مباني تعليم و تربيت در قرآن و احاديث

رضا فرهاديان

- ۸ -


عوامل احياى قلب

1 - ايمان

وَ مَن يُؤْمِن بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَىْ ءٍ عَلِيمٌ (1) .

و هر كه به خدا ايمان بياورد، خداوند قلبش را هدايت مى كند و او به هر چيزى داناست.

الايمان شجرة أصلها اليقين، وفرعها التقى، ونورها الحياء، وثمرها السخاء (2) .

ايمان درختى است كه يقين ريشه آن و تقوا شاخه آن و حيا نور آن و سخاوت ميوه آن است.

فرض اللَّه سبحانه الايمان تطهيراً من الشرك (3) .

خداوند ايمان آوردن را بر مردم الزامى نمود، تا از شرك پاك شوند.

لا نجاة لمن لا ايمان له (4) .

كسى كه ايمان نداشته باشد، نجات نخواهد يافت.

أصل الايمان حسن التسليم لأمر اللَّه (5) .

ريشه ايمان، تسليم نيكو و كامل در برابر فرمان الهى است.

2 - توكل

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ ءَايتُهُ زَادَتْهُمْ اِيمناً وَ عَلَى رِبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (6) .

مؤمنان كسانى هستند كه چون نام خدا برده شود خوف بر دلهاشان چيره گردد و چون آيات خدا بر آنان خوانده شود ايمانشان افزون گردد و بر پروردگارشان توكل مى كنند.

أصل قوة القلب التوكّل (7) .

توكل اساس قوت قلب است.

قال رسول اللَّه(ص) : من أحب أن يكون أقوى الناس فليتوكّل على اللَّه (8) .

هر كه مى خواهد از همه مردم قويتر باشد بر خداوند توكل داشته باشد.

التوكّل من قوة يقين (9) .

توكل از قوى بودن يقين انسان سرچشمه مى گيرد.

قال الصادق (ع) : إنّ قوة المؤمن في قلبه، ألا ترون أنّكم تجدونه ضعيف البدن نحيف الجسم وهو يقوم اللّيل ويصوم النّهار (10) .

امام صادق(ع) فرمود: قدرت مؤمن در قلب اوست. آيا نمى بينيد كه مؤمن را داراى تنى ناتوان و لاغر و نحيف مى يابيد، در حالى كه شب ها سحرخيز و روزها روزه دار است.

3 - نماز

الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ مِمَّا رَزَقْنهُمْ يُنفِقُونَ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً (11) .

همان كسان كه نماز مى گزارند و از آنچه روزيشان داده ايم انفاق مى كنند. آنها براستى مؤمن واقعى اند.

الصلاة حصن من سطوات الشيطان (12) .

نماز، حصارى است در مقابل هجومهاى شيطان.

الصلاة حصن الرحمن ومدحرة الشيطان (13) .

نماز، حصارى الهى و پرتگاهى براى شيطان است.

الصلاة تنزيهاً عن الكبر (14) .

علت واجب كردن نماز اين بود كه مردم از صفت كبر رهايى يابند.

4 - انفاق

الَّذِينَ يُؤْتُونَ مَآءَاتُواْ وَّ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنّهُم إلى رَبِّهِمْ راجِعُونَ (15) .

و آنهايى كه همه آنچه را بايد ادا كنند، ادا مى كنند، و باز از روزى كه به خداى خود رجوع مى كنند، دلهايشان ترسان است.

الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ و مِمَّا رَزَقْناهُم يُنْفِقُون (16) .

همان كسان كه نماز مى گزارند و از آنچه روزيشان داده ايم انفاق مى كنند.

5 - تضرع و زارى

يَهْدِى إِلَيْهِ مَنْ أَنَابَ * الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ (17) .

و هر كه را به درگاه او انابه كند هدايت مى كند. آنان كه ايمان آورده اند و دلهايشان به يادخدا آرامش مى يابد.

مَنْ خَشِىَ الرَّحمنَ بِالغَيْبِ وَ جآءَ بِقَلْبٍ مُنيبٍ ادْخُلُوهَا بِسلامٍ (18) .

آنهايى را كه در نهان از خداى رحمان مى ترسند و با دلى توبه كار آمده اند. (خطاب شود) با سلام و تحيت داخل بهشت شويد.

6 - ذكر و ياد خدا

أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ (19) .

آگاه باشيد كه دلها به ياد خدا آرامش مى يابد.

«وَ إنّ اللَّه سبحانه لم يعظ أحداً بمثل هذا القرآن... وما للقلب جلاء غيره... (20) »

خداوند سبحان احدى را به مطالبى مانند آنچه در قرآن آمده موعظه نفرموده است... براى قلب و فكر جلائى جز قرآن نتوان يافت

«إنّ اللَّه سبحانه و تعالى جعل الذّكر جلاءً للقلوب، تسمع به بعد الوقرة... (21) »

خداوند ياد خويش را جلاى قلبها قرار داده كه بر اثر آن گوش پس از سنگينى مى شنود.

قال رسول اللَّه(ص) : جلاء هذه القلوب ذكر اللَّه وتلاوة القرآن (22) .

ياد خداوند و تلاوت قرآن، صيقل دلهاست.

أصل إصلاح القلب اشتغاله بذكر اللَّه (23) .

مشغول بودن به ذكر خدا اساس اصلاح قلب است.

قال رسول اللَّه(ص) : إنّ للقلوب كصداء النّحاس، فاجلوها بالاستغفار (24) .

قلبها همچو مس، تيرگى پيدا مى كند، توبه مايه جلا دادن و صفاى آن است.

قال رسول اللَّه(ص) : إنّ هذه القلوب تصدأ كما يصدأُ الحديد اذا أصابه الماء، قيل : وما جلاؤها ؟ قال : كثرة ذكر الموت وتلاوة القرآن (25) .

قلبها همانند آهنى كه به آن آب برسد زنگ مى زند. از چگونگى جلا دادن آنها سؤال شد، حضرت فرمود: زياد به ياد مرگ بودن و تلاوت قرآن كردن.

قال الباقر (ع) : تعرّض لرقة القلب بكثرة الذّكر في الخلوات (26) .

در نهان، خدا را فراوان ياد كن، تا دلى نرم پيدا كنى.

7 - پايدارى و استقامت

الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ الصَّبِرِينَ عَلَى مَآ أَصَابَهُمْ (27) .

آنان كه چون نام خدا برده شود، در دل بترسند و بدان هنگام كه به آنها مصيبتى رسد، شكيبا باشند.

«ولقد قال رسول اللَّه(ص): لا يستقيم إيمان عبد حتّى يستقيم قلبه ولا يستقيم قلبه حتى يستقيم لسانه. (28) »

ايمان بنده اى استوار نخواهد شد تا اين كه قلبش استوار گردد و قلبش استوار نمى شود تا آن كه زبانش استوار شود.

قال على (ع) : التصبّر على المكروه يعصم القلب (29) .

بردبارى در برابر ناملايمات، حافظ و نگهبان قلب مى باشد.

8 - خضوع و خشوع

اَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُواْ أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ و ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِ (30) .

آيا مؤمنان را وقت آن نرسيده است كه دلهايشان به ياد خدا و سخن حقى كه نازل شده است، نرم و فروتن گردد؟

الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ (31) .

آنان كه از پروردگارشان مى هراسند، سپس پوست و دلشان به ياد خدا نرم مى گردد.

إِنَّ الَّذِينَ هُم مِّنْ خَشْيَةِ رَبِّهِم مُّشْفِقُونَ (32) .

آنها كه از خوف پروردگارشان لرزانند.

فِى صَلاتِهِم خاشِعَون (33) .

و در نمازهايشان خشوع دارند.

مَنْ خَشِىَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ وَ جآءَ بِقَلْبٍ مُنيبٍ (34) .

آنهايى را كه در نهان از خداى رحمان مى ترسند و با دلى توبه كار آمده اند.

فَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُواْ وَبَشِّرِ الُْمخْبِتِينَ (35) .

پس خداى شماخدايى يكتاست، در برابر او تسليم شويد و تواضع كنندگان را بشارت ده.

وَ لِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَيُؤْمِنُواْ بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِلَى صِرطٍ مُّسْتَقِيْمٍ (36) .

و تا دانشمندان بدانند كه قرآن به راستى از جانب پروردگار توست و بدان ايمان بياورند ودلهايشان بدان خضوع پيدا كرده و آرام گيرد و خدا كسانى را كه ايمان آورده اند به راه راست هدايت مى كند.

قال رسول اللَّه(ص) : عوّدوا قلوبكم الرقّة وأكثروا من التفكّرو البكاء من خشيةاللَّه (37) .

قلبهاى خود را به رقّت و نرمى عادت دهيد و بسيار فكر كنيد و از خوف خدا بگرييد.

إنَّ رجلاً شكا إلى النبي(ص) قساوة قلبه، فقال : إذا أردت أنْ يلين قلبك فأطعم المسكين وامسح رأس اليتيم (38) .

روزى مردى نزد پيامبر آمد و از قساوت قلبش شكوه نمود. پيامبر(ص) فرمود: اگر اراده كرده اى كه قلبت را نرم كنى، بينوايان را غذا بخوران و بر سر يتيمان دست نوازش بكش.

معاشرة ذوى الفضائل حياة القلوب (39) .

- معاشرت با صاحبان فضيلت مايه حيات دلهاست.

9 - رعايت حريم الهى

وَ إِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِن وَرَآءِ حِجَابٍ ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَ (40) .

و اگر از زنان پيامبر چيزى خواستيد، از پشت پرده بخواهيد. اين كار، هم براى دلهاى شما و هم براى دلهاى آنها پاك دارنده تر است.

فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِى فِى قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَّعْرُوفاً (41) .

پس به نرمى (نازك) سخن مگوييد تا آن كه در دلش بيمارى است، به طمع افتد و پسنديده سخن بگوييد.

«فإنّ تقوى اللَّه دواء داء قلوبكم، وبصرعمى أفئدتكم، وشفاء مرض أجسادكم، وصلاح فسادصدوركم، وطهور دنس أنفسكم، وجلاء غشا أبصاركم... (42) »

به راستى كه تقوا و پرهيزكارى داروى درد دلهاى شما و بينايى دلهاى نابينايتان و شفاى بيمارى بدنهاى شما و اصلاح فساد درونى تان و پاكى رذايل نفس هايتان و روشنايى بخش ديدگان كم سويتان خواهد بود.

«أحي قلبك بالموعظة، وأمته بالزهادة، وقوّه باليقين، ونوّره بالحكمة، وذلِّلهُ بذكر الموت، وقرّره بالفناء، وبصّره فجائع الدنيا، وحذره صولة الدّهر، وفحش تقلّب الليالي والأيام، وأعرض عليه أخبار الماضين، وذكّره بما أصاب من كان قبلك من الأوّلين، وسر في ديارهم وآثارهم فانظر فيما فعلوا وعمّا انتقلوا...» (43) .

قلب را با موعظه و اندرز زنده كن و [هواى نفست را] با زهد و بى اعتنايى بميران. دل را با يقين نيرومند ساز و با حكمت و دانش نورانى نما و با ياد مرگ رام كن و آن را به پذيرش فناى دنيا وادار و با نشان دادن فجايع دنيا او را بصير گردان و از حملات روزگار و زشتيهاى تحولات شب و روز بر حذرش دار و اخبار گذشتگان را بر او عرضه نما و آنچه راكه به پيشينيان رسيده است يادآورى اش كن، در ديار و آثار مخروبه آنها گردش نما و درست بنگر كه آنها چه كرده اند. ببين از كجا منتقل شده اند و در كجا فرود آمده اند.

قال المسيح(ع) : اجعلوا قلوبكم بيوتاً للتقوى ، ولاتجعلوا قلوبكم مأوى للشهوات (44) .

قلبهاى خود را خانه پرهيزكارى قرار دهيد و هرگز آنها را جايگاه هواهاى نفسانى مسازيد.

قال على(ع) : إنّ من النّعم سعة المال، وأفضل من سعة المال صحّة البدن، وأفضل من صحّة البدن تقوى القلب (45) .

على(ع) فرمود: گستردگى دارايى، يكى از نعمتهاست، سلامت بدن از آن برتر است و تقواى قلبى از سلامتى برتر مى باشد.

10 - سير و سفر

أَفَلَمْ يَسِيرُواْ فِى الأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا (46) .

آيا در زمين سير نمى كنند تا صاحب دلهايى گردند كه بدان تعقل كنند.

11 - بزرگداشت شعائر دينى

وَ مَن يُعَظِّمْ شَعَئِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ (47) .

كسانى كه شعاير خدا را بزرگ مى شمارند، اين كارشان نشانه پرهيزكارى دلهايشان است.

12 - تدبر در آيات الهى

أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرآنَ أَمْ عَلى قُلوبٍ أقْفالُها (48) .

آيا در قرآن نمى انديشند يا بر دلهايشان قفل است؟

وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ (49) .

و او پليدى را بر كسانى كه خرد خويش را به كار نمى بندند مقرر مى كند.

التفكّر حياة قلب البصير (50) .

انديشيدن مايه زنده شدن قلب انسان آگاه است.

عليكم بالفكر فإنّه حياة قلب البصير ومفاتيح أبواب الحكمة (51) .

بينديشيد، چه اين كه تفكر، مايه حيات قلب انسان آگاه و كليدى براى درهاى حكمت است.

13 - جهاد در راه خدا

قتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَ يُخْزِهِمْ وَ يَنْصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَ يَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤمِنِينَ* وَ يُذْهِبْ غَيْظَ قُلُوبِهِمْ وَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَى مَن يَشَآءُ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (52) .

با آنها بجنگيد خدا به دست شما عذابشان مى كند و خوارشان مى سازد و شما را پيروزى مى دهد و دلهاى مؤمنان را خنك مى گرداند و كينه از دلهايشان مى زدايد و توبه هر كه را بخواهد مى پذيرد. اوست دانا و حكيم.

14 - قيام براى خدا

نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ ءَامَنُواْ بِرَبِّهِمْ وَزِدْنهُمْ هُدىً* وَ رَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُواْ فَقَالُواْ رَبُّنَا رَبُّ السَّموتِ وَ الأَرْضِ لَن نَّدْعُوَاْ مِن دُونِهِ إِلَهاً (53) .

ما خبرشان را به راستى براى تو حكايت مى كنيم: آنها جوانمردانى بودند كه به پروردگارشان ايمان آورده بودند و ما نيز بر هدايتشان افزوديم و بر دلهايشان نيرو بخشيديم، آن گاه كه برخاستند و گفتند: پروردگار ما، پروردگار آسمانها و زمين است. جز او كسى را خدا نخوانيم.

15 - دوستى و دشمنى تنها براى خدا

لاَّ تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الأَخِرِ يُوَآدُّونَ مَنْ حَآدَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كَانُواْ ءَابَآءَهُمْ أَوْ أَبْنَآءَهُمْ أَوْ إِخْونَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُوْلَئِكَ كَتَبَ فِى قُلُوبِهِمُ الإِيمنَ وَ أَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الأَنْهرُ خلِدِينَ فِيهَا رَضِىَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُواْ عَنْهُ أُوْلَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلآ إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (54) .

نمى يابى مردمى را كه به روز قيامت ايمان آورده باشند، ولى با كسانى كه با خدا و پيامبرش مخالفت مى ورزند دوستى كنند، هر چند آن مخالفان، پدران يا فرزندان يا برادران و يا قبيله آنها باشند. خدا بر دلهايشان ايمان را رقم زده و به روحى از خود، ياريشان كرده است و آنها را به بهشتهايى كه در آن نهرها جارى است در آورد. در آن جا جاودانه باشند. خدا از آنها خشنود است و آنان نيز از خدا خشنودند. اينان حزب خدايند. آگاه باش كه حزب خدا رستگار است.

قال رسول اللَّه(ص) : أحبّوا اللَّه من كلّ قلوبكم (55) .

پيامبر(ص) فرمود: با تمام قلب خود، خدا را دوست بداريد.

قال الحسين(ع) : أنت الّذي أزلت الأغيار عن قلوب أحبائك حتى لم يُحبّوا سواك... ماذا وجد من فقدك؟! وما الذي فقد من وجدك ؟ ! لقد خاب من رضي دونك بدلاً... (56) .

(اى خدا) تو كسى هستى كه (محبت) بيگانگان را از قلب دوستانت بيرون كردى تا غير تو را دوست نداشته باشند... هر كه تو را نداشته باشد چه دارد و آن كه تو را دارد، چه ندارد. هر كه عوض تو به چيز ديگرى راضى شود، زيانكار خواهد بود....

قال الصادق (ع) : القلب حرم اللَّه، فلا تسكن حرم اللَّه غير اللَّه (57) .

قلب حرم الهى است غير خدا را در اين حرم جا مده.

قال رسول اللَّه(ص) : اللهم اجعل حبّك أحبّ الأشياء إليّ واجعل خشيتك أخوف الأشياء عندي واقطع عنّي حاجات الدّنيا بالشوق الى لقائك (58) .

خدايا دوستى خودت را محبوبترين چيز براى من قرار ده و ترس از خودت را بالاترين ترس. و به وسيله شوق ديدارت علاقه به حاجات دنيوى را از دل من بيرون كن.

قال الصادق (ع) : الحبّ أفضل من الخوف (59) .

دوستى (خداوند) از ترس او برتر است.

قال رسول اللَّه(ص) : اللّهم إنّي أسألك حبّك وحبّ من يحبّك، والعمل الّذي يبلغني حبّك، اللهم اجعل حبّك أحبّ إليّ من نفسي وأهلي ومن الماء البارد (60) .

خدايا من از تو محبت خودت را و محبت كسى كه تو را دوست مى دارد و عملى كه مرا به دوستى تو مى رساند، درخواست دارم. خدايا دوستى خود را نزد من از مهر و علاقه ام به خويشتن و اهل و خانواده ام و از آب خنك، برتر و بيشتر قرار ده.

قال رسول اللَّه(ص) : من آثر محبة اللَّه على محبة نفسه، كفاه اللَّه مؤونة الناس (61) .

هر كسى دوستى خداوند را بر دوستى خود ترجيح دهد خداوند، گرفتارى [ناشى از] مردم را برايش حل خواهد نمود.

در دعاى كميل آمده است: يا حبيب قلوب الصادقين. اى محبوب قلبهاى راستگويان.

16 - عهد با خدا

لَقَدْ رَضِىَ اللَّهُ عنِ الْمُؤْمِنينَ اِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشّجَرَةِ فَعَلِمَ ما فى قُلُوبِهِمْ فاَنْزَلَ السَّكينَةَ عَلَيْهِمْ وأثابَهُمْ فَتْحاً قريباً (62) .

خدا از مؤمنان، آن هنگام كه در زير درخت با تو بيعت كردند، خشنود گشت و دانست كه در دلشان چه مى گذرد. پس آرامش بر آنها نازل كرد و به فتحى نزديك پاداششان داد.

17 - شتاب در كارهاى خير

وَ الَّذِينَ يُؤْتُونَ مَآ ءَاتَواْ وَّ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رجِعُونَ* أُوْلَئِكَ يُسرِعُونَ فِى الْخَيْرتِ وَ هُمْ لَهَا سبِقُونَ. (63)

و آنهايى كه همه آنچه را بايد ادا كنند، ادا مى كنند، در حالى كه دلهايشان ترسان است [ومى دانند] كه نزد پروردگارشان باز خواهند گشت، اينان در كارهاى نيك مى شتابند و در آن بر يكديگر سبقت مى جويند.

پى‏نوشتها:‌


1- تغابن (64) آيه 11.
2- غررالحكم.
3- غرر الحكم.
4- غرر الحكم.
5- غرر الحكم.
6- انفال (8) آيه 2.
7- غرر الحكم.
8- بحار، ج 71، ص 151.
9- غرر الحكم.
10- من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 365.
11- انفال (8) آيه 3.
12- غرر الحكم.
13- غرر الحكم.
14- غرر الحكم.
15- مؤمنون (23) آيه 60.
16- انفال (8) آيه 3.
17- رعد (13) آيه 27-28
18- ق (50) آيه 33.
19- رعد (13) آيه 28.
20- نهج البلاغه، خطبه 176.
21- نهج البلاغه، خطبه 222.
22- تنبيه الخواطر، ص 362.
23- غرر الحكم.
24- بحار، ج 93، ص 283.
25- كنز العمال، ح 42130.
26- بحار، ج 78، ص 164.
27- حج (22) آيه 35.
28- نهج البلاغه، خطبه 176.
29- بحار، ج 77، ص 207.
30- حديد (57) آيه 16.
31- زمر (39) آيه 23.
32- مؤمنون (23) آيه 57.
33- مؤمنون (23) آيه 12.
34- ق (50) آيه 33.
35- حج (22) آيه 34.
36- حج (22) آيه 54.
37- بحار، ج 83، ص 351.
38- مشكاة الأنوار، ص 167.
39- غرر الحكم.
40- احزاب (33) آيه 53.
41- احزاب (33) آيه 32.
42- نهج البلاغه، خطبه 198.
43- نهج البلاغه، نامه 31.
44- بحار، ج 78، ص 308.
45- بحار، ج 81، ص 173.
46- حج (22) آيه 46.
47- حج (22) آيه 32.
48- محمد (47) آيه 24.
49- يونس (10) آيه 100.
50- بحار، ج 78، ص 115.
51- بحار، ج 78، ص 115.
52- توبه (9) آيه 14-15
53- كهف (18) آيه 13-14
54- مجادله(58) آيه 22.
55- كنز العمال، ح 44147.
56- بحار، ج 98، ص 226.
57- بحار، ج 7، ص 25.
58- كنز العمال، ح 3648.
59- بحار، ج 78، ص 226.
60- كنزالعمال، ح 3718.
61- كنزالعمال، ح 43127.
62- فتح (48) آيه 18.
63- مؤمنون (23) آيات 60 - 61.