توقيعات وزيارات مقدس بقية الله الأعظم

محمد حسين آسوده

- ۴ -


به حجتها ودليلهاي خداوند قيام کردي

وکنت لله طائعا، ولجدک محمد صلي الله عليه وآله تابعا، ولقول أبيک سامعا، والي وصية أخيک مسارعا، ولعماد الدين رافعا، وللطغيان قامعا، وللطغاة (للطغات) مقارعا، وللامة ناصحا، وفي غمرات الموت سابحا، وللفساق مکافحا، وبحجج الله قائما، وللأسلام والمسلمين (للمسلمين) راحما، وللحق ناصرا، وعند البلاء صابرا، وللدين کالئا، وعن حوزيه مراميا.(1)

وتو فرمانبردار خداوند بودي وپيرو جدت محمد صلي الله عليه واله، وشنواي سخن پدرت بودي وبراي اجراي وصيت وسفارش برادرت شتابگر وکوشا بودي، وپايه هاي دين را بلند کردي وسرکشي وطغيان را درهم کوبيدي وآشوبگران وطغيانگران را سخت کوبيدي وبراي امت نصيحتگر ودر لحظات مرگ ستايشگر وتسبيح کننده بودي وبا گناهکاران هرزه درگير شدي وبه حجتها ودليلهاي خداوند قيام کردي وبراي اسلام ومسلمانان رحم کننده وبراي حق ياور بودي ودر هنگام بلا وگرفتاري شکيبايي ورزيدي وبراي دين نگهبان، واز محدوده ى آيين دفاع کننده بودي.

باران بهاري يتيمان

تحوط الهدي وتنصره، وتبسط العدل وتنشره، وتنصر الدين وتظهره وتکف العابث وتزجره، وتأخذ للدني من الشريف، وتساوي في الحکم بين القوي والضعيف، کنت ربيع الأيتام، وعصمة الأنام، وعز الاسلام، ومعدن الاحکام، وحليف الانعام، سالکا طرائق جدک وابيک، مشبها في الوصية لاخيک.(2)

هدايت را نگاهداشتي وياريش کردي وعدل وداد را گستردي وآنرا پراکنده ساختي وآئين را ياري کردي وآشکارش ساختي، وکسي را که دين را بازيچه شمرده بود بازش داشتي واو را راندي وحق پست را از شريف باز ستاندي، ودر حکم ميان توانا وضعيف مساوات قرار دادي وتو باران بهاري يتيمان وبي پدران بودي وبازدارنده ى مردمان (از بدي) وعزت اسلام وگنجينه ى احکام وهم پيمان نيکويي، رهرو نيايت وپدرت ودر وصيت شبيه برادرت هستي.

نماز شب گزار در تاريکيها

وفي الذمم، رضي الشيم، ظاهر الکرم، متهجدا في الظلم، قويم الطرائق، کريم الخلائق، عظيم السوابق، شريف النسب، منيف الحسب، رفيع الرتب کثير المناقب، محمود الضرائب، جزيل المواهب، حليم رشيد منيب، جواد عليم شديد، امام شهيد، اواه منيب، حبيب مهيب.(3)

وفا کننده ى امانتها، دوستدار خويهاي نيکو، کرمهاي آشکار، نماز شب گزار در تاريکي ها، بر پاکننده ى روشها، بخشنده ى مخلوقات، بزرگ پيشينيان، نيکو نسب، با حسب فراوان، با رتبه هاي بلند، با مناقب فراوان، با سرشتهاي ستوده، با موهبتهاي بسيار، بردبار ورشيد وبازگشت کننده به سوي خدا وسخي ودانا وقدرتمند وپيشواي شهيد وآموزشگر وانابه کننده ودوست دارنده ى ترسان هستي.

صاحب رکوع وسجود طولاني

کنت للرسول صلي الله عليه وآله ولدا، واللقرآن منقدا (سند) وللامة عضدا، وفي الطاعة مجتهدا، حافظا للعهد والميثاق، ناکبا عن سبل الفساق، وباذلا (بازل) للمجهود، طويل الرکوع والسجود.(4)

براي رسول صلي الله عليه وآله فرزند بودي وبراي قرآن سند وبراي امت بازو، ودر فرمانبري کوشا، نگاهبان عهد وپيمان، کناره گير از راههاي گناهکاران وهرزگان، عطا کننده وبخشنده به مسکين به سختي افتاده وداراي رکوع وسجده هاي طولاني بودي.

زاهد در دنيا

زاهدا في الدنيا زهد الراحل عنها، ناظرا اليها بعين المستوحشين منها، آمالک عنها مکفوفة، وهمتک عن زينتها مصروفة، وألحاطک (امحاظک) عن بهجتها مطروفة ورغبتک في الاخرة معروفة.(5)

کناره گير در دنيا (چون) کناره گير کوچ کننده از آن، نگرنده به دنيا به ديده ى ترسندگان از آن، آرزوهايت از دنيا بازداشته شده، همت وتلاشت از آرايشهايش برگرفته شده، چشمت از شادماني دنيا پوشيده واشتياقت در مورد آخرت شناخته شده ومشهور است.

حقيقت را به روشني ودرستي آشکار کردي

حتي اذا الجور مد باعه، وأسفر الظلم قناعة، ودعا (دعي) الغي أتباعه، وأنت في حرم جدک قاطن. وللظالمين مباين، جليس البيت والمحراب، معتزل عن للذات والشهوات، تنکر المنکر بقلبک ولسائک، علي حسب طاقتک وامکانک، ثم اقتضاک العلم للانکار، ولزمک أن تجاهد الفجار، فسرت في أولادک وأهاليک، وشيعتک ومواليک، وصدعت بالحق والبينة، ودعوت الي الله بالحکمة والموعظة الحسنة وأمرت باقامة الحدود، والطاعة للمعبود، ونهيت عن الخبائث والطغيان، وواجهوک بالظلم والعدوان.(6)

تا آن هنگام که بيداد دستش را از آستين برون کرد وستم اسلحه اش را آشکار کرد وگمراهي پيروانش را فراخواند، در حالي که تو در حرم جدت ساکن بودي واز ستمگران دوري گزيده وخانه ومحراب نشسته، گريزنده از لذتها وشهوتها بودي، زشتي را با قلب وزبانت به مقدار توان وامکانت زشت مي شمردي، سپس موقعيت ايجاب کرد پرچم انکار ومخالفت برداري وتو را بر آن داشت که با عياشان وهرزگان کارزار کني، پس با فرزندان وخاندان وپيروان ودوستان به راه افتادي وحقيقت را به روشني ودرستي آشکار کردي، وبه سوي خداوند - با حکمت وپند واندرز نيکو فراخواندي، وبه برپاداشتن حدود وفرمان بري از معبود امر کردي، واز پليدي وطغيان وسرکشي بازداشتي، ولي با تو به ستم ودشمني برخورد کردند.

کارزار با ذوالفقار به سان علي

فجاهدتهم بعد الايعاز لهم (الايعاذ اليهم) وتأکيد الحجة عليهم، فنکثوا ذمامک وبيعتک وأسخطوا ربک وجدک، وبدؤوک بالحرب، فثبت للطعن والضرب، وطحنت جنود الفجار، واقتحمت قسطل الغبار، مجالدا بذي الفقار، کأنک علي المختار.(7)

پس با ايشان کارزار کردي پس از آنکه آنان را به انجام کار فراخواندي وحجت ودليل را بر ايشان آشکار نمودي، پس امان وبيعت ترا شکستند وپروردگار ونيايت را خشمگين کردند وجنگ را با تو آغاز نمودند، پس بر زخم زبانها وضربه ها ايستادگي کردي، ولشگريان ستمگر هرزگان را درهم کوبيدي، در گرد وغبار برخاسته در ميدان جنگ وارد شدي، در حالي که با ذوالفقار کارزار مي کردي، به سان آن که حضرت علي مختار بودي.

شگفتي فرشتگان از صبر حسين

فلما رأؤک ثابت الجاش، غير خائف ولا خاش، نصبوا لک غوائل مکرهم وقاتلوک بکيدهم وشرهم، وأمر اللعين جنوده، فمنعوک الماء ووروده، وناجزوک القتال، وعاجلوک النزال، ورشقوک بالسهام والنبال، وبسطوا اليک أکف الاصطلام، ولم يرعوا لک ذماما، ولا راقبوا (راغبو) فيک أثاما، في قتلهم أولياءک، ونهبهم رحالک، وأنت مقدم في الهبوات، ومحتمل للأذيات، قد عجبت من صبرک ملائکة السماوات.(8)

چون تو را پايدار- نه گريز پا ونترس وشريف ديدند، شرارتهاي فريبهايشان را پيش آوردند وبا حيله وبدي خود با تو جنگيدند وآن نفرين شده، لشگريانش را فرمان داد، پس تو را از آب ووارد شدن در آن بازداشتند وتو را به جنگ کشاندند، ودر جنگ از شترها پياده شده، بر اسبها نشستند وبر تو شتافتند وبا تير وسنگ زدند، ودستها را براي از ميان برداشتن ونابود کردن تو گشودند واحترام تو را حفظ نکردند واز جزاي گناه خويش در حق تو، در کشتن فرزندانت وتاراج بردنت نترسيدند، در حالي که تو پيشتاز در گرد وغبار وتحمل کننده ى آزارها واذيتها بودي، فرشتگان آسمان از صبر وشکيبايي تو به شگفتي افتادند.

زخمهاي کاري

فأحدقوا بک من کل الجهات، وأثخنوک بالجراح، وحالوا بينک وبين الرواح، ولم يبق لک ناصر، وأنت محتسب صابر، تذب عن نسوتک وأولادک حتي نکسوک عن جوادک (جوارک)، فهويت الي الأرض جريحا، تطؤک الخيول بحوافرها أو (و) تعلوک الطغاة ببواترها.(9)

پس از هر سود دور تو را گرفتند وزخمهاي کاري بر تو زدند ونگذاشتند کارت تا شب به طول کشد، در حالي که براي تو ياوري نمانده وتو محتسب شکيبا بودي واز زنان وفرزندانت دفاع مي کردي تا اين که تو را از اسب انداختند، پس تو زخمي بر زمين افتادي، اسبها با سمهايشان بر تو تازيدند وستمگران وسرکشان شمشيرهاي برانشان را بر تو فرود آوردند.

آماده ى شهادت

قد رشح للموت جبينک، واختلفت بالانقباض والانبساط شمالک ويمينک تدير طرفا خفيا الي رحلم وبيتک، وقد شغلت بنفسک عن ولدک وأهاليک وأسرع شاردا، الى خيامک قاصدا، محمحما باکيا.(10)

پيشانيت براي شهادت عرق کرده بود، وبه راست وچپ کشيده مي شدي وبه خود مي پيچيدي، گوشه ى چشمت را به سوي خاندانت گرداندي واز فکر فرزندان وخاندانت، به خود مشغول شدي، واسبت گريزان به سوي خيمه هايت شتافت، در حالي که شيهه مي کرد وگريان بود.

اهل حرم شتابان به سوي قتلگاه

فلما رأين النساء جوادک مخزيا، ونظرن (نظرت) سرجک عليه ملويا، برزن من الخدور، ناشرات الشعور، علي الخدود لاطمات الوجوه سافرات، (و) بالعويل داعيات وبعد العز مذللات، والي مصرعک مبادرات.(11)

هنگامي که زنان، اسبت را شرمسار ديدند وبر روي زين برگشته ات نگاه کردند، از سراپرده ها برون آمدند، (با) موهاي پريشان وبر گونه ها سيلي مي زدند ولي چهره ها به تمامي باز نشد، وشيون مي کردند وناله مي زدند، در حالي که پس از عزت وشکوه، خوار وذليل شده وبه سوي قتلگاهت شتابنده بودند.

سر عزيز زهرا بر روي نيزه

والشمر جالس علي صدرک، ومولغ (مولع) سيفه علي نحرک، قابض علي شيبتک بيده، ذابح لک بمهنده، قد سکنت حواسک، وخفيت أنفاسک، ورفع علي القناة (القن) رأسک، وسبي أهلک کالعبيد، وصفدوا في الحديد، فوق اقتاب المطيات، تلفح وجوههم حر الهاجرات، يساقون في البراري والفلوات، أيديهم مغلولة الي الأعناق يطاف بهم في الأسواق.(12)

وشمر بر روي سينه ات نشسته بود. شمشيرش را بر گودي زير گلوي تو فرو برده وگيرنده ى محاسنت با دستش بود وسر تو را با شمشيرش مي بريد. در آن حال آرامش داشتي ونفسهايت آرام شده بود. سرت بر نيزه بلند شد وخانواده ات چون بندگان اسير شدند ودر آهنها غل وزنجير گرديدند، بالاي پالان هاي چهار پايان چهره هايشان از گرماي ظهر تابستان مي سوخت ودر بيابانها ودشتهاي پهناور پيش برده مي شدند دستهايشان به گردنهايشان آويخته در بازارها گردانيده مي شدند.

با کشتن تو اسلام را کشتند

فالويل للعصاة الفساق، لقد قتلوا بقتلک الاسلام، وعطلوا الصلاة والصيام ونقضوا السنن والأحکام، وهدموا قواعد الايمان، وحرفوا آيات القرآن، وهملجوا (همجلو) في البغي والعدوان.(13)

پس واي بر سرکشان هرزه ى گنهکار، با کشتن تو اسلام را کشتند ونماز وروزه را بيهوده ومهمل گذاشتند وسنتها واحکام را نقض نمودند، وپايه هاي ايمان را نابود کردند وآيات قرآن را تحريف نمودند ودر فساد ودشمني سخت پيش رفتند.

کتاب خدا رها شد

لقد أصبح رسول الله صلي الله عليه وآله موتورا، وعاد کتاب الله عز وجل مهجورا وغودر الحق اذ قهرت مقهورا، وفقد بفقدک التکبير والتحليل، والتحريم والتحليل والتنزيل والتأويل، وظهر بعدک التغيير والتبديل، والالحاد والتعطيل، والأهواء والاضاليل، والفتن والأباطيل.(14)

انتقام خون کشته ى رسول خدا صلي الله عليه واله گرفته نشد وکتاب خداوند عز وجل رها شد، وبه حق خيانت شد، آن گاه که تو مغلوب گرديدي، وبا نابودي ات الله اکبر ولا اله الا الله وتحريم وتحليل وتنزيل وتأويل از ميان رفت. پس از تو تغيير وتبديل وبي ديني وکفر وخواستهاي نفساني وگمراهي ها وآشوبها وبيهودگي ها وباطلها آشکار گرديد.

پيامبر وزهرا گريان وسوگوار

فقام ناعيک عند قبر جدک الرسول صلي الله عليه وآله، فنعاک اليه بالدمع الهطول قائلا:

يا رسول الله قتل سبطک وفتاک، واستبيح أهلک وحماک، وسبيت بعدک ذراريک، ووقع المحذور بعترتک وذويک. فانزعج الرسول، وبکي قلبه المهول، وعزاه بک الملائکة والأنبياء، وفجعت بک امک الزهراء.(15)

خبر دهنده ى مرگت در کنار قبر جدت رسول صلي الله عليه واله به پا خواست وبا اشک ريزان خبر مرگ تو را به حضرتش داد. در حالي که مي گفت:

اي رسول خدا، فرزندت وجوانت کشته شد، خانواده ات ونزديکانت بيچاره شدند وفرزندانت پس از تو اسير شدند وخانواده ات وافرادت در گرفتاري وبازداشت افتادند.

پيامبر آشته خاطر شد وقلب گريانش بگريست، وبه خاطر تو فرشتگان وپيامبران به او سر سلامتي دادند ومادرت زهرا سوگوار ومصيبت زده شد.

عزا وماتم در اعلي عليين

واختلفت جنود الملائکة المقربين تعزي أباک أمير المؤمنين، واقيمت لک الماتم في أعلا عليين، ولطمت عليک الحور العين، وبکت السماء وسکانها والجنان وخزانها، والهضاب وأقطارها، والبحار وحيتانها (ومکة وبنيانه)، والجنان وولدانها والبيت والمقام، والمشعر الحرام (المشعر والحرم)، والحل والاحرام.(16)

فرشتگان مقرب براي سوگواري وتسليت گفتن به پدرت امير مومنان آمدند، وبراي تو در اعلي عليين عزا وماتم بر پا شد، وبه خاطر تو حور العين بر خود سيلي زدند وآسمان وساکنانش وبهشت ها وخزانه دارانشان وکوههاي گسترده بر روي زمين وکرانه هايشان ودرياها وماهي هايشان وجنيان وفرزندانشان وخانه ى خدا ومقام ابراهيم ومشعر الحرام وحل واحرام گريستند.

خاتمه

حمد وسپاس ايزد منان را که توفيق عنايت فرمود تا اين مجموعه ى کوچک گردآوري شود.

اميد است مرهمي باشد بر دلهاي سوخته ى محبان خاندان عصمت وطهارت عليهم السلام وتسلي قلبهاي منتظران ظهور مهدي آل محمد صلوات الله عليهم اجمعين.

نگارنده سپاسگذار خواهد بود اگر نظريات خوانندگان فرزانه را به نشاني ناشر دريافت دارد.

خدايا چنان کن سرانجام کار   تو خشنود باشي وما رستگار

پاورقى:‌


(1) بحار الانوار، ج 98، ص 320.
(2) بحار الانوار، ج 98، ص 320 و321.
(3) بحار الانوار، ج 98، ص 321.
(4) بحار الانوار، ج 98، ص 321.
(5) بحار الانوار، ج 98، ص 321.
(6) بحار الانوار، ج 98، ص 321.
(7) بحار الانوار، ج 98، ص 321.
(8) بحار الانوار، ج 98، ص 321 و322.
(9) بحار الانوار، ج 98، ص 322.
(10) بحار الانوار، ج 98، ص 322.
(11) بحار الانوار، ج 98، ص 322.
(12) بحار الانوار، ج 98، ص 332.
(13) بحار الانوار، ج 98، ص 322.
(14) بحار الانوار، ج 98، ص 322 و323.
(15) بحار الانوار، ج 98، ص 323.
(16) بحار الانوار، ج 98، ص 323.