معارفى از قرآن

شهيد محراب آيت الله دستغيب (ره)

- ۱۰ -


عيادت على (عليه السلام) و توبه پيش از آن

كلمه لطيفى شيخ شوشترى ذكر كرده است مى‏فرمايد مستحب است كسى كه عيادت مريض مى‏رود، هديه‏اى براى بيمار ببرد چون دلشاد مى‏گردد. امروز هم على (عليه السلام) سخت بيمار است، بيائيد كارى كنيد على (عليه السلام) را شاد كنيد. آن وقت شيخ مى‏گويد: پيش از رفتن عيادت تا در مسجد هستيم توبه‏اى از گناهان بكنيم كه با توبه برويم پيش على (عليه السلام).

21

بسم الله الرحمن الرحيم
اومن كان ميتاً فاحييناه و جعلنا له نوراً يمشى به فى الناس كمن مثله فى الظلمات ليس بخارج منها(236)

على (عليه السلام) رعايت حقوق را مى‏فرمايد

روز بيست و يكم ماه رمضان و روز شهادت على (عليه السلام) است دوستان و اهل محبت از راه‏هاى دور در خانه خدا جمع شده‏اند امروز سالگرد شهادت على است موقع جوش آمدن مهرهاى اهل محبت است.
مرحوم نراقى در دارالسلام نقل كرده است (مختصر مى‏گويم محل شاهد را) راجع به شيعه‏اى كه در ورود به عراق، شرطه بغداد خيلى اذيتش كرد به طورى كه بالاخره گفت: مى‏روم نجف شكايتت را به على (عليه السلام) مى‏كنم. در نجف اشرف بالاى قبر على (عليه السلام) متحصن شد حاجتش فقط اين بود كه اين ظالم هلاك بشود. نفرين كرد. شب در عالم رويا اسدالله الغالب على بن ابى طالب (عليه السلام) را ديد. حضرت فرمود او را به من ببخش رهايش كن، گفت آقا رهايش نمى‏كنم تا شما تلافى نكنيد من دوست شما هستم در راه دوستى شما اينطور به سرم آورده، فرمود: او را به من ببخش من تلافى مى‏كنم چون اين شخص حقى بر من دارد گفتم: آقا اين شخص چه حقى به شما دارد؟ فرمود: وقتى همراه قشونش از صحراى نجف مى‏گذشت نظرش به گنبد قبر من افتاد پياده شد ادب و خضوع كرد بعد سوار شد و رفت آن ادب پيش ما محفوظ است، در عوض آن ادبى كه كرده من عفوش را از تو مى‏خواهم.
بعد از اينكه بر مى‏گردد آن رئيس شرطه به او مى‏رسد مى‏گويد رفتى چكار كردى؟ گفت چه بگويم از فتوت على (عليه السلام) كارى كرده بودى كه على (عليه السلام) ملاحظه آن كارت را كرد و جريان را برايش گفت مبهوت شد گريه كرد توبه و انابه كرد كارهايش را اصلاح كرد بعد هم رفت نجف سر قبر على (عليه السلام) گفت اى آقائى كه شما كوچكترين عملى را فراموش نمى‏كنى خاك بر سر ما اگر به غير از شما سر و كار داشته باشيم.

حفظ از شرور به بركت ولايت اهل بيت

در كتاب آثارالحجة مكاشفه علامه بزرگوار حكيم اسلامى فيلسوف بزرگ مرحوم مغفور حاج ميرزا مهدى آشتيانى را نقل كرده است اين عالم بزرگ برايش مكاشفه‏اى رخ داد كه واقعاً شنيدنى است آدمى بايد عبرت بگيرد. ايشان فرمود من مبتلا به مرض يرقان بودم وقتى مشرف شدم براى زيارت مشهد رضا (عليه السلام) به قصد اينكه از على بن موسى الرضا (عليه السلام) سه حاجت بطلبم يك حاجتم اينكه اين مرضم خوب شود، حاجت دومم حاجت مخصوصى بود كه ذكر نمى‏كنم، حاجت سومم نجات ايران از فتنه كمونيست بود موقع فتنه توده‏اى‏ها و گرفتن شمال ايران بود كه همان فتنه پيشه‏ورى باشد كه در سى سال قبل واقع شد ايران در خطر بزرگى قرار گرفته بود. ايشان مى‏فرمايد: خيلى ناراحت بودم حركت كردم براى مشهد مقدس در اثناى راه حالم به هم خورد بى هوش شدم همراهانم هم از سفر باز ماندند در آن حال اغماء مكاشفه‏اى به من دست داد يك وقت ديدم از آسمان متصل نور به زمين مى‏آيد متوجه شدم كه صحراى عرفات است ديدم نورهائى كه مى‏آيد در يك قسمت است كه همه خلق هم متوجه آن قسمت هستند آن قسمت را نگاه كردم ديدم چهارده خيمه نورانى است كه نور، از آسمان به اين چهارده خيمه متصل در اياب و ذهاب مى‏باشد. پرسيدم چه خبر است گفتند: آنكه از همه بزرگتر است خيمه خاتم انبياء محمد مصطفى (صلى الله عليه و آله و سلم) تا آخرى آنها خيمه مهدى آل محمد امام ثانى عشر صلوات الله عليهم اجمعين. دويدم خودم را رساندم به رسول الله مقابل رسول خدا عرض ادب و سلام كردم گفتم يا رسول الله! سه حاجت دارم رسول خدا فرمود كه چون تو در راه زيارت فرزندم رضا (عليه السلام) هستى مى‏خواهى به روى سر قبر حضرت رضا (عليه السلام) اين حاجت‏هايت را هم از آقا بگير از خيمه بيرون آمدم رفتم خيمه امام هشتم و اذن گرفتم وارد شدم سلام كردم خيلى به من رأفت و مهربانى كرد، گفتم يا مولا سه حاجت دارم آمده‏ام سر قبر شما براى اين سه حاجت. يكى يكى سه حاجتم را گفتم اول خوب شدنم، دوم آن حاجت مخصوص، سوم رفع شر توده‏ايها از ايران.
امام فرمود: اما حاجت اولت موضوع بيمارى يرقان صلاح تو اين است تو بايد تا آخر عمر بيمار باشى، قبول كردم (گاه مى‏شود خدا براى مؤمن مقامى تدارك كرده كه به آن مقام نمى‏رسد مگر به يك نوع گرفتارى در دنيا) حاجت دوم را فرمود: رواست و اما حاجت سوم كه شاهد ما است به پيشه‏ورى و توده‏اى‏ها و فسادها كه هست فرمود راحت‏باش به اين زودى تمامشان را رد مى‏كنيم. رفع شر تمامشان خواهد شد و اين جمله را هم فرمود: كه تمام عرايضم مقدمه اين جمله بود فرمود شما ايرانيان مادامى كه با قبور ما اهل بيت سر و كار و پناهندگى داريد و به مجالس مصيبت ما علاقمنديد از هر شرى در امانيد. واقعاً همين است.
خواستم بگويم كه هر چه بروز ارادتى كه داديد اينها فراموش شدنى نيست.

ايمان و عمل نيك موجب زندگى روحانى

در جاهاى متعدد قرآن مجيد كه از ايمان نام مى‏برد در پى آن عمل صالح را نيز تذكر مى‏فرمايد شايد يكى از نكات آن اين باشد كه اين دو، ايمان و عمل صالح بايد با هم باشد تا شخص بهره‏مند گردد و حيات روحانى بيابد ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اين دو تا در هر كس پيدا شود خداى عالم حيات تازه‏اى به او مى‏دهد دو سه آيه‏اش را مى‏خوانم و به ترجمه اكتفا مى‏نمايم.
در سوره انفال مى‏فرمايد يا ايها الذين آمنوا استجيبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم‏(237) اى كسانى كه ايمان آورديد پاسخ دهيد خدا و پيغمبرش را هنگامى كه شما را به چيزى مى‏خواند كه شما را زنده مى‏كند. اى مومنين وقتى خدا، محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) به شما مى‏گويند بيائيد چيزى يادتان بدهيم كه زنده بشويد (و آن ايمان و عمل صالح است) اگر اين دو را پذيرفتيد حيات پيدا مى‏كنيد و شما را زنده مى‏نمايد.
آيه شريفه ديگر اومن كان ميتا فاحييناه آيا كسى كه مرده بود پس او را زنده گردانيديم، مرده‏ها! مى‏خواهيد زنده شويد؟ ايمان و عمل صالح كنيد.
آيه شريفه ديگر مى‏فرمايد كه من عمل صالحاً من ذكر او انثى و هو مومن فلنحيينه حيوة طيبة(238) از اين صريحتر نمى‏شود هر كس كار نيك كند از واجبات يا مستحبات هر چند خار از سر راهى بردارد، مرد باشد يا زن در حالى كه مؤمن باشد پس زنده مى‏گردانيم او را زندگى نيكو. در ايمان و عمل صالح زن و مرد ندارد اگر ايمان و عمل صالح آمد، اين ترقى، رشد و تكامل است، حيات طيبه خالصه، حيات پاكيزه به او مى‏دهيم.

عزت، براى مومن صالح است

حيات كه فارسيش زندگى است حقيقت حيات نيرو است منشأ آثار است يعنى چيزى است كه از آن آثار تراوش مى‏كند. منشأ اثر خداى عالم براى تو قرار داده كه اگر ايمان و عمل صالح داشته باشى يك نيروى فوق العاده‏اى به تو مى‏دهد اگر ايمان نباشد بشر ضعيف است، به قدرى شخص بى ايمان ذليل مى‏شود، از در سينما كه رد مى‏شود چشمش به مناظر عكسهاى مهيج شهوات كه مى‏افتد نمى‏تواند رد شود جاى خود خشك مى‏شود، نيرو و عزت آن است كه اگر خوشكلترين زنها جلويش عريان شود مى‏تواند خودش را بگيرد، نگاهش نمى‏كند چون قوى است، قوى كه شد خود زن لخت هم ببيند نگاهش نمى‏كند آخرش را مى‏خواند مرد آخر بين مبارك بنده‏اى است مى‏فهمد اگر نگاهش كرد به آن ميل مى‏كند دنبالش نمى‏كند در چه ذلتهائى كه مى‏افتد مگر هر كس دنبال هر هوسى رفت به آسانى به آن مى‏رسد؟ نيروى ايمان كه نباشد آدمى در برابر هر شهوتى زانو به زمين مى‏زند العزة لله و لرسوله و للمؤمنين اگر حيات آمد خيانت نمى‏كند، خيانت مال آدم ضعيف و ذليل است.

ابوذر نيرومند در ايمان

مؤمن عزيز و قوى است، مثل ابوذر كه وقتى معاويه مى‏خواست دينش را بخرد دويست اشرفى داد به دو غلامش گفت اگر توانستيد اين پول را به ابوذر بدهيد و ابوذر را پولكى بكنيد من شما را آزاد مى‏كنم دو نفرشان آمدند پيش ابوذر و دويست اشرفى را گذاشتند جلوى ابوذر، ابوذر پرسيد چيست؟ گفتند: دويست اشرفى است و معاويه داده فرمود از كجا آورده؟ معاويه مالش كجا بود گفتند از بيت المال است فرمود كه بيت المال از همه مسلمانها است به چه مناسبت دويست مثقال اشرفى به من مى‏دهد آيا به همه مسلمانها دويست مثقال طلا داده است؟ گفتند: نه براى شما خصوصى آورده شده، تا اين را گفتند فرمود فوراً پولها را برداريد و به معاويه بدهيد و بگوئيد من احتياج ندارم تا اين دو گرده نان جو را دارم كه يكى از آن براى امروز و يكى ديگر براى امشب - پس كيست از من بى نيازتر - اما بودند اشخاصى كه پولها را گرفتند دست از على (عليه السلام) برداشتند نوكر معاويه و معاويه صفتها شدند و ذليل گرديدند. اگر حيات آمد ديگر ذليل پول و شهوت نمى‏شود بلكه بزرگ مى‏شود هيچ وقت به دنيا اهميت نمى‏دهد، دنيا چيزى نيست كه به آن اهميت داده شود.
اگر اين نيرو پيدا شد آيا با همه تواضع مى‏كند يا نه؟ كبرى در كار نمى‏آيد اگر رشد عقلى پيدا كرد هيچ وقت آدمى حرص نمى‏زند براى نهادن چه سنگ و چه زر غصه فردا براى چه مى‏خورى؟ آيا يقين دارى تا فردا زنده هستى؟ نبايد آدمى بدون جهت و براى چيزهاى فانى غصه بخورد لنحيينهم حياة طيبة غصه نداشته باش مگر براى آخرت و پس از مرگت.

تنها از گناهانتان بترسيد

حضرت على (عليه السلام) فرمود پنج كلمه يادتان مى‏دهم و براى اين پنج كلمه اگر شترسواريها كنيد و شترها از كار بيفتند و بيابانها را طى كنيد، بدانستن اين چند كلمه مى‏ارزد. من كلمه اولش را بگويم: لا يخافن احد الا ذنبه شيعيان على! حق نداريد از چيزى بترسيد مگر از گناه، هيچ چيزى را زشت ندانى مگر گناه، گناهت خوابت را بگيرد نه امور دنيوى‏(239) .
در دنيا هر كس در راه ايمان و عمل صالح افتاد، زندگى خوشى و نيروى الهى به او داده مى‏شود كه از آثارش عفت، قدرت، نگهدارى نفس است در برابر هر موضوع تكان دهنده‏اى، خودش را محكم مى‏تواند بگيرد چون زنده است، اهل رضا و تسليم است هيچ پيش آمدى تكانش نمى‏دهد به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست بهجتى نصيبش مى‏گردد كه زوال ندارد لذا من اين جمله را امروز در اين اجتماع عام بگويم:

توحش غرب در اخلاقيات

در ذهن بعضى از جوانها مى‏آيد شنيده‏اند يا خوانده‏اند كه مثلاً آمريكا كشور پيشرفته است و ايران عقب مانده. من نمى‏دانم چه دستهائى در كار است كه اين چيزها را در ذهن جوانهاى ما مى‏اندازند؟ به چه مناسبت اين حرفها را مى‏زنيد؟ فقط مختصر بگويم من عددش در نظرم نيست روزانه بلكه ثانيه شمارى شده است در آمريكا چه جنايات و خودكشيها و فسادهائى كه مى‏شود مثلاً دختر دزدى كه تتمه‏اش به ايران سرايت كرده است آيا اين پيش افتادن است؟! آيا خود كشى و دختر دزدى پيش افتادن است. آمريكا كه اين همه پول مى‏ريزد براى اسلحه جمع كردن، آيا توانسته است امنيت كشورش را حفظ كند؟ بله اسلحه خوب است براى موقعى كه جنگ بشود تنها حرفى كه مى‏توانم بزنم اى مسلمانها، اى كسانى كه صداى مرا مى‏شنويد، تنها چيزى كه بدون اسلحه و مأمور براى امنيت كفايت است، ايمان است و بس و هر كس چيز ديگرى خيال كند، خيال خام است.
يا مثلاً درباره سوئد، گويند: در جهان تنها كشورى كه آرامش و راحتيش بهتر و بيشتر است سوئد است. فعلاً خود كشيهائى كه در كشور سوئد مى‏شود نسبت به جمعيتش بيشتر است از خود كشيهائى كه در تمام ايالات آمريكا به قدر جمعيتش واقع مى‏شود آيا اين خود كشى‏هاى اهالى سوئد از چيست؟ از اصل آرامش كه ايمان است بى خبرند.

22

بسم الله الرحمن الرحيم
ينادونهم الم نكن معكم قالوا بلى ولكنكم فتنتم انفسكم و تربصتم و ارتبتم و غرتكم الامانى حتى جاء امر الله و غركم بالله الغرور فاليوم لا يؤخذ منكم فدية ولا من الدين كفروا مأويكم النار هى مولاكم و بئس المصير(240)

ديدار بهشتيان و دوزخيان و سخنانشان به يكديگر

از موضوعاتى كه در قرآن و روايات ذكر شده اين است كه جهنميان يكديگر را مى‏بينند. در سوره مباركه اعراف دارد كه مخاطبه مى‏كنند اهل جهنم مى‏گويند، اى بهشتيان منت بر ما گذاريد از اين آبهاى فراوان و روزيهائى كه خدا به شما عطا فرموده به ما نيز بدهيد(241) بهشتيان پاسخ گويند خداوند اين نعمتها را بر كافران حرام فرموده است. غرضم ملاقات و ديدن است نزديك كه نمى‏توانند بشوند ولى مى‏بينند البته اين هم حكمتى دارد كه مؤمنين جهنميان را مى‏بينند و برعكس، مؤمنين جهنميان را مى‏بينند تا لذتشان بيشتر شود كه شكر خداى را كه ما مبتلا نشديم. جهنميان هم بهشتيان را مى‏بينند براى اينكه بر حسرتشان افزوده گردد. در دعاى كميل مى‏خوانيد(242) خدايا گيرم بتوانم صبر كنم بر سختى گرمى آتش جهنم، اما چطور صبر كنم بر محروميتم؟
وقتى كه منافقين چشمشان به مؤمنين مى‏افتد نور افشانى آنان را مى‏بينند در حاليكه خودشان اين قسم در تاريكى و ظلمت چه بر سرشان مى‏آيد؟ صدا مى‏زند اى مؤمنين مگر نه ما با شما در دنيا بوديم ينادونهم الم نكن معكم حالا شما هم نگاهى به ما كنيد تا از نور شما بهره‏مند شويم قالوا بلى آرى، در دنيا تمام ما در يك شهر زندگى مى‏كرديم، با هم معاشرت، مصاحبت هم داشتيم لكن با اين تفاوت كه ما از جان و دل وعده خدا را پذيرفتيم و عمل كرديم لكن شما فتنتم انفسكم خودتان را در هلاكت انداختيد و تربصتم همه منتظر بوديد كه چه وقت بلا بر سر مؤمن مى‏آيد، منتظر بوديد وضعشان خراب بشود و ارتبتم تمام در شك بوديد يا مثلاً مى‏گفتيد اينها را آخوندها در آوردند.

آرزوها پايان ندارد

و غرتكم الامانى آمال و آرزو مشغولتان كرد واى از آدمى، هيچ حجابى بين انسان با آخرت و خدا و ايمان مثل آمال و آرزوها نيست هوسها هم كه مرز ندارد هل من مزيد مى‏كند، ديگر چه وقت به فكر مرگ مى‏افتد وقتى مرد ديگر آنجا هر چه مى‏خواهد بگويد رب ارجعون لعلى اعمل صالحاً در تفسير منهج ذيل آيه غرتكم الامانى حديث لطيفى از خاتم انبياء محمد مصطفى (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل نموده است خلاصه آن را عرض كنم.
روزى پيغمبر در مسجد با انگشت يا با چوب جلوى روى اصحاب روى زمين نقشه‏اى كشيد بعدش فرمود: نگاه كنيد، خط دراز و درشتى روى آن از اول تا آخرش كشيد فرمود: اصحاب ديديد چكار كردم؟ خطهائى كه اول كشيدم آرزوها بود كه ناگاه بانگى بر آمد خواجه رفت و اين خطى كه رويش كشيدم مرگ است، مرگ مى‏آيد تمامش را نيست مى‏كند.

مانند مور و دانه خوراك گنجشك

به تعبيرى كه يكى از دانشمندان كرده است گويد روزى در بيرون صحرا نشسته بودم مورى را ديدم كه دانه گندمى زير خار و خاشاك پيدا كرد به چه زحمت و مشقتى از زير خار و خاشاك بيرون آورد و مقدار مسافتى را پيمود هر جا كه پست و بلندى بود آن دانه گندم را به زحمت مى‏برد. من هم عقب سرش رفتم ببينم به كجا مى‏رود. مسافت زيادى پيمود تا به لانه‏اش رسيد. ديدم گنجشكى از بالا به پائين جست دانه گندم و خود مورچه را بلعيد. به فكر رفتم آدمى اين همه زحمت مى‏كشد ناگهان ملك الموت مى‏آيد او را مى‏برد. آنچه زحمت كشيده تمامش به هدر مى‏رود. مال و جاه را آورد تا سوراخ گور، اما آنجا از او گرفتند و بدنش را زير خاك كردند نه فرش و نه چراغ، نه انيس و مونسى جز ايمان و عمل صالح هيچ چيز هم ندارد غرتكم الامانى آدمى بدبخت اينجور است كه زحمت مى‏كشد براى خوشى اما بيچاره نمى‏داند غير از دردسر چيز ديگر نيست.
امام سجاد مى‏فرمايد: واكفنا طول الامل خدايا تو خودت ما را از شر آمال و آرزوها نگهدار.
حتى جاء امرالله مرگ هم آمد و گذشت و غركم بالله الغرور شيطان شما را مغرور كرد، تا مى‏گويند انفاق به فقراء بكن مى‏گويد نبايد چيزى به آنها داد چون اگر خدا مى‏خواست خودش به آنها مى‏داد اينها كفر است‏(243) .

مؤمن، ظاهر و باطنش يكى است

فاليون لا يؤخذ منكم فديد ولا من الدين كفروا ما ويكم النار فرق بين منافق و كافر كه در آيه اسم هر دو را يادآورى كرده، انسان ظاهر و باطنى دارد. ظاهرش زبان است، دست و پا و چشم و گوش است. باطن، درون و ناپيدا است كه ايمان باشد گاهى آدمى در دلش ايمان هست به ظاهرش نيز آن را آشكار مى‏كند، نماز و روزه و غيره را به جا مى‏آورد، ياد خدا و تقوا و عمل صالح دارد هم برون و هم درون است، هم باطنش از خوف خدا مى‏ترسد و ظاهر و بدنش از ترس خدا از گناه فرار مى‏كند. در دلش شوق بهشت است و راستى آرزو دارد جمال على (عليه السلام) را ببيند، آرزو دارد سر حوض كوثر باشد در ظاهرش هم آنچه هم جوارى با بزرگان است پرهيز مى‏كند يعنى از گناه فرار مى‏كند.

اگر مى‏خواهى با پيغمبر هم نشينى باشى...

ضمناً حديث لطيفى بگويم: روزى اعرابى (باديه نشين) كه كمتر موفق مى‏شدند خدمت پيغمبر برسند به مدينه خدمت خاتم انبياء محمد مصطفى (صلى الله عليه و آله و سلم) آمد عرض كرد يا رسول الله من آنچه خدا واجب فرموده انجام مى‏دهم يعنى روزه مى‏گيرم فقط ماه رمضان كه روزه‏اش واجب است و نماز هم مى‏خوانم فقط نمازهاى يوميه و خمس و زكات هم كه فقير هستم ندارم بدهم حال من چطور است؟ (حاصل روايت منقوله) پيغمبر هم فرمود انك فى الجنة تو در بهشت هستى (چون واجباتت را انجام مى‏دهى) تا فرمود بهشتى هستى، آن اعرابى زرنگ گفت حالا كه بهشتى هستم معك با تو هستم؟ بودن با پيغمبر شوخى نيست. اجتماع با اولياء عادى نيست.
حضرت تاملى كرد فرمود بودن با من شرط دارد بايد خودت را از هر گناهى نگاه بدارى، چشمت را از هر حرامى نگه بدارى.
اگر مى‏خواهى با پيغمبر باشى مناسبت مى‏خواهد، با كثافت گناه نمى‏شود، بعين مثل كسى كه از چاه مستراح آمده بيرون مى‏خواهد برود پيش سلطان، در روايت دارد كه شخص مثلاً دروغى مى‏گويد و بوى گندش تا هفت آسمان بالا مى‏رود كه ملائكه‏هاى هفت آسمان لعنتش مى‏كنند.(244)
از كوزه برون همان تراود كه در اوست در دلت اگر حب على است در برونت هم از هر گناهى بايد پرهيز بكنى.

منافق دو رو، و دو رنگ است

بعضى هستند ظاهرشان خوب هستند، اظهار ايمان و تقوا مى‏كنند اما درونشان خبرى نيست، منافق كسى است كه ظاهرش ايمان و تقوا، نماز، روزه اما در دلش پارك و پول و زرق و برق و مال و جاه و رياست است.
اما كافر آن است كه اين حقه و كلك را ندارد، ظاهر و باطنش كفر است واى از منافقين ان المنافقين فى الدرك الاسفل من النار(245) منافق يك در كه عذابش سخت‏تر از هر كافرى است - باز كافر تكليفش معين است يك طرفى است، اما منافق كه لعنت خدا بر هر منافقى باد، نماز جماعت مى‏آيد براى منزلت و قرب پيش خلق يراؤن الناس براى اينكه تعريفش كنند يا مى‏رود پاى منبر مى‏نشيند(246) نماز مى‏خواند براى اينكه نمايش بدهد كه من نماز خوان هستم، امروز روزى است كه لا يؤخذ منكم فدتة اى منافقها فديه از هيچ كدامتان گرفته نمى‏شود در آخرت اصلاً از اين حرفها نيست كسى نمى‏تواند حبسش را بخرد، كسى عذاب آنجا را نمى‏تواند بخرد چون چيزى ندارد لخت و عريان است ولا من الذين كفروا و نه از كسانى كه كافرند فديه گرفته مى‏شود مأويكم النار جاى تمامشان آتش است هى مولاكم مولا از اولويت است اولى و سزاوار براى شما جهنم است و بئس المصير و بد بازگشتى است.

شانزده معنى براى مولا

قريب شانزده معنى در لغت عرب براى مولا ذكر شده است هر جا بكار رفت بايد مراعات مناسبت مقام را كرد اينجا رعايت مناسبت مولا، اولى است - اولى يعنى سزاوارتر، مناسبتر مثلاً در غدير خم كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) على (عليه السلام) را بلند كرد فرمود من كنت مولاه فهذا على مولاه مولا آنجا از باب ولايت الهيه است و مولاى اينجا انسب است مناسبتر، سزاوارتر يعنى اى كافرها مناسب شما بهشت نيست بلكه جهنم است.

عدل خدا در همه عوالم وجود

بلاشك در تمام عوالم وجود عدل خدا مسلم است چه عوالم ملك يا ملكوت دنيا و آخرت از قطره آب تا برود عرش تا بالاتر همه جا با عدل است بالعدل قامت السموات والارض عدل كدام است؟ وضع كل شى‏ء فى محله هر چيزى را به جاى خودش جاى دادن است چنانكه ظلم در غير محل است در قيامت عدل الهى كمال ظهور را دارد مثلاً اگر جهنمى را در بهشت بياورند استفاده نمى‏كند بهره نمى‏برد زيرا كسى كه ايمان ندارد چشم دلش كور است، كسى كه اصلش با خدا سر و كار ندارد، كسى كه با محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) سر و كار ندارد حالا او را پيش محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) ببرند چه استفاده‏اى مى‏كند؟ كسى كه چشمى ندارد كه جمال محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) را ببيند. صم بكم عمى فهم لا يعقلون كسى كه عقل ندارد بهره نمى‏برد. مومن لطيف است بدنش هم در قيامت در نهايت لطافت است. كافر غليظ است قلوبهم كالحجارة دل كافر از سنگ سخت‏تر است فرداى قيامت بدنش از سنگ سخت‏تر است آنجا ديگر ظاهر و باطن يكى مى‏شود آنكه شما شنيده‏ايد زنجير هفتاد زرعى‏(247) آتشين دور گردن كافر و ظالم مى‏پيچيند، كوه تكان مى‏خورد اما دل كافر ذره‏اى تكان نمى‏خورد. غرضم چنين نفوس شقيه‏اى، بدنشان هم سخت و غليظ مى‏شود و بعضى از كفار به قدرى غليظ مى‏شوند كه هر دندانى از آنان به قدر كوه احد است به همان اندازه مومنى كه در دنيا دلش نازك و رقيق بود حالا در اين عالم نيز لطافتش آشكار مى‏شود.

قلبى كه طاقت شنيدن آيه عذاب ندارد

تا يك آيه عذاب برايش بخوانند از كف مى‏رود. در تذكره‏ها نوشته‏اند وقتى كه منصور عمار رد مى‏شود مى‏شنود از خانه‏اى صداى ناله‏اى مى‏آيد گوش مى‏گيرد مى‏فهمد جوانى است با خدا مناجات مى‏كند. خوشش آمد ديد دلش آتشينى دارد آتشى روى آتشش ريخت، از شكاف در، آيه عذابى برايش خواند يا ايها الذين آمنوا قوا انفسكم بالاخره يك وقت ديد صدا نمى‏آيد فردا آمد از همانجا رد شود ديد صداى گريه مى‏آيد نگاه كرد ديد پير زنى گريان است، پرسيد چيست؟ گفت: جوانى داشتم ديشب در حال عبادت بود يك نفر از پشت در، آيه عذابى خواند كه پسرم طاقت نياورد صيحه‏اى زد و از دنيا رفت چقدر دلش رقيق و لطيف بوده است. اين لطافت كه حالا هست فرداى قيامت سرايت در بدنها دارد. مومن به اين لطيفى تو را به خدا آيا مى‏شود در كُند و زنجيرش كرد. قرآن مى‏فرمايد مومنين وقتى آيه قرآن برايش مى‏خوانند مى‏لرزند(248) مى‏ترسند لذا بهشتيان تمامشان لطيف هستند و جهنميان همه غليظ و سخت هستند. واى از قساوت دل‏(249) (براى شرح قساوت دل به كتاب قلب سليم مراجعه كنيد) امروز روز كار است. فردا فديه (حبس خريدن) نيست عدل اين الست كه خوراك مناسب جهنمى، حميم است نه آب حوض كوثر. از آن طرف هم حميم جهنم نمى‏شود نزديك بهشتيان برد. در قرآن مجيد مى‏فرمايد: بعد از آنكه بهشتيان در بهشت و جهنميان در جهنم هر كس در جاى خودش قرار گرفت، منادى ندا مى‏كند الحمدلله، حمد خدائى را كه هر كس جهنمى بود به جهنم و هر كه هم بهشتى بود او را به بهشت برد(250) .

مسيح بر سر جنازه مادرش مريم

در مصابيح القلوب سبزوارى اين داستان را نقل كرده است جناب عيسى شهرى نبوده بلكه بيابانى بوده است و از اين قريه به آن قريه مى‏رفته است. گاهى حضرت عيسى با حواريين مى‏گشته است گاهى دو تا گاهى بيشتر تا بالاخره يك وقت تمام قوم را رها مى‏كند فقط مادرش مخدره سيده زنان زمانش حضرت مريم و خودش رفتند كوه لبنان را اختيار كردند و آنجا هم روزها بعضى از اوقات مادرش را رها مى‏كرد ميوه و خوراكى از درختها جمع‏نموده براى مادرش مى‏آورد و افطار مى‏كردند. روزى جناب مسيح براى تهيه خوراك رفت، تصادفاً مرگ مريم رسيد. در نبودن جناب عيسى، مريم از دار دنيا رفت. مسيح وقتى مى‏آيد مى‏بيند مادرش افتاده، اول خيال مى‏كند خواب است به آرامى صدايش مى‏زند متوجه مى‏شود كه نفس نمى‏كشد. خيلى به مسيح سخت گذشت، در كوه و غربت و تنهائى علاقه‏اش در كره خاك به مادرش بود. اجمالاً خيلى ناراحت شد چنين نوشته‏اند كه خداى عالم براى انس مسيح در همان حال اجازه فرمود با روح مادرش اتصال پيدا كند و با مادرش انسى بگيرد از جمله از مادرش پرسيد گفت من كه موقع مردنت نبودم تا از تو بپرسم دلت چه مى‏خواهد حالا بگو. فرمود فرزندم حالا كه اينجا رسيدم آرزو دارم برگردم به دنيا شبهاى طولانى زمستان در مكان تار و تاريكى با خداى خودم راز و نيازى داشته باشم و روز گرم تابستانى باشد آن روز را روزه بدارم.
در روايت است كسى كه نور سحر خيزى نداشته باشد در قيامت مفلس است. خدا همه را موفق بدارد.

يك شب قدر بهتر از هزار ماه

تا حال دو ثلث از ماه رمضان گذشته است و از ثلث آخرش هم دو روزش گذشته است يك امشب ديگرى از قدر باقى مانده است. ليلة القدر - اگر ليلة القدر نصيب كسى شود خير من الف شهر بهتر از هزار ماه عبادت است لذا امام صادق (عليه السلام) در شب بيست و سه ماه رمضان مريض بود فرمود بسترم را ببريد در مسجد پناهنده به خانه خدا بشوم.
روايت است كه فاطمه زهرا سلام الله عليها خودش و هر كه در خانه بود سعى مى‏كرد كه خوابشان نبرد با خدا راز و نيازى داشته باشند. در شب بيست و سوم رسيده است كه هر كس سوره روم و عنكبوت بخواند اهل بهشت است ضمناً مغرور هم نشويد اين قضايا قضاياى مطلقه است بيان بزرگى ثواب و كار است مثل گريه بر حسين (عليه السلام) است كه هر كس بر حسين (عليه السلام) گريه كند، بهشت برايش واجب است.
در يك روايت مى‏فرمايد كسى كه امشب (شب بيست و سوم) سوره روم و عنكبوت را بخواند بهشت برايش واجب است. در روايت ديگرى هم مى‏فرمايد شب قدر چهار طايفه هستند از هر فضلى محرومند يكى دائم الخمر، ديگر عاق والدين، سوم قاطع رحم، گاه مى‏شود شخص تا پدر و مادرش زنده بودند از او راضى بودند وقتى مردند يادشان نمى‏كند ناراضى مى‏شوند. خدايا به عزت و جلالت حيا و ميتا پدر و مادر و ذوى الحقوق از ماها راضى بفرما.
خدايا ما كه جاهليم هيچ متوجه نيستيم تو نظر لطفى بفرما خدايا به حق اين شب بزرگ پدر و مادر و بستگان ما و همه را غريق رحمت بفرما.
چهارم، مشاحن يعنى كسى كه با مؤمنين دشمنى نمايد(251) .

23

بسم الله الرحمن الرحيم
ينادونهم الم نكن معكم قالوا بلى ولكنكم فتنتم انفسكم و تربصتم و ارتبتم و غرتكم الامانى حتى جاء امر الله و غركم بالله الغرور فاليوم لا يؤخذ منكم فديد ولا من الذين كفروا مأويكم النار هى مولاكم و بئس المصير، الم بان للذين آمنوا ان تخشع قلوبهم لذكر الله و ما نزل من الحق ولا يكونوا كالذين اوتوا الكتاب من قبل فطال عليهم الامد فقست قلوبهم و كثير منهم فاسقون‏(252)
.

نور ايمان كجا و تاريكى شك كجا؟!

منافقين به مومنين مى‏گويند: شما چكار كرديد كه ما نكرديم؟ جواب مى‏دهند بله ما با هم در دنيا بوديم با اين تفاوت كه دعوت انبياء در ما اثر گذاشت، آمادگى پيدا كرديم گفتند: بعد از مرگ نور ايمان مى‏خواهيد؟ ما هم دست و پا زديم حرف شنيديم ولكنكم فتنتم انفسكم و ارتبتم و تربصتم ولى شما به عكس حرفهاى انبياء را مسخره پنداشتيد به مؤمنين به نظر حقارت نگاه كرديدت منتظر بوديد كسانى كه راه تقوا پيش مى‏گرفتند محروميتى ببينند و ذلت آنها را مى‏خواستيد ديگر آنكه شما در شك بوديد مى‏گفتيد از كجا كه اينها درست باشد. و غرتكم الامانى عرض كردم امانى جمع امنيه يعنى خواسته‏هاى نفس، آرزوها چه جهت جانى و چه مالى و چه شهواتى حتى جاء امر الله و غركم بالله الغرور غرور به معناى فريبنده چيزى كه آدمى را گول مى‏زند يعنى بيهوده‏اى كه از حقيقتى انسان را باز مى‏دارد.

دزد با دلسوزى مال را هدر مى‏دهد

مى‏گويند وقتى چند نفر دزد شب به در خانه‏اى آمدند بعد از آنكه چيزها را بيرون بردند، بيچاره صاحب منزل بيدار شد آنها را دنبال كرد يكى از آن دزدهاى زرنگ كه اثاثيه را به دوش گرفته بود رد شد و يكى ديگر جلو صاحبخانه ايستاد تا نگذارد صاحبخانه به دزد و اثاثيه برسد، سر راهش ايستاد به عنوان اينكه من راهگذار هستم. تا صاحبخانه به او رسيد پرسيد كجا مى‏خواهيد برويد، چه چيزهائى برده‏اند؟ راه دنبال كردنش چنين و چنان است من هم كمك مى‏كنم تو از اين راه برو، من هم از آن راه پيدايش مى‏كنيم. خيلى معطلش كرد صاحبخانه مى‏دويد دنبال دزد پيدايش نكرد بعد متوجه شد چه كلاهى سرش رفته فهميد دزد حقيقى همان بود كه بيچاره‏اش كرد سرگرم و مشغولش كرد براى اينكه وقت بگذرد مال از كفش برود.
تمام سرگرمى هائى كه امروزه براى شما مردم درست كرده‏اند داستان اين دزد است تا شما مشغول بشويد و به هدف نرسيد، صبحگاهى در خيابان ديدم آگهى مفصلى زده بود، به خط درشت دعوت كرده بود و نوشته بود كه امشب انواع سرگرميها در فلان سينماى خراب شده آماده است. خنده‏ام گرفت، مردم نادان كه اين را مى‏خوانند مى‏فهمند يعنى چه، يا نه؟ اصل سرگرمى يعنى چه يعنى سرگمتان بكند و دينتان را بدزدد. مردم را سرگرم كرده‏اند و مردم جاهل هم مثل پشه هستند كه به هر طرف باد بيايد مى‏روند و آن زرنگهاى بى ايمان از موقعيت استفاده كرده و ايمانشان را مى‏برند و رهايشان مى‏كنند. به فرموده قرآن: از خود باقى گذاردند نسلى كه نماز را ضايع كردند و شهوات را پيروى كردند زود است كه به دوزخ برسند(253) اى ناخلفها كه واقعاً ناخلف نسل سابق هستيد نسل سابق خيلى به نماز اهميت مى‏دادند اما حالا... سرگرميها و غفلتها نمى‏گذارد به فكر خدا و آخرت بيفتند.

پول، حلّال مشكلات نيست

خواستم كلمه غرور را ترجمه كنم الغرور از غار به معنى فريبنده مى‏باشد. فريبنده چيست اول از همه جناب اسكناس است پول گول مى‏زند، دلها را مى‏ربايد، مى‏گويد مشكلى دارى، اگر مريضى دارى، خوشى عيش و نوش من به كارت مى‏خورم، به قول عوام: پول حلال مشكلات است. بدبخت اگر خدا نخواهد، پول كه كار كن نيست انبارها هم پر از پول داشته باش، چه فايده؟ خيال مى‏كنى نان و رياست و سلامتى در پول است؟ نه والله، اينقدر مالهاى سنگين در دست كسانى بود كه بندى از پاى مرغى نخواستند باز كنند حسرت هم به گور بردند.

زن و رياست هم مى‏فريبند

دوم زن است هم در جهت شهوت طورى است كه مرد را بدبخت مى‏كند و فريب مى‏دهد معمولاً زن از جهت شهوت خيلى ذليل است چنان سرگرم كارش مى‏شود كه در آن حال همه چيز را فراموش مى‏كند عذاب خدا، قهر خدا هيچ اعتنائى ندارد، حتى انتقام‏هاى ظاهرى هم يادش مى‏رود نمونه قطامه و ابن ملجم مرادى.
سوم از اسباب غرور، رياست است كه از همه بدتر است. واى از كرسى رياست كه از هر حقى باز مى‏ماند. خدايا تو خودت ما را از هر غرورى نگهدار: اين موضوع هم بس است.
آيه بعد: الم يأن... چون قبلاً تفسير شده است ديگر تفصيل لزوم ندارد مختصرى اين آيه را امروز معنى مى‏كنم الم يأن للذين آمنوا آيا نرسيده وقتش براى آنهائى كه ايمان آورده‏اند ان تخشع قلوبهم دلشان هم با خبر شود نه زبان تنها بگويد لا اله الا الله، دل هم ياد عظمت خدا كند معنى تخشع زارى است وقتى كه عبد ذليل در محضر رب جليل خود را غرق نعمت ببيند و در عين حال كفران كننده نعمت و اينكه اداء حق منعم نكرده است با يك عالم شرمسارى و محبت به پروردگارش با آن حال بگويد الله اكبر.

با گفتن الله اكبر كليسا را لرزانيد

در خزائن نراقى نقل كرده است داستان لطيفى است. در سفر هند در كليساى نصارا بعضى از كشيشهايشان به جناب مير، اشكال مى‏كنند مى‏گويند: نگاه كليساى ما بكنيد در هر شهرى كه برويد كليساها نو و تميز ديوارش يك شكاف هم ندارد اما هر چه مسجد مسلمانها است سالم نيست. مير، هم فرمود چه مى‏گوئى بنده خدا: اگر آن عبادتهائى كه در مسجد مسلمين مى‏شود در كليساها مى‏شد، يك كليساى سالم پيدا نمى‏شد براى امتحان، من آن نمازى كه در مسجد خودمان مى‏خوانم در كليساى شما مى‏خوانم اگر كليسايتان سالم ماند؟ آنها باور نمى‏كردند، بالاخره قبول كردند جناب مير مى‏ايستد رو به قبله در كليسا تا مى‏گويد الله اكبر خود محبت، خضوع و تذلل مى‏آورد با خشوع تمام گفت: الله اكبر با همان الله اكبر اولى، طاق كليسا فرو ريخت، كليسا شكاف پيدا كرد قسمتى از آن منهدم شد. غرضم اين است كه بعد هم همه قبول كردند. چقدر لطيف فرمود: الله اكبرهائى كه ما در مسجدهايمان مى‏گوئيم، اگر در كليساهاى شما بگوئيم يك كليسا سالم نمى‏ماند يعنى آن انكسارها، تاثرات مال روحيه مسلمين است مومن چنان دلش با خدايش قوى است كه همه موجودات را تحت تاثر در مى‏آورد بطورى كه وقتى ذكر خدا مى‏كند، مسجد و در و ديوار با او ذكر مى‏كنند.

آيا هنگام خشوع دل نرسيده؟

الم يأن للذين آمنوا ان تخشع قلوبهم لذكر الله آيا نرسيده مؤمنين كه چند سال است ايمان آورده‏اند بيايند دلشان خاضع شود دل از دنيا ببرند بع عقبى پيوند كنند، خاضع شوند براى خدا و ما نزل من الحق خاضع شوند براى قرآن ولا يكونوا كالذين اوتوا الكتاب مسلمانها مثل يهوديها نشوند مسلمانها بايد حب دنيا را كنار بگذارند يهود پول پرست است، يهود حريص به دنياست مى‏خواهد هزار سال در دنيا بماند(254) مبادا صفت يهوديت در شما پيدا شود مسلمان يعنى تسليم حق، تو مى‏گوئى شيعه على (عليه السلام) هستم بايد شيعه على (عليه السلام) حب على (عليه السلام) داشته باشد نه حب پول.

پول پرستى، مسلمانها را بيچاره كرده

ولا يكونوا كالذين اوتوا الكتاب من قبل مغالطه مى‏كنند همين حرفها را زديد كه مسلمانها عقب افتادند، اف بر تو با مغالطه‏ات آيا اسرائيل چون پول دارد جلو افتاده است؟ مال اين است كه مسلمانها دين ندارند بى‏دينى مسلمانها، آنها را جلو انداخته است، مسلمانها مثل اسرائيل پول پرست شده‏اند نه اينكه چون ثروت مسلمانها كمتر از ثروت آنها است. گفتم يك كشور عربى از مسلمانها ثروتش چند برابر اسرائيل است ولى وا اسفا تقوا نيست، خشوع براى حق نيست، آنچه در يهود است در مسلمانها هم هست، يهود پول مى‏خواهد، مسلمانها نيز چنينند.

سرگرميها با ايمان نمى‏سازد

دلها بعد از چند سال قساوت پيدا مى‏كند فقست قلوبهم در اثر طول كشيدن آمال و آرزوها و غفلت از ذكر خدا دلها قساوت پيدا كرده كثير منهم فاسقون چه مسلمان چه يهود چه نصارا در اين جهت فرق نمى‏كند، واى اگر آدمى در اثر طول آمال و آرزوها تقوا را پشت سر اندازد غفلت را زياد كند، به سرگرميها مشغول گردد اين اعلان خطر است اى مسلمانها والله ايمانتان در خطر، سعادتتان در خطر است، سرگرميها ضد ايمان است، سرگرمى تو را از نماز باز مى‏دارد قديم براى سرگرمى مردم ميمون را تربيت مى‏كردند و مى‏آوردند در خيابانها كه مشغولياتى باشد براى مردم، اما حالا به جاى ميمون ستاره سينما مى‏آورند مى‏خواهند جيب مردم را خالى كنند: والله نگاه كردن به فيلمهاى مهيج شهوات، تيرى است كه به دل خودتان مى‏زنيد - اول منبر، داستان دزد را برايتان گفتم چنان سرگرمت مى‏كند كه دنبال دزد نروى وقتت تلف شود عمر عزيزت از كفت برود.

هر نفس ز انفاس عمرت گوهرى است   آن نفس سوى خدايت رهبرى است

فيمة اعماركم الجنة قيمت عمرتان بهشت است، عمر عزيز است در يك ساعت مى‏توانى چقدر سعادت ببرى، چقدر خودت به دست خودت عمر عزيز را هدر مى‏دهى، ايكاش به باد فنا مى‏دادى، تمام ساعات عمرت بعد از مرگ مورد پرسش است. وقتى مردى از اول تا آخر عمرت روز و ساعات و دقائقش بلكه اوضاع زمان جلويت صورت مى‏بندد مثلاً شما بعد از مرگ همين ماه مرضان را مى‏بينيد همان ساعات بهجتها و سرورها را. همان وقتى كه دستت را به در خانه خدا دراز مى‏كردى تمام كارهايت حساب است.

چو عريان گردى از پيراهن تن تنت باشد وليكن بى كدورت   شود عيب و هنر يكباره روشن نمايندت ولى چون آه و صورت

قرآن مجيد اين مطالب را صريح ذكر فرموده است‏(255) و(256) و(257) هر كس آنچه كرده نزدش حاضر شده مى‏يابد، عمل محو نمى‏شود تا جائى كه در روايت دارد كسى كه با تار و تنبور سر و كار داشته است روز قيامت به دستش تار و تنبورش چسبيده است‏(258) بالا مى‏رود به سرش مى‏خورد بدون اختيار خودش. يا شرابخوار شيشه شراب دستش است و مى‏خورد تو سرش و بالا مى‏رود(259) تمام كثافت كاريهايتان ايها الناس ثبت است همه را خواهيد ديد و تمام نيكى هايتان هم ضبط و ثبت است مگر اينكه در اين ماه رمضان بديهايتان را پاك نمائيد همينجا خودتان را اصلاح نمائيد.

پى‏نوشتها:‌


236) سوره انعام، آيه 122.
237) سوره انفال، آيه 24.
238) سوره نحل، آيه 97.
239) اوصيكم بخمس لو ضربتم اليها آباط الابل لكانت لذلك اهلا لا يرجون احد منكم الا ربه ولا يخافن الا ذنبه ولا يستحين احد منكم اذا سئل عما لا يعلم ان يقول لا اعلم ولا يستحين احد اذا لم يعلم الشى‏ء ان يتعلمه و عليكم بالصبر فان الصبر من الايمان كالرأس من الجسد .
نهج البلاغه، كلمه 82، صبحى صالح، ص 482.
240) سوره حديد، آيات 13 - 15.
241) ان افيضوا علينا من الماء اومما رزقكم الله .
سوره اعراف، آيه 48.
242) و هبنى يا الهى صبرت على حرنارك فكيف اصبر عن النظر الى كرامتك .
مفاتيح، ص 64، دعاى كميل.
243) قال الذين كفروا للذين آمنوا انطعم من لو يشاء الله اطعمه.
سوره يس، آيه 47.
244) قال رسول الله صلى الله عليه و آله المومن اذا كذب من غير عذر لعنه سبعون الف ملك و خرج من قلبه نتن حتى يبلغ العرش و يلعنه حملة العرش.
سفينة البحار، جلد 2، صفحه 474.
245) سوره نساء، آيه 145.
246) الذين هم يراؤن و يمنعون الماعون .
سوره ماعون، آيه 6 و 7.
247) ثم فى سلسلة ذرعها سبعون ذراعا فاسلكوه.
سوره حاقه، آيه 32.
248) الله نزل احسن الحديث كتابا متشابها مثانى تقشعر منه جلود الذين يخشون ربهم .
سوره زمر، آيه 24.
249) فويل للقاسة قلوبهم من ذكر الله .
سوره زمر، آيه 23.
250) و قضى بينهم بالحق و قيل الحمدلله رب العالمين .
سوره زمر، آيه 75.
251) وقايع الايام - ضمن خطبه رسول خدا صلى الله عليه و آله، ص 459.
252) سوره حديد، آيات 13 تا 16.
253) فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوة و اتبعوا الشهوات فسوف يلقون غيا.
سوره مريم، آيه 60.
254) ايوذ احدهم لو يعمر الف سنة .
سوره بقره، آيه 96.
255) لتجزى كل نفس بما كسبت .
سوره جاثية، آيه 22.
256) فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره .
سوره زلزال، آيه 7.
257) يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضرا و ...
سوره آل عمران، آيه 30.
258) يعرف المجرمون بسيماهم .
سوره الرحمان، آيه 41.
259) علم اليقين مرحوم فيض، ص 202، ص 22.