«عمران بن ميثم، از عباية بن ربعى روايت مى كند كه امير مؤمنان على(عليه
السلام) اين آيه شريفه را تلاوت فرمود: «او خداوندى است كه رسولش را با هدايت و
آيين حق فرستاد تا او را بر همه اديان غالب و پيروز گرداند هر چند كه مشركان
كراهت داشته باشند».
سپس فرمود: آيا اين غلبه و پيروزى تحقّق يافته است؟
گفتند: آرى!
فرمود: نه، هرگز! سوگند به خدايى كه جان على در قبضه قدرت اوست، اين غلبه و
پيروزى مُحَقّق نمى شود مگر هنگامى كه هيچ آبادى در روى زمين باقى نماند جز اين
كه هر صبح و شام در آن بانگ «لا اِله اِلاّ الله وَمحمّد رَسُولُ الله» بلند
شود».
3 ـ «مجاهد» در تفسير اين آيه شريفه از قول ابن عبّاس نقل مى كند كه گفت:
«لا يَكُونُ ذلكَ حتّى لا يَبْقى يَهُوْدِىٌّ وَ لا نَصْرانِىٌّ وَلا صاحبُ
مِلّة الاّ دَخَلَ فى الإِسْلامِ، حتّى يَأمَنَ الشاةُ وَ الذِّئبُ وَ
البَقَرَةُ وَ الأسَدُ وَ الاِنْسانُ وَ الحَيّةُ، وَ حتّى لا تَقْرُض فارةٌ
جَرباً، وَ حتّى تُوضَعَ الجِزيَة وَ يُكْسَرَ الصَّليْبُ وَ يُقَتَل
الْخِنْزيرُ، وَ ذلِك قَوْلُهُ: «لِيُظْهِرَهْ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ وَلَوْ
كَرِهْ الْمُشرِكُونَ» و ذلِك يَكُونُ عند قِيامِ القائمِ عَلَيهِ السَّلام».
[1]
«اين وعده محقق نمى شود مگر هنگامى كه تمام يهود و نصارى و پيروان هر كيش به
دين اسلام بگروند، و گرگ و ميش و گاو و شير و انسان و مار، بر جان خود ايمن
باشند. و ديگر هيچ موشى انبانى را پاره نكند، و جزيه گرفتن از اهل كتاب ساقط
شود، و «صليب» شكسته شود، و خوكها معدوم گردند، و اين معناى قول خداى تعالى
(لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ) است. و
تحقّق اين وعده، به هنگام قيام قائم آل محمّد(عليهم السلام) خواهد بود».
4 ـ امام باقر(عليه السلام) در تفسير آيه 33 سوره توبه فرمود:
«اين آيه مباركه به هنگام خروج مهدى آل محمّد ـ صلوات الله عليهم ـ تحقّق مى
يابد. ديگر احدى در روى زمين باقى نمى ماند جز اين كه به رسالت محمّد(صلى الله
عليه وآله وسلم)اعتراف مى كند». [2]
5 ـ ابو بصير مى گويد:
«سألت أبا عبد اللّه(عليه السلام) عن قول الله تعالى فى كتابه:
(هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُوْلَهُ بِالْهُدى وَدِيْنِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ
عَلَى الِدّينِ كُلّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونْ)
فقال: والله! ما أنزل تأويلها بعدُ!
قلت: جُعلت فداك! و متى ينزل؟
قال: حتّى يقوم القائم إن شاء الله. فإذا خرج القائم لم يبق كافر و لا مشرك
إلا كره خروجه، حتّى لو كان كافر أو مشرك في بطن صخرة لقالت الصخرة: يا مؤمن!
في بطني كافر أو مشرك فاقتله، قال: فينحيه الله فيقتله». [3]
«از امام صادق(عليه السلام) در باره اين آيه شريفه «او خداوندى است كه
پيامبرش را با هدايت و دين حق فرستاد تا او را بر تمام اديان پيروز گرداند اگر
چه مشركان آن را كراهت داشته باشند» پرسيدم؟
امام در جواب فرمود:
«به خدا قسم! هنوز موقع تأويل اين آيه نرسيده است».
گفتم: قربانت گردم! چه وقت موقع آن فرا مى رسد؟
فرمود:
«هنگامى كه حضرت قائم(عليه السلام) قيام كند، موقع تأويل اين آيه فرا مى
رسد، و چون حضرت قائم(عليه السلام) قيام كند هر كافر و مشركى، ظهور او را نا
خوش دارد; زيرا اگر كافر يا مشرك در دل سنگى پنهان شود آن سنگ صدا مى زند: اى
مؤمن! كافر يا مشركى در دل من پنهان شده است بيا و او را به قتل برسان! و
خداوند او را بيرون مى آورد و ياران حضرت قائم(عليه السلام) او را به قتل مى
رسانند».
6 ـ سوره هود
(بَقِيَّةُ اللهِ خَيْرٌ لَكُمْ إنْ كُنْتُمْ مُؤمِنِينَ) [4]
«يكتا بازمانده خدا براى شما بهتر است اگر مؤمن هستيد».
امام باقر(عليه السلام) در تأويل اين آيه شريفه مى فرمايد:
«هنگامى كه مهدى ما ظاهر شود به خانه كعبه تكيه مى دهد و 313 تن از ياران
خاص او به دورش گرد مى آيند. اولين سخنى كه بر زبان مباركش جارى مى شود اين آيه
شريفه است: «بَقِيَّةُ اللهِ خَيْرٌ لَكُمْ إنْ كُنْتُمْ مُؤمِنينَ».
سپس مى فرمايد: «من بقية الله، خليفة الله و حجّة الله هستم بر شما، آنگاه
احدى بر آن حضرت سلام نمى كند جز اين كه مى گويد: «السّلام عليك يا بقية الله
فى الأرض»; سلام بر تو اى بازمانده خداوند در زمين».
بعد از آن، چون ياران ديگر آن حضرت كه يك گروه ده هزار نفرى مى باشند به دور
او گرد آمدند، يهودى و نصرانى و كسى كه غير خداى تعالى را پرستش مى نموده، باقى
نمى ماند جز اين كه ايمان مى آورد و او را تصديق مى نمايد و همه ملّتها يكى مى
شود، و آن هم ملّت اسلام است، و پس از آن، براى هر معبودى كه به جز خداى تعالى
مورد پرستش بوده، آتشى از آسمان مى آيد و او را مى سوزاند». [5]
7 ـ سوره ابراهيم
(وَلَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآياتِنا أَنْ أَخْرِج قَومَكَ مِنَ الظُلماتِ
إلىَ النُّور وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيّام اللهِ إنَّ فِى ذلكَ لاََيات لِكُلِّ
صَبّار شَكُور). [6]
«همانا ما موسى را با آيات خود فرستاديم، كه قوم خود را از تاريكى ها به سوى
نور بيرون بياور، و روزهاى خدا «ايّام الله» را به آنها ياد آورى كن كه در اين
ـ يادآورى ـ براى هر انسان بسيار شكيبا و شكرگزار نشانه هايى است».
شيخ سليمان قندوزى حنفى در كتاب «ينابيع المودّة» از امام محمّد باقر(عليه
السلام)روايت كرده است كه در مورد اين جمله از آيه شريفه «وَ ذَكِرّ هُمْ
بأَيّامِ اللّهِ» فرمود:
«أيّام الله ثَلاثَة: يَومَ يَقُوم الْقائِم(عليه السلام)، وَ يَومَ
الكَرَّة، وَيَومَ القِيامَةِ».
«روزهاى خداوند ـ تبارك و تعالى ـ سه روز است:
1 ـ روز قيام قائم(عليه السلام)
2 ـ روز رجعت
3 ـ روز قيامت. [7]
اين حديث به همين تعبير از امام صادق(عليه السلام) نيز روايت شده است.[8]
و در تفسير علىّ بن ابراهيم قمى نيز آمده كه «ايّام الله» سه روز است: روز
قيام قائم(عليه السلام)، روز مرگ و روز رستاخيز.[9]
همان گونه كه خوانندگان عزيز ملاحظه نمودند، بر اساس روايات پيشوايان
معصوم(عليهم السلام)، سه روز به عنوان «يوم الله» شناخته شده كه ياد آورى آن در
سر لوحه برنامه هاى حضرت موسى(عليه السلام) قرار گرفته، كه روز قيام جهانى حضرت
مهدى(عليه السلام)اوّلين آنها معرفى شده است.
و به حق مى توان گفت: آن روز يكى از روزهاى بزرگ الهى است كه شايسته است
«يوم الله» خوانده شود، زيرا آن روز، سر آغاز حكومت واحد جهانى بر اساس عدالت و
آزادى، و روز بر چيده شدن بساط ظلم و ستم و استبداد و استعمار از سراسر جهان، و
روز شكستن بتها و گسستن زنجيرها و فرو ريختن كاخهاى ستمگران و در هم شكستن تمام
قدرتهاى اهريمنى در پهنه گيتى است.
دوّمين يوم الله ، روز «رجعت» است كه در آن روز بندگان شايسته خداوند كه از
دنيا رفته اند باز مى گردند و بر سراسر جهان حكومت مى كنند.[10]
سوّمين يوم الله ، روز رستاخيز عمومى و روز قيامت است، كه همه مردمان از
اوّلين و آخرين در آن روز پر ترس و هراس در صحنه قيامت جمع مى شوند و سلطنت
خداوند قهّار را با ديدگان خود مشاهده مى كنند و پاداش نيك و بد اعمال خود را
درمى يابند.
8 ـ سوره حجر
(قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنى إِلى يَومِ يُبْعَثُون * قالَ فَإِنَّكَ مِنَ
الْمُنْظَرِينَ * إلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ). [11]
«(ابليس) گفت: اى خداى من! تا روزى كه مردم بر انگيخته مى شوند به من مهلت
بده. ]خداوند [ فرمود: تو از مهلت داده شدگان هستى، تا روز وقت معيّن».
حسن بن خالد گويد: حضرت على بن موسى الرضا(عليهما السلام) فرمود:
«هر كس كه تقوا ندارد، دين ندارد. هر كس كه تقيّه نكند ايمان ندارد. گرامى
ترين شما در نزد خدا كسى است كه بيشتر از ديگران به تقيّه عمل كند.
گفته شد: اى پسر رسول خدا! تا به كى؟
فرمود:
إلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُوم)، وَ هُوَ يَومُ خُرُوج قائِمِنا ; ]تا
روز وقت معين كه روز قيام قائم ما است.
از آن حضرت پرسيدند:اى فرزند رسول خدا! قائم شما اهل بيت كيست؟
فرمود:
چهارمين فرزند من، پسر بانوى كنيزان است كه خداوند به وسيله او، زمين را از
هر ظلم و ستمى پاك مى كند. [12]
9 ـ سوره اسراء
(وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا
يُسْرِف فِي الْقَتْلِ إنَّهُ كانَ مَنصُوراً). [13]
«و آن كس كه مظلوم كشته شده، ما به ولىّ او حكومت ]و حقّ قصاص [داديم، كه در
كشتن اسراف و زياده روى نكند، كه او از جانب ما «منصور» و مورد حمايت است».
علامه قندوزى در كتاب «ينابيع المودّة»، در تفسير اين آيه مباركه آورده است
كه اين آيه در باره حسين بن على و مهدى(عليهم السلام) نازل شده است. و از امام
محمّد باقر(عليه السلام)روايت كرده است كه آن حضرت فرمود:
«حسين(عليه السلام) مظلوم كشته شد و ما اوليا و وارث خون او هستيم، و قائم
ما به خون خواهى حسين(عليه السلام) قيام خواهد كرد. پس هر كسى كه به كشتن آن
حضرت راضى بوده است به قتل مى رساند تا آنجا كه خواهند گفت: او در كشتار اسراف
مى كند». [14]
در تفسير عيّاشى نيز در همين رابطه از سلام بن مستنير از امام باقر(عليه
السلام) با تفصيل بيشترى نقل كرده است كه آن حضرت فرمود:
«منظور از اين جمله «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً» حسين بن على(عليهما
السلام)است كه مظلومانه كشته شد، و ما اوليا و خون خواهان او هستيم. هنگامى كه
قائم ما قيام كند به خون خواهى او و انتقام از دشمنان خدا بر مى خيزد و به حدّى
دشمنان را به قتل مى رساند كه مردم گويند: او در كشتن اسراف و زياده روى كرده
است».
سپس فرمود:
«آن كس كه واقعاً مظلوم كشته شده، حسين(عليه السلام)، و ولىّ او حضرت
قائم(عليه السلام)است.
و اما منظور از «اسراف در كشتار» ،اين است كه اشخاص ديگرى غير از قاتل اصلى
او كشته شود. [15]
و اما مقصود از اين جمله «إنَّهُ كان مَنصُوراً» اين است كه، حضرت قائم(عليه
السلام)كه ولىّ حقيقى حسين(عليه السلام) و مردى از دودمان رسول خدا(صلى الله
عليه وآله وسلم)است، از دنيا نمى رود تا اين كه به پيروزى كامل برسد و بر همه
دنيا تسلط يابد و سراسر زمين را پر از عدل و داد كند همان گونه كه پر از ظلم و
جور شده باشد». [16]
در كتاب «كامل الزيارات» از محمّد بن سنان روايت نموده است كه:
مردى از تفسير آيه شريفه «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا
لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً، فَلا يُسْرِف فِى الْقَتْلِ إنَّهُ كان مَنصُوراً» از
امام صادق(عليه السلام)سؤال نمود. حضرت در پاسخ او فرمود:
«منصور، قائم آل محمّد(عليهم السلام) است ـ كه ولى خون حسين(عليه السلام)
است ـ و چون ظهور نمايد، اقدام به خون خواهى حسين(عليه السلام) كند و دشمنان را
بكشد و اگر همه اهل زمين را به قتل برساند، اسراف نكرده است.
و معناى «فَلا يُسْرِف فِي الْقَتْلِ» اين است كه او هرگز به كارى كه اسراف
محسوب شود دست نمى آلايد. سپس فرمود: به خدا سوگند! كه حضرت قائم(عليه
السلام)بازماندگان و ذرارى كشندگان حضرت حسين(عليه السلام) را به واسطه كردار
پدران و اجدادشان خواهد كشت». [17]
در كتاب «عيون الاخبار» از عبد السلام بن صالح هروى روايت كرده است كه گفت:
به امام رضا(عليه السلام) عرض كردم كه نظرتان در باره اين حديث «هنگامى كه
حضرت قائم(عليه السلام) قيام كند فرزندان قاتلان حسين(عليه السلام) را به خاطر
كردار پدرانشان مى كشد» كه از امام صادق(عليه السلام) روايت شده است، چه مى
باشد؟
حضرت فرمود: «درست است».
گفتم: پس معناى اين آيه كه مى فرمايد: «وَلا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ اُخْرى»
[18]]هيچ
كس بار گناه ديگرى را به دوش نخواهد كشيد [ چه مى شود؟
فرمود:
«خداوند در تمام گفتارهايش راست و درست فرموده است، لكن فرزندان قاتلان
حسين(عليه السلام) كسانى هستند كه از كردار پدرانشان راضى هستند و به آن افتخار
مى كنند و هر كس كه از كارى راضى باشد، مثل آن كسى است كه آن را انجام داده
است، و اگر كسى در شرق عالم كشته شود و ديگرى در غرب عالم، به اين قتل راضى و
خشنود باشد نزد خداى تعالى با قاتل شريك خواهد بود= از اين رو، حضرت قائم(عليه
السلام)آنها را به قتل مى رساند». [19]
مقصود از نقل اين اخبار و احاديث اين است كه: حضرت امام حسين(عليه
السلام)انسان ممتازى است كه مظلوم كشته شده و تا كنون انتقام خون به ناحق ريخته
وى گرفته نشده، و خداوند حضرت مهدى(عليه السلام) را كه از فرزندان آن حضرت و
وارث خون آن شهيد مظلوم است، خون خواه حضرتش قرار داده و به وى قدرت و سلطنت
عطا فرموده، و او را «منصور» نام نهاده، تا هنگامى كه امر ظهور از طرف خدا
امضاء شود، با قوّت و قدرت و تأييد خداوند قيام كند و همه جبّاران و ستمگران و
ستم پيشگان را طعمه شمشير سازد.
10 ـ سوره مريم:
(حتّى اِذا رَأوْا ما يُوعَدوُنَ اِمّا الْعَذَابَ وَ اِمّا السّاعَةَ
فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَكاناً وَ أضْعَفُ جُنْداً * ويزيد اللّه
الذين اهتدوا هدى...). [20]
«تا وقتى آنچه به آنان وعده داده مى شود: يا عذاب يا قيامت را ببينند; پس به
زودى مى فهمند كه چه كسى جايگاهش بدتر و چه كسى لشكرش ناتوان تر است و خداوند
كسانى را كه هدايت يافته اند بر هدايتشان مى افزايد».
از امام صادق(عليه السلام) روايت شده است كه در تفسير اين آيه شريفه فرمود:
«منظور از قيامت، قيام قائم است. كه گمراهان چون در آن روز، قائم و
اطرافيانش را ببينند، مى فهمند كه جايگاه چه كسى در نزد قائم بدتر و سپاهش
ناتوان تر است. و خداوند در آن روز، بر هدايت هدايت يافتگان كه از قائم پيروى
كرده، انكارش نكرده اند، مى افزايد». [21]
11 ـ سوره نور:
(وَعَدَ اللهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ
لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ في الأرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ
وَ لَُيمَكِّننَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذى اْرتَضى لَهُمْ وَ
لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني َلا
يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً). [22]
«خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و عمل شايسته انجام دادند وعده داده
است كه آنها را در روى زمين جانشين قرار دهد همان گونه كه كسانى را كه قبل از
ايشان بودند، جانشين ساخته بود و دينى را كه براى ايشان پسنديده ـ در جهان ـ
استقرار خواهد بخشيد و ترس و هراسشان را بعد از وحشت به آرامش و امنيّت مبدّل
خواهد ساخت، تا تنها مرا بپرستند و شريكى برايم قرار ندهند».
علاّمه نيشابورى در تفسير «غرائب القرآن» به هنگام تفسير آيه شريفه:
«الَّذينَ يُؤمِنُونَ بِالْغَيبْ» ، در سوره بقره، مى گويد:
. . . منظور از «غيب» كه در اين آيه شريفه آمده است، همان مهدى منتظرى است
كه خداوند در قرآن كريم به او وعده ـ خلافت و جانشينى ـ داده و فرموده است:
«وَعَدَ اللهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ
لَيَسْتَخْلِفنَّهُمْ فى الأرْضِ».
و در خبرى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) نيز وارد شده كه فرموده
است:
«اگر از عمر دنيا به جز يك روز باقى نمانده باشد خداوند آن روز را به قدرى
طولانى مى كند تا اين كه مردى از اُمّت من كه نام او نام من و كنيه او كنيه من
است ظاهر شود و زمين را پر از عدل و داد كند همان گونه كه پر از ظلم و ستم شده
باشد». [23]
12 ـ سوره قصص:
(وَنُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الاَْرْضِ
وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ). [24]
«و ما اراده كرده ايم بر آنان كه در روى زمين به ضعف كشيده شده اند، منّت
نهاده، آنها را پيشوايان و وارثان زمين قرار دهيم».
از امام محمّد باقر(عليه السلام)و امام جعفر صادق(عليه السلام) روايت شده
است كه آن دو بزرگوار فرموده اند:
«اين آيه مباركه مخصوص به صاحب الامرى است كه در آخر الزمان ظاهر مى شود و
فرعونيان و جبّاران را نابود مى سازد و شرق و غرب جهان را به تصرّف خود در مى
آورد، و آن را چنان كه پر از ظلم و ستم شده است مالامال از عدل مى سازد».
[25]
علاّمه قندوزى نيز در ضمن حديثى روايت كرده است كه:
«ابو محمّد امام حسن عسكرى(عليه السلام) در هفتمين روز ولادت فرزندش
مهدى(عليه السلام) بدو گفت: «سخن بگو،اى فرزند كوچكم !» پس شهادتين بر زبان
جارى نمود و بر پدران خويش يكى پس از ديگرى صلوات فرستاد; سپس اين آيه شريفه را
تلاوت فرمود:«وَنُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا في
الاَْرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ» ». [26]
13 ـ سوره سجده:
(قُلْ يَوْمَ الْفَتْحِ لا يَنْفَعُ الَّذِينَ كَفَرُوا اِيْمانُهُمْ وَلا
هُمْ يُنْظَرُونَ). [27]
«بگو ـ اى پيامبر! ـ روز پيروزى، ديگر ايمان آوردن براى كافران سودى ندارد و
به آنها هيچ مهلت داده نمى شود».
امام جعفر صادق(عليه السلام) در تفسير اين آيه شريفه فرمود:
«روز پيروزى، روزى است كه دنيا به دست قائم(عليه السلام)فتح مى شود. آن روز،
ديگر ايمان آوردن براى كسى كه قبلاً ايمان نداشته، سودى ندارد. امَا كسى كه پيش
از فتح، ايمان آورده، انتظار ظهور او را مى كشيد، ايمانش او را سود خواهد بخشيد
و خداوند مقام و منزلت او را بالا خواهد برد. و اين پاداش دوستداران اهل
بيت(عليهم السلام)است». [28]
14 ـ سوره فتح:
حافظ ابو عبدالله گنجى شافعى در كتاب «البيان»، و علاّمه مؤمن بن حسن شبلنجى
در تفسير آيه شريفه: «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّين كُلِّهِ وَكَفى بِاللّهِ
شَهِيداً» [29]
از سعيد بن جبير نقل كرده اند كه گفته است: «منظور از اين آيه، مهدى ـ موعود ـ
از فرزندان فاطمه(عليها السلام)است». [30]
در حديث ديگرى كه در تفسير همين آيه شريفه از امام صادق(عليه السلام) روايت
شده چنين آمده است كه آن حضرت فرمود:
«اين آيه در حقّ قائم آل محمّد(عليهم السلام) نازل شده است، و او امامى است
كه اسلام را بر همه اديان پيروز مى گرداند و زمين را پر از عدل و داد مى كند
چنان كه پر از ظلم و ستم شده باشد. اين آيه از آياتى است كه تأويلش بعد از
تنزيل آن تحقّق خواهد يافت». [31]
با توجّه به آيات شريفه مزبور و ده ها آيه ديگر، اين معنا به خوبى روشن مى
شود كه، دنيا روزى در پيش دارد كه آيين مقدّس اسلام بر تمام اديان جهان غلبه
خواهد كرد، و به جز اسلام، دينى در روى زمين باقى نخواهد ماند. آن عصر درخشان و
روزگار طلايى كه بشر در انتظار آن است، همان روزِ قيام پر شكوه منجى بشر، و
دوران ظهور مبارك مهدى موعود(عليه السلام) مى باشد.
ناگفته نماند، آياتى كه به وجود مقدّس مهدى موعود(عليه السلام) و ظهور مبارك
آن حضرت تفسير و تأويل شده و در منابع معتبر شيعه و سنّى ثبت و ضبط گرديده،
فراوان است و ما اگر بخواهيم همه آنها را يكجا گرد آورى نماييم به طول خواهد
انجاميد و از مقصد دور مى شويم. از اين رو، به همين مقدار بسنده نموديم.[32]
بخش نهم
نويدهاى ظهور بارك حضرت مهدى(عليه السلام) در
كتاب هاى مقدّس اديان و اخبار اهل بيت(عليهم السلام)
شامل
1 ـ مهدى موعود(عليه السلام) در كتب هنديان
2 ـ بشارت ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در كتاب تورات
3 ـ بشارت ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در كتاب انجيل
4 ـ بشارت ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در منابع زرتشتيان
چنان كه در بحثهاى گذشته آمد، مسأله ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در آخر
الزمان و پايان دادن به ظلم و ستمها از مسايل اساسى اديان و اسلام است، و تمامى
اديان و مذاهب گوناگونى كه در روى كره زمين حكومت مى كنند، وقوع حتمى و قطعى آن
را خبر داده اند.
بر اساس تعاليم انبيا و نويدهاى كتب آسمانى، عليرغم عوامل بدبينى بيشمارى كه
نسبت به آينده بشر در جهان ديده مى شود، اوضاع كنونى جهان قابل دوام نيست، و
دير يا زود گردونه زمان به نفع محرومان خواهد چرخيد، و چهره جهان دگرگون خواهد
شد، و مفاسد اجتماعى و كشمكشهاى كنونى جاى خود را به آرامش و امنيّت خواهد داد.
مطابق وعده هاى انبيا و نويدهاى كتب آسمانى، چشم انداز آينده جهان و سرنوشت بشر
روشن است.
نگاهى كوتاه به كتابهاى مذهبى اهل اديان اين امر را به خوبى نشان مى دهد كه
وقتى جهان دچار فتنه و آشوب گردد و آتش ظلم و بيدادگرى همه جهان را فراگيرد، و
جنگهاى خانمان سوز و ويرانگر مردمان جهان را به ستوه آورد و زمامداران جهان از
اداره اُمور كشورها عاجز و ناتوان گردند و براى خاموش كردن آتش فتنه ها و جنگها
راه چاره اى نيابند، در چنين موقعيّت حساس و بحرانى يك مصلح بزرگ جهانى، با
اتّكا به قدرت لايزال الهى قيام خواهد كرد، و به يك اصلاح عمومى در تمام جهان
دست خواهد زد و زورگويان، زورمداران و قدرت طلبان افسار گسيخته عالم را سر جاى
خود خواهد نشاند و به همه بدبختيها و تيره روزى ها و گرفتارى هاى بشريّت خاتمه
خواهد داد.
خوشبختانه هنگامى كه به اديان آسمانى مراجعه مى كنيم، كتب آسمانى را سراسر
مملوّ از اميد، و سرشار از نويدهاى بهروزى و وعده هاى ظهور آن «مصلح جهانى» مى
بينيم، و شايد براى برخى كمى تعجّب آور باشد كه در تمام اديان و مذاهب بزرگ
جهان، اعم از وثنيت، كليميت، مسيحيت، مجوسيت و آيين مبين اسلام . . . از مصلحى
كه در پايان جهان ظهور خواهد كرد و به جنايتها و خيانتهاى انسانها خاتمه خواهد
داد و شالوده حكومت واحد جهانى را، بر اساس عدالت و آزادى بنيان خواهد نهاد،
گفتگو شده و برتر و بالاتر از همه، نويد ظهور آن مصلح بزرگ جهان، به خصوص در
اسلام و قرآن نيز، به صورتى جامع تر، كامل تر، عميق تر و جدى تر، مطرح شده است.
و جاى بسى خرسندى است كه اكثريّت قريب به اتّفاق نويدهايى كه در رابطه با
ظهور «مصلح بزرگ جهانى» در كتابهاى آسمانى آمده است ـ اگر نگوييم همه آنها ـ
تنها با وجود مقدّس مهدى موعود(عليه السلام)، آخرين بازمانده حجت الهى از
امامان معصوم شيعه مطابقت دارد.
آرى خواننده عزيز ! نويدهاى مصلح بزرگ جهانى و بشارت ظهور مبارك حضرت
مهدى(عليه السلام) علاوه بر قرآن مجيد در تمام كتب مذهبى اهل اديان مانند: كتاب
زند، كتاب جاماسب، كتاب شاكمونى، كتاب جوك، كتاب ديدبراهمه، كتاب باسك، كتاب
پاتيكل، كتاب دادنگ، كتاب ضفيناى نبى، كتاب اشعياء، كتاب وحى كودك، كتاب حُكى
نبى، كتاب مكاشفات يوحناى لاهوتى، كتاب دانيال نبى، انجيل متى، انجيل لوقا،
انجيل مرقس، و ساير كتابها و الواح ذكر شده، و در همه اين كتابها نويدها و
بشارتهاى ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) به عبارات و مضامينى كه همه اصالت و
حقيقتِ «مهدويّت» را تأييد مى كنند، و آن را يك عقيده عمومى مشترك بين همه
اُمّتها و ملّتها مى دانند، به روشنى بيان شده است.
اگر چه غير از قرآن مجيد، همه كتابهاى ديگر آسمانى مورد دستبرد و تحريف قرار
گرفته است، ولى باز هم مطالبى در آنها ديده مى شود كه از دستبرد دگران مصون
مانده، و در آنها عبارات و جملاتى از آمدن «مصلح جهانى» به چشم مى خورد.
جالب توجّه اين كه: در تمام كتابهاى مقدّسى كه در ميان اهل اديان، به عنوان
كتابهاى آسمانى شناخته شده و آورندگان آن كتابها به عنوان پيامبر، شناخته مى
شوند، تصريحات زيادى به «مهدى موعود» شده است.
هر چند كه ما اين كتابها را به عنوان «كتاب آسمانى» نمى دانيم، و يقين
نداريم كه آورندگان آنها پيامبر بوده اند، بلكه معتقديم كه آنها يا «پيامبر»
بوده اند، يا اين مطالب را از كتابها و تعليم پيامبران گذشته اقتباس كرده اند،
ولى شگفت آور است كه در برخى از اين كتابها، بعضى از القاب خاص و اسامى مبارك
حضرت مهدى(عليه السلام) و حتّى سلسله «نسبى» آن حضرت و اين كه وى از سلاله پاك
پيغمبر آخر الزمان، و از فرزندان دختر آن پيغمبر، و آخرين جانشين آن حضرت است،
نيز مشخص گرديده است.
اينك براى اثبات اين مدّعا قسمتى از نويدها و بشارتهاى ظهور مهدى موعود(عليه
السلام) را كه در كتب مذهبى اهل اديان آمده است، از كتب مقدّسه هنديان،
يهوديان، مسيحيان، زرتشتيان و ساير كتابهايى كه در ميان پيروان خود به عنوان
كتاب آسمانى شناخته شده، نقل مى كنيم، تا اصالت مسأله «مهدويت» و جهانى بودن
اعتقاد به ظهور مبارك حضرت مهدى(عليه السلام) به خوبى روشن شود.
1 ـ مهدى موعود(عليه السلام) در كتب مقدسه هنديان
در كتابهاى مذهبى مقدّسى كه در ميان هنديان به عنوان كتاب هاى آسمانى شناخته
شده و آورندگان اين كتاب ها به عنوان پيامبر شناخته مى شوند، تصريحات زيادى به
وجود مقدّس مهدى موعود(عليه السلام) و ظهور مبارك آن حضرت شده است كه قسمتى از
آنها از نظر خوانندگان گرامى مى گذرد.
الف) بشارت ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در كتاب اوپانيشاد
در كتاب «اوپانيشاد» كه يكى از كتب معتبره و از منابع هندوها به شمار مى
رود، بشارت ظهور مهدى موعود(عليه السلام) چنين آمده است:
«اين مظهر ويشنو (مظهر دهم) در انقضاى كلّى يا عصر آهن، سوار بر اسب سفيدى،
در حالى كه شمشير برهنه درخشانى به صورت ستاره دنباله دار در دست دارد ظاهر مى
شود، و شريران را تماماً هلاك مى سازد، و خلقت را از نو تجديد، و پاكى را رجعت
خواهد داد . . . اين مظهر دهم در انقضاى عالم ظهور خواهد كرد». [33]
با اندك تأملى در جملات بشارت فوق، ظاهر مى شود كه مقصود از «مظهر ويشنو»
همان وجود مقدّس حجة بن الحسن العسكرى(عليه السلام) است; زيرا طبق روايات
متواتر اسلامى آن حضرت در آخر الزمان و در پايان جهان، ظهور خواهد نمود و با
شمشير قيام خواهد كرد، و تمامى جباران و ستمگران روى زمين را از بين خواهد برد،
و در دوران حكومت آن مظهر قدرت خداوندى، جهان، آفرينش نوينى خواهد يافت.
در اين زمينه اخبار و احاديث بسيار زيادى در كتب شيعه و سنّى از پيامبر
گرامى اسلام و ائمّه معصومين(عليهم السلام) روايت شده است كه برخى از آنها را
جهت توضيح فرازهاى بشارت مزبور، تحت چند عنوان مى آوريم.
1 ـ مهدى(عليه السلام) در آخر الزمان ظاهر مى شود
در كتاب «غيبت» شيخ طوسى(رحمه الله) از ابو سيعد خدرى روايت كرده است كه
گفت:
از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) شنيدم كه بر فراز منبر مى فرمود:
«مهدى از عترت و اهل بيت من است. او در آخر زمان ظهور مى كند. در آن هنگام
آسمان بارانش را فرو مى فرستد، زمين گياهان خود را مى روياند. و او سراسر روى
زمين را پر از عدل و داد مى نمايد، آن چنان كه ديگران ـ ستمگران ـ آن را پر از
ظلم و جور كرده باشند». [34]
در كتاب «عقد الدرر»، باب سوم از قول ابو سعيد خدرى از رسول خدا(صلى الله
عليه وآله وسلم)نقل كرده است كه آن حضرت فرمود:
«در آخر الزمان مردى جوان، با چهره اى زيبا و بينى كشيده، كه از عترت من است
قيام مى كند، زمين را پر از عدل و داد مى نمايد، همان گونه كه پر از ظلم و جور
شده باشد . . .» [35]
در كتاب «دلائل الامامة» از قول ابو سعيد خدرى آمده است كه رسول خدا(صلى
الله عليه وآله وسلم)فرمود:
«مژده باد شما را به ظهور مهدى كه او در آخر الزمان به هنگام سختى روزگار و
فتنه و اختلاف و عدم امنيت مى آيد، و خداوند به وسيله او زمين را پر از قسط و
عدل مى نمايد». [36]
و در روايات اهل بيت(عليهم السلام) در ضمن روايتى از امام محمّد باقر(عليه
السلام) نقل شده است كه فرمود:
«دولت ما آخرين دولتهاست و هيچ خاندانى نيست كه حكومتى براى آن مقدر شده
باشد، جز اين كه پيش از ما به حكومت مى رسد تا وقتى كه ما به حكومت رسيديم كسى
نگويد: اگر ما نيز به قدرت مى رسيديم، همانند اينان رفتار مى كرديم، و اين است
معناى كلام خداوند كه فرموده است: «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» [37]]سرانجام
از آن پرهيزكاران است [». [38]
و در روايت ديگرى از امام صادق(عليه السلام) آمده است كه فرمود:
لِكُلِّ اُناس دَوْلَةٌ يَرْقبونَها***وَدَوْلَتُنا فِى آخِرِ الدَّهْرِ
تَظْهَرُ «براى هر قومى دولتى هست كه فرا رسيدن آن را انتظار مى كشند، ولى دولت
ما در آخر الزمان ظاهر مى شود». [39]
2 ـ مهدى(عليه السلام) بر اسب دست و پا سفيدى سوار است
اين عنوان كه در دومين فراز بشارت كتاب «اوپانيشاد» آمده است، در اخبار
معصومين(عليهم السلام) بدان اشاره شده كه براى نمونه برخى از آنها را در اينجا
مى آوريم:
در حديثى از حضرت امير مؤمنان على(عليه السلام) روايت شده كه در مورد ظهور
مبارك حضرت مهدى(عليه السلام) و به هنگام حركت آن حضرت از نجف به سوى مسجد سهله
فرموده است:
«كَأنِّي بِهِ وَ قدْ عَبرَ مِنْ وادِي السّلام إلى مَسْجِدِ السَّهْلَةِ
عَلى فَرَس مُحَجَّل لَهُ شِمْراخٌ يُزهِو وَ هُوَ يَدْعُو و يقول في
دعائهِ...». [40]
«گويى او را با چشم خود مى بينم كه در نزديكى نجف از وادى السلام عبور كرده،
به سوى مسجد سهله پيش مى رود در حالى كه بر اسب دست و پا سفيدى سوار است كه
پيشانى سفيد و درخشنده اى دارد، و همه درخشندگى آن را چون چراغ و ستاره مى
بينند و او در آن حال دعا مى خواند . . .»
امام صادق(عليه السلام) در همين زمينه مى فرمايد:
«كَأنِّي أنْظُرُ إلىَ الْقائِم عَلى ظَهْرِ النَّجَف رَكبَ فَرَساً أدْهَمَ
أَبْلَقَ، بَيْنَ عْينَيَهِ شِمْراخٌ، ثُمَّ يَنْتَقِضُ بِهِ فَرَسُهُ، فَلا
يَبْقى أَهْلُ بَلْدَة إلاّ وَهُمْ يَظُنُّونَ أنّه مَعَهُمْ في بِلادِهِمْ».
[41]
«گويى قائم(عليه السلام) را در پشت نجف به چشم خود مى بينم كه بر اسب تيره
رنگى، سياه و سفيد كه متمايل به مشكى است سوار است و در ميان دو چشمش سفيدى
خيره كننده اى است. سپس اسبش او را به حركت در مى آورد به طورى كه مردم هر شهرى
خيال مى كنند كه آن حضرت در ميان آنها و در شهر آنهاست».
پيشواى ششم شيعيان در يك حديث ديگر در همين مورد مى فرمايد:
«كأنِّي بِالْقائِم(عليه السلام) عَلى ظَهْر النَّجَف لَبْسَ دِرْعِ رَسُولِ
اللهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) فَيَتَقَلَّصُ عَلَيْهِ، ثُمَّ يَنْتَقِضُ بِها
فَيَسْتَدِيرُ عَلَيْهِ، ثُمَّ يُغْشى الدّرْعَ بثَوب إسْتَبْرَق، ثُمَّ
يَرْكَبُ فَرَساً لَهُ أبْلَقَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ شِمْراخٌ، يَنْتَقِضُ بِهِ
لايَبْقى أهْلُ بَلَد إلاّ أَتاهُمْ نُورُ ذلِكَ الشِّمراخِ حتّى تَكونَ آيَةً
لَهُ». [42]
«گويى قائم(عليه السلام) را در پشت نجف به چشم خود مى بينم كه زره رسول
اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)را پوشيده و چون دامنش جمع شده است آن را تكان مى
دهد تا صاف شود پس به اندامش رسا مى آيد، و آنگاه آن را با جامه اى از ديباج مى
پوشاند، و سپس بر اسب سياه و سفيدى كه ميان دو چشمش سفيدى درخشنده اى دارد سوار
مى شود، و طورى آن را به حركت در مى آورد كه درخشندگى پيشانى اسبش از شهرهاى
دور دست ديده مى شود و اهل هر شهرى آن درخشندگى را مى بينند واين خود يكى از
معجزات آن حضرت است».
پيشواى هفتم شيعيان، امام كاظم(عليه السلام) نيز در همين باره مى فرمايد:
«وقتى حضرت قائم(عليه السلام) قيام كند، بر بهترين، نيرومندترين، تندروترين
وسيله سوارى از چهار پايان سوار مى شود». [43]
3 ـ مهدى(عليه السلام) با شمشير قيام مى كند
بر اساس روايات فراوان، تنها كسى كه از امامان معصوم(عليهم السلام) براى
تأسيس خلافت اسلامى و حكومت واحد جهانى قيام مى كند و شمشير مى كشد و مخالفان
ستيزه جو را سركوب مى نمايد و در مبارزه حق عليه باطل پيروز مى شود، حضرت
مهدى(عليه السلام) است كه او با آن هيبت و شكوه الهى و شمشير برنده اى كه در
دست دارد از طرف هر كس از ستمگران و سركشان و طاغوتيان اطاعت مى شود، و هيچ كس
هر اندازه كه قدرتمند و سركش و ياغى باشد جرأت مخالفت با او را ندارد.
در اين زمينه، روايات بسيار زيادى در منابع معتبر شيعه و سنّى از رسول
خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)و ساير پيشوايان معصوم(عليهم السلام) وارد شده كه
براى اثبات مطلب برخى از آنها را در اينجا مى آوريم.
1 ـ در كتاب «فرائد السمطين» در ضمن حديث مفصّلى از ابى بن كعب روايت كرده
است كه پيامبر گرامى اسلام در توصيف قيام شكوهمند حضرت مهدى(عليه السلام)فرمود:
«لَهُ سَيْفٌ مُغَمدٌ، فَإِذا حانَ وَقْتَ خُروُجهِ اقْتَلَعَ ذلِكَ
السَيْفُ مِنْ غَمدِهِ وَأنْطَقَهُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ، فَناداهُ السَّيْف:
اُخرُجْ يا وَليَّ الله ! فَلا يَحِّلُ لَكَ أنْ تَقْعُدَ عَن أعْداءِ اللهِ،
فَيَخْرُجُ وَيَقْتُلُ أَعْداءَ اللهِ حَيْثُ ثَقَفَهُمْ، وَيُقِيمُ حُدُودَ
اللهِ، وَيَحْكُمُ بِحُكْمِ اللهِ ...». [44]
«او شمشيرى دارد كه در غلاف است و چون هنگام ظهورش فرا رسد شمشيرش از غلاف
بيرون مى آيد و خداى تعالى آن را به سخن مى آورد، و او مهدى(عليه السلام) را
صدا مى زند: اى ولى خدا ! قيام كن كه ديگر براى تو روا نيست كه از دشمنان خدا
دست بردارى.
پس او قيام مى كند و دشمنان خدا را در هر كجا بيابد مى كشد; و حدود خدا را
بر پا مى دارد، و به حكم خداوند حكم مى نمايد».
2 ـ در كتاب «كفاية الاثر» از امام صادق(عليه السلام) از پدران بزرگوارش از
اميرمؤمنان(عليه السلام)نقل كرده است كه روزى رسول خدا(صلى الله عليه وآله
وسلم) خطاب به وى فرمود:
«يا عَلِىُّ! إنَّ قائِمَنا إذا خَرَجَ يَجْتَمِعُ إلَيْه ثَلاثُمائة وَ
ثَلاثَةَ عَشَر رَجُلا عَدَد رِجالِ بَدْر، فَإذا كانَ وَقْتَ خُرُوجِهِ،
يَكُونُ لَهُ سَيْفٌ مَغْمُودٌ ناداهُ السَّيْف: قُمْ يا وَلِىَّ اللهِ !
فَاقْتُلْ أَعْداءَ الله». [45]
«اى على! هنگامى كه قائم ما(عليه السلام) خروج كند 313 نفر به تعداد مردان ـ
جنگ ـ بدر، در اطراف او گرد آيند. چون زمان ظهور او فرا رسد شمشيرش كه در غلاف
است او را صدا مى زند: اى ولى خدا ! بر خيز و دشمنان خدا را طعمه شمشير كن».
3 ـ علاّمه قندوزى حنفى در كتاب «ينابيع المودّة» و گروهى ديگر از محدّثان
عالى مقام شيعه از امير مؤمنان على(عليه السلام) نقل كرده اند كه در ضمن خطبه
مفصّلى در رابطه با ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) فرمود:
«يَظْهَرُ صاحِبُ الرّايَةِ الْمحمّديَةِ، وَ الدَّولَةِ الأحْمَديَّةِ،
الْقائِمُ بِالسَّيفِ وَالحالِ، الصّادِقُ فِي الْمَقال، يُمَهِّدُ الأرْضَ
وَيُحيي السُّنَّةَ وَ الْفَرْضَ». [46]
«صاحب پرچم محمّدى(صلى الله عليه وآله وسلم) و بنيانگذار دولت احمدى ظهور مى
كند در حالى كه شمشير در دست دارد و جز راستى بر زبان نيارد، زمين را مهد زندگى
سازد، و احكام اسلام (اعمّ از سنت و فرض) را زنده گرداند».
4 ـ در كتاب «غيبت نعمانى» از بشر بن غالب اسدى نقل كرده است كه وى گفت:
حضرت حسين بن على(عليه السلام) به من فرمود:
«اى بشر! چه مى ماند از قريش هنگامى كه مهدى قائم قيام كند؟ پانصد نفر از
آنها را مى آورد و دست بسته گردن مى زند، سپس پانصد نفر ديگر مى آورد و گردن مى
زند، آنگاه پانصد نفر ديگر مى آورد و همه را گردن مى زند.
بشر گويد: به حضرتش عرض كردم: خداوند حال شما را به صلاح گرداند ! آيا آنها
به اين مقدار مى رسند؟
فرمود: هم پيمان هر طايفه اى از آنها محسوب مى شود . . .» [47]
5 ـ در كتاب «كمال الدين» صدوق از سعيد بن جبير از حضرت زين العابدين(عليه
السلام)روايت كرده است كه فرمود:
«در قائم ما نشانه هايى از هفت پيامبر وجود دارد:
نشانه اى از پدر ما آدم، نشانه اى از حضرت نوح، نشانه اى از حضرت ابراهيم،
نشانه اى از حضرت موسى، نشانه اى از حضرت عيسى، نشانه اى از حضرت ايوّب و نشانه
اى از حضرت محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم).
ـ امّا نشانه اش از آدم و نوح طول عمر است.
ـ امّا نشانه اش از حضرت ابراهيم، ولادت پنهانى و كناره گيرى او از مردمان
است.
ـ امّا نشانه اش از حضرت موسى، استمرار ترس و غيبت است.
ـ امّا نشانه اش از حضرت عيسى، اختلاف مردم در حق اوست.
ـ امّا نشانه اش از حضرت ايّوب، فرج بعد از شدت و گشايش بعد از گرفتارى است.
ـ و امّا نشانه اش از حضرت محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم) خروج او با شمشير
است». [48]
6 ـ در كتاب «بحار الانوار»، از كتاب «غيبت نعمانى» ،از قول زراره روايت
كرده كه گفته است:
خدمت ابى جعفر امام محمّد باقر(عليه السلام) عرض كردم: نام يكى از شايستگان
را براى من بفرما، و مقصودم از اين سخن حضرت قائم(عليه السلام) بود.
فرمود: «نام او نام من است».
گفتم: آيا او همچون حضرت محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم) رفتار مى كند؟
فرمود:
«هيهات، هيهات اى زراره! او طبق روش رسول اكرم رفتار نمى كند».
عرض كردم: فدايت شوم، چرا؟
فرمود:
«زيرا رسول اكرم در ميان اُمّتش به نرمش و ملاطفت مأمور بود و با محبت و
مودّت در ميان آنها الفت ايجاد مى كرد، ولى قائم (با زورمداران) با منطق شمشير
سخن مى گويد. زيرا او در كتابى كه به همراه دارد به چنين شيوه اى مأمور است و
از كسى مطالبه توبه نمى نمايد، واى به حال كسى كه با او سر ستيز داشته باشد».
[49]
و در ضمن حديث ديگرى كه محمّد بن مسلم آن را از آن حضرت روايت نموده آمده
است كه فرمود:
«. . . مهدى(عليه السلام) از اين لحاظ با جدّش رسول خدا(صلى الله عليه وآله
وسلم)شباهت دارد كه با شمشير قيام كند و دشمنان خدا و رسول و ستمكاران و
طاغوتيان را به قتل مى رساند و به وسيله شمشير و ترس ـ در دل دشمنان ـ نصرت مى
يابد و هيچ يك از پرچمهايش شكست خورده بر نمى گردد». [50]
آنچه از اين روايات استفاده مى شود اين است كه: حضرت مهدى(عليه السلام) با
شمشير قيام مى كند، و اين همان چيزى است كه در كتاب «اوپانيشاد» آمده است.
4 ـ مهدى(عليه السلام) پاكى را به جهان بر مى گرداند
در حديثى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى خوانيم كه حضرتش فرمود:
«خداوند به زودى ـ در آينده ـ گروهى را مى آورد كه آنان را دوست مى دارد، و
آنها نيز خدا را دوست مى دارند، كسى در بين آنان مالك جهان مى شود كه در بين
آنان غريب است و او مهدى(عليه السلام) است كه داراى صورت و موى سرخ خواهد بود،
زمين را بدون سختى از عدل و داد پر خواهد كرد، در كودكى از پدر و مادر خود جدا
مى گردد، عزيز اهل خود مى باشد و با امنيّت مالك شهرهاى مسلمين مى شود، زمان
مطيع و فرمانبردار او مى گردد و سخن او را مى شنود، پيران و جوانان از او
فرمانبردارى خواهند نمود، زمين را از عدل و داد پر مى كند آن گونه كه از ظلم و
جور پر شده باشد.
آنگاه امامت او كامل و خلافتش ثابت و پا برجا مى گردد، خداوند آن افرادى را
كه در قبرها هستند بر مى انگيزد و جز مسكن آنان چيزى ديده نخواهد شد، زمينها
آباد و به وسيله وجود مقدّس مهدى(عليه السلام)نورانى مى شود، نهرهاى زمين جارى
مى شوند و تمام فتنه ها و غارتگريها از بين مى روند و خير و بركات فراوان خواهد
شد». [51]
در همين رابطه، از اميرالمؤمنين على بن ابى طالب(عليه السلام)روايت شده كه
فرمود:
«حضرت مهدى(عليه السلام) فرمان روايان خود را به تمام كشورها مى فرستد تا
عدالت را در بين مردم پياده كنند.
ـ ]در آن زمان [ گرگ و گوسفند در يك مكان مى چرند.
ـ كودكان با مارها و عقربها بازى مى كنند و هيچ آسيبى به آنها نمى رسد.
ـ شرّ و بدى از بين مى رود و خير و خوبى مى ماند.
ـ انسان يك مدّ مى كارد و 700 مدّ [52]،
حاصل برداشت مى كند چنان كه قرآن كريم مى فرمايد: «همانند يك دانه كه از آنها
هفت خوشه برويد و در هر خوشه اى صد دانه داشته باشد، و خداوند به هر كس كه
بخواهد بيشتر هم عطا مى فرمايد». [53]
ـ ربا برداشته مى شود.
ـ زنا برداشته مى شود.
ـ شرابخوارى از بين مى رود.
ـ ريا و خود نمايى از بين مى رود.
ـ مردم به اطاعت و عبادت رو مى آورند.
ـ دين و آيين رونق مى يابد.
ـ نمازها با جماعت خوانده مى شود.
ـ عمرها طولانى مى شود.
ـ امانتها رعايت مى شود.
ـ درختان پر ثمر مى شود.
ـ بركتها بسيار زياد مى گردد.
ـ اشرار به هلاكت مى رسند.
ـ نيكان مى مانند.
ـ از دشمنان اهل بيت كسى باقى نمى ماند.». [54]
و از امام صادق(عليه السلام) نيز روايت شده است كه در حديثى در مورد دگرگون
شدن جهان به هنگام ظهور حضرت ولى عصر(عليه السلام) در پرتو آيه شريفه
«وَأشْرَقَتِ الاَْرْضُ بِنُورِ رَبِّها» [55]،
فرمود:
«هنگامى كه قائم ما(عليه السلام) قيام كند:
ـ زمين با نور پروردگار خويش روشن مى شود.
ـ مردم از نور خورشيد بى نياز مى شوند.
ـ تاريكى از بين مى رود.
ـ يك فرد انسان به قدرى عمر مى كند كه خداوند هزار پسر به او مرحمت مى كند،
بدون اين كه در ميان آنها دخترى باشد.
ـ گنجهاى نهفته زمين براى مردم ظاهر مى شود، و در برابر ديدگان آنها قرار مى
گيرد.
ـ مردم به دنبال كسى مى گردند كه از آنها زكات و صدقات بپذيرد، ولى پيدا نمى
كنند.
ـ مردم همگى به فضل پروردگارشان بى نياز مى شوند». [56]
ب) بشارت ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در كتاب «باسك»
در كتاب «باسك» كه از كتب مقدّسه آسمانى هندوهاست، بشارت ظهور حضرت ولى
عصر(عليه السلام) چنين آمده است.
«دور دنيا تمام شود به پادشاه عادلى در آخر الزمان، كه پيشواى ملائكه و
پريان و آدميان باشد، و حق و راستى با او باشد، و آنچه در دريا و زمين ها و كوه
ها پنهان باشد همه را بدست آورد، و از آسمان ها و زمين و آنچه باشد خبر دهد، و
از او بزرگتر كسى به دنيا نيايد». [57]
ناگفته پيداست كه منظور از آن پادشاه عادل، موعود همه ملّتها، وجود مقدّس
حجّت بن الحسن العسكرى(عليه السلام) است; زيرا طبق روايات اسلامى و وعده هاى
تمامى انبيا، تنها اوست كه به عدل و داد قيام مى كند و ريشه ظلم و بيداد را از
بنياد بر مى كند، و جهان را پر از عدل و داد مى نمايد، و آنچه در دريا و زمين و
كوه ها پنهان شده بدست مى آورد، و تنها اوست كه در آخر الزمان ظاهر مى شود و
تحول و دگرگونى عظيمى در دنيا به وجود مى آورد، و زحمات همه پيامبران را كه به
منظور برقرار ساختن عدالت اجتماعى آمده اند به ثمر مى رساند، و فرمانش بر همه
موجودات جهان نافذ است.
به هر حال، در اين بشارت و بشارات ديگرى كه در ساير كتب مقدّسه مذهبى اهل
اديان آمده، موضوع ظهور مبارك حضرت مهدى(عليه السلام) به قدرى واضح و روشن است
كه هيچ گونه نيازى به توجيه و تفسير ندارد; ولى در عين حال، براى اين كه معلوم
شود تمام مضامين بشارت مزبور دراحاديث اسلامى نيز آمده است، پيرامون برخى از
فرازهاى آن توضيحاتى مى دهيم.
منظور از پادشاه عادل مهدى موعود(عليه السلام) است از بررسى آيات هدايتگر
قرآن كريم استفاده مى شود كه هدف از آفرينش جهان و ارسال همه پيامبران الهى از
حضرت آدم(عليه السلام) تا وجود مقدّس رسول گرامى اسلام به منظور برقرار ساختن
عدالت اجتماعى و آسايش و آرامش بندگان در سطح جهان بوده است.
قرآن كريم در اين باره مى فرمايد:
(لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ
الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقوُمَ النّاسُ بِالْقِسْطِ). [58]
«ما پيامبران خود را با دلايل روشن فرستاديم و همراه با آنها كتاب و ترازو
نازل نموديم تا مردم قسط و عدالت را به پا دارند».
در اين آيه شريفه، هدف از فرستادن پيامبران و نزول كتاب و ميزان، بر پا
داشتن قسط و عدالت در روى زمين اعلام شده است. و مى دانيم كه بشر تاكنون، چنين
روزگارى را نديده است.
آيا ممكن است هدف آفرينش تحقق نيابد و ارسال رسل و نزول كتابهاى آسمان كه به
همين منظور انجام شده، لغو و بيهوده تلقى گردد؟ و آيا ممكن است خداوند در وعده
هايى كه به پيامبران و وجود اقدس پيامبر اكرم داده است خلف وعده كند؟
به طور مسلّم چنين چيزى ممكن نيست و هرگاه اراده خداوند بر وقوع چنين امرى
تعلّق يابد، همه وعده ها عملى خواهد شد و خداوند به تمام خواسته هاى خود جامه
عمل خواهد پوشاند.
به هر حال، رسول گرامى اسلام و امامان اهل بيت(عليهم السلام) روز تحقّق تمام
وعده هاى الهى را، «يوم الله ظهور» اعلام فرموده اند كه براى نمونه به احاديث
چندى كه در اين زمينه وارد شده، اشاره مى كنيم.
1 ـ مهدى(عليه السلام) زمين را پر از عدل و داد مى نمايد
يكى از ويژگى هاى حضرت مهدى(عليه السلام) پر كردن زمين از عدل و داد است.
اين ويژگى، مكرّر از پيامبر و اهل بيت(عليهم السلام) با عبارت «يملأ الأرض
عدلاً وقسطاً كما مُلئت ظلماً وجورا» نقل شده است.
2 ـ مهدى(عليه السلام) در پايان همه دولتها مى آيد
مرحوم شيخ مفيد(رحمه الله)، در كتاب «ارشاد» در باره اين مطلب كه قيام قائم
آل محمّد(عليهم السلام)و دولت اهل بيت(عليهم السلام) در پايان همه دولتها خواهد
آمد، ازامام صادق(عليه السلام) نقل كرده است كه فرمود:
«إذا قامَ الْقائِمُ(عليه السلام) حَكَمَ بِالْعَدْلِ، وَارْتَفَعَ فِي
أَيّامِهِ الْجَوْرُ، وَ أمِنَتْ بِهِ السُّبُلُ، وَ أخْرَجَتِ الأرْضُ
بَرَكاتِها، وَ رَدَّ كُلَّ حَق اِلى أهْلِهِ، وَلَمْ يَبْقَ أهْلُ دين حتّى
يُظْهِروُا الاِْسْلامَ وَيَعْتَرفُوا بِالإيمانِ، أما سَمَعْتَ اللهَ
سُبْحانَهُ يَقُول: «وَلَهُ أسْلَمَ مَنْ فِى السَّمواتِ وَ الأرْض طَوْعاً وَ
كَرْهاً وَ إلَيْهِ يُرْجَعُوْنَ»؟ [59]
وَحَكَمَ بَيْنَ النّاسِ بِحُكْمِ داوُد وَ حُكْمِ محمّد(صلى الله عليه وآله
وسلم)فَحِيْنَئِذ تُظْهِرُ الأرضُ كُنُوزَها، وَتُبْدى بَرَكاتِها وَ لا يَجِدُ
الرَّجُلُ مِنْكُمُ يَوْمَئِذ مَوْضِعاً لَصَدَقَتِهِ وَ لالِبِرِّهِ،
لِشُمُولِ الْغِنى جَمِيعَ المُؤمِنين.
ثُمَّ قال: إنَّ دَوْلَتَنا آخِرُ الدُوَلِ، وَ لَمْ يَبْقَ أهْلَ بَيْت
لَهُمْ دَوْلةٌ اِلاّ مَلَكُوا قَبْلَنا لِئلاّ يَقُوْلوُا إذا رَأوا
سِيْرَتَنا: إذا مَلَكْنا سِرْنا بِمِثْلِ سِيْرَةِ هؤلاءِ، وَهُوَ قَوْلُ
اللهِ تَعالى: «وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ» [60]».
[61]
«زمانى كه حضرت «قائم»(عليه السلام) قيام كند، به عدالت حكومت مى كند، و در
دوران حكومت او در روى كره زمين از ظلم و جور اثرى يافت نمى شود، راهها أمن مى
گردد، زمين بركات خود را خارج مى سازد، هر حقّى به صاحب حق بر مى گردد، و هيچ
پيرو دينى در روى زمين باقى نمى ماند مگر اين كه دين اسلام را مى پذيرد و ايمان
مى آورد. آيا نشنيده ايد كه خداوند سبحان مى فرمايد: «هر كس در آسمانها و زمين
است خواه ناخواه در برابر او تسليم هستند، و همه به سوى او باز مى گرددند».
پىنوشتها:
[1] ـ بحار الانوار، ج 51، ص 61.
[2] ـ تفسير مجمع البيان، ج 5 ص 38 و المحجة ص 87.
[3] ـ بحار الانوار، ج 51، ص 60، ح 58 ـ ينابيع المودّة، ج 3، باب 71، ص
239 ; منتخب الاثر، فصل 2، باب 35، ص 294، ح 4 و كتاب المحجة، ص 85.