مقدمه مترجم
بسم الله الرحمن الرحيم
متدينين به اديان الهى، عموما، به ظهور انسان بلند مرتبه وجليل
القدرى که نابسامانيهاى بشر را به سامان رساند وعدل وداد را در روى
زمين، برقرار نمايد وبينى ستمگران را به خاک ذلت بمالد، اميدوار
ومعتقد هستند، واز فرقه هاى بى بته وگروههاى مضمحل شده که بگذريم،
على رغم اختلافى که در نام، خصوصيات ونسب آن مصلح وجود دارد، اصل
اين اميد واعتقاد، در بين همه مشترک واز عمق وگسترش چشمگيرى
برخوردار است.
طبيعى است که چنين اعتقاد عميق، ريشه دار وگسترده اى که با اساس
وپايه هاى زندگى بشر در تماس بوده ودر انديشه ونحوه ى رفتار دينى،
سياسى واجتماعى انسان تاثير جدى دارد، سوالات متنوع ومتعددى را با
خود همراه داشته باشد ومعتقدان به آن، با عشق وعلاقه ى وافرى، به
دنبال يافتن پاسخها ورفع اتهامات از مسائل مختلف مربوط به اين
موضوع باشند.
در بين معتقدان به امام زمان عليه السلام، طيف گسترده اى از
اعتقادات، از اوج افراط گرفته تا غايت تفريط، به چشم مى خورد؛ به
خصوص درباره ى ديدن چهره ى مبارک آن حضرت با ممکن نبودن زيارت
ايشان، نحوه ى رفتار سياسى مناسب با ظهور حضرت، محل اقامت حضرت،
جايى که بتوان دستى به دامنش رساند، ودر خصوص مسائلى از اين قبيل،
شايد چيزى در حدود تعداد معتقدان به آن حضرت، اعتقادات گوناگون،
ونيز انواع مختلفى از اميد وآرزو وجود داشته باشد.
کتابهاى مختلف وفراوانى، چه در اصل مساله مهدويت وچه راجع به مسائل
مربوط به آن، نوشته شده است که هر کدام با ديدگاهى خاص خود، قضيه
را دنبال نموده ودرصدد بالا زدن پرده اى از پرده هاى روى حقيقت،
برآمده است، اما نه تنها کتابهاى موجود، بلکه حتى تمام کتابهايى که
تا ظهور آن حضرت نوشته شوند نخواهند توانست تمام ابعاد قضيه اى را
که بخش اصلى آن به اراده ى خداوند، پنهان است، روشن کنند وفقط نور
ظهور، قادر خواهد بود همه ى ابهامات را از ميان بردارد.
با اين همه، پيگيرى صحيح وجدى مسائل اصولى وسوالات راهگشا، کارى بس
ضرورى است وبراى رسيدن به توضيحات روشنگر وپاسخهاى نزديک به حقيقت،
به هيچ نوع تلاشى نبايد بسنده کرد ونبايد مساله را تمام شده تلقى
نمود.
اما آنچه در اين مسير ودر اين تلاشها، حتى براى لحظه اى، نبايد
مورد غفلت واقع شود اين است که چون اصل قضيه، به اراده پروردگار،
از ديد ودسترس مردم پنهان است واز همين رو قرار بر اين نبوده است
که همه چيز، به وضوح وبى پرده براى مردم آشکار باشد، بنابراين براى
کسب اطلاعات صحيح، بايد به سراغ منابعى که از غيب نازل شده اند يا
با غيب مرتبط هستند، رفت واز ساحت عصمت اولياءعليهم السلام وعلم
الهى که نزد آنان به وديعه گذاشته شده است مدد جست واز خيالبافى،
داستانسرايى، قياسهاى بيمورد وخوشامدها واستحسانات، جدا پرهيز
نمود.
البته معلوم است که استفاده ى تحقيقى از اين منابع، به نوبه خود،
کارى فنى است که علاوه بر آشنايى با آنها، به انس وممارست با قرآن
وسنت وکسب بينش لازم ومناسب براى دريافت مخ مطلب از لابلاى آنها،
واز همه مهمتر به عنايت خاص الهى نيازمند است.
کتاب شريف (الشموس المضيئه فى الغيبه والظهور والرجعه)- کتاب حاضر
برگردان آن کتاب از عربى به فارسى است - در چهار باب:
الف- مسائل مربوط به قبل از غيبت صغرى
ب- مسائل مربوط به غيبت صغرى وکبرى تا زمان ظهور
ج- اتفاقات زمان ظهور
د- رجعت
تنظيم شده است که هر باب داراى فصلهاى متعددى است وبه آنچه لازم
است که يک انسان معتقد به حضرت مهدى عليه السلام، درباره ى موضوع
بداند، پرداخته است وبا استفاده از آيات وروايات، در رفع مشکلات
وحل پيچيدگيهاى موضوع، تلاش نموده است.
از خصوصيات کتاب، اين است که مولف محترم، با اعتقاد به نورانيت
کلام امامان معصوم عليهم السلام وعين حق وصدق بودن آنها وشارح
وبيانگر قرآن بودن آنها، وبه دور از اظهار نظرهاى بى پايه شخصى،
وعارى از کمترين ادعاها، مجموعه اى از آيات وروايات را گردآورى ودر
فصول مربوط به هر باب، دسته بندى نموده است وبا اين کار، مشکل بزرگ
مراجعه به انبوه روايات متفرق را آسان کرده است.
براى کسانى که با تفسير وتاويل آيات قرآن آشنايى ندارند وصحيح
وسقيم روايات را نمى شناسند وبه خاطر اشراف نداشتن بر حقايقى که در
طول زمان آشکار مى شوند از فهم احاديث معصومين عاجزند، يا به علت
برخوردارى از منش انکار، ونداشتن سر تسليم به حقيقت، يا دارا بودن
روحيه تنسک وتعبد محض وبى بهره بودن از دين فهمى، از مجموعه اى از
آيات وروايات پراکنده طرفى نمى بندند، صرف مراجعه به روايات، دردى
را دوا نمى کند، به ويژه آنکه، گوناگونى در تعبير واختلاف در
مفهوم، در ميان روايات، بسيار زياد است وبراى اطراف غير بصير يا
تازه کار، گيجى وسر درگمى به دنبال دارد.
هنر وويژگى اصلى کتاب، توجه به اين مساله مهم، واقدامى بديع براى
استفاده مناسب از آيات قرآن وروايات امامان معصوم عليهم السلام
است.
برخورد ناشيانه - والبته بى غرض - باروايات، يا موجب خواهد شد که
مجموعه اى از اطلاعات مختلف ومغاير با يکديگر را، فقط به خاطر تعبد
به روايت - عينا بپذيريم وبه باقى ماندن ابهامات، رضايت دهيم، يا
سبب خواهد شد که براى راحت کردن خيال خودمان، از مجموعه عظيمى از
روايات، که اکثريت قريب به اتفاق آنها به نحو صحيح وقابل قبول از
امام معصوم نقل شده اند، دست بشوييم ومعلوم است که هيچکدام از اين
دو راه، منطقى نيست وبه رسيدن به حقيقت منجر نمى شود.
توجه به خصوصيات دوره هاى مختلف زندگى حضرت مهدى عليه السلام
ولوازم آن، فهم معنى ولايت ائمه عليهم السلام، اعتقاد به آن ودخالت
دادن آن در برداشت صحيح از روايات، درک حقيقت ظهور ورجعت وقيامت
ومراجعه ى عالمانه به روايات آنها واستفاده از رواياتى که آيات
کريم را توضيح داده وتاويل آنها را بيان کرده است، زمينه ى جمع بين
روايات را فراهم ساخته است، يعنى کارى که فقط درمباحث فقه واصول،
براى رسيدن به واقع يا فهم تکليف ظاهرى، رايج بوده ودر بقيه زمينه
ها مورد غفلت واقع شده است، در اين کتاب انجام شده وبا عرضه ى
روايات بر يکديگر ونيز بر آيات قرآن کريم، تا جايى که ممکن بوده،
بين روايات، جمع صورت گرفته است واز اين رهگذر، گره هايى از روايات
گشوده شده وبه سوالات زيادى پاسخ داده شده است.
رجعت، به جاى آنکه با زمينه چينى مناسب واستدلال عقلى وبازگشت به
مساله قدرت پروردگار، لااقل در بوته ى احتمال وامکان گذاشته شود،
معمولا با تعجب وانکار واستبعاد تلقى شده وبدون هيچ دليل منطقى،
ناممکن شمرده شده، يا على رغم کثرت ذکر آن در متون روايى، از سوى
منصفترها، به وادى سکوت سپرده شده است.
گذشته از اصل مساله رجعت، که هيچ دليل منطقى بر رد آن وجود ندارد،
وبه عکس با همان ادله عقلى بايد آن را کاملا ممکن ومحتمل شمرد، در
توضيح جزئيات آن هيچ جايى براى ميداندارى عقل نيست وکميت استدلالات
عقلى در آن کاملا لنگ است، وچنين است که در اين زمينه فقط بايد به
روايات تمسک جست واز تفسير روايى آياتى که با رجعت رابطه ندارند
واز تاويلات معصومين عليهم السلام، استفاده کرد واين همان کارى است
که به علاوه ى هنر جمع روايات، در باب چهارم کتاب (الشموس المضيئه)
صورت گرفته است تا خواننده را از گرفتارى در دام استبعاد وانکار
رهانيده وبه سوى فهم موضوع ودرک اطلاعات درست، رهنمون شود. ضمن
آنکه استفاده ى بجا از افاضات نورانى حضرت علامه طباطبائى رضوان
الله عليه - که اوج درک وفهم دقيق از آيات وروايات را به نمايش
گذاشته- به مطالب باب رجعت، لطافت واستحکام خاصى بخشيده است.
از سوى ديگر، مطالب فصلهاى متعددى از کتاب، غيرمستقيم، خواننده را
به نيازها ووظايف فکرى وعملى انسان در رابطه با امام زمان عليه
السلام وبهره بردارى بهتر از اين اعتقاد، توجه مى دهد که به نظر
مترجم، شايد در بين کتابهايى که در موضوع مهدويت وامام زمان عليه
السلام نوشته شده است، از اين نظر، منحصر به فرد است.
مطالبى چون:
الف- توجه دائمى به اصل وجود حضرت مهدى عليه السلام.
ب - توجه دائمى به مقام نورانيت وولايت آن حضرت.
ج - توجه به غيبت ولى خدا.
د- توجه به حالات ايشان در غيبت.
ه- توجه به احاطه ى علمى ايشان به ما وافکار واعمالمان در هر حال.
و- يقين به ظهور آن حضرت واميد به درک ظهور.
ز- تلاش واستغاثه براى فرج شخصى قبل از فرج عمومى.
ح- استغاثه براى تعجيل در فرج عمومى.
ط- توجه به تحقيق فرج شخصى با عنايت آن حضرت، در فرج عمومى.
ي- ترغيب به ورع وزندگى همسو با عدالت.
ک- بيان شبهات در مورد حضرت مهدى وعلائم راهنما براى خلاصى از آنها
وموارد متعدد ديگر، از جمله مطالب ارزشمندى هستند که اشاره به
آنها، درلابلاى مطالب عناوين اصلى، روح خواننده را نوازش مى دهد.
کتاب (الشموس المضيئه) داراى مطالب ونکات ارزنده ى بسيار زيادى است
که با مطالعه ى بدون تامل يا اکتفا به يک بار مطالعه، به تمام آنها
نمى توان دست يافت.
کتاب حاضر که برگردان آن کتاب، به زبان فارسى است و(ظهور نور) نام
گرفته است، از گرفتارى مشترک همه ى ترجمه ها - که عدم توانايى در
رساندن دقيق معانى بلند متن است - نمى تواند خالى باشد.
هر چند ضمن توجه به رعايت امانت در ترجمه، سعى شده است، تا جايى که
امکان داشته، لطافت عبارات متن حفظ شود، اما در عين حال با اعتراف
به نقائص وقبول اشتباهات احتمالى، از خوانندگان محترم طلب بخشش
نموده واميدوارم در موارد ضرورى، با رجوع به متن، زمختيهاى ترجمه
را هموار نمايند.
در اين جا لازم مى دانم، بعد از شکرگزارى به درگاه خداوند متعال که
توفيق انجام اين کار را عنايت فرمود، از مولف معظم، به خاطر اينکه
در ميان ترجمه هاى پيشنهاد شده، اين قلم را قابل دانسته واجازه ى
ادامه کار واتمام ترجمه را مرحمت فرمودند سپاسگزارى کنم واز افراد
گرانمايه اى که در تصحيح ومقابله متن با ترجمه، اينجانب را يارى
نمودند تشکر نمايم.
سيد محمد جواد وزيرى فرد
يادآورى وهشدار
خداوند تبارک وتعالى در قرآن کريم مى فرمايد: (وذکّر
فان الذکرى تنفع المؤمنين).(1)
بر کسى پوشيده نيست که دانسته هاى انسان در برابر آنچه نمى داند
همچون قطره اى در برابر درياست، مگر کسى که توجه خاص پروردگار شامل
حالش شده وبه مقام خليفه ى اللهى مورد نظر در آيه ى (انى
جاعل فى الارض خليفه)(2)
رسيده ومقام ارتضا را که در آيه کريمه ى: (عالم
الغيب فلا يظهر على غيبه احدا الا من ارتضى من رسول)(3)
به آن اشاره شده درک کرده باشد که در آن صورت خدا از گنجينه هاى
دانش وعلوم الهى او را بهره مند مى سازند.
براى کسى غير از انبياء واولياء عليهم السلام پسنديده نيست که جز
به اندازه ى اندک ومحدود، آنهم فقط در چارچوب نيازمنديهاى زندگى
مادى وامور عادى، ادعاى دانشمندى وچيز فهمى کند، اما در امور غير
عادى وآنچه به فراتر از اين عالم وجنبه هاى نا آشکار هستى مربوط
است حتى همين مقدار اندک هم بر بيشتر مردم پوشيده است واز همين
روست که خداوند سبحان در آيات متعددى از قرآن از جمله (اکثرهم
لا يعلمون)(4)
و(اکثر الناس لا يعلمون)(5)
بر نادانى وچيز فهمى اکثر مردم تاکيد فرموده است، چنانکه امير
المؤمنين عليه السلام نيز در وصيتى که به فرزندش امام حسن مجتبى
عليه السلام دارد مطالبى مى فرمايد که همين مضمون را در بردارد، آن
وصيت چنين است: (فرزندم سفارش مرا به درستى درياب، وبدان که همان
خدايى که مرگ در اختيار اوست صاحب اختيار زندگى نيز هست وهمان کسى
که هستى را آفريده هم او موجودات را مى ميراند وهمان خدايى که به
هستى آفريده ها پايان مى بخشد هم او درباره - انسان را- هستى مى
دهد وبر مى گرداند، همان کسى که - به بلا ومصيبت- مى آزمايد هم او
راحت وآسودگى مى بخشد، و- بدان که- دنيا شايستگى نداشت که جز به
همين شکل که سرشار از نعمت وآزمايش ووعده ى پاداش در آخرت است يا
به هر شکل ديگرى که نتيجه ى خواست واراده ى اوست- وتو از آن بى
اطلاع هستي- به شکل ديگرى آفريده شود، پس بنابراين اگر چيزى به
نظرت نادرست آمد، اين نادرستى را نتيجه نادانى خودت بدان، زيرا که
تو در آغاز آفرينشت هيچ دانشى نداشتى وبعدا - به بعضى امور- آگاه
شدى، وچقدر نادانيها وسرگردانيهايت در دايره ى علم وانديشه بسيار
است، وچقدر زياد است مواردى که بينش نادرستى نسبت به آن دارى وپس
از آن بدان بينا ودانا مى شوى. حال که چنين است به آن کسى متوسل شو
- وفهم ودرک را از او بخواه - که تو را آفريد وروزى داد- وامور
مادى ومعنوى ات را- هماهنگ کرد، بايد که خضوع، گردن کجى وکرنشت
براى او باشد وبه او اميدوار ومشتاق واز هم او - وعدل وقطع عنايتش
- بيمناک باشى.(6)
حقيقت مطلب همين است وجز اين نيست، علاوه بر اينکه ما خود وقايع
شگفت آور علمى واجتماعى بسيارى را به چشم ديده ايم که هيچ کس
احتمال پيدايش آنها را نمى داد، با اين وجود چطور ممکن است - بدون
دليل وبى اعتنا به تجربه - پيدايش امور غير قابل پيش بينى ديگر را
که تا آخر عمر جهان اتفاق خواهد افتاد انکار کنيم؟!
اينکه ما بعضى از پيشينيان چيزهاى زيادى را انکار کرده ومى کنيم
نتيجه ى نادانى عميق وريشه دار بشريت است. خداى سبحان مى فرمايد: (بل
کذبوا بما لم يحيطوا بعلمه ولما يأتهم تاويله)(7)
امام سجاد عليه السلام در پاسخ سوال شخصى که علت پوشيده ماندن ذات
پروردگار بر آفريده ها را جويا شده است مى فرمايد: (زيرا که خداوند
تبارک وتعالى آفرينش انسان را بر گونه اى از جهل استوار فرمود).(8)
در وصف همين نادانى انسان است که جملاتى از اين قبيل از امير
المؤمنين عليه السلام نقل شده است که فرمود: (مردم دشمن آن چيزى
هستند که حقيقت آن را درک نکرده اند)،(9)
(انسان دشمن چيزى است که حقيقتش را نفهميده است)،(10)
(نادان از آنچه دانشمندان درست انديش به آن خو گرفته مى هراسد).،(11)
(هر کس از دانشى بيخبر باشد با آن دشمنى مى ورزد)،(12)
و(هر کس بالاترين حد دانش را براى خود ادعا کند، آخرين مرتبه
نادانى را از خود بروز داده است).(13)
هدف اين مقدمه توجه دادن خواننده محترم به اين مطلب است که: بيشتر
آنچه در اين کتاب عرضه شده است از چيزهايى است که آن طور که بايد،
براى مسلمانان وحتى براى بيشتر شيعيان مذهب جعفرى عليه السلام روشن
نشده است واز همين رو، هر کس آن گونه که خود مى فهمد ومى پسندد آن
را سمت وسو داده وصورتبندى مى کند.
آرى، اين مسلم است که، ما شيعيان چون معتقديم که پيامبر وائمه -
صلوات الله عليهم اجمعين - داراى مقام خلافت اللهى ومرتبه ى ارتضاء
نزد پروردگار هستند،(14)
- وحق هم هيمن است -، به طور قطع ويقين مى دانيم که گفتار آن
بزرگواران بدون علت وساختگى نيست، بلکه سخنشان نور وروشنى بخش، کار
وعملشان هدايت انسانها، رتبه ومنزلتشان حقيقت وراستى، گفتارشان
حکمت ودرستى بدون ترديد وانديشه ونظرشان عين دانش ومتانت واطمينان
ووقار است واز همين روست که کلامشان را کلامى راست ودرست مى دانيم
وآنچه را نمى دانيم در پهنه ى وسيع دانش ايشان که به گنجينه هاى
بيکران دانش پروردگار متصل است جستجو مى نماييم، هر چند که حقيقت
بيان ودورنمايه ى اصلى مقصودشان را درست نفهميم والبته شکل کار در
اين رجوع به دانش معصومين عليهم السلام اين است که در امور جزئي(15)
به روايات متواتر(16)
مستفيض(17)
متکى هستيم.
مقدمه مؤلف
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآله الطيبين الطاهرين
اللهم، صل على ولى امرک القائم المومل... اللهم، انا نشکو اليک فقد
نبينا... وعافيه منک تلبسناها برحمتک يا ارحم الرحمين.(18)
سدير صيرفى مى گويد: من به همراه مفضل بن عمر، وابو بصير وابان بن
تغلب بر مولايمان امام صادق عليه السلام وارد شديم، ايشان را در
حالى که روى خاک نشسته، عبايى از مو با يقه بدون جيب وآستين کوتاه
بر دوش انداخته وچون سوگوار جوان از دست داده ى دلسوخته گريه مى
کرد ديديم که اندوه از چهره اش مى باريد، قيافه اش دگرگون شده واشک
از گونه هايش سرازير شده صورتش را شستشو داده بود ودر همان حال با
تضرع مى فرمود: آقاى من! غيبتت خواب از چشمانم گرفت، آسايشم را از
بين برد وآرام دلم را بر هم زد. آقاى من! غيبتت براى هميشه دردمند
ومصيبت زده ام کرد.
از دست رفتن امامان، يکى پس از ديگرى، سرانجام دوران همگى را به
پايان مى رساند، - وکار به زمان غيبت امام منتظر کشيده مى شود-،
اگر من بر مصائب وبلاياى پى در پى گذشته اشک مى ريزم وآه مى کشم،
مصائب بزرگتر وفجيعتر وبلاهاى دردناکترى در پيش است که با غضب
وناراحتى تو- اى حجت خدا- همراه است، وآنها بيشتر اشکم را جارى
ساخته ودرونم را مشتعل کرده است.
سدير گفت: (هوش از سر ما رفت ودلمان از ترس اين واقعه هولناک
وحادثه هلاکت بار فرو ريخت، گمان کرديم امام عليه السلام خود را
براى مصيبت شکننده اى آماده کرده يا فاجعه ى مرگبارى به آن حضرت
روى آورده است). به آن حضرت عرض کرديم: اى پسر خيرالبشر يابن رسول
الله خداوند چشمانت را نگرياند، اين چه مصيبت عظيمى است که اشکت را
جارى کرده وچون باران مى گريي؟ چه چيزى وجود مبارکت را به اين ماتم
نشانده است؟)
سدير گفت: (امام عليه السلام نفس بلندى کشيد وآثار ترس، وجودش را
فرا گرفت وفرمود: اى واى بر شما، امروز صبح کتاب جفر را که علوم
مربوط به مرگ وزندگى ومصيبتها وگرفتاريها وعلم مربوط به همه چيز
وآنچه تا روز قيامت واقع مى شود، در آن است وخداوند اطلاع بر آن را
مخصوص پيامبر وائمه عليهما السلام قرار داده است، نگاهى کردم ودر
مطالب مربوط به تولد قائم ما عليه السلام وغيبت او، وطولانى شدن
غيبت وطول عمر آن حضرت ونيز برگشتن بيشتر مردم از دين وبرداشتن
رشته اسلام از گردنشان، همان رشته که خداوند در گردنشان انداخته
وفرمود: (وکل انسان الزمناه طائره فى عنقه)(19)
دقت کردم، دلم سوخت واندوه جانم را فرا گرفت..).(20)
پس از ذکر حديث شريف ومقدماتى که گذشت، در اين کتاب با تکيه بر
بعضى از آيات قرآن وروايات پيامبر اکرم وائمه عليهما السلام،
درباره ى زندگانى حضرت قائم عليه السلام ومسائل مربوط به آن ونيز
رجعت وجمع بين روايات مختلف بحث کرده وبا توضيح مختصرى از خودمان
زمينه را براى شناخت بعضى از ويژگيهاى زندگى، غيبت، رجعت وحوادث
زمان ظهور آن حضرت مهيا ساختيم.
کتاب را در چهار باب تنظيم کرده وهر باب را به چند فصل تقسيم
نموديم وآن را (الشموس المضيئه فى الغيبه والظهور والرجعه)
ناميديم.
از خداوند متعال درخواست مى کنيم که ما را بر شناخت مولايمان واداى
حقوق آن حضرت در ايام ظهور وغيبت، موفق کرده، در فرج آن امام قائم
تعجيل نموده وديدار وهمراهى آن حضرت را روزيمان فرمايد تا کوير جهل
خود را از درياى بيکران علم آن حضرت سيراب وآباد کنيم.
بنده ى اميدوار به رحمت پروردگار
على (پهلوانى) سعادت پرور
آيات قرآن
1- (انما انت منذر ولکل قوم هاد).(21)
2- (وان من امه الا خلا فيها نذير).(22)
3- (لو کان فى الارض ملائکه يمشون مطمئنين
لنزلنا عليهم من السماء ملکا رسولا).(23)
4- (لکل امه رسول).(24)
روايتها وگفتارهاى ما
روايات
1- از امير المؤمنين عليه السلام در بخشى از يک حديث طولانى چنين
نقل شده است: (زمين - هيچگاه- از حجتى که به اقامه ى امر خدا قيام
کند خالى نيست: يا آشکار است ومردم او را مى شناسند- ويا در شدت
وسختى ومخفى از ديدگان مردم نگران اداره اهل زمين است؛ تا حجتهاى
الهى وآيات پروردگار در مسير حق دوام يابد- ونتيجه ى زحمات ايشان
هدر نرود.-).(25)
2- از امام جعفر صادق عليه السلام از پدران بزرگوارش از على عليه
السلام در خطبه اى که بر منبر کوفه ايراد فرموده است، نقل شده است:
(پروردگارا- تو خود گواهى - که اهل زمين را از داشتن حجتى از ناحيه
تو که آنان را به دين تو هدايت کند وعلم الهى را به ايشان بياموزد،
وحجتت از تماميت نيفتد وپيروان اوليائت بعداز اينکه- به وسيله -
پيامبران - هدايتشان کردى گمراه نشوند، گريزى نيست: اين حجت تو يا
درميان مردم ظاهر وبراى آنان آشناست اما از او اطاعت نمى کنند؛ يا
از ديد مردم پنهان ومنتظر زمان ظهور است. زمانى که مردم در صلح
وآرامش هستند اگر وجود حجت از نظر آنان غايب باشد دانش ومنش او به
دلهاى مؤمنين مى رسد وايشان به آن عمل مى کنند).(26)
3- ازامام حسن عسکرى عليه السلام در مورد - صحت يا کيفيت - اين خبر
که به نقل از پدران بزرگوارش رسيده است که: (زمين هيچگاه از حجت
خدا بر خلقش خالى نيست، هر کس بميرد وامام زمانش را نشناسد به مرگ
جاهليت مرده است). سوال شد، پس امام عليه السلام فرمود: (اين مطلب
حق است همانطور که وجود آتش - وجهنم- حق است). پس از آن حضرت سوال
شد که: (يا بن رسول الله، حجت وامام بعد از شما کيست؟) فرمود:
(فرزندم محمد، او امام وحجت بعد از من است، هر که بميرد واو را
نشناسد به مرگ جاهليت مرده است).(27)
4- امام صادق عليه السلام از امير المؤمنين عليه السلام نقل مى
فرمايد که فرمود: (بدانيد که زمين از حجت خداى عز وجل خالى نيست،
اما به واسطه ى ستمگريها وجهالتهاى مردم، خداوند ديدگانش را از
مشاهده ى او فروبسته است واگر زمين لحظه اى از حجت خدا خالى باشد
نظامش درهم ريخته واهلش را در خود فرو خواهد برد، اما حجت خدا مردم
را مى شناسد ولى مردم او را نمى شناسند همانگونه که حضرت يوسف مردم
- برادرانش- را مى شناخت وآنها او را نشناختند).(28)
پاورقى:
(1) ذاريات: آيه ى 55- آنچه را حق است يادآور شو، براى آنان که
ايمان آورده اند- وسر لجاج ندارند- سودمند است.
(6) نهج البلاغه، نامه ي: 31.
(7) يونس: 39- چنين نيست بلکه آنچه را دامنه دانششان به آن نمى
رسد وحقيقت وباطن آن را در نيافته اند دروغ ونادرست معرفى
مى نمايند.
(8) بحار الانوار، ج 3، ص 15، روايت 2.
(9) غرر ودرر موضوعي، باب جهل.
(10) غرر ودرر موضوعي، باب جهل.
(11) غرر ودرر موضوعي، باب جهل.
(12) غرر ودرر موضوعي، باب علم.
(13) غرر ودرر موضوعي، باب علم.
(14) مقصود مقامى است که طبق آيه شريفه سوره ى جن - که قبلا
مولف محترم اشاره فرمودند- خداوند صاحبان اين مقام را بر
آنچه از اسرار غيب که بخواهد مطلع مى نمايد. مترجم.
(15) مقصود امورى است که عقل را هيچ راهى در اصل يا چند وچون
آنها نيست، چه در عقايد، چه در احکام ودرغير آنها، نظير
چگونگى بهشت ودوزخ وملائکه يا تعداد رکعات نماز يا نصاب
زکات يا اسرار مسائل يا چگونگى عمل در سير ووصول به
مقامات.مترجم.
(16) اگر در سلسله سند يک خبر، در هر طبقه، تعداد راويان به حدى
باشد که همدستى واتفاق آنان بر دروغ بستن محال باشد آن خبر
را متواتر گويند. مترجم.
(17) مستفيض خبرى است بين اخبار آحاد ومتواتر، که تعداد راويان
در هر طبقه بيش از سه نفر هستند. مترجم.
(18) اقبال الاعمال، ص 60 تا 61 - مولف محترم بخشى از دعاى
افتتاح را که در کتاب شريف مفاتيح الجنان در اعمال شبهاى
ماه مبارک رمضان آمده است، به نقل از کتاب شريف اقبال
الاعمال سيد بن طاووس، به عنوان خطبه ى مقدمه خود برگزيده
اند. انتخاب خطبه در متن عربى کتاب علاوه بر موضوعيت ناشى
از تناسب براى آغاز مطلب وسنخيت کلام عربى براى ادعيه ى با
مضامين عالى ومفاهيم بلند، نوعى براعت استهلال است که
بخشهاى مختلف آن را با اصل مقصود در ابواب کتاب، تناسب خاص
خود را داراست، اما از آنجا که برگردان اين خطبه به فارسي،
بدون توضيحات طولانى وملال آور، نمى تواند اهداف خطبه ى
عربى را برآورده نمايد، از ترجمه ى آن صرف نظر کرديم.
جويندگانى که اهل تعمق بيشتر هستند به متن دعا در منابع
مذکور، مراجعه نمايند.مترجم.
(19) اسراء: 13- مقدرات ونتيجه ى نيک وبد اعمال هر انسانى را
رشته ى گردش ساختيم.
(20) کمال الدين، ج 2، ص 352، روايت 50.
(21) رعد: 7- همانا تو بيم دهنده اى وهر قومى را هدايتگرى است.
(22) فاطر: 24- هيچ امتى نيست مگر اينکه در ميان آنها بيم دهنده
اى بوده است.
(23) اسراء: 95- اگر در زمين- به جاى شما انسانها- فرشتگان
سکونت داشتند از جانب آسمان ملکي- همجنس خودشان - به سوى
آنها مى فرستاديم.
(24) يونس: 47- براى هر امتى - از ناحيه ما- رسولى فرستاده شده
است (يا فرستاده مى شود).
(25) اثبات الهداه، ج 3، ص 262، روايت 109.
(26) اثبات الهداه، ج 3، ص 363، روايت 112.
(27) اثبات الهداه، ج 3، ص 482، روايت 189.
(28) اثبات الهداه، ج 3 ص 235، روايت 463.