ياد مهدى

محمد خادمى شيرازى

- ۱۳ -


مهدى از ديدگاه امام جواد

(افضل اعمال شيعتنا انتظار الفرج).

(برترين اعمال شيعيان ما انتظار فرج است).

(امام جواد عليه السلام).(1)

مأمون الرشيد، دخالت دادن اهل بيت عصمت وطهارت عليهم السلام را در امور کشورى در عهد امام رضا عليه السلام آزمود ونتيجه ى خوبى نگرفت، از اين رهگذر پس از به شهادت رسانيدن امام رضا در مورد امام جواد عليهما السلام سياست ديگرى اتخاذ کرد وآن اينکه او را مستقيما در امور کشورى دخالت ندهد ولى در آخرين حد ممکن اظهار علاقه کند، از اين رو دخترش ام الفضل را به همسرى امام جواد عليه السلام در آورد وخود به دوستى آن حضرت تظاهر مى کرد ولى از داخل وخارج محدوديتهايى ايجاد مى کرد. ودر عين حال در چند جلسه ى رسمى که بين امام جواد عليه السلام وعلماى اديان واقع شد، عظمت آن حضرت در تمام اقطار واکناف جهان اسلام پيچيد ودر معظلات ومشکلات از چهار گوشه ى جهان به سوى آن حضرت مى شتافتند، وهمواره استوارترين پاسخها را دريافت مى کردند. از امام جواد عليه السلام در مقايسه با پدر بزرگوارش احاديث کمترى به دست ما رسيده است، در مورد حضرت بقية الله ارواحنا فداه نيز احاديث معدودى از آن بزرگوار رسيده، که به چند نمونه ى آن اشاره مى کنيم:

176- (جناب عبد العظيم حسنى - مدفون در شهر رى - مى فرمايد: به خدمت امام جواد عليه السلام شرفياب شدم وتصميم داشتم که از آن حضرت در مورد مهدى قائم عجل الله فرجه سوال کنم. چون مرا ديد، پيش از آنکه من سؤال خود را مطرح کنم، فرمود:

- (يا ابا القاسم! ان المهدى منا هو المهدى الذى يبعث محمدا صلى الله عليه وآله وسلم بالنبوة وخصناه بالامامة، انه لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله ذلک اليوم حتى يخرج فيه فيملأ الأرض قسطا وعدلا، کما ملئت جورا وظلما، وان الله تبارک وتعالى ليصلح له امره فى ليلة، کما اصلح امر کليمه موسى (عليه السلام) اذ ذهب ليقتبس لأهله نارا، فرجع وهو رسول نبى. ثم قال: افضل اعمال شيعتنا انتظار الفرج).

- (اى ابو القاسم! (کنيه ى حضرت عبد العظيم) مهدى ما (ارواحنا فداه)، آن امام هدايتگر است که بايد در دوران غيبت انتظار او را کشيد ودر زمان ظهور از او اطاعت نمود. او سومين فرزند منست. سوگند به پروردگارى که محمد صلى الله عليه وآله وسلم را به رسالت برانگيخت وتاج امامت را بر سر ما نهاد، اگر از عمر دنيا جز يک روز باقى نباشد خداوند آن روز را طولانى نمايد، تا در آن خارج شود وزمين را پر از عدل وداد کند، آن چنان که پر از جور وستم شده باشد. خداوند تبارک وتعالى امر فرج را در يک شب اصلاح مى کند، چنانکه امر رسالت کليم خود حضرت موسى عليه السلام را در يک شب هموار نمود، هنگامى که او رفت تا براى خانواده اش آتشى بياورد، با نور نبوت ومشعل رسالت برگشت. سپس فرمود:

- برترين عمل شيعيان ما انتظار فرج است).(2)

177- (القائم الذى يطهر الله به الأرض من اهل الکفر والجحود ويملأها عدلا وقسطا، هو الذى تخفى على الناس ولادته ويغيب عنهم شخصه).

- (آن قائم (سلام الله عليه) که خداوند زمين را به دست او از لوث کافران ومنکران پاکيزه خواهد کرد، وروى زمين را به دست او پر از عدل وداد خواهد نمود، کسى است که تولدش بر مردمان پوشيده باشد وخودش از ديده هاى آنها غائب شود).(3)

178- (امية بن على قيسى مى گويد: به خدمت امام جواد عليه السلام عرض کردم: جانشين بعد از شما کيست؟ فرمود:

- (ابنى على، ابنى على، ثم اطرق مليا ثم رفع رأسه، ثم قال: انها ستکون حيرة).

- (پسرم على، پسرم على (امام هادى عليه السلام) سپس سر مبارکش را پايين انداخت ومدتى در انديشه فرو رفت. آنگاه سر مبارکش را بلند کرد وفرمود: آنگاه حيرت وسرگردانى خواهد بود).

گفتم: هنگامى که حيرت وسرگردانى پيش آيد به کجا برويم؟! فرمود: جايى نيست، جائى نيست، جائى نيست. باز تکرار کردم: کجا برويم؟! فرمود: به سوى مدينه. گفتم: کدام مدينه؟ فرمود: همين مدينه مگر جز اين مدينه، مدينه ى ديگرى نيز وجود دارد؟!).(4)

در اين روايت، چون ديگر روايتها به سوى مدينه ارجاع شده است، که يکى از شهرهاى مورد توجه حضرت بقية الله ارواحنا فداه است، وتشرفهاى بسيارى در اين شهر براى دوستان آن سرور در اين شهر مقدس حاصل شده است. ممکن است يکى از انگيزه هاى آن، وجود مرقد مطهر رسول اکرم صلى الله عليه وآله وسلم وحضرت صديقه کبرى سلام الله عليها وچهار امام معصوم عليهم السلام در آن شهر مقدس باشد. وشايد براى حضرت بقية الله اروحناه فداه خانه اى در اين شهر باشد که برخى از نيکبختان به ديدار آن نائل آمده اند.

179- (ان الامام بعدى على (عليه سلام الله) امره امرى، وقوله قولى، وطاعته طاعتى، والامام بعده ابنه الحسن العسکرى (عليه السلام) امره امر ابيه، وقول ابيه، وطاعته طاعة ابيه).

- (امام بعد از من پسرم على (عليه السلام) است، که فرمان او فرمان من، گفتار او گفتار من، واطاع او اطاعت من است. وامام بعد از او پسرش حسن عسکرى (عليه السلام) است که فرمان او فرمان پدرش، گفتار او گفتار پدرش، واطاعت او اطاعت پدرش مى باشد).

آنگاه امام جواد عليه السلام ساکت شد، راوى حديث (صقر) پرسيد: امام بعد از حسن عسکرى کيست؟ امام جواد عليه السلام به شدت گريست، سپس فرمود:

- (الامام من بعد الحسن ابنه القائم بالحق المنتظر).

- (امام بعد از حسن پسرش قائم منتظر (عليهما السلام) است که به حق قيام مى کند). صقر پرسيد: چرا به او (قائم) مى گويند؟ فرمود:

- (لانه يقوم بعد موت ذکره وارتداد اکثر القائلين بامامته).

- (زيرا او پس از آنکه نام مقدسش دستخوش فراموشى شد وبيشتر معتقدان به امامتش، از عقيده ى خود برگشتند، قيام مى کند).

صقر پرسيد: چرا به او (منتظر) مى گويند؟ فرمود:

- (لان له غيبة يکثر ايامها ويطول امدها، فينتظر خروجه المخلصون وينکره المرتابون ويستهزء بذکره الجاحدون. ويکذب فيه الوقاتون، ويهلک فيه المستعجلون. وينجو فيه المسلمون).

- (زيرا براى او غيبتى است که روزگارى دراز طول مى کشد، در آن دوران غيبت، مخلصان انتظار مى کشند، اهل ريب وترديد به شک مى افتند ومنکران ياد او را مسخره مى کنند، وقت تعيين کنندگان، دروغگو از آب در مى آيند، شتاب کنندگان هلاک مى شوند وتسليم اراده خدا شونده ها نجات مى يابند).(5)

180- (جناب عبد العظيم حسنى مى فرمايد: به خدمت امام جواد عليه السلام عرض کردم: اميدوارم شما آن (قائم اهل بيت) باشيد که زمين را پر از عدل وداد خواهد نمود، چنانکه پر از جور وستم شده است. فرمود: اى ابو القاسم:

- (ما منا الا وهو قائم بامر الله عز وجل، وهاد الى دين الله، ولکن القائم الذى يظهر الله عز وجل به الأرض من اهل الکفر والجحود ويملأها عدلا وقسطا هو الذى تخفى على الناس ولادته، ويغيب عنهم شخصه، ويحرم عليهم تسميته، وهو سمى رسول الله وکنيه، وهو الذى تطوى له الأرض، ويذل، له کل صعب ويجتمع اليه من اصحابه عدة اهل بدر: ثلاثمأة وثلاثة عشر رجلا من اقاصى الأرض).

- (هيچ کدام از ما نيست جز اينکه قائم به امر خدا، وهادى به سوى دين خدا مى باشد. ولکن آن قائم که خداى تبارک وتعالى روى زمين را به وسيله ى او از اهل کفر والحاد پاکيزه مى سازد، وآن را پر از عدل وداد مى نمايد، آن چنان که پر از جور وستم شده باشد، او امامى است که تولدش بر مردم پوشيده باشد وخودش از ديدگان آنها غائب باشد وبردن نام مبارکش بر آنها روا نباشد. واو همنام پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم وهم کنيه ى اوست. که زمين زير پاهايش طى مى شود وهر مشکلى براى او آسان مى گردد وبه تعداد اصحاب بدر: 313 نفر از ياران، از دورترين نقاط دنيا، در اطراف او گرد آيند. واين است معناى گفتار خداوند، که مى فرمايد:

- (اينما تکونوا، يأت بکم الله جميعا، ان الله على کل شى قدير).

- (هر کجا باشيد، خداوند همه ى شما را گرد مى آورد، که به راستى خداوند بر هر چيزى قادر است).

- (فاذا اجتمعت له هذه العدة من اهل الاخصلاص، اظهر الله امره، فاذا کمل له العقد وهو عشرة آلاف رجل، خرج باذن الله عز وجل، فلا يزال يقتل اعداء الله حتى يرضى الله عز وجل).

- (هنگامى که اين تعداد از ياران با اخلاص گرد آمدند، خداوند امر او را ظاهر سازد. تا هنگامى که ده هزار نفر از ياران جمع شدند، به اذن خداوند ظاهر مى شود ودشمنان خدا را مى کشد تا خداوند راضى شود).

جناب عبد العظيم مى فرمايد: عرض کردم: سيد وسرور من! چگونه مى داند که خداوند راضى شده است؟ فرمود:

- (يلقى فى قلبه الرحمة، فاذا دخل المدينة اخرج اللات والعزى فاحرقهما).

- (خداوند رأفت ومرحمت در دل او مى افکند. چون خارج شد به مدينه مى رود ولات وعزى را از قبر در مى آورد وطعمه ى حريق مى سازد).(6)

در اين جا مقصود از (لات وعزى) دو بت بزرگ قريش است که حق را از مسير خود خارج کردند، شاه ولايت را خانه نشين کردند، حق فاطمه سلام الله عليها را غصب وفدک را مصادره کردند ويک مثلث عترت پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم را از طريق کشتن (محسن) از بين بردند. که لعنت خدا وپيامبران وهمه ى فرشتگان وآدميان وپريان بر آنها باد.

181- (اذا مات ابنى على بدا سراج بعده، ثم خفى، فويل للمرتاب وطوبى للعرب الفار بدينه ثم يکون بعد ذلک احداث، تشيب فيها النواصى وتنشق الصم الصلاب).

- (چون پسرم على (امام هادى عليه السلام) در گذشت، چراغى آشکار مى شود (امام حسن عسکرى عليه السلام) آنگاه خاموش مى شود، واى بر کسى که دچار شک وترديد شود. خوشا به حال کسى که دين خود را بردارد وفرار کند. آنگاه حوادثى روى مى دهد که جوانان پير مى شوند وموها سفيد مى گردد. فتنه ها به قدرى سخت وکمرشکن خواهد بود که سنگهاى سخت وصخره هاى فولادين از وحشت آن شکسته مى شوند).(7)

- (الصوت فى شهر رمضان، فى ليلة الجمعة، فاسمعوا واطيعوا، وفى آخر النهار صوت الملعون ابليس، ينادى ان فلانا قتل مظلوما،يشکک الناس ويفتنهم، فکم فى ذلک اليوم من شاک متحير، فاذا سمعتم ذلک الصوت فى رمضان (يعنى: الاول) فلا تشکوا انه صوت جبرئيل، وعلامة ذلک انه ينادى باسم المهدى واسم ابيه).

- (نخستين نداى آسمانى در ماه رمضان ودر شب جمعه است، آنرا گوش دهيد واطاعت کنيد. ودر آخر روز شيطان ملعون بانگ برمى آورد که فلانى (سومى لعنة الله عليه) مظلوم کشته شد، تا مردم را به شک وترديد وادارد وفتنه بر پا کند. آن روز چقدر از مردم دچار شک وحيرت شده، سرگردان مى شوند؟!، هنگامى که نداى اولى را در ماه رمضان شنيدند، هرگز شک به خود راه ندهيد که آن صداى جبرئيل است. ونشانه ى آن اين است که از (مهدى) به نام خود وپدرش (عليه السلام) نام مى برد.(8)

183- (انها ستکون حيرة، لوعين لهذا الامر وقت لقست القلوب ولرجع عامة الناس عن الاسلام. ولکن قالوا: ما اسرعه! وما اقربه! تألفا لقلوب الناس، وتقريبا للفرج).

- (به راستى سرگردانى خواهد بود. اگر براى اين امر وقتى تعيين مى شد دلها را قساوت مى گرفت وهمگى از اسلام برمى گشتند، ولى چون تعيين نشده، مى گويند: چه زود است؟ وه چه نزديک است؟ وبدينگونه دلها انس مى گيرد وآرامش مى يابد وفرج نزديک مى شود).(9)

آرى اگر در اوايل غيبت کبرى به مردم گفته مى شد که مصلح غيبى هزار سال بعد خواهد آمد، دل عاشقان مى گرفت ودردمندان از غصه واندوه جان مى سپردند، ومنتظران از طول هجران به نوميدى مى گرائيدند، ولى با تعيين نشدن زمان ظهور، يک حالت انتظار که بزرگترين عامل تحرک وديناميسم است، درست يک هزار ويک صد وپنجاه سال بر همه ى شيعيان سايه افکنده، ودر اين مدت طولانى هر لحظه براى رسيدن وقت موعود ثانيه شمارى نموده اند، که به تعبير امام سجاد عليه السلام: (انتظار فرج خود از بزرگترين فرجهاست).(10) وامام جواد عليه السلام در همين رابطه مى فرمايد:

184- (افضل اعمال شيعتنا انتظار الفرج، من عرف هذا الأمر فقد فرج عنه بانتظاره).

- (برترين اعمال شيعيان ما انتظار فرج است. کسى که اين امر را بشناسد، به وسيله ى انتظار فرج، براى او گشايش حاصل مى شود).(11)

185- (ابوهاشم جعفرى مى گويد: در محضر امام جواد عليه السلام بوديم، صحبت از سفيانى شد واين جمله بازگو شد که: (امر سفيانى از حتميات است)، به خدمت امام جواد عليه السلام گفتم: (آيا ممکن است در مورد يک امر حتمى نيز براى خداى تبارک وتعالى بدا حاصل شود؟ فرمود: آرى. گفتم: مى ترسيم در مورد قائم (عليه السلام) نيز براى خداوند بدا حاصل شود! فرمود:

- (القائم من الميعاد والله لا يخلف الميعاد).

- (ظهور قائم (عجل الله فرجه) ميعاد است (يعنى: خداوند توسط پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم به آن وعده داده است) وخداوند هرگز در وعده هاى خود خلف نمى کند).(12)

مطابق اين حديث شريف ظهور حضرت بقية الله ارواحنا لتراب مقدمه الفدا، از وعده هاى قطعى حق تعالى است که توسط همه ى پيامبران عظيم الشأن عليهم السلام نويد ظهور او داده شده است. چنانکه قسمتى از اين بشارتها در بخش اول همين کتاب گذشت. هنگامى که ظهور آن حضرت از (ميعاد) باشد، ديگر در آن (بدا) ممکن نيست، که در اين صورت (خلف وعده) به شمار مى آيد، چنانکه قرآن کريم فرموده است:

- (فلا تحسبن الله مخلف وعده رسله).

- (هرگز گمان مبر که خداوند وعده اى را که به وسيله ى پيامبرانش ابلاغ نموده، خلف کند).(13)

مهدى از ديدگاه امام هادى

(هو الذى يجمع الکلم ويتم النعم، ويحق الله به الحق ويزهق الباطل، وهو مهديکم المنتظر).

(اوست که وحدت کلمه ايجاد کند ونعمتها را کامل گرداند، وخداوند به وسيله ى او حق را پا برجا وباطل را نابود گرداند. هم او مهدى منتظر است).

(امام هادى عليه السلام).(14)

با نزديک شدن ميلاد مسعود حضرت بقية الله ارواحنا فداه رژيم خون آشام عباسى تلاش گسترده اى را آغاز کرده بود که از تولد آن مهر تابان وقبله ى خوبان جلوگيرى به عمل آورد، يکى از مهمترين اقدامات انجام شده در اين زمينه، انتقال دادن امام هادى عليه السلام به شهر نظامى سامرا بود که در آنجا در داخل پادگان وبه صورت زير نظر زندگى کند، تا هر وقت خداوند به پسرش امام حسن عسکرى عليه السلام پسرى عنايت کرد، آن را سر ببرند، تا بدين وسيله از طلوع آخرين خورشيد امامت جلوگيرى کنند. ولى بسيار کور خوانده بودند، زيرا اگر همه ى اين اقدامات براى اين بود که پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم خبر داده است، که خداوند براى امام حسن عسکرى عليه السلام فرزندى مرحمت خواهد فرمود: که هلاک همه ى ستمگران به دست او خواهد بود، ديگر تلاش براى جلوگيرى از اراده ى الهى بى فائده است. ولى ستمگران براى ادامه ى حکومت چند روزه ى خود براى صرف احتمال هم که باشد به هر جنايتى اقدام مى کنند، چنانکه بزرگ جنايتگر دنياى باستان (فرعون) براى جلوگيرى از تولد حضرت موسى عليه السلام از هيچ جنايتى دريغ نکرد وسرانجام اراده ى خدا تحقق يافت وموسى عليه السلام در خانه ى فرعون پرورش يافت ودمار از روزگار فرعونيان درآورد. حضرت بقية الله ارواحنا فداه نيز طبق اراده ى حضرت احديت در شهر سامرا ودر داخل پادگان نظامى، على رغم آن همه جاسوس ونگهبان، به ويژه جاسوسهاى زن، ديده به جهان گشود ودر آستين غيبت فرو رفت، تا روزى پس از پايان دوران غيبت ظاهر شود وکاخ ستمگران را بر سرشان فروريزد. انشاء الله.

از اين رهگذر رفت وآمد شيعيان به محضر امام هادى عليه السلام زير نظر نگهبانان نظامى بود وشيعيان کمتر مى توانستند با آن حضرت تماس گرفته، حديث دريافت کنند. در اين ميان تعدادى از احاديث مربوط به نهضت جهانى حضرت بقية الله ارواحنا فداه از پيشواى شيعيان، امام هادى عليه السلام نقل شده است، که به قسمتى از آنها تبرک مى جوييم:

186- (حضرت عبد العظيم عليه السلام مى فرمايد: به خدمت مولى وسرورم حضرت امام هادى عليه السلام رسيدم. چون مرا ديد فرمود: مرحبا به تو، اى ابو القاسم! تو به راستى دوست ما هستى، گفتم: اى فرزند پيامبر! من مى خواهم دين خود را بر شما عرضه کنم، اگر مورد پذيرش باشد بر آن استوار بمان، تا هنگامى که خداوند را ملاقات نمايم. فرمود: بازگوى گفتم: من معتقدم که خداى تبارک وتعالى، خداوند يگانه اى است که همانندى ندارد، از دو حد تعطيل وتشبيه به دور است، نه جسم است ونه صورت، نه جوهر است ونه عرض. بلکه اوست که به اجسام جسميت بخشيده وصورتها را تصوير نموده، اعراض وجواهر را آفريده، پروردگار هر چيزى، صاحب وآفريدگار وپديد آورنده ى هر پديداريست. حضرت محمد صلى الله عليه وآله وسلم بنده وفرستاده ى اوست، که به وسيله ى او رسالت خاتمه يافت، ديگر پيامبرى بعد از او تا روز قيامت برانگيخته نخواهد شد. آئين او پايان بخش همه ى شريعتهاست، ديگر شريعتى پس از آن تا روز قيامت تشريع نخواهد شد. ومعتقدم که پيشوا، خليفه وولى امر بعد از او امير مؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام است، وسپس: امام حسن، وامام حسين، حضرت على بن الحسين، حضرت محمد بن على، حضرت جعفر بن محمد، حضرت موسى بن جعفر، حضرت على بن موسى، حضرت محمد بن على عليهما السلام سپس شما هستيد، اى سرور ومولاى من.

فرمود: وبعد از من پسرم: حسن عليه السلام مى باشد ولى بعد از او حال مردم چگونه خواهد بود، در مورد جانشين او؟! گفتم: براى چه؟ فرمود:

- (لانه لا يرى شخصه ولا يحل ذکره باسمه، حتى يخرج فيملأ الأرض قسطا وعدلا، کما ملئت جورا وظلما).

- (زيرا شخص او ديده نمى شود، وياد کردن او با اسم شريفش روا نخواهد بود تا هنگامى که ظهور کند وجهان را پر از عدل وداد نمايد، آن سان که پر از جور وستم شده باشد).

گفتم: اقرار مى کنم ومعتقدم که دوست آنان دوست خدا، ودشمن آنها دشمن خدا است. اطاعت آنها اطاعت خدا ومعصيت آنها معصيت خداست. ومعتقدم که معراج حق است. پرسش در قبر حق است. بهشت ودوزخ حق است. صراط وميزان حق است. رستاخيز بى ترديد واقع خواهد شد، هيچ شبهه اى در آن نيست. وخداوند اهل قبور را برخواهد انگيخت. ومعتقدم که واجبات بعد از (ولايت) عبارت است از: نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، امر به معروف ونهى از منکر.

امام هادى عليه السلام فرمود: اى ابو القاسم! به خدا سوگند، اين همان آئينى است که خداوند آن را براى بندگانش پسنديده است. برآن استوار باش، که خداوند ترا در دنيا وآخرت، روى اين عقيده ى استوار، ثابت وپاى بر جا نمايد).(15)

187- (الخلف من بعدى ابنى الحسن، فکيف لکم بالخلف من بعد الخلف؟)

- (امام بعد از من پسرم (حسن) مى باشد، اما چگونه خواهد بود حال شما در مورد امام بعد از او؟). ابوهاشم جعفرى عرض کرد: چرا سرورم؟ خداوند مرا فداى تو سازد. فرمود:

- (لانکم لا ترون شخصه ولا يحل لکم ذکره باسمه).

- (زيرا خود او را نخواهد ديد، وياد کردن او با اسم براى شما روا نخواهد بود). ابو هاشم عرض کرد: پس چگونه از آن حضرت نام ببريم؟

فرمود:

- (قولوا: الحجة من آل محمد صلى الله عليه وآله وسلم).

- (بگوييد: حجت از آل محمد (صلى الله عليه واله وسلم)).(16)

188- (صقر بن ابى دلف مى گويد: هنگامى که متوکل، مولايم امام هادى عليه السلام را به زندان انداخته بود، دلم براى آقا تنگ شده بود، بيرون رفته بودم شايد خبرى از امام عليه السلام به دست آورم. متوکل دربانى داشت، چون مرا ديد گفت: اى صقر! اينجا چه کار مى کنى؟! گفتم: هيچ، نشسته ام. گفت: نترس، منهم در مذهب تو هستم. حتما آمده اى از حال امام ومولايت مطلع شوى؟ گفتم: آرى. گفت: مى خواهى آقا را زيارت کنى؟ گفتم: آرى. گفت: بنشين تا نامه رسان برود. چون مأمور پست رفت، به غلام خود گفت: دست او را بگير وبه اطاقى که آن سيد علوى زندانى است ببر وآزاد بگذار. صقر مى گويد: مرا به اطاق آقا برد وگفت: داخل شو. داخل شدم وديدم امام هادى عليه السلام روى حصيرى نشسته، وقبر آماده اى مقابلشان کنده شده. سلام کردم وجوابم فرمود. آنگاه امر به نشستن فرمود ونشستم. فرمود: اى صقر، چه باعث شده که اينجا آمده اى؟ گفتم: سرور من! آمدم که از حال شما مطلع شوم، ولى اين قبر را ديدم گريه ام گرفت. فرمود: محزون نباش. آنها نمى توانند نسبت به من ناراحتى ايجاد کنند. گفتم: خدا را شکر. سپس گفتم: سرورم براى من حديثى از رسول اکرم صلى الله عليه وآله وسلم نقل شده که معناى آنرا نمى دانم، فرمود: چيست؟ گفتم: اين حديث است که (لا تعادوا الأيام فتعاديکم): (ايام را دشمن نداريد، که ايام نيز شما را دشمن بدارند).

فرمود: آرى، ايام ما هستيم:

سبت (شنبه) نام مقدس رسول اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) است.

احد (يکشنبه) نام مقدس على (عليه السلام) است.

اثنين (دوشنبه) امام حسن وامام حسين (عليهما السلام) است.

ثلاثا (سه شنبه) على بن الحسين، محمد بن على، وجعفر بن محمد (عليهم السلام) است.

اربعا (چهارشنبه) موسى بن جعفر، على بن موسى، محمد بن على (عليهم السلام) ومن است.

خميس (پنجشنبه) پسرم حسن (عليه السلام) است.

وجمعه، پسر پسرم مى باشد، که اهل حق دور او گرد آيند. واو کسى است که در روى زمين را پر از عدل وداد نمايد، آن چنان که پر از جور وستم شده باشد. اين است معنى (ايام) آنها را دشمن نداريد که آنها نيز شما را در روز قيامت دشمن بدارند. سپس فرمود: زود از اينجا برو که براى تو مطمئن نيستم.(17)

189- (على بن مهزيار مى گويد: به خدمت امام هادى عليه السلام نامه نوشتم واز (فرج) پرسيدم، در جواب نوشت:

- (اذا غاب صاحبکم عن دار الظالمين فتوقعوا الفرج).

- (هنگامى که صاحب شما از جايگاه ستمگران ناپديد شود، منتظر فرج باشيد).(18)

190- (الامام بعدى الحسن ابنى، وبعد الحسن ابنه القائم الذى يملأ الأرض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما).

- (امام بعد از من پسرم حسن (عليه السلام) است، وبعد از او پسرش (قائم) است که روى زمين را پر از عدل وداد کند، آنچنان که پر از جور وستم شده باشد).(19)

191- (پس از شهادت امام جواد (عليه السلام) شيعيان نامه اى به خدمت امام هادى (عليه السلام) نوشتند ودر مورد امر امامت سوال کردند، در پاسخ نوشت:

- (الامر لى ما دمت حيا، فاذا نزلت بى مقادير الله تبارک وتعالى اتاکم الخلف منى، فأنى لکم بالخلف من بعد الخلف).

- (تا من زنده هستم مربوط به من مى باشد، چون مقدرات الهى در حق من جارى شد، جانشين من براى شما معين خواهد بود، ولى کجاست جانشين بعد از او؟!).(20)

192- (صاحب هذا الامر من يقول الناس: لم يولد بعد).

- (صاحب اين امر کسى است که مردم مى گويند: هنوز چشم به دنيا نگشوده است).(21)

به طورى که قبلا توضيح داديم، منظور از (مردم) در اين موارد، برادران اهل سنت وجماعت هستند که از سرچشمه ى زلال ولايت محروم مانده اند.

193- (اذا رفع علمکم من بين اظهرکم، فتوقعوا الفرج من تحت ارجلکم).

- (هنگامى که نشانه ى شما از ميان شما برود، منتظر فرج باشيد از زير پاى خود).(22)

علامه ى مجلسى در توضيح اين حديث فرموده اند: مراد از (علم) امام معصوم است که حجت خدا وآيت خداست ونشانه ايست که مردم به وسيله ى آن از شاهراه هدايت گم نمى شوند. ومنظور از زير پا، نزدکى آن است، يعنى اگر امام از ميان شما برود واز ديدگان شما غائب باشد، ديگر ميان شما وفرج فاصله اى نمانده است، ديگر فرج زير پا افتاده است. آرى براى خداوند بسيار نزديک وآسان است ولى براى ديدگان نگران ما که هر لحظه اش يک سال مى گذرد بسيار سخت ودور است. از خداوند توانا مى خواهيم که در فرج آن مهر تابان تعجيل فرمايد.

پاورقى:‌


(1) اثباة الهداة، ج 3 ص 478.
(2) کمال الدين، ص 377.
(3) اثباة الهداة، ج 3 ص 478.
(4) بحار الانوار، ج 51 ص 156.
(5) اعلام الورى، ص 409.
(6) کمال الدين، ص 377.
(7) اثباةالهداة، ج 3 ص 536.
(8) بشارة الاسلام، ص 160.
(9) يوم الخلاص، ص 215.
(10) کمال الدين، ص 319.
(11) يوم الخلاص، ص 248.
(12) اثباة الهداة، ج 3 ص 544.
(13) سوره ى ابراهيم، آيه ى 47.
(14) يوم الخلاص، ص 404.
(15) کمال الدين، ص 380 واعلام الورى، ص 410.
(16) بحار الانوار، ج 51 ص 158 وارشاد مفيد ص 349.
(17) اعلام الورى، ص 411، کفاية الاثر، ص 285.
(18) اثباة الهداة، ج 3 ص 479. وکمال الدين، ص 380.
(19) کفاية الاثر، ص 288 واعلام الورى، ص 411.
(20) اعلام الورى، ص 411.
(21) بحار الانوار، ج 51 ص 159 واثباة الهداة، ج 3 ص 479.
(22) کمال الدين، ص 381 وبحار الانوار، ج 51 ص 159.