در سايه سار رمضان
در كلام و پيام حضرت آية الله العظمى خامنه اى

مركز اطلاع رسانى غدير

- ۱ -


مقدمه
مـجـمـوعـه ى حـاضر، پژوهشى كوتاه پيرامون ماه مبارك رمضان ، در كلام و پيام مقام معظم رهبرى حضرت آية اللّه العظمى خامنه اى (مدّظلّه العالى ) است . در اين جزوه ابتدا به ذكر مـسـائل فـقـهى در مورد روزه و ضرورت تبليغ اسلام در كلام معظم له اشاره رفته و سپس به ساير موضوعات پرداخته ايم .
اميد آن كه مورد رضايت حضرت حق جلّو علا قرار گيرد. ان شاءاللّه

مركز اطلاع رسانى غدير

مسائل فقهى
استهلال ، يك كار مثبت و لازم
حـسـاسـتـرين هلالهاى دوازده ماه ، همين هلال ماه شوال است . البته اين را برادران و خواهران بـدانـنـد كـه در جـستجوى هلال برآمدن و اول ماه را معلوم كردن ، در همه ى ماهها و در همه ى شـرايـط، يـك كـار مـثـبـت ، بلكه لازم است ؛ چون همه ى محاسبات شرعى و اسلامى ما، بر اسـاس هـمـيـن مـحاسبه ى ماههاى قمرى است . فرض بفرماييد، اگر شما بخواهيد فضيلت ايـام مـتـبـرك اول رجـب ، سـيـزدهـم رجـب ، بـيـسـت وهفتم رجب و نيمه ى شعبان را ـ كه هر كدام اعمال مستحبه اى دارد ـ درك كنيد، بايد آن روز را بشناسيد؛ آن هم نمى شود، مگر با دانستن هلال آن ماه . از طرف ديگر، اعمال واجبى مثل همين روزه ى ماه رمضان ، ايام حج ، روز عرفه ، روز قـربـان و واجـبـات مـتـعـدد ديـگـرى وجـود دارد كـه مـتـوقـف بـر اين است كه شما ماه را بشناسيد.
امـا مساءله ى ماه شوال ، از اين جهت بيش از ماههاى ديگر اهميت دارد كه امر داير بين وجوب و حـرمـت اسـت ؛ يـعـنـى اگر شما ديشب هلال را ديده بوديد، روزه ى امروز حرام بود؛ حالا كه نـديـده ايـد، روزه ى امروز واجب است . پس ، دَوَران امر در روز عيد فطر، بين وجوب و حرمت اسـت . بـنـابـرايـن ، اسـتـهـلال ـ يـعـنـى در جـسـتـجـوى هـلال بـرآمـدن و تـلاش كـردن بـراى ديـدن مـاهِ شـب اول ـ واجب است ، مگر اين كه شما بدانيد ديگرانى هستند كه مى بينند.
در حـال حـاضـر، مـتـاءسـفـانـه خـيـلى كـم مـعـمـول اسـت كـه اسـتـهـلال كـنـنـد؛ سـابـق بـيـشـتـر بـود. بـخـصـوص مـن در مـشـهـد مـى ديـدم كـه اسـتـهـلال خـيـلى رايـج بـود. مـعـمـول بـود كـه در شـب مـظـنـون بـه اول شـوال ، مـردم دسـتـه دسـتـه در گـذرهـا، در خـيـابانها، سر بازارها، روى پشت بامها، مـخـصـوصا پشت بام مساجد جمع مى شدند، تا ماه را ببينند. پس ، يادتان باشد كه بايد ايـن عـادت را در خـودمـان بـه وجود بياوريم كه همه ى ماهها، بخصوص اين ماههاى حساس ـ مـثـل مـاه شـوال ، مـاه رمـضـان و مـاه ذيـحـجـه ـ را مـواظـب بـاشـيـم و اول ماه را به دست بياوريم .
البـتـه مـن پـارسـال ايـن نـكـتـه را گـفـتـم و امـسـال هـم بـحـمـداللّه تـاحـدود زيـادى عـمـل شـد؛ ليكن كافى نيست . ما دستگاهى لازم داريم ، براى اين كه در همه ى ماهها، آدمهاى مـتـخـصـص ، بـا دسـتـگـاهـهـاى فـنـى و چـشـمـهـاى مـسـلح ، در مـظـان پـيـدا كـردن هـلال بـرونـد، جـسـتـجـو كـنـند و پيدا نمايند و به ما بگويند، ما هم به مردم بگوييم كه اول ماه ، كدام روز است .
تـكـليـف شـرعـى ، بـر اسـاس مـاهـهـاى قـمـرى اسـت . يـعـنـى دخـتـر، وقـتـى كـه نـه سـال قـمـرى اش تـمـام شـد، مـكـلف اسـت . پـسـر هـم وقـتـى كـه پـانـزده سـال قـمـرى اش تـمـام شـد، مـكـلف است . بعضيها سنِ شرعى فرزندان خود را به حساب ماههاى شمسى حساب مى كنند. شهريور به دنيا آمده ، محاسبه مى كنند كه تا شهريورِ نُه سـال يـا پانزده سال بعد، فرزندشان به سن تكليف مى رسد. نه ، بايد ببينيد كه در كدام روز از كدام ماه قمرى به دنيا آمده است ، آن را مبداء قرار بدهيد و حساب كنيد، تا معلوم بشود.(1)
راههاى اثبات اول ماه
اول ماه براى انسان چگونه ثابت مى شود؟
در اين خصوص چند راه ذكر كرده اند:
1ـ رؤ يت
يكى از راههاى اثبات اول ماه رؤ يت است . البته به شرط اين كه جاى ماه را بدانيد و وارد باشيد؛ يك مقدار آشنايى لازم دارد.
يـكـى از عـلمـاى تـهـران ـ كـه خـداوند رحمتش كند ـ مى گفت : روى پشت بامِ مدرسه بزرگ آخوند در نجف ، روز آخر ماه رمضان طلبه ها استهلال مى كردند. مرد مسنى هم نشسته بود و بـسـاط افـطـارش را پـهن كرده بود؛ ولى او استهلال نمى كرد. طلبه هاى جوان يك طرف ايـسـتاده بودند و به گوشه اى نگاه مى كردند؛ بعد هم ماه را ديدند و به همديگر نشان دادنـد. وقـتى كه خواستند از پشت بام پايين بروند، از كنار آن مرد مسن عبور كردند. يكى گـفـت كـه ـ مـثلا ـ آشيخ محمد! تو نيامدى استهلال بكنى ؟ گفت : شما ماه را ديديد؟ گفتند: بـله . گـفت : كجا بود؟ گفتند: آن جا. پيرمرد سرى تكان داد و گفت : حالا آن طرف را نگاه كـنيد. وقتى كه طلبه ها نگاه كردند، ديدند كه ماه آن جاست ! جالب است كه همه نيم ساعت خودشان را سرگرم كرده بودند، چيزى هم ديده بودند، به همديگر هم نشان داده بودند و باورشان هم آمده بود كه ماهِ خيلى بلند و خوب و روشن و بى غبارى را ديده اند!
غـرض ؛ يـكـى رؤ يـتِ خـود انـسـان است كه ماه را ببيند و يقين كند كه ماه را ديده است . حتى اگـر حـكـم حـاكـم هـم بـرخـلاف ايـن بـود، انـسـان بـايـسـتـى بـه عـلم خـودش عمل كند؛ يعنى همان چيزى كه خودش ديده ، ملاك است .
2ـ تواتر يا شياعى كه براى انسان يقين بياورد
دوم ايـن اسـت كه تواتر يا شياعى باشد كه براى انسان يقين بياورد؛ يعنى معروف شده بـاشـد كـه امـشـب اولِ مـاه اسـت . هـمـه مـى گـويـنـد، افـراد زيـادى ديـده انـد، هـمـه نقل مى كنند، انسان اينها را از هر كسى مى شنود، تا اين كه اطمينان و يقين پيدا مى كند.
3ـ شهادت دو نفر شاهد عادل
سـوم ايـن كـه دو نـفـر شـاهـد عـادل شـهـادت دهـنـد. مـورد وثـوق ، كـافـى نـيـسـت ؛ بـايـد عـادل بـاشـد. ديـشب كه ما از نقاط مختلف كشور تفحص مى كرديم ، بعضى جاها مى گفتند كـه يـك نـفـر پيش آقايى آمده و گفته است كه من ديده ام . دو، سه جا چنين چيزى گفته شد؛ ليـكـن از لحـاظ شـرعـى ، هـيـچ كدام معتبر نيست ؛ زيرا كه خبر دهندگان ، متصف به عدالت نبودند و كسى نمى دانست كه اينها عادلند.
ايـن ، امـر كـوچـكـى نـيـسـت ؛ روز عـيـد مـسـلمـيـن اسـت . وقـتـى كـه انـسـان بـخـواهـد طـبـق آن عمل كند، يا حاكم بخواهد حكم بدهد، نمى شود پا را جايى بگذارد كه لغزان و لرزان است و اطـمـيـنـانـى نـيـسـت ؛ نـه . بـايـد عـادل بـاشـد، آن هـم نـه يـك نفر، بلكه دو نفر انسان عـادل و البته با اطلاع كه به هيچ وجه دروغ و خلاف نمى گويند. بايد آدمهايى باشند كه ماه را بشناسند و از حرفهايشان بشود فهميد كه اينها درست فهميده اند.
گاهى افراد، روى پشت بام مى روند و ماه را مى بينند؛ ولى اشتباه مى كنند. من سابق ديده بـودم كـه آدمـهـاى خـبـره ، شـهـود مـى خـواستند و از افراد مى پرسيدند، ماه را كه ديدى ، چـگـونـه بـود؟ مـثـلا مـى گـفت ، ماه اين گونه بود؛ يعنى دو طرف ماه ، طرف پايين بود. مـعـلوم بـود كـه او مـاه را نـديـده اسـت . مـاه شـبِ اول كـه ايـن طـورى نـيـسـت . در شـبـِ اول ، دو طـرف مـاه ، بـه طـرف بـالاسـت . پـس ، اگـر كـسـى عـادل هـم اسـت ، امـا آمـد و گـفـت كـه مـن مـاه را ديـده ام ، ايـن طـورى بـود ـ دو طـرف هـلال را بـه سـمـت پايين نشان داد ـ روشن است كه دروغ نمى گويد؛ اما اشتباه كرده است . اين هم مورد قبول نيست . بايد دو شاهد عادلى باشند كه اشتباه نمى كنند.
4ـ حكم حاكم اسلامى
راه ديـگـر، حـكـم حـاكـم اسـت . وقـتـى حـاكـم اسـلامـى حـكـم كـرد كـه امـروز اول مـاه اسـت ، هـمـه ى كـسانى كه قضيه برايشان روشن نشده است ، ملزمند كه به حكم او عـمـل كـنـنـد؛ مـگـر كـسـى كـه خودش ديده باشد، يا كسى بداند كه حاكم در اين حكم ، به شـهـادت فـلان كـس استناد مى كند كه او عادل يا خبره نيست و اشتباه كرده است . اگر كسى ايـن را بـدانـد، واجب نيست به حكم حاكم عمل كند؛ اما همه ى مردمى كه در كوچه و بازار راه مـى رونـد و دنـبـال هـلال نـرفـتـه انـد، يـا اطلاعى پيدا نكرده اند و نمى دانند كه اوضاع واحـوال چـگـونـه اسـت ، يـا تـفـحـص هم كرده اند، ولى چيزى براى آنها ثابت نشده است ، بـمـجرد اين كه حاكم حكم كرد كه امشب يا امروز، شب يا روز عيد فطر است و يا اولِ ماه مى باشد، بر همه ى آنها واجب است كه اطاعت كنند؛ فرق هم نمى كند كه مجتهد يا مقلد، عامى يا عـالم يـا جـاهـل بـاشـنـد؛ هـمـه مـوظـفـنـد كـه طـبـق حـكـم حـاكـم عمل كنند.(2)
حكمِ خوردن و آشاميدن و مسافرت در ماه رمضان
اگـر كـسـى در روز مـاه رمـضـان ، عـمـدا بـخـورد و بـيـاشـامـد، هـم روزه ى او بـاطـل است و بايد قضاى آن را بعد از ماه رمضان بجا آورَد و هم بايد كفاره بدهد. كفاره ، عـبـارت از شـصت روز روزه است كه سى ويك روز آن بايد پى درپى باشد. اگر نتواند ايـن مـقـدار روزه بگيرد، شصت مسكين ـ يعنى بشدت فقير، يا فقير از كار افتاده ـ را بايد اطـعـام كـنـد. ايـن ، در صورتى است كه عمدا بخورد و بياشامد؛ اما اگر فراموش كرد كه روزه اسـت و از روى نـسـيـان چـيـزى خـورد، روزه ى او باطل نيست و چيزى هم به گردن او نمى باشد.
در روز مـاه رمـضـان ، اگـر پـيـش از ظـهـر از وطـن يـا محل اقامت سفر كرديد، روزه ى آن روزِ شما باطل خواهد شد. اگر پيش از ظهر سفر كرديد، امـا هـمـان پـيـش از ظـهـر هـم بـه وطـن يـا بـه مـحـل اقـامـت بـرگـشـتـيـد، چـنـانـچـه در حـال سـفـر چـيـزى نـخورده باشيد، بعد از برگشتن مى توانيد نيت روزه كنيد و آن روز را روزه باشيد. مثل اين كه شما فرضا پيش از ظهر، از تهران حركت كنيد و به كرج برويد و بـعـد بـه تـهـران بـرگـرديـد، درحـالى كه هنوز پيش از ظهر است . اگر چيزى در اين خـلال نـخـورده و نياشاميده باشيد و ديگر مفطرات را انجام نداده باشيد، بعد از برگشتن به تهران ، چنانچه نيت روزه كرديد، روزه تان درست است .
البته در حال سفر، نيت روزه نمى شود كرد. در حالى كه مى رويد و برمى گرديد، شما روزه نـيـسـتـيـد. روزه در سفر، حرام است . اگر چيزى هم خواستيد بخوريد، مى توانيد؛ در سفر اشكالى هم ندارد. ليكن اگر برگشتيد و چيزى نخورده بوديد، مى توانيد روزه تان را تا شب بگيريد.
كسانى كه روز ماه رمضان ، به خاطر بيمارى يا سفر و يا هر دليلى ديگر، روزه نيستند، مـناسب و مقتضى و شايد مستحب است كه سير غذا نخورند وشكمشان را از غذا پر نكنند؛ مگر ايـن كـه از لحـاظ بـيـمـارى ، احتياج به اين معنا باشد. بهتر اين است كه روز ماه رمضان ، حـتـى كسانى هم كه روزه نيستند، به قدر ضرورت بخورند و بياشامند و نه بيشتر، تا حيثيت ماه رمضان ، از اين جهت هم حفظ بشود.(3)
در همه ى شؤ ونِ روزه بايد دقت كرد
اول و دوم از مـبـطـلات روزه ، خـوردن و آشاميدن است ، اگر عمدا انجام بگيرد. حالا اگر آب دهـان جـمـع بـشـود، آيـا فـرو دادن آن اشـكـالى دارد و آشـامـيـدن يـا خـوردن كـه مـبـطل روزه است محسوب مى شود؟ جواب اين است كه نه ؛ ولو آب دهان ، به خاطر يادآورى غـذا در دهـان جـمـع شـده بـاشـد. اگـر اخـلاط سـيـنـه يـا غـيـر سـيـنـه ، داخـل آن مـحـوطـه اى كـه بـه آن دهـان گـفـتـه مـى شـود، وارد گـردد، فـرو دادن آن اشـكـال دارد و مـبـطـل روزه اسـت . اگر خرده ها و ذره هاى غذا، در لابلاى دندان مانده باشد، بـعـد ايـنـهـا روى زبـان شـمـا بـيـايـد و عـمـدا فـرو بـدهـيـد، مـبـطـل روزه اسـت و در حـكـم خـوردن مـى بـاشـد. حـتـى اگـر كـسـى مثل خياط كه نخ خياطى را داخل دهان كرده و آن را با آب دهان آغشته نموده ، بيرون بياورد و طـبـق عـادت ، دوبـاره هـمـان را داخـل دهان ببرد، اشكال دارد. البته اين درصورتى است كه رطـوبـتـى كـه بـه آن نـخ خـيـاطـى مـتـصـل مـى شـود، رطـوبـت قابل توجهى باشد كه نتوانيم بگوييم در داخل رطوبت دهان ، گم شد و احساس نشد.
غـرض ايـن اسـت كـه در روز مـاه رمـضـان كـه قـرار اسـت شـمـا نـخـوريـد و نياشاميد بايد كـمـال دقـت و مـراقـبـت بـشود، تا اين نخوردن و نياشاميدن ، به وجه درست و با دقت انجام بگيرد. در همه ى شؤ ونِ روزه ، همين دقت لازم است .(4)
احكام سفر در ماه مبارك رمضان
طـى مـسـافـتـى بـه قـدر هـشـت فـرسـنـگ ، مـوجـب مـى شـود كـه نـمـاز انـسـان در حـال سفر، قصر بشود و روزه هم برداشته شود. البته ، چه به صورت مستقيم اين سفر هـشـت فـرسـنـگ طـى بـشـود ـ يـعـنـى در حـدود 44 يـا 45 كيلومتر ـ و چه به صورت رفت وبرگشت هشت فرسنگ بشود؛ يعنى چهار فرسنگ برويد و همان راه ، يا به قدر آن راه را بـرگـرديـد. ايـن را هـمـه مـى دانـنـد كـه اگـر در مـاه مـبارك رمضان ، كسى سفر كرد ـ با شرايطى كه دارد ـ و اين مقدار فراسخ را رفت ، روزه از او برداشته است . يعنى طبق نظر شيعه ، روزه در حال سفر حرام است . البته اهل سنت هم در سفر، روزه را واجب نمى دانند، اما حـرام هـم نمى دانند و مى گويند، مى شود انسان در سفر روزه بگيرد. علماى شيعه معتقدند كه نه ، در حال سفر روزه جايز نيست .
حالا اگر اين سفر بخواهد تحقق پيدا كند، شرايطى دارد كه در رساله ها آن را مفصلا ذكر كرده اند. يكى از شرايطى كه من امروز خواستم عرض كنم ، اين است كه انسان بايد از حد تـرخـص خـارج گـردد، تـا احـكـام سـفر مترتب شود. فرض ‍ كنيد شما از شهرى كه در آن سـاكـن هـسـتـيـد، يـا قصد اقامه ى ده روز كرده ايد، مى خواهيد روز ماه رمضان به مسافرت بـرويـد. مـادامـى كه از حد ترخص خارج نشده ايد، اگر نماز خوانديد، حق نداريد شكسته بخوانيد و حق نداريد روزه تان را بشكنيد. وقتى از حد ترخص عبور كرديد و گذشتيد، آن وقـت احـكـام سـفـر، بـار خـواهـد شـد. حد ترخص هم اين است كه شما به جايى برسيد كه ديوارهاى شهر را ديگر نبينيد و شبح شهر در آن جا ديده نشود.
بعضيها وقتى مى خواهند در روز ماه رمضان مسافرت كنند، مثلا ساعت هشت صبح قصد دارند سـفـر بـروند، چون مى دانند كه بعد از سفر، روزه ى آنها شكسته خواهد شد، از صبح كه هـنـوز سفر نرفته اند، احكام روزه را ديگر بر خودشان مترتب نمى كنند. صبح مى نشينند صـبحانه مى خورند و هنوز سفر شروع نشده ، يا از حد ترخص خارج نشده ، آثار سفر را بـار مـى كـنـنـد! اين ، درست نيست . آن روزى كه شما قصد داريد مسافرت كنيد، هنوز روزه هـسـتـيـد. بـعد از آن كه اذان صبح گفته شد، شما صائم هستيد و تا وقتى كه سفر شروع نـشده است و از حد ترخص خارج نشده ايد، حق نداريد هيچ يك از مبطلات را انجام بدهيد.(5 )
فطريه
چگونگى پرداخت فطريه
واجـب اسـت كـه هـر كس براى خود و هر يك از عايله اش ، تقريبا به قدر سه كيلو از قوت غـالب ادا كـنـد. قوت غالب ، يعنى آن چيزى كه مردم غالبا از آن براى تغذيه استفاده مى كنند؛ مثلا گندم .
در باب اين كه آيا غير از غلات اربع ، جنس ديگرى را مى شود داد يا نه ، يا كدام ترجيح دارد، نـظـرات مـخـتـلفـى هـسـت . چـون در وضـع كـنـونـى مـردم ايـران ، تـقـريـبـا ايـن مـسائل تفاوتى ايجاد نمى كند، لذا اگر براى هر فطريه ، به قدر سه كيلو گندم ، يا قـيـمـت آن را درنظر بگيريد، قطعا مجزى است . اين واجب ، از غروب روز آخر ماه ـ يعنى شب عـيـد فـطـر ـ بـه عـهـده ى مـكـلف مـى آيـد و احـتـيـاط ايـن اسـت كـه آن را قبل از اداى نماز عيد فطر براى كسى كه در نماز عيد فطر شركت خواهد كرد و آن را بجا خـواهـد آورد، تـاءديـه كـنـد. بـنـابـرايـن ، اگـر شما امشب حساب كنيد كه چقدر به عهده ى شـمـاسـت و پـولش را كـنـار بـگـذاريـد و فـردا صـبـح قـبـل از آن كـه بـه نـمـاز عيد برويد، آن را ادا كنيد، بهترين وجه است . البته اگر در آن موقع ادا نكرديد، بعد از نماز عيد فطر هم ادا كنيد، ايرادى ندارد.
احـتـيـاط ايـن اسـت كـه اهـل هـر شـهـر، زكات فطر خودشان را به فقراى همان شهر بدهند. دسـتـگـاهـهـايـى مـثـل كـمـيـته ى امداد، كه اين پولها را از مردم مى گيرند و در موارد خودش مصرف مى كنند ـ كه كار مثبت و خوبى است ـ بهتر آن است كه اين جهت را رعايت كنند؛ يعنى موافق احتياط است .(6)
احكام مربوط به محاسبه و پرداخت فطريه
در خصوص پرداخت فطريه ، ميهمان جزئى از عيالات شما در همان وعده ميهمانى است . پس ، اگـر امـشـب قـبـل از غـروب آفـتـاب ، مـيهمانى بر شما وارد شد و تا وقت غروب آفتاب و حـلول شـب عـيـد مـانـد، فـطـريـه ى او هـم بـر شما واجب مى شود. آن كسى كه فطريه اش بـرگـردن ديـگـرى اسـت ، بـر خود او ديگر واجب نيست ؛ اما اگر بداند كه فطريه را آن كـسى كه بايد مى داد، نداده ، احتياط واجب اين است كه خودش فطريه را بدهد. يعنى اگر شما امشب به جايى ميهمانى رفتيد و فطريه ى شما به گردن صاحب خانه قرار گرفت ، ولى فـهـمـيـديـد كه صاحب خانه ملتفت نبود يا بى اهميتى نشان داد و فطريه ى شما را نپرداخت ، احتياط واجب اين است كه آن فطريه را خود شما بدهيد.
گفته اند كه فطريه قوت غالب است ؛ آن چيزى كه در هر جايى غالبا به عنوان قوت و غـذا مـصـرف مـى شـود؛ ولو قـوت مـنـحـصـر نباشد. مثلا در اغلب جاهاى كشور ما نان گندم مـصـرف مـى شـود؛ ولى مردم به نان گندم فقط اكتفا نمى كنند. احيانا چيز ديگرى هم با نـان مـى خـورند؛ ليكن قوت غالب همين نان گندم است . يا مثلا در بسيارى از مناطق كشور، قوت غالبِ بسيارى از خانواده ها برنج است . اين طور فتوا مى دهند كه اگر به قدر سه كـيـلو گـنـدم يـا برنج يا قيمت آنها را بدهيد، ان شاءاللّه كافى است . اگر كسى بتواند بيشتر هم بدهد، بهتر است .
بـهـتـر هم اين است كه فطريه به فقراى همان شهر داده شود. اين روزها از ما مى پرسند كـه چـطـور اسـت بـه آوارگـان يـا ديـگـران بـدهـيـم ؟ البته اگر كسى بداند كه برادر مـسـلمانش مستاءصل است ، واجب شرعى است كه بايد كمك كند ـ در اين كه شكى نيست ـ ليكن اگـر در شـهـرى كـه شـما در آن زندگى مى كنيد، مستحقى هست ، خوب است كه فطريه را بـه او بـدهـيـد. هـمـيـن طورى هم كه شما نگاه مى كنيد، كسانى از مستمندان و مستحقان را مى بينيد كه اينها منتظر روز عيد فطرند تا گشايشى در كارشان بشود؛ پولى به آنها داده شود؛ نبايد اينها را هم ماءيوس كرد.(7)
نماز عيد فطر
البته يك بحث ديگر هم ، بحث نماز عيد فطر است ، كه نماز بسيار بافضيلت و باحالى اسـت . در ايـن نـمـاز، دعـا، تـضـرع ، گـريـه و تـوجه به خدا هست . نماز عيد فطر، خوب نـمـازى اسـت . البـتـه نـظـرات مـخـتـلفـى وجـود دارد كـه آيـا در مـثـل ايـن زمـان ، نـمـاز عـيـد فـطر واجب است ، يا مستحب است ، و به جماعت چگونه است ؟ به هرحال ، اگر شما به قصد رجا در نماز عيد فطر شركت كنيد و به جماعت بخوانيد، قطعا ثواب خواهيد برد.(8)
تبليغ اسلام در ماه رمضان
تبليغ اسلام يكى از وظايف فضلا، طلاب و روحانيون در ماه رمضان
مـن بـه شـما برادران عزيز و آقايان محترم عرض مى كنم كه ماه رمضان در پيش است . اين مـاه رمضان و ماه رمضانها و ايام مُعد براى تبليغ را خيلى بايد قدر بدانيم . در اين ايام ، مـردم آمـاده انـد. البـته رسانه ها ـ راديو، تلويزيون و روزنامه ها ـ در خدمت تبليغ اسلام هستند و تبليغ مى كنند؛ اما سنت منبر ما، يعنى نشستن جلوِ مستمع و چهره به چهره با او حرف زدن يـك چـيـز اسـتـثـنايى است ؛ اين را از دست ندهيد. اين ، چيز خيلى با عظمت و با ارزش و مهمى است .
ماه رمضان بهترين فرصتِ آگاهى بخشى سياسى و اجتماعى
در مساجد و منابر، در مجالس قرآن و در همه ى اجتماعات دينى كه مردم دارند، بايد مردم را انـذار كـنـيم . بحمداللّه حركت آگاهى بخشىِ سياسى و اجتماعى و ديد وسيعِ سياسى به مـردم دادن ، از پـيـش از انقلاب شروع شد، امروز هم هست و ادامه دارد و ادامه خواهد داشت . در كـنـار ايـن آگـاهـى بـخـشـى ، بـايـد روح معنويت را در مردم بيدار كرد. براى اين كار، ماه رمضان بهترين فرصت است .(9)
بى اعتنايى عملى به زخارف دنيا، عامل اصلى نفوذ كلام يك روحانى
البـتـه بـرادران عـزيـز! از خـودمـان هـم بـايـد شـروع كـنـيـم . مـردم بـه عـمـل مـا نـگـاه مـى كـنند. روحانى ، آن وقتى سخن نافذ خواهد داشت كه عملا نشان بدهد به زخارف دنيا بى اعتناست و آن حرصى كه بر دلهاى دنياداران و دنيامداران حاكم است ، بر او حـاكـم نـيست . اين را بايد به مردم نشان بدهيم . روحانيت ، در سايه ى پارسايى بود كـه ايـن حـيـثيت و آبرو را پيدا كرد. اين پارسايى و بى اعتنايى به دنيا و به زخارف ، بايد حفظ شود.
البـتـه بـى اعـتـنـايـى ، بـا بـرخـوردارى در حـد مـتـوسـط، مـنـافـاتـى نـدارد. دنبال دنيا دويدن ، هر چيزى را كه از جلوه هاى زندگى مرفه و راحت و خوب و اشرافى و مـتـجـمـلانـه اسـت ، خـواسـتـن و بـه دنـبـال آن بـودن و بـراى آن تـلاش كـردن ـ كـه اهـل دنـيـا، لحـظـه بـه لحـظـه عـمـرشـان در دنـبـال ايـن چـيـزهـاسـت ـ دون شـاءن اهل علم و روحانى است . مردم بايد اين را از ما ببينند و احساس كنند.
خـلاصه ى عرايض من به برادران عزيز اين است كه با بيان معارف حَقه ى الهيه براى مـردم و انـذار آنـهـا، ايـن مـاه رمـضـان را آبـاد كـنـيـد. مـردم را بـه تـقـوا و بـه عـمـل و به خداترسى سوق دهيد. قيامت و عذاب الهى را براى مردم بيان كنيد. رواياتى را كه در اين باب هست ، براى مردم بخوانيد. دلهاى مردم را با خدا آشنا و ماءنوس كنيد. جهاد و مـبـارزه و اسـتـقـامـت و سـازنـدگـى كـشـور و دنـيـا و آخـرت ، در سـايـه ى اتصال به خدا و آشنايىِ دلها با او امكان پذير است .(10)
مهمترين امورى كه بايد در تبليغ رعايت گردد
در اظهاراتى كه در منبرها مى شود، رعايت چند چيز را بكنيد:
اول ، نـيـاز مـردم اسـت . امروز مردم چه چيزى را بيشتر احتياج دارند، آن را پيدا كنيد. امروز مردم به اخلاق و عمق تفكر انقلابى احتياج دارند. اين انقلابى كه به وجود آمد، بر پايه ى چـه مبانى اى استوار است ؟ اين را مردم احتياج دارند. بايد روى اين ، فكر كنيد. بهترين مرجع هم ، كلمات و فرمايشهاى امام (رضوان اللّه تعالى عليه ) و بعضى از نوشته ها و گـفته هاى قِيَمى است كه در طول اين يازده سال ، بحمداللّه ما بزرگانى داشته ايم كه آنـها بيان كرده اند. البته براى اهل تحقيق ، مراجعه ى به قرآن و حديث در باب حاكميت و جامعيت اسلام و اين كه اسلام دين زندگى است ، پس به آن نياز است ، ضرورى مى باشد.
دوم ، اعـتـدال را رعايت كنيد. اعتدال ، يعنى در هيچ جهت دچار افراط نشويد. بعضى در منبرها دچـار افراط مى شوند، حالا يا در طرف جهات اخلاقى ، يا در طرف جهات سياسى ؛ فرق نـمـى كـنـد. على اى حال ، افراط مذموم است ، مستحسن نيست . البته مردم به اخلاقيات خيلى احـتـيـاج دارنـد. مـا احـتياج به يك انقلاب اخلاقى داريم ، براى اين كه در خودمان و در آحاد مـردممان ، صفات رذيله را ريشه كن كنيم و اخلاق مُسلِم حقيقى را با همان خصوصياتى كه در روايـات و آيـات كـريمه ى قرآن هست ، در مردم رشد بدهيم . اخلاق ، خيلى لازم است ؛ اما ايـن طـور نـباشد كه ما وقتى اخلاق مى گوييم ، يا براى مردم حديث مى خوانيم ، بكلى از مـسائل روز، مسائل انقلاب ، مسائل جهان ، مسائل زندگى و تاريخچه ى اين يازده سالِ پر از حـادثـه بـر كـنار باشيم . همان طور كه عرض كردم ، بعضى كه منبر مى روند، وقتى انـسـان پـاى مـنـبرشان مى نشيند، گويى در اين كشور انقلابى رخ نداده ، گويى رهبرى مـثـل امـام راحـل (رضـوان اللّه عـليـه ) ظهور نكرده ، گويى اين جنگ اتفاق نيفتاده است ! اين طور حرف مى زنند و بكلى از اوضاع بركنارند! اين ، از آن طرف افراط است .
در جـهـت سـيـاسـى هـم افـراط خطاست . بعضى در منبر و سخنرانى خود، همه ى مطلب را من البـدوِ الى الختم ، مصروف به امور سياسى مى كنند و يك كلمه اخلاق و نصيحت و تهذيب و احـكام ، در گفتارشان نيست ! حتى مثلا مى بينيد كه آقا در فلان ده ، منبر رفته و درباره ى انـقـلاب نـيـكـاراگـوئه بحث مى كند و اين كه چه طور شد ساندنيستها در نيكاراگوئه شـكـسـت خوردند! يا مثلا درباره ى علل پيدايش كشور ناميبيا و اين كه سابقه اش چه بوده اسـت ، بـحـث مـى كند! حالا اين بحثها چه اهميتى دارد، او ديگر فكر نمى كند و توجه ندارد كـه ايـن مـباحث ، در راديو، تلويزيون و روزنامه ها مطرح مى شود و همه آن را مى گويند. اين هم از اين طرف افراط است . افراط، از هيچ طرف مناسب نيست .
در مـاه رمـضـان ، مـنـبـر را بـيـن احـكـام ديـنـى ـ همين احكام عملى ، فردى و جمعى ـ نصايح و اخـلاقياتِ متّخذه از آيات كريمه ى قرآن و احاديث شريفه و تكيه ى روى اينها و استفاده ى صـحـيح از آنها، و نيز بيان مسائل روز و تكاليف مردم در جنب انقلاب و كشور و شناساندن دوست و دشمن تقسيم كنيد. پس ، اعتدال و عدم افراط هم ، يكى از آن شرايط است .