آيين رمضان
مناسبتها، احکام، ادعيه و آداب

- ۱ -


پيشگفتار

باسمه تعالى

عظمت و شرافت زمانها و زمينها يكسان نيست. در تمام زمين، مكه را حرم خدا و در همه زمان، ماه رمضان را «ماه خدا» ناميدهاند. روزهداران ماه خدا و زائران حرم خدا هر دو از ميهمانان پروردگارند.

اين ماه و آن شهر دارى ويژگيهايى است كه احكام و آداب ويژهى را به خود اختصاص داده است.

از اين رو بر آن شديم نوشته حاضر را برى علاقمندان، آماده كنيم، ولى از آنجا كه از وقت تصميمگيرى تا ماه رمضان فاصله چندانى نبود، بيشتر مطالب آن را از متنهايى برگرفتيم كه پيشتر منتشر شده و در دسترس اهل مطالعه قرار گرفته بود.

سعى ما در تهيه اين مجموعه آن است كه مطالب را گزينش كرده با نظم و ترتيب و زير عنوان مربوط به خود بياوريم و اينك آن را در چهار بخش سامان مى دهيم:

بخش اوّل: در محضر ماه مبارك رمضان.

بخش دوّم: مناسبتها.

بخش سوم: احكام روزه.

بخش چهارم: ادعيه و آداب ماه رمضان.

انتشار اين دفتر، گام اوّل اين راه است و اميدواريم كه اهل دقّت و نظر، ما را از راهنماييهى خود بهرهمند سازند. تا در آينده بتوانيم كتابى سودمندتر تقديم نماييم.

يادآورى دو نكته:

1 ـ بخش دوّم اين كتاب (احكام) مطابق با فتاوى حضرت امام خمينى (قدس سره) مى باشد. و مواردى كه با فتاوى ساير مراجع تفاوت دارد و اختلاف فتوا به حدّى است كه عمل به متن كتاب موجب بطلان عمل يا ترك واجبى برى مقلّدان ساير مراجع مى باشد، فتاوى مراجع بزرگ تقليد در پايان همان صفحه آورده شده است تا برى مقلّدان آن بزرگواران نيز مفيد باشد.

2 ـ با كمال احترام به مقام مراجع عظام تقليد، جهت حفظ اختصار، در حواشى كتاب، تنها به لقب معروف آنان اكتفا شده است.

ربّنا تقبّل منّا إنّك أنتَ السَميعُ العَليم

معاونت آموزش و تحقيقات بعثه مقام معظّم رهبرى

پاييز 1377 ه. ش.

سلام بر رمضان

رمضان، دعوت است و تو مهمان.

رمضان دعوتى است معنوى و تو ميهمان خدايى .

مگر نه اينكه مهمان بايد به دلخواه صاحبخانه رفتار كند؟

مگر نه اينكه هر چه را ميزبان آورد بايد تناول كرد و هر جا كه او گفت، آرميد؟!...

تو اينك، در كجى جهانى ؟ و جايگاه تو در پهنه خلقت كجاست؟

برى چه آمدهى ؟

از كجا آمدهى و به كجا خواهى رفت؟ تا كجا مى توانى پرواز كنى و با كدام بال و پر و به سوى كدام مقصود و در كدام جهت؟

آيا خود را شناختهى تا بدانى كه برى چه كارى ؟

آيا استعدادهايت را بازشناسى كردهى كه بدانى تا كجا مى توانى پيش بروى ؟ و ... اساساً مال اين جهانى يا متعلّق به آن جهان؟

برى بقايى يا فنا؟

برى ماندنيارفتن؟برى عروجياسقوط؟برى صعوديا برى هبوط؟...

هيچ انديشيدهى كه در پرواز، چه عاملى نيرويت مى دهد و كدام عامل، بال و پرت را مى شكند؟

در حركت، چه انگيزهى به سوى بهشتت مى برد و كدام نيّت در آتشت مى افكند؟

چه عملى از حركت بازت مى دارد و كدامين عمل شتابانش مى كند؟

چه كارى به عفونتِ «خود خواهى » گرفتارت مى كند و چه كارى به طراوت و عطر «خداجويى » و «خدايابى » مى رساندت؟!... .

ابليس را شناختهى تا از دشمنى اش در امان باشى ؟

شيطان را شناختهى تا از وسوسههايش مصونيّت يابى ؟

با«نفس امّاره» وميدانعملش وزمينه تلاش واغوايشآشنا شدهى تا در آن ميدان، از پشت، ضربه نخورى ، بلكه بتوانى پشتِ نفس را بر خاك بمالى و به زمين برسانى ، با نيروى تقوا و با فنِّ «جهاد اكبر»؟... . را ه رشد و تزكيه و عوامل «فلاح» و علل «فجور» را مى دانى ؟

دنيى «تو در تو» و شگفتِ «دل» را گشتهى ؟

«نفسِ» هزار چهره را شناختهى تا با هر نقابى كه بر نفسانيّت مى زند و پيش مى آيد آنرا بشناسى و از هر جا حمله آورد، به ضدّ حمله بپردازى و هرگاه زهر ريخت، پاد زهر بكار برى ؟

«رمضان»، برى سلوك اين راه است.

برى هجرت درونى است. برى سير در دنيى باطن است.

برى مرور بر نفسانيات و اخلاقيّات است.

برى آنست كه ملكات نفسانى را در جان خويش پرورش دهى .

برى آنست كه ارزشهى متعالى را در عمق وجود خويش جى دهى و پديد آورى .

برى آنست كه «اخلاق»، جزءِ بافتِ درونى تو شود، نه حركتِ خشك بيرونى .

اگر دل را در اختيار صالحات گذاشتى ، اگر شوق به خير و تقوا در عشق به الله را در دل مشتعل ساختى .

ديگر «حسنات» و «صالحات»، جريان زلالى مى شود كه خودبهخود از آن چشمه مى جوشد و از درون به بيرون سرايت مى كند و از «قلب»، به «اندام» مى رسد، و از «دل» بر «ديده» تأثير مى گذارد.

اگر به ديدار رمضان مى روى ، ـ كه لقاءِ خداوند نيز مى باشد ـ بايد چهره جان را هم بيارايى و «جمال باطن» را هم داشته باشى .

اخلاق، زيبايى درون است كه به ظاهر، جارى مى شود.

تقوا، هدايت باطنى است كه در عمل خارجى ، راه مى نمايد.

رمضان، فرصت محاسبه است.

تو اگر سالكِ راه هدايتى ، تو اگر به «خودسازى » علاقهمندى

تو اگر برى رشد و كمال خود، بهايى قائل هستى .

فرصت رمضان را مغتنم بشمار.

فضايل اخلاقى خود را بازرسى و بازشناسى كن.

اگر نيست، پديدآور ، اگر هست، تقويت كن.

اگر اندك است، افزونش ساز ، اگر بسيار است، سپاس خدا بگو.

اگر متزلزل است، استوارش كن ، اگر گهگاه است، استمرارش بخش.

خلاصه... در اين ماه، به «خود» برس.

تو، يك «از پيش ساخته تغييرناپذير» نيستى .

تو بر جبر، سرشته نشدهى .

تو«چگونه بودن» و«چگونه شدن» خويش رامى توانى انتخاب كنى .

ترسيم سيمى اخلاق در دست توست.

چهره را مى توان با «آرايش» يا «آلايش»، زيبا يا زشت كرد.

چهرهباطن همتوسّط اخلاق، قابل تغيير و زشت و زيبا شدن است.

رمضان، فرصتِ استفاده از «نفحاتِ ربّ» است.

جان را در مسير وزش اين نسيم قرار بده، تا طيران معنوى كند.

دل را به آوى ملكوتى «سحر»ها و «نجوا»ها و «مناجات»ها و «تلاوت»ها بسپار.

رمضان، موسم «عبادت» است و عبادت، غذى روح است.

رمضان، فصل مناجات و دعاست. و دعا، نردبان تعالى جان است.

رمضان، دوره تزكيه و تهذيب و تربيت و ساختن و مقاومت كردن و تحمّل نمودن است.

ايّام عفاف وكنترل وامساك وتوجّه بهخدا و تقرب به پروردگار است.

دريغ...كهاينفرصتبگذرد وكارى نكنى كه خداراازخويشراضى كنى .

از تو حركت و همّت، از خدا بركت و توفيق... انشاءالله.

[ (1)1 ـ برگرفته از كتاب روايت انقلاب، ج2، استاد جواد محدثى . ]