طب الصادق عليه السلام
(تغذيه و خوراكى ها در فرهنگ طب الصادق )

دكتر محمد دريايى

- ۴ -


حوك
امام صادق عليه السلام : حوك (/بادروج ) سبزى پيامبران است . بدان كه در آن ، هشت ويژگى است : هضم كننده است ؛ گرفتگى هاى عروق و مجارى را مى گشايد؛ آروغ را خوش بو مى سازد؛ دهان را بوى خوش مى بخشد؛ غذا را دوست داشتنى مى سازد؛ درد و بيمارى را از درون بدن ، بيرون مى كشد؛ و امانِ انسان از جذام است ؛ (و) چون در درون انسان جاى گيرد، همه ى بيمارى ها را فرو مى نشاند.
و - شام خوردن
امام صادق عليه السلام : شام را وامگذار، هر چند به سه لقمه ى نان و نمك باشد. هر كس يك شب شام را واگذارد، يك رگ در بدن وى مى ميرد و اين رگ هرگز زنده نمى شود.
مغز و اعصاب
اشاره به حكمت مغز و دستگاه عصبى
امام صادق (ع)- در پاسخ طبيبى فرومانده از پاسخ به اين پرسش امام كه : ((چرا كاسه ى سر، از چند استخوان و لايه تشكيل مى شود؟)) -: چون هر چيز درون تهى اگر يك پارچه باشد، شكستن زودتر به سراغش مى آيد و چون چند تكه قرار داده شود، شكستگى از آن دورتر است .
امام صادق (ع)- خطاب به مفضل بن عمر - اگر جمجمه باز مى شد و مى توانستى مغز را ببينى ، مى ديدى كه به حجاب هايى (لايه هايى ) كه روى همديگر قرار گرفته اند، در ميان گرفته شده است تا هم آن را از عارضه مصون بدارد، و هم آن را استوار نگه دار، تا بدان ، لرزش راه نيابد؛ و مى ديدى كه جمجمه ، به سان كُلَه خودى بر آن قرار گرفته است تا آن را از اثر ضربت هاى سختى كه ممكن است به سر برسد، حفظ كند. سپس ، تاجى از مو بر روى جُمجُمه پوشانده شده و اين پوشش ، همانند پوستينى براى سر است كه آن را از شدت سرما و گرما، نگه مى دارد. پس چه كسى مغز را در چنين دِژى جاى داده است ، مگر همو كه آن را آفريد و سرچشمه احساس ساخت و به واسطه ى منزلت والايى كه در بدن دارد، و نيز به واسطه ى مرتبه بلند و جايگاه برجسته اش آن را سزامند اين همه حفظ و مراقبت دانست ؟
اى مفضّل ! چه كسى قلب را در درون سينه ى انسان قرار داد و زِرِهى كه پوشش استوار آن است ، بر آن قرار داد و آن را به دنده ها و گوشت و عصبى كه بر آن است ، مصونيت داد تا جراحت و آزارى بدان نرسد؟
اى مفضّل ! نيك بينديش كه چرا مغز كه جسمى رقيق است ، در لا به لاى استخوان ها حصار يافته است . آيا جز براى اين است كه از آن ، حفاظت كند و آن را مصون بدارد؟
عوامل استحكام و توانمندى عقل و مغز
الف - باقلا
امام صادق عليه السلام : خوردن باقلا، استخوان هاى ساق را تراكم درونى مى دهد، توان مغز را افزون مى سازد و خون تازه توليد مى كند.
روغن ماليدن
امام صادق عليه السلام : روغن بنفشه ، مغز را نيرو مى بخشد.
سركه
امام صادق عليه السلام : ما با سركه آغاز مى كنيم ، چنان كه شما با نمك آغاز مى كنيد؛ چرا كه سركه ، عقل را استحكام مى بخشد.
سركه ى شراب
امام صادق عليه السلام : سركه ى شراب ، لثه را تقويت مى كند، جنبندگان (انگل ها و باكترى هاى مضر) شكم را مى كُشد و عقل را استحكام مى بخشد.
گوشت
امام صادق عليه السلام : گوشت ، گوشت مى رويانَد و بر عقل مى افزايد؛ و هر كس آن را چند روز واگذارد، عقلش تباه شود.
آنچه بر توان ذهن مى افزايد
امام صادق عليه السلام : انار را با پيه آن بخوريد؛ چرا كه معده را مى پالايد و ذهن را افزون مى كند.
سودمند براى پيشگيرى از فراموشى
امام صادق عليه السلام : سه چيز، فراموشى را از ميان مى بَرَد و حافظه را بار مى آورد: قرائت قرآن ، مسواك زدن و روزه گرفتن .
آنچه اعصاب را استحكام مى بخشد
پيامبر خدا(ص) فرمود: به نام خدا طعام را بخوريد، مويز چه نيكو خوراكى است كه اعصاب را استحكام مى بخشد!...
خوردن گوشت گوسفند همراه با شير
امام صادق عليه السلام : هر كس به ضعفى در قلب يا بدن خويش گرفتار آمد، گوشت گوسفند همراه با شير بخورد؛ چرا كه اين خوراك ، هر درد و عارضه اى را از اندام وى بيرون مى بَرَد، تن او را تقويت مى كند و لثه هاى او را نيز استحكام مى دهد.
سودمند براى سردرد
شستن سر با خَطمى
امام صادق عليه السلام : شستن سر با خطمى ، مايه ى ايمنى از سردرد است .
نوشيدن آب نيم گرم (وِلَرم )
امام صادق عليه السلام : پيامبر خدا به هنگام افطار، با حلوايى آغاز مى كرد و بدان ، روزه مى گشود. اگر حلوا نمى يافت ، با شكرينه اى ديگر يا چند دانه خرما؛ و اگر نيز يافت نمى شد، با آب نيم گرم . آن گاه مى فرمود: اين معده و جگر را پاك مى كند و... و سردرد را از ميان مى بَرَد)).
ماليدن روغن بنفشه
امام صادق عليه السلام : چه خوب روغنى است روغن بنفشه ! درد را از سر و چشمان مى بَرَد. آن را به خود بماليد.
استعمال اَنفيه
امام صادق عليه السلام : پيامبر خدا، چون سردرد مى كرد، به روغن كُنجد، انفيه مى كرد.
آنچه مانع ديوانگى مى شود
كوتاه كردن سبيل و ناخن در هر جمعه
امام صادق عليه السلام : در هر جمعه ، اندكى از سبيل و ناخن هاى خود را بگير و اگر هم چيزى نداشته باشد، آن را (كمى ) بساى ، ديوانگى ، جذام و پيسى به تو نمى رسد.
آبى كه از دهان كودك مى ريزد
امام صادق (ع)- در بيان نعمت هايى كه خداوند متعال به انسان بخشيده است -: امّا آن آبى كه از دهان كودكان مى ريزد، خود، موجب بيرون رفتن رطوبتى است كه اگر در بدن هايشان مى مانْد، در آنان پديده هايى گران رُخ مى داد. چنان كه مى بينيد برخى كسان رطوبت بر آنان غلبه يافته و آنان را به مرز پخمگى ، ديوانگى و آشفته عقلى و بيماريهاى مختلف ديگرى چون : سست اندامى و كَج دهانى و همانند آنها رانده است . از اين روى خداوند، آن رطوبتى را كه در خردسالى از دهان كودكان فرو مى ريزد، زمينه ى سلامت و تندرستى آنان در بزرگسالى قرار داده ، و بدين سان ، بر خلق خويش به آنچه از آن آگاهى نداشته اند، منت نهاده و بدانچه از شناختش فرو مانده اند، به ايشان لطف كرده است . اگر نعمت هاى خداوند بر خويش را مى شناختند، اين شناخت ، ايشان را از فرو غلتيدن به نافرمانى او باز مى داشت . پس پاكا خدايى كه چه نعمت هاى گرانى داده و بر سزاوران و ناسزاواران ، ارزانى داشته است . او از آنچه بى عقيدگان مى پندارند، بسيار والاتر و فراتر است !
آنچه مانع سست اندامى مى شود
خوردن خرما پس از خوردن ماهى
الكافى - به نقل از سعيد بن جناح ، از يكى از وابسته هاى امام صادق (ع)-: (امام (ع) ) چند خرمايى خواست و خورد. سپس فرمود: ((اشتهايى نداشتم ؛ امّا ماهى خورده بودم )) .
سپس فرمود : ((هر كس در حالى بخوابد كه ماهى خورده و در پى آن ، چند خرما يا مقدارى عسل نخورده است ، تا صبح ، رگِ سستْ اندامى بر او غلبه خواهد داشت )).
مفيد براى درمان ترس و وحشت
طب الائمه (عليهم السلام ) - به نقل از محمد بن مسكان حلبى -: امام صادق (ع) در پاسخ يكى از دوستدارانش كه گفته بود: اى پسر پيامبر خدا! من دخترى دارم و پيوسته نگران و بيدارْخواب اويم و او، شب و روز، در بسيارى از اوقات ، آشفته خاطر است . اگر مصلحت مى دانى ، براى او از خداوند، عافيت مسئلت فرما، براى آن دختر، دعا كرد و سپس فرمود: ((به او بگو رگزنى كند؛ چرا كه از اين كار، سود خواهد برد)).
اشاره به حكمت نهفته در چشم
امام صادق (ع)- در مناظره با طبيب هندى -: پيشانى ، از مو تهى است ، از آن رو كه محل رسيدن نور به چشمان است ؛ و در آن چين و چروك قرار داده شده است ، بدان سبب كه عرق فرو ريخته شده از سر را در خود، محبوس سازد و مانع رسيدن آن به چشمان شود، تا بدان وقت كه انسان ، عَرَق خويش را پاك كند، آن سان كه نهرهاى زمين ، آب ها را در خود محبوس مى سازند.
ابروها در بالاى چشمان قرار داده شده اند تا نور را بدان اندازه كه بسنده است از زير آن به چشمان راه گشايد؟
بينى در ميان دو چشم قرار داده شده است تا نور را در ميان دو چشم ، به دو بخش مساوى قسمت كند.
چشم ، همانند بادام است ، تا ميل بتواند دارو را در داخل آن جريان دهد و بيمارى (عفونت ) از آن بيرون آيد. اگر چشم ، مربّع شكل يا دايره اى بود، نه ميل در داخل آن حركت مى كرد، نه دارو به همه ى آن مى رسيد، و نه بيمارى از درون آن خارج مى شد.
امام صادق (ع)- خطاب به مفضّل بن عمر -: اى مفضّل ! اكنون به اين حواسى كه خداوند از ميان همه آفريدگان ، آنها را به انسان اختصاص داد و بدين واسطه ، او را بر ديگران گرامى داشته است ، بنگر. چگونه چشمان انسان به سان چراغ هايى كه فراز مناره است ، در سر انسان قرار گرفته تا قادر به مطالعه ى اشيا باشد و در اندام هاى پايين تر (از قبيل دست و پا) قرار نگرفته است تا آفت ها بدان برسد و از پرداختن مستقيم به كار و حركت ، چيزهايى بدانها برسد كه ناتوانش سازد، در آن اثر گذارد و از آن بكاهد. چشم ها در اندام هاى ميانى بدن (چون شكم و پشت ) نيز قرار نگرفته است تا چرخش آنها به سوى چيزها و نگاهشان به سوى اشيا، دشوار باشد. بدين سان ، از آن رو كه جاى چشم ما هيچ كدام از اين اندام ها نبوده ، عالى ترين جاى حواس ، همان سر است كه خود، به صومعه حواس مى مانَد.
حواس نيز پنج چيز قرار داده شده كه پنج چيز را درك مى كنند تا چيزى از اين محسوسات ، از كف نرود. چشم آفريده شده است تا رنگ ها را درك كند. اگر رنگ ها وجود داشتند و در اين حالت چشمى نبود كه آنها را درك كند، هيچ سودى در آنها متصور نبود.
گوش آفريده شده تا صداها را درك كند. اگر صداها وجود داشتند و گوش ‍ نبود كه آنها را ادراك كند، ديگر هيچ نيازى به آنها نبود و هيچ مقصودى را برآورده نمى ساختند. ديگر حواس نيز چنين اند.
از سويى ديگر نيز همين حقيقت ، صادق است . اگر چشم وجود داشت ، ولى رنگ ها وجود نمى داشتند، چشم را هيچ خاصّيتى نبود؛ يا اگر گوش ‍ وجود داشت ، ولى صداها وجود نمى داشتند گوش را هيچ جايگاهى نبود. پس ببين كه چگونه اين حواس و محسوس ها با همديگر اندازه و همسان شده اند و هر حسى را محسوسى است كه بر آن اثر مى گذارد و هر محسوسى را نيز حسى است كه آن را درك مى كند. با وجود اينها چيزهايى همانند نور و هوا، واسطه ى ميان حواس و محسوس ها آفريده شده اند كه حواس ، جز به كمك آنها كامل نمى شوند؛ چه ، اگر نورى كه رنگ را بر چشم آشكار سازد، نبود، چشم نمى توانست رنگ را درك كند و اگر هوايى كه صدا را به گوش برساند، نبود، گوش نيز نمى توانست صدا را درك كند.
پس آيا بر هر كس كه نگاهى درست بيفكند و فكر خويش را به كار گيرد، پوشيده مى ماند كه پديده اى چون فراهم بودن حواس و محسوس هاى همسان و همنواخت با يكديگر، و نيز فراهم شدن چيزهاى ديگر به كمك آنها كامل مى شود و توصيف آنها را گفتم ، مى تواند از چيزى جز هدفدارى و اندازه گيرى از جانب خداى لطيفِ آگاه ، سرچشمه گرفته باشد؟
اى مفضّل ! در زندگى نابينايان و خللى كه در كارشان روى مى دهد، انديشه كن و ببين كه چگونه چنين كسى ، نه جاى گام هاى خويش را مى بيند، نه پيش روى خود را مى بيند، نه ميان رنگ ها تفاوت مى گذارد، نه چشم اندازهاى زيبا و زشت را از هم باز مى شناسد، نه اگر از سويى به او حمله ببرند، گودالى را كه پيش پايش هست ، مى بيند، نه اگر ضربه ى شمشيرى به سويش فرود آيد، دشمن و ضربت او را مى بيند، و نه به انجام دادن كارهايى چون : نوشتن ، داد و ستد و زرگرى راهى مى يابد، تا آن جا كه اگر كارآيى ذهنى وى نبود، به پاره سنگى افتاده بر زمين مى مانست ...
اى مفضّل ! در پلك چشم ، تاءمل كن و بنگر كه چگونه به سان پوشش ، بر آن قرار گرفته و چگونه مژه گاه ها به آويخته گاه هاى ريسمان مى مانند و چه سان خداوند، چشم را در درون غار خويش نشانده و پرده موهايى (كه اطراف آن است )، بر آن افكنده است .
پيشگيرى از برخى بيماريهاى چشم
كتاب من لا يحضره الفقيه :
عبدالله بن ابى يعفور به امام صادق (ع) گفت : فدايت شوم ! گفته مى شود هيچ چيز به اندازه تعقيبات ميان طلوع سپيده و طلوع خورشيد، سبب نزول روزى نشده است .
فرمود: ((آرى ؛ امّا تو را از بهتر از اين آگاه سازم : گرفتن سبيل و كوتاه كردن ناخن در روز جمعه . كوتاه كردن ناخن در روز پنج شنبه نيز چشمْدرد را دور مى كند)).
امام صادق عليه السلام : كوتاه كردن ناخن ها در روز جمعه ، از جذام و پيسى و كورى ، ايمن مى دهد اگر هم نيازى به كوتاه كردن نبود، آنها را بِساى .
امام صادق عليه السلام : سرمه كشيدن در هنگام خواب ، مايه ايمنى از آب (چشم ) است .
امام صادق عليه السلام : هركس با سرمه ى اِثمِد آميخته ناشده با مُشك بخوابد، براى هميشه ، تا زمانى كه بر اين حالت مى خوابد، از آب سياه در امان مى مانَد.
امام صادق عليه السلام : مرد چون روزه بگيرد، چشمانش از جاى خويش ‍ مى رود و چون با شيرينى روزه بگشايد، ديگر بار، چشمانش به جاى خويش باز مى گردد.
مكارم الاخلاق - به نقل از ابوبصير، از امام صادق (ع) -: فراوانى عطسه ، شخص را از پنج چيز، ايمن مى سازد: نخستين آن جذام است ؛ دوم ، بادهاى بدخيمى كه در سر و صورت ، جاى مى گيرد؛ سوم آن كه مايه ايمنى از جاى گرفتن آب در چشم مى شود؛ چهارم آن كه از سختى حفره هاى بينى ، مصونيت مى دهد و پنجم آن كه از بيرون آمدن مو از چشم ، ايمنى مى دهد. فرمود: ((اگر دوست داشتى كه عطسه ات كم شود، با روغن مرزنجوش انفيه كن )).
پرسيدم : چه مقدار؟
فرمود: ((به اندازه يك دانگ ))
راوى مى گويد: اين كار را پنج روز انجام دادم و (عارضه ام ) از ميان رفت .
مفيد براى درمان برخى بيمارى هاى چشم
الكافى - به نقل از جميل بن صالح -: به امام صادق (ع) گفتم : دختر جوانى داريم كه ستاره را به سانِ كهكشان مى بيند.
فرمود: ((خوب ! و گاه نيز آن را به سان يك دانه مى بيند)).
گفتم : چشمش ضعيف شده است .
فرمود: ((آن را به گياه صبر زرد و تلخه (توتيا) و كافور، به سهم هاى برابر، سرمه كن )).
وى را بدان چيزها سرمه كرديم و برايش سودمند افتاد.
الكافى - به نقل از ابن محبوب ، از راوى ديگرى -: مردى كه چشم درد داشت ، بر امام صادق (ع) وارد شد. امام (ع) به او فرمود: ((چرا از اين سه چيز: گياه صبر زرد، كافور و توتيا، غافلى ؟)).
مرد، آن كار را انجام داد و چشم دردِ او از ميان رفت .
طب الائمه (عليهم السلام ):
از عُمر بن توبه ، از پدرش ، درباره ى امام صادق (ع) نقل شد كه مردى نزد آن حضرت از سفيدى اى در چشمش ، دردى در دندانش و بادى در مفصل هايش اظهار ناراحتى كرد. امام (ع) به او فرمود كه قدرى فُلفُل سفيد و قدرى دار فلفل ، از هر كدام به وزن يك درهم ، و نيز به وزن يك درهم ، نشادر بردارد (سپس فرمود: ) ((همه ى اينها را بساب و غربال كن و در هر چشمى از اين مخلوط، سه ميل سرمه كن و دمى آن را نگه دار كه اذن خداوند (عزوجل ) سفيدى چشم را ريشه كن مى كند، گوشت چشم را تميز مى كند و درد را تسكين مى دهد. پس چشمانت را با آب سرد بشوى و در پِى آن ، با سرمه ى سياه ، سرمه كن )).
امام صادق عليه السلام : بنفشه ، چه نيكو روغنى است ! درد را از سر و از چشمان مى بَرَد. آن را به خود بماليد.
سرمه كشيدن با سنگ سرمه ى ((اِثْمِد))
امام صادق عليه السلام : عربى باديه نشين كه او را ((قُلَيْبْ)) مى گفتند و آبريزش چشم داشت ، نزد پيامبر (ص) آمد. به او فرمود: ((اى قليب ! مى بينم چشمانت آبريزش دارد. بر تو باد سرمه ى اِثمِد، كه روشنايى چشم است )).
امام صادق عليه السلام : سرمه ى اِثمِد، چشم را جلا مى دهد، موى بر مى روياند و اشك ريزش را مى برد.
امام صادق عليه السلام : سرمه ، مو بر مى روياند، اشك ريزش را مى خشكانَد، آب دهان را گوارا مى سازد و ديده را جلا مى دهد.
امام صادق عليه السلام : سرمه ، مو بر مى روياند، ديده را تيزى مى بخشد، و انسان را بر طولانى ساختن سجده يارى مى رساند.
مسواك زدن
امام صادق عليه السلام : بر شما باد مسواك زدن ؛ چرا كه ديده را جلا مى دهد.
امام صادق عليه السلام : مسواك زدن ، اشك ريزش را مى برد و ديده را جلا مى دهد.
پوشيدن كفش
امام صادق عليه السلام : كفش ، مايه ى سلامت ديده است .
امام صادق عليه السلام : به پا كردن كفش ، قدرت بينايى را افزون مى كند.
نگريستن به قرآن
امام صادق عليه السلام : هر كس قرآن را از رو بخواند، از بهره بينايى برخوردار است و از گناه پدر و مادرش كاسته مى شود، هر چند كافر باشند.
نگريستن به آسمان آبى و سبزه ها
امام صادق (ع)- خطاب به مفضّل بن عمر -: در رنگ آسمان و درستى تدبيرى كه در آن است ، بينديش . اين رنگ ، سازگارترين رنگ با چشم و تقويت كننده ترين رنگ براى آن است ، تا جايى كه يكى از سفارش هاى طبيبان به كسانى كه عارضه اى بدانان رسيده و به بينايى ايشان ضرر رسانده ، اين است كه پيوسته به رنگ سبز و سبزى كه مايل به سياه است ، بنگرند. طبيبان چيره دست ، براى كسانى كه چشمشان خسته است نيز اين نسخه را تجويز كرده اند كه : ((در ظرف سبزى كه پر آب است ، بنگريد)).
نماز شب
امام صادق عليه السلام : نماز شب ، روى را نكو مى سازد، اندوه و غم را مى بَرَد و ديده را جلا مى دهد.
فايده هاى گريه براى كودكان
امام صادق (ع)- خطاب به مفضّل بن عمر -: اى مفضّل ! از سودى كه در گريه براى كودكان هست ، آگاه شو و بدان كه در مغز كودكان ، رطوبتى است كه اگر بماند، براى آنان ، رخدادهايى سخت و بيمارى هايى گران (اعم از نابينايى و جز آن ) پديد مى آورد. از اين رو، گريه آن رطوبت را از سرِ آنان روان مى سازد و اين خود تندرستى و سلامتِ چشم را برايشان در پى مى آورد. اكنون ، آيا اين احتمال وجود ندارد كه كودك ، از گريه سود ببرد و پدر و مادرش ، اين را ندانند و در تلاش پيگير باشند كه او را ساكت كنند و خواسته هاى وى را بر آورند تا گريه نكند، در حالى كه نمى دانند گريه ، برايش كارآمدتر و خوشْ فرجام است ؟
گوش اشاره به حكمت نهفته در آن
امام صادق (ع)- خطاب به مفضّل بن عمر- : اى مفضل ! بينديش ... كه چرا درونِ گوش ، به سان يك زندان پيچ در پيچ است ؟ مگر جز براى آن است كه صدا در آن ، پياپى روان شود و سرانجام ، به شنوايى برسد، و نيز براى آن كه شتاب باد را در هم شكند و به گوش ، صدمه نرساند.
حكمت موجود در مايع گوش
امام صادق عليه السلام : خداوند تبارك و تعالى -... گوش ها را تلخ قرار داد؛ و اگر اين نبود، جنبندگان بر آن هجوم مى بردند و مغز وى را مى خوردند.
امام صادق عليه السلام : خداوند، از سر منت ، بر آدمى در گوش وى ، تلخى قرار داد؛ و اگر اين نبود، جنبندگان بدان در مى آمدند و مغز وى را مى خوردند.
امام صادق عليه السلام : خداوند (عزوجل ) گوش ها را تلخ قرار داد تا هر چه بدان در مى آيد، بميرد؛ و اگر اين نبود، حشراتِ(خزنده ) آدمى زاده را مى كشتند.
اشاره به حكمت نهفته در بينى
امام صادق عليه السلام : سوراخ بينى ، در پايين آن قرار داده شده است تا بيمارى (عفونت )هايى كه از مغز فرود مى آيد، از آن پايين بيايد و بوها از آن بالا برود و به مشام برسد، در حالى كه اگر اين سوراخ در بالاى بينى بود، نه بيمارى اى از آن به زير مى آمد و نه بويى را حس مى كرد.
امام صادق عليه السلام : خداوند - تبارك و تعالى - در سوراخ ‌هاى بينى ، آب (مخاط) قرار داد تا به كمك آن ، نفس ، بالا و پايين برود و شخص ، بوى خوش را از بد، باز شناسد.
امام صادق عليه السلام : خداوند (عزوجل ) بينى را سرد و مخاطى قرار داد تا هيچ دردى را در سر، فرو مگذارد، مگر اين كه بيرونش آورد؛ و اگر اين نبود، مغز سنگين ، مى شد و كِرم مى افتاد.
اشاره به حكمت نهفته در حنجره
امام صادق (ع)- خطاب به مفضّل بن عمر -: اى مفضّل ! در صدا و كلام فراهم بودن ابزارهاى آن در انسان ، فراوان انديشه كن . حنجره ، همانند لوله اى براى بيرون آمدن صداست و زبان ، لب ها و دندان ها، براى شكل گرفتن حروف و آواها. مگر نمى بينى هر كس دندان هايش بيفتد، نمى تواند ((سين )) را درست ادا كند و هر كس داراى لب نباشد نمى تواند ((راء)) را به فصاحت ، ادا كند؟
همانندترين چيز به اين پديده ، يك سر سُرناى بزرگ است . حنجره به نىِ آن مى ماند. ريه ، همانند آن انبانى است كه دميدن را انجام مى دهد تا هوا به نِى در آيد، اندام هايى هم كه بر ريه فشار مى آورند تا صدا (از حنجره ) بيرون آيد، همانند آن انگشت هايى است كه انبان را مى فِشُرد تا هوا در نِى درآيد و لب ها و دندان هايى هم كه صدا را به حروف و آواها بدل كنند، به انگشت هايى مى مانند كه در دهانه ى نِى حركت مى كنند تا از ناى نى ، آهنگ بسازند. البته ، هر چند در دلالت و تعريف ، مخرج صدا را به اين سُرنا تشبيه كنند، امّا در حقيقت ، اين سُرناست كه بايد به مخرج صدا تشبيه شود.
اكنون تو را از آواهايى كه براى ساخت كلام و ايجاد حروف در اندام هست ، آگاه ساختم ؛ امّا در اين اندام ها، افزون بر آنچه يادآور شدم ، منافعى ديگر نيز هست :
حنجره ، جايى است كه اين نسيم ، از آن به سوى ريه راه مى گشايد تا با تنفّس ‍ دايمى - كه اگر اندكى متوقف شود، انسان مى ميرد - قلب را باد بزند و خُنَكش گردانَد.
با زبان ، مزه ها احساس مى شود و انسان ، مى تواند آنها را از هم باز شناسد و هر يك را به تنهايى تشخيص دهد: شيرين را از تلخ ، تُرش را از مَلَس ، شور را از گوارا، و خوش مزه را از بدمزه ؛ افزون بر اين كه همين اندام ، بر فرو بردن آسان خوردنى ها و نوشيدنى ها يارى مى رساند.
دندان ها، غذا را مى جَوَند تا نرم شود و گوارش آن آسان گردد. دندان ها با وجود اين ، تكيه گاهى براى لب هايند كه از درون دهان ، آنها را نگه مى دارد و تقويت مى كند. گواه ، آن كه مى بينى كسى كه دندان هايش ريخته لب هايش ‍ نيز افتاده و حركت آنها نا به سامان است .
با لب ها نوشيدنى مكيده مى شود تا آنچه از نوشيدنى ها به درون مى رسد، به اندازه و سنجيده باشد؛ نه يك باره به درون فرو ريزد و شخص از آن گلوگير گردد يا درون را بيازارد. دو لب ، افزون بر اين ، به دو لنگه ى درِ هماهنگ مى مانند كه بر روى دهان ، بسته مى شوند و انسان ، هرگاه بخواهد، آنها را باز مى كند و هر گاه بخواهد، مى بندد.
در آنچه از اين حقايق وصف كرديم ، اين نكته روشن مى شود كه هر يك از اين اندام ها، به گونه اى ويژه عمل مى كنند و هر يك ، منافعى چند دارند، آن سان كه يك ابزار، به چند كار مى آيد؛ همانند تيشه كه هم در نجارى از آن استفاده شود، هم در كندن و هم در ديگر كارها....
اى مفضّل ! چه كسى در حلق ، دو روزن قرار داده است : يكى براى خروج صدا - و اين ، همان حلقوم (ناى ) است كه به ريه مى پيوندد - و ديگرى براى گذر غذا - و اين مِرى است كه به معده مى پيوندد و غذا را بدان مى رساند -، و (چه كسى ) بر حلقوم ، سرپوشى قرار داده است (زبان كوچك )، تا نگذارد غذا به ريه برسد و (شخص را) بكشد؟
چه كسى ريه را خُنك كننده ى سستى ناپذير و بى توقف قلب ، قرار داده است تا نگذارد حرارت در قلب ، جاى گيرد و به نابودى بينجامد؟
اشاره به حكمت نهفته در شُش ها
امام صادق (ع)- به طبيب هندى -: قلب به شكل ميوه ى صنوبر است ؛ زيرا وارونه است . يك سرِ قلب ، باريك قرار داده شده است تا لابه لاى ريه برود و با سردى آن خُنك شود، مبادا كه مغز از گرماى آن بسوزد.