درسنامه علوم قرآنى سطح ۲

حسين جوان آراسته

- ۱۵ -


بخش ششم تحريف ناپذيرى(2)

فصل چهارم شبهات قائلان به تحريف

در آغاز اين بخش گفتيم كه قرآن‏شناسان و دانشمندان اسلامى - اعم از شيعى و سنّى - مصونيّت قرآن را از تحريف تأكيد نموده‏اند. متأسفانه برخى از محدّثان شيعى و نيز تعدادى از اهل سنّت در برخورد با ظاهر برخى روايات، بدون آن‏كه به تحليل و بررسى آنها پرداخته آنها را از جهت سند و دلالت ارزيابى كنند، به قضاوتى عجولانه دست زده‏اند. پيش‏تر از مرحوم ميرزاى نورى و كتاب فصل الخطاب سخن گفتيم. وى گرچه پس از نوشتن اين كتاب و مشاهده پيامدهاى آن، اظهار پشيمانى نمود، امّا با گذشت بيش از يك قرن از تأليف اين كتاب، هنوز برچسب و اتهام تحريف بر اساس همين كتاب، از سوى بعضى از مغرضان و مشتاقان تفرقه ميان امت اسلام، به شيعه زده مى‏شود. جالب اين جاست كه از دلايل دوازده‏گانه محدّث نورى در فصل الخطاب تنها دو دليل از منابع شيعه بر تحريف نقل شده است و ساير دلايل برگرفته از منابع اهل‏سنّت است. جالب‏تر آن كه قول به وقوع نسخ در تلاوت قرآن، قائلان زيادى نزد اهل سنّت دارد(1) و نسبت‏دهندگان تحريف به شيعه گويا غفلت نموده‏اند كه ملتزم‏شدن به صحّت روايات نسخ قراءت - كه از طرق عامه نقل گرديده - مستلزم وقوع تحريف در قرآن است.

قبل از بيان شبهات، شايد اشاره‏اى به مقايسه روايات تحريف كه توسط يكى از محقّقان صورت گرفته‏است خالى از لطف نباشد؛ ضمن تأكيد بر اين نكته روشن كه وجود روايات تحريف در لابه‏لاى كتب حديث نمى‏تواند دليلى بر اعتقاد صاحبان آن كتب به مفاد آن روايات باشد. اما در اين راستا مظلوميت شيعه در قضاوت‏هاى يك‏جانبه و غيرمنصفانه آشكارتر مى‏گردد.

روايات تحريف را مى‏توان با مراجعه به منابع معتبر روايى، تاريخى، فقهى و حديثىِ اهل سنت مشاهده نمود، كه البته به طور عمده در كتب حديث و از جمله در صحاح سته مخصوصاً در صحيح بخارى و مسلم وجود دارند.(2) با بررسى روايات نقل‏شده از طرق اهل سنت و نيز روايات رسيده از طرق شيعه در زمينه تحريف، اين نتايج به دست مى‏آيد:

اولاً: رواياتى كه از طرق شيعه در مورد تحريف نقل شده است، به مراتب كمتر از رواياتى هستند كه از طرق عامه در دست است.

ثانياً: غالب رواياتى كه از طرق شيعه نقل شده، در دلالت بر تحريف صراحت نداشته، امكان حمل آنها بر تأويل يا تفسير و نظاير آن وجود دارد؛ در حالى كه بسيارى از روايات اهل سنت در دلالت بر تحريف صراحت دارند.

ثالثاً: بررسى اسناد روايات تحريف در روايات اهل سنت نشان از اعتبار و وثاقت رجال احاديث در نزد آنان دارد؛ چراكه بسيارى از آنها در كتب صحاح آنها با اسانيد معتبر وارد شده‏است؛ در حالى كه روايات تحريف در كتب شيعه غالباً ضعيف‏السند و غيرمعتبرند.(3)

اين تفاوت‏هاى سه‏گانه در كمّيت و كيفيت و حجّيت اسناد روايات، پرده از بسيارى ابهامات برداشته، چهره زشت و كريه فرومايگانى هم‏چون احسان الهى ظهير را بر همه آشكار مى‏سازد و عرصه را براى تاخت و تاز جسورانه و متعصبانه امثال او تنگ مى‏نمايد و دست‏هاى پنهان سياست‏بازان و بدخواهان و مخالفان وحدت اسلامى را به خوبى بر ملا مى‏كند. در همين جا مجدداً يادآور مى‏شويم كه بيان وجود چنين رواياتى در طرق اهل سنت به اين معنا نيست كه آنان به‏ويژه اهل تحقيق از ايشان، اعتقاد به مفاد آن روايات دارند، بلكه صرفاً بدين جهت است كه ناآگاهان بدانند، روايات تحريف، همان‏گونه كه در طرق شيعه نقل شده‏است، در طرق اهل‏سنت نيز وارد شده‏است. البته با توجه به ادلّه قطعى بر مصونيت قرآن از تحريف و پاسخ شبهات قائلان به تحريف مشكلى در اين زمينه باقى نخواهد ماند.

شبهات دوازده گانه

ميرزاى نورى در باب اول از كتاب خود، امورى را در تأييد تحريف ذكر نموده‏است، كه به اختصار چنين است:

1. رواياتى وجود دارد كه آن‏چه در امم گذشته واقع شده در امت اسلام نيز واقع مى‏شود؛ اين امر شامل تحريف كتاب هم مى‏شود.

2. نحوه جمع‏آورى قرآن در صدر اسلام عادتاً مستلزم وقوع تغيير و تحريف است.

3. آن‏چه اهل سنّت راجع به نسخ تلاوت ذكر نموده‏اند، مستلزم نقص در قرآن و تحريف آن است.(4)

4. على‏بن ابى‏طالب(ع) داراى مصحفى مخالف با مصحف موجود در ترتيب و افزون بر قرآن فعلى بوده‏است.

5. عبدالله‏بن مسعود، مصحف معتبرى داشته كه در آن چيزهايى غير از مصحف موجود بوده است.

6. مصحف موجود، مشتمل بر همه آن‏چه در مصحف ابىّ‏بن كعب وجود دارد -و معتبر است - نيست.

7. عثمان به هنگام جمع قرآن برخى از كلمات و آيات را ناديده گرفته است.

8. اخبار فراوانى صريحاً دلالت بر وقوع نقص در قرآن دارند كه اهل سنت آنها را نقل كرده‏اند.

9. خداوند نام و شمايل اوصياى خويش را در كتب آسمانى گذشته ذكر نموده‏است. در قرآن كه مُهيمن بر كتب ديگر است به طريق اولى خداوند چنين كرده است.

10. با آن‏كه قرآن بر يك قراءت نازل شده است، وجود اختلاف قراءت‏ها در حروف و كلمات و جز آنها ثابت و معلوم است.

11. اخبار فراوانى به طور عام صراحتاً دلالت بر وقوع تحريف و نقصان دارند.

12. اخبارى در خصوص تحريف بعضى از آيات وجود دارد.

اينك به اختصار به شبهات پاسخ مى‏دهيم:

پاسخ شبهه اول: مى‏گويند رواياتى در حد تواتر از شيعه و سنى وارد شده است كه دلالت بر مماثله بين امت اسلام و يهود و نصارا مى‏كند و مفاد آن دلالت دارد كه رسول‏خدا فرموده‏است هرچه در آن امت‏ها واقع شده‏است، در اين امت هم واقع مى‏شود و چون تحريف در كتب آسمانى آنها راه يافته پس قرآن هم تحريف شده‏است؛ وگرنه معناى اين احاديث صحيح نخواهد بود. قال رسول‏اللَّه: كُلّ ما كان فى الاُمَمِ السَّالِفَة، فَإنَّهُ يَكُونُ فى هذِهِ الأُمّة مِثْلُهُ، حَذْوَ النَّعلِ بِالنَّعل والْقُذَّة بِالْقُذَّة؛(5) هرچه در امت‏هاى گذشته بوده و اتفاق افتاده است، بدون هيچ كم و كاستى، عيناً در اين امت نيز خواهدبود.

گرچه ظاهر اين گروه از روايات عام است، اما اين‏گونه نيست كه شامل همه مسائل و جزئيات شود؛ زيرا در بسيارى از امور همانند تثليث و گوساله‏پرستى و جريان سامرى و غرق فرعون و عروج عيسى به آسمان و تحريف بالزياده و نظاير آن، امت اسلام با آنها تماثل و اشتراك ندارد. بنابراين تماثل و تشابه فى‏الجمله مراد است؛ نه در همه مسائل. اين سخن پيامبر به منزله عامى است كه قابل تخصيص است كه مى‏توان تحريف قرآن را به استناد آيه إِنا نحن نزلنا الذكر وإِنا له لحافظون از آن استثنانمود.

اگر كسى ادعا كند كه اين روايات تخصيص‏بردار نيستند، بايد ملتزم به تحريف بالزياده در قرآن نيز بشود؛ زيرا بنى‏اسرائيل كتاب خودشان را هم تحريف بالزياده كرده‏اند و هم تحريف بالنقيصه؛ در حالى كه در مورد تحريف بالزياده در قرآن قائلى وجود ندارد.

پاسخ شبهه ديگر: گفته‏اند رواياتى وجود دارد كه براى على‏بن ابى‏طالب مصحفى غير از مصحف موجود بوده‏است و او شخصاً پس از رحلت پيامبر در خانه نشست و مشغول جمع‏آورى قرآن گرديد و هنگامى كه قرآن خويش را به ميان قوم آورد آنان از او نپذيرفتند. در بعضى از روايات آمده‏است كه قرآن على(ع) مشتمل بر چيزهايى بوده است كه در قرآن فعلى موجود نيست، و اين چيزى جز تحريف قرآن نيست.

پاسخ اين شبهه از مباحث گذشته تاريخ قرآن و بررسى مصحف على‏بن ابى‏طالب(ع) كاملاً روشن مى‏شود. در اين كه براى على‏بن ابى‏طالب مصحفى بوده است و مصحف آن حضرت با ساير مصاحف موجود در آن زمان تفاوت داشته است، ترديدى نيست. اما اين‏كه اين تفاوت در مورد آياتى از قرآن بوده است كه در مصحف موجود وجود ندارد، امرى باطل است. مصحف على‏بن ابى‏طالب داراى امتيازات و ويژگى‏هاى خاصى از قبيل اشتمال آن بر شأن نزول آيات، تفسير و تبيين آيات، تبيين ناسخ و منسوخ، مرتب‏بودن آن به حسب ترتيب نزول آيات و سور و نظاير آنها بوده‏است كه البته در فهم و دركِ آيات قرآن بسيار راهگشا مى‏بود، و اگر امروز آن مصحف در دست ما بود، بدون شك گنجينه‏اى مطمئن در فهم و برداشت از قرآن براى مسلمانان به شمار مى‏رفت. ولى عدم آن امتيازات در قرآن فعلى به معناى نقصان و تحريف آن نيست؛ به اين دليل كه خود على‏بن ابى‏طالب(ع) در دوران خلافت سخنى از تحريف قرآن به ميان نياوردند.

آيةاللَّه خوئى در پاسخ به روايات ادعا شده بر تحريف مى‏گويد:(6)

چنين رواياتى دلالتى بر وقوع تحريف ندارند. بسيارى از آنها ضعيف‏السند مى‏باشند؛ زيرا گروهى از آنها از كتاب احمدبن محمد سيارى كه همه علماى رجال بر فساد مذهب و عقيده وى اتفاق نظر دارند نقل شده‏است، و يا از على‏بن احمد كوفى، كه رجاليّون او را نيز كذّاب و فاسدالمذهب مى‏دانند.

البته تعدد روايات به اندازه‏اى است كه اطمينان به صدور بعضى از آنها از معصومان حاصل مى‏شود. لذا بايد آن روايات را بررسى نمود تا مراد آنها روشن شود.

به نظر ايشان روايات چهار دسته‏اند كه ما دو دسته را ذكر مى‏كنيم:

1. يك دسته رواياتى هستند كه عنوان «تحريف» در آنها ذكر شده است؛ مثلاً از امام صادق(ع) روايت شده‏است كه فرمود: أَصْحابُ الْعَربيّة يحرّفون كلامَ اللَّه عَزَّوَجَلَّ عَنْ مواضعه.

ظاهر اين دسته از روايات، قابل حمل بر اختلاف قراءات است؛ نه آن‏كه چيزى از قرآن برداشته شده باشد.

يا آن كه ابوذر از رسول خدا نقل مى‏كند كه عده‏اى در قيامت مى‏گويند: أَمَّا الْأَكْبَر فَحَرَّفْناه ونَبَذْناهُ وَراءَ ظُهُورِنا وَأَمَّا الْأَصْغَر فَعادَيْناهُ وَأَبْغَضْناهُ وظَلَمْناه؛ ثقل اكبر (قرآن) را تحريف نموديم و پشت سر انداختيم و ثقل اصغر (عترت) را دشمنى نموديم و كينه آنان را به دل گرفتيم و برايشان ستم روا داشتيم.

تعبير تحريف در اين‏گونه روايات نيز، به معناى نقص نيست؛ بلكه منظور تحريف معنوى و تفسير به رأى است. شاهد بر اين مطالب روايتى از امام باقر(ع) است كه فرموده‏است:

وَكانَ مِنْ نَبْذِهِمُ الْكتاب أَنَّهم أَقامُوا حُرُوفَه وحَرَّفوا حُدُودَه؛

معناى پشت سر انداختن كتاب خدا اين است كه آنان حروف قرآن و الفاظ آن را به پا داشتند و حفظ نمودند، اما حدود و معانى آن را تحريف نمودند.

2. دسته ديگر رواياتى هستند كه دلالت دارند بر اين‏كه در بعضى از آيات قرآن نام امامان(ع) وجود داشته است و دشمنان آنها را تحريف نموده‏اند.

حال آن‏كه اين‏گونه روايات ناظر به شأن نزول آيات هستند. اگر به عنوان مثال در آنها وارد شده‏است كه نَزَلَتْ فى عَلِيٍّ به اين معنا نيست كه «على» جزو الفاظ آيات بوده و حذف شده‏است.

مؤلف كتاب ارزشمند البيان مى‏گويد: از چيزهايى كه دلالت دارد نام اميرالمؤمنين در قرآن به صراحت ذكر نگرديده، حديث غدير است؛ كه به صراحت دلالت دارد پيامبر على را به فرمان خدا به امامت منصوب نمود، بعد از آن‏كه خدا وعده ايمن‏بودن از مردم را به او داد. اگر نام على در قرآن آمده بود، ديگر نيازى به اين انتصاب و گردآورى مسلمانان نبود و ديگر براى رسول خدا هراسى از اظهار آن مطلب نبود. به‏ويژه آن‏كه حديث غدير در حجّةالوداع و اواخر عمر آن حضرت اتفاق افتاد. در حالى كه آيات قرآن عموماً قبل از آن نازل گشته و در ميان مسلمانان شيوع پيدا كرده‏بود.

شاهد ديگر بر توجيه اين‏گونه روايات، حديث صحيح ابوبصير است كه قبلاً به‏آن اشاره شد. در ذيل آن حديث امام صادق(ع) مى‏فرمايد:

وَنَزَلَتْ أَطيعُوا اللَّه وأَطيعُوا الرَّسول وَأُولِى الْأَمْرِ مِنْكُم ونَزَلَت فى عَلِيّ والْحَسَنِ والْحُسَين فقال رسول‏اللَّه: مَنْ كُنْتُ مولاهُ فَهذا عَلِيّ مَولاهُ.

مفهوم اين جملات تفسير قرآن است؛ زيرا در صدر روايت ابوبصير از حضرت سؤال مى‏كند، مردم مى‏گويند: چرا نام على و اهل بيت در قرآن نيامده‏است؟ حضرت در جواب مى‏فرمايد: اصل نماز در قرآن آمده، ولى عدد ركعات آن بيان نشده‏است؛ اصل زكات در قرآن آمده اما نصاب آن معين نگرديده است؛ اصل حج در قرآن آمده، اما تعداد طواف ذكر نگرديده است و همه اينها را پيامبر به عنوان مفسر قرآن تبيين مى‏نمايد. آن‏گاه امام صادق راجع به آيه أَطيعوا اللَّه و... توضيح مى‏دهد و ترديدى باقى‏نمى‏ماند كه مراد امام از نزلت فى على و... شأن نزول آيه است.

اين حديث مى‏تواند پاسخ به همه رواياتى باشد كه مى‏گويند نام ائمه در قرآن بوده و حذف شده‏است.

پاسخ به شبهات ديگر از قبيل وقوع تحريف به دليل نحوه جمع‏آورى قرآن در زمان عثمان و يا مصحف عبداللَّه‏بن مسعود و ابىّ‏بن كعب و يا اختلاف قراءت‏ها بسيار روشن است. مرورى مجدّد بر مباحث مربوط به جمع‏آورى قرآن و ويژگى مصاحف صحابه و يا علل بروز اختلاف قراءات در بخش‏هاى گذشته روشن خواهدساخت كه رابطه‏اى ميان آنها و تحريف وجود ندارد.

گزيده مطالب

1. از ميان دلايل دوازده‏گانه‏اى كه محدّث نورى بر تحريف قرآن اقامه كرده است، تنها دو دليل آن از منابع شيعه است.

2. در مقايسه روايات تحريف ميان شيعه و اهل سنّت تعداد روايات نقل‏شده از طرق اهل سنّت، بيشتر و دلالت آنها بر تحريف روشن‏تر و وثاقت رجال احاديث تحريف و به عبارت ديگر، اعتبار سندى آنها معلوم‏تر است!

3. تماثل و اشتراك امت اسلام با امت‏هاى پيشين، تماثلى فى‏الجمله است، نه بالجمله، كه شامل بسيارى از امور از جمله تحريف قرآن نمى‏شود.

4. اضافاتى كه در مصحف على‏بن ابى‏طالب وجود داشته‏است، مربوط به‏شأن نزول، تفسير و تبيين آيات، بيان ناسخ و منسوخ و امورى از اين قبيل بوده است.

5. بسيارى از روايات تحريف از احمدبن محمد سيارى و يا از على‏بن احمد كوفى نقل گرديده‏اند كه هردو فاسدالمذهب و كذّاب بوده‏اند.

6. با توجه به شواهد موجود در برخى از روايات، منظور از تحريف، تحريف معنوى بوده است. اين امر در تعدادى از روايات به صراحت ذكر شده‏است.

7. رواياتى كه دلالت دارند نام امامان(ع) در قرآن بوده‏است و يا بيان مى‏كنند كه فلان آيه در مورد امام على(ع) نازل شده، همگى دلالت بر شأن نزول دارند؛ نه‏آن‏كه نام امامان جزو آيه بوده است.

8. با توجه به دلايل متقن و مستحكم از كتاب و سنّت و عقل و شواهد متعدد تاريخى و غير تاريخى، بطلانِ استناد به نحوه جمع‏آورى قرآن در زمان عثمان بر تحريف و يا اختلاف قراءات و يا زيادتى و نقصان در بعضى از مصاحف صحابه، مانند عبدالله‏بن مسعود و ابىّ‏بن كعب كاملاً آشكار و ايمان به بشارت الهى به حفظ قرآن دوچندان مى‏شود.

پرسش

1. تعريفِ تحريف را در لغت و اصطلاح بيان كنيد.

2. ضمن بيان اقسام‏تحريف، تحريفى را كه محل بحث و نزاع است مشخص كنيد.

3. به چه دليل تحريف معنوى در قرآن واقع شده‏است؟

4. نام ده تن از بزرگان شيعه كه نظريّه تحريف را رد نموده‏اند، بيان كنيد.

5. آغازگر انديشه تحريف در قرن يازدهم كيست و پس از وى چه كسى اين مسأله را مطرح ساخته است؟

6. چه آياتى از قرآن، تحريف را نفى مى‏كنند؟ توضيح دهيد.

7. از حديث ثقلين چگونه بر نفى تحريف مى‏توان استفاده نمود؟

8. دليل عقلى بر مصونيّت قرآن از تحريف را تبيين كنيد.

9. توضيح دهيد چگونه ساختار ويژه قرآن، اين كتاب آسمانى را تحريف‏ناپذير ساخته است؟

10. رابطه اعجاز قرآن (مانند ناپذيرى) و تحريف ناپذيرى را توضيح دهيد.

11. روايات تحريف از طريق شيعه و اهل سنّت را با هم مقايسه كنيد.

12. شبهه مماثله ميان امت اسلام با ساير امت‏ها از جمله در تحريف كتاب، چگونه پاسخ داده مى‏شود؟

13. رواياتى كه ظاهر آنها بر تحريف دلالت دارند چگونه توجيه مى‏شوند؟

14. آيا تفاوت مصحف على(ع) با مصحف موجود دليل بر تحريف است؟ چرا؟

15. آيا افزايش‏و كاهش در مصاحف بعضى‏از صحابه دليل بر تحريف‏است؟چرا؟

پژوهش

1. پنج نمونه از رواياتى را كه بيانگر وقوع تحريف معنوى (نه لفظى) هستند، ذكر نماييد.

2. نظريّه مستشرقانى كه در تاريخ قرآن بحث نموده‏اند، درباره روايات تحريف چيست؟

3. در قرن اخير چه كتاب‏هايى عليه شيعه با ادّعاى واهى قول به تحريف نوشته شده است؟

4. غير از دلايل بيان‏شده در كتاب بر عدم تحريف، آيا مى‏توانيد دليل ديگرى اقامه نماييد.

5. با توجه به اين‏كه عنوان «ذكر» علاوه بر قرآن بر كتاب‏هاى آسمانى تحريف‏شده ديگر هم اطلاق شده است، تأكيد علاّمه طباطبائى بر اين عنوان و دليل قراردادن آن را بر عدم تحريف، مورد بررسى قراردهيد.

پى‏نوشتها:‌


1 . ر.ك: بخش هشتم كتاب حاضر.

2 . سيد جعفر مرتضى، حقائق هامّة حول القرآن الكريم، ص‏17.

3 . براى اطلاع بيشتر ر.ك: همان، ص‏32.

4 . البته حاجى نورى خود، اين عقيده را باطل دانسته رد مى‏كند.

5 . آيةاللَّه خوئى، البيان، ص‏240.

6 . ر.ك: همان، ص‏233-226.