ظهور

واحد تحقيقات مسجد مقدس جمکران

- ۱۱ -


حضرت قائم(عليه السلام) در ميان مردم به حكم حضرت داوود(عليه السلام)و حكم حضرت محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم) حكومت مى كند، و در آن زمان است كه زمين گنجينه هاى خود را آشكار مى سازد، و بركتهايش را بيرون مى فرستد، ديگر انسان براى صدقه و بخشش محلى پيدا نمى كند، زيرا بى نيازى همه مؤمنان را در بر مى گيرد.

سپس فرمود: دولت ما در پايان همه دولتها خواهد بود، (و همه قبل از ما به حكومت خواهند رسيد) و هيچ خاندانى كه بخواهند به حكومت برسند باقى نخواهند ماند مگر اين كه پيش از ما حكومت خواهند نمود، و اين بدان جهت است كه وقتى راه و روش ما را ديدند، نگويند: اگر ما هم به حكومت مى رسيديم مانند اينها به عدالت رفتار مى نموديم. و اينست معناى قول خداى تعالى كه فرموده است:«والعاقِبَةُ لِلْمُتَقِين»: «سرانجام كار، از آن پرهيزكاران است».

3 - حق و راستى با مهدى(عليه السلام) و او با حق همراه است

در مورد اين عنوان كه در فرازى از بشارت كتاب «باسك» در باره موعود ملّتها آمده و از آن فهميده مى شود كه منظور از او حضرت مهدى(عليه السلام) است كه در آخر زمان مى آيد، روايات چندى از پيشوايان معصوم(عليهم السلام) رسيده است كه براى مزيد بصيرت برخى از آنها را در اينجا مى آوريم:

1 ـ عبدالله بن عمر در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) نقل مى كند كه فرمود:

«يَخْرُجُ الْمَهْدي وَعَلى رأسهِ غَمامَةٌ فِيها مَلَكٌ يُنادِي: هذا خَليفَةُ اللهِ الْمَهْدِيّ فَاتَّبعوُهُ». [1]

«هنگامى كه مهدى(عليه السلام) خروج كند، يك قطعه ابر بر سر او سايه مى اندازد و بالاى سرش حركت مى كند، و فرشته اى در ميان آن قرار مى گيرد و بانگ بر مى آورد: اين خليفه خدا مهدى است از او پيروى كنيد».

2 ـ حذيفه يمانى در حديثى از پيامبر اكرم نقل مى كند كه پس از شرح داستان سفيانى فرمود:

در آن هنگام منادى آسمانى بانگ بر مى آورد:

«يا أيُّهَا النّاسُ ! اِنّ الله قَدْ قَطَعَ عَنْكُمْ يَدَ الجَبّارينَ وَالمُنافِقِينَ وَأشْياعَهُمْ، وَوَلاّكُمْ خَيْرَ أمَّةِ محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم)فَالْحَقُوا بِهِ بِمَكَّة فَإِنَّهُ الْمَهْديّ». [2]

«هان اى مردم! خداوند دست ستمكاران، منافقان و پيروان آنها را از شما كوتاه كرد، و بهترين فرد اُمّت محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم) را بر شما فرمان روا قرار داد، اينك به سوى او بشتابيد كه او هم اكنون در مكّه معظّمه است و او مهدى(عليه السلام) است».

3 ـ شهر بن حوشب از رسول اكرم نقل مى كند كه فرمود:

«در ماه محرّم منادى آسمانى ندا مى كند: آگاه باشيد كه برگزيده خدا از ميان بندگانش فلانى ـ يعنى حضرت مهدى(عليه السلام)ـ است، فرمانش را بشنويد و از او اطاعت كنيد». [3]

4 ـ امير مؤمنان على(عليه السلام) مى فرمايد:

«هنگامى كه منادى آسمانى بانگ برآورد كه حق با آل محمّد(عليهم السلام)است، نام مقدّس مهدى(عليه السلام) بر سر زبانها مى افتد و محبّت او در دلها جاى مى گيرد، و ديگر كارى جز ياد نام او نخواهند داشت». [4]

5 ـ امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد:

«در آن روز منادى آسمانى به نام مهدى(عليه السلام) صدا مى زند. هيچ خفته اى نمى ماند جز اين كه بيدار مى شود و هيچ ايستاده اى نمى ماند جز اين كه مى نشيند و هيچ نشسته اى نمى ماند جز اين كه روى دو پايش مى ايستد; زيرا همه دچار وحشت و اضطراب مى شوند. درود خدا بر كسى كه آن صداى اوّلى را بشنود و پاسخ دهد كه آن صداى جبرئيل امين است». [5]

6 ـ امام رضا(عليه السلام) مى فرمايد:

«منادى از آسمان ندا سر مى دهد; همه مردم روى زمين مى شنوند كه آنها را به سوى قائم(عليه السلام) فرا مى خواند و مى گويد: آگاه باشيد كه حجّت خدا در كنار خانه خدا ظاهر شده است; از او پيروى كنيد كه حق با او و او با حقّ همراه است». [6]

4 ـ تمامى گنجهاى عالم در اختيار مهدى(عليه السلام) است

اين عنوان كه مستفاد از روايات متواتره است و در فرازى از بشارت مورد بحث آمده است، گرچه حقيقت و واقعيّت آن به نظر ما روشن است و نياز چندانى به توضيح ندارد. ولى در عين حال، در اينجا به اين نكته اشاره مى كنيم كه بر اساس روايات مسلّم اسلامى كه از شيعه و سنّى در مورد ظهور مبارك حضرت مهدى ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف ـ در كتابهاى معتبر نقل شده است، «گنجهاى نهفته در دل زمين و كوهها و درياها» اختصاص به حضرت مهدى(عليه السلام) دارد، و اين يكى از امتيازات زمان حكومت حقّه آن يكتا باز مانده حجج الهى است كه كسى با او در اين امتياز شريك نيست. به هر حال، در اين باره روايات فراوانى از ائمّه معصومين(عليهم السلام) رسيده است كه براى نمونه فرازهايى از آنها را در اينجا مى آوريم.

1 ـ در روايات فراوانى كه در مورد روزگار شكوهمند آن يگانه پيشواى دادگر عدالت گستر به ما رسيده چنين آمده است: پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) ضمن حديثى راجع به زمان حكومت حضرت مهدى(عليه السلام) فرمود:

«وَ تُخْرِجُ لَهُ الأرضُ أفْلاذَ كَبِدِها» [7]

«زمين به بركت وجود او پاره هاى جگرش را آشكار مى سازد».

2 ـ در روايت ديگرى است كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) در باره زمان ظهور مبارك حضرت مهدى(عليه السلام) فرمود:

«وَ تُلْقِى الاْرضُ أفلاذَكَبِدِها».

«زمين پاره هاى جگرش را بيرون مى ريزد».

ابن عبّاس پرسيد: پاره هاى جگر زمين چيست؟

رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«أمْثالُ الاُْسْطُوانَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضّةِ». [8]

«ستونهايى از طلا و نقره است».

3 ـ در يك حديث ديگر آمده است: پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«يَسْتَخْرِجُ الْكُنُوزَ، يَفْتَحُ مَدائِنِ الشِّرْكِ». [9]

«گنجها را بيرون مى آورد و شهرهاى شرك را فتح مى كند».

4 ـ در يك روايت ديگر است كه اميرمؤمنان على(عليه السلام) فرمود:

«وَ تَظْهَرُ لَهُ الْكُنُوز». [10]

«تمام گنجهاى عالم براى او آشكار مى گردد».

5 ـ و در همين زمينه در حديثى از امام صادق(عليه السلام) روايت شده است كه فرمود:

«تُظهِرُ الاْرْضُ كُنُوزَها وَتُبْدِى بَرَكاتِها». [11]

«زمين تمام گنجينه هاى خود را آشكار مى سازد و بركاتش را بيرون مى فرستد».

5 ـ مهدى(عليه السلام) از آسمان و زمين خبر مى دهد

با توجّه به اين كه حضرت مهدى(عليه السلام) آخرين حجّت خدا و بنيانگزار حكومت واحد جهانى و آخرين امام بر حق از ائمّه دوازده گانه اى است كه طبق نويدهاى صريح قرآن كريم و روايات معتبره اسلامى و نويدهاى كتب مقدسه آسمانى در آخر زمان ظاهر مى شود و با تمام رژيمهاى ستمگر به مبارزه بر مى خيزد و همه آنها را با اتّكا به قدرت خداوندى سرنگون مى سازد و سراسر كره خاكى را به يك اُمّت و يك حكومت و يك كشور تبديل مى نمايد. شايسته است پيش از آن كه در مورد عنوان فوق سخنى به ميان آوريم، اندكى در باره مقام امام و امامت توضيح دهيم تا مقام پر ارج حضرت «بقية الله»(عليه السلام)بر ما روشن شود، و متوجّه شويم كه چگونه يك نفر مى تواند بر همه جهان مسلط شود و جهانيان را از شر ظلم و ستم برهاند و همه مردمان را در زير سيطره يك حكومت در آورد.

بر اساس روايات، مقام امامت مقام بسيار والايى است كه خداوند آن را به بندگان خاص خود عطا مى كند، و آنان را براى رهبرى خلق انتخاب مى نمايد، و آنچه لازمه رهبرى و پيشوايى است در اختيار آنان قرار مى دهد، و آنها را با نيروى الهى خود تأييد مى بخشد و به قدرت ناپيدا كرانه خود ياريشان مى فرمايد، و دين خود را به وسيله آنها تكميل مى نمايد.

بنابراين، امامت، مقام انبيا و پيامبران و ميراث اوليا و اوصيا است، و امام امين خدا در روى زمين، حجت خدا در بين مردم، خليفه خدا در پهنه گيتى و حافظ و نگهبان دين و شريعت الهى است. و از اين رو، داراى شرايط ويژه اى است از آن جمله:

1 ـ امام بايد معصوم باشد.

2 ـ امام بايد عادل باشد.

3 ـ امام بايد برگزيده خدا باشد.

4 ـ امام بايد اعلم افراد اُمّت باشد.

بنابر اين، لازم است امامى كه براى تأمين سعادت مادى و معنوى مردم قيام مى كند و به عنوان حجّة الله، خليفة الله و بقيّة الله در بين مردم شناخته مى شود، داراى شرايط فوق بوده و بر ما سوى الله احاطه علمى داشته باشد و گذشته و آينده جهان را بداند، و مؤمن و منافق را از هم باز شناسد، و در تدبير سياست اُمور و زمامدارى دچار خطا و اشتباه نشود و تحت تأثير عوامل شخصى قرار نگيرد، كه وجود مقدّس «مهدى موعود(عليه السلام)» و بنيانگزار حكومت واحد جهانى ـ طبق روايات اسلامى و وعده هاى صريح قرآن و اظهار نظر همه دانشمندان بزرگ اسلام ـ داراى همه اين ويژگيها مى باشد; زيرا:

نخست اين كه، او برگزيده خداوند است.

دوم اين كه، تمام امكانات جهان هستى به فرمان خدا در اختيار اوست.

سوّم اين كه، علوم اوّلين و آخرين در سينه اوست.

چهارم اين كه، او وارث همه صفات برجسته پيامبران الهى است.

پنجم اين كه، برقرارى حكومت «الله» و بر چيده شدن بساط ظلم و ستم و ريشه كن شدن رژيمهاى كفر و الحاد، منحصراً به دست با كفايت او تحقّق خواهد يافت.

اينك براى درك موقعيّت علمى امام، و مقام پر ارج حضرت صاحب الامر(عليه السلام)كه آخرين حجّت خداوند است به احاديث چندى در اين زمينه اشاره مى كنيم.

1 ـ پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) مى فرمايد:

«إثْنا عَشَرَ مِنْ أهْلِ بَيْتىِ، أعْطاهُمْ اللهُ تَعالى فَهمِي وَعِلمِي وَحِكْمَتِي وَخَلَقَهُمْ مِنْ طِينتي». [12]

«دوازده نفر از اهل بيت من، خداوند علم و فهم و حكمت مرا به آنها عطا فرموده، و آنها را از خاك و گل من آفريده است».

2 ـ اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى فرمايد:

«علم مرگ و ميرها به ما داده شده، علم تأويل و تنزيل و حل و فصل خصومتها به ما عطا گرديده، علم حوادث و وقايع به ما داده شده و هرگز چيزى از ما پوشيده نمى ماند». [13]

و در حديث ديگرى مى فرمايد:

«آسمانها و زمين در نزد امام، همچون كف دست اوست; ظاهر و باطن آنها را مى فهمد و نيك و بد آنها را مى شناسد». [14]

3 ـ امام حسن مجتبى(عليه السلام) مى فرمايد:

«علم و دانش در نزد ما ـ اهل بيت ـ است و ما اهل دانش هستيم. تمامى علوم در نزد ما جمع است، و چيزى تا روز قيامت رخ نمى دهد حتّى ديه يك خراش مگر اين كه علمش پيش ماست . . .» [15]

4 ـ امام حسين(عليه السلام) مى فرمايد:

«سر چشمه علم و دانش نزد ما ـ اهل بيت ـ است. آيا ديگران عالم و دانا هستند و ما نادان و جاهليم؟ چنين چيزى نشدنى است». [16]

5 ـ امام زين العابدين(عليه السلام) مى فرمايد:

«بين خدا و حجّت خدا، حجاب و پرده اى نيست و خداوند، چيزى را از حجّت خود پوشيده نمى دارد. ماييم درهاى (رحمت) خدا، ماييم صراط مستقيم، ماييم رازداران علم خدا و مترجم وحى خدا و ماييم پايه و اساس توحيد و گنجينه اسرار خداوند». [17]

6 ـ امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد:

«. . . ديدگان امام به خواب فرو مى رود ولى قلبش هميشه بيدار است . . . از پشت سر همچون پيش رو مى بيند، و فرشتگان پيوسته با او سخن مى گويند تا زمانى كه روزگار او به سر آيد». [18]

و در يك حديث ديگر مى فرمايد:

«ما خزانه دار علم خداييم، ما مترجم وحى خداييم، ما حجّت رساى الهى بر تمام موجودات آسمان و مخلوقات روى زمين هستيم». [19]

و در همين رابطه، در باره علم و دانش حضرت مهدى(عليه السلام) مى فرمايد:

«علم به كتاب خدا ـ قرآن ـ و سنّت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) در دل مهدى ما همچون زراعت مى رويد، پس اگر كسى از شما باقى بماند تا زمانى كه آن حضرت را درك كند بايد به هنگام سلام دادن به وى بگويد:

«السَّلامُ عَليَكُمْ يا أهْلَ بَيْتِ الرَّحْمَةِ وَ النُبُوَّةِ و مَعْدِنَ العِلمِ وَ مَوضِعَ الرِّسالَةِ» ». [20]

7 ـ امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد:

«همه دنيا همانند يك حبّه گردو در برابر امام، نمايان مى شود و چيزى از آن بر او پوشيده نمى ماند، از هر طرف بخواهد در آن تصرف مى كند آنچنان كه يكى از شما در سفره اى كه در برابرتان گسترده است، از هر طرف بخواهد دست مى برد و از آن بهره مى گيرد». [21]

و در حديث ديگرى مى فرمايد:

«امام هنگامى كه در شكم مادر است مى شنود ... و چون به امامت مى رسد خداوند براى او عمودى از نور برافرازد كه به وسيله آن اعمال مردم هر شهرى را مى بيند». [22]

و در رابطه با علم حضرت مهدى(عليه السلام) مى فرمايد:

«إذا تَناهَتِ الاُمُورُ إلى صاحِبِ هذا الأمْرِ، رَفعَ اللهُ تَبارَك وتَعالى لَهُ كُلَّ مُنْخَفض مِنَ الأرْضِ، وَ خَفَضَ لَهُ كُلَّ مُرتَفِع حتّى تَكُونَ الدُّنْيا عِنْدَهُ بِمَنْزِلَةِ راحَتِهِ فَأيّكُمْ لَوْ كانَتْ فِى راحَتِهِ شَعْرَةٌ لَمْ يُبْصِرْها؟». [23]

«هنگامى كه اُمور به دست حضرت صاحب الامر(عليه السلام)برسد، خداى تبارك و تعالى هر زمين پستى را براى او بالا مى برد، و هر زمين بلندى را پائين مى آورد تا اين كه همه جهان همانند كف دست او برايش آشكار شود. آيا كدام يك از شما اگر كف دست او تار مويى باشد آن را نمى بيند؟».

پس با توجّه به آنچه گذشت، به اين نتيجه مى رسيم كه، آن شخصيّت بى نظير و بى مانندى كه از آسمان و زمين خبر مى دهد و حجّت بر تمام مردم است و بر تمام جهان هستى احاطه علمى دارد، يگانه منجى عالم و تنها بازمانده از حجّتهاى الهى، حضرت مهدى(عليه السلام) است كه چيزى از اسرار عالم بر او پوشيده نيست.

6 ـ در همه عالم كسى بزرگتر از مهدى(عليه السلام) به دنيا نيايد

صاحب كتاب «عقد الدرر» در مورد عظمت و بزرگوارى حضرت مهدى(عليه السلام) و مقام و موقعيّت آن امام والا مقام، حديثى از امام محمّد باقر(عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود:

«حضرت موسى(عليه السلام) براى بار اوّل، به آنچه كه به قائم آل محمّد(عليهم السلام)عطا خواهد شد نظر كرد و گفت: پروردگارا ! مرا قائم آل محمّد(عليهم السلام) قرار بده.

به آن حضرت گفته شد: قائم(عليه السلام) از ذريه احمد(صلى الله عليه وآله وسلم)است.

بار دوم نظر كرد همان عطا را ديد وهمان دعا را كرد و همان جواب را شنيد، براى سومين بار نظر كرد، همان عطا را ديد و همان در خواست را نمود و همان جواب را شنيد». [24]

ج) بشارت ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در كتاب «پاتيكل»

در كتاب «پاتيكل» كه از كتب مقدّسه هنديان مى باشد و صاحب اين كتاب از اعاظم كفره هند است و به گمان پيروانش، صاحب كتاب آسمانى است، بشارت ظهور مبارك حضرت مهدى(عليه السلام) چنين آمده است:

«چون مدّت روز تمام شود، دنياى كهنه نو شود و زنده گردد، و صاحب ملك تازه پيدا شود از فرزندان دو پيشواى بزرگ جهان كه يكى «ناموس آخر الزمان» و ديگرى «صديق اكبر».

يعنى وصى بزرگتر وى كه «پشن» نام دارد. و نام آن صاحب ملك تازه، «راهنما» است، به حق، پادشاه شود، و خليفه «رام» باشد، و حكم براند، و او را معجزه بسيار باشد. هر كه پناه به او برد و دين پدران او اختيار كند، سرخ روى باشد در نزد رام».

و دولت او بسيار كشيده شود، و عمر او از فرزندان «ناموس اكبر» زياده باشد، و آخر دنيا به او تمام شود. و از ساحل درياى محيط و جزاير سرانديب و قبر بابا آدم(عليه السلام) و از جبال القمر تا شمال هيكل زهره، تا سيف البحر و اقيانوس را مسخر گرداند، و بتخانه «سومنات» را خراب كند. و «جگرنات» [25] بفرمان او به سخن آيد و به خاك افتد، پس آن را بشكند و به درياى اعظم اندازد، و هر بتى كه در هر جا باشد بشكند». [26]

از آنجا كه در اين بشارت، الفاظ و تعابيرى به كار رفته است كه امكان دارد براى بعضى از خوانندگان نا مفهوم باشد بعضى از آنها را جهت روشن تر شدن مطلب توضيح مى دهيم:

1 ـ مقصود از «ناموس آخر الزمان»، ناموس اعظم الهى، پيامبر خاتم حضرت محمّد بن عبدالله(صلى الله عليه وآله وسلم) است.

2 ـ پشن، نام هندى حضرت على بن ابى طالب(عليه السلام) است.

3 ـ صاحب ملك تازه، آخرين حجّت خداوند حضرت ولى عصر(عليه السلام) است و راهنما، نام مبارك حضرت مهدى(عليه السلام) است كه بزرگترين نماينده راهنمايان الهى و نام مقدّس وى نيز، هادى و مهدى و قائم به حق است.

4 ـ كلمه «رام» به لغت «سانسكريتى» نام اقدس حضرت احديت (خدا) است.

5 ـ اين جمله «هر كه به او پناه برد، و دين پدران او اختيار كند، در نزد رام، سرخ روى باشد» صريح است در اين كه، حضرت مهدى(عليه السلام) جهانيان را به دين اجداد بزرگوارش، اسلام، دعوت مى كند.

6 ـ سومنات ـ بنا به نوشته علاّمه دهخدا، در كتاب لغت نامه بتخانه اى بوده است در «گجرات». و گويند: سلطان محمود غزنوى آن را خراب كرد، و «منات» را كه از بتهاى مشهور است و در آن بتخانه بود، شكست. و گويند: اين لغت هندوى است كه مفرّس شده و آن نام بتى بود، و معنى تركيبى آن «سوم، نات» است: نمونه قمر، زيرا «سوم» به لغت هندوى قمر را گويند، و نات، تعظيم است. براى اطلاع بيشتر به لغت نامه دهخدا، ماده «سومنات» مراجعه فرماييد.

7 ـ و اما «جگرنات» به لغت سانسكريتى، نام بتى است كه هندوها آن را مظهر خدا مى دانند.

د) بشارت ظهور حضرت بقية اللّه(عليه السلام) در كتاب «وشن جوك»

در كتاب «جوك» كه رهبر جوكيان هندو است و او را پيامبر مى دانند، در باره بشارت ظهور حضرت «بقية الله»(عليه السلام) و رجعت گروهى از اموات در دوران حكومت عدالت گستر آن حضرت، چنين آمده است:

«آخر دنيا به كسى برگردد كه خدا را دوست مى دارد و از بندگان خاص او باشد و نام او «خجسته» و «فرخنده» باشد. خلق را، كه در دين ها اختراع كرده و حق خدا و پيامبر را پايمال كرده اند، همه را زنده گرداند و بسوزاند، و عالم را نو گرداند، و هر بدى را سزادهد، و يك «كرور» دولت او باشد كه عبارت از چهار هزار سال است، خود او و اقوامش پادشاهى كنند». [27]

دو كلمه «فرخنده» و «خجسته» در عربى به (محمّد و محمود) ترجمه مى شود و اين هر دو اسم، نام مبارك حضرت مهدى(عليه السلام) مى باشد، و شايد هم اشاره به «محمّد» و «احمد» باشد; زيرا در روايات اسلامى وارد شده است كه حضرت مهدى(عليه السلام)دو نام دارد، يكى مخفى و ديگرى ظاهر است، نامى كه مخفى است «احمد» و آن كه ظاهر است «محمّد» مى باشد.

در اين زمينه، در حديثى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) روايت شده است كه بر فراز منبر فرمود:

«مردى از دودمان من در آخر الزمان ظهور مى كند كه رنگش سفيد مايل به سرخى ـ گندم گون ـ و شكمش كمى چاق و بر آمده; رانهايش پهن، استخوان شانه هايش درشت، و در پشت وى دو خال است: يكى به رنگ پوست بدنش و ديگرى شبيه خال پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)است. و نيز دو نام دارد: يكى مخفى و ديگرى ظاهر، نامى كه مخفى است «احمد» و آن كه ظاهر است «محمّد» مى باشد. چون پرچم خود را به اهتزاز در آورد، شرق و غرب جهان را روشن سازد و دست بر سر مردم گذارد، پس دل مؤمنان از آهن قوى تر گردد، خداوند، نيروى چهل مرد به آنان عطا فرمايد، مرده اى نيست كه (با ظهور او) شادى به دل و قبرش راه نيابد، ارواح آنها در قبور به ديدار يكديگر مى روند و قيام حضرت قائم(عليه السلام)را به همديگر مژده مى دهند». [28]

اما تعيين مدّت دولت مهدى(عليه السلام) و همچنين تفسير «كرور» به چهار هزار سال با روايات اسلامى و اصطلاحات رياضى توافق ندارد; زيرا در روايات اسلامى در مورد مدت حكومت حقّه به اختلاف سخن رفته و به طور قطع مدّت حكومت آن حضرت مشخص نيست، و كرور نيز طبق اصطلاحات رياضى در زمان گذشته عبارت از پانصد هزار است كه با تفسير مذكور موافقت ندارد.

هـ) بشارت ظهور حضرت ولى عصر(عليه السلام) در كتاب «ديد»

در كتاب «ديد» كه از كتب مقدسه هنديان است بشارت ظهور مبارك حضرت ولى عصر(عليه السلام) چنين آمده است:

«پس از خرابى دنيا، پادشاهى در آخر الزمان پيدا شود كه پيشواى خلايق باشد، و نام او «منصور» باشد و تمام عالم را بگيرد، و به دين خود در آورد، و همه كس را از مؤمن و كافر بشناسد، و هر چه از خدا بخواهد بر آيد». [29]

در برخى از روايات اسلامى، ائمّه معصومين(عليهم السلام) «منصور» را يكى از اسامى مبارك حضرت مهدى(عليه السلام) خوانده، و آيه شريفه: «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسرِفُ فِى القَتلِ اِنَّهُ كانَ مَنْصوراً» [30] را به آن حضرت تفسير نموده اند كه آن يگانه باز مانده حجج الهى، ولىّ خون مظلومان و منصور و مؤيّد من عند الله است.

و در همين رابطه در ضمن حديثى از امام باقر(عليه السلام) روايت شده است كه فرمود:

«القائِمُ مِنّا مَنصُورٌ بالرُّعْبِ، مُؤيَّدٌ بِالنَّصْرِ، تُطوى لَهُ الأرضُ، وَ تَظهَرُ لَهُ الكُنُوزُ، وَيبلغ سُلطانُهُ المَشرِقَ وَ المَغرِبَ». [31]

«قائم ما به وسيله رعب (در دل دشمنان) يارى مى شود، و با نصرت الهى تأييد مى گردد، زمين زير پايش پيچيده مى شود، و گنجهاى زمين براى او ظاهر مى شود، ودولت او به شرق و غرب عالم مى رسد».

ناگفته نماند كه مضمون اين بشارت و همچنين بشارتهاى ديگرى كه در كتب مقدّسه اهل اديان آمده است در بسيارى از روايات اسلامى به صورت گسترده اى وارد شده، و ما در فرصتهاى مناسب برخى از آنها را ذكر خواهيم نمود، و آنچه در اينجا آورديم فقط محض اطلاع است.

و) بشارت ظهور حضرت قائم(عليه السلام) در كتاب «دادتگ»

در كتاب «دادتگ» كه از كتب مقدّسه برهمائيان هند است، بشارت ظهور مبارك حضرت «قائم(عليه السلام)» چنين آمده است:

«بعد از آن كه مسلمانى به هم رسد، در آخر الزمان، و اسلام در ميان مسلمانان از ظلم ظالمان و فسق عالمان و تعدّى حاكمان و رياى زاهدان و بى ديانتى امينان و حسد حاسدان بر طرف شود و به جز نام از آن چيزى نماند، و دنيا مملو از ظلم و ستم شود، و پادشاهان، ظالم و بى رحم شوند، و رعيّت بى انصاف گردند و در خرابى يكديگر كوشند و عالم را كفر و ضلالت و فساد بگيرد، دست حق به در آيد، و جانشين آخر «ممتاطا» [32] ظهور كند و مشرق و مغرب عالم را بگيرد و بگردد همه جا (همه جهان را) و بسيار كسان را بكشد، و خلايق را هدايت كند، و آن در حالتى باشد كه تركان، امير مسلمانان باشند، و ]او [ غير از حق و راستى از كسى قبول نكند». [33]

آنچه در اين بشارت و بشارتهاى قبلى در مورد ظهور مبارك حضرت مهدى(عليه السلام)آمده است، اكثر آنها بدون كم و كاست با روايات اسلامى منطبق است، و ممكن است; برخى تصوّر كنند كه شايد بعضى از مطالب اين پيشگويى كمى اغراق آميز است، ولى بايد توجّه داشت كه همه فرازهاى اين پيشگويى كه در ضمن، تعدادى از علايم ظهور را نيز بر شمرده است در بسيارى از روايات اسلامى آمده و حتّى در دو حديث بسيار مفصّل و طولانى كه از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) و امام صادق(عليه السلام) در مورد حوادث قبل از ظهور از آن دو بزرگوار نقل شده به تفصيل سخن رفته است كه ما به جهت اختصار از نقل آنها صرف نظر مى نماييم، و علاقه مندان مى توانند به منابعى كه در پاورقى آورده ايم، مراجعه فرمايند.[34]

ز) بشارت ظهور حضرت حجة اللّه(عليه السلام) در كتاب «ريگ ودا»

در كتاب «ريك ودا» كه يكى از كتب مقدّسه هند است، بشارت ظهور حضرت حجة الله(عليه السلام) چنين آمده است:

«ويشنو، در ميان مردم ظاهر مى گردد . . . او از همه كس قوى تر ونيرومندتر است . . . در يك دست «ويشنو» (نجات دهنده) شمشيرى به مانند ستاره دنباله دار و دست ديگر انگشترى درخشنده دارد هنگام ظهور وى، خورشيد و ماه تاريك مى شوند و زمين خواهد لرزيد». [35]

در اين بشارت، از ظهور انسانى ممتاز و با عظمت و برخى از نشانه هاى ظهور وى سخن رفته است كه در وقت ظهور با شمشير آتشبار كه بسان ستاره دنباله دار است، قيام مى كند. و اين تعبير (يعنى: قيام با شمشير) تعبير دقيق و لطيفى است كه مضمون آن در رابطه با ظهور حضرت ولى عصر(عليه السلام) در احاديث اسلامى نيز آمده است.

زيرا بر اساس نصوص وارده و روايات متواتره اسلامى، ظهور مبارك آن يگانه منجى بشريّت و مظهر قدرت خداوندى كه براى نجات انسانها از شرك، كفر، بت پرستى، ظلم و بيدادگرى، و انحراف از جاده حق و حقيقت قيام خواهد كرد، با شمشير خواهد بود.

در اين زمينه، در حديثى از امام صادق(عليه السلام) روايت شده است كه در تفسير آيه شريفه:

(وَ لَنُذِيْقَنَّهُمْ مِنَ العَذابِ الأَدَنى دُوْنَ العَذابِ الأَكْبَر) [36]

فرمود:

«اَلأدنى: القَحطُ وَ الجَدِبْ، وَ الأكبَرُ: خُرُوجُ القائِمِ المَهْدِىّ(عليه السلام)بِالسَّيفِ فِي آخِرِ الزَّمان» [37]

«عذاب پست تر، قحطى و خشكسالى است، و عذاب بزرگتر، قيام مهدى(عليه السلام)در آخر الزمان است».

بنابر اين، شكّى نيست كه منظور از ظهور آن انسان ممتاز در بشارت مذكور، همان وجود مقدّس قائم آل محمّد(عليه السلام) است كه با شمشير قيام مى كند.

و امّا اين كه چگونه يك فرد مى تواند بر سرتاسر گيتى غلبه پيدا كند و تمام كشورها را فتح نمايد و همه ملّتها را تحت فرمان خود در آورد بدون اين كه به سلاح روز مجهّز بوده و ابزار و آلات جنگى مدرن در اختيار داشته باشد، سؤالى است كه پاسخ آن در روايات اسلامى آمده است، و ما در اينجا براى آن كه خوانندگان گرامى را در انتظار نگذاريم جهت تقريب اذهان فقط به نكاتى چند در اين مورد اشاره مى كنيم كه پيش از جواب قطعى بايد به دقّت مورد مطالعه قرار گيرد.

1 ـ بايد توجّه داشت كه نبرد حضرت مهدى(عليه السلام) با كفّار و ظلمه و طرفداران ظلم و بى عدالتى، نبرد حقّ و عقيده است، و كسانى كه در هنگام ظهور گرد شمع وجودش جمع مى شوند ياران فداكار و از جان گذشته اى هستند كه با تمام وجود از روى ايمان و عقيده مى جنگند، و با اراده اى آهنين و عقيده اى استوار در راه پيروزى حق پيكار مى كنند، و بى باكانه به پيش مى روند تا به يكى از دو هدف (يا پيروزى و يا شهادت) نايل گردند.

2 ـ در هنگام ظهور در مكّه مكرّمه پيش از خروج، بيش از 9000 نفر با آن حضرت بيعت مى نمايند و حضرتش با لشكرى مجهّز و مسلح به انواع سلاح هاى مدرن كه بر تمام سلاحهاى روز برترى خواهد داشت مكّه را به قصد مدينه ترك مى كند، و در مدّت دو ماه بين مكّه، مدينه، بيت المقدّس، شام و كوفه را طى مى كند، و همه اعراب در برابرش تسليم مى شوند و همه افراد با ايمان زير پرچم او قرار مى گيرند، و همه خاور ميانه يك دل و يك جهت صف واحدى را تشكيل مى دهند و سپاه نيرومندى به وجود مى آورند كه تا آن زمان بى سابقه بوده است.

3 ـ در آستانه ظهور مباركش، فتنه ها، شورشها، جنگها و انقلابهاى نظامى در همه جا مردم را خسته مى كند، و زمينه براى ظهور يك مصلح الهى كاملا هموار مى شود، و مردمى كه در زير فشار جنگ و خفقان و اختناق و تبعيض و ستم به ستوه آمده اند با دميدن اُميد فرج، سيل آسا به سوى آن مصلح الهى مى شتابند و دست بيعت به دست با كفايت وى مى دهند كه براى آنها خير دنيا و آخرت فراهم آورد، و آنها را از بلاها و تشويشها و نگرانيها و گرفتاريها نجات دهد، و زور گويان، زورمداران، غارتگران و متجاوزان را با زور شمشير و قدرت شكست ناپذير الهى اش به جاى خود بنشاند، و محرومان و مستضعفان و ستمديدگان را از زير يوغ زورمندان و سيطره جنايتكاران رهايى بخشد.

4 ـ آن حضرت براى اثبات حقّانيت خود ميراثهاى همه پيامبران الهى را از عهد يهود، مسيح و اسلام به همراه دارد. اين ميراثهاى گرانبها ربطى به آلات و ابزار جنگى ندارد و دليل قاطعى بر الهى بودن انقلاب جهانى مهدى(عليه السلام)است كه نا گهان يك انقلاب فكرى و عقيدتى در مغز مردم به وجود مى آورد و استيلاى معنوى را در بردارد.

5 ـ سلاح هاى مدرن توأم با سلاح ايمان و همراه با تابوت آرامش و تأييد و نصرت الهى، در برابر بمبهاى اتمى و ئيدروژنى و نيتروژنى مى ايستد، و بر همه سلاح ها فايق مى آيد. و بدين سان، لشكر حق پيروز و سپاه باطل نابود مى گردد، و ستمگران با شمشير عدالت الهى كه در كف با كفايت يداللهى حضرت ولى عصر(عليه السلام)قرار گرفته به ديار نيستى فرستاده مى شوند، و توده هاى مظلوم و ستم كشيده نفس راحتّى مى كشند، و پرچم توحيد و يكتا پرستى و عدالت و آزادى واقعى در سرتاسر جهان به اهتزاز در مى آيد، و رياست ودولت حقه الهيه و زمامدارى جهان بشريّت، به امر خالق يكتا ويژه آخرين خورشيد ولايت و امامت قائم آل محمّد حضرت حجّت بن الحسن العسكرى(عليه السلام) خواهد بود.

آرى ! طبق روايات وارده از پيشوايان معصوم(عليهم السلام) قيام آخرين حجّت خداوند با شمشير است، شمشير آتشبارى كه به امر حضرت حق از غلاف به در آمده و در كف با كفايت ولى مطلق حق قرار گرفته و بى مهابا فرق ظلم و بيداد را مى شكافد، و طاغوتيان را رهسپار ديار عدم مى گرداند، و ستمديدگان را از سلطه ستم پيشگان رهايى مى بخشد، و هيچ كس را هر چند قوى و نيرومند باشد ياراى مقابله با آن نيست.

«براى دفع برخى از توهّمات كه: چگونه در عصر اتم و بمب ئيدروژن و ترقّى روز افزون سلاح هاى اتمى مى توان پذيرفت كه يك فرد آدمى بتواند جهان را با شمشير مسخر گرداند؟ بايد گفت:

اوّلا، استعمال اين گونه سلاح هايى كه نابود كننده نسل انسانى است و دوست و دشمن از هم نمى شناسد، در خور بزرگترين پرچمدار عدل جهانى كه هدفش تنها بر افكندن ستم و ستمكاران است، نمى باشد.

و ثانياً، چنان قيامى هر چند زمينه مساعد داشته باشد خالى از خرق عادت و نصرت خاصه الهى نيست . . .

و ثالثاً، پيشرفت حيرت انگيز و مهيب سلاح هاى جنگى بالاخره براى يك روزى بشريّت را وادار خواهد كرد كه براى حفظ خود از نابودى آنى و همگانى، سلاح هاى اتمى و آتشين را قدغن و بر ترك استعمال آنها اجماع و پيمان عمومى گيرد.

و رابعاً، اكثريّت ملل عالم در آن قيام به منظور نجات يافتن از شر و فساد و زندگى جهنّمى غير قابل تحمّل، با آن زمامدار بزرگ هماهنگ خواهند شد، و تنها گروهى اندك به جنگ و مبارزه عليه آن حضرت خواهند پرداخت، و چنان كه عموم مسيحيان جهان به پيروى از حضرت مسيح(عليه السلام) كه به نماز حضرت مهدى(عليه السلام) اقتدا مى كند، با آن حضرت بيعت و موافقت خواهند كرد.

آرى ! اين مطلب مسلّم است كه ]حضرت [ مسيح(عليه السلام) در آن قيام جهانى از همكاران و پيروان حضرت مهدى(عليه السلام)خواهد بود، چنان كه روايات متواتره اسلام و همچنين آياتى از انجيل كه به نزول ]حضرت [مسيح(عليه السلام) در زمان آخرين بشارت مى دهد بر اين دعوا گواه است». [38]

خواننده گرامى! آنچه تا به اينجا گفته شد توضيح فرازى از بشارت كتاب «ريگ ودا» از كتب مقدس هند در مورد قيام منجى بشر حضرت ولى عصر(عليه السلام) بود كه با استفاده از آيات و روايات اسلامى به صورت مختصر بيان گرديد.

و امّا ساير فرازهاى بشارت مزبور، در ضمن رواياتى كه در آينده از زبان مبارك پيامبر عظيم الشأن اسلام و ساير ائمّه معصومين(عليهم السلام) بازگو خواهيم نمود كم و بيش به تفصيل خواهد آمد، و از اين رو، چيزى در اينجا به آن اضافه نمى كنيم و تفسير آن را به دست رواياتى كه بعداً خواهيم آورد، مى سپاريم.

ح) بشارت ظهور آخرين حجّت خدا(عليه السلام) در كتاب «شاكمونى»:

در كتاب «شاكمونى» كه از كتب مقدّسه هنديان مى باشد و به اعتقاد كفره هند، پيغمبر صاحب كتاب است و مى گويند: وى بر اهل خطا و ختن مبعوث بوده است، بشارت ظهور آخرين حجّت خدا حضرت ولى عصر(عليه السلام)چنين آمده است:

«پادشاهى و دولت دنيا به فرزند سيّد خلايق دو جهان «گشن» بزرگوار تمام شود، و او كسى باشد كه بر كوه هاى مشرق و مغرب دنيا حكم براند و فرمان كند، و بر ابرها سوار شود، و فرشتگان كاركنان او باشند، و جنّ و انس در خدمت او شوند، و از «سودان» كه زير خط «استوا» است تا سرزمين «تسعين» كه زير قطب شمالى است و ماوراى بحار و ماوراى اقليم هفتم و گلستان ارم تا باغ شداد را صاحب شود، و دين خدا يك دين شود و دين خدا زنده گردد، و نام او «ايستاده» باشد، و خداشناس باشد». [39]

«گشن» در لغت هندى نام پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) است كه در اين بشارت فوق، فرزند برومند وى را به نام «ايستاده» و «خدا شناس» ناميده، چنان كه شيعيان او را «قائم(عليه السلام)» و حضرت مهدى(عليه السلام) مى خوانند.

و امّا موضوع سوار شدن آن حضرت بر ابرهاى آسمان كه در اين بشارت آمده است، يكى از بزرگترين امتيازات آن موعود مسعود است كه نه تنها در بشارت فوق و مكرّراً در بشارتهاى انجيل از آن سخن رفته است; بلكه در روايات متواتره اسلامى نيز به صورت يك امر جدّى و خارق العاده مطرح گرديده است.

زيرا پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) و امامان معصوم(عليهم السلام) در مواردى كه از ظهور مبارك آن ولى مطلق الهى سخن رانده اند، سير و حركت آن مصلح بزرگ جهانى را در ايّام ظهور خارق العاده دانسته، و به پيروان خود مژده داده اند كه حضرت مهدى(عليه السلام) با قدرت و جلال در حالى كه بر ابرهاى آسمان سوار است، ظهور خواهد فرمود.

اينك براى اثبات اين مدّعا و دلگرمى منتظران ظهور آن يگانه منجى عالم، به چند نمونه از احاديث وارده اشاره مى كنيم:

1 ـ علاّمه مجلسى در ضمن حديثى از پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) نقل كرده كه آن حضرت فرمود: خداوند در شب معراج خطاب به من كرد و فرمود: . . .

«. . . وَ لاَُطَهِّرَنَّ الأَرْضَ بآخِرِهِمْ من أَعْدائي، وَ لاَُمَلِكَنَّهُ مَشارِق الأَرْضِ وَ مَغارِبَها، وَ لأُسَخِّرَنَّ لَهُ الرِّياحَ، وَ لاَُذَلِلَنَّ لَهُ السَّحابَ الصِعابِ، ولأرقينّهُ في الأسباب، ولأنصرنّهُ بجندي، وَ لاَُمِدَّنِّهُ بِمَلائِكَتِي، حتّى يُعْلِنَ دَعْوَتِي، وَيَجْمَعَ الخَلْقَ عَلى تَوحيدِي، ثُمَّ لاَُدِيمنّ مُلكَهُ، وَلاَُداوِلَنَّ الأيّامَ بَيْنَ أوْلِيائِي إلى يَوْم القِيامَةِ». [40]

«. . . و زمين را به وسيله او از دشمنانم پاك مى سازم; شرق و غرب جهان را به او تمليك مى نمايم; بادها را به تسخير او در مى آورم; ابرهاى سخت و نا آرام را براى او رام مى گردانم، برترين ابزارها را در اختيار او مى گذارم، با سپاه خود او را يارى نموده و با فرشتگانم او را مدد و تقويت مى نمايم، تا دعوت مرا آشكار سازد و همه مخلوقات را بر توحيد من گرد آورد. آنگاه دولت او را پايدار نموده و دوران حكومتش را تا پايان روزگار بين دوستانم جاودانه مى سازم».

2 ـ در حديثى از امام باقر (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود:

«أما إنّ ذا القَرْنَيْنِ قَدْ خُيِّرَ السَّحابَيْنِ، فَاختارَ الذَّلُولَ وَ ذَخَرَ لِصاحِبِكُمُ الَصَّعْبَ.

فَقِيلَ لَهُ: وَ ما اَلصَّعْبُ؟

فَقالَ: ما كانَ مِنْ سَحاب فِيهِ رَعْدٌ وَصاعِقَةٌ وَ بَرْقٌ، فَصاحِبُكُمْ يَرْكَبُهُ!. أما إنَّهُ سَيَرْكَبُ السَّحابَ، وَ يَرْقَى فِي الأسبابِ: أسبابِ السَّماوات السَّبْعِ وَ الأَرَضِينَ السَّبع». [41]

«ذوالقرنين ميان دو ابر مخير شد: يكى ابر رام و ديگرى ابر نا آرام، و او ابر رام را براى خود بر گزيد و ابر نا آرام را براى صاحب شما نگه داشت.

گفته شد: ابر نا آرام چيست؟

فرمود: ابرى كه با رعد و برق و غرّش باشد، كه صاحب شما سوار بر آن خواهد شد. آرى ! صاحب شما سوار ابر مى شود، همه اسبابها و ابزارها را زير پا مى گذارد، اسبابهاى هفت آسمان و هفت زمين را».

2 ـ بشارات ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در كتاب «تورات»

در كتاب تورات كه از كتب آسمانى به شمار مى رود و هم اكنون در دست اهل كتاب و مورد قبول آنها است، بشارات زيادى از آمدن مهدى موعود و ظهور مصلحى جهانى در آخر الزمان آمده است كه چون مضمونهاى آن بشارات در قرآن كريم و احاديث قطعى و متواتر اسلامى به صورت گسترده اى وارد شده و نشان مى دهد كه مسأله «مهدويّت» اختصاص به اسلام ندارد، قسمتى از آن بشارات را در اينجا مى آوريم، و برخى از نكات آنها را توضيح مى دهيم تا موضوع تشكيل حكومت واحد جهانى، و تبديل همه اديان و مذاهب مختلف به يك دين و آيين مستقيم، برهمگان روشن شود.

گفتنى است كه چون در كتاب «عهد عتيق» (يعنى: تورات و ملحقات آن) همچون كتاب انجيل، از بازگشت و رجعت حضرت عيسى (عليه السلام)سخن به ميان آمده است و اين مطلب، رابطه مستقيم با ظهور حضرت مهدى(عليه السلام)دارد، نگارنده نيز در ضمن بشارات ظهور حضرت مهدى(عليه السلام)، فرازهايى از «تورات» را آورده است تا دانسته شود كه قوم يهود نيز بر اساس آنچه در كتابهاى مذهبى خودشان آمده است همچون مسلمانان به «رجعت» و بازگشت حضرت مسيح(عليه السلام)معتقدند. و در اين باره ترديد ندارند كه بالاخره روزى فرا مى رسد كه حضرت عيساى روح الله(عليه السلام)به زمين باز مى گردد و برخى از آنها را تنبيه و از برخى ديگر انتقام مى گيرد، هر چند كه بسيارى از آنان بر اثر آيات و معجزاتى كه از حضرت مهدى(عليه السلام)و عيساى مسيح(عليه السلام)مى بينند ايمان آورده و تسليم مى شوند و در برابر حق خاضع و خاشع مى گردند.

اينك به قسمتى از بشاراتى كه در «تورات» و ملحقات آن آمده است، توجّه فرماييد:

الف) بشارت ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در «زبور داوود»

در زبور حضرت داود(عليه السلام) كه تحت عنوان «مزامير» در لابلاى كتب «عهد عتيق» آمده، نويدهايى در باره ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) به بيانهاى گوناگون داده شده است و مى توان گفت: در هر بخشى از «زبور» اشاره اى به ظهور مبارك آن حضرت، و نويدى از پيروزى صالحان بر شريران و تشكيل حكومت واحد جهانى و تبديل اديان و مذاهب مختلف به يك دين محكم و آيين جاويد و مستقيم، موجود است.

و جالب توجّه اين كه، مطالبى كه قرآن كريم در باره ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) از «زبور» نقل كرده است عيناً در زبور فعلى موجود و از دست برد تحريف و تفسير مصون مانده است.

قرآن كريم چنين مى فرمايد:

(وَلَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الاَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحوُنَ). [42]

«ما علاوه بر ذكر (تورات) در «زبور» نوشتيم كه ]در آينده [ بندگان صالح من وارث زمين خواهند شد».

مقصود از «ذكر» در اين آيه شريفه، تورات موسى(عليه السلام) است كه زبور داود(عليه السلام)پيرو شريعت تورات بوده است.

اين آيه مباركه از آينده درخشانى بشارت مى دهد كه شرّ و فساد به كلّى از عالم انسانى رخت بر بسته، و اشرار و ستمكاران نابود گشته اند، و وراثت زمين به افراد پاك و شايسته منتقل گرديده است. زيرا كلمه «وراثت و ميراث» در لغت، در مواردى استعمال مى شود كه شخص و يا گروهى منقرض شوند و مال و مقام و همه هستى آنها به گروهى ديگر به وراثت منتقل شود.

به هر حال، طبق روايات متواتره اسلامى ـ از طريق شيعه و سنّى ـ اين آيه شريفه مربوط به ظهور مبارك حضرت مهدى(عليه السلام) مى باشد، و قرآن كريم اين مطلب را از زبور حضرت داود (عليه السلام) نقل مى كند، و عين همين عبارت در زبور موجود است. و اينك متن زبور:

«(9) زيرا كه شريران منقطع مى شوند. امّا متوكّلان به خداوند، وارث زمين خواهند شد. (10) و حال اندكست كه شرير نيست مى شود كه هر چند مكانش را جستجو نمايى ناپيدا خواهد بود (11) امّا متواضعان وارث زمين شده از كثرت سلامتى متلذّذ خواهند شد (12) شرير بخلاف صادق افكار مذمومه مى نمايد، و دندانهاى خويش را بر او مى فشارد (13) خداوند به او متبسّم است چون كه مى بيند كه روز او مى آيد (14) شريران شمشير را كشيدند و كمان را چلّه كردند تا آن كه مظلوم و مسكين را بيندازند، و كمانهاى ايشان شكسته خواهد شد (16) كمى صدّيق از فراوانى شريران بسيار بهتر است. (17) چون كه بازوهاى شريران شكسته مى شود و خداوند صدّيقان را تكيه گاه ا ست (18).

خداوند روزهاى صالحان را مى داند و ميراث ايشان ابدى خواهد بود (19) در زمان «بلا» خجل نخواهندشد، و در ايّام قحطى سير خواهند بود (20) لكن شريران هلاك خواهند شد، و دشمنان خداوند، مثل پيه برّه ها فانى بلكه مثل دود تلف خواهند شد; (22) زيرا متبرّكان خداوند، وارث زمين خواهند شد، امّا ملعونان وى منقطع خواهند شد (29) صدّيقان وارث زمين شده، ابداً در آن ساكن خواهند شد (34) به خداوند پناه برده، راهش را نگاهدار كه تو را به وراثت زمين بلند خواهند كرد و در وقت منقطع شدن شريران اين را خواهى ديد (38) امّا عاصيان، عاقبت مستأصل، و عاقبت شريران منقطع خواهند شد». [43]

در فصل ديگر مى فرمايد:

«. . . قومها را به انصاف داورى خواهد كرد. آسمان شادى كند و زمين مسرور گردد. دريا و پرى آن غرش نمايند. صحرا و هر چه در آن است به وجد آيد. آنگاه تمام درختان جنگل ترنّم خواهند نمود به حضور خداوند. زيرا كه مى آيد، زيرا كه براى داورى جهان مى آيد. ربع مسكون را به انصاف داورى خواهد كرد. و قومها را به امانت خود». [44]

و از جمله در مزمور 72 در مورد پيامبر بزرگوار اسلام و فرزند دادگسترش حضرت مهدى(عليه السلام)، چنين مى فرمايد:

«(1) اى خدا ! شرع و احكام خود را به «ملك»، و عدالت خود را به «ملك زاده» عطا فرما (2) تا اين كه قوم تو را به عدالت و فقراى تو را به انصاف حكم نمايد (3) به قوم كوهها سلامت و كويرها عدالت برساند (4) فقيران قوم را حكم نمايد، و پسران مسكينان را نجات دهد، و ظالم را بشكند (5) تا باقى ماندن ماه و آفتاب دور به دور از تو بترسند (6) بر گياه بريده شده مثل باران و مانند امطار ـ كه زمين را سيراب مى گرداند ـ خواهد باريد (7).

و در روزهايش صدّيقان شكوفه خواهد نمود، و زيادتى سلامتى تا باقى ماندن ماه خواهد بود (8) از دريا تا به دريا و از نهر تا به اقصى زمين سلطنت خواهد نمود (9) صحرا نشينان در حضورش خم خواهند شد و دشمنانش خاك را خواهند بوسيد (10).

ملوك طرشيش و جزيره ها، هديه ها خواهند آورد، و پادشاهان شبا و سبا پيشكشها تقريب خواهند نمود (11) بلكه تمامى ملوك با او كرنش خواهند نمود، و تمامى اُمم او را بندگى خواهند كرد (12) زيرا فقير را وقتى كه فرياد مى كند و مسكين كه نصرت كننده ندارد، خلاصى خواهد داد (13) و به ذليل و محتاج ترحّم خواهد فرمود و جانهاى مسكينان را نجات خواهد داد (14) جان ايشان را از ظلم و ستم نجات خواهد داد، و هم در نظرش خون ايشان قيمتى خواهد بود (15) و زنده مانده از شبا به او بخشيده خواهد شد (16) در زمين به سر كوهها مشت غلّه كاشته مى شود كه محصول آن مثل اسنان متحرّك شده، اهل شهرها مثل گياه زمين شكوفه خواهند نمود (17).

اسم او ابداً بماند، اسمش مثل آفتاب باقى بماند، در او مردمان بركت خواهند يافت، و تمامى قبايل او را خجسته خواهند گفت (19) بلكه اسم ذوالجلال او ابداً مبارك باد، و تمامى زمين از جلالش پر شود (20) دعاى داود پسر يسىّ تمام شد». [45]

توضيح مختصرى پيرامون بشارت فوق:

در اين بشارت ـ چنان كه بر ارباب فضل و دانش و اهل علم و اطلاع و كسانى كه با قرآن و روايات اهل بيت(عليهم السلام) سر و كار دارند، مخفى نيست پيامبر بزرگ اسلام حضرت محمّد بن عبداللّه(صلى الله عليه وآله وسلم) به عنوان «ملك» و فرزند گرامش حضرت مهدى(عليه السلام) كه بزرگ ترين و كامل ترين مظهر عدل الهى است به عنوان «ملك زاده» معرفى گرديده، و به بعضى از امتيازات و مشخصات ديگر وى نيز اشاره شده است.

ولى برخى از علما و دانشمندان «يهود» چنين پنداشته اند كه: منظور از «ملك» در اين آيه، حضرت داود(عليه السلام)، و منظور از «ملك زاده» فرزند وى حضرت سليمان(عليه السلام)است، و روى اين پندار نا درست خواسته اند آيات مذكور را از بشارت دادن به بعثت حضرت خاتم النبيين(صلى الله عليه وآله وسلم) و نويد ظهور خاتم اوصيا حضرت حجّت بن الحسن العسكرى(عليه السلام)منصرف كنند، ولى اين انديشه از چند جهت نادرست و غير قابل قبول است، زيرا:

نخست اين كه، حضرت داود(عليه السلام) از انبياى پيرو شريعت تورات بوده و خود او داراى شريعت و احكام نوينى نبوده است تا اين كه بگويد: «اى خدا ! شرع و احكام خود را به «ملك» و عدالت خود را به «ملك زاده» عطا فرما»، و روى اين اصل در خواست شريعت مستقل نوين در خور مقام آن حضرت نيست.

دوّم: اين كه، در خواست شرع و احكام و عدالت كه به صورت دعا بر زبان حضرت داوود(عليه السلام) جارى شده ـ چنان كه از نحوه در خواست آشكار است ـ براى دو شخصيّت عظيم آسمانى است كه يكى داراى مقام سلطنت بر پيامبران و صاحب شرع و احكام جديد، و ديگرى مظهر أتمّ عدالت، و صاحب مقام ولايت مطلقه، و مورد انتظار عموم ملل جهان است.

سوّم: اين كه، عظمت، قدرت، شوكت و سلطنتى كه در آيات مزبور براى «ملك زاده» ذكر گرديده است نه با حضرت سليمان(عليه السلام) و نه با هيچ يك از انبياى الهى وفق نمى دهد; زيرا نه مملكت حضرت سليمان(عليه السلام) از مملكت پدرش حضرت داوود(عليه السلام)ـ بنابر اعتقاد اهل كتاب ـ وسيع تر بوده، و نه هم ظلم و ستم در عهد او شكسته شده است.

چهارم: اين كه، بر حسب آنچه برخى از علماى عهدين ـ عهد عتيق و عهد جديد تورات و انجيل ـ احتمال داده و به وجوهى استدلال جسته اند، مزمور فوق كلام حضرت سليمان(عليه السلام)است نه كلام حضرت داود(عليه السلام)، و حضرت سليمان(عليه السلام)كه پس از مرگ پدر، صاحب مقام و كتاب گرديده است معقول نيست براى پدرش كه از دنيا رفته است درخواست شرع جديد كند. و بر فرض اين كه بر خلاف احتمال آنان، مزمور فوق كلام حضرت داود(عليه السلام)باشد ـ چنان كه اشاره كرديم ـ دعا براى دو شخصيّت والايى است كه در آينده تاريخ بعد از او ظاهر خواهند شد.

پنجم: چنان كه از آيه (20) استفاده مى شود تمامى آيات ياد شده به عنوان دعا بر زبان حضرت داود(عليه السلام) جارى شده و شايسته مقام نبوّت ـ كه بالاترين مدارج كمال و عبوديّت و بندگى است ـ اين است كه، در مقام دعا و استدعاى از پروردگار، در كمال خضوع و خشوع و انكسار در برابر آفريدگار، زبان به تذلّل و كوچكى بگشايد، و با زبان عجز و لابه و عارى از هر نوع خود بينى و خود پسندى مقاصد خويش را از خداى جهان بخواهد، نه اين كه در برابر سلطان واقعى و مالك الملوك جهان خود را «پادشاه» و فرزند خود را «شاهزاده» بخواند.

ششم: اين كه، در چند آيه از بشارت مزبور، سلطنت و دعوت «ملك زاده» را عمومى و جهانى خوانده، و قدرت و جبروت روحانى وى را شامل پادشاهان و قدرتمندان و سلاطين مقتدر جهان دانسته، و سراسر كره مسكون را قلمرو دولت حقّه وى معرفى نموده، چنان كه در اخبار وارده از ائمّه معصومين(عليهم السلام) نيز در حقّ شخصيّت بى نظير حضرت مهدى(عليه السلام)، چنين سخن رفته است.

هفتم: اين كه، در آيه (7) به اصحاب خاص آن حضرت اشاره نموده كه با ظهور نور پر فروغ مهدوى(عليه السلام) آن خورشيد جهانتاب عدل الهى، صدّيقان شكوفه كنند، و رحم اجتماع بزرگ جهانى، مردانى پاك سيرت، راست گفتار و درست كردار از خود نمايان سازد، و سعادت و سلامت، رفاه و خوشبختى، بهروزى و بهزيستى كه مولود تسلّط آن يگانه منجى عالم و دولت عدالت پيشه آن حضرت است تا انقراض جهان پايدار خواهد بود، چنان كه در روايات اسلامى نيز آمده است: «دولتنا آخر الدول».

و هشتم: اين كه، در آيه (17 و 18) خاطر نشان ساخته است كه تا جهان باقى است و خورشيد در آسمان نور افشانى مى كند، اشعه خورشيد فروزان قائم آل محمّد(عليهم السلام) بر روح و جان جهانيان خواهد تابيد، و تمامى قبايل او را خجسته خواهند گفت، و تمامى روى زمين از جلال و عظمتش پر خواهد شد[46] ، چنان كه در روايات مستفيضه و متواتره اسلامى كه د رمورد ظهور آن مهر تابان رسيده است، كمتر حديثى يافت مى شود كه در ضمن آن جمله «يملاَُ الأرضَ قِسْطاً وَ عَدْلا، كَما مُلَئت ظُلْماً و جَوْراً» نيامده باشد.[47]

بنابر اين، جاى هيچ گونه شك و ترديد نيست كه مقصود از «ملك» در مزمور 72 از زبور داوود(عليه السلام) همان نور قدوسى حضرت محمّد بن عبداللّه(صلى الله عليه وآله وسلم) سيّد رسولان و خاتم پيغمبران، و مقصود از «ملك زاده» حضرت صاحب الزمان «مهدى موعود(عليه السلام)» دوازدهمين جانشين بر حق وفرزند دلبند آن بزرگوار است كه به خواست خداوند در روز معيّن و موعود، ظهور خواهد نمود، و سراسر روى زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد بعد از آن كه پر از ظلم و جور شده باشد، و گردن گردنكشان و گردن فرازان را خواهد شكست، و چون مهر و ماه بر روح و جان جهانيان خواهد تابيد، وحكومت حقه الهيه وى تا ابد و تا قيام قيامت ادامه خواهد داشت. اللهم عجّل فرجه و سهّل مخرجه.

ناگفته نماند كه نويدهاى ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در «زبور» فراوان است، و در بيش از 35 بخش از مزامير (150)گانه، نويد ظهور آن موعود اُمم و منجى عالم موجود است، كسانى كه طالب تفصيل بيشترى هستند مى توانند به متن «مزامير» در «عهد عتيق» مراجعه فرمايند.

ب) بشارت ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در كتاب «اشعياى نبى»

در كتاب «اشعياى نبى» كه يكى از پيامبران پيرو تورات است، بشارت فراوانى در مورد ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) آمده است كه جهت استدلال به كتاب مزبور، نخست فرازى از آن بشارت ها را نقل نموده، و برخى از نكات آن را توضيح مى دهيم تا معلوم شود كه مسلمانان در باره عقيده به ظهور يك مصلح جهانى تنها نيستند، بلكه همه اهل كتاب در اين عقيده با مسلمانان اشتراك نظر دارند.

در فرازى از بشارت كتاب اشعيا چنين آمده است:

«و نهالى از تنه «يسىّ» [48] بيرون آمده، شاخه اى از ريشه هايش خواهد شكفت و روح خداوند بر او قرار خواهد گرفت. يعنى روح حكمت و فهم و روح مشورت و قوّت و روح معرفت و ترس خداوند و خوشى او در ترس خداوند خواهد بود و موافق رؤيت چشم خود، داورى نخواهد نمود و بر وفق سمع گوشهاى خويش، تنبيه نخواهد نمود; بلكه مسكينان را به عدالت داورى خواهد كرد و به جهت مظلومان زمين به راستى حكم خواهد نمود . . . كمربند كمرش عدالت خواهد بود و كمربند ميانش امانت.

و گرگ با بره سكونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابيد و گوساله و شير پروارى با هم و طفل كوچك آنها را خواهد راند و گاو با خرس خواهد چريد و بچه هاى آنها با هم خواهند خوابيد و شير مثل گاو كاه خواهد خورد، و طفل شير خوره بر سوراخ مار بازى خواهد كرد، و طفل از شير باز داشته شده، دست خود را بر خانه افعى خواهد گذاشت، و در تمامى كوه مقدس من، ضرر و فسادى نخواهند كرد; زيرا كه جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود مثل آبهايى كه دريا را مى پوشاند». [49]

منظور از «نهالى كه از تنه يسىّ خواهد روييد» ممكن است يكى از چهار نفر از شخصيّت هاى بزرگ روحانى و رهبران عالى قدر بشر، حضرت داود، حضرت سليمان، حضرت عيسى و حضرت حجّت بن الحسن العسكرى(عليهم السلام)باشند; ولى دقّت و بررسى كامل آيات فوق نشان مى دهد كه منظور از اين نهال، هيچ يك از آن پيامبران نيست; بلكه همه آن بشارتها ويژه قائم آل محمّد(عليهم السلام)است; زيرا حضرت داوود و سليمان(عليهما السلام)فرزندان پسرى يسىّ، و حضرت عيسى بن مريم(عليه السلام)نواده دخترى وى، و قائم آل محمّد(عليه السلام)نيز از جانب مادرش جناب نرجس خاتون ـ كه دختر يشوعا، پسر قيصر، پادشاه روم و از نسل حضرت داود، و مادرش از اولاد حواريون حضرت عيسى(عليه السلام) بوده، و نسب شريفش به شمعون صفا، وصىّ حضرت عيسى(عليه السلام)مى رسد ـ نواده دخترى «يسىّ» مى باشد.

در فرازى از اين بشارت چنين آمده است: «موافق رؤيت چشم خود داورى نخواهد كرد و بر وفق سمع گوشهاى خود تنبيه نخواهد نمود» و اين جمله، اشاره به حاكميت مطلق و حكومت عادلانه آن حضرت دارد كه وى بر اساس حق و واقع، حكم مى كند و نيازى به شاهد و بيّنه ندارد و از كسى گواهى نمى طلبد چنان كه در روايات اسلامى آمده است كه: «يحكم بحكم داود ومحمّد(صلى الله عليه وآله وسلم)» يعنى به حكم حضرت داود و دستور پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) حكم مى كند و با علم و دانش خدادادى خويش داورى مى نمايد.[50]

و در فراز ديگرى از آن بشارت آمده است كه، در زمان حكومت حقه و دوران حكومت عدالت پيشه او «گرگ با بره سكونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابيد ... و گوساله و شير پروارى با هم، و ... ضرر و فسادى نخواهند كرد»، اين جمله نشان مى دهد كه در زمان ظهور مبارك آن موعود آسمانى، عدل و داد آن چنان گسترش مى يابد كه جانوران و درندگان با هم سازش مى كنند و در كنار يكديگر قرار مى گيرند و خوى بهيميّت و درندگى را از دست مى دهند، و زيان و ضرر به هيچ يك از موجودات نمى رسانند چنان كه در اخبار و احاديث آمده است:

«وَ تَصْطَلِحُ فِي مُلْكِهِ السّباع، وَ اصْطَلَحَتِ السِّباع، و تأمَنُ الْبَهائم». [51]

و در آخرين فراز از بشارت مزبور آمده است: «جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود مثل آبهايى كه دريا را مى پوشاند»، اين مطلب نشانگر اين واقعيّت است كه در عهد با سعادت آن موعود آسمانى چنان تحوّل عظيم علمى و فرهنگى به وجود مى آيد كه همه مردمان به خداى يگانه ايمان مى آورند. درهاى رشته هاى گوناگون علوم و دانش به روى انسانها گشوده مى شود، سطح معلومات بشرى بالا مى رود، راهى را كه بشريّت در طول تاريخ در هزاران سال پيش به دنبال آن بوده در زمان كوتاه مى پيمايد، عقلها كامل و انديشه ها شكوفا مى گردد، و كوته بينى ها و تنگ نظرى ها از بين مى رود، و انسانها به كمال و بلوغ عقلى و اخلاقى و انسانى مى رسند و به تمام ناكاميها، شكستها، ستمها، نادانيها و بدبختى ها پايان مى دهند، و زندگى شرافتمندانه تازه اى را آغاز مى نمايند. چنان كه در حديثى از امام باقر (عليه السلام) آمده است كه فرمود:

«إذا قامَ قائِمُنا وَضَعَ يَدَهُ عَلى رؤوسِ الْعِبادِ فَجَمَعَ بِهِ عُقُولَهُمْ وَ أَكَمَلَ بِهِ أَخلاقَهُمْ وَكَمُلَتْ به أَحْلامهُم». [52]

«هنگامى كه قائم ما قيام كند دستش را بر سر بندگان مى گذارد و خردهاى آنها را گرد مى آورد و اخلاقشان را كامل مى گرداند، و به وسيله او به رشد و كمال مى رسند».

و در ضمن حديث ديگرى از آن بزرگوار نقل شده كه فرمود:

«. . . وَ تُؤتُونَ الْحِكْمَةَ فِي زَمانِه حتّى أَنّ الْمَرْأةَ لَتَقْضي فِي بَيْتِها بِكِتاب اللهِ وَ سُنَّةِ رَسُولِ الله». [53]

«در زمان او آن قدر به شما دانش و فرهنگ داده مى شود كه زن خانه دار در خانه خود با كتاب خدا و سنّت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)داورى مى كند». [54]

در حديث ديگرى، امام صادق(عليه السلام) فرمود:

«إنَّ قائِمَنا إذا قامَ مَدَّ اللهُ لِشِيعَتِنا فى أسْماعِهِمْ وَ أبْصارِهِم، حتّى لا يَكُونَ بَيْنَهُمْ وَ بَيَنَ الْقائِمِ بَرِيد، يُكَلِّمُهُمْ فَيَسْمَعُونَ، وَ يَنْظُرُونَ إليه وَ هُو مَكانِهِ».

پى‏نوشتها:‌


[1] ـ منتخب الاثر، ص 448، ح 4.
[2] ـ عقد الدرر، ص 35 و منتخب الاثر، ص 449، ح 9.
[3] ـ عقد الدرر، ص 156.
[4] ـ بشارة الاسلام، ص 183 و منتخب الاثر، ص 163، ح 66.
[5] ـ منتخب الاثر، ص 449، ح 12.
[6] ـ بحار الانوار، ج 52، ص 322، ينابيع المودة، ج 3، ص 109، باب 78 و ص 164، باب 94، منتخب الاثر، ص 220، ح 1 ; كفاية لاثر، ص 271.
[7] ـ منتخب الاثر، فصل 2، باب 1، ص 168، ح 78.
[8] ـ مستدرك حاكم، ج 4، ص 559.
[9] ـ ينابيع المودّة، ج 3، ص 296، باب 78 ; بحار الانوار، ج 51، ص 80، ح 12.
[10] ـ بحار الانوار، ج 52، ص 280، ح 6.
[11] ـ ارشاد مفيد، ص 364.
[12] ـ منتخب الاثر، ص 32، ح 48 ـ كشف الغمّه، ج 2، ص 507.
[13] ـ الزام الناصب، ج 2، ص 246.
[14] ـ بحار الانوار، ج 25، ص 173، ح 38.
[15] ـ احتجاج طبرسى، ج 2، ص 6.
[16] ـ كافى، ج 1، ص 398، ح 2 و بصائر الدرجات، ص 12، ح 3.
[17] ـ ينابيع المودّة، ج 3، ص 174، باب 89.
[18] ـ كافى، ج 1، ص 388، ح 8 ; بحار الانوار، ج 25، ص 168.
[19] ـ كافى، ج 1، ص 192.
[20] ـ بحار الانوار، ج 51، ص 36.
[21] ـ اختصاص مفيد، ص 217 ـ بحار الانوار، ج 25، ص 367، ح 11.
[22] ـ كافى، ج 1، ص 387، ح 2.
[23] ـ بشارة الاسلام، ص 243.
[24] ـ عقد الدرر، ص 26 و 160، آخر باب اول و باب هشتم; بحار الانوار،ج 51، ص 77، ح 35; غيبت نعمانى، ص 240 ح 34، باب 13.
[25] ـ جگرنات به لغت سانسكريت نام بتى است كه هندوها آن را مظهر خدا مى دانند.
[26] ـ علائم الظهور كرمانى ص 17; لمعات شيرازى، ج 1، ص 18 ; نور الانوار، نور هفتم ; بشارات عهدين، ص 246 به نقل از كتاب زبدة المعارف، ذخيرة الالباب و تذكرة الاولياء.
[27] ـ بشارات عهدين، ص 272 ـ علائم الظهور كرمانى، ص 18.
[28] ـ بحار الانوار، ج 51، ص 35، ح 4.
[29] ـ بشارات عهدين، ص 245; او خواهد آمد، ص 66; علائم الظهور كرمانى، ص 18.
[30] ـ سوره اسراء، آيه 33، جهت اطلاع بيشتر به كتاب المحجّة ص 127 ـ 129 مراجعه فرماييد.
[31] ـ بحار الانوار، ج 52، ص 191، ح 24 ; بشارة الاسلام، ص 99 ; و منتخب الاثر، ص 292.
[32] ـ ممتاطا: در زبان هندى به معنى «محمّد» است.
[33] ـ علائم الظهور كرمانى، ص 18 ـ او خواهد آمد، ص 80.
[34] ـ بحار الانوار، ج 6، ص 306 از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) و ج 52، ص 254 از امام صادق(عليه السلام) ـ كافى، ج 8، ص 36، 42 ـ مهدى موعود، ص 1036، 1045 و بسيارى از منابع ديگر از تفسير و حديث.
[35] ـ او خواهد آمد، ص 65 به نقل از كتاب ريگ ودا، ماندالاى 4 و 16 و 24.
[36] ـ سوره سجده آيه 21.
[37] ـ المحجة، ص 173.
[38] ـ بشارات عهدين، ص 259.
[39] ـ همان، ص 242 ـ علائم الظهور كرمانى، ص 17 ـ او خواهد آمد ص 65.
[40] ـ بحار الانوار ،ج 52، ص 312.
[41] ـ بحار الانوار، ج 52، ص 321.
[42] ـ سوره انبياء، آيه 105.
[43] ـ عهد عتيق، كتاب مزامير، مزمور 37، بندهاى 9 ـ 38.
[44] ـ همان، مزمور 96، بندهاى 10 ـ 13، ص 1247، كتاب مقدّس.
[45] ـ عهد عتيق، كتاب مزامير، مزمور 72، بندهاى 1 ـ 2، به نقل از بشارات عهدين، ص 248 و أنيس الاعلام، ج 5، ص 92، 93.
[46] ـ براى توضيح بيشتر به كتاب انيس الاعلام فى نصرة الاسلام، ج 5، ص 92 الى 96 و ج 7 ص 387 الى 398 مراجعه فرماييد.
[47] ـ به كتاب نفيس منتخب الاثر، ص 247 ـ 250 مراجعه فرماييد.
[48] ـ يسىّ به معناى قوى، پدر حضرت داود و نوه «راعوت» است، و به طورى مشهور بود كه داود را پسر «يسىّ» مى ناميدند، در صورتى كه خود داود شهرت و شخصيت عظيمى داشته و از پيغمبران بزرگ «بنى اسرائيل» بوده است. (قاموس كتاب مقدس).

و اما «راعوت» زنى است از «مؤاب» كه سر زمينى است در شرق درياى لوط، كه با «يوغى» وصلت كرد و از او صاحب فرزندى بنام عويد ـ عويبد ـ شد كه جدّ حضرت داود(عليه السلام) باشد. (لغت نامه دهخدا، حرف راء، ص 86).
[49] ـ تورات، كتاب اشعياى نبى، باب 11، پندهاى 1 ـ 10، ص 1548، كتاب مقدّس.
[50] ـ به بشارت دوم، عنوان هفتم، مراجعه فرماييد.
[51] ـ بشارة الاسلام، ص 197، 247، منتخب الأثر، ص 474، مستدرك حاكم، ج 4 ص 514 و بحار الانوار، ج 52، ص 280، ح 6.
[52] ـ بحار الانوار، ج 52، ص 336، ح 71، منتخب الاثر، ص 483 و روضه كافى.
[53] ـ بحار الانوار، ج 52، ص 352، ح 106 ; غيبت نعمانى، ص 239، ح 30; بشارة الاسلام، ص 242.
[54] ـ بحار الانوار، ج 52، ص 352، ح 106 ـ غيبت نعمانى، ص 239، ح 30 ـ بشارة الاسلام، ص 242.