حفصه گفت : ام سلمه چقدر زيباست ! او باور نكرد تا اينكه ام سلمه را ديد. از همين جهت حسادت اين دو با ام سلمه بسيار زياد بود.
ام سلمه فضايلى دارد كه او را از ديگر همسران پيامبر (صلى الله عليه و آله ) - به جز خديجه كبرى (عليه السلام ) - ممتاز كرده است :
1. بارها ام سلمه عايشه را نصيحت مى كرد و در پيروى از على بن ابى طالب (عليه السلام )، ولى او نمى پذيرفت ، فضايل و مناقب آن حضرت را براى عايشه مى گفت ولى او قبول نمى كرد، تا اينكه پسرش عمر بن ابى سلمه را با نامه اى خدمت امير المؤ منين (عليه السلام ) فرستاد در آن خبر داد كه عايشه به سوى بصره حركت كرده است ....
2. ام سلمه شهادت داد كه عايشه دشمن امير المؤ منين (عليه السلام ) است .
3. ام سلمه شنيد كه يكى از آزاد شده هايش امير المؤ منين (عليه السلام ) را ناسزا گفته است . آن شخص را فراخواند و آنقدر از فضايل و مناقب على (عليه السلام ) كه از پيامبر (صلى الله عليه و آله ) شنيده بود براى آن شخص ‍ بازگو كرد، تا او توبه نمود.
4. ام سلمه حديث نحن معاشر الانبياء لانورث ... را - كه ابوبكر آن را به دروغ به رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) نسبت داد - تكذيب كرد.
5. هنگامى كه امير المؤ منين (عليه السلام ) براى جنگ جمل حركت كردند، ام سلمه پسرش عمر بن ابى سلمه را براى يارى آن حضرت فرستاد، و به آن حضرت پيغام داد: ((اگر پيامبر (صلى الله عليه و آله ) همسرانش را به ملازمت خانه ها امر نفرموده بود مى آمدم و در نصرت و يارى شما كوتاهى نمى كردم )).
6. بعد از رحلت خديجه كبرى (عليه السلام ) مراقبت حضرت زهرا (عليه السلام ) با فاطمه بنت اسد (عليه السلام ) بود. بعد از رحلت فاطمه بنت اسد اين مهم از طرف پيامبر (صلى الله عليه و آله ) به ام سلمه سپرده شد، و عايشه از اين ماجرا بسيار خشمناك بود. ام سلمه مى گفت : ((مردم گمان مى كنند من آموزگار فاطمه (عليه السلام ) هستم ! خدا قسم كه آن حضرت آموزگار من است )).
7. روزى پيامبر (صلى الله عليه و آله ) پوست گوسفندى را طلبيدند و مطالبى را فرمودند و اميرالمؤ منين (عليه السلام ) نوشتند. بعد آن پوست را به ام سلمه دادند و فرمودند: ((هر كس بعد از من فلان و فلان نشانه را به تو داد، اين پوست را به او تسليم كن )). آن سه نفر آن نشانه ها را نداشتند، و ام سلمه آن پوست را در خلافت ظاهرى امير المؤ منين (عليه السلام ) به آن حضرت - كه همه نشانه ها را دارا بود - تسليم نمود.
8. هنگام حركت امام حسين (عليه السلام ) از مدينه به مكه ام سلمه آمد و خبر شهادت آن حضرت را كه از پيامبر (صلى الله عليه و آله ) شنيده بود با اندوهى فراوان بازگو كرد. امام حسين (عليه السلام ) محل شهادت و موضع دفن خود و اصحابشان و... را به معجزه نشان دادند. سپس مقدارى از خاك آن بقعه طيبه را به ام سلمه دادند و در نزد آن حضرت بود تا روز عاشورا كه ام سلمه پيامبر (صلى الله عليه و آله ) را با حالتى گرد آلود و ژوليده مو در خواب ديد، و عرض كرد: يا رسول الله ، اين چه حالت است كه در شما مى نگرم ؟ فرمودند: ((اى ام سلمه ، حسين مراكشتند و ديشب براى او و اصحاب او قبر مى كندم )).
وقتى از خواب بيدار شد ديد خاكى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله ) و امام حسين (عليه السلام ) به او داده بودند به خون تازه تبديل شده است (42)

شب يازدهم محرم

1. شام غريبانه كربلا

نخستين شب عزا و سوگ خاندان پيامبر (صلى الله عليه و آله ) پس از شهادت سيد الشهداء (عليه السلام ) است . شبى تيره تر از سياهى ! شبى جانسوز كه در آن تلخترين لحظات بر خاندان امام حسين (عليه السلام ) گذشته .
آيا مى شود رنج و سوز و مصيبت بازماندگان حضرت را رد آن شب بيان كرد و يا حتى تصور نمود؟ آيا كسى درك مى كند كه ديدگان خونفشان عمه امام زمان (عليه السلام ) و اهل بيت چقدر و چگونه بر آن حضرت گريستند؟ آيا مى تواند تصوير كند كه آه و ناله سوزناك آن عزيزان چگونه بوده است ؟
با چه زبانى و با چه لفظى مى توان دلهاى شكسته ، قلبهاى جريحه دار، ناله و نواى بلبلان بال و پر سخوته گلستان نبوى و علوى ، و سوز دل يتيمان و بانوان حسينى را بيان كرد؟
شام غريبان است ! كودكان يتيم كه ديشب پدر داشتند، و بانوان بى سرپرست كه ديشب سرپرست و كاشانه داشتند؛ امشب با آشيانه سوخته و دلهاى داغدار، بدون سرورشان حضرت اباعبدالله (عليه السلام ) چه مى كنند؟
تفاوت بين اين دو شب چقدر است : شب عاشورا و شب يازدهم ؟ ديشب چه سالارى داشتند؟ ديشب چه كسى از خيمه ها محافظت مى كرد؟ ديشب چه كسانى در خيمه هاى بودند؟ امروز اما بدن مباركشان بدون سر روى زمين است ! آن شب چه كى سرپرست علويات و فاطميات را بر عهده داشت ؟ زينب كبرى (عليه السلام ) آن شب چه حالى داشت ؟ از يك سو مراقبت از حجت خدا زين العابدين (عليه السلام ) و همسران و يتيمان برادر، و از سوى ديگر به دنبال دختران گمشده !! همه اينها در سرزمينى كه بدن برادرش و عزيزانش با آن وضع روى زمين افتاده باشند!
آه چه شبى بود آن شب و چه حالى داشت دختر امير المؤ منين (عليه السلام ). سلام على قلب زينب الصبور و لسانها الشكور(43).

2. سر امام حسين (عليه السلام ) در تنور خولى

شب يازدهم شبى است كه سر مطهر امام حسين (عليه السلام ) در تنور منزل خولى بود در حاليكه نورانيت آن سر فضا را روشن نموده بود(44).

11 محرم

1. حركت كاروان اسرا از كربلا

عمر سعد ملعون روز يازدهم تا وقت ظهر در كربلا ماند، و بر كشتگان سپاه خود نماز گذارد و آنان را به خاك سپرد. وقتى روز از نيمه گذشت فرمان داد تا دختران پيامبر (صلى الله عليه و آله ) را بر شتران بى جهاز سوار كردند و سيد سجاد (عليه السلام ) را نيز با غل جامعه بر شتر سوار كردند. هنگامى كه آنان را از قتلگاه عبور دادند و نظر بانوان بر جسم مبارك امام حسين (عليه السلام ) افتاد لطمه ها بر صورت زدند و صدا به صيحه و ندبه برداشتند(45)؟

2. تشكيل مجلس ابن زياد

روز يازدهم عمر سعد به كوفه آمد. ابن زياد اذن عمومى داد تا مردم در مجلس حاضر شوند. سپس راءس مطهر امام حسين (عليه السلام ) را نزد او گذاشتند و او نگاه مى كرد و تبسم مى نمود و با چوبى كه در دست داشت جسارت مى نمود(46).

3. حركت اهل بيت امام حسين (عليه السلام ) به سوى كوفه

عصر روز يازدهم اهل بيت (عليهم السلام ) را با حالت اسارت به طرف كوفه بردند(47). نزديك غروب حركت كردند و شبانه به كوفه رسيدند. لذا آن بزرگواران داغدار و مصيبت زده را تا صبح پشت دروازه هاى كوفه نگه داشتند. هنگام صبح عمر سعد ملعون از كوفه خارج شد، و بسان فرماندهى كه از فتوحات خويش خوشحال است همراه اسراء وارد كوفه شد(48)

12 محرم

1. دفن شهداى كربلا

روز دفن بدنهاى مطهر سيد الشهدا (عليه السلام ) و اهل بيت و اصحاب آن حضرت ، توسط امام سجاد (عليه السلام ) به يارى جمعى از بنى اسد است (49).

2. ورود اهل بيت (عليهم السلام ) به كوفه

روز دوازدهم روز ورود اهل بيت (عليهم السلام ) با حالت اسارت به كوفه است (50). در اين روز ابن زياد فرمان داد كه احدى حق ندارد با اسلحه از خانه بيرون آيد، و ده هزار سوار و پياده بر تمام كوچه ها و بازار موكل گردانيد، كه احدى از شيعيان امير المؤ منين (عليه السلام ) حركتى نكند. سپس فرمان داد سرهايى را كه در كوفه بود برگردانند و در پيش روى اهل بيت (عليهم السلام ) حركت دهند، و با هم وارد شهر كرده در كوى و بازار بگردانند.
مردم با ديدن حالت زار ذريه پيامبر (صلى الله عليه و آله ) و سرهاى بر نيزه و بانوان و مخدرات در هودجهاى بدون پوشش ، صدا به گريه بلند نمودند. زينب كبرى ، ام كلثوم ، فاطمه بنت الحسين و امام زين العابدين (عليهم السلام ) به ترتيب با جگرهاى سوزان و قلوب دردناك ايراد خطبه نمودند، كه عده اى از لشكر با ديدن اين اوضاع از كرده خود پشيمان شدند، اما هنگامى كه خيلى دير شده بود!!(51)

3. روز شهادت حضرت سجاد (عليه السلام )

شهادت امام زين العابدين (عليه السلام ) بنابر قولى در اين روز در سال 94 هجرى در سن 57 سالگى واقع شده است (52)، و قول ديگر 25 محرم است كه خواهد آمد.

13 محرم

1. اسراى اهل بيت (عليهم السلام ) در مجلس ابن زياد

پس از آنكه اسرا و سرهاى مقدس شهدا را در كوفه گردانيدند، ابن زياد در كاخ خود نشست و دستور داد سر مطهر امام حسين (عليه السلام ) را در برابرش گذاشتند. آنگاه زنان و كودكان آن حضرت را به همراه امام سجاد (عليه السلام ) - در حاليكه به طناب بسته بودند - وارد مجلس نموده ، در برابر تخت آن ملعون ايستاده نگاه داشتند. در اين حال درباريان آن ملعون به تماشا ايستاده بودند(53).

2. اسراى اهلى بهت (عليهم السلام ) در زندان كوفه

پس از مجلس شوم ابن زياد، اهل بيت (عليهم السلام ) را با غل و زنجير وارد زندان كوفه نمودند(54).

3. خبر شهادت امام حسين (عليه السلام ) در مدينه و شام

ابن زياد به مدينه و شام نامه نوشت و خبر شهادت امام حسين (عليه السلام ) را منتشر ساخت (55).

4. شهادت عبد الله بن عفيف

عبد الله بن عفيف از دى بزرگوارى از اصحاب امير المؤ منين (عليه السلام ) بود و در جنگهاى جمل و صفين دو چشم خويش را از دست داده بود. لذا مشغول عبادت بود.
او هنگامى كه شنيد پسر زياد ملعون به امير المؤ منين و امام حسين (عليه السلام ) نسبت كذب مى دهد، از ميان جمعيت برخاست و گفت : ساكت باش اى پسر مرجانه ، دروغگو توى و پدر تو كه به تو اين مقام را داد. اى دشمن خدا! فرزندان پيامبر (صلى الله عليه و آله ) را مى كشى و در منابر مؤ منين اينچنين سخن مى گويى ؟ ماءموران خواستند متعرض او شوند كه با كمك قبيله اش به خانه رفت ، ولى بعد آمدند و خانه او را محاصره كردند. پس از رشادتهاى او و دخترش دستگير شد و همانطور كه از خدا خواسته بود به دست بدترين خلق يعنى ابن زياد به شهادت رسيد(56).

15 محرم

1. فرستادن سرهاى مطهر شهدا به سوى شام

بنابر بعضى اقواى ، در اين روز سرهاى مطهر اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام ) را به سوى شام حركت دادند(57). البته بعد اءهل بيت (عليهم السلام ) سرهاى مطهر را به بدنها ملحق كردند.

19 محرم

1. حركت كاروان كربلا به سوى شام

در اين روز اهل بيت سيد الشهداء (عليه السلام ) را از كوفه به سوى شام حركت دادند(58) زنهاى غير هاشميه از انصار امام حسين (عليه السلام ) كه در كربلا اسير شدند با شفاعت اقواع و قبايلشان نزد ابن زياد از قيد اسيرى خلاص شدند، و فقط زنهاى هاشميات براى اسارت به شام برده شدند(59).

20 محرم

1. دفن بدن جون در كربلا

بعد از ده روز از واقعه عاشورا جمعى از بنى اسد بدن شريف جون غلام ابى ذر غفارى را پيدا كردند در حالى كه صورتش نورانى و بدنش معطر بود و سپس او را دفن كردند(60).
جون كسى بود كه امير المؤ منين (عليه السلام ) او را به 150 دينار خريد و به ابوذر بخشيد. هنگامى كه ابوذر را به ربذه تبعيد كردند اين غلام براى كمك به او به ربذه رفت و بعد از رحلت جناب ابوذر به مدينه مراجعت كرد و در خدمت اميرالمؤمنين (عليه السلام ) بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام مجتبى (عليه السلام ) و سپس به خدمت امام حسين (عليه السلام ) رسيد و همراه آن حضرت از مدينه به مكه و از مكه به كربلا آمد.
هنگامى كه جنگ در روز عاشورا شدت گرفت او خدمت امام حسين (عليه السلام ) آمد و براى ميدان رفتن و دفاع از حريم ولايت و امامت اجازه خواست . حضرت فرمودند: در اين سفر به اميد عافيت و سلامتى همراه ما بود! اكنون خويشتن را به خاطرما مبتلا مساز.
جون خود را بر قدمهاى مبارك امام حسين (عليه السلام ) انداخت و بوسيد و گفت : اى پس رسول خدا، هنگامى كه شما در راحتى و آسايش بوديد من كاسه ليس شما بودم ، و حال كه به بلا گرفتار هستيد شما را رها كنيم ؟
جون با خود فكر كرد: من كجا و اين خاندان كجا؟! لذا عرضه داشت : آقاى من ، بوى من بد است و شرافت خانوادگى هم ندارم و نيز رنگ من سياه است . يا اباعبدالله ، لطف فرموده مرابهشتى نماييد تا بويم خوش گردد و شرافت خانوادگى به دست آورم و رو سفيد شوم . نه آقاى من ، از شما جدا نمى شود تا خون سياه من با خون شما خانواده مخلوط گردد. جون مى گفت و گريه مى كرد به حدى كه امام حسين (عليه السلام ) گريستند و اجازه دادند.
با آنكه جون پير مردى 90 ساله بود، ولى بچه ها در حرم با او انس فراوانى داشتند. او به كنار خيمه ها براى خداحافظى و طلب حلاليت آمد، كه صداى گريه اطفال بلند شد و اطراف او را گرفتند. هر يك را به زبانى ساكت كرد و به خيمه ها فرستاد و مانند شيرى غضبناك روى به آن قوم ناپاك كرد. او جنگ نمايانى كرد، تا آنكه اطراف او را گرفتند و زخمهاى فراوانى به او وارد كردند. هنگامى كه روى زمين افتاد، امام حسين (عليه السلام ) سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گريست ، و دست مبارك بر سر و صورت جون كشيد و فرمود: اللهم بيض وجهه و طيب ريحه و احشره مع محمد و آل محمد (عليهم السلام ): بارالها رويش را سفيد و بويش را خوش فرما و با خاندان عصمت (عليهم السلام ) محشورش نما.
از بركت دعاى حضرت روى غلام مانند ماه تمام درخشيدن گرفت و بوى عطر از وى به مشام رسيد. چنانكه وقتى بدن او را بعد از ده روز پيدا كردند صورتش منور و بويش معطر بود(61).

25 محرم

1. شهادت امام سجاد (عليه السلام )

در سال 94 بنابر مشهور(62) يا 95 ه‍(63)، امام زين العابدين (عليه السلام ) در سن 57 سالگى با زرهى كه وليد بن عبد الملك يا هشام لعنهما الله به آن حضرت دادند به شهادت رسيدند. اين در حالى بود كه 34 يا 35 سال بعد از واقعه كربلا رد مصائب جان گداز شهادت پدر و برادران و عمو و بستگان و اسارت عمه ها و خواهرانش ، گريان بودند.
امام باقر (عليه السلام ) آن حضرت را تجهيز نمودند و در بقيع كنار قبر عموى مظلومش حضرت مجتبى (عليه السلام ) به خاك سپردند. سال شهادت آن حضرت را به خاطر كثرت فوت فقهاء و علماء ((سنه الفقهاء)) گفتند.
در شهادت آن حضرت اقوال ديگرى نيز وجود دارد: 12 محرم ، 18 محرم ، 19 محرم ، 2 صفر.(64)

26 محرم

1. شهادت على بن الحسن المثلث

در سال 146 ه‍ على بن حسن بن حسن بن حسن بن على (عليه السلام )، در سن 45 سالگى در زندان منصور - كه شب و روز در آن تشخيص داده نمى شد - در حال سجده و در حاليكه غل و زنجير بر دست و پايش بود، به شهادت رسيد(65)

28 محرم

1. وفات حذيفه بن يمان

حذيفه از بزرگان اصحاب پيامبر (صلى الله عليه و آله ) و از خواص اصحاب امير المؤ منين (عليه السلام ) بود. پدر حذيفه در جنگ احد اشتباها به وسيله يكى از مسلمانان كشته شد.
حذيفه يكى از هفت نفرى بود كه بر صديقه طاهره (عليه السلام ) نماز خواندند. او صحابه منافق را مى شناخت . منافقينى كه پس از غدير خم توطئه قتل پيامبر (صلى الله عليه و آله ) را چيدند و مى خواستند در بازگشت از غدير خم در راهى كه از كوه مى گذشت شتر حضرت را بترسانند تا برمد و حضرت به دره سقوط كند و به قتل برسد. اما جبرئيل اين نقشه را به سمع مبارك نبوى رسانيد.
پيامبر (صلى الله عليه و آله ) چون به محل مورد نظر رسيدند، منافقين با چهره هاى بسته هر كدام ظرفى كه داخل آن سنگريزه بود از بالا رها نموده و شروع به داد و فرياد و نعره زدن كردند. اما عمار مهار ناقه را گرفته بود و حذيفه هم در كنار آن حضرت بود و سرانجام نقشه آن كوردلان نقش بر آب شد.
پيامبر (صلى الله عليه و آله ) آن منافقين را به حذيفه معرفى فرمودند كه عبارت بودند از اولى و دومى و سومى و ابو عبيده و معاذبن جبل و سالم و معاويه و عمروعاص و طلحه و سعد بن ابى وقاص و عبد الرحمن بن عوف و ابوموسى اشعرى و مغيره بن شعبه و ابوهريره ، حذيفه همه را به خاطر سپرد. به همين دليل بود كه غاصبين خلافت بعد از آن واقعه از حذيفه مى ترسيدند كه مبادا آنان را به مردم معرفى كند.
لذا حذيفه بر جنازه هر كس حاضر مى شد ديگران مى فهميدند كه ميت از منافقين بوده است . نكته جالب آنجا بود كه دومى براى سرپوش گذاشتن بر نفاق خويش و تبرئه خود، از حذيفه مى پرسيد: ((اگر اين شخص از منافقين است بگو تا من بر او نماز نخوانم ))!(66)
اين بزرگوار چهل روز پس از خلافت ظاهرى امير المؤ منين (عليه السلام ) در مدائن از دنيا رحلت فرمود(67). او قبل از رحلت به دوش فرزندش صفوان و سعيد وصيت كرد كه هميشه ملازم امير المؤ منين (عليه السلام ) باشند و ايشان هم به وصيت پدر عمل نمودند تا در جنگ صفين به شهادت رسيدند.

2. تبعيد امام جواد (عليه السلام ) به بغداد

در سال 220 ه‍ امام جواد (عليه السلام ) به دستور معتصم از مدينه به بغداد تبعيد شدند(68).

3. ورود اسراى اهل بيت (عليهم السلام ) به بعلبك

بنابر نقلى ورود اسراى اهل بيت (عليهم السلام ) به شهر بعلبك و استقبال مردم آن شهر نيزه داران با شكر و سويق و آذوقه و علف در اين روز بوده است ، كه حضرت ام كلثوم (عليه السلام ) با ديدن اين منظره در حق آنان نفرين كردند(69).

29 محرم

1. رسيدن كاروان اسرا به شام

در اين روز اسراى اهل بيت (عليه السلام ) به حوالى شام رسيدند. ابراهيم بن طلحه بن عبدالله جلو آمد و به امام زين العابدين (عليه السلام ) نزديك شد، و كينه هايى كه از جراحت شمشيرهاى جنگ جمل در سينه ذخيره كرده بود ظاهر ساخت و به حضرت گفت : ديدى غلبه با كيست ؟ حضرت فرمود: اگر مى خواهى بدانى غالب كيست صبر كن تا هنگام نماز اذان و اقامه بگو، آن وقت مى دانى آوازه چه كسى تا قيامت باقى است (70).

تتمه محرم

1. نوشتن صحيفه ملعونه

در اين ماه در سال 11 ه‍ صحيفه ملعونه دوم نوشته شد و به امضاء منافقين رسيد(71).
محتواى آن چنين بود كه نگذارند خلافت و امامت مسلمين بعد از پيامبر(صلى الله عليه و آله ) به على بن ابى طالب (عليه السلام ) برسد، و بر اساس آن مقدمات و زمينه هاى غصب خلافت و گرفتن بيعت از آن حضرت به هر صورت ممكن را فراهم نمودند. با نوشتن آن صحيفه اساس ظلم و ستم به اهل بيت (عليهم السلام ) را بنا نهادند، كه به فرموده امام صادق (عليه السلام ): اذا كتب الكتاب قتل الحسين (عليه السلام )(72) ((هنگامى كه صحيفه ملعونه نوشته شد امام حسين (عليه السلام ) به شهادت رسيد)).

2. وفات ماريه قبطيه

در ماه محرم سال 15 ه‍ (يا16 ه‍) ماريه قبطيه رحلت فرمود(73).
ماريه دختر شمعون قبطى بود كه همراه با خواهرش شيرين و يك خواجه كه برادر ماريه به نام ماپور بود و هزار مثقال طلا و بيست جامه حرير و درازگوشى به نام يعفور و قاطرى به نام دلدل ، در سال هفتم از سوى پادشاه اسكندريه به رسم هديه خدمت رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرستاده شد.
پيامبر (صلى الله عليه و آله ) ماريه را به همسرى خود برگزيد، و در محله ((عاليه )) - كه آن را ((مشربه ام ابراهيم )) مى گويند - منزلى براى آن حضرت تهيه كرد و خداوند جناب ابراهيم (عليه السلام ) را از اين بانو به آن حضرت عنايت فرمود.
حضرت امير المؤ منين (عليه السلام ) به خاطر ولادت ابراهيم (عليه السلام ) بسيار اظهار سرور مى فرمود و به آنان خدمت مى نمود، و بدين جهت عايشه از حضرت امير المؤ منين (عليه السلام ) بسيار ناراحت و ملول بود(74). از عايشه نقل شده كه گفت : ((من به ماريه حسد مى بردم ، چون زنى بسيار زيبا بود))(75). سرانجام اين حسادت باعث شد؟ تهمتى به جناب ماريه زد و آيه اى در تقبيح اين كار عايشه نازل شد، كه در تفاسير شيعه و سنى به تفصيل توضيح داده شده است . جناب ماريه بعد از پيامبر (صلى الله عليه و آله ) در مدينه طيبه رحلت فرمود.