صفاى باطن در پرتو رمضان

سيد محمد شفيعى

- ۴ -


5 ويژگى هاى قرآن :
در زمان حضرت موسى (ع ) دانش سحر و جادوگرى به اوج خود رسيده بود، اما موسى (ع ) معجزه برتر از دانش سحر و جادو ارائه كرد؛ موسى (ع ) عصا و يد بيضاء داشت ، كارى انجام مى داد كه از سحر و ساحران ساخته نبود.
در زمان عيسى (ع ) نيز دانش طب و پزشكى ، غوغا مى كرد و حضرت عيسى مرده را زنده مى نمود و كور مادر زاد را شفا مى داد كه از علم طب ساخته نبود. در زمان پيامبر اسلام (ص ) شعر، شاعرى و سخن سرايى ، سخن پردازى ، فصاحت ، بلاغت و دانش بديع همه اذهان را به خود جلب مى كرد. در چنين اوضاع و احوال رسول خدا (ص ) قرآن را عرضه كرد كه موجب اعجاب همگان شد. قرآن از لحاظ محتوا و از حيث كلمات و جملات معجزه است و اين امتيازات و از ويژگى هاى قرآن است و هيچ يك از كتب آسمانى چنين نبوده اند. هر يك از ساير كتب آسمانى در قلب پيامبر القاء گشته و با كلمات پيامبر مربوط، به زيور كلمات در آمده است .
ويژگى ديگر قرآن آن است كه به زمان خاص و يا به مردم ، زبان ، نژاد و فرهنگ خاص اختصاص ندارد؛ كتاب قانون براى ابناى بشر در تمام اعصار و شهرها است و راز حلاوت و كهنه نشدن آن را نيز مى توان در همين مساءله جويا شد.
هيچ يك از كتب آسمانى به اندازه قرآن ، بشر را به مبارزه و تحدى دعوت نكرده ؛ زيرا به سه دليل تحريف پذير نيست : اولا؛ آيات آن ساخته فكر و ذهن بشر نيست تا ديگران نظير آن را بياورند و يا در آن دخل و تصرف كنند. ثانيا؛ پروردگار خود حامى اوست . ثالثا؛ در هر زمان حافظان و پاسدارانى چون ائمه معصوم (ع ) داشت و دارد كه به دفاع از آن برخاسته و تا پاى جان از آن پاسدارى كنند. امروز نيز مهدى موعود (عج ) حافظ و پاسدار آن است و دست هر تحريف كننده اى را رو مى سازد. (274)
ب دعا و نيايش  
يكى از عواملى كه سبب ارتقاى ارزش و شاءن روزه مى شود، پرداختن به دعا و نيايش در ماه مبارك رمضان است . پيامبر (ص ) در خطبه معروف خود كه در آستانه ماه مبارك رمضان ايراد كردند، اين چنين فرمودند: ...و دعائكم فيه مستجاب . (275)
بدون ترديد جلوه هاى ايمان به خدا در زندگى روزمره انسان به صور مختلف ، نمود پيدا مى كند. دعا و نيايش ، تسليم در برابر قضا و قدر الهى ، ياد مرگ ، زهد ورزى ، توكل ، انتظار و... هر كدام ، گونه اى از تجلى ايمان به خدا در زندگى ما هستند.
گر چه ما ايمان به خدا را در كنار مواردى كه برشمرديم ، قرار داده ايم ، لكن توجه بدين نكته ضرورى است كه ايمان به خدا اصلى است كه شاخه هاى متعددى دارد و موارد فوق نيز از آن جمله اند. ما در اين جا براى استفاده بيشتر خوانندگان عزيز، هر يك از موارد فوق را جداگانه مورد ارزيابى قرار داده ايم .
ترديدى نيست كه دعا و نيايش ، آدمى را از چنگال افسردگى و اضطراب روحى نجات مى بخشد، همچنان كه باعث پيشگيرى و غلبه آن دو بر فضاى جان است .
مهاتماگاندى ، رهبر فقيد هند، مى گفت : اگر دعا نمى كردم اهل دعا نبودم مدتها پيش ديوانه مى شدم .
ديل كارنگى پيش از نقل كلام گاندى مى نويسد: ويليام جيمز نيز همين نظر را دارد. او مى گويد: ايمان ، يكى از نيروهايى است كه به انسان امكان ادامه زندگى مى دهد و فقدان مطلق آن موجب فروپاشى آن است .
الكسيس كارل ، برنده جايزه نوبل ، در كتاب نيايش مى نويسد: همان طور كه آدمى به آب و غذا احتياج دارد، به دعا و نيايش نيز نيازمند است .
ويليام جيمز مى گفت : ما و خدا معامله با يكديگر داريم ، ما اگر خود را تسليم قدرت او كنيم ، سرنوشت واقعى ما رقم خواهد خورد.
ديل كارنگى يادآور مى شود: وقتى آيزنهاور، مرد قوى پنجه ، به سوى انگلستان حركت كرد تا نيروهاى مسلح انگليسى و آمريكايى را فرماندهى كند، فقط يك كتاب همراه خود داشت و آن عبارت بود از انجيل .(276)
پروردگار حكيم ، انواع نعمتها را در اختيار انسان قرار داد تا از آنها استفاده كند. توانايى و توانمنديهاى مختلف حواس ظاهرى را به انسان عنايت كرد، و در كنار عقل و خرد، انبيا را با دستورهاى آسمانى فرستاد تا انسان را به سوى سعادت هدايت كنند. حال اگر به بيراهه مى رود و سرانجام بر اثر غفلتها، هواپرستيها، با داشتن ابزار و چراغها به چاه مى افتد، كوتاهى و تقصير از خود اوست .

راه است و چاه است و ديده بينا و آفتاب
تا آدمى نگاه كند پيش پاى خويش
چندين چراغ دارد و بيراهه مى رود
بگذار تا بيفتد و گيرد سزاى خويش
يكى از دستاويزهايى كه انسان به آن دسترسى دارد و به كمك آن مى تواند به سعادت دنيوى و اخروى نايل شود و از امدادهاى غيبى برخوردار گردد، دعا و نيايش است . براساس مصالح و الطاف الهى ، چنين مقرر شده كه در مواردى ، بشر از امدادهاى غيبى برخوردار شود و يكى از طرق تجلى امدادهاى غيبى دعاست دعا، كليد است ؛ كليد استفاده از امدادهاى غيبى ، اما براى اينكه انسان در اين زمينه به افراط و تفريط نگرايد و راههاى فوق توانمنديهاى جسمى ، فكرى و معنوى ، حواس ظاهرى ، حس و تجربه ، عقل و حكمت ، دين و مكتب انبيا را ناديده نگيرد، امدادهاى غيبى و دعا به گونه اى مشروط در اختيار وى قرار داده شده تا گمان نكند كه اگر تنها در گوشه اى ، دست به دعا بردارد، كار تمام است . خير، استجابت دعا، شروطى دارد كه بدون آنها، حاصل نمى شود.
اهميت دعا در زندگى بشر:
اسلحه پيامبران : امام هشتم (ع ) فرمود: خود را به اسلحه پيامبران مجهز كنيد پرسيدند كه اسلحه پيامبران كدام است ؟ پاسخ داد: دعا و درخواست از خدا. (277) در حديث آمده است : دعا، مغز عبادت است (278).
هشدار خدا: خداوند در قرآن به انسان دستورهاى زيادى داده است ، و از جمله وى را به دعا و در خواست كردن از خدا امر نموده است ، اين تنها دستورى است كه هشدار به همراه دارد: ان الذين يستكبرون عن عبادتى سيد خلون جهنم داخرين (279)؛ آنان كه از دعا و عبادت من ، اعراض و سركشى كنند، با ذلت و خوارى داخل دوزخ شوند. سيره رهبران آسمانى : انبيا و اولياى الهى همواره اهل دعا بوده اند. در سيره امير مؤ منان (ع ) آمده كه آن حضرت دعاء بوده است ؛ يعنى بسيار دعا مى كرد. (280)
مهمترين موانع استجاب دعا
چرا در بسيارى از موارد دعا مستجاب نمى شود؟ بايد توجه داشت كه براى تحقق يافتن هر چيزى دو شرط، ضرورى است : 1 عوامل مؤ ثر، موجود باشد؛ 2 موانع خنثى كننده در كار نباشند.
لذا در باب استجابت دعا، چه بسا ممكن است ما عوامل مؤ ثر را ايجاد نكنيم و يا موانع تاءثير را از بين نبريم كه در هر دو صورت ، دعا مستجاب نمى شود.
موانع مهم استجابت عبارتند از:
1 معصيت و گناه : عصيان و گناه باعث عدم استجابت دعا در نزد خدا مى گردد.
2 لقمه حرام : يكى ديگر از موانع استجاب دعا، خوردن لقمه حرام است . در حديث مى خوانيم : (281) كسى كه لقمه حرام بخورد، چهل شب نماز وى قبول نمى شود، و دعايش به اجابت نمى رسد. در بيانى ديگر از اميرالمؤ منين (ع ) آمده است : (282) كسى كه شراب مى خورد تا چهل روز نماز او قبول درگاه الهى نيست .
3 تن پرورى و تنبلى : در تفسير مجمع البيان ذيل سوره توحيد آمده است : پس از جنگ صفين ، عمار ياسر از امير مؤ منان (ع ) پرسيد: گويا هنگام رزم چيزى را زمزمه مى كردى آن كلمات ، چه بود؟ امام پاسخ داد: جمله : يا هو يا من لا هو الا هو را بر زبان داشتم و افزود در شب جنگ بدر خضر پيامبر را در خواب ديدم ، و به او گفتم ذكرى به من بياموز كه همواره آن را زير لب داشته باشم و باعث پيروزى و موفقيت من باشد. او به من فرمود: يا على ! هر گاه به مشكلات در زندگى برخورد كردى ، به رفع آن قيام كن و ضمنا بخوان : يا هو يا من لا هو الا هو (283)؛ امام افزود من در همان شب جنگ بدر از جا برخواستم و با پيامبر خواب خود را در ميان نهادم پيامبر فرمود: يا على خضر پيامبر اسم اعظم الهى را به تو آموخت قدر آن را بدان .
جلوه هاى اهميت دعا
تقسيم اوقات : بارزترين و روشن ترين جلوه اهميت دعا در كلام گهر بار پيامبر (ص ) تجلى يافته است آنجا كه فرمود: انسان مؤ من شبانه روز خود را بايد چهار قسمت كند، يك بخش آن را به دعا و مناجات و راز و نياز اختصاص دهد، و يك بخش آن را به امرار معاش در نظر گيرد، در بخش سوم به ديدار دوستان صالح خود برود و در بخش چهارم به لذتهاى حلال بپردازد. اين تقسيم نشان دهنده اهميت دعاست و دعا و مناجات به خدا اختصاص دهد.
برتر از قرائت : ائمه معصومين : در مواردى دعا كردن را بر قرآن خواندن ترجيح مى داند. مردى خدمت امام باقر (ع ) شرفياب شد و سؤ ال كرد اى پسر پيامبر!زياد دعا خواندن برتر است يا زياد قرآن خواندن ؟.
امام پاسخ داد: زياد دعا كردن بهتر است ، سپس امام (ع ) فرمود: به دليل آنكه قرآن مى فرمايد: (284) يا رسول الله بگو به ياران اگر اين دعا و راز و نيازها نباشد خدا تفضل خود را از شما دريغ مى دارد.
راز برترى دعا آن است كه در قرآن ، خدا با انسان ، سخن مى گويد لكن در دعا انسان ، با خدا سخن مى گويد و اين مساءله در نزد پروردگار حكيم بسى ارجمند است .
برخى از شروط تسريع در استجابت دعا: 1. آمادگى باطنى باشد. 2. دعا همراه با تواضع و تذلل باشد. 3. ديگران بر دعا كننده مقدم شوند. 4. دعا تكرار شود.
5. اول و آخر دعا صلوات فرستاده شود.
صلوات بر محمد و آل محمد: ذكر صلوات بر محمد و آل محمد يكى از عواملى است كه موجب افزايش ارزش و اعتبار روزه و روزه دار مى شود . ذكر صلوات در ماه رمضان ثواب زيادى دارد، و اين امر آن را از ساير اذكار ممتاز ساخته است .
ماه رمضان شهر الشفاعه لقب يافت ، به خاطر آن كه پيامبر اكرم (ص ) كسانى را كه در اين ماه ، بر او صلوات بفرستند، مورد لطف خاص خويش قرار مى دهد. امام صادق (ع ) فرمود: ماه رمضان را ماه شفاعت نام نهاده ، براى اينكه پيامبر شما تمام كسانى را كه در اين ماه بر او صلوات بفرستد، شفاعت مى كند. (285)
ذكر زبانى ، بيانگر ذكر قلبى است ، و زبانى كه به ذكر الهى مشغول است ، توجه و ياد درونى صاحب آن را به سوى پروردگار متعال گواهى مى دهد. در ميان ادعيه ، اذكار و اوراد ماءثوره ، صلوات بر محمد و آل او داراى اهميت و عظمت ويژه اى است . (286)
صلوات ، برترين ذكر الهى است و در ميان امم پيشين قبل از اسلام نيز معروف بوده است (287). امام صادق (ع ) فرمود: (288)در قيامت هيچ عملى برتر و گرامى تر از صلوات بر محمد و آل او نيست .
پيامبر اكرم (ص ) فرمود: (289) از جبرئيل (ع ) پرسيدم محبوب ترين اعمال كدام است ؟ پاسخ داد: صلوات و درود بر شما اى محمد! و محبت على بن ابى طالب .
ابو علقمه مى گويد: پس از نماز صبح ، پيامبر رو به طرف ما كرد و فرمود: اصحاب من ، ديشب عمويم حمزه و برادرم جعفر طيار را به خواب ديدم ، به آن نزديك شدم و گفتم : پدر و مادرم فدايتان ، كدام عمل را برتر يافتيد؟ پاسخ دادند: پدر و مادر ما فدايت ، صلوات بر تو، تشنه را سيراب كردن و محبت على بن ابى طالب (ع ) را برترين اعمال يافتيم . (290) امام باقر و يا امام صادق (ع ) فرمودند: (291) سنگين ترين عمل در ميزان اعمال ، روز قيامت صلوات بر محمد و آل اوست . امام هشتم (ع ) فرمود: (292) صلوات بر محمد و آل او معادل است با ذكر سبحان الله و الحمدالله و لا اله الا الله و الله اكبر لازم به تذكر است كه در ميان اذكار، تسبيحات اربعه كاملترين ذكر است . امام عسكرى (ع ) فرمود: (293) خداوند متعال حضرت ابراهيم (ع ) را خليل خود انتخاب كرد به خاطر آن كه او بر محمد (ص ) و خاندانش كه درود خدا بر آنان باد، زياد صلوات مى فرستاد. اميرالمومنين (ع ) فرمود: (294) هر دعايى از بالا رفتن ممنوع است تا هنگامى كه با صلوات بر محمد و آل او همراه شود.
همچنين فرمود: (295) صداى خود را در هنگام صلوات بر من بلند كنيد؛ زيرا اين كار خستگى هاى درونى و بيمارى هاى باطنى ، يعنى نفاق را از بين مى برد.
تسبيح فاطمه (س ): تسبيح فاطمه (س ) از جمله اذكارى است كه ثواب و اعتبار خاص دارد. امام صادق (ع ) فرمودند: مراد واذكرولله ذكرا كثيرا، تسبيح حضرت فاطمه (س ) است .
در حديثى ديگر آمده است كه : پاداش و ثواب تسبيح فاطمه زهرا (س )، برابر با هزار ركعت نماز مستحبى است .
فاطمه زهرا (س ) از خاك قبر حمزه سيدالشهدا و امام سجاد (ع ) نيز از خاك قبر پدرش ، امام حسين (ع ) تسبيح ساخته بودند.
امام صادق (ع ) فرمود: در نظر من تسبيح فاطمه (س ) پس از هر نماز واجب محبوبتر از هزار ركعت نماز مستحبى است . (296)
مفسر بزرگ علامه طبرسى صاحب مجمع البيان در تفسير ديگر خود جوامع الجامع ، ذيل آيه 35 احزاب مى نويسد: (297) كسى كه پس از بر زبان آوردن تسبيح فاطمه (س ) بخوابد او در شمار كسانى است كه ذكر كثير بجاى آورده اند.
4. انفاق 
يكى از اعمال مورد توجه ماه مبارك رمضان ، انفاق جهاد مالى است . در خطبه معروف پيامبر (ص ) درباره اعمال روزه داران فرمود: هر كسى در اين ماه ، فريضه اى چه مالى و چه غير آن ادا كند پاداش هفتاد برابر اداء در ساير ماه ها را دريافت مى دارد.
روزه دار در ماه رمضان ، همواره با ذكرهايى سر و كار دارد كه به ياد نيازمندان بودن به ويژه به فكر مستضعفان جامعه بودن را تداعى مى كند او همه روزه به اين دعا مترنم است كه : اللهم اءعن كل فقير؛ خدايا فقرا را دستگيرى كن ، اللهم اءشبع كل جائع ؛ خدايا همه گرسنگان را سير كن ، اللهم اءكس كل عريان ؛ خدايا همه برهنگان را بپوشان ، اللهم اءقض دين كل مدين ؛ خداى قرض همه قرض داران را ادا كن ، اللهم اءشف كل مريض ؛ خدايا همه بيماران را شفا بده ، اللهم رد كل غريب ؛ خداى همه مسافران را به وطن برسان ، اللهم فك كل اسير؛ خدايا همه اسيران را از اسارت رهايى ببخش .
5. تحصيل دانش  
يكى از معارف روزه ، تحصيل دانش و توجه به اهميت علم است . در شب هاى قدر برترين عمل ، پرداختن به مذاكره علمى است . مطرف مى گويد كه از ابن عباس شنيدم كه مذاكره علمى در شب قدر، برتر از احيا آن شب است .
حديث : اول ما خلق الله القلم (298)؛ به تنهايى ارزش و اهميت دانش اندوزى را اثبات مى كند.
6. عفو و گذشت  
يكى از معارف روزه عفو و گذشت از خطاهاى ديگران در مدار معقول و مجاز است . بر اين اساس در دعاى جوشن كبير كه در ماه مبارك ، بويژه در شب هاى قدر قرائت آن توصيه شده است ، مى خوانيم : يا خير الغافرين ، يا غافر الخطيئات ، يا غافر الخطايا، يا غافر الذنب يا قابل التوب ، يا غافر من استغفره ، يا غافر يا ساتر، اللهم انى اسئلك باسمك يا عفو يا غفور و اللهم انى اسئلك باسمك يا ستار يا غفار.
يكى از عوامل ترفيع درجه روزه ، عفو و اغماض و گذشت است ؛ عفو و گذشت در اين ماه ارزش بسيار و اهميت ويژه اى دارد. اغماض در پرتو ناديده انگاشتن برخى از نامهربانيها و خطاهاى ديگران ، بهتر مى تواند تجلى خويش را باز يابد.
اميرالمومنين (ع ) فرمود: (299) شريفترين عملكرد انسان بزرگوار، تغافل او از خطاها و نامهربانى هاى ديگران است . همچنين آن حضرت در جاى ديگر فرمود: (300) ارزشمندترين اخلاق آدم بزرگوار، ناديده گرفتن خطاهايى است كه با خبر است .
و نيز فرمود: (301) نيمى از خردمندى ، تحمل ، و نيمى ديگر تغافل است .
باز آن حضرت فرمود: (302) چشم پوشى از خطاها پيشه كن ، تا كارهايت به وجه احسن و خوب پيش رود. همچنين آن حضرت در جاى ديگر فرمود: (303) كسى كه از بسيارى از آگاهى ها چشم پوشى نكند، زندگى او از لذت بدور مى ماند.
ماه رمضان ، ماه عفو، اغماض و گذشت است ؛ بنابراين چشم پوشى و تغافل بايد بيشتر مورد توجه قرار گيرد. پيامبر اكرم (ص ) در خطبه آخر ماه شعبان ، تاءكيد فراوان نمود تا روزه داران در اين ماه بيشتر اهل عفو و اغماض باشند.
عفو و مدارا: امام صادق فرمود: (304) رسول خدا هيچگاه با بندگان خداوند راست تر از عقل و قدرت درك آنان صحبت نمى كرد؛ زيرا آن حضرت خود فرمود: ما گروه پيامبران ماءموريم كه با مردم در سطح عقل و قدرت فهم و درك آنان صحبت كنيم .
ما سلسله پيامبران همچنانكه ماءمور به اقامه و بر پا داشتن واجبات شده ايم ، ماءموريت يافتيم كه با مردم با عفو و مدارا رفتار كنيم . (305)
همچنين آن حضرت فرمود: (306) مروت ما، خاندان پيامبر (ص ) عفو و گذشت است نسبت به كسانى كه بر ما ظلم كرده اند، و عطا و بخشش به كسانى است كه ما را از حقمان محروم نموده اند.
عفو تاريخى : كيست كه نداند كه ، مردم مكه تا چه حد پيامبر و يارانش را آزار دادند، و از استهزاء و تمسخر و تكذيب او و از جسارت و بى ادبى هاى فراوان نسبت به وى كوتاهى نكردند، و او را با يارانش در شعب ابى طالب محصور، و در فشار اقتصادى و منع آذوقه گذاردند، و گروهى از مومنان ناچار، هجرت كردند و به حبشه رفتند، و در ليلة المبيت تصميم به قتل پيامبر (ص ) گرفتند و به خانه آن حضرت حمله نمودند، ديدند حضرت على (ع ) در بستر رسول الله (ص ) خوابيده است ، و پيامبر (ص ) مكه را به مقصد مدينه ترك كرده است . قريش پس از هجرت پيامبر به مدينه ، باز هم دست از اذيت آن حضرت برنداشتند و با پيامبر (ص ) جنگيدند، اما وقتى پيامبر (ص ) اين شهر را فتح كرد، خانه و ديار و همه چيز قريش در اختيار سپاه اسلام درآمد، پيامبر هر فرمانى درباره آنها مى داد، فورا بدون چون و چرا اجرا مى شد. اگر مى فرمود: القتل ، همه اهل مكه كشته مى شدند، اگر دستور مى داد النهب ، تمام اموالشان غارت مى گرديد، و اگر مى فرمود: الاسر، همه اسير مى شدند. ولى آن معدن حلم و گذشت و عفو و رحمت وقتى شنيد سعده مى گويد: (307) امروز، روز خون ريختن و كشتار است ، امروز حرمت اهل مكه حلال مى گردد، فرمود: امروز، روز مهر و رحمت و ملاطفت است . آنگاه به على (ع ) دستور داد: سعد را درياب و پرچم و لوا را از او بگير، و با رفق و مدارا وارد مكه شو. هنگامى كه رسول خدا (ص ) وارد مكه شد، بزرگان قريش گمان مى كردند شمشير از آنها برداشته نخواهد شد، و همه قتل عام مى شوند، ولى پيامبر (ص ) بر در خانه كعبه ايستاد، و گفت : نيست معبودى جز خداى يكتا و يگانه : آنكه بنده اش را يارى كرد، و به وعده اش جامه عمل پوشاند، و سپاهش را عزت بخشيد، و ديگر گروهها را نابود ساخت . سپس خطاب به آنان فرمود:چه مى گوييد و چه گمان مى بريد؟.
سهيل بن عمر گفت : از نيكى و كرم و بزرگوارى شما سخن مى گوييم و گمان خير و نيكويى مى بريم ، تو برادرى كريم و پسر برادر كريمى ، كه بر ما قدرت يافته اى . ديدگان رسول خدا اشك آلوده شد. مردم مكه كه پيامبر (ص ) را به اين حال ديدند، صدايشان به گريه بلند شد.
آنگاه حضرت فرمود: من همان را گويم كه برادرم ، حضرت يوسف گفت : امروز بر شما ملامتى نيست ، خدا شما را بيامرزد، او رحم كننده ترين رحم كنندگان است ، برويد همه تان آزاديد.
استغفار و توبه 
يكى از معارف روزه ، گرايش به توبه است كه در جاى جاى مناجاتها و ادعيه مربوط به ماه رمضان به چشم مى خورد از جمله ، در جوشن كبير آمده است : يا من يقبل عند التائبين و يا يقبل التوبة عن عباده و يا من يحب التوابين و يا قابل التوبات و يا حبيب التوابين
يكى از عوامل ارتقاى روزه ، توبه و استغفار است . توبه عبارت است از وصل بعد از قطع ؛ قطعى كه رجوع در آن نمايان است . توبه هم به خدا نسبت داده شده است و هم بر انسان ، بر اين اساس هم خدا تواب است و هم انسان ، ولى تفاوت آن دو از حيث ماهيت مصاديق است .
در مفردات راغب در باب توبه خلق آمده است : (308) دست كشيدن از گناه به گونه اى صحيح خدا پسند را توبه بشرى گويند؛ توبه ؛ يعنى بازگشت از گناه به سوى اطاعت و بازگشت از قطع رحمت به وصل رحمت راغب همچنين يادآور مى شود، هنگامى كه گفته مى شود خدا توبه كرد؛ يعنى ، خدا كه فضل خود را دريغ داشته بود، دوباره شامل حال بنده كرد، ولى وقتى گفته مى شود انسان توبه كرد؛ يعنى انسان دست از گناه كشيد و به سوى خدا بازگشت : تاب الله اءى اليه بفضله ... رجع اليه عن المعصية . (309)
اركان توبه : 
اميرالمومنين (ع ) در تعريف توبه فرمود: (310) توبه عبارت است از: پشيمانى به قلب و طلب آمرزش گناهان با زبان و ترك گناه و معصيت با اعضا و جوارح و تصميم بر اينكه مجددا مرتكب گناه نشود. توبه داراى اركانى است كه مهمترين آنها عبارت اند از:
1. اقرار و اعتراف ؛ 2. پشيمانى ، ندامت و ترك گناه ؛ 3. تصميم به عدم روى آوردن به گناه در آينده ؛ 4. جبران مافات ؛
كسى كه تصميم دارد توبه نمايد، بايد حق الناسها و حق الله را كه در ذمه اش بوده و ترك كرده ، جبران و ادا كند.
انگيزه هاى روى آوردن به توبه 
1. توجه به اثرات مثبت توبه : الف توبه كننده ، محبوبيت خاصى در پيشگاه خدا دارد. پيامبر اكرم (ص ) فرمود: (311) توبه كننده واقعى از گناه ، مانند كسى است كه گناهى مرتكب نشده است . ب توبه باعث شستشوى دل است . پيامبر اكرم (ص ) فرمود: (312) توبه سبب طهارت و پاكى قلب مى شود و گناهان را از وجود توبه كنند مى زدايد. ج توبه باعث جلب رحمت الهى مى گردد؛ پيامبر اكرم (ص ) فرمود: التوبة تستنزل الرحمة . (313) د توبه آدمى را از فشار وجدان اخلاقى مى رهاند.
2. توجه به آثار منفى گناهان : الف ترك توبه آفات و بلاها در پى دارد. ب توبه نكردن موجب سلب نعمت مى شود.
فرشتگان الهى كه بر اساس : تنزل الملائكة والروح ؛ (314) در شب قدر تا صبح با همه كسانى كه به تسبيح و تهليل و ذكر و دعا و راز و نياز مشغولند، مصافحه مى كنند، جز با: شرابخواران ، گوشت خوك خوران ، قمار بازان ، قاطع رحم ، عاق والدين ، رشوه خواران ، سگ بازان ، ربا خواران و كينه توزان نسبت به مومنان .
آدم (ع ) پس از هبوط بر زمين به ابليس گفت : چرا ما را فريفتى و از بهشت بيرون كردى ؟ پاسخ داد: مرا چه كسى به اينجا كشاند؟ حضرت آدم (ع ) جواب داد: عصيان .
شعبى متوفاى سال 427 در قصص الانبياء مى نويسد: شيطان در كنار درخت به ناله و زارى پرداخت . آدم و حوا بدو گفتند چرا ناله مى كنى ؟ پاسخ داد: به حال شما و براى شما. آنان گفتند: چرا براى ما اشك مى ريزى ؟ ابليس پاسخ داد: به خاطر آن كه شما از بهشت بيرون خواهيد رفت . آنان گفتند: چه كنيم تا در بهشت جاودان بمانيم . ابليس گفت : از اين درخت بخوريد؛ هل اءدلكم على شجرة الخلد و ملك لا يبلى ؛ آدم و حوا در اثر وسوسه ابليس از شجره اى كه از خوردن آن منع شده بودند، خوردند و سرانجام نعمت الهى از آنان سلب شد.
ج ذلت و خوارى در صورت عدم بازگشت و توبه نكردن . د كيفر اخروى در صورت اصرار بر معصيت و گناه ترك توبه . ه كيفر دنيوى
تاءثير توبه : 
درباره چگونگى تاثير توبه چند نظر وجود دارد:
الف توبه كيفر را ساقط مى كند. ب كيفر، به خاطر كثرت ثواب توبه ، ساقط مى شود. ج توبه ، خودش عبادت است و از روى تفضل به آن ثواب داده مى شود؛ ولى سقوط عقاب به خاطر عفو و كرم الهى است . (315)
به نظر ما ساقط شدن كيفر گناهان ، به وسيله توبه مى باشد، و خداوند متعال از باب تفضل و احسان ، توبه را وسيله اى جهت سقوط كيفر قرار داده است .
خواجه نصيرالدين طوسى در تجريد الاءعتقاد مى نويسد: عقاب به وسيله خود توبه ساقط مى شود نه كثرت ثواب آن . (316)
امام صادق (ع ) فرمودند: (317)هر گاه آدمى گناه كند، در دلش نقطه سياهى پديد مى آيد، ولى اگر توبه كند محو مى شود.
توبه نصوح : 
توبه نصوح عبارت از توبه شكست ناپذير است ؛ توبه اى كه دوام و ثبات داشته باشد.
امام باقر (ع ) فرمودند: وقتى بنده خدا توبه شكست ناپذير مى كند، خداوند او را دوست مى دارد و در نتيجه ، در دنيا و آخرت گناهان او را مى پوشاند.
راوى پرسيد خداوند چگونه پرده پوشى مى كند؟
امام (ع ) فرمودند: هر چه از گناهان كه دو فرشته موكل عليه او نوشته اند، از يادشان مى برد و به جوارح و اعضاى بدن او دستور مى دهد تا گناهان او را پنهان كنند و ناديده بگيرند و به مراكزى كه او در آنجا، مرتكب گناه شده است ، دستور مى دهد تا آن گناهان را پنهان نمايد. او در اين صورت در قيامت به گونه اى حضور مى يابد كه گناهى ندارد تا گواهانى عليه او گواهى دهند. (318)
مساءله استدراج : 
اشاره شد كه كيفر در دنيا، به نوبه خود، زنگ بيدار باش است و در نوع خود، يكى از درهاى رحمت پروردگار مى باشد. بر اين اساس نسبت به بعضى از افراد كه از لطف الهى بدورند، چه بسا كه اين بانگ بيدار باش به صدا در نيايد و برخوردار بودن از نعمتهاى گوناگون و مختلف خداوند، موجب غفلت وى شود، تا آنكه ناگهان كيفر و عذاب سخت و غير قابل علاج الهى ، نازل شود، و او را احاطه كند. پس وفور نعمتها را نمى توان نشانه سعادت دانست . و مى توان گفت ، كسى كه به گناه دست مى يازد ولى نعمتهاى الهى از هر درى به سوى او مى بارد او دچار استدراج مى باشد. (319)
8. توكل 
از ديگر عوامل ارتقاى روزه ، توكل است . در فرازى از دعاى روز دهم ماه مبارك مى خوانيم : خدايا، در اين روز مرا از جمله توكل كنندگان بر خود قرار بده . و در دعاى جوشن كبير آمده است : ...يا من لا يتوكل الا عليه ... و يا من اليه يتوكل المتوكلون و يا سيد المتوكلين . على (ع ) در نهج البلاغه مى فرمايد: (320) كسى كه بر خداوند توكل كند، خداوند او را كفايت مى كند.
توكل ، تنها يك موضوع و مساءله اخلاقى نيست كه فقط در كتب اخلاقى از آن بحث شود، بلكه در حوزه علم لغت ، علم كلام ، علم اخلاق ، علم مذاهب و اديان و علم سياست مورد بحث و كنكاش قرار مى گيرد.
توكل از ماده وكل ؛ يعنى به ديگرى چشم دوختن ، وى را وكيل خود دانستن و كار خود را به او واگذار كردن و او را به جاى خويش انگاشتن است . (321)
توكل در اذهان مردم داراى دو كاربرد است :
توكل منفى : 
توكل منفى ؛ يعنى ترك سبب و چشم دوختن به مسبب ، ترك كار و تلاش و به انتظار معجزه نشستن . اين معنا، همان چيزى است كه معاندين و اسلام ستيزان از آن به عنوان حربه و دستاويز عليه دين استفاده مى كنند.
توكل مثبت : 
توكل مثبت ؛ يعنى عمل ، كار و تلاش همراه با اميد به امدادهاى غيبى و بارش باران الطاف حق . در اينجا، نوع نصير از توكل ، مورد بحث است .
ماهيت توكل عبارت است از:
1. براى اسباب تاءثير قائل نشدن .
2. در مورد آنچه كه از توان آدمى خارج است ، فقط به خدا دوختن .
3. علتها را هماوره در طول اراده خدا مؤ ثر دانستن و چشم داشت به لطف او. انگيزه هاى رويكرد فرد يا جامعه به توكل منفى را مى توان موارد زير دانست :
1. توكل به معناى لغوى آن .
2. عدم دقت لازم به قيوميت خدا و فقر ذاتى بشر.
3. عدم دقت و توجه كافى به توحيد افعالى .
4. تبليغات دشمنان اسلام و دين در جهت ريشه كن كردن دين سياست دين زدايى و تخدير مردم در جهت حفظ سلطه .
5. عدم تعمق لازم در احاديث و آيات توكل .
اركان توكل 
1. اعتقاد به خدا.
2. اعتقاد به قيوميت خدا: الله لا اله الا هو الحى القيوم . (322)
3. اعتقاد به آزادى اراده و اختيار انسان در مقام انديشه و عمل .
4. توجه به مساءله امر بين امرين نه جبر و نه تفويض .
5. توجه به زمينه ساز بودن كردار و نيات ما در جلب الطاف حق .
اهميت توكل 
توكل در قرآن و فرهنگ اسلامى ، از جايگاه ويژه اى برخوردار است :
و على الله فليتوكل المؤ منون . (323)
و على الله فتوكلوا ان كنتم مؤ منين . (324)
انما المؤ منون الذين اذا ذكر الله و جلت قلوبهم و اذا تليت عليهم آياته زادتهم ايمانا و على ربهم يتوكلون .
و من يتوكل على الله فهو حسبه . (325)
و شاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوكل على ايحب متوكلين . (326)
پيامبر اكرم (ص ) از قول خداوند فرمود: اى ما عند اطاعنى لم اكله غير لى و اى ما عصانى و كلته الى نفسه ثم لم ابال فى اى وادهلك . (327)
اهميت و ارزش توكل تا آنجاست كه افضل الاءعمال به شمار آمده است . على (ع ) مى فرمايد: پيامبر اكرم (ص ) در شب معراج ، از پروردگار خود پرسيد: كدام عمل بيشترين فضيلت را دارد؟ ندا رسيد: (328) چيزى نزد من از توكل بر من و خشنود بودن به آنچه براى بنده ام مقدر كرده ام ، با فضيلت تر و ارزشمندتر نيست .
از نظر اسلام توكل ، يكى از اركان ايمان است . على (ع ) در مقام ارزش و اهميت توكل مى فرمايند: (329) ايمان چهر ركن دارد: توكل بر خداوند، و تفويض امر به او، و راضى بودن به قضاى الهى و تسليم در برابر امر خداوند. اقبال لاهورى مى گويد:
طارق ! چو در كناره اندلس سفينه سوخت
گفتند: كار تو زنگاه خرد خطاست
دوريم از سواد وطن ، باز چون رسيم
ترك سبب ، زروى شريعت كجا رواست
خنديد و دست خويش به شمشير برد و گفت
هر ملك ، ملك ماست كه ملك خداى ماست
نشانه هاى توكل 
1. شجاعت راستين : امام صادق (ع ) فرمود: از نشانه هاى توكل آن است كه ، آدمى از غير خدا نهراسد.
2. تقوا پيشه كن : پيامبر اكرم (ص ) فرمود: (330) كسى كه دوست دارد با تقوا ترين مردم باشد، به خدا توكل كند.
عوامل و انگيزه هاى روى آوردن به توكل 
1. تقويت معرفت و خداشناسى .
2. توجه به آثار مثبت توكل و من يتوكل على الله فهو حسبه . (331)
3. توجه به اثرات منفى غفلت از توكل .
حوزه توكل
در قرآن كريم مى خوانيم : و من يتوكل على الله فهو حسبه . پيامبر اكرم (ص ) نيز مى فرمايد: من سره اءن يكون اءقوى الناس فليتوكل .
بر اين اساس بايد ديد در اين ميان نقش علل و اسباب از جمله انسان چيست ؟ آيا در مواردى كه قدرت و توانايى دارد، بايد خود اقدام كند و آنجا كه فاقد قدرت است كارها را به خدا واگذار نمايد و بر او توكل كند؟
آيا در همه موارد اعم از اينكه در مدار قدرت او قرار دارد و يا از دايره قدرت او بيرون است ، بايد بر خدا توكل كند، زيرا همه تاءثير بخشى هاى از خداست .
آيا همچنان كه گفته مى شود در تحقق يك مقصد، مثلا: صد عامل نقش دارند، تلاش فاعل و به كارگيرى اسباب درصدى از عوامل مؤ ثر را تشكيل مى دهند و براى تحقق هدف در سايه فراهم شدن تمام عوامل مؤ ثر بايد به خدا اميد بست . يا نه ، بايد به طور كلى اسباب و علل ، كار و تلاش را تعطيل كرد و فقط به خدا اميد بست و به مهر او چشم دوخت .
هر يك از ديدگاه هاى فوق طرفدارانى دارند ولى به نظر ما معقول و قابل قبول است ، نظريه اول مى باشد، زيرا تلاش و حركت ما يكى از موجبات جلب الطاف الهى است نسبت به ما و كار ما، و اگر خود اقدام نكنيم ، كار ما به نتيجه نرسيده ، از الطاف حق محروم مى شويم ، زيرا توجه الطاف حق به ما، شروطى دارد كه حركت و تلاش ما از جمله آنهاست .
آثار توكل 
1. عزت و سربلندى : 
در محاسن برقى امام صادق (ع ) مى فرمايد: (332) بى نيازى و عزت در جولانند، و جايى كه توكل حضور دارد، همانجا اسكان مى گزينند.
2. تقويت تقوا: 
پيامبر اكرم (ص ) فرمود: (333) كسى كه مى خواهد با تقوا ترين مردم به حساب آيد، بايد توكل را پيشه خود سازد.
3. صيانت :  
امام باقر (ع ) فرمود: (334) كسى كه بر خدا توكل كند، مغلوب نمى شود و كسى كه به ريسمان الهى چنگ زند، شكست نمى خورد.
4. كفايت زندگى :  
پيامبر اكرم (ص ) فرمود: (335) كسى كه فقط به خدا چشم اميد داشته باشد، خداوند امور زندگى وى را كفايت مى كند و از جايى كه گمان نمى برد، رزق و روزى خواهد داد، ولى كسى كه از خدا ببرد و به دنيا اتكا و اعتماد كند، خداوند او را به آن واگذار خواهد كرد.
5. تقويت : 
كسى كه مى خواهد قوى ترين آدم ، باشد بر خدا توكل كند. (336)
6. هدايت و راهيابى توكل و استخاره :
انسان بايد با توكل بر خدا و اميد به او، لحظه اى از تلاش و كوشش در زندگى باز نايستد و با اميد به خدا و طلب خير و موفقيت از اوست كه مشاوره با ديگران سودمند خواهد بود؛ زيرا چه بسا در اين صورت ، خداوند متعال آنچه خير و صلاح انسان را تاءمين مى كند، بر زبان كسى كه طرف مشورت قرار گرفته ، جارى سازد.
هارون بن خارجه مى گويد: از امام صادق (ع ) شنيدم كه مى فرمود:(337) هنگامى كه از يكى از شما تصميم دارد به كارى بپردازد، پيش از آنكه با كسى در ميان بگذارد، با خداى خود در ميان بنهد و با او مشورت كند. به امام صادق (ع ) گفتم مشاوره با خدا چگونه است ؟ امام پاسخ داد: پيش خود خدا، طلب خير را كن و سپس درباره مساءله مورد نظر خود، با صاحب نظران مشورت كن كه در آن صورت خدا آنچه كه خير و صلاح شما را تاءمين مى كند، بر زبان جارى مى سازد.
7. زهد:  
يكى از عوامل ارتقاء درجه انسان روزه دار، زهد است . بر اين اساس در رهنمودهاى اساسى پيامبر اكرم (ص ) در آستانه حلول ماه رمضان آمده است : (338) از گرسنگى و عطش اوقات روزه ، بايد به گرسنگى و عطش روز رستاخيز، پى برد.
اين رهنمود گوياى اين حقيقت است كه ماهيت روزه ، ماهيت ويژه اى است كه زهد گرايى ، تضعيف دلبستگى نسبت به دنيا را به همراه دارد. در دعاى معروف به جوش كبير مى خوانيم : يا من عليه يرغب الزاهدون .
اهميت زهد
زندگى به دور از دلهره و اضطراب و همراه با آرامش درون و سكون نفسانى راه تنها در جايى مى توان جست كه اغلال حرص و آز، انسان را اسير خود نكرده باشد. زهد اسلامى و مورد نظر قرآن كريم ، به زندگى معنا، هدف و جهت مى بخشد.
پيامبر اكرم (ص ) فرمودند: (339) ميل و رغبت حرص و آز نسبت به دنيا، مايه اندوه و غم اضطراب و دلهره و ناامنى روحى است ، ولى زهد عدم وابستگى روحى نسبت به دنيا، باعث آرامش دل است . همچنين آن حضرت در جاى ديگر فرمودند: (340) زهد در دنيا، سبب آرامش جسم و روح است و ميل و رغبت به دنيا؛ يعنى حرص و آز، رنج و اندوه روح و جسم را به دنبال دارد.
على (ع ) فرمود: (341) آرامش و آسايش در زهد و پارسايى است ، و زهد برترين عامل آرامش است . همچنين فرمودند: (342) كسى كه طالب آرامش است ، زهد را برگزيند. و در جاى ديگر فرمودند: الراحة فى الزهد. (343) آرامش در زهد ورزى است ، و زهد ورزى در دنيا بالاترين عامل آرامش روحى و آسايش زندگى است . (344)
در نهج البلاغه مى خوانيم كه قرآن زهد اسلامى را چنين تعريف كرده است : كيلا تاءسوا على ما فاتكم و لا تفرحوا بما آتيكم (345)؛ درباره آنچه از دست داده ايد، تاءسف نخوريد و هنگامى كه دنيا به شما روى آورد شادمان نشويد.
دنيا در احاديث اهل بيت ، يك جا مورد توجه است ؛ متجر اءولياء الله و مزرعة الآخرة . (346) در جايى ديگر طرد و نكوهش شده است : انما الدنيا كالسم ياكله من لا يعرفه . (347)
در جاى ديگر هم ، دنيا و آخرت هر دو يك جا، مورد توجه قرار گرفته اند: بم ييم خير الناس من لم يترك الدنيا لآخرته و لا آخرته لدنيا ليس منا من ترك دنياه لآخرته و آخرته لدنياه . (348)
از مجموع روايات فوق چنين به دست مى آيد:
1. مقصد اساسى ، تاءمين آخرت است .
2. دنيا به عنوان وسيله اى در راستاى تاءمين آخرت ، مورد توجه قرار گرفته است .
3. اگر دنيا به عنوان هدف اساسى و نهايى و اصيل نگريسته شود، جاى نكوهش و مذمت آن است ، وگرنه چنانچه كسى به دنيا بعنوان وسيله بنگرد، جاى آن دارد كه مورد ستايش ‍ قرار گيرد. بر اين اساس از كار و تلاش و مال اندوزى در چار چوب مجوزهاى اسلامى ، تمجيد و تاءكيد به عمل آمده است .
دقت در احاديثى كه درباره زهد وارد شده است ، اين حقيقت را اثبات مى كند كه شيفتگى ، دلبستگى و دنيا زدگى مذموم است .
راز اصلى ترويج زهد
راز اصلى ترويج زهد عبارت است از رهايى از چنگال خطرناك فخر و مباحات و فضل فروشى در زندگى . حديث مى فرمايد: (349) لباس خشن بپوش تا فخر فروشى در تو راه نيابد. بر اين اساس ، اگر خشن پوشى موجب مباحات كسى شود؛ مثلا كسى از راه زهد ورزى بخواهد تفاخر كند، آن گونه از زهد را زهد اسلامى نمى توان لقب داد؛ زيرا فلسفه ممدوح بودن زهد، رهايى از دام فخر فروشى است و اگر شيطان آن را در زندگى كسى دام قرار داد بايد از مظاهر آن پرهيز كرد.
عوامل تقويت كننده روحيه زهدگرايى
1. شناخت آفات دنيا زدگى و فوايد زهدگرايى .
2. فم و درك اينكه دنيا محل گذر بوده و پايدار نيست .
3. تقويت حالت يقين و رضا.
4. توجه به آخرت .
صوفى در حمام
يكى از صوفيان كشكول به دوش در حمام با علامه نراقى برخورد كرد و گفت : ما زهد على (ع ) را در زندگى رعايت مى كنيم ، ولى شما زندگى ، باغ ، حشم و خدم داريد. در پايان ، سخن از زيارت كربلا پيش آمد، همانجا تصميم گرفتند و حركت كردند، قدرى كه راه رفتند، پيرمرد صوفى گفت : من كشكول خود را در حمام جا گذاشته ام . نراقى گفت : مهم نيست ، صوفى گفت : آن كشكول گرانقيمت بود، نمى توانم از آن چشم بپوشم ، بايد باز گردم . در اين هنگام ، علامه نراقى به او گفت : خوب دقت كن كه كدام يك از ما زاهد هستيم ، من آن همه تعلقات زندگى را ناديده گرفتم و يكسره به راه افتادم ، ولى تو از يك كشكول نتوانى چشم بپوشى . (350)
اميرالمومنين (ع ) درباره كسانى كه به راستى اهل جود بوده و بخشنده هستند، فرمود: (351) جواد واقعى ، كسى است كه دنياى خود را نثار آخرت خود كند. بديهى است كه جز در سايه زهد اسلامى نمى توان ، جواد بود، و جواد بدون جلوه اى از زاهد زيستن است .
9. توسل (352) 
يكى از ابعاد معارف روزه ، توسل جستن و برخوردارى از وسيله و ابتغوا اليه الوسيله است . در دعاى روز بيست و هشتم رمضان مى خوانيم ...و قرب فيه وسيلتى اليك من بين الوسايل . لذا مى توان گفت : يكى از عوامل ارتقاى درجه روزه دار كه از فرهنگ و معارف ماه صيام نشاءت مى گيرد، توسل است . توسل به اولياء الله ، توسل به وسائط فيض و مجارى امور الهى ، نوعى برخوردار شدن از رحمت واسعه الهى به گونه اى غير مستقيم است .
سمهودى ، يكى از نويسندگان عرب مى نويسد: مردى نابينا به رسول خدا (ص ) گفت : دعا كن تا خدا به چشم نابيناى من شفا و عافيت دهد. پيامبر (ص ) فرمود: اگر صبر كنى ، براى تو بهتر است ، مرد نابينا گفت : نخير، تحمل آن را ندارم ، پيامبر اكرم (ص ) فرمود: وضو بگير و اين دعا را بخوان : اللهم انى اسئلك و اتوجه اليك بنبيك محمد نبى الرحمة ، يا محمد انى توجهت بك الى ربى فى حاجتى ليقضى لى حاجتى اللهم شفعه لى فى . پس از خواندن دعاى فوق ، مرد نابينا ناگهان احساس كرد، ديدگانش روشن شده و بينايى خود را باز يافته است . (353)
مخالفان توسل : 
وهابيها اظهار حاجت در برابر قبور پيامبران الهى ، امامان معصوم (ع ) و اولياى خدا را شرك مى دانند. دليل اصلى آنان اين است كه توسل جستن با توحيد افعالى در تضاد است .
در پاسخ بايد گفت : اولا؛ توسل مورد نظر اسلام ، غير از خرافات است . ثانيا؛ توسل مورد نظر اسلام ، همگام با اراده خدا و طبق مجارى امور و فيض بخشى پروردگار است . ثالثا؛ به هر كسى نمى توان توسل جست ، بلكه فقط به آنانى كه از سوى خدا مجازند شفاعت كنند، مى توان متوسل شد. قرآن مى فرمايد: من ذالذى يشفع عنده الا باذنه . (354) رابعا؛ انسان براى برخوردار شدن از الطاف بى پايان خداوند از سوى او به توسل جستن فرا خوانده شده است : وبتغوا اليه الوسيلة . (355)
امام صادق (ع ) فرمود: اءبى الله اءن يجرى الاءمور الا باءسبابها. (356)
علامه فيض كاشانى در ضمن تفسير آيه شريفه : وبتغوا اليه الوسيلة ، اين حديث را نقل مى كند كه پيامبر اكرم (ص ) فرمود: ... و من اءطاعهم فقد اطاع الله و من عصاهم فهد عصى الله و هم العروة و هم الوسيلة . (357) دقت در فرازهاى حديث فوق ، راز اصلى تاءثير توسل را بازگو مى كند.
اطاعت از اسوه هاى عبوديت و بندگى ، زمينه ساز تاءثير توسل بوده و توسل اصيل و مورد نظر اسلامى را بايد در اين سوى به تماشا نشست .
يكى از راه هاى مهم درمان نگرانى و اضطراب و يا مقاومت در برابر تهاجم آن در جامعه ، توسل و شفاعت است . گرچه اين گونه واژه ها، بار اعتقادى خاصى دارند، لكن گوياى حضور واقعيتى عقلايى در ميان انسانها، اعم از مذهبى و غير مذهبى هستند؛ زيرا هر عاقلى هنگامى كه از حل مشكلى عاجز شود به ديگران روى آورده و از آنان استمداد مى جويد.
چشمه سار فيض پروردگار متعال ، همواره به سوى خلق ، در جريان و فيضان است : ان الله هو الرزق ذوالقوة المتين (358)؛ فيض مطلق الهى همواره ، شامل همگان مى شود، ولى ترديدى نيست كه راه هاى برخوردارى از فيض مشروط خداوند متعال نيز در دسترس همه مى باشد كه پرداختن به دعا و نيايش در همين راستا و يكى از راه هاى برخوردار شدن از فيض الهى است . ادعونى استجب لكم همچنين براى بهره بردن از اعتبارى كه ديگران در پيشگاه خدا دارند نيز مى توان سود جست ، آنان را واسطه قرار داد، و به دامن آنان متوسل شد و از اين طريق از فيض مشروط خدا و الطاف كريمانه او بهره مند گشت كه اين گونه بهره مندى را توسل و شفاعت خوانند.
البته واژه شفاعت ، بيشتر در امور مربوط به آخرت و واژه توسل غالبا در مورد مسائل مربوط به زندگى دنيوى به كار مى رود. بعضى مى گويند آيه وبتغوا اليه الوسيلة (359) مربوط و روى آوردن است ؛ توسل جستن به دعا و عبادت ، نه متوسل شدن به دامان اين و آن . ترديدى نيست كه توسل به دعا و عبادت ، امر معقول پذيرفته شده و غير قابل انكار است . ممكن است اين سؤ ال مطرح شود كه چرا به دعا و عبادت ، مى توان توسل جست ؟
در جواب شايد گفته شود چون دعا و عبادت در پيشگاه خدا، داراى ارزش و اعتبارند. مى گوييم اگر انسان هايى هم چنين شاءنى را داشته باشند و در پيشگاه خدا داراى آبرو و اعتبار خاصى باشند، ما حق داريم به آنان توسل بجوييم .
در بسيارى از موارد رحمت الهى ، بر اساس نظام احسن و طبق صلاح ديد پروردگار متعال بدون واسطه انجام نمى گيرد، چنانكه مساءله رحمت الهى از طريق نفوس كامل و ارواح برتر انبيا و اوليا از همين منظر مورد رحمت و فيض الهى از راه حضور واسطه ها، تحقق مى يابد؛ ابى الله اءن يجرى الامور الا باسبابها. (360) به قول شهيد مطهرى : شفاعت ، همان مغفرت الهى است ؛ زيرا هنگامى كه شفاعت به پروردگار متعال نسبت داده شود مغفرت خوانده مى شود و آن گاه كه به وسائط و مجارى رحمت و فيض حق نسبت داده شود، شفاعت ناميده مى شود. بنابراين ، هر شروطى كه براى شمول مغفرت و رحمت الهى مطرح است ، براى شمول شفاعت و توسل نيز مطرح مى باشد. بنابراين كسى كه از شمول مغفرت و رحمت الهى ، محروم بماند، از شمول شفاعت و توسل نيز محروم مى باشد همان گونه كه كفر، شرك و... مانع مغفرتند (361)، مانع شفاعت و تاءثير توسل نيز مى باشند.

 

next page

fehrest page

back page