در سايه سار رمضان
در كلام و پيام حضرت آية الله العظمى خامنه اى

مركز اطلاع رسانى غدير

- ۲ -


چيز ديگرى كه بايد رعايت كنيد، اقتضاى حال است . گاهى مطلبى صحيح است ، اما گفتن آن در بعضى از تريبونها مستحسن نيست و باور مستمع را جلب نخواهد كرد. ما حرف گفتنى خـيـلى داريـم . بعضى از نقلهاى ضعيف ، بعضى از روايات يا حكايات ضعيف و بعضى از استنتاجهاى ضعيف را مطرح نكنيد. هرجا منبر مى رويد، منبر بايد قوى باشد؛ ولو در سطح پـايـيـن . مـن هـمـيـشـه مـثـال مـى زنـم ، مـى گـويـم : كـتـابـى كـه بـراى كـلاس اول يـا دوم دبـسـتان در باب يك مساءله ى رياضى مى نويسند، همان مطلبى را مى گويد كـه كـتابى در باب رياضيات استدلالىِ درجات بالاىِ اين علم بيان مى كند؛ مطلبش يكى اسـت . ايـن جا هم مى گويند اگر دو عدد سيب را با دو عدد سيب ديگر جمع كردى ، چهار عدد مى شود. تا ده سال ، بيست سال بعد هم كه اين كودك رشد مى كند و درس مى خواند، باز هـم همين است ، عوض نمى شود؛ ولو در اين جا سطحى و با زبان ساده صحبت شده و در آن جا با سطح و زبان ديگرى بيان شده باشد. بايد اين طور باشد. ساده بگوييد،اما غلط ابـدا. البـتـه ايـن جـلسـات مـنـبـرى كـه در سابق معمول بود، خيلى خوب است كه امروز هم باشد؛ براى اين كه از لحاظ قالب و محتوا اصلاح بشود.(11)
گناه
كوشش كنيم از گناه فاصله بگيريم
يـك نـكـتـه را در زندگى عملىِ خودمان عرض مى كنم كه شايد ان شاءاللّه براى خود من و بـراى هـمـه ى شما برادران و خواهران ، وسيله اى براى تحرك بهتر و بيشتر باشد. آن نـكته اين است كه براى نزديكى به خدا، اصلِ قضيه ، ترك گناهان است . انجام مستحبات و نـوافـل و تـوسـلات و دعـا و بـقـيـه ى امـور، فـرع اسـت . اصـل قـضـيـه ، ايـن اسـت كه انسان از صدور گناه و خلاف از خود، مانع بشود. اين ، همان تـقـوا را مـى طـلبـد. تـقـوا و پرهيزكارى ، مهمترين يا بگوييم اوّليترين مظهرى است كه وجود انسان بايد داشته باشد. همين است كه مانع از گناه انسان مى شود.(12)
گناه نمى گذارد كه ما حال دعا و توجه پيدا كنيم
گناه نمى گذارد كه انسان ، حتى خود را به لبه ى درياى عظيم مغفرت الهى برساند و از آن اسـتـفـاده كـند. گناه نمى گذارد كه ما حال دعا و توجه پيدا كنيم . گناه نمى گذارد كـه مـا بـه فـكـر بـازنـگـرى و بـازسـازى خـودمان بيفتيم . كوشش كنيم از گناه فاصله بگيريم . اين ، شرط اولِ قضيه است .
البته گناهان مختلفند؛ گناهانِ گوناگون فردى و اجتماعى ، گناهانى كه به وسيله ى دسـت يـا چـشـم يا زبان و از طرق گوناگون حاصل مى شود. براى افراد مسلمان ، شايد گـنـاهـان ، مـخـفى نباشد و مى دانند كه چه چيزى گناه است . آن كسى كه دعا هم مى خواند، مستحبات را هم انجام مى دهد، وظايف شرعى اش را هم انجام مى دهد، اما در كنار آنها، از گناه هم اجتناب ندارد، مثل آن كسى است كه در حال سرماخوردگى و تب ، هم داروهايى را كه ضد سـرمـاخـوردگى است و شفابخش است ، مى خورد و هم از غذاهايى كه براى سرماخوردگى مـضـر اسـت ، استفاده مى كند. معلوم است كه آن داروها، اثر نخواهد كرد. معلوم است كه اگر آدم بيمار، آن غذايى كه براى او مضر است ، آن عملى كه براى او زيان آور است ، به آنها ارتكاب كند، براى او، دارو اثرى نخواهد كرد.(13)
ترك گناه ، زمينه ى استفاده از رحمت و مغفرت و افاضاتِ معنوى الهى
بايد زمينه ى استفاده از رحمت و مغفرت و افاضاتِ معنوى الهى را آماده كرد و آن ، با ترك گـنـاه اسـت . لذا شـما در دعاى كميل مى بينيد كه اميرالمؤ منين (عليه الصّلاة والسّلام ) مى فرمايد:
((اَللهـُمَّ اغـْفـِرْ لِىَ اَلْذُّنـُوبَ الَّتـىِ تـَحـْبـِسُ الدُّعـاء (14)))؛ يـعنى خدايا! آن گناهانى كه دعاى مرا حبس خواهد كرد، آنها را بيامرز. گناهان ، مانع از اجابت دعا مى شود. در هـمـيـن شـبـهـا و سـحرها، در دعاى شريف ابوحمزه مى خوانيد: ((فَرِّقْ بَيْنِي وَ بَيْنَ ذَنْبِيَ الْمَانِعِ لِي مِنْ لُزُومِ طَاعَتِكَ (15)))؛ خدايا! ميان من و گناهم فاصله بينداز؛ آن گـنـاهى كه مانع از انجام وظايفم مى شود و باعث مى گردد كه نتوانم خودم را به تو نزديك كنم . اصل قضيه ، مساءله ى ترك گناه است .(16)
در نظام اسلامى ، فضا گناه آلود نيست
مهمترين حُسنِ يك نظام و حكومت اسلامى در اين است كه فضا را، فضاى گناه آلود نمى كند. در نـظـامـهـاى طـاغوتى ، فضا گناه آلود است . اگر انسان هم بخواهد گناه نكند، گويى بـراى او مـيسور نيست و همه چيز، انسان را به طرف گناه سوق مى دهد. در نظام اسلامى ، اين طور نيست . در نظام اسلامى ، فضا گناه آلود نيست . گناهكار هست ، در سطوح مختلف و در مـشـاغـل مـتـعدد هم هست ، با اختيارات گوناگون هم هست ـ نه اين كه نيست ـ اما گناه ، ممكن است فقط جاذبه ى شخصى داشته باشد؛ يعنى هوى و هوس انسان ، او را به طرف گناه بـكـشـانـد. ايـن نـظـام ، غـيـر از نـظـام طـاغوتى و شيطانى است كه گناه ، معيار پيشرفت اجـتـمـاعـى هـم هـسـت ! در نـظـام اسـلامـى ، گـنـاه نه فقط معيار پيشرفت نيست ، بلكه ضد پيشرفت و ضد ارزش و معيار تنزل است .(17)
هر كسى گناه را انجام داد، گناهكار است ، هر كه مى خواهد باشد
گناه ، از هر كسى كه صادر بشود، نبايد گفت چون اين شخص انجام مى دهد، پس اشكالى نـدارد، يـا لابـد اشـكـالى نـدارد؛ نه . گناه را بايستى شناخت و گناهكار را به وسيله ى گـنـاه بايد شناخت . هر كسى گناه را انجام داد، گناهكار است ؛ هر كه مى خواهد باشد. اين تصور غلط است كه ما بگوييم چون فلانى اين كار را مى كند، لابد اشكالى ندارد كه مى كـنـد؛ اگـر اشـكال داشت كه نمى كرد. البته حمل بر صحت ، ايرادى ندارد، بلكه خوب و مـسـتـحـسـن اسـت . در كـار هـمـه ى مـؤ مـنـيـن ، انـسـان بـايـد حـمـل بـر صـحـت كـنـد. تـا آن جـايـى كـه مـمـكـن اسـت ، نـبـايـد حـمل بر فساد كرد؛ اما وقتى يك عمل خلاف بيّن و واضح از كسى سر زد، هيچ تفاوت نمى كـنـد كـه ايـن كس ، چه كسى باشد. هر كسى باشد، گناه ، گناه است ؛ بلكه وقتى افراد ممتاز گناه را انجام بدهند، جرم گناه در آن افراد، بيشتر هم خواهد بود.(18)
دورى از گناه ، وسيله ى عروج و پرواز در ملكوت آسمانها
بـنـابـرايـن ، اصل قضيه ، اجتناب از گناه است كه بايد سعى كنيم در اين ماه رمضان ، ان شـاءاللّه با تمرين و حديث نفس ‍ و رياضت ، گناه را از خودمان دور كنيم . اگر گناه از ما دور شـد، آن وقت راه براى عروج و پرواز در ملكوت آسمانها ممكن خواهد شد و انسان خواهد تـوانـسـت آن سـيـر مـعـنوى و الهى و آن طيران معيّن شده براى انسان را انجام بدهد؛ اما با سنگينى بار گناه ، چنين چيزى ممكن نيست . اين ماه رمضان ، فرصت خوبى براى دور شدن از گناه است .(19)
رمضان ماه تكامل
عبوديت ، شرط اصلى تكامل
مـكـرر عـرض كـرده ايـم كـه سِرّ مساءله در اين است كه انسان بتواند خودش را به عبوديت الهـى مـتـصـف كند. عبد، يعنى تسليم اراده و حكم خدا و شريعت الهى . لُبّ تمام دستورات و احـكـام و فـرامـيـن الهـى و شـرايـع انـبـيـاء، هـمـيـن يـك كـلمـه اسـت و شـايـد پـيـامبران خدا، قـبـل از آن كـه مـقـام نـبـوت بـراى آنـهـا انـتـخـاب بـشـود و خـداى مـتعال آنها را به نبوت سرافراز كند، به عبوديت سرافراز كرده باشد؛ همچنان كه حتما همين طور است . در يك روايت است كه ((إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَ مُحَمَّداً عَبْداً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ رَسُولًا (20)))؛ اول ، خـداى مـتعال او را خلعت عبوديت پوشانيد و بعد، به مرحله و رتبه ى نـبـوت فـايـز كـرد. كـاءنّه اين ، در هر تعالى اى مقدمه ى لازم و شرط اصلى است . در هر انـدازه تـكـامـلى ، عـبـوديت ، شرط اصلى است . البته ، عبوديت هم مراحلى دارد. آن مرحله ى پايين عبوديت ، آن چنانى كه امثال ماها بتوانيم در آن طمع بورزيم ، همين است .
خـودمـان را آمـاده ى اطـاعـت كـنيم ؛ همه چيز را از او بدانيم ؛ نعمتهاى الهى را حقيقتا نعمتها و موهبتهاى الهى بدانيم ؛ آنها را فرآورده ى قدرت و علم و توانايى خودمان ندانيم ؛ بدانيم كه ما هم وسيله ايم . ذهن ما، دست ما، عمل ما، سرپنجه ى ما و تلاش ما، وسيله اى براى تحقق اراده ى الهـى اسـت . حـقـيـقـتـا بـنـدگـان شـايـسـتـه ى خـدا ـ مثل امام بزرگوار ما (رضوان اللّه تعالى عليه ) ـ قدر ماه رمضان و قدر آن ساعات و ايام را مـى دانستند و از آن ، كمال استفاده را مى بردند. ما، ائمه ى معصومين (عليهم السّلام ) را كـه زيارت نكرده ايم ؛ اما انسان مى توانست رشحه اى از رشحات همان عبادات و توجه ها را در وجود مقدس امام عظيم الشاءن بزرگوار راحلمان مشاهده كند.(21)
تمام عبادات براى اين است كه تربيت بشويم و پيش برويم
جـسـم انـسـان بـدون ورزش ، ضعيف و لاغر و بى قدرت خواهد بود. هركسى باشيد، هرچه بـنـيـه ى قـوى و نيرومند داشته باشيد، اگر ورزش نكرديد و خورديد و خوابيديد، بدن ضـعـيف مى ماند؛ شكى در اين نيست . همچنانى كه اگر ورزش نكنيد، بدن شما آن رشد لازم را نـمـى كـند، زيباييهايى هم دارد كه ورزش آنها را آشكار خواهد كرد؛ بدون ورزش ‍ نمى شـود. روح شـمـا هم عينا همين طور است . بدون ورزش ، بدون تمرين و رياضت ، ممكن نيست شما قوى بشويد.
اى بـسـا انـسـانـهـايـى هـسـتـند با جسمهاى نيرومند و زيبا، ولى با روحهايى لاغر، زشت ، نـاتـوان و ضـعيف ؛ اين به درد نمى خورد. تمام عبادات براى اين است كه ما ورزش كنيم ، تـربـيـت بـشـويـم و پيش برويم . البته بايد عبادات را شناخت . عبادات هم جسم و روحى دارنـد. جـسـم عـبـادات ، بـه تـنـهـايـى كـافـى نـيست . نماز را كه انسان بخواند، ولى در حـال نـمـاز، تـوجـه بـه خـود ذكر نداشته باشد، ملتفت نباشد كه چه مى گويد و با چه كسى حرف مى زند، مضامين نماز را بكلى از روى غفلت ادا بكند، اين نماز، نماز بى فايده اى است .
البـتـه كـسـانـى كـه عـربـى نـخـوانـده انـد و مـعـنـاى ايـن جـمـلات را نمى دانند، اگر در حـال نـماز، همين اندازه توجه پيدا كنند كه با خدا حرف مى زنند و به ياد خدا باشند، اين هم بهره ى خوبى است ؛ ولى سعى كنيد كه معناى نماز را بدانيد. ياد گرفتن معناى نماز، كـار خـيـلى آسانى است . خيلى زود مى توانيد ترجمه اين چند جمله را ياد بگيريد. نماز را بـا تـوجـه بـه مـعـناى آن بخوانيد. اين نماز است كه ((قربان كلّ تقى (22))) خواهد بود. نماز، نزديك كننده ى انسان به خداست ، اما نزديك كننده انسان باتقوا.(23)
فرصتهاى عروج و اعتلاى روح انسان
رمضان ، فرصت عروج
مـسـاءله ى اسـاسـى در بـاب مـاه رمـضـان ، ايـن اسـت كـه بـشـر كـه در مـيـان انـواع عـوامـل و مـوجـبات غفلت از خدا و از راه او محاصره شده و انگيزه هاى گوناگون ، او را به سـمـت پايين و تنزل و سقوط مى كشاند، فرصتى پيدا كند كه در آن بتواند روح را ـ كه روح انسان و باطن بشر، به عروج و اعتلا تمايل دارد ـ به سمت عروج و اعتلا سوق دهد و بـه خـدا تـقرب جويد و به اخلاق الهى ، تخلق پيدا كند. ماه رمضان ، چنين فرصتى است .(24)
نماز، فرصت بسيار خوبى براى عروج است
البـتـه غـيـر از مـاه رمـضـان ، فـرصـتـهـاى ديـگـرى هم هست . مثلا همين نمازهاى پنجگانه ، فـرصـتـهـايـى اسـت كـه مـا مـى توانيم با استفاده از آنها، عروج كنيم ، خودمان را اصلاح نـمـايـيـم و زنـگـارهـا و پـوسيدگيها و غفلتها و بيماريهاى معنوى را از خودمان دور كنيم . نماز، فرصت بسيار خوبى است . شما اگر امتحان نكرده ايد ـ كه قاعدتا امتحان كرده ايد و ان شـاءاللّه عـمـل دائمـى شـمـا، هـمـيـن طـور بـاشـد ـ امـتـحـان كـنـيـد. تـوجـه كنيد كه در حال نماز، اگر متوجه خودتان و كارى كه از شما سر مى زند، باشيد، قطعا بعد از نماز شـمـا، بـا قـبـل از نـمـاز شـمـا مـتـفـاوت خـواهـد بـود. شـرطـش هـمـين است كه توجه كنيد در حـال نـمـاز، مـشـغول چه كارى هستيد. بهترش اين است كه اذكار نماز را بفهميد. كار بسيار آسانى است .
نـبـايـد بـگـويـيم كه ما فارسى زبانيم و نمى توانيم عبارات عربى را بفهميم . مجموع عـبـاراتـى كـه در نـمـاز خـوانده مى شود، از اول تا به آخر، ياد گرفتن آن براى آدمهاى مـتـوسـط، يـك سـاعت هم كار ندارد؛ خيلى آسان است . كتابهايى هم نوشته شده كه اينها را تـرجـمـه كـرده انـد. اگر به معانى توجه كنيد و بفهميد كه مضمون اين كلمات چيست و در آنـهـا تـدبـر كـنـيـد، البـتـه بـهـتـر اسـت . اگـر ايـن مـقـدار هـم مـمـكـن نـشـد، حـداقـل وقـتـى در حـال سـجـده ايـد، بـدانـيـد كـه بـا خـدا حـرف مـى زنـيـد؛ وقـتـى در حـال ركـوعـيـد، بـدانـيـد كـه پـروردگـار عـالم را تـعـظـيـم مـى كـنـيـد؛ وقـتـى در حـال قـرائت و ذكر هستيد، بدانيد كه با چه كسى حرف مى زنيد. نفس همين توجه ، مهم است .(25)
كدام نماز ((مِعراجُ المُؤ مِن )) است
اگـر ايـن تـوجـه حـاصـل بـشـود و يـاد خـدا در نـمـاز تـامـيـن گردد كه ((وَ لَذِكرُ اللّهِ اَكـبـَر(26))) ايـن نـمـاز براى شما ((مِعراجُ المُؤ مِن )) خواهد بود و شما را عـروج خـواهـد داد. عـروج ، هـمـيـن اسـت كه شما در باطن خودتان ، صفا و لطافت و نورانيت بـيـشـتـرى را بعد از نماز احساس مى كنيد. عبادات مالى هم ، همين طور است . انواع عبادات ، فـرصـتـهـايـى بـراى مـا هـسـتـنـد؛ ليـكـن مـاه رمـضـان ، يـك فـرصـت اسـتـثنايى در دوران سال است .(27)
ماه رمضان ، ماه ذخيره سازى و ماه نيرو گرفتن است
مـاه رمـضـان ، مـاه ذخـيره سازى و ماه نيرو گرفتن است . ماه رمضان ، ماهى است كه آحاد مردم بـايـد خـود را بـه خـزاين غيبى و معنوى الهى برسانند و هر مقدار كه مى توانند، تغذيه كنند، خود را براى پيشرفت آماده كنند.
... بـايـد قـدر بـدانـيـد. در ايـن روزهـا و در ايـن شـبـهـا، هـمه بر سرِ سفره ى انعام الهى حاضريد. استفاده كنيد.
در ايـن مـاه ، هر كار نيكى بكنيد، هر سخن حقى بگوييد، هر كلمه اى را به كسى كه محتاج تـعـليـم است ، تعليم بدهيد، هر كلمه اى كه براى خدا فرا بگيريد و در راه خدا به كار شـما بيايد، هر ركعت نماز، هر آيه ى قرآن ، هر ساعت گذراندن با دهان روزه و هر اجتناب از گـنـاهـى ، بـاارزش اسـت . دروغـى نـگـوييد و غيبتى نكنيد، كه زمينه براى دروغ و غيبت مقتضى است . شما اجتناب و امتناع كنيد.
هر عمل حسنه اى كه انجام بدهيد ـ احسان ، اطعام و كمك به كسى ، احوالپرسى از مستحقى ، اقدامى براى مردم محروم ، اقدامى براى جامعه ى اسلامى ، كارى براى پيشرفت زندگى مردم ـ همه ى اينها عبادت است .
ما عبادات فردى ، عبادات اجتماعى و عبادات سياسى داريم ؛ عبادات ناب و خالص داريم كه مربوط به نيمه شبهاست ، مال هنگام دعا و مناجات و هنگام سخن گفتن با خدا و تضرع است . هـر كـدام از ايـنـهـا يـك درجـه اسـت . هـر كـدام از ايـنـهـا، شـمـا را مـثـل پـولاد آبـديـده مـحـكـم مـى كـنـد، ايـن جـوانـهـا را مـسـتـحـكـم مـى كـنـد، آنـهـا را خـلل نـاپـذيـر و در مـقـابـل نـفـوذ شـيـطـان ، نـفـوذ دشـمـن ، نـفـوذ عوامل فساد و در مقابل تهاجم فرهنگى ، آسيب ناپذير مى كند.
در مـقـابـل اين نيرنگهاى فرهنگى كه براى جلب دلهاى ساده ى بعضى از افراد به كار مى برند و دامهايى كه در سر راه جوانان مى گسترانند، جاذبه هايى هم هست كه كسى به جـز نـفـس خـود انـسـان نـمى گستراند! يك جا پول است ، يك جا شهوت ، يك جا مقام . يك جا لذتـى اسـت كـه خـداى متعال به آن لذت راضى نيست . اين جا كسى شما را وادار نمى كند. نـفـس شـمـاسـت ، آن ، دشـمـنـتـرين دشمنان شماست ؛ ((اعدى عدوّك نفسك التى بين جنبيك .(28))) انـسـان را در مـقـابل همه ى اينها نفوذناپذير و آسيب ناپذير مى كند. قدر اين ماه را بدانيد.
در روزهـاى دوران اخـتـنـاق هـم وقـتـى عـنـاصـر مـؤ مـن مـى خـواسـتـنـد در مـقـابل فشار دستگاه حاكم و در مقابل وسوسه ها و اغواهاى زندگى راحت ـ كه آنها را وادار مـى كـرد مـبـارزه را كـنـار بگذارند ـ مقاومت بكنند، به روزه روى مى آوردند. عبادات خدا اين گونه است . حضور در مقابل پروردگار اين طور است . نماز كه مى خوانيد، آرامش پيدا مى كـنـيـد.از اضـطـراب و تـلاطـم روح نـجـات پـيـدا مـى كـنـيـد. وقـتـى بـا خـداى متعال مناجات و تضرع مى كنيد، جان خودتان را تصفيه و باصفا مى كنيد، آلودگيها را از آن دور مـى كـنـيـد. روزه كـه مـى گـيـريـد، خـودتـان را مثل پولاد، محكم و آبديده مى كنيد. اين گونه است .
آنـچـه كه به وسيله عبادات به دست ما مى آيد، خيلى خيلى باارزش است ، خيلى زياد است . بـايـد خدا را شكر كنيم كه براى ما نماز و روزه و عبادات را آورد و به ما امكان داد كه اين بهره ها را براى خودمان فراهم كنيم .(29)
ماهها رجب ، شعبان و رمضان ، فرصت بازبينى است
اين سه ماه ـ ماههاى رجب و شعبان و رمضان ـ ايام بسيار مغتنمى است و بايد از بركات الهى در ايـن سـه مـاه اسـتـفـاده كـنـيـم و بـه قـول نـظـامـيـهـا: بـارِ مـبـنـاى مـعـنـويـت خـود را تكميل كنيم .
اگـر ذخـيـره ى مـعـنـوى در وجـود انسان از حد لازم پايين تر برود، انسان دچار لغزشها و گـمراهيهاى بزرگى خواهد شد. معنويت در وجود يك انسان ، براى او مايه ى هدفدار شدن است ؛ زندگىِ او را معنا مى كند و به آن جهت مى دهد؛ همچنان كه آرمانهاى معنوى و اخلاقى ، زنـدگـى يـك جامعه و يك كشور و يك ملت را جهتدار مى كند؛ به تلاش و مبارزه ى آنها معنا مـى دهـد و بـراى انـسـان هـويـت مـى سـازد. وقتى يك ملت و يك كشور از آرمانهاى اخلاقى و مـعـنـوى تـهـى شـد، هـويـت حـقـيـقـى خـود را از دسـت مـى دهـد و مثل پَرِ كاهى مى شود؛ گاهى به اين طرف ، گاهى به آن طرف مى رود، گاهى دست اين ، گـاهـى هـم دسـت آن مـى افـتـد. ايـن مـاه شـريـف و دو مـاهـِ قـبـل و بـعـد از آن ، فـرصـتـهـايـى است براى اين كه ما در وجود خود، ذخيره هاى معنوى را تكميل كنيم .
ما سايش و فرسايش پيدا مى كنيم . دل و جان ما در برخورد با حوادث روزمرّه ى زندگى ، بـه طـور دائم در حال فرسايش است . بايد حساب اين فرسايشها را كرد و جبران آن را با وسايل درست ، پيش بينى كرد؛ و الاّ انسان از بين خواهد رفت . ممكن است انسان از لحاظ مادى و صورى ، تنومند و فربه هم بشود؛ اما اگر به فكر جبران اين سايشها نباشد، از لحـاظ مـعـنـوى نـابـود خـواهـد شـد. قـرآن مى فرمايد: ((إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ (30))). ((رَبُّنَا اللّه )) يعنى اعتراف به عبوديت در مقابل خدا و تسليم در مقابل او؛ اين چيز خيلى بزرگى است ، اما كافى نيست . وقـتـى مـى گـويـيم ((رَبُّنَا اللّه ))، براى همين لحظه اى كه مى گوييم ، خيلى خـوب اسـت ؛ اما اگر ((رَبُّنَا اللّه )) را فراموش كرديم ، ((رَبُّنَا اللّه )) امـروزِ مـا ديـگـر بـراى فـرداى مـا كـارى صـورت نـخـواهـد داد. لذا مـى فـرمايد: ((ثُمَّ اسْتَقامُوا ))؛ پايدارى و استقامت كنند و در اين راه باقى بمانند. اين است كه موجب مى شـود ((تـَتـَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَة ))؛ و الاّ با يك لحظه و يك برهه خوب بودن ، فـرشـتـگـان خدا بر انسان نازل نمى شوند، نور هدايت و دست كمك الهى به سوى انسان دراز نـمـى شـود و انـسان به مرتبه ى عباد صالحين نمى رسد. بايد اين را ادامه داد و در اين راه باقى ماند؛ ((ثُمَّ اسْتَقامُوا )). اگر بخواهيد اين استقامت به وجود بيايد، بايد به طور دائم مراقبت كنيد كه اين بارِ مبناى معنويت از سطح لازم پايين نيفتد.
ايـن ماهها، فرصت بازبينى است . اولياى خدا و ائمه ى هدى (عليهم السّلام ) ـ آن طور كه در روايـت آمـده اسـت ـ بـر مـنـاجـات شـعبانيه مواظبت مى كردند. من يك بار از امام بزرگوار پرسيدم : در بين دعاها به كدام يك بيشتر علاقه داريد؟ ايشان اسم دو دعا را بردند؛ يكى مـنـاجـات شعبانيه ، ديگرى هم دعاى كميل . اين دو دعا مضامين فوق العاده اى دارند. اين دعاها فقط براى خواندن نيست ؛ يعنى فقط براى اين نيست كه انسان موجى در فضا ايجاد كند و ايـن كـلمات را بر زبان جارى نمايد؛ اين خيلى سطحى و خيلى كم است . اين مفاهيم را بايد با دل آشنا كرد؛ بايد دل را وارد اين حريم كرد. اين معانى بلند و مضامين برجسته با اين الفاظ زيبا، براى اين است كه در دل انسان جايگزين شود.
((إِلَهـِي هـَبْ لِي كـَمـَالَ الِانـْقـِطَاعِ إِلَيْكَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ (31)))؛ پـروردگـارا! بـه طـور كـامـل مـن را بـه خـودت مـتـصـل و پـيـوسـتـه كـن ؛ مـن را وابـسـتـه ى حـريـم عـز و شـاءن خـود قـرار بـده ؛ چـشـم دل مـن را نـورانـى و بـيـنـا كـن ، آن چـنـان كه بتواند به تو نظر كند. ((حَتَّى تَخْرِقَ أَبـْصـَارُ الْقـُلُوبِ حـُجـُبَ النُّورِ (32)))؛ نـگـاه مـن بـتـوانـد هـمـه ى حجابها ـ حتى حجابهاى نورانى ـ را بشكافد و از آنها عبور كند و به تو برسد، تو را ببيند و تو را بـخـواهـد. بعضى حجابها ظلمانى است . حجابهايى كه ماها گرفتار و اسيرش هستيم و در آنـهـا دسـت و پا مى زنيم ـ حجاب نام ، حجاب نان ، حجاب حسادتها، حجاب منيتها ـ حجابهاى ظلمانى و حيوانى است ؛ اما كسانى كه خود را از اين حجابها خالص مى كنند، باز حجابهاى ديـگـرى هـم سر راه آنها وجود دارد كه حجابهاى نورانى است . ببينيد گذر از اين حجابها چقدر براى انسان ، بالا و والاست .(33)
رمضان ؛ ماه خود سازى
مؤ من بايد به طور دائم روى خودش كار كند
مـاه رمـضـان فـرصـت خـوبـى بـراى خودسازى است . ما همان مادّه ى خام هستيم كه اگرروى خـودمـان كـاركـرديـم و تـوانـسـتـيـم ايـن مـادّه ى خـام رابـه شـكـلهـاى بـرتـر تـبـديـل كـنـيـم ، آن كـار لازم را در زندگى انجام داده ايم . هدف حيات ، همين است . واى به حـال كـسـانـى كـه روى خـودشـان از لحـاظ عـلم و عـمل كارى نكنند و همان طور كه وارد دنيا شـدنـد، بـه اضـافـه ى پـوسـيـدگـيـهـا و ضـايـعـات و خـرابـيـهـا و فـسـادهـا كـه در طول زندگى براى انسان پيش مى آيد، از اين دنيا بروند. مؤ من بايد به طور دائم روى خـودش كـار كـنـد، به طور دائم . نه اين كه خيال كنيد به طور دائم زيادى است ، يا نمى شـود؛ نه . هم مى شود، هم زيادى نيست . اگر كسى مراقب خود باشد، مواظب باشد كارهاى ممنوع و كارهايى را كه خلاف است انجام ندهد و راه خدا را با جديت بپيمايد، موفق مى شود. ايـن ، هـمـان خـودسـازى دائمى است و برنامه ى اسلام ، متناسب با همين خودسازى به طور دائم اسـت . اين نماز پنجگانه ـ پنج وقت نماز خواندن ـ ذكر گفتن ، ((ايّاك نعبد و ايّاك نـسـتـعـيـن )) را تـكـرار كـردن ، ركـوع كـردن ، بـه خـاك افـتـادن ، خـداى مـتـعال را تسبيح و تحميد و تهليل كردن ، براى چيست ؟ براى اين است كه انسان به طور دائم مـشـغول خودسازى باشد. منتها گرفتاريها زياد است و همه گرفتاريم . گرفتارى زنـدگـى ، گـرفـتـارى مـعـاش ، گـرفـتـارى امـور شـخـصـى ، گـرفـتـارى اهل و اولاد، و انواع گرفتاريها، مانع مى شود كه ما به خودمان ، آن چنان كه شايسته است ، برسيم . لذا يك ماه رمضان را كه خداى متعال قرار داده است ، فرصت مغتنمى است ؛ اين ماه را از دسـت نـدهـيـد. مـقـصـودم ايـن اسـت كـه اگـر نـمـى تـوانـيـم بـه طـور دائم در حال مراقبت و ساخت وساز خودمان باشيم ، اقّلا ماه رمضان را مغتنم بشماريم . شرايط هم در ماه رمضان آماده است .(34)
بهترين كسى كه مى تواند بيمارى ما را تشخيص دهد، خودمان هستيم
مـاه رمـضـان زمـينه ى خيلى خوبى است و خداى متعال اين فرصت را به من و شما داده كه در اين ماه ، چنين امكانى را براى خودسازى پيدا كنيم . علاوه براين كه ساعات اين ماه ، بسيار با بركت است و خداى متعال ، از لحاظ طبيعى ، اين لحظات و ساعات را اين گونه قرار داده اسـت ، سـاعـات بـسيار مغتنمى هم هست . يك ركعت نماز شما، يك كلمه ذكر سبحان اللّه شما، مختصر صدقه دادن شما و يك صله ى رحم كوچكى كه در اين ماه بكنيد، مزيتى چند برابر بيشتر از همين امور، وقتى در غير ماه رمضان انجام مى شود، دارد. اين ، فرصت خيلى خوبى اسـت . زمـيـنـه ى خـوبـى اسـت كـه انـسـان در ايـن مـاه ، بـه خـودش بـرسـد. مثل طبيبى كه با فردى بيمار مواجه است و آن بيمار به امراض متعددى مبتلاست ؛ مرض قند دارد، فـشـار خـون دارد، چربى خون دارد، استخوان درد دارد، رماتيسم دارد، زخم معده دارد و خـلاصه انواع و اقسام مرض در او هست . طبيب حاذق كه امراض او را مى شناسد و راه علاجش را بـلد اسـت ، بـا ايـن بيمار چه كار مى كند؟ اول سعى مى كند بيماريهاى او را روى كاغذ بـياورد و ببيند به چه امراضى مبتلاست . اگر طبيب ، بعضى از بيماريهاى او را نشناسد و بـراى عـلاج بيمارى دوايى بدهد كه با بيمارى ديگر ناسازگار باشد، ممكن است به جـاى ايـن كـه او را علاج كند، بيچاره را به بيماريهاى ديگرى هم مبتلا كند. مثلا نداند كه بـيـمـار زخـم مـعـده دارد، بـعـد بـراى علاج رماتيسم او آسپرين بدهد. خوب ؛ آسپرين علاج رمـاتـيـسـم اسـت ، امـا براى زخم معده بسيار مضر است . اگر طبيب ، اين مرض را نشناسد و نـدانـد كـه بيمار اين مرض را هم دارد، ممكن است به جاى اين كه او را علاج كند، بيچاره را بـه خونريزى معده هم مبتلا كند. پس ، اول بايد با دقت نگاه كند، دلسوزانه بيماريها را پـيـدا كـنـد و آنـهـا را بـنـويـسـد، بـعد ببيند كدام مهمتر است ، كدام فوتى تر است و كدام اصـوليتر است . فرض بفرماييد اگر كسى معده ى ناراحتى دارد، هر دوايى به او بدهند نـمـى تـوانـد بـه خـوبـى آن را جـذب كند. يا اگر روده ى خرابى دارد، هر غذاى مقوى اى بـدهـنـد و از آن بـهـره بـبـرد، نـمـى تـوانـد اسـتـفـاده كـنـد. راهـش ايـن اسـت كـه اول آن مرضى را كه از بقيه ى بيماريها تاءثير منفى اش بيشتر است و اگر خوب بشود تاءثير مثبت شفايش بيشتر است ، پيدا كنند.