مقدمه
(حس کنجکاوى وويژگى آينده نگرى وکمال جويى انسان، او را وا مى دارد
تا در مورد آينده ى خود وديگران، آينده ى جامعه ها وتمدنها، آينده
آرمانها وايده آل ها وبالاخره آينده جهان وواپسين حرکت تاريخ
وجامعه ها پرس وجو کند وبه جستجوى دائمى برخيزد وهمواره اين سؤال
را در ذهن بپرورد وبه زبان بياورد که آينده تاريخ چگونه خواهد بود؟
آيا آينده تاريخ آينده اى است زيبا يا زشت؟ روشن ونورانى وجالب
ودوست داشتنى است يا ظلمانى وتاريک وغمبار ونفرت انگيز؟ آيا آينده
از آن حق است يا باطل؟ از آن عدل وداد است يا ستم وبيداد؟ از آن
تقوى وتقوى پيشگان وصالحان است يا بى پروايان وبى تعهدان؟ آيا
آينده تاريخ انسانها، آينده فضيلتها، حقيقتها، کرامتها، محبتها،
عاطفه ها، برادريها، حق جويى ها، عدالتها، انصافها، احسانها،
ايثارها، تقوى پيشگى ها، مسئوليت شناسى ها وبالاخره آينده ى زندگى
بر اساس آگاهى وشور وشعور وشناخت وانتخاب وتوحيد وتقوى وايمان
خواهد بود؟ يا نه، آينده تاريخ انسان هم چون گذشته اش دنياى
فسادها، جهالتها، خرافه پرستى ها، فرصت طلبى ها، سودجوئيها،
رياکاريها، ستمکاريها، قساوتها، تبهکاريها وحاکميت فريب ونيرنگ
خواهد بود؟ واگر هم چون گذشته تاريخ، هر از چند گاهى خورشيد طلوع
کند يا ماهى جلوه گر شود ويا ستاره اى بر اين ظلمتکده به سوسو
پردازد ونشاط وطراوتى بخشد وبر چهره تشنگان حق وعدل وپايمال شدگان
تاريخ لبخندى زند، باز هم چون گذشته شب پرستان خواهند کشيد تا آن
را به زير کشند واز فروش نور وتجلى فروغ وحرارت وگرماى او مانع
شوند وظلمت ويخبندان را همچنان حاکم سازند؟
آيا روند تاريخ به همين صورت ادامه خواهد يافت وستم وبيداد، همزاد
وهمراه انسان خواهد بود يا سرانجام آرزوها وآرمانها وايده آلهاى
انسان تحقق خواهد يافت واميد فرداى زيبا وپيروزى دوست داشتنى طلوع
خواهد کرد وروزگار بهتر آزادى ورهايى وعدل همگانى رخ خواهد گشود
وعينيت خواهد يافت؟
قرآن کريم در اين باره پاسخى نويدبخش واميد آفرين مى دهد. قرآن،
نويدگر غلبه صلح وصفا وصالحان وصلح جويان بر تجاوزکاران وآتش
افروزان، نويدگر پيروزى عدالت ودادگرى وقسط انصاف بر ظلم وجور
وشقاوت وبيداد وتشکيل حکومت عادلانه جهانى وجامعه نمونه وايده آل
اسلامى است. از نظر قرآن اين واقعيت مسلم است که حکومت نهايى،
حکومت حق وعدل است، نابود شدن يکسره وتمامى باطل حتمى است وسرانجام
خوش وعاقبت نيکو وپيروزمندانه از آن تقوى وتقوى پيشگان وصالحان
است.
علامه طباطبائى در تفسير شريف الميزان مى نويسد: (کاوش عميق در
احوال کائنات نشان مى دهد که انسان نيز به عنوان جزئى از کائنات،
در آينده زندگى وتاريخ خود به نهايت کمال خود خواهد رسيد. آنچه در
قرآن آمده است که استقرار اسلام در جهان امرى شدنى وقطعى است،
تعبير ديگرى است از اين مطلب که انسان به کمال تام خود خواهد
رسيد).
بر طبق نظر نويسنده ى کتاب (ظهور وسقوط تمدنها از ديدگاه قرآن)
آياتى که بيانگر وضعيت آينده جهان، وسرانجام شکوهمند واپسين حرکت
تاريخ انسان وجامعه ها وتمدنها است، در دسته هاى دهگانه تنظيم مى
شود ودر اين آيات، قرآن طى اخبار غيبى وگزارش از آينده، نويد
پيروزى وبهروزى مى دهد واز تحول عظيم وشگرفى سخن دارد:
از سنت پيروزى حق بر باطل؛ از غلبه راه ورسم عادلانه وتعالى بخش
پيامبران؛ از سنت وراثت زمين به صالحان، از خلافت توحيدگرايان، از
استقرار آئين خداپسندانه در کران تا کران هستى؛ از تحقق وصلح
وامنيت جهانى؛ از گسترش همه جانبه وجهان شمول دين حق، از جايگزينى
خالصان وشايستگان بجاى ناخالصان؛ واز اينکه در قلمرو تقوى وتقوى
پيشگان است.
حال اين سؤال مطرح مى شود که کدامين هنگام حق با همه تجلياتش جلوه
گر خواهد شد وباطل را نابود خواهد ساخت؟
چه زمانى راه توحيدى وعادلانه پيامبران بر خطوط فريبکارانه واسارت
آور، غلبه مطلق خواهد يافت؟
کدامين هنگام صالحان وارث زمين خواهند گشت ومؤمنين حقيقى خليفه
وپيشواى زمين؛ کدامين هنگام دين خداپسندانه آسمانى، تمامى دلها را
نورباران، وعالمگير خواهد گشت وامنيت به معناى حقيقى اش چهره
زيبايش را در چشم انداز همگان قرار خواهد داد وخالصان ولايقان
جايگزين ناخالصان خواهند شد وکران تا کران هستى در قلمرو تقوى
وتقوى پيشگان در خواهد آمد؟
در روايات اسلامى پيام جانبخش اين آيات وپاسخ به سئوالات فوق روشن
مى شود واين روايات به روشنى خورشيدى نشانگر آنست که تحقق اين وعده
وسنت الهى، وجامه عمل پوشيدن محتوى وپيام اين آيات، عصر طلايى ظهور
است. ظهور آخرين خليفه خدا وآخرين فرزند معصوم پيامبر است. او که
مصداق حقيقى رحمة للعالمين، احيا کننده ى تعاليم قرآن، طنين انداز
پيام حماسه آزادى توده ها؛ بنيانگذار حکومت جهانى عدل؛ وتأمين
کننده ى حقوق وتعالى خلقها است.
او که در عصر طلائى اش، تکامل اقتصادى، جنبش عظيم علمى وفکرى، جهش
فوق العاده صنعتى، تحول عظيم اخلاقى وانسانى، ونزول برکات الهى در
پرتو خورشيد وجودش حاصل مى شود، وويرانى ها را به عمران وآبادانى
وخزانها را به طراوت وخرمى تبديل خواهد ساخت وتمدن غنى، پرمايه وپر
محتوى وجامعى را پى خواهد ريخت. اوست که ظلمها را برمى چيند، بساط
عدل را مى گسترد، ناامنى ها ورنجها را پايان مى دهد وامنيت را
ارزانى مى دارد. فقر وفلاکت، تبعيض وبى عدالتيها را نابود مى سازد
وبرادرى وصفا وبهروزى مى آورد وبا ياران پاک باخته اش جهانى نو مى
سازد وطرحى نو در مى افکند.(1)
ما در اين مقاله با استفاده از روايات عصر حکومت امام زمان عليه
السلام بعد از ظهور آن حضرت، در واقع ويژگيهاى جامعه ى آرمانى
وايده آل اسلام را تا ابتدا طرح کرده وسپس با بررسى ويژگيهاى جوامع
توسعه يافته کنونى وشاخصهاى کلى جاممعه توسعه يافته اسلامى،
تمايزات اين دو جامعه را تجزيه وتحليل مى نماييم.
قبل از ورود در بحث ممکن است سئوالى مطرح گردد وآن اين است که آيا
طرح نقشه ى جامعه آرمانى لغو وبلکه آيا مضر وزيانبخش نيست؟ زيرا به
تعبير بعضى از متفکرين اجتماعى (سخن گفتن درباره ى جامعه آرمانى
وارائه طرح آن قسمى خيالپردازى ورويا گرايى است که نه فقط طرحهاى
(ناکجا آبادى) گذشته از اينکه هرگز بدان گونه که به تصور آمده اند
به حقيقت نخواهند پيوست، از واقع بينى انسانهايى که به آنها باور
دارند مى کاهند وآنان را از اين نکته ى بسيار مهم غافل مى سازند که
تقريبا هيچ عمل اجتماعى هيچگاه نتيجه ى مورد انتظار را دقيقا
وکاملا به بار نمى آورد).
در جواب بعضى از انديشمندان مسلمان گفته اند که: طرح نقشه ى جامعه
ى آرمانى نه مضر است ونه لغو، مشروط بر اينکه داراى سه ويژگى باشد:
اول اينک هم کاملا واقعبينانه باشد وحقايق زيست شناختى، روانشناختى
وجامعه شناختى را به هيچ روى از نظر دور ندارد وبه دست فراموشى
نسپارد؛
دوم اينکه همراه با ارائه طريق باشد، يعنى فقط جامعه ى آرمانى را
تصوير نکند بلکه راه وروش رسيدن به آن را نيز نشان دهد....
وسوم اينکه اهدافى را، اعم از هدف اصلى ونهايى وهدفهاى واسطه، براى
جامعه ى آرمانى تعيين کند که داراى مراتب باشند تا سهل الحصول تر
بودن پاره اى از مراتب آنها شور وخواست واراده را در مردم برانگيزد
وآنان را به مبارزات اجتماعى وتغيير اوضاع واحوال موجود، مايل
وراغب گرداند واز اين گذشته، عدم وصول به کمال مطلوب بدين معنا
نباشد که هيچ کارى نشده است وهيچ پيشرفتى حاصل نيامده است.
طرحى که اين سه خصيصه را داشته باشد فوائد ومنافع عظيمى خواهد
داشت، که عبارتند از:
1- مهمترين فايده ومنفعت آن اين است که هدف فعاليتهاى اجتماعى را
معين ومعلوم مى دارد. هر عمل عقلانى بايد هدفى داشته باشد.
بنابراين، اگر بخواهيم که عاقلانه عمل کنيم نخستين کارى که بايد
انجام دهيم انتخاب هدف است. پس پيش از دست زدن به هر گونه اقدام
عملى در راه اصلاح واوضاع واحوال جامعه بايد هدف اصلى ونهايى ونيز
اهداف متوسط را، که در واقع فقط وسايل يا گامهايى در راه نيل به
غايت نهائيند، تعيين کنيم. مايکل تودارو در جلد اول کتاب (توسعه
اقتصادى در جهان سوم) در تعريف (توسعه اقتصادى) آن را فرايند حرکت
از وضعيت موجود اقتصادى به وضع مطلوب قلمداد مى کند:
يعنى جامعه توسعه يافته ووضعيت مطلوب شمرده مى شود بنابراين فقط
هنگامى که لا اقل خطوط کلى اهداف ما تعيين شده باشد وطرح جامعه اى
که مطلوب ماست در دست باشد مى توانيم به سنجش بهترين راهها ووسايل
تحقق غايت نهايى بپردازيم ونقشه اى براى اقدامات عملى تهيه کنيم.
هر چه آگاهانه تر وبه شيوه اى همسازتر وخالى از تضادتر به دنبال
هدف برويم وهر چه وسايل نيل به هدف را بيشتر مطابق با خود هدف
تعيين کنيم به همان اندازه عملمان خردمندانه تر ومنتج تر است.
2- طرح اينگونه بناها اگر نيز خود کاملا قابل اجرا نباشد، لا محاله
اين فايده را دارد که پاره اى معايب موجود را روشن تر سازد وبراى
اصلاح وبهبود آنها شوق وهمت انسانى را تحريک کند.
3- در ارزيابى جوامع موجود نيز به اهل سياست کمک مى کند وگهگاه
نشان مى دهد که اگر نظامات ديگر در جامعه برقرار آيد کدام نتايج از
آن حاصل مى شود.
4- حتى در تعدادى از اين طرحها (آرمانگرا) هدف، نقد جوامع موجود
است که آن را نيز کسانى که علاقه به بهبود احوال انسانيت دارند
نوعى سازندگى تلقى مى کنند نه نوعى ويرانگرى.(2)
گفتنى است که مفهوم جامعه ى آرمانى از مفاهيم داراى مراتب وبه
اصطلاح منطق داراى مفهومى مشکک است که هر مرتبه از آن در جامعه اى
از جوامع تحقق مى يابد وبستگى به سطح توسعه يافتگى اسلامى جوامع
دارد مثلا در رابطه با تحقق معنويت وارزشهاى الهى، هدف نهايى،
اطاعت کامل ودقيق اوامر ونواهى الهى، کسب رضاى خداوند متعال وتقرب
به درگاه اوست ولى مى توان هدف واسطه را در اين قرار داد که در
جامعه ى اسلامى آرمانى، عصيان وگناه آشکار وعلنى صورت نگيرد.
بدين طرح ويژگيهاى جامعه ى توسعه يافته اسلامى ومقايسه آن با
ويژگيهاى جوامع توسعه يافته کنونى بسيار راهگشاست وافقهاى روشنى از
اميد وبهروزى را بر مستضعفين ومسلمانان جهان مى گشايد شايد اگر
مفهوم انتظار نيز خوب درک شود، ديگر تعجب واستبعادى براى انسان
ايجاد نخواهد شد زمانى که اين حديث را مى شنود که از رسول خدا صلى
الله عليه وآله وسلم نقل شده که: برترين عبادت انتظار فرج است.
(افضل العبادة انتظار الفرج)(3)
يا از على عليه السلام روايت شده که: کسى که منتظر امر ما است مقام
شهيدان راه خدا را دارد. (المنتظر لامرنا کالمتشحط بدمه فى سبيل
الله).(4)
زيرا (انتظار) به معنى واقعيش چهره ى جهان را دگرگون مى کند؛
انتظار محيط را براى حکومت عدل عالمگير آماده مى سازد؛و بالاخره
انتظار زمينه هاى اصلى آن ظهور بزرگ را فراهم مى کند. آرى انتظار
مرکب از دو عنصر است، عنصر (نفى) وعنصر (اثبات).
شخصى که انتظار وصول محبوبى را مى کشد از شرائط موجود، از غم فراق
واز درد جانکاه عدم حضورش رنج مى برد وسخت ناراحت است، بنابراين مى
کوشد شرايط موجود را نفى کند. وبرعکس، آنچه را که به آمدن او کمک
مى کند با تمام وجودش مى خواهد، وبنابراين مى کوشد تا شرايط لازم
را فراهم سازد، يعنى: انتظار نه به صورت يک انديشه ى ذهنى بلکه به
صورت يک حرکت فکرى وعملى تمام زندگى او را به رنگ مکتب آن پيشوايى
بزرگ در مى آورد).(5)
ويژگيهاى جامعه ى آرمانى بعد از ظهور
(بحث درباره ى اين مسأله کار ساده اى نيست زيرا بيشترين سخن در
روايات وآياتى که پيرامون قيام مهدى عليه السلام وارد شده، از اصل
قيام ومقدمات وچگونگى آن ونشانه هاى اين رهبر بزرگ الهى است، واما
اينکه بعد از پيروزى اين انقلاب بزرگ جهانى وبرقرار شدن حکومت عدل
وداد، دنيا در چه شرايطى زندگى خواهد کرد، مطالب زيادى در اين
زمينه در دست نيست اما اشارات کوتاه وپرمعنى که در منابع حديث در
اين زمينه وارد شده هر کدام مى تواند دريچه اى به سوى اين بحث مهم
بگشايد وشرايط زندگى انسانها را در آن دوران پرشکوه اجمالا مشخص
کند).(6)
اين روايات ويژگيهاى ذيل را براى جامعه ى آرمانى بعد از ظهور ترسيم
مى کنند:
محو ظلم وفساد وايجاد عدالت کامل
انبوهى از روايات بيانگر اين واقعيت است که آينده ى جهان وحرکت
آخرين تاريخ به سويى مى رود که جهان پر از ظلم وجور وتباهى، با
قيام منجى بشريت از همه ى ستمها پاک ومملو از عدل وداد خواهد گشت
واين سنت الهى است. (حديث معروف نبوى صلى الله عليه وآله وسلم
(يملأ الله الارض به قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا) که در طرق
عامه وخاصه در کتابهاى زيادى نقل شده، ومتواتر يا نزديک به تواتر
است، تعبير به پر شدن زمين از قسط وعدل مى کند که با توجه به مفهوم
دقيق اين دو کلمه (قسط به معناى نفى هر گونه تبعيض وعدل به معناى
نفى هر گونه تجاوز ترسيم بسيار جالبى از وضع آن جامعه ى آرمانى مى
کند. عدل وداد نه در يک بعد که در تمام ابعاد، از اقتصاد گرفته تا
فرهنگ وعقائد واز داخل خانه ها گرفته تا مهمترين مراکز بين المللى
حاکم خواهد شد وبه تعبير خود روايت هر قدر امروز ظلم وبيدادگرى
وتبهکارى واستعمار واستثمار وخونريزى وفساد در سطح جهان مادى
حکمفرما است، به همان اندازه عدل وداد در آن جامعه آرمانى حاکميت
پيدا مى کند وبه خودکامگى مستکبران پايان مى دهد).(7)
وامير المؤمنان در اين مورد مى فرمايد: (...فيريکم کيف عدل السيرة
ويحيى ميت الکتاب والسنة).(8)
او به هنگام قيام، عدالت اسلامى ودادگرى وروش پيامبر در عدالت را
در چشم انداز جهانيان قرار خواهد داد وکتاب وسنت را که پيش از او
مرده اند، زنده خواهد ساخت.
از امام باقر عليه السلام هم نقل شده است: (اذا قام قائم اهل البيت
قسم بالسوية وعدل فى الرعية..).(9)
در حکومت قيام کننده ى اهل بيت پيامبر قسط وعدل (به معناى عدم
تبعيض در تقسيم بيت المال ورعايت حقوق مردم) به طور کامل اجرا
خواهد شد.
تکامل عقول وظهور حکمتها
يکى از مشکلات جهان پيشرفته کنونى، فقدان حکمت وعقل عملى که ناشى
از فقدان تقوى است، مى باشد، اما از ويژگيهاى عصر طلايى ظهور
وفرجام شکوهمند تاريخ، تکامل عقول وبروز وظهور حکيمان وعارفان
وعاقلان است. امام باقر عليه السلام در روايت ابو خالد کابلى مى
فرمايد: (اذا قام قائمنا وضع يده على روس العباد، فجمع به عقولهم
واکمل به اخلاقهم).(10)
هنگامى که امام قائم عليه السلام ظهور کند، شعاع نورانيت وهدايتش
همه ى بندگان خدا را فرا مى گيرد، وعقول مردم متمرکز واخلاقشان به
واسطه ى آن امام بزرگوار کامل مى شود.
اين حالت براى عموم مردم اتفاق خواهد افتاد، اما پيشگامان وپيروان
پيشتاز انقلاب جهانى مهدى عليه السلام به وسعت روح ودرک وديد
ومقامى مى رسند که امام صادق عليه السلام درباره ى آن مى فرمايد:
(ان قائمنا اذا قام مد الله لشيعتنا فى أسماعهم وابصارهم حتى لا
يکون بينهم وبين القائم بريد، يکلمهم فيسمعون وينظرون اليه، وهو فى
مکانه).(11)
هنگامى که امام قائم ما ظهور کند خداوند گوشها وچشمهاى شيعيان ما
را آنچنان گسترش وتوسعه مى دهد که در ميان آنها وامام قائم پيک
وپست نخواهد بود ونامه اى مبادله نمى شود (بلکه دائما به طور
مستقيم حتى از راه دور با امام در تماسند) بنحوى که امام با آنها
صحبت مى کند وآنها مى شنوند وايشان را مى بينند در حاليکه امام در
مکان خود هستند.
تکامل عظيم علمى
روايات، ترسيم کننده ى اين حقيقت است که در واپسين حرکت تاريخ
دروازه هاى علوم ودانشها براى انسانها گشوده مى شود ومراحلى را که
انسانها در طول قرون واعصار پيموده اند به مقياس چندين برابر در
عصر مهدى عليه السلام خواهند پيمود.
أبان از امام صادق عليه السلام نقل مى کند: (العلم سبعة وعشرون
حرفا فجميع ما جائت به الرسل حرفان... فاذا قام قائمنا اخرج الخمسة
والعشرين حرفا فبثها فى الناس وضم اليها الحرفين حتى يبثها سبعة
وعشرين حرفا).(12)
دانش 27 حرف يا شعبه وشاخه است، تمام آنچه پيامبران براى بشريت
آورده اند دو حرف بيش نبود ومردم نيز بيش از آن دو حرف را
نشناختند، اما هنگاميکه قائم قيام کندن 25 حرف ديگر ديگر را آشکار
ساخته ودر پرتو خورشيد وجودش در ميان مردم منتشر مى سازد وآن دو
حرف را نيز بدان ضميمه ساخته تا همه ى علوم کامل ومنتشر گردد.
گسترش علوم به حدى است که حتى خانمهاى خانه دار از دانش حقوقى در
حد اجتهاد برخوردار خواهند بود. از امام باقر عليه السلام نقل شده
است که:(...(وتؤتون الحکمة فى زمانه حتى ان المرأة لتقضى فى بيتها
بکتاب الله وسنة رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم).(13)
تکامل گسترده صنايع وتکنولوژى
(به عکس آنچه بعضى مى پندارند که در حکومت (عجل الله فرجه) دنيا از
نظر صنعتى به عقب باز مى گردد وزندگى انسانها از نظر صنعتى بسان
زندگى عصر پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم خواهد شد، نوع سلاح همان
نوع سلاح گذشته، ومرکب همان مرکب، وساير وسايل زندگى نيز متناسب
همان عصر خواهد بود، به عکس اين پندار، يک حکومت گسترده جهانى
نيازمند به وسايل بسيار پيشرفته اى است که بتواند ارتباط قسمتهاى
مختلف سراسر جهان را تأمين کند، تسلط حکومت مرکزى را بر آنها آسان
سازد، وبر وسائل صنعتى وسلاحهاى پيچيده ى موجود جهان پيشى گيرد.
زيرا بنا نيست که پايه هاى حکومت امام عصر عليه السلام در تمام
زمينه ها بر اعجاز باشد، بلکه بايد در زندگى عادى همانند پيامبر
صلى الله عليه وآله وسلم بر وسائل معمولى تکيه کند واز اعجاز تنها
در موارد فوق العاده واستثنايى استفاده نمايد.
احاديث متعددى که در اين زمينه وارد شده مويد اين مدعا است:
در حديثى که مفضل بن عمر از امام صادق عليه السلام نقل کرده در مى
يابيم که در آن عصر طلايى، بشر به آنچنان قدرت تکنولوژيکى دست مى
يابند که به طور کامل از نور خورشيد بى نياز مى گردند: (ان قائمنا
اذا قام اشرقت الارض بنور ربها واستغنى العباد من ضوء الشمس).(14)
در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام از گسترش عظيم مخابرات
وارتباطات خبر داده مى شود بنحوى که افراد در شرق وغرب عالم مى
توانند همديگر را از دور دست ها نظاره کنند وبا هم در ارتباط
تصويرى داشته باشند: (ان المؤمن فى زمان القائم وهو بالمشرق ليرى
اخاه الذى فى المغرب، وکذا الذى فى المغرب يرى اخاه الذى فى
المشرق).(15)
در اين زمينه روايت ديگرى نيز هست که گواه روشنى بر پيشرفت وسيع در
زمينه هاى صنعتى است که حتى تصور آن امروز براى ما مشکل وپيچيده
است).(16)
رشد فوق العاده اقتصادى
از برنامه ها واقدامات امام زمان عليه السلام پديد آوردن رفاه در
کل جامعه ى بشرى است. پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم در اين
باره مى فرمايد: (يتنعم امتى فى زمن المهدى عليه السلام نعمة لم
يتنعموا قبلها قط..)..(17)
امت من در زمان مهدى عليه السلام به رفاه ونعمتهايى دست يابند که
پيش از آن ودر هيچ دوره اى دست نيافته بودند....
احاديث درباره ى رفاه اقتصادى ورشد فوق العاده دوران ظهور بسيار
است واين، شايد اهميت موضوع ونقش آن را در ساختن جامعه ى آرمانى
اسلام مى رساند.
پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم مى فرمايد: (يکون فى امتى
المهدى... يتنعم امتى فى زمانه نعيما لم يتنعموا مثله قط والبر
والفاجر، يرسل السماء عليهم مدرارا، ولا تدخر الارض شيئا من
نباتها).(18)
در امت من مهدى قيام کند... ودر زمان او مردم به رفاه ونعمتهايى
دست مى يابند که در هيچ زمانى دست نيافته باشند، همه چه نيکوکار
وچه بدکار. آسمان باران رحمتش را بر آنان ببارد وزمين چيزى از
روييدنيهاى خود را پنهان ندارد: بدين ترتيب، عمران وآبادى زمين
وبهره بردارى از امکانات آن تا حدى که عمران مکانى موجب تخريب محيط
زيست نشود واز همه ى تکنيکهاى دقيق علمى وفنى ومتناسب با محيط زيست
استفاده شود واز سودجوئيها وتکاثر طلبى گروه معدودى مسرف جلوگيرى
گردد، از اقدامات امام زمان عليه السلام خواهد بود، بنحوى که هيچ
نقطه اى تخريب شده باقى نمى ماند مگر اينکه آباد مى شود. امام باقر
عليه السلام مى فرمايد:...زمين براى قائم ما در هم پيچيده مى شود
(وهمه چيز در کنترل ونظارت دقيق ايشان است)... ودر زمين جاى خرابى
نمى ماند مگر اينکه آباد وعمران گردد....(19)
در هنگامه ى بعد از ظهور، به علت تقواى عمومى مردم وهدايت آنان
توسط انسان کامل يعنى امام زمان عليه السلام، خداوند وعده ى خود را
درباره ى جامعه ى تقوى پيشگان آشکار مى کند: (فقلت
استغفروا ربکم انه کان غفارا. يرسل السماء عليکم مدرارا ويمددکم
باموال وبنين ويجعل لکم جنات ويجعل لکم انهارا).(20)
سپس گفتم از پروردگارتان آمرزش بخواهيد که او آمرزنده است. تا از
آسمان برايتان پى در پى باران فرستد. وشما را به اموال وفرزندان
مدد کند وبرايتان بستانها ونهرها بيافريند.
امام على عليه السلام درباره ى اين نعمت در عصر ظهور مى
فرمايد:...چون قائم قيام کند، آسمان - چنانکه بايد- باران بارد
وزمين گياه روياند... به گونه اى که يک زن (در کمال امنيت وآرامش)
از عراق مى آيد وتا شام برود وجز بر زمينهاى سرسبز گام ننهد...(21)
دوران ظهور که دوران سراسر آگاهى وشناختهاى کامل واصيل ومفيد است،
همه ى زواياى زندگى انسان روشن مى گردد وطبيعت کاملا مسخر انسان مى
گردد وبدين ترتيب سرمايه هاى عظيمى در اختيار بشر با هدايت ورهبرى
امام عادل جهانى يعنى امام منتظر عليه السلام قرار مى گيرد. امير
المؤمنين على عليه السلام درباره ى بهره بردارى از معادن ومنابع
زيرزمينى در آن عصر پرشکوه مى فرمايد:... (وتخرج له الارض أفاليذ
کبدها، وتلقى اليه سلما مقاليدها..)..(22)
... زمين آنچه را در اعماق خويش دارد براى وى بيرون دهد، وهمه ى
امکانات وبرکات خويش را در اختيار او گذارد....
بدين ترتيب، از يک طرف سرمايه هاى مادى فوق العاده زياد مى گردد
واز طرف ديگر اين امکانات بنحو عادلانه توزيع مى گردد وجلوى اجحاف
وتعدى سود جويان تکاثر طلب گرفته مى شود ودر نهايت، مردم نيز از
نظر غناى روحى وسطح اخلاق ومعرفت وتقوى چنان اوج مى گيرند که دامنه
حرص وآز که سرچشمه تکاثر وبخل واحتکار وتنازع است برچيده مى شود،
در حديثى از امام صادق عليه السلام چنين مى خوانيم: هنگامى که قائم
ما قيام کند... زمين (با تدبير امام وتلاش صادقانه مردم) گنجها
وذخائر گرانبهاى خود را آشکار مى سازد. آنچنان که مردم آنرا با چشم
خود مى بينند و(آنچنان غناى ظاهرى ومعنوى مردم را فرا مى گيرد) که
نمى توانيد کسى را پيدا کنيد که هديه شما را بپذيرد، ويا زکات مال
را قبول کند. همه ى مردم به آنچه خدا از فضلش به آنها روزى داده
مستغنى وبى نياز مى شوند.(23)
اجراى کامل مساوات وبرادرى
(رعايت قاطع اصل مساوات نيز موجب تعديل ثروتها وبرابرى در توزيع
کالاها ومواد مورد نياز همه ى مردم است، واز تراکم وذخيره سازى
وکنز واسرافکارى نزد طبقات وگروههايى مانع مى گردد وزمينه هاى اصلى
کمبود ونيازمندى را برطرف مى سازد... با اجراى اصل مساوات نيازها
برآورده مى گردد ومحتاج وتهيدست باقى نمى ماند. در اين باره با
چنين تعاليمى بر مى خوريم: (ويسوى بين الناس حتى لا ترى محتاجا الى
زکاة).(24)
امام مهدى عليه السلام ميان مردم (در تقسيم اموال) به مساوات رفتار
مى کند به طورى که ديگر نيازمند ومحتاجى يافت نمى شود. واين همان
سطح متعالى زندگى ورفاه عمومى است که زکات مورد مصرف نداشته باشد
وهمه چيز به همه ى مردم برسد).(25)
بنابراين از يک طرف حکومت جهانى امام زمان عليه السلام مساوات کامل
را برقرار مى کند، بنحوى که پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه وآله
وسلم مى فرمايد: به مهدى بشارتتان مى دهم. او از ميان امت من
برانگيخته مى شود... ساکنان آسمان وزمين از او خشنود خواهند بود.
او مال را بنحو صحيح تقسيم مى کند. مردى پرسيد به نحو صحيح به چه
معناست؟ فرمود: ميان همه مساوى.(26)
پاورقى:
(1)
کرمى، على؛ وسقوط تمدنها از ديدگاه قرآن؛ نشر مرتضى؛ قم؛
تابستان 1370؛ تلخيص، ص 450-433.
(2)
مصباح يزدى؛ محمد تقى؛ جامعه وتاريخ از ديدگاه قرآن؛ مرکز
چاپ ونشر سازمان تبليغات اسلامى؛ چاپ اول، 1368؛ ص
420-412.
(3)
بحار الانوار؛ جلد 52، ص 125، حديث 11.
(4)
همانجا؛ ص 123، حديث 7.
(5)
مکارم شيرازى، ناصر؛ ويژگى هاى حکومت جهانى امام عصر؛
چاپخانه مهر؛ شعبان 1404، ص 907.
(8)
نهج البلاغه؛ خطبه 138.
(9)
بحار الانوار؛ جلد 52، حديث 103.
(10)
بحار الانوار؛ ج 52، ص 336، حديث 71.
(13)
همانجا؛ ص 352، حديث 106.
(17)
بحار الانوار؛ جلد 51، ص 83.
(18)
بحار الانوار؛ جلد 51، ص 78.
(19)
کمال الدين؛ جلد اول، ص 331.
(21)
بحار الانوار؛ جلد دهم، ص 104.
(22)
نهج البلاغه؛ خطبه 138.
(23)
بحار الانوار؛ ج 52، ص 337.
(25)
حکيمى، محمد؛ عصر زندگى وچگونگى آينده انسان واسلام؛ مرکز
انتشارات دفتر تبليغات اسلامى؛ چاپ دوم، پاييز 1374؛ ص
119-118.
(26)
بحار الانوار؛ ج 51، ص 81.