قرآن در آيينه نهج‏البلاغه

استاد محمد تقى مصباح يزدى

- ۵ -


ممزوج كردن حق و باطل؛ سلاح ديگر منحرفان

طبيعى است كسانى كه در جامعه اسلامى مىخواهند با دين و قرآن و معارف و ارزش هاى دينى مقابله كنند براى رسيدن به اهداف خود هرگز راه مقابله مستقيم را انتخاب نمى كنند؛ زيرا به خوبى مىدانند در آن صورت با مخالفت عمومى مردم مسلمان روبه رو خواهند شد و در همان نخستين گام شكست خواهند خورد. آنها با استفاده از نكات روان شناختى راه كارهاى مناسب را در راستاى اهداف شيطانى خود بر مىگزينند.

يكى از راه كارهاى آنها ممزوج كردن حق و باطل است. آنها حق و باطل را در هم ممزوج مىكنند و آميزه اى از سخنان حق و باطل را با بيانى زيبا تبليغ مىكنند تا مخاطبان آنها كه احيانا آگاهى و كارشناسى لازم را در تشخيص سخن حق از باطل ندارند، مجموع سخن آنها را قبول كنند، تا در نتيجه آن مطلب باطلى كه با لعاب حق تزيين شده و در زير نقاب بيان ادبى زيبا پنهان است، ناخودآگاه به فكر و ذهن شنونده القا شود.

حضرت على عليه السلام مىفرمايد: فلو ان الباطل خلص من مزاج الحق لم يخف على المرتادين و لو ان الحق خلص من لبس الباطل انقطعت عنه السن المعاندين و لكن يوخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فيمز جان فهنالك يستولى الشيطان على اوليائه و ينجو الذين سبقت لهم من الله الحسنى (65) اگر سخن باطل از اختلاط با حق جدا شود، كسانى كه به دنبال حق بودند حق را مىشناختند و باطل بر آنها مخفى نمى شد و نيز اگر حق از امتزاج با باطل جدا مىشد زبان معاندين از تبليغ باطل قطع مىشد، ولى آنها حق و باطل را در هم مىآميزند و امر را مشتبه مىكنند. در اين فضا است كه شيطان ولايت و رهبرى خودش را بر منحرفان و دوستانش تحكيم مىبخشد و به وسيله آنها انسان ها را گمراه مىكند و انسان هايى كه با هدايت الهى به حق رهنمون مىشوند از تسلط شيطان و عوامل او نجات مىيابند.

طبيعى است منحرفان و كسانى كه به تعبير قرآن قلب و روح آنها دچار تنگى است و در مقابل خدا حاضر به تسليم نيستند، آيات متشابه و آن دسته از رواياتى را كه از نظر سند مغشوش يا از نظر دلالت متشابه است، سرلوحه كار و تبليغ خويش عليه اسلام قرار مىدهند و از شنيدن محكمات قرآن و سخن حق و معارف الهى كه از زبان اهل بيت و ائمه معصومين عليهم السلام با اسناد معتبر رسيده است، گريزانند.

اينان كه گاه خود را مسلمان مىدانند، دانسته يا ندانسته، با معاندين اسلام هم صدا مىشوند؛ زيرا آنها نيز در پى آنند كه ضعف هايى به دروغ به اسلام نسبت دهند و با بزرگ كردن آنها از رغبت انسان هاى حق طلبى كه تا كنون مسلمان نشده اند، بكاهند. در اين نوشتار، روى سخن با ملحدان و دشمنان غير مسلمان نيست؛ بلكه با كسانى است كه خود را مسلمان مىدانند.

البته ممكن است آنان براى گوش فرا ندادن به سخن حق و سرباز زدن از تسليم در مقابل عقل و منطق، توجيهاتى از قبيل آنچه در قسمت قرائت ها و برداشت هاى مختلف از دين بدان اشاره شد، براى خود دست و پا كنند و بدون توجه به پيامدهاى سخنان خود بر موضع خود اصرار ورزند. ما نيز در اين قسمت، قضاوت درباره آن توجيهات و سرانجام تفكر مذكور را به عهده خود خوانندگان محترم مىگذاريم؛ لكن از سر دلسوزى و خير خواهى آنان را به بازنگرى در عقايد و افكار و ايمانشان فرا مىخوانيم. هم چنان كه قرآن نيز از مومنين مىخواهد يكديگر را به تفكر و تعقل و صلاح و هدايت دعوت كنند و حق را به يكديگر ياد آورى نمايند.

قرائت هاى مختلف؛ حربه اى براى مقابله با قرآن

در قسمت هاى پيشين كتاب سخنانى به اختصار درباره عظمت و ويژگى هاى بزرگ ترين نعمت الهى بر بندگان، يعنى قرآن كريم، بيان شد. نيز گذشت كه خداى متعال، قرآن كريم را به وسيله شريف ترين فرشتگان، حضرت جبرئيل امين، بر عزيزترين بندگان خود، حضرت محمد صلّى الله عليه وآله نازل فرمود تا در اختيار انسان قرار گيرد و انسان با آشنا شدن و به كار بستن دستورات و رهنمودهاى اين كتاب آسمانى در زندگى فردى و اجتماعى، سعادت دنيا و آخرت خويش را تاءمين كند.

بخشى از بيانات حضرت على عليه السلام در نهج البلاغه، مبنى بر لزوم تمسك به قرآن با هدف رفع فتنه ها و گمراهى ها و درمان دردها و مشكلات فردى و اجتماعى، مورد توجه قرار گرفت و نيز گفته شد تفسير و تبيين قرآن به معناى تبيين احكام و تفصيل جزئيات مسائل و وظايف دينى، تنه در صلاحيت پيامبر صلّى الله عليه وآله و ائمه معصومين عليهم السلام است. اين مطلب نيز توضيح داده شد كه تفسير قرآن در خارج از حوزه احكام و وظايف دينى و تبيين معارف آن براى ديگران نيز تنها در صلاحيت متخصصان و عالمان دين و آشنايان به علوم قرآن و اهل بيت است گفتيم تنها، دانشمندانى كه عمر خويش را در فهم معارف دين و علوم اهل بيت مصروف كرده اند، قادرند متشابهات و محكمات قرآن را از يكديگر باز شناسند و به كمك محكمات و روايات اهل بيت عليهم السلام متشابهات قرآن را نيز تفسير و معارف قرآن را براى مردم بيان كنند تا مردم بتوانند آن را مبناى حركت فكرى و الگوى عملى و تكاملى فردى و اجتماعى خود قرار دهند و اين دعوت خداوند را كه: يا ايها الذين امنوا استجيبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم، (66) لبيك گويند و زمينه رستگارى خود را فراهم سازند.

در مقابل اشاره كرديم كسانى از ديرباز با الهامات و وساوس شيطانى در صدد برآمده اند تا مردم را از قرآن جدا كنند. اينان براى رسيدن به اهداف شيطانى خود در تلاشند تا با تخيل آفرينى چنين وانمود كنند كه قرآن قابل فهم نيست و در نتيجه نبايد انتظار داشت كه قرآن ما را در زندگى هدايت و راهنمايى كند، و گفتيم اين شبهه شيطانى كه در طول تاريخ به اشكال مختلفى وجود داشته است، امروزه به شكل تكامل يافته اش به اوج خود رسيده و به صورت هاى جديدى مطرح مىشود؛ تا بدان جا كه گاه امروزه مخالفان قرآن و فرهنگ دينى تخيلات خود را به شكل اين تئورى كه زبان دين زبان مخصوصى است بيان مىكنند، تا كسانى كه از علوم و معارف دينى آگاهى كافى ندارند فريب دهند. هنگامى كه از اينان سوال مىشود منظورشان از اين كه زبان دين زبان مخصوصى است چيست، آنان در پاسخ، خاص بودن زبان دين را چنين بيان مىكنند كه آموزه هاى دينى و قرآن، الفاظ و قالب هايى است كه محتواى آنها را برداشت ها و ذهنيت هاى خود انسان ها تشكيل مىدهد. البته اين نظريه خود را به گونه اى بيان مىكنند كه شما به آسانى به هدف و مقصود آنها پى نبريد؛ زيرا در آن صورت به بى اساس بودن سخن آنها پى خواهيد برد.

به نظر مىرسد تفكر مذكور كه گاه با نام صراطهاى مستقيم و گاه با تعبير برداشت ها، قرائت ها يا تفسيرهاى مختلف از دين و گاه در قالب تئورى هاى زبان دين و يا دين اقلى و اكثرى بيان مىشود هدفى جز مقابله با اعتقادات دينى و تفكر توحيدى نداشته باشد. بر آگاهان پوشيده نيست كه متدينان و به خصوص انديشمندان تيزهوش مسلمان، زيرك تر از آنند كه به دور بودن سخنان آنان از عقل و منطق پى نبرند يا از اهداف پنهان القا كنندگان اين شبهات بى اساس غافل بمانند.

انگيزه و هدف مخالفان فرهنگ دينى از نظر قرآن

با توجه به مطالب پيش گفته اين سوال مطرح مىشود كه انگيزه و هدف مخالفان از اين شيطنت ها در مقابله با قرآن و فرهنگ دينى مردم چيست براى پاسخ، ابتدا نظر قرآن را بررسى مىكنيم و سپس به توضيح سخن حضرت على عليه السلام در نهج البلاغه در اين باره مىپردازيم.

از قرآن چنين استفاده مىشود كه از همان آغاز نزول، شيطان در صدد برآمد و تمام سعى خويش را به كار گرفت تا با استفاده از نقاط ضعف شياطين انس و انسان هاى دنيا پرست، مردم را از قرآن جدا كند. از شيطان نيز جز اين انتظار نمى رفت؛ زيرا قسم ياد كرده بود كه فبعزتك لا غوينهم اجمعين الا عبادك منهم المخلصين؛ (67) به عزتت سوگند، كه همه آدمى زادگان را گمراه مىكنم، مگر بندگان مخلص تو كه از فريب دادن آنها مايوس هستم. شيطان براى عملى كردن نقشه خود مبنى بر گمراه كردن مردم و محروم كردن آنها از معارف قرآن، آيات متشابه قرآن كريم را دست آويز قرار داد. دنياپرستان و اولياى خود را به تبعيت از متشابهات قرآن، بدون توجه به محكمات، تشويق و ترغيب مىنمود تا از طريق آنان سايرين را نيز به ترديد و گمراهى بكشاند. خداى متعال بعد از تقسيم آيات قرآن به محكمات و متشابهات مىفرمايد: فاما الذين فى قلوبهم زيغ فيتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنه و ابتغاء تاويله (68) كسانى كه سر تا پاى وجودشان انحراف و پليدى و خود پرستى است و قلبشان بيمار است و تحت تاثير القائات شيطان قرار گرفته اند، محكمات قرآن و عقايد بديهى و روشن دين را رها مىكنند و با استناد به ظاهر آيات متشابه در تلاشند تا با بيان و تفسيرهاى نابجا و تحريف در معارف قرآن مردم را گمراه كنند. اين چنين انسان هايى دست پروردگان شيطانند، كه او را در تحقق بخشيدن به هدفش يارى مىدهند. قرآن اين انسان ها را با عناوينى از قبيل فى قلوبهم زيغ يا فى قلوبهم مرض ياد مىكند و مردم را از پيروى آنان بر حذر مىدارد.

آنچه در اين جا مورد تحقيق و بررسى قرار مىگيرد، تبيين انگيزه چنين انسان هايى در مخالفت با فرهنگ دينى، از نظر قرآن است. قرآن كريم مىفرمايد كسانى با انگيزه ابتغاء الفتنه، متشابهات قرآن را ملاك فكر و عمل خود قرار مىدهند و با دست آويز قرار دادن متشابهات يا با تاويل و تفسيرهاى نادرست از آيات، ظاهر قرآن را رها كرده، فتنه جويى مىكنند.

سوالى كه در اين جا مطرح مىشود اين است كه فتنه چيست و فتنه جويى كدام است متخصصان علم لغت، به خصوص آنهايى كه سعى دارند لغت را به معناى اصلى خود برگردانند و با توجه به معناى اصلى لغت واژه ها را معنا كنند، گفته اند فتنه در اصل به معناى داغ كردن شى ء بر روى آتش است. آن گاه كه شى ء بر روى آتش قرار مىگيرد تا داغ يا سوزانده يا ذوب شود، عرب از اين معنا به فتنه؛ يعنى آن شى ء را داغ كرد، تعبير مىكند. در قرآن نيز ماده فتنه به همين معناى لغوى به كار رفته است؛ آن جا كه مىفرمايد: يوم هم على النار يفتنون؛ (69) يعنى روزى كه آنها با آتش سوزانده مىشوند.

بنابراين، اصل معناى لغوى فتنه سوزاندن و ذوب كردن است؛ لكن چنان كه لغت شناسان مىگويند گاه با توجه به لوازم يك معناى لغوى، آن معنا به لوازم يا ملزومات آن نيز سرايت مىكند و با اشراب لازمه معنا و استعمال آن لغت در لازمه معنا، كم كم آن لازم به صورت معناى دوم و سوم براى لغت در مىآيد. لغت و واژه فتنه نيز بدين صورت است؛ زيرا چنان كه گفته شد فتنه در اصل به معناى داغ شدن است، لكن داغ شدن يك لازمه اى دارد و آن اين كه اگر اين داغ شدن و در آتش قرار گرفتن در مورد انسان اتفاق بيفتد - نظير آيه يوم هم على النار يفتنون (70) - انسان حالت اضطراب پيدا مىكند. اضطراب نيز گاه ظاهرى و بدنى است؛ مثل آن كه مربوط به داغ شدن و سوختن جسمانى است و گاه ناشى از امور باطنى و روحى است. پس اضطراب در واقع از لوازم فتنه و داغ شدن است؛ سپس از باب گسترش در معناى لفظ، به چيزهايى كه باعث اضطراب هاى معنوى و باطنى مىگردد نيز فتنه اطلاق مىشود. از آن جا كه يك قسم از اضطراب هاى روحى و روانى، اضطراب و نگرانى و ترديدى است كه در زمينه اعتقادات پيش مىآيد؛ به آنچه چنين اضطراب هايى را باعث شود نيز (فتنه) گفته اند.

آن جا كه گفته مىشود (فتنه در دين)؛ به اين لحاظ است كه كسانى در صدد بر مىآيند تا با القائات موهوم و باطل، متدينان را در اعتقادات و ايمانشان دچار تزلزل و اضطراب كنند و آنها را از دين حق و اعتقادات دينى برگردانند.

به امتحان نيز (فتنه) گفته اند؛ زيرا موجب اضطراب و نگرانى است. چون انسان در هنگام امتحان، مضطرب و نگران نتيجه است، آرامش روحى و سكونت قلب ندارد. واژه (فتنه) در قرآن نيز آيات متعددى به همين معناى اضطراب ناشى از امتحان آمده است. قرآن مىفرمايد: انما اموالكم و اولادكم فتنه؛ (71) اموال و فرزندان شما وسيله آزمايش شمايند. يا مىفرمايد: و نبلوكم بالشر و الخير فتنه؛ (72) ما شما را به وسيله خير و شر و نعمت و نقمت مىآزماييم. گاه نيز به خود عذاب و ناراحتى (فتنه) اطلاق شده است.

بديهى است در آيه مورد بحث هو الذى انزل عليك الكتاب منه آيات محكمات هن ام الكتاب و اخر متشابهات فاما الذين فى قلوبهم زيغ فيتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنه فتنه به معناى فتنه در دين مراد است؛ زيرا تبعيت از متشابهات با امتحان و آزمون تناسبى ندارد و كسانى كه از متشابهات تبعيت مىكنند در صدد شكنجه و عذاب كردن ديگران نيستند. نيز به معناى داغ كردن و سوزاندن نيست؛ بلكه فتنه جويى آنها بدين علت است كه در صددند تا با دست آويز قرار دادن آيات متشابه، در افكار و عقايد دينى مردم تزلزل و اضطراب ايجاد كنند و آنها را گم راه نمايند.

موضع قرآن در مقابله با فتنه در دين

(فتنه در دين) به معنايى كه توضيح داده شد، مقابله پنهان و از نوع فريب و حيله محسوب مىشود. اين كار، با پوشش ايمان ظاهرى، به منظور از بين بردن اصل دين صورت مىگيرد. چنين فتنه گرانى با استفاده از چهره نفاق، انديشه هاى شيطانى خود را چنان پنهان نگه مىدارند كه تشخيص انگيزه هاى ضد دينى آنها براى عموم مردم كار آسانى نيست. به همين سبب نيز قرآن آن را بزرگ ترين گناه شمرده است و مردم را به اين بزرگ ترين خطر دنيا و آخرت توجه داده و از آنها خواسته تا به مقابله با آن برخيزند و از هستى مادى و معنوى خويش دفاع كنند.

دشمنان براى مقابله با اسلام و مسلمانان معمولا از دو شيوه عمده استفاده مىكنند. در اين جا ضمن توضيح راه كارهاى دشمنان قرآن و فرهنگ دينى از موضع قرآن در مقابله با توطئه هاى دشمنان آگاه خواهيم شد.

1- فتنه نظامى

يكى از شيوه هاى معمول دشمنان براى مقابله با اسلام و مسلمانان، مبارزه فيزيكى و جنگ علنى است كه سعى مىكنند با حمله نظامى به كشورها و مردم مسلمان و كشتن و قتل و غارت آنان به اهداف خود نايل آيند. در اين صورت هر چند ممكن است تعدادى از مسلمانان را شهيد كنند و موجب ضرر و زيان هايى براى كشور اسلام شوند؛ لكن هرگز به اهداف خود نمى رسند و نه تنها مسلمانان از كشته شدن در راه دين زيان نمى بينند، بلكه در دين و اعتقاد خود پابرجاتر و راسخ ‌تر مىگردند. در فرهنگ دينى هدف از زندگى اين دنيا تكامل انسان و رسيدن به مقام قرب الهى در سايه اعتقادات بر حى دينى و عبادت و بندگى است كه اوج آن به شكل شهادت در راه خدا تجلى مىكند.

در مقابل اين استراتژى دشمنان، موضع قرآن نيز اين است كه: قاتلو هم حتى لا تكون فتنه و يكون الدين كله لله؛ (73) با دشمنان اسلام بجنگيد تا ريشه فتنه نابود شود و دين حق حاكم گردد. در اين مقاتله، شعار مسلمانان نيز اين است كه: هل تربصون بنا الا احدى الحسنين و نحن نتربص بكم ان يصيبكم الله بعذاب من عنده او بايدينا فتربصوا انا معكم متربصون (74) آيا براى ما جز يكى از دو نيكى (پيروزى يا شهادت) را انتظار مىبريد؟ پس انتظار بكشيد كه ما هم با شما در انتظاريم.

2- فتنه فرهنگى

دومين شيوه عمده دشمنان براى مقابله با اسلام و مسلمانان، كارهاى فرهنگى است كه يكى از مهم ترين آنها القاى شبهات است كه به منظور گمراه كردن مردم مسلمان صورت مىگيرد. بديهى است راه كارها و ابزار و آلاتى كه در اين نوع مبارزه به كار گرفته مىشود و نيز روش ها و پيامدهاى آن با حمله نظامى به كلى متفاوت است. اگر در حمله نظامى، دشمن با پيشرفته ترين سلاح ها براى كشتن و قتل و غارت و از بين بردن جسم مسلمانان به ميدان مىآيد، در نوع دوم با سلاح قلم و بيان بر آن است تا فكر و انديشه آنان را گمراه و فاسد سازد. اگر در حمله نظامى دشمن با قساوت هر چه تمام تر با سربازان مسلمان روبه رو مىشد، در تهاجم فرهنگى با روى خوش و از در دلسوزى وارد مىشود. اگر در حمله نظامى، مسلمانان به روشنى دشمن را مىشناختند در تهاجم فرهنگى دشمن شناسى كار آسانى نيست. اگر در حمله نظامى دشمن با تعبيه ميدان هاى مين و استفاده از جنگ افزارهاى پيش رفته در صدد نابود كردن اجسام خاكى بود، در تهاجم فرهنگى در پى آن است كه با گستراندن دام هاى شيطانى و طرح شبهات بى اساس، روح ها و انديشه ها را تصاحب كند و با تهى كردن انسان ها از درون، آنها را در جهت منافع خود سوق دهد.

اگر در تهاجم نظامى دشمن قدرت داشت تنها عده اى از رزمندگان مسلمان را از دنياى پست مادى خارج كند، در تهاجم فرهنگى شياطين در كمين نشسته اند تا با به دام انداختن جوان هاى معصوم، اين سرمايه هاى عظيم ملت مسلمان كه از علوم و معارف دينى آگاهى كافى ندارند، باعث انحراف و سقوط آنها در ورطه بى دينى شوند. هر چند دشمنان از اين شيوه دين ستيزى نيز طرفى نخواهند بست و ملت مسلمان و به خصوص جوانان تحصيل كرده مسلمان كه از مبارزه و تهاجم نظامى با سرافرازى و پيروزمندانه بيرون آمدند، هوشمندتر از آنند كه از جابه جايى دشمن از جبهه نظامى به جبهه مبارزه فرهنگى غافل شوند؛ لكن قرآن كريم به خاطر عظمت خطر و غير قابل جبران بودن پيامدهاو عواقب ناشى از شكست مسلمانان در جبهه تهاجم فرهنگى آن را مورد توجه قرار داده و ضمن هشدار به مسلمانان در اين باره، از آنان خواسته است با تمام قوا در مقابل دشمنان خدا و دين ايستادگى كنند.

هشدار قرآن نسبت به فتنه فرهنگى

از آن جا كه خطر و پيامدهاى شكست در هجمه فرهنگى بر خلاف هجمه نظامى متوجه حوزه فكر و اعتقادات دينى مردم است و در صورت غفلت، انسانيت و سعادت دنيا و آخرت مسلمانان در خطر مىافتد، قرآن نيز با حساسيت فوق العاده آن را مورد توجه قرار داده، بدان هشدار مىدهد. بر آگاهان و هوشمندان مسلمان پوشيده نيست كه آثار و پيامدهاى شكست در جبهه نبرد ظاهرى و فتنه نظامى در مقايسه با پيامدها و عواقب غفلت از تهاجم فرهنگى بسيار اندك است؛ زيرا در تهاجم نظامى حيات چند روزه مسلمانان در معرض خطر قرار مىگيرد، اما در تهاجم و فتنه فرهنگى، عقايد و دين و سعادت دنيا و آخرت مسلمانان در معرض خطر جدى است.

بدين جهت قرآن نيز خطر فتنه در دين و تهاجم فرهنگى را بزرگ تر از تهاجم نظامى دانسته، مسلمانان را از غفلت از آن برحذر داشته است و اهميت و خطر جنگ و فتنه نظامى را در مقابل آن كمتر دانسته است.

قرآن كريم مىفرمايد: واقتلوهم حيث ثقفتموهم و اخرجو هم من حيث اخرجوكم و الفتنه اشد من القتل (75) و آنها را (بت پرستانى كه از هيچ گونه جنايتى ابا ندارند) هر كجا يافتيد، به قتل برسانيد و از آن جا كه شما را بيرون كردند (مكه) بيرون كنيد و فتنه (بت پرستى) از كشتار مردم بدتر است. البته توجه داريم كه مخالفان قرآن و فرهنگ دينى در صدر اسلام و زمان نزول آيات قرآن، اغلب با تهاجمات نظامى و برخوردهاى فيزيكى در ميدان هاى نبرد در پى آن بودند تا اسلام و مسلمين را نابود كنند؛ اما با اين همه، حساسيت قرآن نسبت به خطر فتنه دينى و فرهنگى، بيشتر از خطر تهاجم نظامى است. قرآن مىفرمايد: والفتنه اكبر من القتل (76) انديشه شرك از تهاجم نظامى و كشتن خطرناك تر و گناه آن از قتل و كشتن مسلمانان بزرگ تر است كه دليل خطرناك تر بودن فتنه فرهنگى پيش از اين توضيح داده شد.

شرك در لباس جديد

انديشه شرك به موازات انديشه توحيد پيوسته در طول تاريخ بخشى از افكاز بشر را در سيطره خود داشته است. انسان هايى كه از پذيرفتن بندگى خدا و تسليم در مقابل خداوند جهان آفرين سر باز زده اند و در پى ارضاى هواهاى نفسانى خويش بوده اند، از گرويدن انسان هاى ديگر به دين حق ناخشنود بوده، به شيوه هاى گوناگون از آن ممانعت مىكرده اند.

بديهى است طرف داران انديشه شرك در هر عصرى، شيوه اى متناسب با افكار مردمان آن زمان برمى گزينند و راه كارهاى مناسبى براى دست يابى به اهداف خود انتخاب مىكنند. بر اين اساس، در صدر اسلام به لحاظ آن كه انديشه شرك در شكل بت پرستى ظاهر مىشد سردمداران شرك و كسانى كه حاضر به بندگى خدا و تسليم در مقابل دين حق نبودند به تبليغ بت هاى سنگى و چوبى مىپرداختند و از گرويدن انسان ها به توحيد ممانعت مىكردند. دليل اصلى اين كار نيز آن بود كه با حاكميت دين و فرهنگ توحيدى جايى براى ارضاى هواهاى نفسانى آنها باقى نمى ماند.

امروز نيز انديشه شرك به گونه اى مدرن و به صورت نظريه علمى در مجامع و محافل مختلف تبليغ مىشود. اگر در صدر اسلام تنها 360 بت و الاه مورد پرستش بود و انسان هاى دنيا پرست براى تخدير افكار مردم به تبليغ آنها مىپرداختند، امروزه طرفداران انديشه شرك در تلاشند تا به تعداد انسان ها، بت هاى خيالى تراشيده، فكر و عقل انسان ها را از خداى متعال منصرف كنند و به اوهام و خيالات و القائات شيطانى متوجه سازند.

به نظر مىرسد انديشه (صراطهاى مستقيم و قرائت هاى مختلف از دين) در يك چنين بسترى قرار مىگيرد؛ زيرا همان طور كه از عنوان آن استفاده مىشود، مراد از اين انديشه آن است كه هر كس هر چه در باب خدا و دين از متون دينى برداشت مىكند، همان را بايد مبناى اعتقاد و عمل خود قرار دهد؛ زيرا همان حق و عين واقعيت است.

بنابراين به تعداد انسان ها و فهم هاى متفاوت آنها در باب خدا و دين، خدايان و اديان فردى و اختصاصى تصوير مىشود. بديهى است اين سخن با روح توحيد كه در شعار (لا اله الا الله) متبلور است در تضاد است و درست در نقطه مقابل آن قرار مىگيرد.

به هر حال از آن جا كه پاى حساس ترين موضوع در زندگى انسان، يعنى مساله توحيد و شرك، كه سعادت دنيا و آخرت او به آن بستگى دارد در ميان است جاى دارد كه انسان عقايد و افكار خويش را مورد تامل و بازنگرى قرار دهد و عقايد و انديشه هاى خود را بر قرآن و علوم اهل بيت عرضه كند و به دور از هوا و هوس، با منطق و عقل سليم، در صدد نقد افكار خويش برآيد؛ زيرا تنها در اين صورت است كه انسان قادر خواهد بود از دام تخيلات شيطان رهايى پيدا كند و خود را از سقوط در ورطه گمراهى نجات دهد. البته خودشكنى و پيروزى بر هواى نفس كارى بس دشوار است و بى جهت نيست كه پيامبر صلّى الله عليه وآله آن را جهاد اكبر دانسته است، به خصوص اگر انسان در موقعيتى باشد كه شياطين و دشمنان توحيد و اسلام او را تشويق كنند و حاضر باشند براى رسيدن به اهداف سياسى و استعمارى خود و مقابله با اسلام از او شخصيتى جهانى بسازند. هر چند در چنين موقعيتى، به خود آمدن انسان و پاگذاشتن در ميدان جهاد اكبر و پشت پا زدن به وعده و وعيدهاى شيطان و دشمنان اسلام كارى شگفت زده و اعجاز گونه است اما غير ممكن نيست، در تاريخ كم نيستند افرادى كه در لحظه اى به خود آمدند و خود را از دام شياطين جنى و انسى و هواهاى نفسانى رها كرده، از هلاكت نجات يافتند و به آغوش توحيد باز گشتند.

پيشگويى قرآن از وقوع فتنه در دين

قرآن كريم راه هاى رسيدن به سعادت و تكامل را به مسلمانان نشان داده است و همانند مشعل فروزنده اى كه هرگز به خاموشى نمى گرايد، صراط مستقيم هدايت را براى انسان هاى طالب حقيقت روشن كرده است. پيامبر صلّى الله عليه وآله نيز گرد و غبار شرك و كفر را از چهره انسانيت زدود و بذر اميد و رستگارى را در جان و دل انسان هاى تشنه حقيقت كاشت و آن را بارور ساخت و نيز حكومت را بر اساس توحيد بنيان نهاد. در اين ميان، كم نبودند كسانى كه از روى مصلحت انديشى مسلمان مىشدند و ايمان آنها از مرحله زبان فراتر نمى رفت و توحيد در قلب آنها جاى نمى گرفت. طبيعى بود چنين كسانى كه خواسته هاى نفسانى خود را بر خواسته خدا و دستورات پيامبر صلّى الله عليه وآله مقدم بدارند. اينان كه در باطن دشمن اسلام و پيامبر بودند، در زمان حيات پيامبر صلّى الله عليه وآله مصلحت نمى ديدند آشكارا به مخالفت برخيزند و نقشه منحرف كردن جريان حكومت الهى و مخالفت با امام معصوم و محروم كردن مردم از رهبرى ائمه معصومين را بر ملا كنند. اين شياطين و انسان هاى دنيا پرست منتظر بودند تا پيامبر از دنيا برود و نقشه هاى شوم خود را عملى كنند.

قرآن كريم مىفرمايد با پيش بينى اين توطئه، هشدار مىدهد: احسب الناس ان يتركوا ان يقولوا امنا و هم لا يفتنون (77) آيا مردم گمان مىكنند صرف اين كه بگويند ايمان آورده ايم، رها مىشوند و به فتنه مبتلا نمى گردند؟ روزى حضرت على عليه السلام درباره قرآن كريم سخن مىگفت و مردم را به اجتماع بر محور اين حبل المتين الهى و عمل به دستورات آن فرا مىخواند و اهل سعادت و شقاوت را به بهشت و دوزخ نويد مىداد. مردى برخاست و درباره فتنه سوال كرد و از آن حضرت خواست تا سخنى از پيامبر در اين باره بيان فرمايد. حضرت در پاسخ فرمودند آن گاه كه خداى متعال اين آيه (احسب الناس...) را نازل كرد و مردم را از وقوع فتنه در دين و آزمايشى بس بزرگ مطلع ساخت، من متوجه شدم كه اين فتنه بعد از وفات پيامبر صلّى الله عليه وآله خواهد بود. از پيامبر صلّى الله عليه وآله سوال كردم اين فتنه اى كه در دين واقع مىشود و خداى متعال از آن خبر داده كدام است و حقيقت آن چيست پيامبر صلّى الله عليه وآله فرمودند امتم پس از من دچار فتنه خواهند شد. در اين جا حضرت على عليه السلام قبل از آن كه پيامبر صلّى الله عليه وآله انواع فتنه هاى بعد از وفاتشان را بيان كنند، از ترس اين كه مبادا از فوز شهادت در راه خدا محروم شود پيامبر را به ياد جنگ احد مىاندازد و عرض مىكند: حتما به ياد داريد كه در جنگ احد چه شخصيت هاى بزرگى از عالم اسلام (امثال حمزه سيد الشهدا) گوى سبقت را ربودند و به فوز عظيم شهادت نايل آمدند و بين من و شهادت در راه خدا، اين معشوق الهى، جدايى افتاد و اين جدايى بر من بسيار گران آمد. به ياد داريد مرا به نيل به آرزويم بشارت داديد و فرموديد: شهادت در راه خدا در انتظار است؛ و من همچنان در انتظارم. يا رسول الله آيا آن فتنه اى كه بعد از شما به وقوع خواهد پيوست به شهادت من منجر خواهد شد؟ پيامبر در جواب مىفرمايند آرى تو به آرزوى خود خواهى رسيد. آن گاه پيامبر از اميرالمومنين مىپرسند: وقتى در چنين فتنه اى قرار مىگيرى صبر تو چگونه است حضرت عرض كردند يا رسول الله اين جا جاى صبر نيست؛ بلكه اين از امورى است كه بر آن شكر مىكنم و آن را براى خود بشارت مىدانم.

آن گاه پيامبر صلّى الله عليه وآله به گوشه هايى از فتنه هايى كه در دين به وقوع خواهد پيوست اشاره مىكنند و مردم را به آنها هشدار مىدهند.

پيشگويى فتنه هاى پس از پيامبر

پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم بعد از اطمينان به حضرت على عليه السلام مبنى بر تحقق آرزويش و تكرار بشارت شهادت، آن حضرت را مورد خطاب قرار مىدهد و انواعى از فتنه هايى كه به دست دنيا پرستان در دين واقع مىشود، بيان مىكند. حضرت در بيان خويش بر سه نوع فتنه تكيه مىكنند: يا على ان القوم سيفتنون باموالهم و يمنون بدينهم على ربهم و يتمنون رحمته و يامنون سطوته يستحلون حرامه باشبهات الكاذبه و الاهواء الساهيه، فيستحلون الخمر بالنبيذ و السحت بالهديه و الربا بالبيع. (78)

1- فتنه مالى

اولين مساله اى كه پيامبر به آن اشاره مىكنند فتنه در اموال است. بر كسانى كه اطلاعى از فقه اسلامى دارند پوشيده نيست كه بخش عظيمى از احكام عملى اسلام درباره اموال و كسب و تجارت و امور اقتصادى است. در اسلام حقوق افراد به نيكوترين و دقيق ترين وجه ممكن مورد توجه شارع مقدس قرار گرفته است. ضوابط و قواعد خريد و فروش و كسب و تجارت كه شرع مقدس مسلمان ها را ملزم به رعايت آنها كرده است ضوابط و قواعدى است كه بر اساس مصالح واقعى زندگى اجتماعى انسان ها تشريع شده است، تا مردم با رعايت آنها از زندگى سالم و سعادت دنيوى و اخروى برخوردار باشند. از آن جا كه بيشترين روابط اقتصادى در جامعه بر اساس بيع و خريد و فروش انجام مىگيرد و قوام زندگى اجتماعى و تعاون و هم يارى بين انسان ها در رفع نيازهاى يكديگر بر داد و ستد و معاملات استوار است، و از طرف ديگر به دليل غريزه زياده طلبى در انسان، معاملات ربوى، اين بدترين و مبغوض ترين نوع معامله از نظر اسلام، در ميان مردم شايع بوده است، قرآن مردم را از انجام داد و ستد و معاملات ربوى به شدت منع كرده است. لحن قرآن در منع از اين كار بسيار شديد است، تا جايى كه آن را به منزله جنگ با خداوند مىداند: فان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من الله؛ (79) اگر دست از معاملات ربوى بر نمى داريد پس بدانيد با خدا اعلان جنگ كرده ايد.

پيامبر صلّى الله عليه وآله مىفرمايند بعد از من مردم در اموال و روابط اقتصادى خويش دچار فتنه خواهند شد و حكم صريح قرآن را، مبنى بر حرمت ربا، ناديده خواهند گرفت و به بهانه بيع و خريد و فروش، با حيله هاى واهى رباخوارى خواهند كرد.

2- فتنه اعتقادى

آنچه هر انسان عاقلى با تمام وجود آن را تصديق مىكند و بعد از تصديق بايد به لوازم آن پاى بند باشد اين است كه ما انسان ها آفريده و بنده خدا هستيم. خداى متعال است كه عالم را خلقت نموده و ما را از نعمت وجود برخوردار كرده است و براى اين كه ما انسان ها به تكامل و سعادت برسيم با فرستادن بهترين بندگانش همراه با كتب آسمانى، نعمت خويش را بر ما تمام كرده است. شكر و سپاس نعمت هدايت و دين، كه بزرگ ترين نعمت الهى بعد از نعمت وجود محسوب مىشود، جز با قبول بندگى و عبوديت خدا، كه اين نيز بالاترين مقام متصور در حق انسان محسوب مىشود، تحقق پيدا نمى كند.

از طرف ديگر اين خداى متعال است كه بر انسان ها منت دارد كه نعمت خويش را در حق آنها تمام كرده است و هدايت و دين حق را بر آنها فرو فرستاده است. راستى چه اندكند آنها كه بى قدرى و ناچيزى خود را بشناسند و به عظمت خدا و بزرگى نعمت هايى كه براى انسان آفريده است پى ببرند و آن همه لطف و مهربانى خدا را در حق خود درك كنند!

راستى چه قدر زشت و ناپسند و ناسپاسى است كه انسان نادان بر خدا منت داشته باشد كه هدايت و راهنمايى او را پذيرفته است. غافل از آن كه خدا بر ما منت دارد؛ زيرا او ما را به دين حق هدايت كرده است.

قرآن كريم خطاب به پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم مىفرمايد: يمنون عليك ان اسلموا قل لا تمنوا على اسلامكم بل الله يمن عليكم ان هديكم للايمان؛ (80) مردم بر تو منت مىنهند كه اسلام آورند؟! بگو اسلام آوردن خود را بر من منت نگذاريد، بلكه اين خداست كه بر شما منت دارد كه شما را به ايمان هدايت كرده است. اين شما هستيد كه بايد با بندگى و اطاعت و عبادت، اين حق را به طور شايسته ادا كنيد، نه آن كه به بهانه ايمان آوردن خود را صاحب حق بدانيد و از خداى متعال طلبكار باشيد. بنابراين در بينش دينى، اصل بر بندگى و عبوديت و تسليم در مقابل خداست، نه بر منيت و روح استكبارى در مقابل خدا. پيامبر صلّى الله عليه وآله داشتن روحيه منيت و استكبارى به جاى آن كه خدا را بر نعمت دين و هدايت شكر گزار باشند و از او به خاطر دين حق ممنون باشند، بر خدا منت دارند كه دين را پذيرفته اند و خود را صاحب حق و طلبكار خدا مىدانند و از خدا (از موضع طلبكارانه) انتظار پاداش و رحمت دارند! همچنين در قبال ايمان آوردن خود را مستحق هيچ نوع مجازاتى نمى دانند. هر چند خداى متعال هيچ مجازاتى را بدون دليل بر بنده اى روا نمى دارد، لكن پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم داشته چنين روحيه اى را فتنه در دين مىداند؛ زيرا صاحبان چنين روحيه اى، آن جا كه رعايت دستور دينى با خواسته هاى نفسانى آنها سازگارى ندارد به راحتى با توجيهات نابجا در صدد فريب خويش و ديگران بر مىآيند. بنابراين، داشتن روحيه استكبارى مذكور در مقابل خدا با حقيقت دين و روح اسلام، كه چيزى جز تسليم در مقابل دين خدا نيست، ناسازگار است.

3- توجيهات دروغين؛ خطرناك ترين فتنه

خطرناك ترين فتنه در دين، كه پيامبر صلّى الله عليه وآله را نگران كرده و با در ميان گذاشتن آن با حضرت على عليه السلام مردم را بدان هشدار داده است فتنه و توطئه تحريف در دين و تحليل محرمات الهى در مقام اعتقاد است. هر چند عدم رعايت احكام شريعت در مقام عمل و داشتن روحيه استكبارى در مقابل خداوندى پروردگار، گناهى بس بزرگ است، لكن خطرناك تر از آن اين است كه انسان در صدد برآيد براى گناهان و اعمال ضد دينى خود توجيهات واهى و دروغين دست و پا كند و به خواسته هاى نفسانى خود رنگ دين و شريعت بزند.

در اين صورت شيطان با تمام قوا به كمك دنياپرستان به ظاهر مسلمان مىشتابد تا آنها را در القاى شبهات و تحريف احكام دين يارى رساند.

پيامبر صلّى الله عليه وآله مىفرمايد فتنه جويان براى تاءمين خواسته هاى نفسانى خود با توسل به شبهات و توجيهات دروغين و تخيلات واهى در صدد برمى آيند تا محرمات الهى را حلال نمايند و با دين خدا بازى كنند.

آنچه تذكر آن ضرورى مىنمايد و پيامبر نيز در بيان وظيفه حضرت على عليه السلام در مقابل فتنه ها و فتنه گران، بدان توجه مىدهد مساله تداوم چنين فتنه گرى هاى است كه تا ظهور حضرت صاحب الامر، امام زمان عليه السلام ادامه دارد، آنچه پيامبر صلّى الله عليه وآله به عنوان حلال كردن شراب به بهانه اين كه شراب همان كشمش حلال است يا حلال دانستن رشوه به بهانه هديه، و يا حلال دانستن ربا خوارى به بهانه خريد و فروش، بيان كردند تنها نمونه هايى از انواع فتنه هايى است كه در دين واقع مىشود نه اين كه مساله فقط به همين موارد ختم شود.

امروز نيز كسانى در ميان مسلمانان زندگى مىكنند و به حسب ظاهر مسلمانند و هرگز خود را از رقبه اسلام خارج نمى دانند اما به لحاظ روحى چنان نيستند كه احكام الهى را از روى طوع و رغبت پذيرا باشند اينان كه بعضا داراى موقعيت اجتماعى نيز هستند از سويى تحت تاثير فرهنگ غرب خود باختگى شده اند و از هويت دينى خود فاصله گرفته اند و از طرفى اطلاعات آنها از معارف دين ناكافى است در اين حال اى افراد بى آن كه كمترين صلاحيت اظهار نظر در باب مسائل تخصصى دين را داشته باشند و در مقام قضاوت مىنشيند و گاه تحت تاثير القائات شيطان و تشويق دشمنان دين قرار مىگيرند و خواسته يا ناخواسته چنان سخن مىگويند كه جز به معناى انكار دين خارج شدن از رقيه اسلام نيست، براى مثال اگر كسى بگويد قوانين اسلام اختصاص به زمان صدر اسلام و مردمان آن روزگار داشته و احكام و دستورات آن متناسب با جوامع صدر اسلام بوده است و در زمان حال و در آستانه قرن بيست و يكم، قرآن و احكام اسلام براى اداره جامعه كافى نيست و بايد احكام و دستورات آن را طبق صلاحديد و خواست انسان ها تغيير داد، يا اين كه كسى بگويد مردمان قرن بيست و يكم پيامبرى متناسب با زمان خود نياز دارند، چنين سخنانى هر چند به معناى انكار دين تلقى مىشود؛ لكن خود اين سخنان در درجه اول، نشانه عدم شناخت صحيح از دين و احكام آن است. بجاست صاحبان چنين تفكراتى قبل از اظهار نظر و سخن گفتن، درست به معنا و لوازم و عواقب سخن خويش توجه كنند. در آن صورت شايد از گفتن سخنانى كه بوى فتنه در دين از آن مىآيد پرهيز كنند و خود را از دام شيطان و دشمنان اسلام و قرآن نجات دهند.

تاريك كردن فضا به منظور گمراه كردن افكار عمومى

از آنچه تاكنون بيان شد دريافتيم كه راه كارهاى دشمنان دين و قرآن در فتنه و هجمه نظامى، با نحوه مقابله آنها در شكل تهاجم و فتنه فرهنگى به كلى متفاوت است. گفته شد آنها در جريان فتنه فرهنگى بر خلاف تهاجم نظامى هرگز به طور آشكار خود را در موضع انكار دين و مخالفت با فرهنگ دينى مردم نشان نمى دهند و به طور آشكار اعتقادات قلبى خود را ابراز نمى كنند. چرا كه در آن صورت كسانى كه سخنان آنها را مىشنوند با تامل در سخنان آنها يا آن را مىپذيرند يا به بطلان آنها پى مىبرند و در هر حال در صورت قبول عقايد باطل آنان، گمراهى حاصل، از روى علم و آگاهى است و آنچه اتفاق افتاده، تحت عنوان فتنه قرار نمى گيرد؛ زيرا گمراه كردن از طريق فريب و با تحريف افكار صورت نگرفته است. آنچه امروزه به عنوان فتنه فرهنگى در جامعه ما وجود دارد و دشمنان قرآن و فرهنگ دينى، با جديت تمام، از طريق تهاجم فرهنگى در حال انجام آن هستند اين است كه جو فرهنگى جامعه را به گونه اى آشفته و تيره و تار كنند كه مردم و به خصوص طبقه جوان در حال تحصيل، قدرت تشخيص حق و باطل را از دست بدهند و به طور ناخودآگاه در دام افكار و اعتقادات باطل و منحرف آنها گرفتار آيند. طبيعى است كه اگر قشر تحصيل كرده يك كشور دچار انحراف فكرى شد زمينه گمراهى و انحراف افكار عمومى آن جامعه نيز فراهم خواهد شد، كه اذا فسد العالم فسد العالم.

بنابراين فتنه فرهنگى مذكور كه پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم بدان هشدار دادند از خطرناك ترين امورى است كه سعادت دنيا و آخرت مردم را تهديد مىكند.

به نظر مىرسد براى مقابله با چنين خطرهايى، دولت اسلامى بايد چنان از نظر قدرت بيان حقايق دين و نشر فرهنگ و معارف قرآن قوى باشد و نظام آموزشى از دبستان تا دانشگاه و تمام مراكز فرهنگى كشور را تحت نظارت دقيق بگيرد، كه بدخواهان و دشمنان اسلام قادر نباشند با مشوش كردن فضاى فرهنگى، ديگران را گم راه كنند.

از طرف ديگر، اساسى ترين وظيفه عالمان دينى نيز روشنگرى مردم -به خصوص طبقه جوان جامعه كه از معارف دينى و علوم قرآنى آگاهى كافى ندارند - و مقابله با فتنه فرهنگى است. اين آشنايان به علوم دينى هستند كه موظفند با روشنگرى، مردم و نسل جوان را از خطرات فرهنگى و توطئه دشمنان دين، آگاه كنند و آنان را از دام هاى شيطانى برحذر دارند. اين مردم متدين هستند كه مىتوانند با پشتيبانى از عالمان دينى متعهد، آنها را در انجام رسالت بزرگشان در هدايت جامعه يارى كنند.

چنان كه در ابتداى كتاب ذكر شد در اين قسمت به ذكر علل و انگيزه هاى مخالفان فرهنگ دينى از منظر على عليه السلام در نهج البلاغه مىپردازيم. در اين جا ابتدا به معرفى افراد مذكور از ديدگاه حضرت على مىپردازيم و سپس بحث را با بيان علل و انگيزه هاى افراد مذكور در مخالفت با فرهنگ دينى و آموزه ها و دستورات قرآن به پايان مىبريم.