در سايه سار رمضان
در كلام و پيام حضرت آية الله العظمى خامنه اى

مركز اطلاع رسانى غدير

- ۸ -


هر كسى بايد واعظ خود باشد، خود را مراقبت كند
در حـلول مـاه رمـضـان ، بـعد از هر نماز، مستحب است دعايى خوانده شود كه در آن ، اين طور به پروردگار عرض شده است :
((... اَللّــهـُمَّ اَصْلِحْ كُلَّ فاسِدٍ مِنْ اُمُورِ الْمُسْلِمينْ ... اَللّـهُمَّ سُدَّ فَقْرَنا بِغِناكَ. اَللّـهُمَّ غـَيِّرْ سـُوءَ حـالِنـا بـِحـُسـْنِ حـالِكَ ...))؛ پـروردگـارا! بـدى احـوال مـا را با نيكويى حال و لطف و فضل خود ترميم و اصلاح كن . اين را از خدا خواسته ايـم . ايـن ، بـه دسـت خـود مـن و شـمـا هـم هـسـت . بـايـد مـراقـبـت كـنـيـم . بـايـد در طـول يـازده ماه قبل از ماه رمضان ، خود را آماده كنيم . اگر با آمادگى لازم ، وارد ماه رمضان شـويـم ، از ضـيـافـت الهـى بـهـره بـيـشـتـرى خـواهـيـم بـرد و بـراى سـال آيـنـده ، يـك درجه و يك سطح و يك كلاس بالاتر خواهيم رفت . آن وقت ، هم در نفس و قـلب خـود و هـم در مـحـيـط زنـدگى اجتماعى ، آنچه شما را خشنود و راضى مى كند، مشاهده خواهيد كرد. اساس برنامه ى تربيتى و همه ى برنامه هاى زندگى در اسلام ، همين موارد است . هر كسى بايد واعظ خود باشد، خود را مراقبت كند، از تخطى خود مانع شود، امر به مـعـروف و نـهـى از مـنـكـر هـم بكند، كه آن امر خود به معروف و نهى خود از منكر و موعظه كردن خود، بر امر و نهى و موعظه ى ديگران مقدّم است .(150)
شب قدر
سه ماه رجب ، شعبان و رمضان ، مقدمه براى شب قدر
مـاه رجـب و مـاه شـعـبـان ، مـقـدمـه ى مـاه رمـضـان هـم هـسـت . هـمـه ى ايـنـهـا مقدمه ى ((ليلة القـدر)) است . چقدر خوب است كه جوانان عزيز ما و عموم مردم ، دلهاى خودشان را در اين ماه ، آماده ى ورود به ماه مبارك شعبان و ماه مبارك رمضان كنند.(151)
شب قدر، شبِ نزول ملائكه بر امام زمان و شب عترت و ولايت است
((لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ (152)))؛ يك شب بهتر است از هزار سى روز، هـزار مـاه ؛ بـسيار مهم است . چرا اين قدر فضيلت را به يك شب دادند؟ زيرا بركات الهى در ايـن شـب زياد است ، نزول ملائكه در اين شب زياد است . اين شب ، سلام است ؛ ((سَلامٌ هِيَ حَتّى مَطْلَعِ الْفَجْر (153)))؛ از اول تا آخر اين شب ، لحظاتش سلام الهى است .
((سـَلامٌ قـَوْلًا مـِنْ رَبٍّ رَحـِيـم (154))) رحـمـت و فضل الهى است كه بر بندگان خدا نازل مى شود.
ليـلة القـدر، شـب ولايـت اسـت . هـم شـب نـزول قـرآن اسـت ، هـم شـب نـزول مـلائكـه بـر امـام زمـان اسـت ، هـم شـب قـرآن و شـب اهـل بـيـت اسـت ، هم شب قرآن و هم شب عترت است . لذا سوره ى مباركه ى قدر هم ، سوره ى ولايت است .
شـب قدر خيلى ارزش دارد. همه ى ماه رمضان ، شبها و روزهايش ارزش والا دارد. البته ليلة القـدر نـسـبـت بـه روزهـا و شبهاى ماه رمضان ، خيلى فاخرتر است ؛ اما شبها و روزهاى ماه رمضان ، نسبت به روزها و شبهاى بقيه ى سال ، خيلى فاخرتر است .(155)
شب قدر، بهترين شبهاى سال
... بـهـتـرين فرصتها ايامى از سال است كه از جمله ى آنها ماه مبارك رمضان است و در ميان ماه مبارك رمضان ، شب قدر!
شـب قـدر هم در ميان اين سه شب (نوزده ، بيست ويك ، يا بيست وسوّم ماه رمضان ) است . طبق روايـتـى كـه مـرحـوم ((مـحـدّث قـمـى )) نـقـل مـى كـنـد، سـؤ ال كردند كه كدام يك از اين سه شب ـ يا دو شب بيست و يكم و بيست و سوم ـ شب قدر است ؟ در جـواب فـرمودند: چقدر آسان است كه انسان ، دو شب ـ يا سه شب ـ را ملاحظه ى شب قدر كـنـد. چـه اهـميت دارد بين سه شب مردد باشد. مگر سه شب چقدر است ؟ كسانى بوده اند كه هـمـه ى مـاه رمـضـان را از اول تـا آخـر، شـب قـدر بـه حـسـاب مـى آوردنـد و اعمال شب قدر را انجام مى دادند. قدر بدانيد.(156)
شب قدر بهتر از هزار ماه
ماه رمضان را هم قدر بدانيد و شب قدر را فوق العاده قدر بدانيد. امشب ، شب قدر است . شب بيست و سوم خيلى مهم است . البته اين كه شب بيست و سوم چه نسبتى با شب قدر دارد، اين را چـنـد نـوع گـفـتـه اند. بعضى مى گويند كه يكى از اين سه شب ، حتما شب قدر است و احتمال شب بيست و سوم بيشتر از همه است . بعد شب بيست و يكم ، و بعد شب نوزدهم . پس شب قدر، يكى از اين سه شب است . از اول اذان مغرب تا اذان صبح ، شب قدر است ، با همه ى خـصـوصـيـات ؛ نزول ملائكه و سلام الهى ، استجابت دعا و توجهات و بهتر از هزار ماه بودن و اينها.
بـعـضـى معتقدند كه نه ، مجموع اين سه شب ، شب قدر است ـ يعنى نوزدهم و بيست ويكم و بـيست وسوم ، مجموعا ـ منتها در هر يك از اين سه شب ، نوعى تجلى لطف الهى مى شود. هر يـك از ايـن سـه شـب بـه صـورتـى ، سـفره ى فيض و ضيافت الهى براى دلهاى زنده و بـيدار است . در شب نوزدهم ، حاجات ، ارزاق و مقدرات انسان نوشته مى شود؛ در شب بيست ويكم اِبرام ، و در شب بيست وسوم امضا مى گردد. يعنى تقديرات و مقدرات انسانى در اين سـه شـب ، مـقـدر مى شود و شما مى توانيد با توجه و دعا، زمينه ى تقديرات خودتان را فراهم كنيد.(157)
قدرِ ليلة القدر را بايد دانست ، ساعات آن را بايد مغتنم شمرد
عـلاوه بـر ايـن كه از جمله ى قرآنى ((لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ (158))) مـى شـود فـهـميد كه از نظر ارزشيابى و تقويم الهى ، يك شب برابر هزار ماه است . در دعـايـى كـه ايـن روزها مى خوانيم (159)، براى ماه رمضان چهار خصوصيت ذكر مى كند: يـكـى تـفـضـيل و تعظيم روزها و شبهاى اين ماه است بر روزها و شبهاى ماههاى ديگر، يكى وجـوب روزه در ايـن ماه است ، يكى نزول قرآن در اين ماه است ، و يكى هم وجود ليلة القدر در ايـن مـاه اسـت . يـعـنـى در ايـن دعـاى مـاءثـور، ليـلة القـدر را عـِدل نـزول قرآن در ارزش دادن به ماه رمضان مشاهده مى كنيم . بنابراين قدر ليلة القدر را بـايـد دانـسـت ، سـاعات آن را بايد مغتنم شمرد و كارى كرد كه ان شاءاللّه قلم تقدير الهى در شبهاى قدر براى كشور عزيز و آحاد ملت ما تقديرى آن چنان كه شايسته ى مردم مؤ من و عزيز ماست ، رقم بزند.(160)
آماده ساختن دلها با ذكر الهى براى ورود در ساحت مقدس ليلة القدر
... عزيزان من ! رابطه ى خودتان را با خدا، هرچه مى توانيد مستحكم تر كنيد؛ بخصوص در ايـن مـاهـهـاى مـبارك ـ ماه رجب و ماه شعبان ـ كه ماههاى دعا، استغاثه ، رابطه گرفتن با خـدا، و راز و نـيـاز كـردن بـا معشوق حقيقى هر انسان است . در اين ماهها، خود را براى ورود بر سرِ سفره ى ضيافت الهى ـ در ماه رمضان ـ آماده كنيد.
در مـاه رمـضـان هـم ـ در هـمـه ى روزهـا و شـبها ـ دلهايتان را هرچه مى توانيد با ذكر الهى نـورانـيـتـر كـنـيد، تا براى ورود در ساحت مقدس ليلة القدر آماده شويد، كه : ((لَيْلَةُ الْقـَدْرِ خـَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ . تَنَّزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَاْلرُّوحُ. فِيها بِاِ ذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ اَمْر(161))). شـبـى كـه فـرشـتـگـان ، زمـيـن را بـه آسـمـان مـتـصـل مـى كـنـنـد، دلهـا را نـوربـاران و مـحـيـط زنـدگـى را بـا نـور فـضـل و لطـف الهـى مـنور مى كنند. شب سِلم و سلامت معنوى ـ سَلامٌ هِيَ حَتّى مَطْلَعِ الْفَجْر (162) ـ شـب سـلامـت دلهـا و جـانـها، شب شفاى بيماريهاى اخلاقى ، بيماريهاى معنوى ، بـيـمـاريـهـاى مـادى و بـيـمـاريهاى عمومى و اجتماعى كه امروز متاءسفانه دامان بسيارى از ملتهاى جهان ، از جمله ملتهاى مسلمان را گرفته است . سلامتى از همه ى اينها، در شب قدر ممكن و ميسر است ؛ به شرطى كه با آمادگى وارد شب قدر شويد.
دعـا و تـوجـه شـما، ذكر خدا در دلهاى پاك و نورانى شما جوانان عزيز، معجزه ها و كارها مـى كند. خود را از اكنون آماده كنيد. مخصوص اين ايام هم نيست ؛ در تمام عمرتان رابطه ى بـا خـدا، در شـمـا صـفـا و اخـلاص را تقويت مى كند و صفا و اخلاص ، گره گشاى همه ى كارهاست .(163)
دعا، بهترين عمل در شب قدر
يـكى از مواد اين مائده ى الهى و ضيافت الهى ، ليلة القدر است ، كه در باب وظايف ليلة القـدر، بـنـده امـروز در خـطبه ى اول قدرى صحبت كنم . فرمود ((لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شـَهـْرٍ(164)))؛ شـبـى كه به عنوان ليلة القدر شناخته شده است و مردد است بـيـن چـند شب در ماه رمضان ، از هزار ماه برتر و بالاتر است . در ساعتهاى كيميايى ليلة القـدر، بـنـده ى مـؤ مـن بـايـد حـداكـثـر اسـتـفـاده را بـكـنـد. بـهـتـريـن اعـمال در اين شب ، دعاست . درباره ى دعا هم امروز مطالبى را به شما برادران و خواهران عـرض مـى كنم . احياء هم براى دعا و توسل و ذكر است . نماز هم ـ كه در شبهاى قدر يكى از مـسـتـحـبـات اسـت ـ در واقع مظهر دعا و ذكر است . در روايت وارد شده است كه دعا ((مخّ العـبـادة ))؛ مـغز عبادت ، يا به تعبير رايج ماها، روح عبادت ، دعاست . دعا يعنى چه ؟ يـعـنـى بـا خـداى مـتـعـال سـخـن گـفـتـن ؛ در واقـع خـدا را نزديك خود احساس كردن و حرف دل را با او در ميان گذاشتن . دعا يا درخواست است ، يا تمجيد و تحميد است ، يا اظهار محبت و ارادت است ؛ همه ى اينها دعاست . دعا يكى از مهمترين كارهاى يك بنده ى مؤ من و يك انسان طالب صلاح و نجات و نجاح است . دعا در تطهير روح چنين نقشى دارد.
دستاوردهاى دعا چيست ؟ وقتى ما با خدا سخن مى گوييم ، او را نزديك خود احساس مى كنيم ، مخاطب خود مى دانيم و با او حرف مى زنيم ، اين دستاوردها از جمله ى فوايد و عوايد دعاست . زنـده نـگـهـداشـتـن ياد خدا در دل ، غفلت را ـ كه مادر همه ى انحرافها و كجيها و فسادهاى انـسـان ، غـفـلت از خـداسـت ـ مـى زدايـد. دعـا غـفـلت را از دل انـسـان مـى زدايـد؛ انـسـان را بـه يـاد خـدا مـى انـدازد و يـاد خـدا را در دل زنـده نـگـه مـى دارد. بـزرگـتـريـن خـسـارتى كه افراد محروم از دعا مبتلاى به آن مى شـونـد، ايـن اسـت كـه يـاد خـدا از دل آنـهـا مـى رود. نـسـيـان و غـفـلت از خـداى مـتـعـال بـراى بـشر بسيار خسارتبار است . در قرآن چند آيه در اين باره ذكر شده و بحث مفصلى دارد.
دستاورد دوم دعا، تقويت و استقرار ايمان در دل است . خصوصيت دعا اين است كه ايمان را در دل پـايـدار و مـسـتـقـر مـى كـنـد. ايـمـانِ قابل زوال در مواجهه ى با حوادث عالم و سختيها، خـوشـيـهـا، تـنـعـمـهـا و حـالات گوناگون انسان ، در خطر از بين رفتن است . مى شناسيد كـسـانـى را كـه ايـمـان داشـتـنـد؛ امـا در مـواجـهـه ى بـا مـال دنـيا، با قدرت دنيا، با لذات جسمى و شهوات قلبى ، ايمان از دست آنها رفت . اين ، ايـمـان مـتـزلزل و غـيـرمـسـتـقـر اسـت . خـصـوصـيـت دعـا ايـن اسـت كـه ايـمـان را در دل انـسـان مـسـتـقـر و ثـابـت مـى كـند و خطر زوال ايمان با دعا و استمرار توجه به خداى متعال از بين مى رود.
سـومـيـن دسـتـاورد، دميدن روح اخلاص در انسان است . با خدا سخن گفتن و خود را نزديك او ديـدن ، بـه انـسان روح اخلاص مى دهد. اخلاص يعنى كار را براى خدا انجام دادن . همه ى كـارهـا را مى شود براى خدا انجام داد. بندگان خوب خدا همه ى كارهاى معمولىِ روزمرّه ى زندگى را هم با نيّت تقرب به خدا انجام مى دهند و مى توانند. بعضى هم هستند كه حتّى قـربـى تـريـن و عـبادى ترين كارها ـ مثل نماز ـ را نمى توانند براى خدا انجام دهند. بى اخلاصى ، درد بزرگى براى انسان است . دعا روح اخلاص را در انسان مى دمد.
دستاورد چهارم دعا، خودسازى و رشد فضايل اخلاقى در انسان است . انسان با توجه به خـدا و بـا حرف زدن با خداى متعال ، فضايل اخلاقى را در خود تقويت مى كند؛ اين خاصيت قـهـرى و طـبيعى انس با پروردگار است . بنابراين دعا مى شود پلّكان عروج انسان به سمت كمالات . متقابلا دعا رذايل اخلاقى را از انسان مى زدايد؛ حرص و كبر و خودپرستى و دشمنى با بندگان خدا و ضعف نفس و جبن و بى صبرى را از انسان دور مى كند.
دسـتـاورد پـنـجـم دعـا، ايـجـاد مـحـبـت بـه خـداى مـتـعـال اسـت . دعـا عـشـق بـه خـداى مـتـعـال را در دل زنـده مى كند. مظهر همه ى زيباييها و خوبيها ذات اقدس پروردگار است . دعـا و اُنـس و تـكـلم بـا خـداى مـتـعـال ، ايـن مـحـبـت را در دل به وجود مى آورد.
دسـتـاورد شـشـم دعـا، دمـيـدن روح امـيـد در انـسـان اسـت . دعـا بـه انـسـان قـدرت مـقـاومت در مـقـابـل چـالشـهـاى زندگى را مى دهد. هر كس در دوران زندگى خود با حوادثى مواجه مى شـود و چـالشـهـايـى پـيدا مى كند. دعا به انسان توانايى و قدرت مى دهد و انسان را در مـقـابـل حوادث مستحكم مى كند؛ لذا در روايت از دعا تعبير شده است به سلاح . از نبى مكرم نـقـل شـده است كه فرمود: ((أَ لَا أَدُلُّكُمْ عَلَى سِلَاحٍ يُنْجِيكُمْ مِنْ أَعْدَائِكُمْ وَ يُدِرُّ أَرْزَاقَكُمْ ))؛ اسلحه اى را به شما معرفى كنم كه مايه ى نجات شماست ؛ (( تَدْعُونَ رَبَّكُمْ بـِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ فَإِنَّ سِلَاحَ الْمُؤْمِنِ الدُّعَاءُ )). در مواجهه ى با حوادث ، توجه به خـداى مـتـعال ، مثل سلاح برّنده اى در دست انسان مؤ من است . لذا در ميدان جنگ ، پيغمبر مكرم اسـلام هـمـه ى كـارهـاى لازم را انـجـام مى داد؛ سپاه را مى آراست ، سربازان را به صف مى كـرد، امـكـانـات لازم را بـه آنـهـا مـى داد، تـوصـيـه هـاى لازم را به آنها مى كرد، اشراف فرماندهىِ خودش را اعمال مى كرد؛ اما در همان وقت هم وسط ميدان زانو مى زد، دست به دعا بـلند مى كرد، تضرع مى كرد، با خداى متعال حرف مى زد و از او مى خواست . اين ارتباط با خدا، دل انسان را مستحكم مى كند.
دسـتـاورد ديگر دعا، برآمدن حاجات است . يكى از دستاوردهاى دعا اين است كه حاجاتى كه انـسـان دارد، از خـداى مـتـعـال مـى خـواهـد و خـدا آن حاجات را برآورده مى كند. البته همه ى خـواص دعـا ايـن نـيـسـت ؛ ايـن هـم يـكـى در كـنـار بـقـيـه ى دسـتـاوردهـاى دعـاسـت . فرمود: ((اسـْئَلُوا اللّهَ مـِنْ فـَضـْلِهِ (165)))؛ از خـداى مـتـعـال بـخـواهـيـد و نـيـازهـاى خـودتـان را از او بـطـلبـيد. در دعاى ابوحمزه ى ثمالى از قـول امـام سـجـاد (عـليـه السـّلام ) ايـن طور عرض مى شود: ((وَ لَيْسَ مِنْ صِفَاتِكَ يَا سـَيِّدِي أَنْ تـَأْمـُرَ بـِالسُّؤَالِ وَ تـَمْنَعَ الْعَطِيَّةَ وَ أَنْتَ الْمَنَّانُ بِالْعَطَايَا عَلَى أَهْلِ مَمْلَكَتِكَ (166)))؛ تـو به بندگانِ خودت دستور بدهى كه از تو بخواهند، اما بنا داشته بـاشـى كـه خـواسـتـه ى آنـهـا را عـمـلى نـكـنـى ؛ ايـن امـكـان نـدارد. وقـتـى خـداى مـتـعـال بـه مـن و شـمـا امر مى كند كه از او بخواهيم و طلب كنيم ، معنايش اين است كه خداى مـتـعـال تـصميم دارد كه آنچه را مى خواهيم ، به ما بدهد. لذا در روايت است كه : ((وَ لَا لِيـَفـْتـَحَ عـَلَى عَبْدٍ بَابَ الدُّعَاءِ وَ يُغْلِقَ عَنْهُ بَابَ الْإِجَابَةِ واللّهُ اَكْرَمُ مِنْ ذلك ))؛ خداى متعال كريمتر از آن است كه باب دعا را باز كند، اما باب اجابت را ببندد.
چه دعايى بايد بكنيم كه دنبال آن ، اجابت باشد. گاهى انسان چيزى را از خدا مى خواهد و بـه حـسـب ظـاهر احساس ‍ مى كند كه اين خواسته برآورده نشد. شرط مهم اجابت دعا اين است كـه دعـا به معناى حقيقى كلمه و با شرايط خود انجام بگيرد. اولين شرط دعا اين است كه با دلِ باطراوت و بى آلايش درخواست شود؛ مثل دل جـوانـهـا. لذا دعـاى جوانها اقبال و احتمال اجابت را بيش از همه دارد. گاهى بعضيها به بنده مى گويند براى جوانهاى ما دعا كن . البته ما هميشه براى همه ى جوانها دعا مى كنيم ؛ اما در واقع اين جوانها هستند كه اگر قدر دل بى آلايش و باطراوت خود را بدانند، دعاى آنها از هر دعايى مى تواند به استجابت نزديكتر باشد.
يـكـى ديـگـر از شـرايط دعاى مستجاب اين است كه انسان دعا را با معرفت انجام دهد؛ يعنى بـداند كه اين دعا و اين درخواست از كسى است كه قدرت دارد همه ى آنچه را كه انسان مى خـواهـد، بـراى او انـجـام دهـد؛ يعنى به اثر دعا باور داشته باشد. به امام صادق (عليه الصّلاة والسّلام ) عرض شد كه : ((نَدْعُو فَلَا يُسْتَجَابُ لَنَا ))؛ دعا مى كنيم ، اما اثـر اجـابـت را نـمـى بـيـنـيم ؛ فرمود: (( لِأَنَّكُمْ تَدْعُونَ مَنْ لَا تَعْرِفُونَهُ ))؛ بى مـعـرفـت دعـا مـى كـنـيـد. در روايـتـى دربـاره ى مـعـرفـت در دعـا نـقل شده است كه : ((يَعْلَمُونَ أَنِّي أَقْدِرُ عَلَى أَنْ أُعْطِيَهُمْ مَا سَأَلُونِي ))؛ به قدرت اجابت پروردگار باور داشته باشند.
در دعا همت بلند داشته باشيد؛ درخواستهاى بزرگ بكنيد؛ سعادت دنيا و آخرت را بخواهيد و نـگـويـيـد ايـنـهـا بـزرگ اسـت ، ايـنـهـا زيـاد اسـت ؛ نـه ، بـراى خـداى متعال اينها چيزى نيست . عمده اين است كه شما به معناى حقيقى كلمه و با همين شرايط، طلب كـنـيـد؛ خـداى مـتعال اين طلب را اجابت خواهد كرد. گاهى هم انسان نمى داند كارى كه انجام گرفت ، اجابت دعاى او بوده ؛ خود انسان غافل است .
يكى ديگر از شرايط دعا، اجتناب از گناه و توبه است . اين شبها هم شبهاى توبه است . هـمـه دچـار گـنـاه و تـخـلف هـسـتـيـم . تـخـلفـهـا كـوچـك و بـزرگ دارد. از خـداى متعال بايد عذرخواهى و استغفار و طلب بخشش و توبه كنيم و به سوى خدا برگرديم . عـزم مـا بـايـد ايـن باشد كه از ما گناه سر نزند. گاهى انسان عزم مى كند و تصميم مى گـيـرد كـه گـنـاه نـكـند. بعد دچار غفلت و اشتباه مى شود و لغزش پيدا مى كند؛ باز همين گناه سراغ انسان مى آيد، بار ديگر بايد توبه و استغفار كند. منتها استغفار بايد جدى و حقيقى باشد. گناه نكردن بايد يك قصد واقعى و جدى باشد. درباره ى دعا و استجابت دعـا در روايـت دارد كـه : ((وَ لْيـَخـْرُجْ مـِنْ مَظَالِمِ النَّاس ))؛ انسان بايد از مظلمه ى مـردم خـارج شـود تـا دعـايـش قـبـول شـود. در روايـت ديـگـر دارد كـه خـداى مـتـعـال بـه حـضـرت مـوسـى خـطـاب فـرمـود: ((فـَادْعُنِي بِالْقَلْبِ النَّقِيِّ وَ اللِّسَانِ الصَّادِق )). بـا دل پـاك و زبـان راسـتـگـو بـا خـداى متعال حرف بزنيد و دعا كنيد، دعا قطعا مستجاب خواهد شد.
يكى ديگر از شرايط استجابت دعا، حضور قلب و خشوع است . همان طور كه عرض كرديم ، مـعـنـاى دعـا ايـن اسـت كـه شـمـا بـا خـدا حـرف بـزنـيـد؛ خـدا را در مـقـابل خود احساس كنيد و حاضر و ناظر بدانيد. اين كه انسان همين طور طبق عادت چيزى را بـر زبـان بـيـاورد و مـطـالبه اى را ذكر كند ـ خدايا ما را بيامرز، خدايا پدر و مادر ما را بـيـامرز ـ بدون اين كه در دل خود حقيقتا حالت طلبى را احساس كند، اين دعا نيست ؛ لقلقه ى لسـان اسـت . ((لَا يـَقـْبـَلُ اللَّهُ دُعـَاءَ قـَلْبٍ لَاه ))؛ دل غـافـل و بـى تـوجـه و سـربـه هـوا اگـر دعـا كـنـد، خـداى متعال دعايش را قبول نمى كند. دلهاى آلوده و غرق در تمنيات و شهوات نفسانى ـ كه اصلا غافلند ـ چگونه دعا خواهند كرد؟ چه توقعى است كه اگر انسان اين طور دعا كرد، مستجاب شود؟
بعضيها دعا و عبادت و توبه را مى گذارند براى دوران پيرى ! اين اشتباه بزرگى است . اگـر گـفـتـه شـود تـوبـه كـنيد، مى گويند حالا وقت داريم . اولا معلوم نيست وقت داشته بـاشـيـم . مـرگ انـسان را مطّلع نمى كند؛ براى همه ى سنين هم است . اگر فرض كرديم حـقـيـقـتـا وقـت داريـم ـ يـعـنـى بـنـاسـت بـه سـنـيـن پـيـرى بـرسـيـم ـ چـنـانـچـه كـسـى خـيـال كـند كه مى شود دوران جوانى را با غفلت و غرق شدن در شهوات گذراند، بعد با خـيـال راحـت و با آسانى به سراغ توبه رفت ، اشتباه بزرگى مرتكب شده است . حالت دعا و انابه چيزى نيست كه انسان هر وقت اراده كرد، براى او پيش بيايد. گاهى مى خواهيم ، نـمـى شـود؛ دنـبـال حال و توجه هستيم ، دست نمى دهد؛ ((ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ يَداك (167 ))). انـسـانـى كـه زمـيـنـه ى تـوجه به خدا و رجوع الى اللّه را در خودش به وجود نـيـاورده باشد، اين طور نيست كه هر وقت اراده كرد، بتواند درِ خانه ى خدا برود. شما مى بـينيد بعضى دلهاى پاك ـ غالبا جوانها ـ خيلى راحت مى توانند ارتباط برقرار كنند؛ اما بعضى هرچه تلاش مى كنند، اين ارتباط برقرار نمى شود. كسانى كه فرصتى دارند و مى توانند دل خودشان را نرم نگه دارند، قدر بدانند و رابطه ى خود را با خدا حفظ كنند، تا هر وقت خواستند درِ خانه ى خدا بروند، بتوانند.
نـكـتـه ى آخـر در باب دعا، دعاهاى ماءثور است . دعاهايى كه از ائمه رسيده است ، بهترين دعـاهـاسـت . اوّلا خـواسـتـه هـايـى در ايـن دعـاهـا گـنـجـانـده شـده اسـت كـه بـه ذهـن امـثـال ماها اصلا خطور نمى كند و انسان از زبان ائمه (عليهم السّلام ) آنها را از خدا طلب مـى كـنـد. در دعـاى ابـوحـمـزه و دعاى افتتاح و دعاى عرفه بهترين مطالبات و خواسته ها بـراى انـسـان مـطرح مى شود، كه اگر انسان اينها را از خدا بخواهد و بگيرد، مى تواند بـراى او سـرمـايـه باشد. ثانيا در اين دعاها مايه هاى خشوع و تضرع وجود دارد. مطلب ، بـا زبـان و لحن و بيانى ادا شده است كه دل را خاشع و نرم مى كند. با عبارات فصيح و بـليـغ ، عـشـق و شـيـفـتـگـى و شوق در اين دعاها موج مى زند. انسان بايد اين دعاها را قدر بداند و از آنها استفاده كند.
البـتـه بـايـد مـعـنـاى اين دعاها را بفهميم . خوشبختانه الان ترجمه هاى خوب وجود دارد و مفاتيح الجنان و دعاهاى گوناگون ترجمه شده است . با توجه به ترجمه ها، دقت كنند و بـخوانند. البته تا آن جايى كه ما ديده ايم ، هيچ ترجمه اى نتوانسته زيباييهاى الفاظ ايـن دعـاهـا را منعكس كند؛ ولى بالاخره مضمون دعا معلوم است . با توجه به اين ترجمه ها دعـاهـا را بـخـوانـنـد. كـسـانى كه مى خوانند و با آنها عده اى همصدا مى شوند، بعضى از فـقـرات دعا را لااقل ترجمه كنند. البته مرتبه ى پايين ترش هم اين است كه اگر انسان مـعـنـاى دعـا را نـمـى فـهـمد، همين قدر احساس كند كه با يك زبانِ شيفته ى حاكى از سوز دل دارد با خداى متعال حرف مى زند.(168)
عيد فطر
عيد فطر؛ عيد عبادت ، عيد مغفرت و عيد پايان يك دوره ى فشرده ى رياضت
روز عيد فطر، عيد عبادت و عيد مغفرت است ؛ عيد پايان يك دوره ى فشرده ى رياضت براى مـسـلمـان مـؤ مـنـى است كه مى خواهد از اين رياضت ، براى ساختن و براى تقويت روحيات و مـلكـات نـيـك در خـود اسـتـفـاده كند و در طول سال و در همه ى عمر از آن بهره گيرد. در ماه رمـضـان ، ايـن ريـاضـت الهـى و شـرعـى ، ايـن خـويـشـتندارى ، اين صبر بر گرسنگى و تـشـنـگـى ، ايـن مبارزه با هواى نفس و شهوات انسانى ، موجب آن مى شود كه ملكات نيك در انـسـان تـقـويـت شـود. بـشـر در حـقـيـقـت مـجـمـوعـه اى از هـمـيـن مـلكـات و صـفـات و خصال است . آن كسانى كه صفات و خصال نفسانى و روحى آنها، صفات نيك است ، با دست پُر از اين دنيا مى روند. اعمال عبادى ، تقواى الهى و بقيه ى وظايفى كه برعهده ى انسان اسـت ، در درجـه ى نـهـايـى بـراى ايـن اسـت كـه انسان بتواند خود را مجموعه اى از ملكات نورانى كند؛ خود را انسان واقعى بسازد و تشبه به خداى بزرگ پيدا كند.
انـسـانـى كـه بـه بـركـت مـاه رمـضـان ، قـدرتِ مـبـارزه با هواى نفس پيدا كرده ، دستاورد بـزرگـى را بـه دسـت آورده اسـت كـه بـايـد آن را حـفـظ كـنـد. انـسـانـى كـه از عادت به هـوسـرانـى و عادت زشت پاسخگويى مثبت به هوسها و شهوات ـ تا هرجايى كه براى او مـقـدور اسـت ـ رنـج مـى بـرد، در ماه رمضان مى تواند بر اين عادت فائق آيد؛ بايد اين را بـراى خـود حـفـظ كـند. همه ى بدبختيهاى بشر بر اثر پيروى از هواى نفس است . همه ى ظـلمـها، همه ى تزويرها، همه ى نامردميها و بى عدالتيها، همه ى جنگهاى ظالمانه ، همه ى حكومتهاى فاسد، همه ى تسليم شدن و ظلم پذيرى در ميان ملتها، ناشى از همين پيروى از هوى هاى نفسانى و تسليم شدن در مقابل خواهش نفس است . اگر انسان اين قدرت را بيابد كـه بـر خـواهـش نفس غلبه پيدا كند، انسانِ رستگارى شده است . ماه رمضان اين را در شما به وجود آورده است . عيد امروز براى اين است كه محاسبه اى بكنيد؛ پاداشى را كه خدا در اوقات ضيافتِ خود به شما داده است ، براى خودتان نگاه داريد و رابطه ى خود را با خدا محكم كنيد.
... از امـيـرالمؤ منين (عليه السّلام ) نقل شده است : ((انّما هو عيد))؛ امروز عيد واقعى است . ((لمن قبل اللّه صيامه و شكر قيامه ))؛ براى آن كسى كه خدا روزه و نماز و عـبـادت او را در مـاه رمـضـان قـبـول كـرده بـاشـد. ((و كـلّ يوم لا يعصى اللّه فيه فهو عيد(169)))؛ هر روزى كه خدا در آن معصيت نشود، آن روز عيد است . عزيزان من ! بـا مـرتـكـب نـشـدن مـعصيت الهى و اجتناب از محارم الهى ، امروز را عيد كنيد؛ فردا را عيد كنيد؛ همه ى دوره ى سال را براى خود عيد كنيد.(170)