بقيع

محمد صادق نجمي

- ۷ -


حرم همسران و دختران رسول خدا(ص)

حرم همسران رسول خدا ـ ص ـ

يكي از حرم ها و گنبد و بارگاه هايي كه در داخل بقيع به وسيله وهابيان تخريب گرديده، حرمي است منتسب به همسران رسول خدا ـ ص ـ گرچه متأسفانه جزئيات چنداني از كيفيت اين حـرم دردست نيست ولـي تاريـخ بناي آن معلوم و مشخص است; زيرا سمهودي (متوفاي 911) پس از اين كه از مطري (متوفاي 741) نقل مي كند كه اين حرم در زمان وي داراي ساختمان نبوده بلكه محوطه اي بوده كه با ديواري از قطعات سنگ، از ساير بقاع مشخص مي گرديده است، تاريخ بناي اين گنبد و بارگاه را معين و باني آن را نيز معرفي مي نمايد. و مي گويد: «وكان حظيراً مبنياً بالحجارة كما ذكره المطري فابتني عليه قبة الأمير برديبك المعمار سنة ثلاث و خمسين و ثمانمأة.» 1

بنابراين، حرم همسران رسول خدا از سال 8530 داراي ساختمان، گنبد و بارگاه بوده است و بنـابـر نقل بعضي از نويسندگان، اين حرم علاوه بر ساختمان و گنبد و بارگاه در قرن هاي اخير، داراي ضريح هم بوده است از جمله: مرحوم فرهاد ميرزا مي نويسد:

«... از آنجا به زيارت زوجات حضرت رسول ـ عليه السلام ـ رفتم. هشت نفر در يك ضريح است و اسامي هر يك را بالاي قبرشان به تخته نوشته، گذاشته اند.» 2

تعداد مدفونين در اين حرم

ديار بكري (متوفاي 982) از مناسك كرماني (متوفاي 786)3 نقل مي كند كه در اين حرم، چهار تن از همسران رسول خدا دفن شده اند.4

ابن نجار (متوفاي 643) كه يكي از مورد اعتمادترين مدينه شناسان بشمار مي آيد، در مورد قبر همسران پيامبر چنين مي گويد:

«و قبور ازواج النبي و هُنَّ أربعة قبور ظاهرة و لا يعلم تحقيق ما فيها منهنّ.»5

«و از قبور معروف در بقيع قبور همسران پيامبر است كه تنها چهار قبر از آنها بچشم مي خورد ولي تحقيقاً معلوم نيست كه اين قبور چهارگانه به كدام يك از همسران آن حضرت متعلّق است و كدام يك از اين بانوان در آنها مدفون مي باشند.»

گفتار ابن نجار صريح است در اين كه در زمان وي و در اوائل قرن هفتم، تنها چهار قبر در اين محل وجود داشته است و اگر احياناً مطلب خاص ديگري غير از اين بود، مسلماً از نظر وي مخفي نمي ماند و بدون تصريح و يا اشاره به آن وارد بحث ديگري نمي گرديد.

ولي از گفتار سمهودي معلوم مي شود كه در زمان او; يعني در اوائل قرن دهم با اين كه اين حرم داراي سقف و گنبد بوده و بعنوان مدفن همسران پيامبر شناخته مي شده، اما آثار اين قبور بطور كلي محو و در اين محل از آن چهار قبري كه ابن نجار ياد مي كند، خبري نبوده است; زيرا وي پس از آن كه گفتار قبلي ابن نجار را كه آورديم نقل مي كند، چنين مي گويد:

«قلت باطن هذا المشهد كلّه أرض مستوية ليس فيها علامة قبور.» 6

«داخل اين حرم مسطّح است و در آن هيچ علامت از قبوري كه ابن نجار به آنها اشاره نموده است، به چشم نمي خورد.»

گفتاري از ابن شبه قديمي ترين مدينه شناس

ابن شبه (متوفاي 262) در مورد قبر امّ سلمه و امّ حبيبه دو تن از همسران رسول خدا ـ ص ـ مطلبي نقل مي كند كه نشانگر جدا بودن آنان از همديگر و همچنين دفن شدن اين دو تن در خارج از محلي است كه بعنوان مدفن و حرم زوجات رسول خدا معروف گرديده است و در نهايت مؤيد گفتار ابن نجار است كه همه همسران پيامبر كه در مدينه بودند، الزاماً در محوّطه حرم منسوب به آنان و در زير گنبد و بارگاهي كه بعنوان «قبة الزوجات» بنا شده است به خاك سپرده نشده اند.

ابن شبه در مورد قبر امّ سلمه از محمد بن يحيي نقل مي كند كه محمد بن زيد بن علي خواست در كنار موضع فاطمه (بيت الاحزان) براي خود قبري مهيّا كند، از زير خاك، قطعه سنگ شكسته اي پيدا شد كه در آن اين جمله به چشم مي خورد: «امّ سلمة زوج النبي» و معلوم شد آن محل قبر امّ سلمه است و لذا وصيت نمود پيكر او را در محل ديگري به خاك بسپارند.7 و در مورد امّ حبيبه از يزيد بن سائب و او از جدش چنين نقل نموده است كه: عقيل ابن ابيطالب در محوطه خانه اش حلقه چاهي حفر مي كرد كه قطعه سنگي بدست آمد و در آن اين جمله حك شده بود: «قبر امّ حبيبة بنت صخر بن حرب.» عقيل با ديدن اين علامت دستور داد چاه را پركنند و بر روي آن سقفي بعنوان «مدفن امّ حبيبه» ايجاد نمايند. يزيد بن سائب اضافه مي كند: «من گاهي به اين مدفن وارد مي شدم و آن قبر را مي ديدم.»8

نظر نويسندگان اخير مبتني بر اشتهار عرفي است

از مجموع آنچه تا حال در مورد حرم همسران رسول خدا ـ ص ـ از منابع اصلي و مآخذ معتبر نقل نموديم، چنين بدست آمد كه: اصل اين حرم و مدفني كه بعنوان «قبة الزوجات» در داخل بقيع معرفي شده است، داراي اصالت و قدمت تاريخي است كه در قرن هاي اول به وسيله ديواري كه در اطراف آن ايجاد شده بود مشخص مي گرديد. و در نيمه دوم قرن نهم، كه فن معماري گسترش يافته بود، براي اين حرم نيز گنبد و بارگاه ساخته شده است. و اما تعداد همسران پيامبر كه در اين محل به خاك سپرده شده اند، دقيقاً مشخص نيست. بعضي از مورّخان و محدّثان پيشين; مانند كرماني و ابن نجار، نظرشان اين است كه چهارتن در اين محل دفن شده اند و تعداد چهار قبر هم ارائه شده است. بنابراين آنچه در قرن هاي اخير از سوي بعضي از نويسندگان ارائه شده و اين حرم بعنوان مدفن همه هشت تن همسران پيامبر ـ ص ـ كه در مدينه با آن حضرت زندگي نموده اند، معرفي شده و علائمي كه بيانگر اين تعداد باشد در اين حرم نصب گرديده، دليلي بر تأييد آن در دست نيست بلكه همه اين معرفي ها مبتني بر اشتهار عرفي و نقل اقوال مي باشد كه معمولاً در اين نوع حقايق، كه مورد توجه عامه و داراي جنبه قداست و معنويت مي باشد، در طول ساليان متمادي و با مرور زمان طولاني به وجود آمده است و به اين اعتبار كه: رسول خدا در مدينه با هشت بانو ازدواج كرده بود و لابد همه آنان در يكجا و در اين محل دفن شده اند، پديدار گرديده است. و اينك نمونه هايي از اين نظريه ها

1ـ بطوري كه در گفتار فرهاد ميرزا ملاحظه گرديد، او مي گويد:

«قبر همه همسران هشتگانه پيامبر در يك ضريح قرار دارند و نام تك تك آنها هم در روي همان ضريح نصب شده است.»

2 ـ نايب الصدر شيرازي يكي ديگر از نويسندگان ايراني در سفرنامه اش مي گويد:

«زوجات آن حضرت هم آنچه در مدينه وفات يافته اند در يك بقعه مي باشند.» 9

3ـ علي حافظ، زنده در سال 1405 هـ با اين كه خود از اهالي مدينه منوره است و طبق معمول بايد بيش از ساير نويسندگان و سياحان توجه به جزئيات تاريخي اين شهر داشته باشد، ولي بر همين مبني و بر اساس همين اشتهار عرفي، در كتاب خود كه در سال هاي اخير و پس از تخريب آثار بقيع تأليف نموده است، در مورد مدفونين در اين بقعه چنين مي نگارد:

«و در پنـج متـري قبـر عقيـل بـه طـرف جنـوب، در سمـت چپ رهگذر، قبور همسران پيامبر ـ ص ـ قرار گرفته است و آنها عبارتند از: 1ـ بانو عايشه 2 ـ بانو سوده 3ـ بانو حفصـه 4ـ بانو زينب 5ـ بانو امّ سلمه 6ـ بانو جويرية 7ـ بانو ام حبيبه 8ـ بانو صفيه.»

وي سپس مي گويد:

«و اما بانو خديجه دختر خويلد، در مكه و بانو ميمونه در سَرِف10 دفن گرديده اند.11

اين بود گفتار اين نويسندگان در مورد تعداد همسران رسول خدا ـ ص ـ كه در بقعه ياد شده به خاك سپرده شده اند. ليكن بطوري كه ملاحظه فرموديد، شواهد و قرائن تاريخي، اين نظريه را نفي و حداقل مورد ترديد قرار مي دهد.

حرم دختران رسول خدا ـ ص ـ

يكي ديگر از حرم هاي تخريب شده، حرم و گنبد و بارگاهي است منتسب به دختران رسول خدا ـ ص ـ يعني زينب، رقيه، و امّ كلثوم.

آنچه از منابع اصلي به دست مي آيد اين است كه قبر همه دختران سه گانه رسول خدا ـ ص ـ بجز حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ در بقيع واقع شده است; زيرا گذشته از اين كه پس از رسميت يافتن بقيع بعنوان «مدفن عمومي مدينه» به وسيله رسول خدا ـ ص ـ همه اقوام و عشيره آن حضرت كه در حال حيات او، از دنيا رفتند، در بقيع دفن شدند. روايات و نصوص تاريخي نيز مبيّن اين حقيقت، بخصوص در مورد اين بانوان مي باشد.

بيهقي نقل مي كند كه يكي از دختران رسول خدا از دنيا رفت، آن حضرت فرمود: «الحقي بفرطنا عثمان بن مظعون .» 12

ابن شبه مشابه همين حديث را در مورد رقيه دختر آن حضرت نقل مي كند كه «لمّا ماتت رقية بنت رسول الله ـ ص ـ قال رسول الله ـ ص ـ الحقي بسلفنا الخير عثمان بن مظعون.» 13

و از گفتار نويسندگان در قرن هاي اخير، معلوم مي شود: «علاوه بر اين كه اين سه تن از دختران پيامبر ـ ص ـ در كنار بقيع دفن شده اند، همه آنان هم در يك محل و در زير يك سقف و در داخل گنبد و بارگاهي قرار داشته اند و قبر هر سه تن در داخل يك ضريح واقع شده بود.»

سيد اسماعيل مرندي كه در آخر سال 1255 هـ. حرمين را زيارت كرده است، در مورد گنبد و بارگاه هاي موجود در آن تاريخ مي گويد:

«و ديگر قبه بنات حضرت رسول خدا ـ ص ـ است كه همه در يك ضريحند; بقول اهل سنت، رقيه، ام كلثوم و زينب، دختران رسول است.14

فرهاد ميرزا مي نويسد:

«خلاصه، در برگشتن، بنات رسول الله ـ ص ـ رقيه، ام كلثوم و زينب را زيارت كردم كه در يك بُقعه است.»15

ابراهيم رفعت پاشا از وضع موجود بقيع در زمان خويش و قبل از تخريب آثار آن، عكسي را از بقيع ارائه مي دهد كه تعدادي از قبه ها در اين عكس مشاهده مي شود و آنها را بدين ترتيب معرفي مي كند:

«گنبدي كه در سمت راست بيننده واقع شده، گنبد حرم ابراهيم، دومي قبه عقيل، قبه سوّم متعلق به همسران پيامبر و چهارمين قبّه متعلق به دختـران آن حضـرت; رقيه، ام كلثوم، و زينب مي باشد.»16

علي حافظ كه از نويسندگان متأخر است، محلّ اين حرم و قبور دختران پيامبر ـ ص ـ را چنين معرفي مي كند:

«به فاصله ده متر و در سمت غرب،قبور همسران پيامبر و در كنار راه باريكه سيماني قبور دختران پيامبر را مشاهده مي كنيد و آنها عبارتند از ام كلثوم، رقيه و زينب.»17 تا ريخ بناي اين حرم

از آنچه ملاحظـه فرموديد، بطور اجمـال بـه دست آمـد كه ايـن سه تـن دختران پيامبر ـ ص ـ در بقيع و در يك محل و در كنار هم دفن گرديده و هر سه داراي يك قبه و يك ضريح بوده اند. و اما اين كه اين قبه در چه تاريخي بنا شده و باني ساختمان اين حرم و ضريح كيست؟ در اين زمينه تا حال مطلبي بدست نيامده و در منابعي كه در اختيار ماست، سخني در اين مورد گفته نشده است و بعيد نيست همانند مطالب تاريخي فراوان در طول قرون متمادي، بدون اهميت تلقي گرديده و در بوته ابهام و فراموشي قرار گرفته باشد.

بيوگرافي دختران رسول خدا ـ ص ـ

در اينجا به مناسبت سخن از حرم دختران رسول خدا ـ ص ـ نگاهي داريم بر تاريخ زندگاني آنان; زيرا براي هر فرد مسلمان همانگونه كه آشنايي با تاريخ زندگي پيامبر بزرگ اسلام ـ ص ـ زيبا، لذت بخش و داراي اهميت است، آشنايي با تاريخ فرزندان آن حضرت هم شيرين و دلپذير خواهد بود; خصوصاً براي زائرين حرمين شريفين و حجاج و معتمرين:

همـه فرزنـدان رسول خدا ـ ص ـ اعم از پسر و دختر بجز جناب ابـراهيـم، از خديجـه ـ عليها سلام ـ متولّد شده اند و آن حضرت داراي چهار فرزند دختر بوده و نام آنها به ترتيب سن:18 1ـ زينب 2ـ رقيه 3ـ ام كلثوم 4ـ فاطمه ـ سلام الله عليها ـ مي باشند.

حضرت فاطمه ـ ع ـ گرچه از لحاظ سن كوچكترين دختر رسول خدا است ولي از لحاظ فضيلت و شخصيت برتريـن آنهاست; زيرا گذشته از اين كه نسل پيامبر ـ ص ـ از طريق فاطمه ـ ع ـ در پهنه گيتي باقي مانده است، در فضيلت و كرامت اين بانوي بزرگ اسلام آيات متعددي نازل گرديده و در تجليل و تكريم وي احاديث فراواني نقل شده است كه هيچيك از دختران پيامبر ـ ص ـ با احترام فوق العاده اي كه به مناسبت انتسابشان به رسول خدا، از آن برخوردارند و مورد لطف و محبت آن حضرت بوده اند، داراي چنين فضيلت و مكرمت نيستند و در اين زمينه نگاهي اجمالي به منابع تفسيري و حديثي از شيعه و اهل سنت خواننده را مستغني و او را با اقيانوس عظيم فضائل اين يگانه يادگار رسول خدا آشنا مي سازد.

نظري مختصر و گذرا در مورد ساير دختران پيامبر ـ ص ـ

1ـ زينب

اين بانوي بزرگوار بزرگترين فرزند رسول خدا ـ ص ـ يا بزرگترين آنها پس از برادرش قاسم مي باشد. مورّخان ولادت زينب را در سي سالگي پيامبر و پنج سال پس از ازدواج آن حضرت با خديجه ـ عليها سلام ـ دانسته اند.19

مضمون حديثي كه از رسول خدا ـ ص ـ نقل شده، گوياي عظمت آن بزرگوار است كه فرمود: «معاشر الناس ألا اخبركم بخيرالناس خالاً و خالةً؟ قالوا: بلي يا رسول الله. قال: الحسن و الحسين خالهما القاسم و خالتهما زينب بنت رسول الله ـ ص ـ .» 20

ازدواج زينب

رسول خدا ـ ص ـ زينب را به همسري ابوالعاص بن ربيع درآورد. نام وي «لقيط» و مادرش «هاله» خواهر حضرت خديجه كبري است. او از معدود تجار و ثروتمندان و افراد مورد اعتماد در ميان مردم مكه بود.21

پس از بعثت پيامبر ـ ص ـ ابوالعاص بر خلاف زينب ـ كه مانند حضرت خديجه به آيين اسلام روي آورد ـ حاضر به قبول اسلام نگرديد و در شرك خود باقي ماند ولي با اين حال به همسرش زينب نيز وفادار بود و به پيشنهاد قريش كه او را به جدايي از زينب تشويق مي نمودند، توجه ننمود و علي رغم خواسته آنان، به زندگي خود با زينب ادامه داد. گرچه اسلام عملاً در ميان اين زن و شوهر جدايي انداخته بود ولي چون رسول خدا ـ ص ـ در آن شرايط سخت، قادر بر اجراي اين حكم نبود، اسلام زينب ـ عليها سلام ـ هم نتوانست موجب جدايي او با ابوالعاص شود.

اسارت ابوالعاص و آزادي زينب

پس از هجرت رسول خدا ـ ص ـ به مدينه و با شروع جنگ بدر، ابوالعاص به همراه مشركين مكه، در اين جنگ شركت نمود و با گروهي از سپاهيان مكه كه تعداد آنها را هفتاد نفر نوشته اند، به اسارت مسلمانان درآمده و به مدينه گسيل گرديدند. زينب براي آزادي ابوالعاص به وسيله هيأتي كه جهت گفتگو درباره اسراي جنگي عازم مدينه بود. چند قطعه زيورآلات خدمت رسول خدا ـ ص ـ فرستاد و از آن حضرت درخواست نمود كه در مقابل آنها، همسر وي آزاد شود. در ميان اين زيورآلات، گردن بند يادگاري خديجه ـ عليها سلام ـ نيز به چشم مي خورد كه پيامبر خدا ـ ص ـ با ديدن آن، از خديجه ياد نمود و در حق وي دعا كرد و تأثر و رقّت شديد در قيافه اش مشاهده گرديد. آنگاه با اصحاب خويش مشاوره و به آنان پيشنهاد نمود كه اگر صلاح بدانيد اسير دخترم زينب را آزاد كرده و آنچه از مال دنيا به عنوان عوض فرستاده است، به او برگردانيد. صحابه از اين پيشنهاد استقبال و اظهار مسرّت نمودند و بدينگونه ابوالعاص پس از مدتي اسارت در دست مسلمانان، آزاد و به سوي مكه رهسپار گرديد و گردن بند يادگاري خديجه را به زينب بازپس داد. ولي رسول خدا ـ ص ـ بهنگام آزادي ابوالعاص با وي شرط نمود كه از اين پس زينب را در هجرت به مدينه آزاد بگذارد و او هم بر تعهّد خود عمل نمود و با رسيدن به مكه زينب را به همراهي برادرش كنانة بن ربيع راهي مدينه ساخت.

حمله مشركان به كجاوه زينب

زينب پس از تحمّل رنج فراوان و لطمه شديد از سوي مشركان، بهنگام خروج و مراجعت به مكه، براي دوّمين بار به سوي مدينه هجرت و به پدر بزرگوارش ملحق گرديد. مورخان از اين رنج و ناراحتي زينب و مراجعت او، ياد نموده اند; از جمله محمد بن اسحاق مورخ و سيره نويس معروف مي گويد:

كنانة بن ربيع بنا به درخواست برادرش ابوالعاص، زينب را در كجاوه اي نشاند و به سوي مدينه حركت نمود، عده اي از قريشيان كه از اين موضوع مطلع شدند او را تعقيب كرده و در بيرون مكه در محلي بنام «ذي طوي» بدو رسيدند و از اولين كساني كه به كجاوه زينب حمله نمودند «هبار بن اسود» و «نافع بن عبدالقيس فهري» بودند كه هبار با نيزه به كجاوه زينب فشار آورد و او، در حالي كه حامله بود، از بالاي شتر به روي تخته سنگي افتاد و در اثر فشار جسمي و رعب و ترسي كه بر وي وارد گرديد، سقط جنين نمود و به عارضه خونريزي دچار شد كه تا آخر عمرش ادامه داشت. ابن اسحاق اضافه مي كند: به خاطر اين جنايت و قساوت قلب (هبار) بود كه رسول خدا ـ ص ـ بهنگام فتح مكه مسلمانان را در كشتن وي آزاد گذاشت.22

ابن ابي الحديد مي گويد:

«از كساني كه در حمله به كجاوه زينب و در جلوگيري از سفر او به مدينه شركت داشت، عمرو بن عاص بود و چون خبر اين جنايت به پيامبر رسيد، به شدّت متأثر گرديد و بر اين افراد لعن و نفرين نمود.»23

واقدي مي گويد:

«كنانه با ديدن منظره حمله به كجاوه زينب، آماده تيراندازي و دفاع از وي گرديد و قريشي ها به شهر بازگشتند.»24

واقدي اضافه مي كند: ابوسفيان كه جزء شركت كنندگان در اين جريان بود، خطاب به كنانه چنين گفت:

«تو در اين اقدام خود اشتباه كرده و تصميم نابجايي گرفته اي كه دختر محمد را در روز روشن و در مقابل چشم اهل مكه از اين شهر بيرون كرده اي، مگر نمي داني از سوي پدرش چه فشاري بر ما وارد شده و چگونه ما را تحقير و خدايان ما را اهانت نموده است! آيا اين عمل تو تحقير و اهانت مجدد بر ما نيست؟! به خدا سوگند جلوگيري از سفر اين زن دردي را دوا نمي كند و ما كوچكترين اعتنايي بر او نداريم ولي هيچ عمل تحقيرآميز را هم تحمل نمي كنيم او را به مكه برگردان و مي تواني مخفيانه و بدور از چشم مردم راهي مدينه كني.»

و بدينگونه كنانه زينب را به مكه بازگرداند و پس از مدتي شبانه مجدداً به مدينه حركت داد و به رسول خدا ـ ص ـ لاحق گرديد.25 بلاذري نقل مي كند: «هبار» بهنگام فتح مكه، از ترس جانش فرار نمود و بعدها در مدينه به حضور رسول خدا رسيد و شهادتين را بر زبان جاري و اسلام خود را اعلان نمود. رسول خدا ـ ص ـ فرمود: ديگر كسي متعرض «هبار» نشود، حتي سلمي كنيز آن حضرت هبار را نكوهش كرد و به وي گفت: «لا اَنعَمَ الله بِكَ عَلَينا»; «قدمت مبارك مباد.» پيامبر پاسخ داد: «مهلاً فَقَدْ مَحا اَلإسلامُ ما قَبْلَه»; «آرام باش، اسلام گذشته ها را به فراموشي سپرده است.»

ورود شبانه ابوالعاص به مدينه

ابوالعاص در اوائل سال هشتم هجرت و قبل از فتح مكه، به همراه عده اي از تجار مكه، با سرمايه خود و اموال قريش به سوي شام حركت نمود. اين قافله تجارتي بهنگام مراجعت، در نزديكي هاي مدينه با گروهي از مسلمانان مواجه و از ترس جانشان مال التجاره را رها و خود فرار نمودند ولي ابوالعاص براي بازپس گرفتن اموال خود، شبانه و مخفيانه وارد مدينه شد و به نزد زينب رفت و از وي پناه خواست تا مورد تعرض مسلمانان واقع نشود. زينب هم به وي پناه داد و روز بعد در حالي كه رسول خدا ـ ص ـ و مسلمانان مشغول نماز صبح بودند، از ميان صفوف بانوان آنان را بدينگونه مورد خطاب قرار داد: «اَيُها النّاسُ اِنّي زَينَبُ بِنْتُ رَسولِ الله، آجَرتُ اَباالعاصِ بنِ رَبيع»; «اي مردم! من دختر پيامبرم و ابوالعاص را پناه داده ام.»

رسول خدا ـ ص ـ پس از اتمام نماز فرمود: مردم! آنچه من از زينب شنيدم شما هم شنيديد؟ گفتند: بلي، فرمود: به خدا سوگند من از ورود ابوالعاص خبر نداشتم تا اين كه از زبان زينب شنيدم همانگونه كه شما شنيديد. آنگاه فرمود: «يجير علي المسلمين أدناهم»; «كمترين مسلمانان، حق پناه دادن بر مشركين را دارد و بر همه مسلمانان لازم است اين حق را مراعات و بر تعهد وي عمل كنند.»26

سپس به خانه زينب رفت و بر وي توصيه فرمود كه احترام ابوالعاص را حفظ كن ولي چون او مشرك و بر تو حرام است با او خلوت نكن. آنگاه دستور داد مسلمانان تمام اموال او را بدو برگردانند و در غير اين صورت پيمان شكني خواهد بود.

اسلام ابوالعاص

ابوالعاص راهي مكه گرديد و پس از تحويل دادن اموال و امانت هاي مردم، اسلام را پذيرفت و مجدداً به سوي مدينه حركت نمود. رسول خدا به زينب دستور داد كه به خانه ابوالعاص برگردد و مانند گذشته براي او همسري وفادار باشد و بدينگونه، اين زوج پس از شش سال مفارقت در پرتو اسلام، به زندگي مشترك خود دست يافتند و در صف ساير مهاجرين قرار گرفتند.

تا ريخ و علت وفات زينب

بنابر مشهور، زندگي مجدد زينب و ابوالعاص كوتاه و بيش از چند ماه نبود; زيرا در اواخر سال هشتم هجرت بدرود حيات گفت و با حضور و شركت رسول خدا تشييع و در بقيع به خاك سپرده شد و ابوالعاص در سال دوازده و به فاصله چهار سال از وفات همسرش، از دنيا رفت.

از نظر مورّخان، وفات زينب در اثر همان عارضه خونريزي كه قبلاً نقل نموديم بوقوع پيوسته است، كه بهنگام خروج از مكه مورد تهاجم مشركان قرار گرفت و در اثر سقوط به روي تخته سنگ و سقط جنين و در اثر رعب و ترس، اين عارضه در وي بوجود آمد و تا آخر عمر ادامه داشت تا از دنيا رفت.

فرزندان زينب

زينب از ابوالعاص داراي دو فرزند بود; يكي پسر بنام «علي» كه در اوائل جواني از دنيا رفت و ديگري دختر بنام «امامه» كه طبق وصيت حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ با وي ازدواج نمود.27

2 ـ رقيه

دومين دختر پيامبر ـ از نظر سن ـ رقيه است. رقيه در مكه با يكي از فرزندان ابولهب بنام عتبه ازدواج كرده بود، همانگونه كه خواهرش ام كلثوم به همسري فرزند ديگر ابولهب بنام عتيبه درآمده بود و چون سوره مباركه: «تبّت يَدا أبي لهب» در نكوهش ابولهب نازل گرديد. او فرزندان خويش را مجبور كرد تا با دختران پيامبر متاركه كنند و به خيال خود در مقابل نكوهش قرآن كه از وي به عمل آورده است، او هم با اين عمل خويش رسول خدا را در فشار روحي قرار دهد.28 پس از متاركه در ميان دختران رسول خداو پسران ابولهب، رقيه به همسري عثمان درآمد و چون عده اي از مسلمانان در اثر فشار مشركان مكه، مجبور شدند به حبشه هجرت كنند، رقيه هم به همراه عثمان به حبشه هجرت نمود و پس از مراجعت به مكه راهي مدينه شد و جزء مهاجرين اين شهر گرديد.

در بعضي از منابع نقل شده است كه رقيه از عثمان داراي فرزندي شد بنام عبدالله و در ماه جمادي الأولي سال چهارم هجرت، در شش سالگي در اثر عارضه اي كه در چشم او بوجود آمد، از دنيا رفت و بعضي مي گويند: در دوران شيرخوارگي از دنيا رفت، ولي قتاده اصل موضوع را تكذيب نموده و مي گويد: همانگونه كه ام كلثوم از عثمان داراي فرزند نشد، رقيه هم از وي فرزندي به دنيا نياورده است.29

به هر حال، بطوري كه اشاره نموديم، رقيه پس از مراجعت از حبشه، به همراهي عثمان وارد مدينه گرديد و بنا به نقل محب الدين طبري، از ابن قيتبه پس از يكسال و ده ماه و بيست روز از ورود رسول خدا ـ ص ـ به مدينه، با مرض حصبه از دنيا رفت و در بقيع به خاك سپرده شد.

3ـ ام كلثوم

سومين دختر رسول خدا ـ ص ـ ام كلثوم است. او با همين كنيه معروف شد و هيچيك از مورّخان نام او را ذكر نكرده اند.

داستان شير زرقا

بطوري كه در شرح حال رقيه اشاره گرديد، اين دو تن از دختران رسول خدا ـ ص ـ با دو تن از فرزندان ابولهب بنام عتبه و عتيبه ازدواج كرده بودند ولي پس از نكوهش ابولهب از زبان وحي، او به فرزندانش دستور داد از دختران پيامبر جدا شوند و آنها دستور پدرشان را اجرا كرده و از دختران پيامبر جدا شدند.

ولي مورخان و محدثان درباره عتيبه مطلب و حادثه جالبي نقل نموده اند كه مي توان آن را بعنوان يكي از معجزات رسول خدا ـ ص ـ در اختيار خوانندگان ارجمند قرار داد و آن حادثه اين است: با آن كه عتيبه حاضر به زندگي با ام كلثوم نگرديد، باز هم شعله كينه و عداوتش نسبت به رسول خدا خاموش نشد و تصميم گرفت عناد و لجاجت خويش را به طريق ديگري اعمال كند. او در حالي كه براي تجارت با عده اي عازم سفر به شام بود نزد رسول خدا ـ ص ـ رفت و خطاب به آن حضرت گفت: «كفرت بدينك و فارقت ابنتك لاتحبني و لا احبّك»; «ديدي چگونه آيين تو را نپذيرفتم و دخترت را طلاق گفتم؟! من با تو دشمنم همانگونه كه تو با من دشمني.» آنگاه جسارت و بي ادبي را به آنجا رساند كه از لباس پيامبر گرفت و با شدت به سوي خود كشيد; بطوري كه يقه آن حضرت پاره گرديد. رسول خدا در پاسخ اين جسارت و بي ادبي عتيبه، چنين فرمود: «اما انّي اسئل الله ان يسلّط عليك كلبة»; «من هم از خدا مي خواهم سگي را بر تو مسلط كند.»

عتيبه پس از اين جريان مكه را به سوي شام ترك نمود تا اين كه شبي در گوشه اي از بيابان شامات، بنام «زرقا» در حالي كه به استراحت پرداخته بودند، مورد حمله شيري قرار گرفت و بدن او در زير پنجه هاي قوي او تكه تكه گرديد و نفرين رسول خدا ـ ص ـ در مورد او به اجابت رسيد.30

مرگ ام كلثوم

بـه هـر حـال، امّ كلثـوم در سـال نهـم هجـرت در مـدينـه بـدرود حيـات گفت و رسول خدا ـ ص ـ در تشييع دخترش شركت كرد و بر پيكر او نماز خواند.

در كتب تاريخ و رجال اهل سنت، نقل شده است كه رسول خدا ـ ص ـ به هنگام دفن امّ كلثوم فرمود: «فيكم أحدكم بقارف الليلة» 31 يا «من لم يقارف الليلة فليدخل» 32

از ميان جمع حاضر كه عثمان نيز جزء آنها بود، سه تن اعلام آمادگي نموده و داخل قبر شدند: امير مؤمنان ـ ع ـ ، فضل بن عباس و اسامة بن زيد و بدينگونه مراسم خاكسپاري پيكر امّ كلثوم انجام پذيرفت. اين موضوع در منابع حديثي اهل سنت در طي حديث هاي متعدد و با مختصـر تفاوت در متن آن، نقل گرديـده است. در متن بعضـي از اين احاديـث به جاي «امّ كلثوم»، «رقيه» آمده است و در بعضي از آنها بدون ذكر نام و «ابنة لرسول الله» عنوان شده است33 ولي همزمـان بودن فـوت رقيه با جنـگ بدر و دفن پيكـر او قبل از مراجعت رسول خدا ـ ص ـ صحت نظر علماي تراجم است و وقوع اين جريان به هنگام دفن ام كلثوم را تأييد مي كند.

دختران يا ربيبه هاي رسول خدا ـ ص ـ

از بيوگرافي اين سه تن از دختران رسول خدا ـ ص ـ خلاصه آنچه در منابع معروف نقل شده است، در اختيار خواننده عزيز قرار داديم و گفتني هاي فراواني را كه جنبه تحقيق و نياز به بررسي عميق علمي و تاريخي دارد و از محدوده يك مقاله خارج است، به محل ديگر موكول مي كنيم و يكي از آنها گفتار و نظريه ابوالقاسم علوي كوفي34 است كه او مي گويد: «زينب و رقيه كه قبل از اسلام با ابوالعاص و عثمان بن عفان ازدواج كرده بودند، نه دختران رسول خدا بلكه ربيبه هاي آن حضرت بودند و بر اين نظريه خويش، دلائلي آورده و مطالبي عنوان نموده است35 و اخيراً يكي از علماي معاصر 36 در همين زمينه كتابي تأليف نموده وگفتار ابوالقاسم علوي را مبناي بحث و مورد تأييد قرار داده و نكات جالبي را بر آن افزوده است. ولي مرحوم مامقاني اين نظريه را بي اساس دانسته و با ذكر دلائلي به ردّ آن پرداخته است.37 و الكلام ذو شجون.

پى‏نوشتها:‌



1 ـ وفاء الوفا، ج 3، ص 917
2 ـ سفرنامه فرهاد ميرزا، ص 156
3 ـ شمس الدين محمد بن يوسف كرماني فقيه اصولي، محدث، مفسّر و متكلّم. داراي تأليفات متعدّد; از جمله شرح بر صحيح بخاري و حاشيه بر تفسير بيضاوي و كتاب مناسك حج است. معجم المؤلّفين عمر رضا كحاله.
4 ـ تاريخ الخميس، ج2، ص 176
5 ـ اخبارالمدينه، ابن نجار، ص 154
6 ـ وفاء الوفا، ج 3، ص 917
7 و 8 ـ تاريخ المدينه ابن شبه، ج 1، ص 120 اين دو روايت را با تفاوت مختصر سمهودي در ج 3، ص 917 و ابن نجار در ص 155 آورده است.
9 ـ سفرنامه نايب الصدر، ص 229. سفر وي به حرمين شريفين در سال 1305 بوده است.
10 ـ معجم البلدان مي گويد: سَرِف (بفتح اول و كسر ثاني) محلي است كه به فاصله شش ميل و بنا به قولي بفاصله دوازده يا نوزده ميل از مكه واقع شده است كه ميمونه همسر پيامبر ـ ص ـ در اين محل از دنيا رفته و در آنجا به خاك سپرده شده است.
صاحب مرآت حرمين مي گويد: قبر بانو ميمونه در سرف داراي قبه اي است.
11 ـ فصول من تاريخ المدينه، ص168
12 ـ سنن بيهقي ج 4، ص 76
13 ـ ابن شبه، تاريخ المدينه، ج 1، ص 102
14 ـ توصيف المدينه به نقل فصلنامه «ميقات حج»، ش 5، ص 118
15 ـ سفرنامه فرهاد ميرزا، ص 156
16 ـ مرآة الحرمين، ج 1، ص 426
17 ـ فصول من تاريخ المدينه، ص 168
18 ـ اسدالغابه، ج 5، ص 456; الاصابه، ج 4، ص 304
19 ـ اسدالغابه، ج 5، ص 467; الاصابه، ج 4، ص 299
20 ـ تنقيح المقال، ج 3، باب الكني و الالقاب، ص 79
21 ـ ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 189
22 ـ ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 192
23 ـ همان، ج 6، ص 282
24 ـ ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 193
25 ـ شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 193
26 ـ اسدالغابه، ج 5، ص 237 شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 195
27 ـ اسدالغابه، ج 5، ص 467
28 ـ اسدالغابه، ج 5، ص 456 و 612; الإصابة، ج 4، ص 304; استيعاب، ج 4، ص 299
29 ـ اسدالغابه ج 5، ص 456 و ج 4، ص 300; الاصابة 4/304
30 ـ ذخائر العقبي، ص 164
31 ـ استيعاب، ج 4، ص 487; الاصابه 4894; اسدالغابه، ج 5، ص 12; تنقيح المقال، ج 3، فصل النساء; البداية و النهايه، ج 5، ص 307
32 ـ همانگونه كه در بعضي از اين احاديث به صراحت آمده است: «من لم يقارف الليل اهله فيدخل»; يعني هر كس با همسرش همبستر نگرديده داخل قبر شود.
33 ـ به متن احاديث در صحيح بخاري، كتاب الجنائز، باب من يدخل قبر المرأه، ح 1277; مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 126، 127 و 270 مراجعه شود.34 ـ سيد ابوالقاسم علي بن احمد بن موسي ابن الإمام محمد بن علي بن موسي بن جعفر ـ عليهم السلام ـ متوفاي جمادي الاولي 352 در ناحيه كرمي فسا، از شهرهاي فارس، او داراي تأليفات متعدد; از جمله كتاب الاستغاثه است كه در دو جزء و در يك مجلد چاپ شده است.
35 ـ الاستغاثه، ج 1، ص 76 ـ 64
36 ـ وي نويسنده و محقق جناب آقاي سيد جعفر مرتضي عاملي است و كتاب او تحت عنوان «بنات النبي أم ربائبه» همانند ساير تأليفاتش بر نقاط تاريكي از تاريخ پرتو افكني مي كند.
37 ـ تنقيح المقال، ج 3، فصل النساء، ص 79