هزار و يك نكته از قرآن كريم
جلد اول

اكبر دهقان

- ۶ -


اهل بيت : 
جايگاه اهل بيت در قرآن
إ نّما يريد اللّه ليذهب عنكم الرّجس اءهل البيت و يطهّركم تطهيرا(690)
185
ام سلمه نقل مى كند كه پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در خانه بود كه فاطمه عليها السلام پارچه حريرى نزد آن حضرت آورد پيامبر فرمود: همسر و دو فرزندانت ؛ حسن و حسين را صدا كن . آنها را آورد سپس غذا خوردند بعدپيامبر عبايى بر آنها افكند و فرمود: اللّهم هؤ لاء اهل بيتى و عترتى فاءذهب عنهم الرجس وطهّرهم تطهيرا خداوندا اينان خاندان منند، پليدى را از آنان دور كن واز هر آلودگى پاكشان گردان . در اينجا آيه ى فوق نازل شد. امّ سلمه گويد من گفتم : آيا من هم با شما هستم ؟ حضرت صلّى اللّه عليه و آله فرمودند: انّك على خير تو بر خير و نيكى هستى . (اما در زمره ى اين گروه نيستى ).(691)
186 سؤ ال :
چرا اين آيه شريفه در كنار شرح وظايف همسران پيامبر آمده است ؟ يا نساء النبى لستنّ كاحد من النساؤ ان اتّقيتنّ
پاسخ : علامه طباطبايى قدس سره مى فرمايد: از روايات استفاده مى شود كه اين آيه شريفه جداگانه نازل شده ، اما به هنگام جمع آورى در رديف آنها آمده است .
187
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در مواقع لازم اهل بيت خود را به مردم معرفى نمود تا حجّت بر مردم تمام شود وترديدى براى كسى باقى نماند، سيوطى در الدر المنثور ذيل همين آيه شريفه از ابن عباس نقل مى كند كه مى گويد:نه ماه بود كه مى ديدم پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله هر روز هنگام نماز (روزى 5 مرتبه ) به درب خانه على بن ابيطالب عليهما السلام مى آمد و مى فرمود: السلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته اهل البيت انمّا يريد اللّه ليذهب عنكم الرجس اهل بيت و يطهركم تطهيرا الصلاة رحمكم اللّه (692) پس بدين ترتيب آن حضرت اين آيه شريفه را حدود 1350 مرتبه در كنار درب خانه على وفاطمه عليهم السلام خوانده است .(693) (1350:30*5*9)
188
اراده اى كه در اين آيه ى كريمه به خدا نسبت داده شده ، اراده ى تكوينى است كه هرگز از مراد تخلّف نخواهدداشت ؛ إ نّما اءمره إ ذا اءراد شيئا اءن يقول له كن فيكون (694)و جهت تكوينى بودن اراده در آيه ى فوق اين است كه اراده ى خداوند به فعل خودش تعلّق گرفته است ، نه به فعل غير.
189
به مقتضاى حصر، اين تطهير تكوينى را خداوند تنها به آن ذوات طاهره اختصاص داد و فقط براى آنان اراده كرد.
190
به مقتضاى استمرار مستفاد از تعبير به فعل مضارع يريد منظور از اذهاب ، دفع هرگونه رجس است ، نه رفع آن . چون كه اگر لحظه اى پليدى گناه به حرم امن آن ذوات پاك راه يابد، بادوام و استمرار فيض اذهابِرجس و تطهير از هر ناپاكى سازگار نخواهد بود.
191
تعبير آيه ى شريفه اين نيست كه اهل بيت را از رجس دور مى دارم كه با ميل درونى آنان سازگار باشد، بلكه تعبيرآن است كه ((رجس )) را از آنان دور مى دارم و از آنان برطرف مى سازم ؛ مانند تعبيرى كه در باره ى بنده ى مخلص ، حضرت يوسف صديق عليه السلام ذكر شده است ؛ كذلك لنصرف عنه السّوء و الفحشاء إ نّه من عبادنا المخلصين (695) يعنى بدى و زشتى را از حضرت يوسف عليه السلام بازداشتيم ، نه حضرتش را از آلودگى و پليدى .
بنابراين ، گناه اصلا به كوى صداقت و اخلاص بندگان مخلص راه ندارد و مستفاد از تعبيرليذهب عنكم الرّجس ، همان انصراف ((رجس )) از اهل بيت عليهم السلام است ، نه انصراف آنان از ((رجس )).
192
امام رازى را سخنى نغز در سرّ جمع بين ((اذهاب رجس )) و تطهير آن ذوات است ؛ و فيه لطيفة و هى أ نّالرّجس قد يزول عينا و لا يطهر المحلّ، فقوله تعالى ليذهب عنكم الرّجس اى ليزيل عنكم الذّنوب و يطهّركم اى يلبسكم خلع الكرامة ؛ يعنى نه تنها صفات سلبيه را با اذهاب رجس ‍ تاءمين فرمود، بلكه خلعت كرامت را كه محور تمام صفات ثبوتيه است باتطهير كه يك امر وجودى است ، تضمين فرمود.(696)
193
اين آيه شريفه كلام اهل سنت را ردّ مى كند كه معتقدند آيه شريفه شامل زنان پيامبر مى گردد، زيرا آيه شريفه مى گويد: اهل بيت پيامبر معصوم هستند و برخى از زنان پيامبر مانند عايشه مرتكب معصيت شدند!. پس آيه شامل همسران آن حضرت نمى شود. در حقيقت مفهوم آيه شريفه همان چيزى است كه در زيارت جامعه نيز آمده است : عصمكم اللّه من الزلل وآمنكم من الفتن وطهّركم من الدنس واذهب عنكم الرجس و طهّركم تطهيرا(697)
194 عصمت اهل بيت عليهم السلام و اراده ى تكوينى خدا
اراده ى الهى بر طهارت اهل بيت عليهم السلام از معصيت ، اراده ى تكوينى است ، نه تشريعى . زيرا اراده ى تشريعى نسبت به پاكى و تقوا ويژه ى اهل بيت عليهم السلام نيست . زيرا خدا به همه ى انسان ها دستور داده كه پاك و با تقوا باشند و اين مزيّتى براى آن ها نخواهد بود. احاديثى كه در ذيل آيه ى شريفه وارد شده ، سخن از يك مزيت والا و ارزش مهم و ويژه اى مى كند كه مخصوص اهل بيت عليهم السلام است .
نكته ى قابل توجه اين كه اراده ى تكوينى كه به معناى آفرينش است ، در اينجا به معناى مقتضى است ، نه علت تامّه ، تا موجب جبر و سلب اختيار نگردد. مقام عصمت به معناى نوعى تقواى الهى است كه به امداد پروردگار در انبيا و امامان ايجاد مى شود، اما با وجود اين حالت ، چنان نيست كه آن ها نتوانند گناه كنند، بلكه قدرت اين كار را دارند و با اختيار خود از گناه چشم مى پوشند، دقيقا مانند طبيب بسيار آگاه كه هرگز يك ماده ى بسيار سمّى را كه خطرات جدّى آن را مى داند، نمى خورد، با اين كه قدرت بر اين كار را دارد، اما آگاهى ها و مبادى فكرى و روحى او سبب مى شود كه با ميل و اراده ى خود از اين كار چشم بپوشند.(698)
195 اهل بيت پيامبر عليهم السلام كشتى نجات
و قال اركبوا فيها بسم اللّه مجريها و مرسيها إ نّ ربّى لغفور رحيم (699)
حضرت نوح عليه السلام به مسافران كشتى گفت : بر آن سوار شويد كه حركت و توقفش با نام خداست . بى ترديد پروردگار من آمرزنده و مهربان است .
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: إ نّ اءهل بيتى كمثل سفينة نوح من ركبها نجى و من تخلّف عنها هلك ؛ اهل بيت من چون كشتى نوح هستند؛ هر كس بر آن سوار شد، نجات يافت و هركه از آن دورى گزيد، هلاك شد. اگر اين حديث متواتر را در كنار حديث متواتر ديگرى بگذاريم كه پيامبر فرموده است : ((مسلمانان هفتاد و سه فرقه مى شوند و تنها يك فرقه ى آن ها اهل نجات است ))؛ روشن مى شود كه خود پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مصداق فرقه ى ناجيه را اهل بيت خودش معرفى كرده و فرمود: من ركبها نجى (700)
196 اطعام به مسكين و يتيم و اسير
و يطعمون الطّعام على حبّه مسكينا و يتيما و اسيرا(701)
و ما اءدريك ما العقبة # فكّ رقبة # اءو اطعام فى يوم ذى مسغبة # يتيما ذا مقربة # اءو مسكينا ذا متربة (702)
در اين آيات سه گروهِ مسكين و يتيم و اسير از نظر رسيدگى و عنايت به آن ها مطرح شده اند، با اين تفاوت كه ترتيب توجه به آن ها در دو آيه عكس يكديگر است . به نظر مى رسد دليل آن در اختلاف موضوع رسيدگى باشد. توضيح اين كه : در آيه ى نخست چون موضوع اطعام مطرح است ، گرسنگى مسكين قابل تحمل تر از دو طبقه ى ديگر است . زيرا براى يتيم و اسير در هر حال سرپرست و صاحبى وجود دارد كه حدّاقل طعامى را براى آن ها فراهم كند، اما در آيه ى دوم چون مسئله آزادى اسير به مراتب مهم تر از اطعام است ، مقدم ذكر شده است .
همچنين به دليل تقدم خويشاوند بر غريبه ، اطعام يتيم ((ذامقربة )) جلوتر از مسكين ((ذا متربة )) (زمين گير) قرار گرفته است ، درست بر عكس آيه ى قبل .(703)
197 توسل به معصومين عليهم السلام
يا اءيّها الّذين ءامنوا اتّقوا اللّه و ابتغوا اليه الوسيلة و جاهدوا
فى سبيله لعلّكم تفلحون
(704)
آيه ى شريفه ى فوق بعد از امر به تقوا، مسلمانان را دستور مى دهد كه براى تقرب به سوى خداوند، وسيله اى انتخاب كنند. ((وسيله )) در اصل به معناى تقرب جستن يا چيزى است كه باعث تقرب به ديگرى از روى علاقه و رغبت مى شود.
بنا بر اين ، وسيله در آيه ى شريفه معناى بسيار وسيعى دارد و هر كار و هر چيزى را كه باعث نزديك شدن به پيشگاه خداوند مى شود، شامل مى گردد كه مهم ترين آن ها ايمان به خدا و پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و جهاد و عبادات همچون نماز و زكات و روزه و ... است . همان گونه كه على عليه السلام مى فرمايد: انّ أ فضل ما توسّل به المتوسّلون إ لى اللّه سبحانه و تعالى الايمان به و برسوله و الجهاد فى سبيله (705)
نكته ى قابل توجه اين كه معناى توسل اين نيست كه انسان مستقيما حاجات خويش را از معصومين بطلبد تا در نتيجه به نوعى شرك مبتلا گردد، بلكه چنان كه در آيه بدان تصريح شده و در دعاى توسل عرضه مى داريم : و توسّلنا بك إ لى اللّه ، تنها آنان وسيله ى توجه و تقرّب به خداوند بوده و به واسطه ى آنان حاجات خويش را از خداوند مى خواهيم . و به تعبير ديگر، اگر انسان با اعمال صالح و اطاعت از خداوند يا سوگند دادن خدا به مقام و منزلت اهل بيت عليه السلام ، از خداوند چيزى را طلب كند، هيچ مانعى ندارد، بلكه لازم است .
قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله : الائمّة من ولد الحسين ، من اءطاعهم فقد اءطاع اللّه و من عصاهم فقد عصى اللّه ، هم العروة الوثقى و هم الوسيلة الى اللّه تعالى (706)
198 كتمان كنندگان فضايل اهل بيت عليهم السلام
إ نّ الّذين يكتمون ما اءنزل اللّه من الكتاب و يشترون به ثمنا قليلا اءولئك ما ياءكلون فى بطونهم إ لاّ النّار(707)
گرچه شاءن نزول آيه يهوديانى است كه بشارات تورات و كتب انبيا را بر بعثت پيامبراكرم صلّى اللّه عليه و آله و بيان صفات او كتمان كرده و گفتند: آن پيامبر موعود از بنى اسرائيل است و هنوز نيامده است ، ولى مورد مخصّص نيست و عموميت آيه به حال خود باقى است و شامل همه ى كتمان كنندگان احكام الهى مى شود. بنا بر اين ، كسانى كه فضايل اهل بيت عليهم السلام امير المؤ منين و صديقه ى طاهره عليها السلام و ساير ائمه ى طاهرين عليهم السلام را كه در قرآن كريم تصريحا يا تلويحا بيان شده است ، كتمان كردند و آيات قرآن را به نحو ديگرى تفسير و تاءويل كردند، مشمول اين آيه هستند.(708)
199 عظمت اهل بيت عليهم السلام در ماجراى مباهله
فمن حاجّك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع اءبناءنا و اءبناءكم و نساءنا و نساءكم و اءنفسنا و اءنفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنت اللّه
على الكاذبين
(709)
الف مرحوم علامه طباطبايى قدس سره مى گويد: جريان مباهله را پنجاه و يك نفر از صحابه به اتّفاق نقل كردند.(710)
ب قاضى نور الله شوشترى نيز نام شصت نفر از بزرگان اهل سنت را آورده است كه همگى گفته اند اين آيه ى شريفه در عظمت پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و اهل بيت اوست .(711)
ج زمخشرى گويد: اين آيه ى شريفه ، قويترين دليلى است كه فضيلت اهل كساء را ثابت مى كند. قابل توجه اين كه كلمات أ بناءنا و نساءنا و اءنفسنا به صورت جمع ذكر شده ، با اين كه افراد مخصوصى از آن اراده شده است و سرّ جمع بستن هر سه لفظ تعظيم و تكريم از جانب خداوند متعال است ، تا ديگران نام اين انوار مقدسه را بدون تعظيم و ياد نكنند.(712)
200 مفسران حقيقى قرآن
از سويى قرآن كريم در باره ى اهل بيت عليهم السلام مى فرمايد: إ نّما يريد اللّه ليذهب عنكم الرّجس اءهل البيت و يطهّركم تطهيرا(713) از اين آيه استفاده مى شود كه اهل بيت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله داراى طهارت روحى و نفسانى هستند. از سوى ديگر، خداوند متعال مى فرمايد: قرآن كريم را جز مطهّرون (پاكان ) حق تماس ندارند؛ إ نّه لقرآن كريم # فى كتاب مكنون # لا يمسّه إ لاّ المطهّرون (714) در نتيجه اثبات مى شود كه اهل بيت پيامبر عليهم السلام كه داراى طهارت روح و جان هستند، داراى حق تماس با قرآن از نظر تبيين معارف اند.(715)
201 تمسّك به ثقلين تنها راه نجات
و اعتصموا بحبل اللّه جميعا(716)
در امور مادى اگر انسان بخواهد از قعر چاه طبيعت نجات پيدا كند، راهش آن است كه به ريسمان محكمى توسل بجويد كه يك طرف ريسمان آن به دست او و سمت ديگرش به طرف بالا آويزان باشد.
در امور معنوى نيز براى نجات از چاه تاريك هوا و هوس و غرايز حيوانى لازم است انسان به ريسمان محكمى تمسك بجويد تا بتواند از اين طريق خطرناك عبور كند. در روايات اسلامى آن ريسمان محكم كه مى تواند انسان را نجات دهد، قرآن كريم و عترت پيامبراكرم صلّى اللّه عليه و آله معرفى شده است .
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مى فرمايد: إ نّى تارك فيكم الثّقلين كتاب اللّه تعالى حبل ممدود من السّماء إ لى الا رض و عترتى اءهل بيتى (717)
202 اهميّت محبت به اهل بيت عليهم السلام
قل لا اءسئلكم عليه اءجرا الاّ المودّة فى القربى (718)
زمخشرى و فخر رازى در ذيل آيه ى فوق ، حديث مفصلى را نقل كرده اند كه به روشنى مقام و منزلت محمدوآل محمد و اهميت محبت به آنان را بيان مى كند. به متن روايت توجه فرماييد:
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: هر كس با محبت آل محمد بميرد، شهيد از دنيا رفته و آمرزيده است و نيز با توبه و ايمان كامل از دنيا رفته است . فرشته ى مرگ به او بشارت به بهشت مى دهد، سپس او را با احترام به بهشت مى برند و از قبر او درى به سوى بهشت گشوده مى شود و قبر او زيارتگاه فرشتگان رحمت قرار مى گيرد و بر سنّت و جماعت از دنيا رفته است ، و اگر كسى با عداوت آل محمد عليهم السلام از دنيا برود، كافر از دنيا رفته و در روز قيامت ماءيوس از رحمت الهى است و بوى بهشت را استشمام نخواهد كرد؛
من مات على حبّ آل محمد عليهم السلام مات شهيدا، مغفورا له ، مات تائبا، مات مؤ منا، مستكمل الايمان بشّره ملك الموت بالجنّة يزّف إ لى الجنّة كما تزف العروس إ لى زوجها. فتح له فى قبره بابان إ لى الجنّة ، جعل قبره مزار ملئكة الرحمة ، مات على السّنّة و الجماعة . أ لا و من مات على بغض آل محمد جاء يوم القيمة مكتوب من عينيه آيس من رحمة اللّه ، مات كافرا، لم يشمّ رائحة الجنّة .
جالب اين كه فخر رازى بعد از نقل حديث مى گويد: آل محمد كسانى هستند كه بازگشت امرشان به اوست . كسانى كه ارتباطشان محكمتر و كاملتر باشد، آل محمد محسوب مى شوند و چون فاطمه و على و حسن و حسين عليهم السلام محكمترين پيوند را با رسول خدا داشتند و اين از مسلمات و مستفاد از احاديث متواتر است ، بنابراين لازم است كه آن ها را آل پيامبر بدانيم .(719)
203 محبت به اهل بيت وسيله ى هدايت
در بسيارى از آيات قرآن كريم مى خوانيم كه انبيا با صراحت اعلام مى كنند كه ما هيچ اجر و مزدى از هيچ كس نمى خواهيم و اين معنا در باره ى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله با سه تعبير ذكر شده است :
الف من هيچ گونه پاداشى از شما نمى خواهم ، تنها پاداش من اين است كه كسانى از شما راهى به سوى پروردگارشان برگزينند؛ قل ما اءسئلكم عليه من اءجر الاّ من شاء أ ن يتّخذ إ لى ربّه سبيلا(720)
ب از شما پاداشى نمى طلبم مگر دوستى بستگانم ؛ لا اءسئلكم عليه اءجرا الاّ المودّة فى القربى (721)
ج بگو پاداشى را كه از شما خواستم ، تنها به سود شما است ، اجر و مزد من تنها بر خداوند است ؛ قل ما ساءلتكم من اءجر فهو لكم إ ن اءجرى إ لاّ على اللّه (722)
از ضميمه كردن اين سه تعبير به يكديگر، چنين نتيجه مى گيريم كه اگر اجر رسالت ((مودت ذى القربى )) شمرده شده است ، اين مودت از يكسو به سود خود مؤ منان است ، نه به سود پيامبر، و از سوى ديگر اين محبت وسيله اى است براى هدايت يافتن به راه خدا.(723)
204 فضيلت نعمت ولايت بر ثروت
قل بفضل اللّه و برحمته فبذلك فليفرحوا هو خير ممّا يجمعون (724)
حضرت رضا عليه السلام مى فرمايد: نعمت ولايت محمدوآل محمد بهترين چيزى است كه دنياپرستان جمع مى كنند؛ بولاية محمدوآل محمد هو خير مما يجمع هؤ لاء من دنياهم (725)
205 نعمت ولايت
ثم لتسئلنّ يومئذ عن النّعيم (726)
ابو حنيفه از امام صادق عليه السلام در باره تفسير آيه سؤ ال كرد، امام سؤ ال را به او برگرداند و فرمود: نعيم به عقيده ى تو چيست ؟ عرض كرد غذا و طعام و آب خنك . فرمود: اگر خدا بخواهد تو را روز قيامت در پيشگاهش نگه دارد تا از هر لقمه اى كه خورده اى و هر جرعه اى كه نوشيده اى از تو سؤ ال كند، بايد بسيار در آنجا بايستى . عرض كرد: پس مراد از نعيم چيست ؟ فرمود: ما اهل بيت هستيم كه خداوند به وجود ما به بندگانش نعمت داده و برادر خود ساخته بعد از آن كه دشمن يكديگر بودند و به وسيله ى ما آن ها را به اسلام هدايت كرده است .(727)
206 سؤ ال از نعمت ولايت
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: خداوند بزرگتر و كريمتر از آن است كه به بندگانش نعمت دهد و سپس از آن ها بازخواست كند. خداوند نعمت ولايت محمدوآل محمد را از آنها سؤ ال مى كند؛ انّ اللّه عزّوجلّ اكرم و اءجلّ من أ ن يطعمكم طعاما فسيوغكموه ثمّ يسئلكم عنه ولكن يسئلكم عما اءنعم به عليكم بمحمدوآل محمد عليهم السلام (728)
207 محبت به اهل بيت مايه ى ايمنى از عذاب
من جاء بالحسنة فله خير منها و هم من فزع يومئذ ءامنون (729)
امام باقر عليه السلام مى فرمايد: يكى از ياران حضرت على عليه السلام به نام ابو عبداللّه جدلى خدمتش آمد. امام فرمود: آيا از معناى اين سخن خدا من جاء بالحسنة به تو خبر دهم ؟ وى عرض كرد: آرى ! فدايت شوم اى امير مؤ منان . حضرت فرمود: الحسنة معرفة الولاية و حبّنا اءهل البيت و السيّئة انكار الولاية و بغضنا اءهل البيت ؛ حسنه ، شناخت ولايت و دوستى ما اهل بيت و سيئه ، انكار ولايت و دشمنى ما اهل بيت است .(730)
جالب اين كه آيه 23 سوره شورا نيز ((حسنة )) را بر ولايت ومحبت اهل بيت عليهم السلام تطبيق داده است . قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى ومن يقترف حسنة نزد له فيها حسنا
امام على عليه السلام  
208 حضرت على عليه السلام وخلافت
فمن حاجّك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع اءبناءنا و اءبناءكم و نساءنا و نساءكم و اءنفسنا و اءنفسكم (731)
نقل شده است كه ماءمون به حضرت رضا عليه السلام گفت : دليل بر خلافت جدّت على ابن ابى طالب چيست ؟ حضرت آيه ى فوق را قرائت فرمودند. ماءمون گفت : اگر نساءنا نبود؟ فرمود: اگر اءبنائنا نبود.
توضيح اين كه : مراد از آيه ى فوق آن است كه خداوند در اين آيه ، نفس على عليه السلام را مانند نفس پيغمبر قرار داده است . او شايسته ترين فرد براى خلافت است . ماءمون با گفتن اين كه اگر نساءنا نباشد، خواست سخن حضرت را نقض كند كه با توجه به كلمه ى نساءنا و قرينه ى تقابل ، مراد از اءنفسنا مردها هستند. بنا بر اين ، فضيلتى براى على عليه السلام نيست . حضرت سخن او را با وجود كلمه ى اءبناءنا رد كرد و فهماند كه اگر منظور از اءنفسنا مردها بود، ذكر اءبناءنا جايز نبود و جا نداشت . زيرا در اين صورت اءبناءنا هم مشمول اءنفسنا بود.(732)
209 حضرت على عليه السلام جان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله
ترديدى نيست كه حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله افضل انبياست . آيه ى شريفه ى ... اءنفسنا و اءنفسكم ...(733) دلالت مى كند كه حضرت على عليه السلام نفس پيامبر است ، و چون پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از عموم انبيا افضل است ، بنا بر اين حضرت على عليه السلام از همه ى پيامبران برتر است . در اين زمينه حديث دل نشين زير را با دقت بخوانيد:
قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله : من أ راد أ ن ينظر إ لى آدم فى علمه وإ لى نوح فى تقواه وإ لى إ براهيم فى حلمه و إ لى موسى فى هيبته و إ لى عيسى فى عبادته ، فلينظر إ لى على ابن ابى طالب .(734)
210 حضرت على عليه السلام بزرگترين آيت الهى
لقد راءى من ءايات ربّه الكبرى (735)
آيه ى فوق دلالت دارد كه پيامبر در شب معراج ، آيات بزرگ الهى را مشاهده كرد. پس ، با توجه به سخن حضرت على عليه السلام كه مى فرمايد: براى خداوند نشانه اى بزرگتر از من نيست ؛ ماللّه عزّوجلّ آية هى أ كبر منّى (736) روشن مى شود كه در معراج پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله يكى از آيات بزرگى را كه ديد، وجود مقدس حضرت على عليه السلام بود.
پيامبر مى فرمايد: در شب معراج جبرئيل به من گفت : برادرت كجاست ؟ گفتم : او را در زمين خليفه خود قرار دادم . جبرئيل گفت : از خدا بخواه نزد تو بيايد. آنگاه من از خداوند خواستم و ناگهان تمثال على عليه السلام را در آسمان ها مشاهده كردم ؛ فليلة اءسرى بى الى السّماء، قال جبرئيل : اءين اءخوك ؟ فقلت : خلفّته ورائى . قال : أ دع اللّه فلياءتك به ، فدعوت اللّه و اذا بمثالك معى (737)
211 حضرت على عليه السلام شاهد رسالت
قل كفى باللّه شهيدا بينى و بينكم و من عنده علم الكتاب (738)
قرآن كريم در باره ى گواهى و شهادت به رسالت پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله ، خداوند و كسى را معرفى مى كند كه در نزد او ((علم الكتاب )) است ، و از كسى كه تخت ملكه ى سبا را در كمترين مدت نزد سليمان آورد، با وصف من عنده علم الكتاب تعبير مى كند.
ابو سعيد خدرى مى گويد: از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله از معناى الّذى عنده علم من الكتاب كه در داستان سليمان آمده ، سؤ ال كردم ، حضرت فرمود: او وصى برادرم سليمان بود. عرض كردم : و من عنده علم الكتاب از چه كسى سخن مى گويد؟ فرمود: ذاك اءخى على ابن ابى طالب ؛ او برادرم على بن ابى طالب است .
توجه به تفاوت علم من الكتاب كه علم جزئى را مى گويد. چون كلمه ى من دلالت بر تبعيض مى كند و علم الكتاب مصدرِ مضاف و مفيد عموم است و علم كلى را بيان مى كند، روشن مى سازد كه ميان آصف بن برخيا و حضرت على عليه السلام چه مقدار تفاوت است .(739)
212 پذيرفتن ولايت حضرت على عليه السلام
و من يتولّ اللّه و رسوله و الّذين ءامنوا فانّ حزب اللّه هم الغالبون (740)
منظور از تولّى در آيه ى شريفه محبت و دوستى نيست ، بلكه همان پذيرفتن ولايت و حكومت خدا و رسولش و ايمان آورندگان است . سؤ ال : آيا مقصود از الّذين ءامنوا مطلق مؤ منان است يا شخص خاص ؟ با توجه به آيه ى قبل كه اين آيه عطف بر آن است ؛ انّما وليّكم اللّه و رسوله و الّذين ءامنوا يقيمون الصّلوة و يؤ تون الزّكوة و هم راكعون روشن مى شود كه منظور از الّذين ءامنوا حضرت على عليه السلام است . زيرا فريقين آيه ى انّما وليكم اللّه را در باره ى على عليه السلام مى دانند كه در حال ركوع انفاق كرد. بنا بر اين ، مقصود از الّذين ءامنوا در اين آيه نيز امير المؤ منين عليه السلام است .
در روايت بسيار جالبى از رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله نقل شده است : من اءحبّ أ ن يركب سفينة النّجاة و يستمسك بالعروة الوثقى و يعتصم بحبل اللّه المتين ، فليوالِ عليّا بعدى و ليعادِ عدوّه ولياءتمَّ بالهداة من وُلده ، فانّهم خلفائى و اءوصيائى .... حزبهم حزبى و حزبى حزب اللّه و حزب اءعدائهم حزب الشيطان (741)
213 حضرت على عليه السلام و آزادى
همان طورى كه پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مردم را از قيد اسارت نجات داد؛ ... و يضع عنهم إ صرهم و الا غلال الّتى كانت عليهم ...(742) حضرت على عليه السلام نيز مردم را از قيد اسارت و بندگى آزاد كرد؛ وأ عتقتكم من ربق الضلال و حلق الضيّم (743) چه اين كه آن حضرت دين الهى را نيز از قيد اسارت دنياطلبان آزاد كرد؛ فانّ هذا الدّين قد كان أ سيرا فى أ يدى الا شرار يعمل فيه بالهوى و تطلب به الدّنيا(744)
214 حضرت على عليه السلام و انفاق
انّما وليكم اللّه و رسوله و الّذين ءامنوا و الّذين يقيمون الصّلوة و
يؤ تون الزّكوة و هم راكعون
(745)
در شاءن نزول آيه ى شريفه آمده است : سائلى وارد مسجد پيامبر شد و از مردم درخواست كمك كرد. كسى چيزى به او نداد. على عليه السلام به او اشاره كرد و در حالى كه به نماز مشغول بود، در حال ركوع انگشتر خود را به وى بخشيد. در تكريم اين بخشش ، آيه ى فوق نازل شد.
ماجراى فوق را ده نفر از اصحاب مانند ابن عباس ، عمار، جابر بن عبداللّه ، ابوذر، انس بن مالك ، بلال و .... نقل كرده اند و شيعه و سنى در اين شاءن نزول اتفاق دارند. عمار ياسر گويد: پس از انفاق انگشتر در نماز و نزول اين آيه بود كه رسول اكرم فرمود: من كنت مولاه فعلىّ مولاه ، پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در غدير خم براى بيان مقام على عليه السلام اين آيه را تلاوت فرمود و خود حضرت على عليه السلام براى حقانيت خويش بارها اين آيه را تلاوت مى كرد.(746)
215 شجاعت حضرت على عليه السلام
يا اءيّها الّذين ءامنوا إ ذا لقيتم الّذين كفروا زحفا فلا تولّوهم الا دبار(747)
هنگام نبرد با كفار به آن ها پشت نكنيد. حضرت على عليه السلام مى فرمايد: من هرگز در جنگ فرار نكردم و هيچ انسانى با من به مبارزه برنخواست ، مگر اين كه زمين را از خون او سيراب كردم ؛ قال على عليه السلام : ... فانّى لم أ فرّ من الزّحف قطّ و لم يبارزنى أ حد الاّ سقيت الا رض من دمه (748)
فداكارى و ايثار حضرت على عليه السلام
و من النّاس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات اللّه و اللّه رؤ ف بالعباد(749)
216
ابن ابى الحديد كه از علماى قرن هفتم اهل سنت است ، مى گويد كه تمام مفسران گفته اند: اين آيه در باره ى على ابن ابى طالب نازل شده است كه در ليلة المبيت در بستر رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله خوابيد و اين موضوع درحدّى از تواتر است كه جز كافر يا ديوانه آن را انكار نمى كند.(750)
217
در غاية المرام بيست حديث كه نُه حديث آن از طرق عامه و يازده حديث آن از طرق خاصه است . روايت مى كندكه اين آيه در شاءن امير المؤ منين عليه السلام در ليلة المبيت يعنى شبى كه در جاى پيامبر صلّى اللّه عليه وآله خوابيد و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به مدينه هجرت فرمود، نازل شده است و اين مطلب را عموم مفسران عامه و خاصه در ذيل آيه ى شريفه ذكر كرده اند.(751)
218
ايثارگرى حضرت على عليه السلام در شبى كه در بستر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله خوابيد، نهايت تسليم بودن ايشان را در برابر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مى رساند. زيرا وقتى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله هجرت خود رابيان كرد، على عليه السلام گفت : الان طالب الموت و خطيب خوارزمى كه يكى از مشاهير اهل سنت است ، در كتاب مناقب خود آورده است كه جبرئيل به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نازل شد، در حالى كه بسيار خوشحال و شادمان بود. پيامبر صلّى اللّه عليه و آله پرسيد: تو را امروز بسيار شادمان مى بينم . جبرئيل گفت : و كيف لا اءكون كذلك و قد قرّت عينى بما اءكرم اللّه به اءخاك و وصيك و ابن عمك ... باهى اللّه سبحانه و تعالى بعبادته البارحة ملئكته و حملة عرشه (752)
219
اگر على عليه السلام كه در ليلة المبيت به جاى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله خوابيد، سزاوار است كه به جاى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله هم به محراب و به منبر رود و جز او كسى لايق نيست پاى بر مهر نبوت نهد و چون به منبر صاحب نبوت رسد، منبر به او بنازد و محراب به او ببالد. اگر عبادت كرد للّه و اگر نان داد و اطعام كرد لوجه اللّه و اگر جان داد ابتغاء مرضات اللّه است .(753)
220
اين آيه يكى از بزرگترين فضايل حضرت على عليه السلام است كه در اكثر كتاب هاى اسلامى آمده و به قدرى چشمگير است كه معاويه دشمن سر سخت خاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله ، چنان از اين فضيلت ناراحت شده بود كه سمرة بن جندب را با چهارصد هزار درهم تطميع كرد كه آن را در باره ى عبد الرحمن بن ملجم با حديث مجعولى معرفى كند و آن منافق جنايت پيشه نيز چنين كرد ولى همان طور كه انتظار مى رفت ، حتى يك نفر آن حديث مجعول را از او نپذيرفت .(754)
221
در اين آيه ى شريفه فروشنده انسان و خريدار خداوند و متاع جان و بهاى معامله خشنودى پروردگار ذكر شده است و با آيات ديگرى كه تجارت مردم را با خداوند ذكر مى كند، بسيار تفاوت دارد. بهاى معامله در آن ها بهشت ونجات از دوزخ است ، ولى اين دسته در برابر جانبازى خود، نه نظر به بهشت دارند و نه ترسى از دوزخ (اگر چه هر دو مهم است )، بلكه تمام توجه آنان ، جلب خشنودى پروردگار است و شايد به همين جهت است كه آيه ى شريفه با كلمه ى ((من )) تبعيضيه و من النّاس شروع مى شود؛ يعنى تنها بعضى از مردم قادر به اين كار فوق العاده هستند.
222
شخصى خدمت پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله آمد و عرض كرد: گرسنه ام ، حضرت فرمودند: از منزل براى او غذايى بياورند، ولى در منزل حضرت غذا نبود. فرمود: چه كسى امشب اين مرد را مهمان مى كند؟ حضرت على عليه السلام فرمودند: من حاضرم از او پذيرايى مى كنم . آنگاه او را به منزل برد و به فاطمه عليها السلام فرمود: چه چيز نزد توست ؟ فاطمه عليها السلام جواب داد: فقط به اندازه ى مهمان غذا هست . حضرت فرمود: چراغ را خاموش كنيد تا اين كه مهمان غذا را تناول كند.
صبح كه پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله از ماجرا آگاه شد، آيه ى و يؤ ثرون على اءنفسهم و لو كان بهم خصاصة (755) نازل شد؛(756)
223 رضايت خداوند از شيعيان حضرت على عليه السلام
إ نّ الّذين ءامنوا و عملوا الصّالحات أ ولئك هم خير البريّة (757)
ابن عباس مى گويد: هنگامى كه آيه ى شريفه ى فوق نازل شد، پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله به على عليه السلام فرمود: منظور از اين آيه ى ، تو و شيعيانت هستيد كه در روز قيامت وارد عرصه ى محشر مى شويد، در حالى كه هم شما از خدا راضى هستيد هم خدا از شما راضى است و دشمنت خشمگين وارد محشر مى شود و به زور به جهنّم مى رود؛ هو اءنت و شيعتك تاتى اءنت و شيعتك يوم القيمة راضيين مرضيين و ياءتى عدوك غضبانا مقمحين (758)
224 محبت حضرت على عليه السلام در دل هاى مؤ منان
إ نّ الّذين ءامنوا و عملوا الصّالحات سيجعل لهم الرّحمن وُدّا(759)
پيامبر اكرم به على عليه السلام فرمود: بگو خداوندا! براى من عهدى نزد خودت قرار ده و در دل هاى مؤ منان مودّت مرا بيفكن ، در اين هنگام آيه ى فوق نازل شد؛ قل اللّهمّ اجعل لى عندك عهدا و اجعل لى فى قلوب مؤ منين مودّة ، فأ نزل اللّه تعالى :إ نّ الّذين امنوا...(760)
225 درجات محبت به حضرت على عليه السلام
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم # قل هو اللّه اءحد
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: هر كس سوره ى توحيد را يك مرتبه بخواند، گويا يك سوم قرآن را خوانده است و هر كس دو مرتبه بخواند، گويا دو سوم قرآن و هركس سه مرتبه بخواند، گويا تمام قرآن را قرائت كرده است ؛ قال رسول اللّه : من قراء قل هو اللّه اءحد مرّة فكانّما قراء ثلث القران و من قراءها مرّتين فكانّما قراء ثلثى القران و من قراءها ثلاث مرآت فكاءنّما قراء القران كلّه (761)
آنگاه در حديث ديگرى ، پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله محبت به على عليه السلام را به سوره ى توحيد تشبيه كرد و فرمود: اى على ! مَثَل تو مانند سوره ى توحيد است ، هر كس تو را تنها در قلب دوست بدارد، گويا يك سوم قرآن را قرائت كرده و هر كس تو را به قلب دوست بدارد و از نظر زبانى كمك كند، گويا دو سوم قرآن و هركس تو را به قلب دوست بدارد و از نظر زبان و دست كمك كند، گويا تمام قرآن را قرائت كرده است ؛ قال رسول اللّه : يا على ! مثلك مثل قل هو اللّه اءحد، من اءحبّك بقلبه فكأ نّما قراء ثلث القراَّن و من اءحبّك بقلبه و أ عانك بلسانه فكأ نّما قراء ثلثى القرآن و من اءحبّك بقلبه و أ عانك بلسانه و نصرك بيده فكانما قراء القرآن كلّه (762)
226 ولايت حضرت على عليه السلام و نباء عظيم
عمّ يتساءلون # عن النباء العظيم (763)
روز جنگ صفّين مردى از لشگر شام وارد ميدان شد و سوره ى مباركه عمّ يتساءلون را تلاوت كرد. حضرت على عليه السلام شخصا به ميدان او آمد و فرمود: آيا مى دانى نباء عظيمى كه مردم در آن اختلاف دارند، چيست ؟ آن مرد در جواب گفت : نه نمى دانم . امام فرمود: أ نا و اللّه النباء العظيم الّذى فيه اختلفتم و على ولايته تنازعتم و عن ولايتى رجعتم بعد ما قبلتم ... و يوم القيمة تعلمون ما علمتم .؛ نباء عظيم من هستم كه در باره ى آن اختلاف داريد و در ولايت او به نزاع برخاسته ايد، شما از ولايت من بازگشتيد، بعد از آن كه پذيرفتيد و در قيامت بار ديگر آن چه را كه قبلا در اين زمينه دانسته ايد، خواهيد دانست .
گفتنى است منظور از نباء عظيم به دليل سياق آيات اين سوره ، قيامت است و اين كه در حديث به ولايت امير المؤ منين عليه السلام تفسير شده است ، جزو بطن آيه ى شريفه است .(764)
227 حضرت فاطمه عليها السلام در قرآن
در قرآن كريم آيات فراوانى وجود دارد كه به حضرت فاطمه عليها السلام تاءويل و تطبيق شده و آن بر دو دسته است : برخى از آيات به طور خاص منطبق بر فاطمه عليها السلام و بعضى از آيات به طور عام شامل آن حضرت مى شود. به نمونه اى از آن ها اشاره مى شود:
1 آيات خاص ، مانند:
الف اصطفاك در آيه ؛ ان اللّه اصطفاك وطهّرك واصطفاك على نساء العالمين (765)
ب نساءنا در آيه ؛ فقل تعالوا ندع أ بناءنا واءبناءكم ونساءنا ونساءكم واءنفسنا واءنفسكم (766)
ج ذى القربى در آيه ؛ و ءات ذى القربى حقّه (767)
د ذكر كثير در آيه ؛ يا اءيّها الّذين ءامنوا اذكروا اللّه ذكرا كثيرا(768)
2 آيات عام ، مانند:
الف صالحين در آيه ؛ ... الّذين اءنعم اللّه عليهم من النبييّن و الصّدّيقين و الشّهداء و الصّالحين و حسن اءولئك رفيقا(769)
ب شجرة طيبة در آيه ؛ اءلم تركيف ضرب اللّه مثلا كلمة طيّبة كشجرة طيّبة أ صلها ثابت و فرعها فى السّماء(770)
ج اهل بيت در آيه ؛ انّما يريد اللّه ليذهب عنكم الرّجس اءهل البيت ويطهّركم تطهيرا(771)
د بحرين در آيه ى شريفه ى مرج البحرين يلتقيان (772)
ه‍ يطعمون در آيه ى شريفه ى و يطعمون الطّعام على حبّه مسكينا و يتيما و اءسيرا(773)
و يؤ ثرون در آيه ى شريفه ى و يؤ ثرون على اءنفسهم و لو كان بهم خصاصة (774)
228 فضيلت حضرت فاطمه عليها السلام
بسيارى از نعمت هاى بهشت در سوره ى دهر ذكر شده ، ولى از حور العين كه غالبا در قرآن كريم در عداد نعمت هاى بهشتى آمده ، مطلقا سخنى مطرح نيست . ممكن است اين امر به دليل نزول اين سوره در باره ى فاطمه ى زهرا عليها السلام و همسر و فرزندانش باشد كه به احترام بانوى اسلام ذكرى از حور العين به ميان نيامده است .(775)
229 معناى كوثر
انّا اعطيناك الكوثر(776)
مفسران در تفسير كوثر و اين كه كوثر چيست اختلافى عجيب كرده اند. اقوالى كه در باره ى آن ذكر شده بدين شرح است :
خير كثير، نهرى در بهشت ، حوض خاص پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در بهشت يا در محشر، فرزندان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله ، اصحاب و پيروان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله تا روز قيامت ، علماى امت ، قرآن كريم ، مقام نبوت ، تفسير قرآن ، اسلام ، توحيد، علم و حكمت ، فضايل رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله ، مقام محمود، نور قلب پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و .... به طورى كه شمارش ‍ اقوال به بيش از بيست و شش مى رسد.
صاحبان دو قول اول ، به بعضى از روايات استدلال كرده اند، اما مدعيان ساير اقوال هيچ دليلى ارائه نكرده اند به هر حال اين كه در آخر سوره فرمود: انّ شانئك هو الا بتر، با در نظر گرفتن كلمه ى ابتر، استفاده مى شود كه منظور از كوثر فقط كثرت ذريه است يا اين كه مراد هم خير كثير است و هم كثرت ذريّه ، چيزى كه هست كثرت ذريّه يكى از مصاديق خير كثير است .
در ضمن اين سوره يكى از معجزات غيبى قرآن است . چون خداوند بعد از رحلت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بركتى در نسل آن حضرت قرار داد كه در همه ى عالم هيچ نسلى معادل آن ديده نمى شود. آن هم با آن همه سختى ها و شكنجه ها كه بر ذريّه ى آن جناب آوردند و گروه گروه از ايشان را كشتند.(777)
230 فاطمه عليها السلام مصداق بارز كوثر
كوثر به معناى خير كثير است . در اين زمينه ، مفسّران مصاديق بسيارى را ذكر كرده اند:
فخر رازى بيش از 15 مصداق براى آن بيان كرده است . از جمله : نهرى است در بهشت يا نعمت هاى بى شمارى مانند نبوت ، پيروزى در جنگ ها، علم و دانش و رفعت مقام ، كه خداوند به پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در دنيا عطا كرده است ، ولى بسيارى از علماى شيعه ، مصداق بارز اين خير كثير را در وجود مبارك فاطمه عليها السلام مى دانند و آيه ى سوم هم قرينه و شاهدى بر اين معناست . و اين سوره پس از وفات قاسم و عبداللّه ، آخرين فرزندان ذكور پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نازل شد و خداوند براى تسلّى خاطر پيامبر كه دشمنانش مانند عاص بن وائل به او زخم زبان مى زدند و او را ابتر مى خواندند، اين سوره را نازل كرد و به حضرت بشارت داد كه از نسل دخترت زهرا عليها السلام به تو خير كثير و ذرّيه ى فراوان عطا مى كنيم .
فخر رازى ضمن ذكر اقوال مختلف در تفسير كوثر، چنين مى گويد: قول سوم اين است كه اين سوره در ردّ بر كسانى نازل شده است كه عدم وجود اولاد را بر پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله خرده مى گرفتند، بنا بر اين معنايش اين است : خداوند به او نسلى مى دهد كه در طول زمان باقى مى ماند؛ با اين كه تعداد زيادى از اهل بيت او را شهيد كردند، در عين حال جهان پر از آن هاست و اين ، در حالى است كه از بنى اميّه شخص قابل ذكرى در دنيا نمانده است . پس بنگر كه چقدر از علماى بزرگ در ميان آن هاست . مانند: باقر، صادق ، رضا و نفس زكيه و ....(778)
231 فاطمه عليه السلام ودعا براى ديگران
گاهى انسان تنها براى خويش دعا مى كند؛ ربّ اغفرلى (779)، گاهى انسان براى خويش و ديگران طلب مغفرت مى كند؛ ربّنا اغفر لنا و لا خواننا الّذين سبقونا بالايمان (780)، گاهى انسان تنها براى ديگران دعا مى كند. چنان كه حضرت يعقوب عليه السلام براى فرزندانش مى گويد؛ سوف أ ستغفر لكم ربّى إ نه هو الغفور الرّحيم (781)
فاطمه ى زهرا عليها السلام از شب تا صبح براى ديگران دعا مى كرد. امام مجتبى عليه السلام پرسيد: چرا براى خودتان دعا نكرديد؟ فرمود: يا بنىّ الجار ثمّ الدّار(782)
232 اذيت كردن فاطمه عليها السلام مايه دورى از رحمت الهى
از نظر قرآن كريم كسانى كه خدا و پيامبر را اذيت و آزار دهند، از رحمت الهى دور هستند؛ إ نّ الّذين يؤ ذون اللّه و رسوله لعنهم اللّه فى الدّنيا و الاخرة (783) در حديث مى خوانيم كه پيامبراكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: فاطمة بضعة منّى فمن اَّذاها فقد اَّذانى و من اَّذانى فقد اَّذى اللّه (784). بنابراين ، كسانى كه در صدر اسلام حضرت فاطمه عليها السلام را اذيت و آزار دادند، از رحمت الهى دور هستند.