(الذين ان مکناهم فى الارض اقاموا الصلوه
وآتوا الزکاه وامروا بالمعروف ونهوا عن المنکر) (حج/41)
آنها (مؤمنان وياوران الهى) کسانى هستند که هر گاه در زمين به
آنها قدرت بخشيدهايم، نماز را به پا مى دارند وزکات را ادا مى
کنند وامر به معروف ونهى از منکر مى نمايند.
تعبير به (مکناهم فى الارض) به معنى قدرت بخشيدن به مؤمنان در روى
زمين است وبنابراين به تشکيل دولت وهدف ورسالت دولت ونظام سياسى در
نزد مؤمنان اشاره دارد.(1)
(وعد الله الذين آمنوا منکم وعملوا الصالحات
ليستخلفنهم فى الارض کما استخلف الذين من قبلهم وليمکنن لهم دينهم
الذى ارتضى لهم وليبدلنهم من بعد خوفهم امناً يعبدوننى لا يشرکون
بى شيئاً) (نور/55)
وخدا به کسانى که از شما بندگان ايمان آورد ونيکوکار گردد، وعده
فرمود که در زمين خلافت دهد (وبه جاى امتهاى گذشته اقتدار بخشد) چنانکه
امم صالح پيامبران سلف جانشين پيشينيان خود شدند وعلاوه بر خلافت،
دين پسنديده آنان را (که اسلام واقعى است) بر همه اديان تمکين
وتسلط عطا کند وبه همه مؤمنان پس از خوف وانديشه از دشمنان ايمنى
کامل دهد که مرا به يگانگى، بى هيچ شائبه شرک وريا پرستش کنند.
همانطور که ملاحظه مى نماييد، آيه شريفه به صراحت يکى از ثمرات
تشکيل حکومت صالح را عبادت خداوند وحذف شرک دانسته است.
(وما خَلَقتُ الجِنَّ والا ًِنسَ اِلا
لِيَعبُدُونِ) (ذاريات/56)
جن وانس را نيافريدم مگر براى عبادت.
اگر عبادت فلسفه آفرينش انسان است، نمى تواند فلسفه تأسيس نظام
سياسى اسلام نباشد.
همچنين خداوند متعال در آياتى که سرگذشت پيامبران را يادآور شده
وسخنان آنان را خطاب به مردمشان نقل کرده است، اين پيام را از زبان
همه آنها به مردمشان آورده است که:
(يا قَومِ اعبُدُوا اللهَ ربى وربکم).(2)
بنابراين نظام اسلامى موظف است در جهت تقرب مردم به سوى خدا ونفى
موانع عبوديت تلاش کند.
خدمت به مردم، اجراى احکام اسلام وبه ويژه تلاش براى
تحقق عدالت
در اين زمينه نيز آيات فراوانى در قرآن کريم آمده است که به ناگزير
به بخشى از آنها اشاره مى کنيم:
(لَقَد ارسَلنا رُسُلَنا بِالبَيٍّناتِ
وأَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ والمِيزانَ لِيَقُومَ الناسُ
بِالقِسطِ) (حديد/35)
رسولان خود را با دلايل روشن ارسال کرديم وبا آنان کتاب وميزان را
فرو فرستاديم تا مردم قسط ودادگرى به پا دارند.
(قُل امَرَ رَبّى بِالقِسطِ) (اعراف/39)
(خداوند به پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) دستور داده است
که) بگو امر کرده است مرا پروردگارم به قسط.
(فَاًِذا جاء رَسُولُهُم قُضِى بَينَهُم
بِالقِسطِ وهُم لا يُظلَمُونَ) (يونس/47)
هنگامى که پيامبرشان آمد، بين آنان به قسط قضاوت کرده وبدانها
ظلمى نشد.
(الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ
النَّبِى الا ُمّى الَّذِى يَجِدُونَهُ مَکتُوباً عِندَهُم فِى
التَّوراهِ والا ًِنجِيلِ يَأمُرُهُم بِالمَعرُوفِ ويَنهاهُم عَنِ
المُنکَرِ ويُحِلُّ لَهُمُ الطَّيٍّباتِ ويُحَرّمُ عَلَيهِمُ
الخَبائثَ ويَضَعُ عَنهُم اِصرَهُم والا َغلالَ الَّتِى کانَت
عَلَيهِم فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وعَزّرُوهُ ونَصَرُوهُ
واتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِى أُنزِلَ مَعَهُ اولئِکَ هُمُ
المُفلِحُونَ) (اعراف/157)
آنان که پيروى کنند از رسول وپيغمبر اُمى که در تورات وانجيلى که
در دست آنهاست (نام ونشانش را) نگاشته مى يابند (که آن رسول) آنها
را امر به هر نيکويى ونهى از هر زشتى خواهد کرد وبر آنان هر طعام
پاکيزه ومطبوع را حلال وهر پليد منفور را حرام مى گرداند واحکام پررنج
ومشقتى را که (از جهل ونادانى) چون زنجير به گردن خود نهادهاند،
همه را برمى دارد؛ پس آنان که به او گرويدند واز او حرمت وعزت نگاه
داشتند ويارى او کردند ونورى را که به او نازل شد پيروى نمودند، آن
گروه به حقيقت رستگاران عالمند.
اين آيه، عمده آن چيزى را که مى خواستيم ارائه کنيم دربر دارد.
وقتى وظايف پيامبر فرمان دادن به تمامى نيکى ها ونهى از تمام بدى
ها است، وظايف جانشينان او ووظيفه نظام اسلامى منتسب به پيامبر نيز
همين موارد خواهد بود). همچنين بزرگترين خدمت به مردم باز کردن
زنجيرهاى جهل وگمراهى از انديشه آنهاست.
(اِنَّ اللهَ يَأمُرُ بِالعَدلِ والاِحسانِ
واًِيتاءِ ذِى القُربى ويَنهى عَنِ الفَحشاءِ والمُنکَرِ والبَغى)
(نحل/90)
همانا خدا خلق را فرمان به عدل واحسان مى دهد وبه بذل وعطاء
خويشاوندان امر مى کند واز افعال زشت ومنکر وظلم نهى مى کند.
بديهى است اين دستور، دستورى عام است که شامل نظام سياسى اسلامى
ورهبران وکارگزاران حکومتى نيز مى شود.
مبارزه با موانع راه خدا وتهديدات موجود بر سر راه
جامعه اسلامى
در آيات قرآن، عناصرى چون طاغوت، ملأ، مترفين، احبار ورهبان از
عوامل سد راه خدا به حساب آمدهاند. نامهايى چون فرعون، هامان
وقارون در کنار ابليس وحميت جاهلى وهواهاى نفسانى براى کسانى که با
قرآن همدمند آشنا است.(3)
جنگ موسى وفرعون، همان جنگ هابيل وقابيل است وجنگ ابوسفيان وپيامبر
اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) همان جنگ يزيد وامام حسين (عليه
السلام) است. چنانکه جنگ يزيد وحسينيان در تاريخ معاصر همان جنگ
محمدرضا پهلوى وامام خمينى، صدام وامام، آمريکا وامام است. برخى
از آيات را مى خوانيم:
(وکَذلِکَ جَعَلنا لِکُلّ نَبِى عَدُوًّا
شَياطِينَ الاِنسِ والجِنّ يُوحِى بَعضُهُم اِلى بَعضٍ زُخرُفَ
القَولِ غُروراً) (انعام/112)
وهمانند تو براى همه پيامبران دشمنان ومخاصمانى از شيطانهاى انس
وجن قرار داديم که بعضى از آنها با سخنانى فريبنده وخوشظاهر
وجهالتانگيز به بعضى ديگر الهام مى دهند.
محتواى آيه، همانطور که تاريخ گذشته را توضيح مى دهد، بر وضعيت
امروز جهان ما نيز تطبيق مى کند که رسانههاى تبليغاتى جهانى در
شکلها وقالبها وبا ابزارهاى گوناگون وبا شعارهاى زيبايى چون دفاع
از حقوق بشر، مبارزه با تروريسم وامثال اينها ميکوشند مردم دنيا را
فريب هند.
(ولَقَد ارسَلنا مُوسى بِآياتِنا وسُلطان
مُبِين اِلى فِرعَونَ وهامانَ وقارُونَ فَقالُوا ساحِرٌ کَذابٌ
فَلَما جاءهُم بِالحَقٍّ مِن عِندِنا قالُوا اقتُلوا أَبناء
الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ واستَحيُوا نِسأَءهُم وما کَيدُ الکافِرِينَ
اِلا فِى ضَلالٍ) (غافر/ 25-23)
همانا موسى را همراه با آيتهامان وبا حجتى آشکار فرستاديم به سوى
فرعون وهامان وقارون؛ پس گفتند که جادوگرى دروغپرداز است. چون حق
را از جانب ما به آنان ارائه داد، گفتند: پسران آن کسانى را که بدو
ايمان آوردهاند بکُشيد وزنانشان را زنده نگهداريد. دشمنى ونقشهچينى
کافران، گمراه وبى اثر است.
اگر موساهايى نباشند که در برابر فرعونها بايستند، مردم نمى
توانند ايمان بياورند واگر ايمان هم بياورند، نمى توانند ايمان خود
را حفظ کنند. بنابراين يکى از وظايف حکومت دينى واسلامى، که ادامه
دهنده راه پيامبران است، مبارزه با اهريمنانى است که مى خواهند سد
راه خدا باشند.
مبارزه با شرک از ديگر اقدامات دولت اسلامى ومتدينان است:
(کانَت لَکُم أُسوَهٌ حَسَنَهٌ فِى
ابراهِيمَ والَّذِينَ مَعَهُ اذ قالُوا لِقَومِهِم انا بُرَآؤُا
مِنکُم ومِما تَعبُدُونَ مِن دُونِ اللهِ کَفرنا بِکُم وبَدا
بَينَنا وبَينَکُمُ العَداوَهُ والبَغضاء ابَداً حَتى تُؤمِنُوا
بِاللهِ وَحدَهُ) (مؤمن/23 تا 35)
براى شما مؤمنان بسيار پسنديده ونيکوست که به ابراهيم واصحابش
اقتدا کنيد که آنها به قوم مشرک خود گفتند: ما از شما وبتهاى شما
که به جاى خدا مى پرستيد به کلى بيزاريم. ما مخالف ومنکر شماييم
وهميشه ميان ما وشما کينه ودشمنى خواهد بود تا وقتى که تنها به
خداى يگانه ايمان آوريد.
تمام آياتى که پيش از اين درباره امر به معروف ونهى از منکر آورديم
ونيز تمام آيات جهاد وآيات مبارزه با شرک وظلم وبتپرستى در اينجا
قابل استناد است که از ذکر آنها صرفنظر مى کنيم. فقط يکى از آيات
مهم در حوزه داخلى ويک آيه را که محور روابط خارجى امت اسلامى است
مى آوريم.
در بخش داخلى ومربوط به امت مسلمان، اين آيه است که لازم است قيام
ما، اگر مى خواهيم توأم با موفقيت باشد، لله باشد.
(قُل اِنَّما اعِظُکُم بِواحِدَهٍ أَن
تَقُومُوا لِلهِ مَثنى وفُرادى) (ممتحنه/4)
اى رسول ما، بگو به امت که من يک سخن شما را پند مى دهم (که اگر
بشنويد وعمل کنيد البته هدايت مى شويد) وآن سخن اين است که شما
خالص براى خدا دو نفر دو نفر با هم يا هر يک تنها در امر دينتان
قيام کنيد.
خطاب اين آيه عام است؛ هم شامل رهبران وکارگزاران حکومتى مى شود
وهم شامل فرد فرد مردم مسلمان؛ ولى آيهاى که مبناى برخورد دولت
وامت اسلامى با جهان غير اسلامى است اصل نفى سبيل است.
(لَن يَجعَلَ اللهُ لِلکافِرِينَ عَلَى
المُؤمِنِينَ سَبِيلاً) (سبا/46)
وخدا هيچگاه براى کافران نسبت به اهل ايمان راه تسلط قرار نداده
است.
از آنچه آمد، به اين نتيجه مى رسيم که مهمترين هدف پيش روى نظام
سياسى اسلام که براى رسيدن به آن حرکت مى کند، تکامل انسان، سير
الى الله وقرب به خدا است: انا لله وانا اليه راجعون. ديگر اهداف،
از قبيل حاکميت دين وقوانين الهى بر اجتماع، اجراى مقررات شريعت،
استقرار وتحقق امنيت فردى، سياسى، اجتماعى، اقتصادى واخلاقى، عبادت
پروردگار ونفى شرکت وجهالت وهواهاى نفسانى وخدمت به همنوعان، همه
وهمه، کمککننده به آن هدف مهم است. چرا که هدف از ارسال پيامبران
ورهبرى الهى وتحقق نظام دينى تربيت وتهذيب انسان براى نائل شدن به
مقام قرب است.
(يا أَيُّهَا الاِنسانُ اًِنََّک کادِحٌ
اًِلى رَبٍَّک کَدحاً فَمُلاقِيهِ) (نسا/141)
اى انسان تو با کوشش وتلاش پى گيرت در عبادت وخدمت سرانجام نايل به
ملاقات با پروردگارت خواهى شد.
شيوه انتقال از وضع موجود به وضع مطلوب
هر چند پيامبران، ائمه واولياى الهى از آغاز تاريخ تا کنون، جز در
مقاطع کوتاه، توفيق به برپايى نظام عادلانه نيافتهاند، اما در پايان
تاريخ، با پيروزى حق بر باطل وتشکيل حکومت صالحان به رهبرى حضرت
بقية الله الاعظم ـ ارواحنا فداه ـ نظام عادلانه محقق خواهد شد.
به نظر مى رسد مهمترين ساز وکار تحقق عدالت، در تمام وجوه آن، از
ديدگاه ومنظر الهى، آگاه کردن مردم به حق وحقيقت ورهبرى الهى است
تا انتظار براى ظهور امام زمان وتشکيل حکومت جهانى حضرت در سطح
جهان محقق شود.
با توجه به چارچوب نظرى ارائه شده در مقدمه اين پژوهش، که متخذ از
سوره حمد بود، مى توانيم بگوييم نظامهاى سياسى اجتماعى که به
وسيله انسان ساخته شدهاند ويا ساخته خواهند شد، در سه مدل کلان
قابل تصورند:
1. نظامهايى که در شکلگيرى واستمرار خود، هيچگونه تقيدى به
رضايت خداوند ونيز رضايت مردم ندارند. براساس اين تعريف، به اين
نظامها، نظامهاى استبدادى، ديکتاتورى، توتاليتر و... گفته مى شود.
طبيعى وبديهى است که نظامهاى طاغوتى، فرعونى واستبدادى، متناسب با
مقتضيات زمان ومکان، مى توانند در اشکال گوناگونى جلوه کنند.
2. نظامهايى که در شکلگيرى واستمرار خود ميکوشند رأى اکثريت مردم
را با خود داشته باشند، ولى مقيد به رضايت الهى نيستند ويا مقيدند
که بر اساس آموزههاى دينى کارى را انجام ندهند. طبق تعريف، اين
دسته از نظامها، نظامهاى دمکراتيک خوانده مى شوند.
3. نظامهايى که در شکلگيرى واستمرار خود، برآنند تا رضايت الهى
ورضايت مردمى را با خود داشته باشند. اين دسته از نظامها، نظامهاى
سياسى مردمسالار دينى ناميده مى شوند. بر اساس آموزههاى شيعى،
تحقق نظام سياسى دينى سه مرحله دارد:
مرحله اول، شايستگى ولياقت کسانى است که قرار است از سوى خدا به
رهبرى انتخاب شوند. هيچ فردى تا شايستگى نداشته باشد، حکم الهى
نصيب او نمى شود. اين همان پاسخى است که خداوند متعال به ابراهيم
فرمود: (لا ينال عهدى الظالمين).
مرحله دوم، مشروعيت الهى است. مشروعيت مرتبه صدور حکم امامت جامعه
از سوى خداوند متعال است.
مرحله سوم، مقبوليت مردمى است. انتخاب وبيعت مردم سبب مى شود تا
رهبر مبسوطاليد شود وبتواند نظام الهى را مستقر سازد. استقرار
نظام سياسى اجتماعى دينى، به معنى اسقرار عدالت نيز خواهد بود؛
زيرا رهبر الهى ساختارها، قوانين وکارکردهاى عادلانه را مى شناسد.
براى مثال، مراحل سهگانه را بر حکومت نبوى تطبيق مى کنيم: پيامبر
اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) که در چهلسالگى به پيامبرى برگزيده
شد، پيش از چهل سالگى از لياقت وشايستگى برخوردار بود، در چهل
سالگى مشروعيت نيز يافت، اما پس از سيزده سال فعاليت در مکه وبا پيوستن
جمعى از مردم يثرب، بسط يد يافت وتوانست نظام اجتماعى وسياسى دينى
تشکيل دهد. حکومت مهدوى نيز چنين است. امام مهدى (عجل الله فرجه)
به عنوان رهبر الهى از سوى خدا به امامت منصوب شده است. ظهور او
زمانى است که انتظار مردم براى آمدن او در سطح جهانى تحقق پيدا کند
واين به معناى انتخاب او به وسيله مردم وبيعت مردم با او است.
علاوه بر آنچه گفته شد، به طور خاص، تحقق عدالت، به عنوان هدف
ميانى دولت اسلامى ومهدوى ونيز تقرب به خدا، به عنوان هدف نهايى
دولت دينى، در حکومت حضرت مهدى (عجل الله فرجه) به شيوههاى زير
تسريع خواهد شد:
تأسيس حکومت واحد جهانى به عنوان مجرى عدالت اجتماعى
حکومت جهانى امام مهدى (عجل الله فرجه)، با کانون هدايت رسمى
عهدهدار اداره امور بشر، در سطح جهان است. تعارض قدرتهاى گوناگون
ونيز تشديد کانونهاى محلى گرايى ونيز رقابت بر سر منافع ملى، که
اکنون وجود دارد، در حکومت جهانى امام مهدى يافت نمى شود. بر تشکيل
حکومت جهانى امام مهدى (عجل الله فرجه) در روايات اسلامى تأکيد
وتصريح شده است. از پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) نقل
شده است که فرمود:
سوگند به آن کس که مرا مژده آورِ راستين قرار داد، اگر از عمر جهان،
جز يک روز نماند، خداوند همان يک روز را بس درازدامن کند، تا
فرزندم مهدى خروج کند (...) وحکومت مهدى به شرق وغرب گيتى برسد:(4)
(ويبلغ سلطانه المشرق والمغرب)
همانگونه که در بخش پايانى فرمايش پيامبر بزرگ اسلام (صلى الله
عليه وآله وسلم) آمده است، حکومت جهانى امام مهدى (عجل الله فرجه)
حکومتى است فراگير.
ارزش هاى مشترک جهان شمول (دين واحد) زمينه ساز تحقق
عدالت
در حکومت جهانى امام مهدى (عجل الله فرجه)، دين اسلام، به عنوان
دينى فراگير، ارزشهاى مشترک وجهانشمولى را در اختيار تمام انسانها
قرار مى دهد. حکومت جهانى امام زمان واجد دين جهانى وارزشهاى
مشترک جهانشمول است. از امام باقر (عليه السلام) نقل شده است:
خداوند به دست مهدى، دين خويش را بر همه دينها پيروز سازد، اگرچه
اين را بى دينان نخواهند.(5)
همانطور که در قرآن کريم نيز بر همين معنا تأکيد شده است:
(ليظهره على الدين کله ولو کره المشرکون).(6)
حاکميت معنويت وارزش هاى اخلاقى
در حالى که دنياى کنونى از بحران معنويت در عذاب است وبراى ارزشهاى
اخلاقى جايگاه شايسته آن را قائل نيست وچهبسا گاهى تصميمهايى
برخلاف ارزشهاى اخلاقى مى گيرند وحتى در زمينههايى همچون سياست
واقتصاد، ارزشهاى اخلاقى را مداخله نمى دهند، حکومت جهانى امام
مهدى حکومتى است مبتنى بر معنويت، ترويج فضايل اخلاقى ونفى رذايل
اخلاقى. اين مسأله از آن رو است که امام زمان فقط فرمانروا نيست؛
بلکه راهنما، تربيتکننده وهدايتگر مردم به سوى راستى ها ودرستى
ها نيز به شمار مى رود. از امام باقر (عليه السلام) نقل شده است:
(به هنگام رستاخيز قائم، آنچه هست دوستى ويگانگى است).(7)
عدالت اقتصادى فراگير
در حالى که براى (عدالت) در جهان امروز جايگاهى ديده نشده است،
حکومت جهانى امام مهدى مبتنى بر عدالت فردى، سياسى، اقتصادى
واجتماعى خواهد بود. در روايات آمده است که در حکومت مهدى فقر
وفقير وجود نخواهد داشت واين از آن رو است که اموال وامکانات به
درستى در ميان مردم توزيع مى شود.
ابو سعيد خُدرى مى گويد پيامبر فرمود: (به مهدى بشارتتان مى دهم. او به
هنگام اختلاف مردمان، از ميان امت من برانگيخته مى شود. ساکنان از
آسمان وزمين از او خشنود خواهند بود. او مال را درستِ درست تقسيم
مى کند. مردى پرسيد: (درستِ درست) چيست؟ فرمود: ميان همه، مساوى).(8)
در حديثى ديگر آمده است: (ويُسوى بينَ الناس حتى لا تَرى محتاجاً
الى الزکوه؛ مهدى، ميان مردم، در تقسيم اموال، به مساوات رفتار مى
کند، به طورى که ديگر نيازمند ومحتاجى يافت نمى شود.(9)
عدالت امنيتى وسياسى فراگير
در حالى که دنياى کنونى، درگير جنگ ونزاع وناامنى است ودر حالى که
در جوامع امروزى، امنيت متاعى همگانى نيست، در حکومت جهانى امام
مهدى (عجل الله فرجه) امنيت در تمامى جنبههاى آن، امنيت فردى،
سياسى، اقتصادى، اجتماعى، اخلاقى وروانى براى همه وجود خواهد داشت.
آنچه آمد، در فرمايشى از امام على (عليه السلام) نقل شده است:
اگر قائم، رستاخيز کند، آسمان، چنانکه بايد، ببارد وزمين گياه
بروياند. کينهها از سينهها بيرون رود. حتى حيوانات نيز با هم سازگارى
کنند. در آن روزگار، زن، با همه زيب وزيور خويش، از عراق درآيد وتا
شام برود، نه جايى زمينى بى سبزه بيند ونه درندهاى او را نگران
سازد.(10)
عدالت فرهنگى فراگير
دانش بشر امروز از جنبههاى متعدد محدود است. اولاً اين دانش يک
بُعدى است؛ به اين معنى که توجه خود را عمدتاً مصروف ماديات کرده
است واز توجه به امور معنوى غافل است. ثانياً اين دانش در اختيار
قدرتهاى سلطهگر وتوليدکنندگان آن است واز انتشار وعمومى شدن آن
به شدت جلوگيرى مى شود. مگر آنگاه که خود دانش پيشرفتهترى را در
اختيار بگيرند ودر اين صورت، فرمولهاى از رده خارج شده را به کشورهاى
ديگر وبا قيمتهاى گزاف، مى فروشند؛ اما در حکومت جهانى امام مهدى
(عجل الله فرجه)، عقل ودانش بشر شکوفا مى گردد وبدون هيچ محدوديتى
در دسترس همه انسانها قرار داده مى شود.
از امام باقر (عليه السلام) نقل شده است:
(قائم ما، به هنگام رستاخيز خويش، نيروهاى عقلانى تودهها را تمرکز
دهد وخردها ودريافتهاى خلق را به کمال رساند.(11)
در زمان مهدى، به همه شما حکمت وعلم بياموزند، تا آنجا که زنان، در
خانهها با کتاب خدا وسنت پيامبر قضاوت کنند.(12)
با توجه به آنچه آمد، مى توانيم بر دستاوردهاى ذيل تأکيد کنيم:
1. عدالت در آموزههاى اسلامى وقرآنى امرى حقيقى است که در نظام
تکوين وتشريع الهى جريان دارد وخداوند انسان را مکلف کرده است که
در نظام اجتماعى وسياسى نيز آن را برپا دارد.
2. تحقق عدالت در جامعه انسانى، مشروط ومنوط به اين است که انسان
مسير الهى را انتخاب کند. رهبران الهى، يعنى پيامبران، ائمه واوليا،
براى هدايت انسان از مبدأ تا مقصد از سوى خداوند متعال وبر اساس
لطف حضرت حق مأموريت دارند.
3. حضرت مهدى، به عنوان بقيه الله وخاتم اوصيا، در تداوم رسالت پيامبران
الهى ودر پايان يک مرحله از تاريخ، يعنى زمانى که انتظار بشر براى
آمدن او در سطح جهان محقق شود، ظهور خواهد کرد وعدالت را در سراسر
گيتى محقق خواهد نمود.
رهبرى نظام دين ودنيا به وسيله حضرت مهدى (عجل الله فرجه) سبب تحقق
عدالت در سطح قانونگذارى، ساختارها ونهادها، کارگزاران وعملکردها
وبه طور کلى، تمام نظام اجتماعى خواهد شد. تعادل وتعالى
همهجانبه، ويژگى نظام وجامعه وتمام کسانى است که رهبرى معصوم ودر
واقع فرامين الله را مى پذيرند.
اللهم انا نرغب اليک فى دوله کريمه
تعز بها الاسلام واهله
وتذل بها النفاق واهله
وتجعلنا فيها من الدعاه الى طاعتک
والقاده الى سبيلک
وترزقنا بها کرامه الدنيا والآخره
ولله الحمد.
پاورقى:
(1)
آيت الله ناصر مکارم شيرازى، پيام قرآن، ج 10، قم، مدرسه
الامام على بن ابى طالب (عليهما السلام)، چاپ دوم، 1375، ص
35.
(2)
در سوره اعراف، آيات 59، 65، 73 و85 اين پيام به ترتيب از
زبان هود، صالح وشعيب آمده است. هم چنين در سوره مائده،
آيه 72 از زبان مسيح خطاب به قومش آمده است. در سوره هود،
آيه 50، 61 و84 از زبان هود، صالح وشعيب مجدداً تکرار شده
است ودر سوره نحل، آيه 36 خداوند متعال اين پيام را پيام
همه پيامبران معرفى کرده است: (
ولَقَد
بَعَثنا فِى کُلٍّ أُمَّهٍ رَسُولاً أَنِ اعبُدُوا اللهَ).
(3)
نک. به: آيه الله سيد على خامنهاى، طرح کلى انديشه
اسلامى در قرآن، پيشين، ص 79 - 86. در اين صفحات نيروهاى
معارض حرکت پيامبران از منظر قرآن بررسى شده است.
(4)
اکمال الدين، جامع الأحاديث، نور 2، (برنامه نرمافزاى)،
ج 1، ص 331. (کمال الدين)؛ نيز بحارالأنوار، ج 52، ص 191.
(6)
قرآن کريم. سوره صف آيه 9.
(8)
بحار الانوار، ج 51، ص 78.
(10)
بحار الانوار، ج 10، ص 104.