20- مفضل بن عمر مى گويد: از امام صادق عليه السلام در مورد کلمه (والعصر)
توضيح خواستم.آن حضرت فرمود: (العصر)
همان عصر خروج امام قائم عليه السلام، (ان
الانسان لفى خسر) يعنى دشمنان ما در زيان هستند، (الا
الذين آمنوا) مقصود، ايمان به نشانه هاى ماست، (وعملوا
الصالحات) يعنى همراهى وهمنوايى با برادران، (تواصوا
بالحق) يعنى توصيه يکديگر به مساله امامت و(وتواصوا
بالصبر)(1)
يعنى استقامت در دوران غيبت).(2)
21- مفضل مى گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم که مى فرمود:
(صاحب الامر دو غيبت دارد که يکى از ديگرى طولانى تر است تا جايى
که مى گويند - آن حضرت- مرده است وبرخى مى گويند کشته شده است وجز
عده ى کمى از اصحابش کسى معتقد به او باقى نخواهد ماند..).(3)
22- محمد بن منصور از پدرش نقل مى کند که گروهى خدمت امام صادق
عليه السلام نشسته بوديم وصحبت مى کرديم که ايشان به ما فرمودند:
(چه مى گوييد؟- وبه اصطلاح کجاى کار هستيد؟- هيهات! هيهات! نه به
خدا قسم، آنچه چشم انتظار آن هستيد نخواهد شد مگر اينکه غربال
شويد، نه به خدا قسم، آنچه چشم انتظار آن هستيد نخواهد شد مگر
اينکه - مؤمن ومتزلزل شما- از هم جدا شوند، نه به خدا قسم آنچه چشم
انتظار آن هستيد نخواهد شد مگر اينکه آزمايش شويد؛ نه به خدا قسم،
آنچه چشم انتظار آن هستيد نخواهد شد مگر بعد از اينکه نااميد شويد،
نه به خدا قسم، آنچه چشم انتظار آن هستيد نخواهد شد مگر بعد از
آنکه شقى وبدبخت به شقاوتش برسد وسعيد ونيک انجام به سعادتش دست
يابد).(4)
23- محمد بن ابى نصر مى گويد: (امام ابو الحسن(5)
عليه السلام فرمود: (بدانيد که به خدا قسم، آنچه چشم انتظار آن
هستيد نخواهد شد مگر آنکه - مؤمن ومتزلزل- از هم جدا شوند، مورد
آزمايش قرار گيريد تا اينکه جز افراد بسيار نادرى از شما باقى
نماند)، آنگاه آياتى از قرآن تلاوت فرمود که: (ام
حسبتم ان تترکوا ولما يعلم الله الذين جاهدوا منکم)،(6)
(ويعلم الصابرين)،(7)
(آيا پنداشتيد که بدون مشخص شدن مجاهدان واستقامت کنندگان، - از
شما دست برداشته مى شود؟).(8)
24- محمد بن مسلم وابو بصير روايت کرده اند که: از امام صادق عليه
السلام شنيديم که مى فرمود: اين کار به سامان نمى رسد- وظهور محقق
نخواهد شد- مگر اينکه دو سوم مردم(9)
از دين برگردند، ما گفتيم: آيا دوست نداريد در بين يک سوم
باقيمانده باشيد؟).(10)
25- جابر جعفى مى گويد: به امام باقر عليه السلام عرض کردم: (فرج
شما کى خواهد بود؟) فرمود: هيهات، هيهات، فرج ما شدنى نيست مگر
اينکه غربال شويد، باز هم غربال شويد) سه مرتبه اين مطلب را فرمود،
(تا اينکه آلودگيها از ميانتان برود وصفا وخلوص باقى بماند).(11)
26- عبايه بن ربعى اسدى مى گويد: (از امير المؤمنين عليه السلام
شنيدم که مى فرمود: (چه بر شما خواهد گذشت وقتى امام هدايتگر
ونشانه ى حق را به چشم نبينيد، گروهى از گروه ديگر بيزارى مى
جوئيد).(12)
27- ابن ابى عمير مى گويد: به موسى بن جعفر عليهم السلام عرض کردم:
(آيا در بين امامان کسى هست که غيبت داشته باشد؟) فرمود: (آرى،
جسمش از ديدگان مردم پنهان مى شود اما ياد وخاطره اش از دلهاى
مؤمنان محو نمى شود، واو دوازدهمين ماست).(13)
28- ابو بصير از امام صادق عليه السلام نقل مى کند که فرمود:(14)
(عده کمى از عرب همراه امام قائم خواهند بود). به ايشان عرض شد:
(افرادى از آنها که در اين باره صحبت مى کنند زياد هستند). فرمود:
(مردم بايد امتحان شوند، مؤمن وغير مؤمن از هم باز شناخته شوند،
غربال وجداسازى انجام شود ودر آن صورت، عده ى زيادى از غربال خارج
خواهند شد).(15)
29- مالک بن خمره - يا حمزه - مى گويد: امير المؤمنين عليه السلام
در حالى که انگشتان دو دستش را در هم فرو مى برد فرمود: (چه خواهيد
کرد وقتى که شيعه اينگونه اختلاف کنند؟ گفتم: يا امير المؤمنين: در
آن موقع ديگر هيچ خيرى قابل تصور وانتظار نيست؟ فرمود: تمام خير،
در همان موقع جمع است، اى مالک! در آن موقع است که قائم ما قيام مى
کند..).(16)
گفتار ما
از اين روايات ونظير آنها معلوم مى شود که مؤمنان در دوره ى غيبت
گرفتار آزمايشهاى بزرگى خواهند شد وهمين روايات بيان مى کند که چه
کسى رستگار وپيروز وچه کسى زيانکار است.
روشن است که آزمايش مؤمنان وغير مؤمنان، در هر عصر وزمانى، از
سنتهاى الهى است ومخصوص دوره ى غيبت نيست وخداوند، هر شخص وگروهى
را به چيزى امتحان مى کند. اين امت، پس از پيامبر وامامان عليهم
السلام، به غيبت - حضرت مهدى - وبعضى چيزهايى ديگر مبتلا وآزمايش
شده اند- واز آزمايش الهى نمى توان گريخت - چنانکه خداى تعالى مى
فرمايد: (احسب الناس ان يترکوا ان يقولوا
آمنا وهم لا يفتنون ولقد فتنا الذين من قبلهم فليعلمن الله الذين
صدقوا وليعلمن الکاذبين).(17)
ما بايد براى رستگارى وموفق شدن در اين آزمايشها تلاش کنيم، وآن
گونه که رواياتى که گذشت اشاره مى نمايند، رستگارى کامل جز براى
دينداران ناب - مخلصين- وکسانى که جانشان با يقين در آميخته
واعتقادشان محکم وشناختشان از نادانيها ونادرستيها پيراسته شده
است، براى کسى ديگر ميسر نيست.
فقط با داشتن چنين شرايط وحالاتى است که بنده ى پروردگار، به قضاء
الهى وحکم پروردگار در تمام امور، خشنود است ونسبت به غيبت وديگر
مسائل مربوط به آن، هيچ شک وترديدى به دل راه نمى دهد وبر اعتقاد
به امامت امام غايب ثابت واستوار مى ماند وهميشه ياد او را در دل
دارد، واين چيزها جز با تلاش پيگير وحرکت در راه بندگى حقيقى
وخالصانه، از راه ديگرى به دست نمى آيد. خداوند همه ى ما را، در
اين راه توفيق عنايت فرمايد.
روايات
1- يمان تمار مى گويد: (نزد امام صادق عليه السلام نشسته بوديم که
به ما فرمود: (صاحب الامر غيبتى خواهد داشت که کسى که بخواهد در آن
دوره ديندار بماند سخت در مشقت ودر معرض مشکلات است). وسپس فرمود:
(صاحب الامر غيبتى دارد وبنده ى خدا- براى حفظ دينش - بايد تقواى
الهى را پيشه کند ودو دستى به دين خود بچسبد).(18)
2- عمر بن عبد العزيز مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود:
(هرگاه زمانى آمد که امامى نيافتى - که در مسير هدايت - به دنبالش
قرار گيرى، با مواليانى که - به هدايت امام پيشين - آنها را دوست
مى داشتى دوستى بورز وبا دشمنانى که - به اشاره ى امام پيشين -
دشمنى داشتى، دشمن باش(19)
تا هنگامى که خداوند عز وجل، آن امام را ظاهر کند.(20)
3- يونس بن يعقوب از معتمدانش از امام صادق عليه السلام نقل مى کند
که فرمود: (در چه حالى به سر خواهيد برد در روزگارى که امامتان را
نشناسيد؟) به آن حضرت عرض شد: (اگر چنين شد چه بايد کرد؟) فرمود:
(از دستورات امام سابق پيروى کنيد تا وقتى خداوند او را ظاهر کند).(21)
4- عبد الله بن سنان مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: شبهه
اى دامنتان را خواهد گرفت وبه حيرتى دچار خواهيد شد، نشانه ى هدايت
وامام راهبرتان ديده نخواهد شد، ودر آن هنگام جز کسى که مانند غريق
نااميد از همه جا، دست دعا به درگاه پروردگار بردارد، کس ديگرى
نجات نخواهد يافت). عرض کردم: (دعاء غريق چگونه است؟) فرمود: (غريق
مى گويد: يا الله! يا رحمن! يا رحيم! يا مقلب القلوب! ثبت قلبى على
دينک..).(22)
5- يونس بن عبد الرحمن مى گويد: حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام
فرمود: (خوشا به حال آن عده از شيعيان ما که در دوره ى غيبت قائم
ما به محبت ما چنگ انداخته اند وبر ولايت ما وبيزارى از دشمنانمان
استوارند! آنها از ما هستند وما از آنها هستيم، آنها به امامت ما
خشنودند وما از شيعه بودن آنها خشنوديم، خوشا به حالشان وبهشت
گوارايشان باد، به خدا قسم، اينان در روز قيامت هم درجه ى ما
هستند).(23)
6- عبد العظيم حسنى: امام جواد عليه السلام فرمود: (قائم ما، همان
مهدى است که بايد در دوره ى غيبت، انتظارش را کشيد وپس از ظهور، از
او اطاعت کرد). سپس فرمود: (برترين اعمال شيعه ى ما انتظار فرج
است).(24)
7- حازم بن حبيب مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (هر کس
ادعا کرد که صاحب الامر را غسل داده، کفن کرده وخاک بر قبرش پاشيده
است، حرفش را قبول نکن).(25)
8- امام صادق عليه السلام: (هر کس در حالى که امام زمانش را شناخته
است از دنيا برود، دير وزود شدن ظهور به او زيانى وارد نخواهد کرد
ومثل کسى است که همراه امام قائم ودر اردوگاه او باشد).(26)
9- ابو بصير مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: (هر کس خشنود
است به اينکه از اصحاب قائم باشد، بايد منتظر بماند، در عين حال
پايبند پرهيزکارى واخلاق نيکو باشد ودر آن صورت اگر از دنيا برود
وامام قائم، بعد از مردن او قيام نمايد، پاداش او مثل کسى است که
امام قائم را درک کند..).(27)
10- ابو خالد کابلى نقل کرده است که امام زين العابدين فرمود: غيبت
دوازدهمين ولى از امامان وجانشينان پيامبر طولانى مى شود. اى ابا
خالد! مردم دوره ى غيبت که به امامت امام غايب معتقد ومنتظر ظهور
آن حضرت هستند برترين مردم همه ى زمانها هستند زيرا خداى تعالى به
ايشان عقل ومعرفتى داده است که براى آنها غيبت، مثل مشاهده است،
وخداوند آنها را مثل کسانى که در کنار رسول الله شمشير زده اند
قرار داده است، آنها جدا دينداران ناب وپيروان راستين ما ودر آشکار
ونهان، خواننده ى به دين خدا هستند). وفرمود: (انتظار فرج،
بزرگترين فرج است).(28)
11- رفاعه بن موسى ومعاويه بن وهب از امام صادق عليه السلام نقل مى
کنند که فرمود: رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: (خوشا به
حال کسى که قائم اهل بيت مرا درک کند وقبل از قيامش از او تبعيت
کند، دوستانش را دوست بدارد واز دشمنانش بيزارى جويد، وولايت
امامان قبل از او را گردن نهد! آنها، ياران، دوستداران وعلاقمندان
به من وگرامى ترين افراد امت نزد من هستند). رفاعه مى گويد: (نزد
من نيز گرامى ترين خلق خدا هستند).(29)
12- زراره از امام صادق عليه السلام روايتى نقل مى کند که در بخشى
از آن آمده است: (...گفتم: فدايت شوم! اگر من آن دوره (غيبت)را درک
کردم چه بکنم؟) فرمود: (اى زراره، اگر آن دوره را درک کردى، هميشه
اين دعا ودرخواست را داشته باش: (اللهم عرفنى نفسک، فانک ان لم
تعرفنى نفسک لم اعرف نبيک، اللهم عرفنى رسولک، فانک ان لم تعرفنى
رسولک لم اعرف حجتک. اللهم عرفنى حجتک، فانک ان لم تعرفنى حجتک
ظللت عن دينى)، (خدايا خودت را به من بشناسان، اگر خودت را به من
نشناسانى پيامبرت را نخواهم شناخت، خدايا رسولت را به من بشناسان
که اگر او را به من نشناسانى حجت ووليت را نخواهم شناخت، خدايا
حجتت را به من بشناسان، اگر حجتت را به من نشناسانى، در دينم به
گمراهى خواهم افتاد).(30)
گفتار ما
اين روايات درصدد بيان اين مطلب است که ابتلاء وآزمايش وسرافراز در
آمدن از آنها ميدان رشد انسانى، بازگشت به سوى پروردگار ومبناى
رسيدن به درجات وکمالات است.
مطلب ديگرى که از اين روايات فهميده مى شود راه رهايى از تنگناها
ومصيبتها در دوره ى غيبت وچگونگى حرکت در مسير خالى از آفات وشبهات
مربوط به طولانى شدن غيبت وفتنه هاى آن است.
البته، هرچيز فهم دين آشنايى مى داند که توصيه امام به درخواست
ودعا در روايت دوازدهم، فقط مقصود اداى کلمات ولقلقه ى زبان نيست،
هر چند که خواندن دعا هم ثواب مخصوصى دارد، بلکه منظور توجه قلبى
دائمى به معنى ومفهوم اين دعا وتوجه به اين است که در دوره ى غبيت،
امر دين وديندارى واعتقاد صحيح به غيبت وامامت کار دشوارى است که
فقط از آدم اهل يقين وبا استقامت ساخته است.
تنه ، کسى که از درياى معرفت پروردگار چشيده باشد وبه قلزم شناخت پيامبر
وائمه وامام غايب عليهم السلام دستى رسانده واز کجراهه هاى گمراهى
وسرگردانى پرهيز کرده باشد، سختيهاى دوره ى غيبت را به آسانى تحمل
خواهد کرد وناباوريها، برايش به يقين مبدل خواهد شد.(31)
بعضى از احاديث فصل سوم از باب دوم نيز بيانگر همين مطلب است.
روايات
1- امام صادق عليه السلام فرمود: پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم
فرمود: خوشا به حال- بهشت، گوارا باد بر - آنکه قائم اهل بيت مرا
درک کند ودر دوره ى غيبت وقبل از قيامت، از او تبعيت کند، دوستانش
را دوست بدارد وبا دشمنانش دشمنى ورزد، او از ياران ودوستداران من
وگرامى ترين افراد امتم نزد من است:).(32)
2- على عليه السلام فرمود: (...بدانيد! هر که از شيعيان، بر دينش
محکم باقى بماند، واز به درازا کشيدن غيبت امام، دلش به زنگار شک،
تيره وسخت نگردد، روز قيامت او با من ودر رتبه ى من است).(33)
3- امام سجاد عليه السلام فرمود: (هر کس در دوره ى غيبت قائم ما،
بر ولايت ما، استوار باقى بماند خداوند اجر هزار شهيد از شهداى بدر
واحد به او عطا مى فرمايد).(34)
4- امام صادق عليه السلام فرمود: (بهترين سبب نزديکى بندگان به
خداوند وبرترين چيزى که موجب خشنودى او از ايشان مى شود، اين است
که در ايام غيبت حجت خدا مردم، مکان او را نمى دانند، معتقد باشند
که حجت خدا بر حق است وروى زمين وجود دارد..).(35)
5- مفضل بن عمر مى گويد: شنيدم امام صادق عليه السلام مى فرمود:
کسى که در حال انتظار فرج صاحب الامر از دنيا برود نه تنها مثل کسى
است که با امام قائم، در کنار ودر ارودگاهش است، بلکه همچون مجاهد
جنگاورى است که در رکاب پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم شمشير مى
زند).(36)
6- امام صادق عليه السلام (هر يک از شما که بر اعتقاد به صاحب
الامر وغيبتش بميرد، مثل کسى است که در راه خدا شمشير مى زند).(37)
7- حکم بن عيينه مى گويد: هنگامى که امير المؤمنين عليه السلام در
نهروان، با خوارج مى جنگيد، مردى برخاست وعرض کرد: اى امير
المؤمنين! خوشا به حال ما که در کنار تو در اين ميدان هستيم ودر
رکاب تو با اين خوارج مى جنگيم، امير المؤمنين عليه السلام فرمود:
(به آن خدايى که دانه را شکافت وموجودات را خلق کرد سوگند، مردمى
هستند که هنوز خداوند پدران واجدادشان را هم خلق نکرده است اما در
اين ميدان، با ما هستند).آن مرد گفت: چگونه ممکن است گروهى که هنوز
به دنيا نيامده اند با ما باشند؟ حضرت فرمود: (آرى، گروهى در
آخرالزمان هستند که در آنچه ما انجام مى دهيم با ما شريکند ودلشان
تسليم امر ماست، براستى وجدا که آنها در آنچه ما انجام مى دهيم با
ما شريک هستند).(38)
8- امام صادق عليه السلام فرمود: (هر کس امامش را بشناسد وقبل از
قيام صاحب الامر از دنيا برود، مثل کسى است که در لشگر او مستقر
است، وبلکه بالاتر، مثل کسى است که زير پرچم او مستقر است).(39)
پاورقى:
(2) اثبات الهداه، ج 3، ص 492، روايت 236.
(3) اثبات الهداه، ج 3، ص 499، روايت 278.
(4) اثبات الهداه، ج 3، ص 510، روايت 329.
(5) ظاهرا مقصود امام موسى بن جعفر عليه السلام باشد. مترجم.
(6) توبه: 16- آيا گمان کرديد که بدون آزمايش الهى ومشخص شدن
مجاهدانتان، از شما دست برداشته مى شود؟.
(8) اثبات الهداه، ج 3، ص 510، روايت 330.
(9) ظاهرا مقصود از کلمه ى (ناس، مردم) در روايت، شيعيان باشند
نه تمام مردم.مترجم.
(10) اثبات الهداه، ج 3، ص 510، روايت 331.
(11) اثبات الهداه، ج 3، ص 510، روايت 332.
(12) اثبات الهداه، ج 3، ص 510، روايت 334.
(13) اثبات الهداه، ج 3، ص 523، روايت 412.
(14) در روايت ديگرى شبيه اين روايت، اثبات الهداه، ج 3، ص 527،
روايت 490، جمله ى ديگرى نيز اضافه شده است که عبارت است:
واى بر سرکشان عرب از شرى که به زودى دامن ايشان را مى
گيرد.
(15) اثبات الهداه، ج 3، ص 537، روايت 489.
(16) اثبات الهداه، ج 3، ص 537، روايت 491.
(17) عنکبوت: 2و3 - آيا مردم گمان مى کنند همينکه به زبان
بگويند ايمان آورديم، دست از سر آنها بر مى داريم وديگر
آزمايش نمى شوند؟ مردمى را که قبل از ايشان بودند نيز
آزموديم وخداوند مى داند که چه کسانى راستگو وچه کسانى
دروغگويند - ودر امتحان، درست يا نادرست از آب در مى
آيند-.
(18) اثبات الهداه، ج 3، ص 442، روايت 14.
(19) ظاهرا عبارت ديگرى براى اصطلاح معروف تولى وتبرى است که در
اين جا به عنوان يک اصل جدى براى سالم ماندن وباقى ماندن
بر دين ائمه عليهم السلام، به آن توصيه شده است.مترجم.
(20) اثبات الهداه، ج 3، ص 424، روايت 156.
(21) اثبات الهداه، ج 3، ص 474، روايت 157.
(22) اثبات الهداه، ج 3، ص 475، روايت 161 - ترجمه ى دعا: اى
خدا، اى رحمت گستر، اى مهربان، اى گرداننده وزير ورو کننده
ى دلها، دل مرا بر دين خود استوار بدار.
(23) اثبات الهداه، ج 3، ص 427، روايت 168.
(24) اثبات الهداه، ج 3، ص 478، روايت 174.
(25) اثبات الهداه، ج 3، ص 499، روايت 275.
(26) اثبات الهداه، ج 3، ص 519، روايت 384.
(27) اثبات الهداه، ج 3، ص 536، روايت 488.
(28) بحار الانوار، ج 52، ص 122، روايت 4.
(29) بحار الانوار، ج 52، ص 129، روايت 25.
(30) بحار الانوار، ج 52، ص 146، روايت 70.
(31) در ذيل حديث دهم آمده است که: (انتظار الفرج من اعظم
الفرج)، انتظار فرج، بزرگترين فرج است؛ يا، بخش زيادى از
فرج است.
شايد از اين بيان امام عليه السلام بتوان نتيجه گرفت که
وظيفه ى عمده ى شيعه، انتظار فرج است، نه روز شمارى به
اصطلاح معمول، نه تعيين وقت کردن، نه اشکال وايراد وارد
کردن به علائمى از ظهور که محقق شده يا نشده ونه فقط ادعاى
دوستى حضرت مهدى عليه السلام.
ونيز همان طور که از روايت دوم، پنجم ونهم وروايات ديگر
فهميده مى شود، انتظار، يک زندگى همراه با تقوا، ورع،
محاسن اخلاق، اعتقاد به غيبت، توجه جدى ودائمى به حضرت
مهدى وغيبت آن جناب وتولى وتبرى به معنى واقعى است.
در روايت هشتم وروايات مشابه آن فرموده اند که شخص عارف به
امام ومنتظر ظهور، اگر عمرش به زمان ظهور هم نرسد، دير
وزود شدن زمان ظهور، برايش ضررى ندارد؛ بنابراين معلوم مى
شود که براى ما، مهمترين مساله، انتظار فرج است وياد گرفتن
مفهوم انتظار، وزندگى کردن بر طبق آن.
در حال حاضر، براى ما، از اصل فرج مهمتر، انتظار فرج وتوجه
عميق به اين است که حجت خدا در روى زمين زنده، با ما وشاهد
وناظر اعمال ما وواسطه ى فيض بين خدا وماست. فرج به خداوند
مربوط است که هر موقع صلاح بداند عملى خواهد شد، وانتظار
فرج به ما مربوط است. ما بايد تکليف خودمان را خوب انجام
دهيم، خداوند به حکمت خدايى ومصالح بندگان بهتر واقف است
وچيزى از علم او خارج نيست.
در بقيه ى معارف نيز، مطالبى شبيه اين مطلب وجود ندارد.
مثلا ما بايد دعا کردن ودرخواست وشرايط آن را ياد بگيريم
ودرست عمل کنيم، استجابت با رب العالمين است واو خود به
مصالح بندگان آگاه است اينکه بنده به جاى دعا وتضرع، براى
خداوند تکليف معين کند، خلاف بندگى است.
در زيارت شريف امين الله مى خوانيم: (خدايا! درهاى اجابت
به روى بندگان باز است، ودعاى کسى که تو را مى خواند
مستجاب است، وتوبه ى انابه کنندگان به درگاهت، قبول است،
وگريه ى گريه کنندگان، مورد رحمت است و...و سرچشمه هاى آب
براى تشنگان، جوشان است..). واز اينجا معلوم مى شود که ما
بايد دعا کردن، توبه وگريه کردن را بياموزيم، استجابت،
قبول ورحمت، پيشاپيش تضمين شده است، ما بايد تشنگى
بياموزيم وتشنه بودن را تجربه کنيم، دنبال آب رفتن لازم
نيست، جوشش سرچشمه هاى آب، قبلا انجام گرفته است، واگر از
اين سرچشمه ها بهره اى نمى بريم، علت آن، تشنه نبودن است
ونه نبودن آب؛ به دروغ اظهار تشنگى مى کنيم، اگر تشنگى
حاصل شود، سرچشمه هاى آب، از همه جا فوران مى کند، به قول
مولوي:
آب کم جو تشنگى آور به دست |
|
تا بجوشد آبت از بالا وپست |
اگر ما نياز به مهدى را در خود نيابيم وجدى نگيريم، واز
منتظران واقعى به حساب نياييم، حتى اگر آن حضرت تشريف
بياورد، بهره ى کامل را نخواهيم برد، زيرا او طبيب
دردمندان است، وبيدردها يا کسانى که درد احساس نمى کنند از
مراجعه به طبيب، خود را بى نياز مى دانند.
طبيب عشق مسيحا دم است ومشفق ليک |
|
چو درد در تو نبيند که را دوا بکند |
مترجم.
(32) اثبات الهداه، ج 3، ص 460، روايت 104.
(33) اثبات الهداه، ج 3، ص 464، روايت 115.
(34) اثبات الهداه، ج 3، ص 466، روايت 127.
(35) اثبات الهداه، ج 3، ص 470، روايت 142.
(36) اثبات الهداه، ج 3، ص 471، روايت 143.
(37) بحار الانوار، ج 52، ص 126، روايت 17.
(38) بحار الانوار، ج 52، ص 131، روايت 32.
(39) بحار الانوار، ج 52، ص 141، روايت 53.