شهيد شيرخوار
السلام علي (عبد الله بن الحسين)
الطفل الرضيع، المرمي الصريع المتشحط دما المصعد دمه في السماء،
المذبوح بالسهم في حجر أبيه لعن الله راميه (حرملة بن کاهل الأسدي)
وذويه.(1)
سلام بر (عبد الله بن الحسين)، کودک شير خوار تير خورده ى به زمين
افتاده ى به خون غلتيده که خونش به آسمان بالا رفت ودر آغوش پدرش
به وسيله ى تير ذبح شد. خداوند تيرانداز وپژمرده کننده اش (حرملة
بن کاهل اسدي) را لعنت کند.
منادي ولايت در کربلا
السلام علي (عبد الله بن أمير
المؤمنين) مبلي البلاء والمنادي بالولاء في عرصة کربلاء، المضروب
مقبلا ومدبرا. لعن الله قاتله (هاني بن ثبيت الحضرمي).(2)
سلام بر (عبد الله فرزند امير مومنان)، گرفتار بلا وآزمايش ومنادي
ولايت ودوستي برادر وخاندانش در پهنه ى کربلا، که از همه طرف توسط
دشمنان احاطه شد. خداوند قاتل او (هاني بن ثبيت حضرمي) را لعنت
کند.
علمدار کربلا
السلام علي (العباس بن أمير
المؤمنين) المواسي أخاه بنفسه الاخذ لغده من أمسه، الفادي له،
الواقي الساعي اليه بمائه، المقطوعة يداه، لعن الله (قاتله يزيد بن
الرقاد الحيتي) قاتليه (يزيدبن وقاد) و(حکيم بن الطفيل الطائي).(3)
سلام بر (عباس فرزند امير مومنان) که با، جانش برادرش را همياري
وکمک کرد واز امروزش براي فردايش، با خود پيمان ياري امامش را بست.
آن فدا کننده ى خود براي امامش ونگاهبان او، که با مشک آبش به سوي
او شتافت ودو دستش بريده شد. خداوند قاتلانش (يزيد بن وقاد) و(حکيم
بن طفيل طائي) را لعنت کند.
پيشتاز در ستيز
السلام علي (جعفر بن أمير
المؤمنين) الصابر (بنفسه) نفسه محتسبا، والتائي عن الأوطال مغتربا،
المتستسلم للقتال المستقدم للنزال، المکثور بالرجال، لعن الله
قاتله (هاني بن ثبيت الحضرمي).(4)
سلام بر (جعفر فرزند امير مومنان) که خويشتندار نفسش وحسابگر کردارش
بود، وتنها از سرزمين خويش ترک وطن کرد وتسليم جنگ شد وپيشتاز در
ستيز بود وبه خاطر زيادي دشمنان ومردمان حمله ور بر او، شکست خورد.
خداوند قاتلش (هاني بن ثبيت حضرمي) را لعنت کند.
قاسم بن الحسن
السلام علي (القاسم بن الحسن بن علي) المضروب هامته، المسلوب لامته
حين نادي الحسين عمه فجلي عليه عمه کالصقر، وهو يفحص برجله
(برجليه) التراب والحسين يقول:
بعدا لقوم قتلوک، ومن خصمهم يوم القيمة جدک وأبوک
ثم قال:
عز والله علي عمک أن تدعوه فلا يجيبک أو (ان يجيبک وأنت قتيل جديل
فلا ينفعک هذا والله يوم کثر واتره، وقل ناصره).
جعلني الله معکما يوم جمعکما،
وبوأني مبوأکما، ولعن الله قاتلک (عمرو (عمر) بن سعد بن (عروة بن)
نفيل الأزدي) وأصلاه جحيما، واعدله عذابا أليما.(5)
سلام بر (قاسم فرزند حسن بن علي) باد آن که جثه اش ضربت خورد
وابزار جنگش به تاراج رفت. هنگامي که عمويش حسين عليه السلام را
فراخواند، عمويش به سان عقاب تيزپرواز به سوي او شتافت ومردم را از
کنار او دور کرد وخود را بدو رسانيد، در حالي که قاسم پايش را (از
شدت زخمها) به زمين مي کشيد وحسين عليه السلام فرمود:
گروهي که ترا کشتند، در روز قيامت نيايت وپدرت با ايشان دشمني مي
کنند، خداوند از رحمت خويش دورشان کناد.
سپس فرمود:
به خدا سوگند بر عمويت گران است تو او را بخواني، ولي او تو را
جواب نگويد، يا به سوي تو آيد وبه تو رو کند در حالي که تو کشته
شده باشي واستخوان دست وپايت بريده شده باشد.
اين شتافتن در روزي که ستم کنندگان زياده شده وياري کننده اندک
باشد، تو را سود نمي بخشد.
خداوند در روزي که شما را گردهم مي آورد، مرا با شما قرار دهد.
ومرا در سکونتگاه شما ساکن گرداند، وخداوند کشنده ات (عمر بن سعد
بن نفيل ازدي) را لعنت کند وبه دوزخ افکند وبرايش عذابي دردناک
آماده کند.
جايگاه تيرها وشمشيرها
السلام علي (عون بن عبد الله بن
جعفر الطيار) في الجنان، حليف الايمان، ومنازل الأقران، الناصح
للرحمن، التالي للمثاني والقرآن، لعن الله قاتله (عبد الله ابن
قطبة النبهاني).(6)
سلام بر (عون فرزند عبدالله بن جعفر) پرواز کننده در بهشت، همراه
وهمگام ايمان، جايگاه تيرها وشمشيرها، نصيحت گر در راه (خداي)
بخشنده، همتاي مثاني وقرآن باد. خداوند قاتلش (عبد الله بن قطبه
نبهاني) را لعنت کند.
مسلم بن عوسجة اسدي
السلام علي (مسلم بن عوسجة الأسدي) القائل للحسين وقد أذن له في
الانصراف:
أنحن نخلي عنک وبم نعتذر الي الله من أداء حقکک: (و) لا ولله حتي
أکسر في صدورهم رمحي وأضربهم بسيفي ما ثبت قائمه في يدي ولا افارقک،
ولو لم يکن معي سلاح اقاتلهم ولقذفتهم بالحجارة ثم (و) لم افارقک
حتي اموت معک.
وکنت اول شهيد من شهداء الله قضي نحبه، ففزت و(ب) رب الکعبة شکر
الله (لک) استقدامک ومواساتک امامک اذ مشي اليک وأنت صريع فقال:
يرحمک الله يا مسلم بن عوسجة وقرأ.
(فمنهم من قضي نحبه ومنهم من
ينتظرو ما بدلوا تبديلا).(7)
لعن الله المشترکين في قتلک (عبد
الله الضبابي) و(عبد الله بن خشکارة البجلي).(8)
سلام بر (مسلم بن عوسجه اسدي)، که به حسين عليه السلام در حالي که
حضرتش بدو در بازگشتن اجازه داد، عرض کرد:
آيا ما از تو روي برتابيم؟ براي خداوند در به جا نياوردن حق تو چه
بهانه اي بياوريم؟ نه به خدا سوگند (روي بر نتابم) تا اين که نيزه
ام را در سينه هايشان خرد کنم وتا آن گاه که شمشير در دستم باشد آن
را بر ايشان مي کوبم واز تو جدا نمي شوم. اگر اسلحه اي نداشته باشم
تا به وسيله ى آن با ايشان کرازار کنم، به آنها سنگ پرتاب مي کنم.
از تو جدا نمي شوم تا اين که همراه تو بميرم.
تو اولين کسي هستي که جانش را بفروخت واولين شهيد از شهيدان
خداوندي که پيمان خويش را به انجام رساند.
به خداي کعبه رستگار شدي. خداوند به پايداريت وکمکت به امامت پاداش
فراوان دهاد، هنگامي که حضرتش به سوي تو آمد وتو بر زمين افتاده
بودي، فرمود:
خداوند، تو را رحمت کناد واين آيه را قرائت کرد:
واز ايشان کساني هستند که پيمان خويش را به انجام رساندند واز
ايشان گروهي است که چشم انتظارند وچيزي را به جاي آن دگرگون نمي
کنند.
خداوند شرکت کنندگان در کشتند (عبد ضبابي) و(عبد الله بن خشکاره
بجلي) را لعنت کند.
تو را رها نمي کنيم
السلام علي (سعد بن عبد الله الحنفي) القائل للحسين عليه السلام
وقد أذن له في الانصراف:
(لا والله) لا نخليک حتي يعلم الله أنا قد حفظنا غيبة رسول الله
صلي الله عليه وآله فيک، والله لو أعلم أني اقتل ثم احيا ثم احرق
ثم اذري ويفعل(بي ذلک) ذلک بي سبعين مرة ما فارقتک حتي ألقي حمامي
دونک، وکيف لا أفعل ذلک، وانما هي موتة واحدة، ثم هي الکرامة التي
لا انقضاء لها أبدا.
فقد لقيت حمامک وواسيت امامک،
ولقيت من الله الکرامة في دار المقامة، حشرنا الله معکم في
المستشهدين، ورزقنا مرافقتکم في أعلى عليين.(9)
سلام بر (سعد بن عبد الله حنفي) که به حسين عليه السلام در هنگامي
که بدو در بازگشتن اجازه داد عرض کرد: تو را رها نمي کنيم تا اين
که خداوند بداند در نبود رسول خدا صلي الله عليه واله، تو را پاس
داشتيم. به خدا سوگند اگر بدانم کشته مي شوم، سپس زنده مي شوم، سپس
به آتش سوزانيده مي شوم، سپس در هوا پراکنده مي شوم واين کار را با
من هفتاد بار انجام مي دهند، از تو دست نکشم تا اين که مرگم فرارسد.
چرا اين کار را نکنم در حالي که اين يک بار مردن يا يک بار کشته
شدن است وسپس کرامتي است که براي آن نهايتي نيست.
پس مرگ را ديدار کردي وامامت را ياري نمودي ودر سراي هميشگي، از
سوي خداوند کرامت ديدي. خداوند ما را در زمره ى شهادت خواهان با
شما برانگيزد ودوستي وهمراهي شما را در اعلي عليين روزي فرمايد.
بشر بن عمر حضرمي
السلام علي (بشر بن عمر الحضرمي) شکر الله لک قولک للحسين عليه
السلام وقد أذن لک في الانصراف:
أکلتني اذن السباع حيا اذا (ان)
فارقتک وأسئل عنک الرکبان، واخذلک مع قلة الأعوان؟ لا يکون هذا
أبدا.(10)
سلام بر (بشربن عمر حضرمي)، خداوند به خاطر سخنت که به حسين عليه
السلام (گفتي) پاداش فراوان ارزاني فرمايد، در حالي که به بازگشتن
اجازه داده بود، عرض کردي:
اگر از تو روي برتابم، حيوانان درنده مرا زنده زنده بخورند. من از
تو سواره دور شوم وتو را با کمي ياوران، خوار نمايم؟ اين کار ابدا
نخواهد شد.
زهير بن قين بجلي
السلام علي (زهير بن القين البجلي) القائل للحسين عليه السلام وقد
أذن له في الانصراف:
لا والله لا يکون ذلک أبدا ءأترک
ابن رسول الله صلي الله عليه وآله أسيرا في يد الأعداء وأنجوأنا؟
لا أراني الله ذلک اليوم.(11)
سلام بر (زهير بن قين بجلي) که به حسين عليه السلام در حالي که به
بازگشتن اجازه داده بود، عرض کرد:
به خدا سوگند اين کار نخواهد شد. آيا فرزند رسول خدا را که گرفتار
واسير در دست دشمنان رها کنم ورهايي يابم؟ خداوند اين روز را
نياورد.
سلام بر بهترين ياران
السلام عليکم يا خير أنصار.
السلام عليکم بما صبرتم فنعم عقبي الدار، بوأکم الله مبوء الأبرار،
أشهد لقد کشف الله لکم الغطاء، ومهد لکم الوطاء وأجزل لکم الغطاء،
وکنتم عن الحق غير بطاء وأنتم لنا فرط (فرطاء)، ونحن لکم خلطاء في
دار البقاء والسلام عليکم ورحمة الله وبرکاته.(12)
سلام بر شما اي بهترين ياران، سلام بر شما که شکيباي ورزيديد. چه
جايگاه وخانه ى نيکويي درآينده داريد. خدا شما را در جايگاه نيکان
سکنا دهد، شهادت مي دهم خداوند پرده را از برابر ديدگان شما
برداشته وبرايتان فرش وبستر گسترده. وعطا وبخشش فراوان داده است.
شما از حق روي برنگردانديد وبر ما پيش افتاديد. از خدا مي خواهيم
در سراي هميشگي، همنشين وهمراه شما باشيم. سلام ورحمت وبرکات
خداوند بر شما باد.
سلام بر حسين
السلام علي الحسين سمحت نفسه
بمهجته، السلام علي من أطاع الله في سره وعلانيته، السلام علي من
جعل الله الشفاء في تربته، السلام علي من الاجابة تحت قبته، السلام
علي من الأئمة من ذريته.(13)
سلام بر حسين، کسي که خون جانش را ارزاني داشت، سلام بر کسي که در
پنهان وآشکار، خداوند را فرمان برد، سلام بر کسي که خداوند در خاکش
شفا قرار داد، سلام بر کسي که اجابت دعا در زير گنبدش مي باشد.
سلام بر کسي که امامان از فرزندان وذريه او هستند.
سلام بر فرزند فاطمه زهرا
السلام علي ابن خاتم الأنبياء،
السلام علي ابن سيد الأوصياء، السلام علي ابن فاطمة الزهراء،
السلام علي ابن خديجة الکبري، السلام علي ابن سدرة المنتهي، السلام
علي ابن جنة المأوي، السلام علي ابن زمزم وصفا.(14)
سلام بر فرزند خاتم پيامبران، سلام بر فرزند سيد جانشينان، سلام بر
فرزند فاطمه ى زهرا، سلام بر فرزند خديجه ى کبري، سلام بر فرزند
سدرة المنتهي، سلام بر فرزند جنت المأوي (باغهاي پناهگاه)، سلام بر
فرزند زمزم وصفا.
سلام بر آغشته به خون
السلام علي المرمل بالدماء،
السلام علي المهتوک الخباء، السلام علي خامس أصحاب الکساء، السلام
علي غريب الغرباء، السلام علي شهيد الشهداء، السلام علي قتيل
الأدعياء، السلام علي ساکن کربلاء، السلام علي من بکته ملائکة
السماء، السلام علي من ذريته الأزکياء.(15)
سلام بر آغشته به خون، سلام بر کسي که خيمه اش دريده شد، سلام بر
پنجمين اهل کسا (ساکنان زير برديماني)، سلام بر غريب غريبان، سلام
بر شهيد شهيدان، سلام بر کشته به دست پسر خواندگان مشکوک نسلان،
سلام بر سکونت يافته ى کربلا، سلام بر کسي که فرشتگان آسمان بر او
گريستند، سلام بر کسي که فرزندانش پاک شده گانند.
سلام بر لبهاي خشکيده
السلام علي يعسوب الدين، السلام
علي منازل البراهين، السلام علي الأئمة السادات، السلام علي الجيوب
المضرجات، السلام علي الشفاه الذابلات (الزابلات)، السلام علي
النفوس المصطلمات، السلام علي الأرواح المختلسات، السلام علي
الأجساد العاريات، السلام علي الجسوم الشاحبات، السلام علي الدماء
السائلات السلام علي الأعضاء المقطعات، السلام علي الرؤوس المشالات،
السلام علي النسوة البارزات.(16)
سلام بر پادشاه وامير آيين، سلام بر محل فرود آمدن برهانها، سلام
بر امام سادات، سلام بر قلبها وسينه هاي به خون آلوده، سلام بر
لبهاي خشکيده، سلام بر جان هاي از بدن رفته، سلام بر روحهاي ربوده
شده، سلام بر پيکرهاي عريان، سلام بر جسمهاي لاغر رنگ باخته، سلام
بر خونهاي جاري شده، سلام بر عضوهاي بريده شده، سلام بر سرهاي
افراشته شده، سلام بر زنان سر برهنه شده.
سلام بر کشته ى مظلوم
السلام علي حجة رب العالمين،
السلام عليک وعلي آبائک الطاهرين، السلام عليک وعلي أبنائک
المستشهدين، السلام عليک وعلي ذريتک الناصرين، السلام عليک وعلي
الملائکة المضاجعين، السلام علي القتيل المظلوم، السلام علي أخيه
المسموم، السلام علي علي الکبير، السلام علي الرضيع الصغير.(17)
سلام بر حجت وگواه پروردگار جهانيان، سلام بر تو وبر پدران پاکيزه
ات، سلام بر تو وبر پسران شهادت پذيرت، سلام بر تو وفرزندان وذريه
ى ياري کنندگان ات، سلام بر تو وبر فرشتگان ملازم وهمراه آرمگاهت.
سلام بر کشته شده ى مظلوم، سلام بر برادر مسموم اش، سلام بر علي
بزرگ، سلام بر شير خوار کوچک.
سلام بر بدنهاي غارت شده
السلام علي الأبدان السليبة،
السلام علي العترة القريبة، السلام علي المجدلين في الفلوات،
السلام علي النازحين عن الأوطان، السلام علي المدفونين بلا أکفان،
السلام علي الرؤوس المفرقة عن الأبدان، السلام علي المحتسب الصابر،
السلام علي المظلوم بلا ناصر، السلام علي ساکن التربة الزاکية،
السلام علي صاحب القبة السامية.(18)
سلام بر بدنهاي غارت شده، سلام بر عترت وخاندان نزديک وخويشاوند،
سلام بر جهاد کنندگان در بيابانهاي پهناور. سلام بر دور افتادگان
از سرزمين خويش، سلام بر دفن شدگان بدون کفن، سلام بر سرهاي جدا
شده ى از بدن، سلام بر محتسب شکيبا، سلام بر مظلوم بدون ياور، سلام
بر سکنا گزيده در خاک پاکيزه، سلام بر صاحب گنبد رفيع.
سلام بر سر بريده
السلام علي من طهره الجليل،
السلام علي من افتخر به جبرئيل، السلام علي من ناغاه في المهد ميکائيل،
السلام علي من نکثت (نکشت) ذمته، السلام علي من هتکت حرمته، السلام
علي من اريق بالظلم دمه، السلام علي المغسل بدم الجراح، السلام علي
المجرع بکاسات الرماح، السلام علي المضام المستباح، السلام علي
المنحور في الوري، السلام علي من دفته أهل القري.(19)
سلام بر کسي که خداوند جليل پاکيزه اش فرمود، سلام بر کسي که
جبرئيل بدو مباهات کرد، سلام بر کسي که ميکائيل در گهواره با او
سخن گفت، سلام بر کسي که پيمانش شکسته شد، سلام بر کسي که حرمتش
گسسته شد، سلام بر کسي که خونش به ظلم ريخته شد، سلام بر کسي که به
خون زخمها غسل داده شد، سلام بر کسي که به جامهاي تيره آب داده شد،
سلام بر - کسي که - ستم بر او جايز شمرده شد، سلام بر سر بريده شده
در ميهماني (در کنار نهر)، سلام بر کسي که ساکنان قريه ها او را
دفن کردند.
سلام بر گونه ورخسار خاک آلود
السلام علي المقطوع الوتين،
السلام علي المحامي بلا معين، السلام علي الشيب الخضيب، السلام علي
الخد التريب، السلام علي البدن السليب، السلام علي الثغر المقروع
باقضيب، السلام علي الرأس المرفوع، السلام علي الأجسام العارية في
الفلوات، تنهشها الذئاب العاديات، وتختلف اليها السباع الضاريات.(20)
سلام بر - کسي که - شاهرگش بريده شد، سلام بر مدافع بدون ياور کمک
کننده، سلام بر سپيد موي محاسن خضاب کرده، سلام بر گونه ورخسار خاک
آلود، سلام بر بدن غارت شده ى برهنه، سلام بر کسي که دندانهاي پيشينش
توسط چوب خيزران، به هم کوبيده شد، سلام بر سرافراشته شده، سلام بر
جسمهاي عريان در بيابانهاي پهناور که گرگان درنده گازشان مي گيرند
ودرندگان مزه ى خون وگوشت را مي چشند وبه گردشان مي گردند.
سلام بر تو اي آقاي من
السلام عليک يا مولاي وعلي الملائکة
المرفوفين حول قبتک، الحافين بتربتک، الطائفين بعرصتک، الواردين
لزيارتک، السلام عليک فاني قصدت اليک ورجوت الفوز لديک.(21)
سلام بر تو اي آقاي من وبر فرشتگان بال گشوده که خواستار فرود در
اطراف گنبد تو هستند، فرشتگاني که به تربتت وطواف کنندگان صحن
وسرايت ووارد شوندگان براي زيارتت، بسيار احترام مي کنند. سلام بر
تو، قصد تو کرده ام وآرزومند رستگاري نزد توام.
سلام بر تو... سلام دردمند گرفته ومحزون
السلام عليک سلام العارف بحرمتک،
المخلص في ولايتک، المتقرب الي الله بمحبتک، البريء من أعدائک سلام
من قلبه بمصابک مقروح، ودمعه عند ذکرک مسفوح (مصفوح)، سلام المفجوع
الحزين (المحزون) الواله المستکين، سلام من لو کان معک بالطفوف
لوقاک بنفسه حد السيوف، وبذل حشاشته دونک للحتوف، وجاهد بين يديک،
ونصرک علي من بغي عليک، وفداک بروحه وجسده وماله وولده، وروحه
لروحک فداء، وأهله لأهلک وقاء.(22)
سلام بر تو، سلام آشناي به حرمت ومقامت، سلام خالص در ولايت ودوستي
ات، سلام نزديکي جوينده به خداوند به وسيله ى محبتت، سلام دوري
جوينده از دشمنانت، سلام کسي که قلبش به مصيبت وسختي تو زخمي
ومجروح است، واشکش در هنگام ياد تو ريزان، سلام دردمند گرفته
ومحزون وشيداي فروتن، سلام کسي که اگر با تو در کربلا مي بود، تو
را با جانش از تيز شمشيرها نگاه مي داشت، وباقي مانده ى عمرش را
براي تو در معرض مرگ مي انداخت، ودر پيش رويت کارزار مي کرد وتو را
در برابر آناني که بر تو هجوم آورده وشوريدند، ياري مي کرد وروح
وجسد ومال وفرزندش را فداي تو مي نمود وروحش فداي روحت وخانواده اش
نگاهدار ومدافع خانواده ات بود.
به جاي اشک برايت خون مي گريم
فلئن أخرتني الدهور، وعاقني عن
نصرک المقدور، ولم أکن لمن حاربک محاربا، ولمن نصب لک العداوة
مناصبا، فلأندبنک صباحا ومساء، ولأبکين لک بدل الدموع دما، حسرة
عليک، وتأسفا علي مادهاک، وتلهفا حتي أموت بلوعة المصاب، وغصة الاکتياب.(23)
پس اگر روزگار (ولادت) مرا به تأخير انداخت ومقدرات مرا از ياريت
دور کرد، وبا کساني که با تو کارزار کردند، کارزار نکردم وبا کساني
که با تو دشمني کردند نستيزيدم، پس صبح وشام برايت ناله مي کنم وبه
جاي اشک برايت خون مي گريم، وبه خاطر حسرت بر تو اندوه وتاسف بر
آنچه تو را گرفتار کرد وشعله ور در سوز وگدازم تا اينکه از بيقراري
سختي ها ومصيبتها وغصه ى اندوهگيني بميرم.
امر به معروف ونهي از منکر نمودي
أشهد أنک قد أقمت الصلوة (الصلاة)
وآتيت الزکاة، وأمرت بالمعروف ونهيت عن المنکر والعدوان وأطعت الله
وما عصيته، وتمسکت به وبحبله فأرضيته وخشيته وراقبته واستجبته
(استحييته) وسننت السنن، وأطفأت الفتن، ودعوت الي الرشاد وأوضحت
سبل السداد، وجاهدت في الله حق الجهاد.(24)
شهادت مي دهم
نماز را به پا داشتي وزکات را پرداختي وبه نيکي فرمان دادي واز بدي
وستمکاري بازداشتي وخداوند را فرمان بردي واز او سرپيچي نکردي وبه
او وريسمانش چنگ آزيدي، در نتيجه از او خشنود شدي واز خداوند
ترسيدي واو را در نظر گرفتي واو را لبيک گفتي وبه روشهايش سلوک
نمودي، وآشوبها را فرو نشاندي، وبه سوي رشد وهدايت خواندي وراههاي
استواري را آشکار کردي ودر راه خداوند آن گونه که سزاوار بود، جهاد
کردي.
پاورقى:
(1)
بحار الانوار، ج 98، ص 270.
(3)
بحار الانوار، ج 98، ص 270.
(4)
بحار الانوار، ج 98، ص 270.
(5)
بحار الانوار، ج 98، ص 270 و271.
(6)
بحار الانوار، ج 98، ص 271.
(8)
بحار الانوار، ج 98، ص 271 و272.
(9)
بحار الانوار، ج 98، ص 272.
(10)
بحار الانوار، ج 98، ص 272.
(11)
بحار الانوار، ج 98، ص 272.
(12)
بحار الانوار، ج 98، ص 273 و274.
(13)
بحار الانوار، ج 98، ص 318.
(14)
بحار الانوار، ج 98، ص 318.
(16)
بحار الانوار، ج 98، ص 318 و319.
(17)
بحار الانوار، ج 98، ص 319.
(18)
بحار الانوار، ج 98، ص 319.
(19)
بحار الانوار، ج 98، ص 319.
(20)
بحار الانوار، ج 98، ص 319.
(21)
بحار الانوار، ج 98، ص 319 و320.
(22)
بحار الانوار، ج 98، ص 320.
(23)
بحار الانوار، ج 98، ص 320.
(24)
بحار الانوار، ج 98، ص 320.