مباني تعليم و تربيت در قرآن و احاديث

رضا فرهاديان

- ۱ -


مباني تعليم و تربيت در قرآن و احاديث

سپاس خداى را بر اين توفيق سپاسگزاريم كه پس از گذشت ده سال مطالعه و تحقيق و انديشيدن درباره مبانى تعليم و تربيت در قرآن و روايات، مجموعه حاضر، فراهم گرديد. انتخاب و گزينش آيات در هر فصل و بخشى از اين مجموعه پس از مطالعه و بحث هاى فراوان، گردآورى شده است، به طورى كه هر بخشى مى تواند خود به عنوان يك اثر مستقل، قابل بسط و تجزيه و تحليل باشد؛ امّا از آن رو كه هدف، بيان مبانى كلى تعليم و تربيت اسلامى در قرآن و روايات بوده، تنها به ذكر كلى آيات و روايات و بعضاً توضيحاتى اجمالى در رابطه با مبانى بسنده شده است و نبايد آن را يك مجموعه معمولى برآمده از انتخاب ساده و شتاب زده آيات و روايات تلقى كرد. در اين خصوص لازم مى دانم كه از اساتيد بزرگوارى چون حضرت آيةاللَّه جوادى آملى و استاد محمد تقى مصباح يزدى به خاطر راهنمايى ها و تشويقاتشان تشكر نمايم. همچنين از جناب آقاى دكتر سيد كاظم اكرمى و جناب آقاى دكتر احمد احمدى و اعضاى محترم ستاد تغيير نظام آموزشى در سال 1368، كه در جلسات آن، در باب تدوين مبانى بحث ها و گفت و گوهايى صورت گرفت و اين جانب نيز در اين نشست ها حضور داشته و بهره برده ام، سپاسگزارى نمايم. از همكارى واحد پژوهشى نهاد رهبرى در دانشگاهها و از جناب آقاى جعفر انوارى به خاطر ترجمه برخى از روايات و جناب آقاى ولى زاده براى همكارى در گردآورى بخشى از آيات و از جناب آقاى حسين حسن زاده براى مباحثه بعضى از آيات، از جناب آقاى كريم جبارى براى ويرايش و از آقايان: ولى قنبرى، جليل حبيبى، غلامرضا معصومى براى مقابله، آقاى قاسم كزازى براى تايپ و صفحه بندى، آقاى محسن صادقى جهت نظارت و از مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم به خاطر چاپ اين مجموعه تشكر مى نمايم. توفيقات همگان را از خداوند متعال مسئلت دارم.

الحمد للَّه على ما الهم و له الشكر على ما انعم

رضا فرهاديان - رمضان 1417

پيشگفتار

بشر، با همه پيشرفت ها در زمينه علوم و تكنولوژى، به علت انحرافات اخلاقى و تربيتى -كه حاكى از عدم وجود يك نظام صحيح تعليم و تربيت مى باشد- گرفتار بحران و نابسامانيهاى فراوانى شده است.

نداشتن يك جهان بينى صحيح و فقدان يك ديدگاه درست در باره خدا و جهان و انسان و تعليم و تربيت و همچنين عدم آشنايى با ساختار وجودى انسان از ديدگاه وحى، سبب بروز بحران شديدى در ارزش ها و ناهماهنگى فراوان در فرايند نظام آموزش و پرورش در جهان گرديده است.

قرآن كتابى است الهى كه براى انسانها نازل شده و در طول قرنهاى متمادى انسانهايى تربيت كرده است كه هر يك همچون ستاره اى پر فروغ در ميان جوامع درخشيده و به زندگى انسانها معنا بخشيده و زمينه ساز حركتهاى آزادى بخش در ميان ملتها بوده است.

نفوذ شگفت انگيز آيات قرآن در دل و جان انسانها، تحولى عظيم در ابعاد گوناگون زندگى بشر ايجاد كرده و هميشه الهام بخش تفكرات سازنده و ارزشهاى والا بوده است. اغلب متفكران و رهبران راستين بشر از سرچشمه زلال اين كتاب سيراب گشته اند. قرآن كتابى نيست كه انسانها را تنها پند و اندرز دهد و مسائل زندگى را به صورت ذهنى و تئورى بيان كند، بلكه در هر زمان كه خواسته است ارزشى را بيان كند، با ارائه نمونه هاى عينى در جامعه، صداقت و صراحت و واقع گرايى خود را به اثبات رسانيده و همواره فضيلتها و نيكيها را همراه با مطرح ساختن شخصيت نيكان معرفى كرده است.

در عصر كنونى كه اسلام تجديد حياتى دوباره يافته و مسلمانان رو به سوى قرآن مى آورند و احساس نياز مى كنند كه با ژرفاى آن آشنا شوند و تعليمات حياتبخش آن را بكار گيرند، ضرورت شناخت فرهنگ عميق اسلامى و آشنايى با مبانى تعليم و تربيت آن بيش از هر زمان ديگر براى افراد جامعه و نظام آموزشى و ارشادى و همچنين دستگاههاى تبليغاتى و ارتباط جمعى كشور اهميت پيدا مى كند. زيرا قرآن رسالتى جهانى داشته و انسانها تنها با شناخت و به كار بستن تعليمات ويژه آن مى توانند به سعادت و خوشبختى ابدى دست يابند.

قرآن بر اساس فطرت و طبيعت انسان، برنامه اى واقع گرايانه و كامل را ارائه مى دهد و در همه مسائل اساسى و مبتلابه زندگى انسان اظهار نظر مى كند. چرا كه تبيان كل شى ء (1) است. با توجه به آشفتگى فكرى و فرهنگى جهان و افول پياپى مكتبها و ايدئولوژيهاى مختلف و سرگردانى انديشمندان جهان نسبت به شناخت انسان و قوانين جامعه و ارزشهاى مطلوب آن از يك طرف و كلى و مبهم بودن برنامه هاى ارائه شده توسط بعضى از نظريه پردازان و روشنفكران جهان -كه نظام سلطه ماترياليسى و ليبراليستى بر بينش آنان حاكم است- رسالت جامعه اسلامى و رهبران فكرى آن، بيش از پيش سنگين تر گشته است، و بهترين پشتوانه اداى اين رسالت، عبارت است از الهام گرفتن از سخنان دُرربار پيامبر(ص) و چنگ زدن به دامن قرآن كريم، چنان كه آن حضرت، خود فرموده است:

«إذاالْتُبِسَتْ عَلَيْكُمْ الْفِتَنُ كَقِطَع اللَيْلِ الْمُظْلِم فَعَليْكُمْ بِالْقُرآنِ... (2) ؛ هر زمان كه پرده هاى فتنه همانند پاره هاى تاريك شب بر شما سايه افكند، به قرآن روى آوريد و بدان تمسك جوييد و از راهنماييهاى آن بهره مند شويد.»

در حال حاضر، مبانى نظامهاى اخلاقى و فلسفه هاى اجتماعى و تربيتى در شرق و غرب، رو به سستى و انحطاط گذارده است و بشر، منتظر جايگزينى تمدنى جديد است كه بتواند او را از اسارت ماده گرايى و ماشينيزم و غوطه ورى در كام تمايلات نفسانى و دنياپرستى نجات بخشد.

براى شناخت مبانى تعليم و تربيت در قرآن، بايد قبل از هر چيز، انديشه ها را از يافته ها و بافته هاى ذهنى مكتبهاى مختلف فلسفى و تربيتى غير الهى و عادتهاى جاهليت جديد و قديم خالى كنيم و در جست و جوى اصولى برآييم كه آيات قرآنى، ما را بر اساس فطرت پاك انسانى مان، رهنمون مى سازد.

راه و روشى كه قرآن براى انسانها ترسيم مى كند، بر اساس قوانين آفرينش و نظام احسن بنا شده و مخاطب آن، انسانهايى است كه به آن گرايش، ايمان و يقين پيدا كرده اند (3) . براى چنين كسانى، پيامهاى قرآن، روشن و قابل درك است.

قرآن به صورتى موزون و دل انگيز، قوا و استعدادهاى انسان را به سوى رشد و بالندگى سوق مى دهد و همواره بر آن است كه بين جسم و روح، عاطفه و عقل، دين و دنيا، فكر و عمل، كار و عبادت و در نهايت، بين انسان و خدا، ارتباطى منسجم و پيوندى ناگسستنى و پايدار ايجاد كند.

قرآن كريم، انسان را به صورت واحدى غير قابل تجزيه و برخوردار از پيوندى حقيقى با نظام آفرينش در نظر مى گيرد و در عين حال به تك تك قوا و استعدادها و نيازهاى جسمى و روحى وى توجهى خاص مبذول مى نمايد.

قرآن كريم، بر مكتبهايى كه انسان را صرفاً موجودى مادى مى انگارند و تنها به غرايز مادى او مجال ظهور مى دهند و ابعاد معنوى روح او را ناديده مى گيرند، و همچنين بر فلسفه هايى كه انسان را تنها به زندگى زاهدانه آكنده از بى خبرى و بى دردى دعوت مى كنند و ساير ابعاد وجودى او را از نظر دور مى دارند، مهر بطلان مى نهد، چرا كه، هر دو بينش، منكر رشد و شكوفايى متعادل قوا و استعدادها و همچنين بهره ورى طبيعى از نعمتها، براى رشد و بروز خلاقيت ها در حيات طيّبه انسانى است.

مكاتب روان شناسى، به طور كلى، انسان را تنها از ديدگاه انگيزه ها و علاقه ها و نيازهاى مادى و اجتماعى و يا واكنش هاى انعكاسى رفتار مى نگرند و غالباً، بر يك يا چند ويژگى انسان تكيه كرده و از بقيه ابعاد وجودى و ژرفاى ضمير باطنى وى و ارتباط آن با مبدأ نظام آفرينش غفلت ورزيده و آن را از نظر دور مى دارند و طرحها و برنامه هايى را كه ارائه مى دهند، معمولاً نارسا بوده و انسان را به صورت موجودى تك ساحتى و يك بُعدى پرورش مى دهد.

با بررسى مكتبهاى تربيتى و روشهاى گوناگون آنها، يك بار ديگر با تضاد اصولى ارزشهايى كه درشناخت انسان، به عنوان مبانى كار خود قرار مى دهند، روبه رو مى شويم.

از ديدگاه قرآن، انسان شگفت انگيزترين موجودات عالمِ خلقت است. و خود عالَمى است با امكانات بى شمار و داراى شايستگى مقام خليفة اللهى در روى زمين و مسجود فرشتگان.

قرآن در معرفى انسان، همه ابعاد وجودى او را در نظر مى گيرد و خطوط كلى برنامه اى كه ارائه مى دهد، او را هماهنگ با طبيعت و فطرت و همسو با نظام آفرينش در جهت كمال (4) دعوت مى كند.

قرآن، همواره انسان را از افراط و يا تفريط در ارضاى نيازهاى طبيعى برحذر مى دارد و او را به سوى رشدى متعادل و متناسب سوق مى دهد. در تعاليم اسلام، محور همه تلاشها و كوششهاى پيامبران، آگاه كردن انسانها به سرمايه هاى درونى و ارزش هاى وجودى و عزّت نفس است. به كارگيرى اين سرمايه ها، پس از تزكيه نفس و زدودن تمام قيد و بندها و عادات و رسوم غلط جاهليت -در شكل و فرم جديد و قديم آن- در جهت تبلور و شكوفايى تام و تمام استعدادهاى فطرى است.

در همه برنامه هاى تربيتى، توجه به مبدأ هستى، كاملاً محسوس است؛ چرا كه انسان، مظهر جميع اسما و صفات الهى است و تنها، رشد و پرورش انسان در ارتباط مستمر با مبدأ آفرينش است كه معنا و جهت پيدا مى كند و به انسان ارزش مى دهد و او را براى حركت به سوى كمال نهايى و قرب الهى، آماده مى سازد.

ارزشهايى كه قرآن براى زندگى انسان معرفى مى كند، داراى اصولى ثابت و مطلق است و فضيلت هايى كه مطرح مى سازد، امرى قراردادى و اعتبارى نيست.

سعادت و رستگارى جاويد، حقيقتى است كه انسان تنها در سايه سعى و تلاش خالصانه و آگاهانه خود، مى تواند بدان دست يابد.

از ديدگاه قرآن، انسان قدرت خودسازى و تأثيرگذارى در خود و ديگران را دارد. همچنانكه از ديگران نيز متأثر مى شود. از اين رو، موجودى است قابل تعليم و تربيت پذير و نيازمند بدان و اساساً خود موضوع تعليم و تربيت است.

شناخت حقيقت انسان و آشنايى با شؤون وجودى وى و ارزشهايى كه او بايد به دست آورد و همچنين آشنايى با اسوه ها و شخصيتهاى برجسته اى كه قرآن ترسيم مى كند و عملكردها و موضع گيرى هاى پيامبران در موقعيت هاى مختلف اجتماعى در مقابل طاغوتها و ستمگران و قدرت طلبان و پيامها و رسالت آنان در ارتباط با مردم و حمايت از مستضعفين، همه و همه، اساس تعليم و تربيت قرآنى را تشكيل مى دهند.

براى شناخت انسان، ابتدا از آياتى كه به طور مستقيم و يا غير مستقيم، به حقيقت وجودى وى اشاره مى كند، بهره مى گيريم، آن گاه بر اساس ارزشهاى بنيادين اسلام و شخصيتهاى نمونه اى كه به عنوان «اسوه» معرفى مى كند، ديدگاه خود را درباره «انسان متعالى» و دست يابى به نظام تعليم و تربيت اسلامى، ارائه مى دهيم.

آيات قرآن، راه و روش زندگى و دست يابى به حيات طيبه را براى هر انسانى و با هر ظرفيتى، ايمان و عمل صالح مى داند.

مبانى تعليم و تربيت در قرآن، بر اساس تكيه گاهها و نگرشهاى اين كتاب الهى، نسبت به حقيقت انسان و شؤون وجودى وى و هدف و كيفيت رشد و حركت او به سوى كمال ترسيم مى شود.

هدف از تعليم و تربيت قرآنى، هدايت انسانها به سوى كمال مطلق است و روشى را كه ارائه مى دهد، براى هر چه بيشتر فراهم نمودن زمينه هاى رشد و خلاقيّت در جهت تكامل است، به طورى كه محتوا و روشهاى كاربردى در تربيت انسان، همگى در اين راستا قرار مى گيرد.

انسان صالح كه ميوه نظام تعليم و تربيت قرآنى است، داراى شخصيتى موزون و هماهنگ است كه در مسير زندگى تكاملى از عزمى راسخ (5) برخوردار مى باشد، به نحوى كه در فرآيند عملى و دربرخوردهاى زندگى، روشى صادقانه داشته و همواره بر اساس راستى و صداقت زندگى مى كند. چنين شخصيتى، مقرَّب درگاه الهى و سرشار از ايمان است، به طورى كه مى تواند رهبرى و هدايت خود و ديگران را به عهده بگيرد (6) .

پى‏نوشتها:‌


1- وَنَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلّ شَىْ ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمينَ. نحل (16) آيه 89
و ما قرآن را كه بيان كننده هرچيزى است و هدايت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است، برتو نازل كرده ايم.
2- اصول كافى، ج 2، ص 238.
3- هذا بَيانٌ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقينَ. آل عمران (3) آيه 138
اين (قرآن) بيانى روشن براى مردم و راهنمايى [بزرگ ] براى پرهيزگاران است.
4- از قوس نزول به سوى قوس صعود.
5- فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ. (آل عمران (3) آيه 159)
پس زمانى كه عزم و قصد كارى كنى بر خداى توكل كن، كه خدا توكل كنندگان را دوست دارد.
وَ إِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الأُمُورِ. (آل عمران (3) آيه 186)
و اگر بردبارى و شكيبايى كنيد و پرهيزگار باشيد، همين نشانه عزم و اراده در كارهاست.
وَاصْبِرْ عَلَى مَآ أَصَابَكَ إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الأُمُورِ. (لقمان (31) آيه 17)
و بر هر چه بر تو رسد صبر كن، كه اين نشانه عزم و اراده در كارهاست.
وَ لَمَنْ صَبَرَ وَغَفَرَ إِنَّ ذلِكَ لَمِنْ عَزْمِ الأُمُورِ. (شورى (42) آيه 43)
و آن كه صبر كند و از خطاها درگذرد [بداند] كه اين نشانه عزم و اراده در كارهاست.
فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُواْ الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ. (احقاف (46) آيه 35)
پس پايدارى كن، هم چنان كه پيامبران صاحب عزم و اراده پايدارى كردند و در عقوبتشان شتاب مكن.
6- هر چند محدود ولو در دايره خانواده، راهبرى آن را به عهده گيرد.