منتظران واقعى
چه کسانى مى توانند منتظران واقعى
باشند؟ چنانکه در سخنان گهربار پيشوايان معصوم آمده است. منتظران
واقعى داراى چنان مقام ومنزلتى هستند که پيشوايان به توصيف آنان
نشسته اند. از جمله اين بيان که: هر کس در انتظار قيام قائم باشد،
همچون کسى است که در کنار پيامبر بزرگوار (صلى الله عليه وآله
وسلم) در راه خدا وبراى دفاع از دين نبرد مى کند.(21)
منتظران واقعى آنها هستند که
ايمانى استوارتر از کوه دارند وبراى دفاع از قانون خدا، جانفشانى
مى کنند. آنها که خود را ساخته اند ودر نبرد پيروزمند با شيطان،
خود را از آلودگى گناه نگاهداشتند وجانشان از علم وايمان معطر گشته
وبراى خدمت به جامعه، بر ديگران سبقت گرفته اند. منتظران واقعى
آنها هستند که همچون ياران بدر، خود ساخته باشند، چرا که فرمود: لو
کان فيکم عده اهل بدر لقام قائمنا.(22)
اگر در ميان شما، به تعداد ياران پيامبر در جنگ بدر، (وبا ويژگيهاى
آنان) وجود داشته باشد، قائم ما، قيام خواهد نمود. آرى، يکى از
مقدمات ظهور حضرت اين است که يارانى داشته باشد که آنها را به
نمايندگى از سوى خود به سراسر دنيا اعزام فرمايد وآنان قدرت اراده
حکومت مناطق مختلف را داشته باشند ومنتظران واقعى حضرت کسانى هستند
که خود را از نظر ايمان، علم وساير شرايط، شايسته چنين مسووليت
عظيمى بنمايند.
تأثير حضرت بر جهان بشر
همه مى دانيم، هر فرد عاقل براى
انجام کارهايش مى انديشد وسپس براى رسيدن به يک هدف مشخص، برنامه
ريزى مى کند. آفريدگار حکيم ودانا، که خود خالق عقل وانديشه است،
آدمى را براى رسيدن به هدفى مقدس بيافريد. اگر باغبانى بخواهد يک
ميوه بسيار با ارزش پرورش دهد، زمينى را آبيارى مى کند ودر کنار
پرورش آن ميوه خاص، تعدادى علف وخار رشدمى کند، اما هدف، رسيدن به
همان ميوه است. در آفرينش آدمى، اولين انسان، يعنى حضرت آدم (عليه
السلام) پيامبر الهى وحجت خدا بوده زمين همواره از اين گونه
انسانهاى کامل برخوردار بوده وديگران از برکت وجود آنها زندگانى
نموده اند. در زمان غيبت امام زمان (عجل الله فرجه) اگر چه ما
شايستگى زيارت ايشان را نداريم، اما وجود ايشان روى کره خاک، مايه
برکتى شده که انسانهاى ديگر نيز زندگى کنند ودر مسير رسيدن به کمال
تلاش کنند. اين است معناى جمله پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)
که فرمودند: لو خلت الارض ساعه واحده من حجه الله لساخت باهلها.(23)
اگر زمين حتى يک ساعت از حجت خدا تهى گردد، زمين ساکنانش را در خود
فرو برد.
همچنين حضرت مهدى (عجل الله فرجه)
در پاسخ به يکى از نواب در زمان غيبت صغرى که پرسيده بود: نقش شما
در زمان غيبت چيست؟ فرمودند: انى لامان لاهل الارض، کما ان النجوم
امان لاهل السماء.(24)
بدان که من سبب ايمنى ساکنان زمين هستم، چنانکه ستارگان، سبب ايمنى
ساکنان آسمان هستند. بنابر اين، اگر امروز بر کره خاک زندگانى مى
کنيم، واز نعمتهايى چون گياهان، جنگلها ومعادن زر خيز بهره مى بريم
وبر دريا کشتى رانى مى کنيم واز نعمتهاى درونش بهره مى بريم، اگر
قطرات زيباى باران بر سرزمين ما مى بارد وخوشه هاى طلايى گندم به
ما هديه مى کند و... همه وهمه از برکت وجود امام زمان (عجل الله
فرجه) است وخداوند به احترام آن انسان کامل، که هدف خلقت آدمى است،
نظام زندگى ما را بر قرار ساخته است.
نقش تاريخى حضرت
از آنچه که گفته شد، نقش تاريخى
امام زمان (عجل الله فرجه) روشن مى شود. اگر در طول تاريخ،
پادشاهان بر مردم حکومت رانده اند وفرعونيان هر زمان براى حفظ تاج
وتخت خود وبراى عيش ونوش خود، همه مردم را به خاک سياه نشانده اند
وبراى رسيدن به تمايلات پست وحيوانى، جنگها وخونريزيها به راه
انداخته اند، اما آينده بشر چنين نيست. آينده بشر، آينده اى روشن
واميد بخش خواهد بود ومردى از سلسله اولياى الهى، بشر را از همه
ظلم وفسادها نجات خواهد داد. مناسب است به عنوان گواه صدق گفتارمان
به سخنى از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) استناد کنيم که
فرمود: سيکون بعدى خلفاء وبعد الخلفاء امراء بعد الامراء ملوک ومن
بعد الملوک جبابره ثم يخرج رجل من اهل بيتى يملا الارض عدلا کما
ملئت جورا.(25)
پس از خلفاء بر شما حکومت مى کنند وسپس اميران، حکومت را در دست مى
گيرند، آن گاه پادشاهان بر مسند حکومت مى نشيند وبعد از آن،
ستمگران، اما سرانجام، مردى از خاندان من قيام مى کند وزمين را در
حالى که پر از ستم است. پر از عدل وداد مى کند.
تأثير حضرت بر زندگى مسلمانان
آن گاه که پيامبر (صلى الله عليه
وآله وسلم)، مردم را با امامى که از ديده ها پنهان خواهد شد، آشنا
نمودند وآن امام عزيز را به مسلمانان معرفى نمودند، از ايشان
پرسيده شد مردم از امامى که از ديده پنهان است، استفاده وبهره اى
خواهند برد؟ پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند: آرى، سوگند
به خداوندى که مرا به پيامبرى فرستاد، پيروان امام غائب از وجودش
بهره مند خواهند شد واز نور امامتش کسب نورانيت مى کنند، همچنان که
مردم از خورشيد بهره مند مى شوند، اگر چه ابرهاى فراوان، آن را
پوشيده باشد.(26)
آرى، اگر چه چشم هاى ما توان ديدن آن خورشيد ابر گرفته را ندارد،
اما او خورشيد وار به زندگى ما نور وگرما وانرژى مى بخشد. جلوه
هايى از نورانيت آن حضرت را بر مى شماريم:
يارى رساندن به پيروان
چنانکه شيعيان به آن امام وپيشواى
عزيزتر از جان، عشق مى ورزند وصبح وشام به ياد او زندگى مى کنند،
آن حضرت نيز در پاسخ اين همه شور وعشق، به ياد پيروان خود بوده ودر
نامه به شيخ مفيد فرمودند: انا غير مهملين لمراعاتکم، ولا ناسين
لذکرکم، ولو لا ذلک لنزل بکم اللاوا، واصطلمکم الاعداء.(27)
ما شما را به حال خود رها ننموده ايم وياد شما (ودعا براى شما) را
فراموش نمى کنيم. اگر چنين نبود (وشما را فراموش مى کرديم) گرفتارى
هاى فراوان بر شما فرود مى آمد ودشمنان، شما را در کام خود فرو مى
بردند. هر کس تاريخ هزار وچند صد ساله شيعه را مطالعه کند، خواهد
دانست که عنايات وتوجهات آن حضرت بوده که امروز نام على (عليه
السلام) وزهرا (سلام الله عليها) وفرزندان آنان مى درخشد. زيرا
بسيارى از ستمگران تاريخ به منظور محو شيعه وآثار اين مذهب با
فرزندان على (عليه السلام)، به نبرد بى امان برخاستند وآنان را قتل
عام نمودند، وبر صفحات ننگين تاريخ بشريت، افزودند، اما هرگز
نتوانستند راه وروش آنان را محو کنند وآن چيز که براى مردان حق مهم
است، راه وفکرشان است نه تن وجانشان. همچنين در موارد متعددى، حضرت
به صورت مستقيم به يارى پيروان خويش اقدام فرموده اند. در اينجا
تنها به ذکر سه نمونه از ميان صدها مورد اشاره مى کنيم:
نوزاد در شکم مادر
مردى سراسيمه خود را به خانه شيخ مفيد رسانده تا سؤالى مهم از او
بنمايد. سؤال مرد اين است که: مادرى که نوزاد در شکم دارد، فوت
کرده، آيا اجازه داريم که نوزاد را از شکم مادر بيرون آوريم، يا
اينکه مادر ونوزادش را دفن کنيم؟ شيخ مفيد بر اساس اجتهاد خود، وبا
توجه به اينکه زنده بودن نوزاد، قطعى نيست، دستور داد که مادر
ونوزاد در شکم او را دفن کنند. مرد به راه افتاد که پاسخ را به
خاندان خويش بگويد. در بين راه، ناگهان فردى ناشناس خود را به او
رسانده وگفت: شيخ پيغام دادند که به شما بگويم، ابتدا نوزاد را از
شکم مادر بيرون آوريد وسپس مادر را دفن کنيد. پس از مدتى، مردى که
کودکى در دست داشت به ملاقات شيخ مفيد آمد وگفت: اين همان نوزاد
است که فرموديد، او را بيرون آوريم ومادرش را دفن کنيم. شيخ مفيد
که دانست پاسخ وى اشتباه بوده، دريافت که امام زمان (عجل الله
فرجه) پاسخ صحيح را به آن مرد رسانده اند وبراى نجات از اين
اشتباهات، از آن تاريخ به بعد پاسخ هيچ سوالى را نمى داد. اما امام
زمان (عجل الله فرجه) به او پيغام دادند. شما وظيفه پاسخ گويى به
مسائل مردم را انجام ده، هر گاه دچار اشتباه شدى، ما آن را اصلاح
مى کنيم.
ماجراى انار
يکى از روزها، وزير بحرين انارى در دست وآن را نزد امير آورد. روى
انار نوشته شده بود: لا اله الا الله، محمد رسول الله، ابو بکر
وعمر وعثمان وعلى خلفاء رسول الله. امير علماى شيعه را فراخواند
وگفت، بايد به اين معجزه، پاسخ دهيد ويا آن را بپذيريد. علماى شيعه
سه روز مهلت خواستند. ده نفر از علما، براى يافتن پاسخ، تلاش کنند.
از ميان ده نفر، نيز سه نفر انتخاب شدند. قرار بر اين شد که هر شب
يک نفر سر به بيابان گذارد ودر آنجا از امام زمان (عجل الله فرجه)
کمک بخواهد. شب اول ودوم، نتيجه اى گرفته نشد. شب سوم محمد بن
عيسى، به بيابان رفته وبا راز ونياز وتوسل به امام زمان (عجل الله
فرجه) شب را به صبح رسانيد ناگهان مردى غريب بر او آشکار شد وپاسخ
را به او گفت. محمد بن عيسى به شهر بازگشته وگفت: همگى نزد امير
جمع شويد تا پاسخ را بگويم. همه در انتظار پاسخ او بودند که وى
گفت: پاسخ من درون اتاق وزير است.
همراه با وزير به اتاق آمده
واشاره کرد به کيسه اى که درون سقف مخفى شده بود. کيسه را نزد امير
آوردند وآن را گشودند. از درون کيسه، قالب گلى که همان کلمات روى
آن نوشته بوده برون آوردند ومشخص شد که وزير، اين قالب را روى يک
انار در حال رشد قرار داده است. محمد بن عيسى به امير گفت: درون
انار هم تنها خاکستر ودود است. انار را مى فشارد وخاکستر ودود را
همه مشاهده مى کنند. امير سؤال کرد، چه کسى اين پاسخ را به شما
آموخت. محمد بن عيسى گفت: امام زمان ما وحجت خداوند بر زمين، ما را
راهنمايى فرمود.(28)
حکومت نظامى
در بهمن 1357 شرايط بسيار حساسى پيش آمده بود. از يک سو امام خمينى
پس از 15 سال تبعيد به آغوش وطن بازگشتند واز سوى ديگر نظاميان
وابسته به امريکا برنامه ريزى نموده بودند که با يورش تانکها به
سوى مردم، اگر چه صدها هزار نفر کشته شود، مانع پيروزى انقلاب
شوند. روز 21 بهمن، دولت نظامى اعلام نمود که حکومت نظامى از ساعت
4 بعد از ظهر است که هر کس از اين ساعت به بعد، به خيابان آيد، با
شليک ماموران نظامى مواجه خواهد شد. پس از اعلام حکومت نظامى، همه
مردم در انتظار بودند که رهبر انقلاب چه فرمانى مى دهند، امام به
اتاق خويش تشريف برده وپس از دو رکعت نماز، دست به دعا برداشتند
وسپس چند دقيقه قبل از ساعت 4، فرمودند: حکومت نظامى لغو ومردم
براى مقابله با نظاميان، به خيابانها بيايند. اين فرمان، براى همه،
حتى براى نزديکترين افراد به امام، بسيار عجيب مى آمد. نقل مى کنند
که: آيت الله طالقانى در اين لحظات، تلفنى با امام مذاکره نموده
وبه ايشان عرض کرد که: اين فرمان به صلاح نيست و... امام فرمودند:
همين که گفتم. بار دوم، آيه الله طالقانى سراسيمه با امام مذاکره
مى کند وباز امام همان جمله را تکرار فرمودند. بار سوم نيز آيه
الله طالقانى اصرار مى کند که امام نظرشان را تغيير دهند، در اينجا
امام در سخنى بسيار کوتاه فرمودند شايد کسى ديگر اين را گفته باشد
با اين سخن آيه الله طالقانى ديگر سکوت مى کنند. همان شب پادگانها
فتح گرديد وانقلاب به پيروزى رسيد.
(البته هرگز امام نفرمودند که امام زمان (عجل الله فرجه) چنين
فرموده اند همچنانکه همه بزرگانى که به محضر امام زمان (عجل الله
فرجه) مى رسند، چنين سخنى نمى گويند، اما با توجه حساسيت شرايط
وتصميم گيرى سريع امام وسخن مبهم ايشان، احتمال داده مى شود که
حضرت، در حساسترين لحظات يک انقلاب شيعى، پيروان خود را يارى نموده
باشند.
آگاهى بر اعمال
چنانکه اعتقاد به معاد ما را از
انجام هر کار زشت نهى مى کند، اعتقاد به اينکه امام زمان (عجل الله
فرجه) بر اعمال ما آگاهى مى يابند وبر رفتار ما نظارت دارند، عامل
مهمى براى اصلاح فرد وجامعه خواهد بود. آن حضرت در نامه به شيخ
مفيد فرمودند: فانا نحيط علما بانبائکم ولا يعزب عنا شىء من
اخبارکم.(29)
من به همه جرياناتى که بر شما مى گذرد آگاهم وگزارشات (گفتار
ورفتار) شما، از من پوشيده نيست. در برخى روايات آمده است که هر
هفته، اعمال مردم به محضر امام گزارش مى شود واگر پيروان حضرت
کارهاى ناشايست انجام داده باشند، ايشان نگران وافسرده مى شوند. پس
سزاوار است که ما پيروان آن امام عزيز، با انجام کارهاى نيک ورفتار
خدا پسند، دل حضرت را شاد وخود را مشمول دعاى رحمت آن بزرگوار
نماييم.
ارتباط با حضرت
آيا در زمان غيبت حضرت، مى توانيم
با آن گنج علم وخورشيد پر فروغ ايمان، ارتباط داشته باشيم. در
پاسخ، سخن امام معصوم (عليه السلام) را ياد آور مى شويم که
فرمودند: قائم ما، دو غيبت دارد. در غيبت کوتاه مدت، تنها افرادى
خاص، از نمايندگان آن حضرت، جايگاهش را مى دانند. در غيبت بلند
مدت، تنها شيعيان ويژه، جايگاه حضرتش را مى دانند.(30)
ديدار حضرت
بدون ترديد همه ما در آرزوى ديدن امام زمان خويش هستيم، اما چه
کنيم که توفيق زيارت حضرتش حاصل آيد؟ براى پاسخ به اين سوال، بخشى
از نامه حضرت را که در جواب شيخ مفيد فرمودند، بازگو مى کنيم:
اگر شيعيان ما در وفاى به عهد وپيمان الهى اتفاق واعتقاد داشته،
وعهد وپيمان الهى را محترم مى شمردند، سعادت ديدار ما را از دست
نمى دادند. آنچه موجب جدايى ما از ايشان گرديده وآنان را از ديدار
ما محروم کرده است، گناهان وخطاهاى آنها نسبت به احکام الهى است.
وآنچه از رفتار واعمال آنها به ما مى رسد ما را ناراحت مى کند،
موجب دورى آنها از ما وعدم موفقيت ايشان به زيارت ما است. سعى کنيد
اعمال شما به گونه اى باشد که شما را به ما نزديک گرداند واز
گناهانى که موجبات نارضايى ما را فراهم نمايد بترسيد ودورى کنيد.
ديدار کنندگان حضرت
در قرنهاى گذشته شمارى از دانشمندان توانسته اند با کسب علم وتقوى،
به بالاترين وعظيمترين مراحل روحانى رسيده وشايستگى ملاقات با حضرت
را داشته باشند. از جمله سيد رضى الدين بن طاووس حسنى، جمال الدين
احمد بن فهد حلى، ملا احمد محقق اردبيلى وسيد محمد مهدى بحرالعلوم
طباطبايى. همچنين برخى مردم عادى، با کسب اخلاص وصفاى باطن توفيق
زيارت حضرت را به دست آورده اند از جمله سيد موسى قزوينى زر آبادى،
ميرزا مهدى اصفهانى، شيخ على اکبر الهيان تنکابنى وشيخ مجتبى
قزوينى خراسانى.
آواى قرآن
از سيد بحرالعلوم نقل است که با جمعى از ياران به حرم حضرت على بن
ابى طالب آمده بود. معمولا مقابل حرم هر امامى بايد دعاى ورود به
حرم را خواند، واين خود يکى از آداب زيارت است. ولى آن روز بر خلاف
روزهاى ديگر، مقابل حرم حضرت على بن ابى طالب امير المؤمنين (عليه
السلام) ايستاد واين مصرع شعر را زمزمه کرد:
چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنيدن
ياران پرسيدند: مقام علمى وپارسايى کسى چون شما ومکان مقدسى که در
آن ايستاده ايد، با خواندن شعر مناسبت ندارد، علت چيست؟ سيد
بحرالعلوم جواب داد: چون وارد حرم مطهر شدم، حضرت مهدى، صلوات الله
وسلامه عليه، را ديدم که در قسمت بالاى سر حرم نشسته وبا صداى
جانبخش مشغول تلاوت قرآن مى باشد. با شنيدن آن صدا اين شعر بر
زبانم جارى شد. سپس آن حضرت از قرائت دست برداشت وحرم را ترک گفت.
کتبه الحجه
شخصى کتابى براى سرکوبى ورد مذهب شيعه نگاشته ودر مجالس عمومى آن
را مطرح مى کرد. در نتيجه صدها نفر را به مذهب شيعه بدبين نموده
وعقيده برخى را منحرف کرده بود. از طرفى کتاب را در اختيار کسى نمى
گذاشت، تا مطالبش مستقيما ويا با واسطه در دست دانشمندان قرار
نگيرد وايرادى بر آن وارد ننمايند. علامه حلى که يکى از بزرگترين
متفکران جهان شيعه است، چندى به طور ناشناخته در جلسه درس آن شخص
رفت وآمد کرد وسرانجام تقاضاى خود را که دريافت آن کتاب بود ابراز
داشت. وچون آن شخص نتوانست به طور کلى دست رد بر سينه او زند، گفت:
من نذر کرده ام که کتاب را جز يک شب به کسى واگذار نکنم. ناگزير
علامه پذيرفت که فقط يک شب آن کتاب نزد وى بماند.
علامه آن شب با يک دنيا خرسندى به رونويسى کتاب پرداخت. نظر علامه
اين بود که هر چه مقدور شود از آن کتاب يادداشت بردارد وبه پاسخ
گويى آن اقدام نمايد. اما همين که شب به نيمه رسيد، علامه را خواب
فراگرفت. ناگاه ديد مردى که در واقع چشم بيدار انسانهاست، داخل
اطاق گرديد وفرمود: اى علامه! تو کاغذها را خط کشى وآماده کن، من
کتاب را مى نويسم. اما وضع چنان بود که علامه در خط کشى هم به آن
شخص نمى رسيد زيرا سرعت نوشتن او فوق العاده بود. پس فرمود: اى
علامه، تو بخواب ونوشتن را به من واگذار. علامه، بى چون وچرا فرمان
آن مرد را اطاعت کرد خوابيد، ولى چون از خواب برخاست، تمام کتاب را
بدون هيچ کم وکاستى در دفتر خود منعکس يافت! گويند که تنها اثر
ومعرف شخص نويسنده، همان نام مبارکش بود که در پايان کتاب، ظاهرا
با نقش کتبه الحجه به چشم مى خورد.
فرزندم مهدى در مسجد کوفه
شب از نيمه گذشته ومطالعات علمى، فکرم را سخت ناتوان کرده بود. از
حجره بيرون آمدم ودر صحن مطهر حضرت امير المؤمنين (عليه السلام)
قدم مى زدم تا خستگى فکرم کم شود. محيطى آرام وفضايى روح افزا بود.
اما همان لحظه که من در سياه چادر شب، با زبانى خاموش ودلى گويا مى
خراميدم، صداى ملايم پايى، گوشم را نوازش مى داد وبه دنبال آن،
سايه شخصى را که به سوى حرم شريف روان بود مشاهده نمودم. راستى در
اين نيمه شب کيست که قصد تشرف به حرم را دارد؟ درها که بسته است!
خادمان حرم همه خفته ودر بستر آسايشند! من آرام خود را به او نزديک
کردم ورفتارش را زير نظر گرفتم. گويا او مرا نمى ديد وبه سوى هدف
پيش مى رفت. ولى همين که به در حرم نزديک شد، قفل بازگرديد ودرب
گشوده گشت! مرد ناشناس در کمال وقار وادب، کنار حرم مطهر حضرت على
بن ابى طالب (عليه السلام) ايستاد. در آن مکان مقدس سلام کرد، ومن
جواب سلام او را که از مزار شريف آمد، شنيدم سپس احساس کردم که آن
مرد با کسى در يک مساله علمى شروع به سخن کرده است. هنوز از آن
گفتگو چيزى نگذشته بود که آن مرد از حرم خارج شد.
حسن کنجکاوى مرا بر آن داشت تا او را تعقيب نمايم، لذا آرام آرام
به هر کجا مى رفت من نيز مى رفتم. آن مرد از شهر خارج شد وبه سوى
مسجد کوفه روان گشت. در مسجد، داخل محراب گرديد وگويا با کسى به
گفتگو پرداخت. سخنانش که به اتمام رسيد از مسجد خارج شد وبه سوى
شهر مراجعت کرد. نزديک دروازه نجف که رسيد، تازه سپيده صبح دميده
بود وخفتگان کم کم از بستر استراحت سر بر مى داشتند وآماده نماز به
درگاه بى نياز مى شدند. من آن گاه خود را بدان بزرگمرد رساندم. چون
به صورتش نگريستم، ديدم استادم مقدس اردبيلى است. پس از سلام
وانجام مراسم ادب، عرضه داشتم: ديشب از لحظه اى که به حرم حضرت
امير (عليه السلام) وارد شديد تا هم اکنون با شما بودم، لطفا
بفرماييد آن کس که در حرم با وى سخن گفتيد وآن کس که در محراب مسجد
کوفه ملاقات کرديد چه کسى بود؟. مقدس اردبيلى بعد از گرفتن پيمان،
که رازش را تا موقعى که زنده است، فاش نکنم فرمود: فرزندم، گاه مى
شود که حل مسائل بر من دشوار مى گردد وچون از حل آن عاجز مى شوم،
به خدمت حلال مشکلات حضرت على بن ابى طالب (عليه السلام) شرفياب مى
گردم وجواب را از آن حضرت مى گيرم! اما شب گذشته، حضرت على (عليه
السلام) پاسخ مرا به حضرت صاحب الزمان (عجل الله فرجه) واگذار
فرمود وافزود: فرزندم مهدى (عجل الله فرجه) در مسجد کوفه است. او
امام زمان تو است، نزد او برو وجواب مسائل خود را از وى فراگير. من
نيز به امر آن حضرت داخل مسجد کوفه شدم وآن کس که با وى گفتگو مى
کردم، حضرت مهدى امام زمان (عجل الله فرجه) بود.
مسجد جمکران
يکى از اماکن مقدسى که مورد توجه
حضرت ولى عصر (عجل الله فرجه) مى باشد، مسجد جمکران قم است، که در
موارد متعددى پيروان آن حضرت، در اين مسجد از برکات آن امام غائب،
بهره مند شده اند. پيرامون اين بناى تاريخى سخنى کوتاه تقديم مى
گردد: شيخ حسن بن مثله جمکرانى (ره) گويد: شب سه شنبه هفدهم ماه
مبارک رمضان سال 393 در خانه خود خوابيده بودم که ناگاه جماعتى به
در خانه آمده ومرا بيدار کردند وگفتند برخيز امام زمان (عجل الله
فرجه) تو را مى خواهد به در خانه آمدم جماعتى از بزرگان را ديدم
سلام کردم جواب دادند ومرا آوردند تا بدان جايگاه که اکنون مسجد
است رسيديم در آنجا حضرت روى تختى نشسته بودند ومرا بنام خواندند
وفرمودند: برو به حسن مسلم (که خود را صاحب آن زمين) مى دانسته)
بگو که اين زمين شريفى است وخداى تعالى اين زمين را بر زمينهاى
ديگر برگزيده است. ونزد سيد ابوالحسن برو وبگو اين زمين را از حسن
مسلم بگيرد وبه ديگران بدهد تا مسجد بنا کنند ومردم را بگو تا به
اين مکان توجه کنند وآنرا عزيز دارند. وچهار رکعت نماز اينجا
بگذارند دو رکعت نماز تحيت مسجد در هر رکعت يک بار سوره حمد وهفت
مرتبه سوره قل هو الله احد وتسبيح رکوع وسجود هفت بار بگويند ودو
رکعت نماز امام زمان به اين نحو که در دو رکعت چون در سوره حمد به
اياک نعبد واياک نستعين رسيدند آن را صد بار بگويند وبعد از آن
سوره حمد را تمام کنند وتسبيح رکوع وسجود را هفت بار گويند وپس از
تمام شدن نماز لا اله الا الله بگويند وتسبيح حضرت زهرا (عليها
السلام) گفته سر به سجده گذارده صد بار صلوات بفرستد، وهر که اين
دو رکعت نماز را بخواند مانند آن است که در کعبه خوانده باشد.(31)
نشانه هاى ظهور
هر پديده اجتماعى وقتى به وقوع مى پيوندد که زمينه مناسب داشته
ومقدمات آن فراهم شده باشد. حکومت جهانى امام زمان (عجل الله فرجه)
مهمترين پديده اجتماعى تاريخ بشريت است اگر چه اين رويداد با
امدادهاى الهى انجام مى گيرد، اما قبل از آن بايد با وقوع برخى
حوادث، زمينه قيام حضرت آماده شود. اين حوادث وپديده ها را نشانه
هاى ظهور مى ناميم. به برخى از نشانه هاى ظهور که گويا وقابل درک
مى باشد، اشاره مى نماييم اين نشانه ها به دو دسته کلى تقسيم مى
شوند:
1 - اجتماعى
2 - طبيعى نشانه هاى اجتماعى، پديده هايى هستند که در جامعه بشر رخ
مى دهد ونشانه هاى طبيعى، حوادثى هستند که در زمين وآسمان، رخ
خواهد داد.
آزمايش همگانى
غيبت امام زمان (عجل الله فرجه)
ميدان آزمايشى است که برخى با اعتقادى استوار، پيروز مى شوند وبرخى
دچار لغزشهاى گوناگون مى گردند وسرافکنده مى شوند. امام صادق (عليه
السلام) فرمودند: قيام قائم ما، نشانه هايى دارد. محمد بن مسلم
کوفى، سؤال کرد: آن نشانه ها چيستند؟ امام (عليه السلام) با اشاره
به آيه قرآن(32)
فرمودند مسلمانان، قبل از ظهور حضرتش، مورد آزمايش قرار مى گيرند.(33)
آرى، همه انسانها مورد آزمايش الهى قرار مى گيرند، تا ميزان
اعتقادى که به گفتارشان دارند، روشن گردد. نمونه آن، آزمايشى است
که در جنگ احد، رخ داد. آن گاه که کافران بر لشکر اسلام هجوم
آوردند، شايع شد که پيامبر کشته شدند به دنبال اين شايعه، برخى از
ميدان نبرد، فرار کردند، برخى تسليم شدند، اما گروهى هم مى گفتند،
حتى اگر پيامبر کشته شوند، ما بايد از دين خدا دفاع کنيم وبه سختى
در کارزار با کافران بودند. امروز نيز غيبت امام زمان (عجل الله
فرجه) براى ما آزمايشى بزرگ است.
امام (عليه السلام) فرمودند: وقتى
غيبت قائم طولانى شد، برخى گويند: امام رحلت فرموده، برخى گويند
امام به شهادت رسيده(34)
اما ياران با وفاى حضرت، ثابت واستوار، از دين خدا دفاع مى کنند
ودر انتظار قيام جهانى حضرت، زمينه ظهورش را فراهم مى سازند.
فراگيرى ظلم
يکى از نشانه هاى ظهور اين است که ظلم وستم در جامعه بشرى، فراگير
مى شود، به طورى که همگان احساس مى کنند که اين وضع قابل دوام نيست
وبايد در انتظار سرنگونى ظلم باشند. ظلم وستم، يکى از نتايج شوم
سلطه حکومتهاى ستم پيشه است که هيچ پايگاه مردمى ندارند. اگر کسانى
مى توانند ظلم وستم خويش را بر همه جامعه تحميل نمايند، تنها با
تکيه بر قدرت وسرمايه آنها است، واينان روزى از دست خواهد رفت. در
نظم نوين جهانى که به وسيله سردمداران کاخ سفيد مطرح شده، مى بينيم
که مى خواهند همه کشورهاى جهان را تحت سلطه خود در آورند وبا سلب
آزادى از همه ملتها، آنان را بردگان خويش سازند. از آنجا که در
شرايط کنونى، همه کشورها وملتها، با يک ديگر ارتباط دارند، ستمى که
بر يک ملت واقع شود، خواه ناخواه به ديگران نيز منتقل مى شود وچنين
است که فراگير شدن ظلم، معنا پيدا مى کند. البته ظلم وستم، شکلهاى
گوناگون دارد. در يک بررسى کوتاه مى يابيم که ظلم وستم ابر قدرتها،
بر همه ملتها تحميل مى شود، اما به شکلهاى گوناگون. ظلم بر بعضى از
ملت ها اين گونه است که رئيس کشورشان از آمريکا مى آيد واجرا کننده
سياستهاى شيطانى آنها مى شود، ظلم بر ديگران اين گونه است که همه
ثروتهاى آنها را غارت مى کنند ومردم آن ديار، محکوم به فقر
وبيچارگى مى شوند، بر برخى از ملتها جنگهاى خانمان سوز تحميل مى
کنند وبر ملت خودشان ستمى ديگر روا مى دارند که با طرح واجراى نقشه
هاى شيطانى آنان را در فساد وخشونت وآدم کشى غرق مى نمايند به طورى
که هر گونه رفتار انسانى ومهربانى وعاطفه، در جامعه آنان، نامفهوم
وغير قابل اجرا است. ظلم وستمى که امروز ابر قدرتها، بر ملت خودشان
روا مى دارند، هرگز کمتر از ظلم وستم بر ملتهاى ديگر نيست. برنامه
هاى غلط سبب شده که مردم آنان از قله رفيع انسانيت وآزادى سقوط
کنند وهمچون مهره هايى بى اراده در خدمت سردمداران باشند.
آنچه امروز در جامعه هاى بظاهر متمدن ديده مى شود، يعنى فساد،
هرزگى، قتل، خودکشى و... نتيجه ظلم فرهنگى اى است که سران اين
کشورها، بر ملت خويش روا داشته اند. قابل توجه اين که، بسيارى از
متفکران خودشان، آينده اى تاريک وشوم را براى جامعه خويش پيش بينى
مى کنند ودر همين حال سردمداران شعار تمدن سر داده وبا تبليغات
فريبنده، مى خواهند فرهنگ پوچ خود را بر ملت هاى ديگر نيز تحميل
کنند وعلاوه بر ظلم وستم سياسى واقتصادى، ظلم وستم فرهنگى خويش را
نيز در همه جا فراگير نمايند.
پيشرفت علمى چشمگير اما...
يکى از نشانه هاى اجتماعى ظهور اين است که علوم گوناگون رشد مى
کنند، اما نه رشدى در جهت خدمت به انسانها. دانشى که همراه با
ايمان به ارزشهاى الهى نباشد، اگر چه در ظاهر علم ودانش است وقابل
احترام، اما چون در جهت تخريب جامعه ونابودى بشر بکار مى رود، باعث
ننگ وسرافکندگى بشر مى گردد. وقتى که دانش بشرى به مرحله ساختن بمب
اتم نرسيده بود، در جنگها، از اسلحه هايى استفاده مى شد که تنها يک
يا چند نفر از جنگجويان را از پاى در آورد، اما پس از ساختن بمب
اتمى در يک لحظه، ميليونها انسان در آتشى که زاييده پيشرفت علمى
است، مى سوزند، کودکان همچون گل، پرپر مى شوند، خانه ها ويران مى
شوند، وگياهان وحيوانات نيز از بين مى روند و...
پيدايش جنگها وفتنه ها
يکى از جلوه هاى ظلم که پيش از ظهور حضرت پديد مى آيد، بر افروختن
آتش جنگ وپيدايش فتنه ها است. چون بشر از آموزشهاى پيامبران، فاصله
گرفته، هر دولت قدرتمند مى خواهد ملتهاى ديگر را نيز تحت سلطه خويش
آورد واين صفت شيطانى، هيزمى براى آتش جنگ مى گردد. جنگ جهانى اول
ودوم که ميليونها انسان را در کام مرگ فرو برد وآثار تخريبش هنوز
هم برجاست، کافى بود که بشر دست از غرور حيوانى خويش بردارد وبه
راه انسانيت در آيد، اما گويا چشمها، توان ديدن وگوشها توان شنيدن
حق را ندارند وباز هم مى بينيم که بيشترين سرمايه کشورهاى جهان،
براى تهيه اسلحه ودر حقيقت براى مقدمه سازى جنگ، به کار مى رود.
مهمترى در آمد کشورهاى پيشرفته، از راه فروش اسلحه وابزار جنگى به
دست مى آيد وبراى اينکه کارخانجات عظيم اسلحه سازى تعطيل نشود
وکارگران بى کار نشوند، هر روز در يک گوشه دنيا جنگى به راه مى
اندازند وبر صفحات ننگين تاريخ بشر، مى افزايند. جاى تاسف وننگ است
که آمار بگويد هر سال در جامعه بشرى ميلياردها دلار خرج جنکهاى
خانمان سوز وتهيه سلاحهاى مرگبار مى شود، در حالى که هر روز
انسانهايى از فقر وگرسنگى ناله مى زنند وکودکانى بر دست مادرشان،
از گرسنگى دست وپا مى زنند.
از بين رفتن امنيت وسلامتى
يکى ديگر از نشانه هاى اجتماعى ظهور اين است که در اثر فاصله گرفتن
جامعه بشرى از تعاليم پيامبران، از يک سو ناامنى رواج مى يابد واز
سوى ديگر سلامتى به خطر مى افتد. وقتى در جامعه، روابط اقتصادى بر
پايه خود محورى بود، فقر وتهيدستى رواج مى يابد وکسانى براى نجات
از فقر، دست به دزدى وجنايت مى زنند. وقتى تعاليم اخلاقى ناديده
گرفته شد، ونظام خانواده از بين رفت، کودکان بى سرپرست براى رهايى
از عقده حقارت، دست به خشونت مى زنند وکار به جايى مى رسد که دولت
آمريکا، براى نوجوانان حکومت نظامى اعلام مى کند وآمدن نوجوان کمتر
از 18 سال را در ساعاتى از شب، ممنوع مى کند.
اما آيا با اين ممنوعيت، مشکل برطرف مى شود؟! هرگز. سلامتى نيز،
سرنوشتى همچون امنيت پيدا کرده است. در نتيجه زير پا نهادن تعاليم
اخلاقى وفراموشى نظام خانواده که يک نظام طبيعى وفطرى بشر است،
بيماريهاى گوناگون دير درمان وگاه بدون درمان پديد آمده است. اين
بيماريها تنها از نوع بيماريهاى جسمى نيست که هزاران نفر از بيمارى
ايدز وغيره، با ذلت مى ميرند، بلکه بيماريهاى روحى وروانى را نيز
بايد علاوه کنيم. پوچ گرايى وهيپى گرى وسرانجام خودکشى وانواع ديگر
بيمارى هاى روانى، باعث ننگ جامعه بشرى است. اين که برخى زنان
ومردان در کشورهاى متمدن، عشق به يک يا چند عدد سگ را جايگزين
عاطفه مادر - فرزندى ومهر پدر به فرزند نموده اند، باعث ننگ بشر
است. شگفتا بيچارگانى که خود در ناامنى وانواع بيماريهاى روحى
وجسمى، دست وپا مى زنند، مى خواهند ملتهاى ديگر به صلح وسعادت
رهنمون شوند! آنان در واقع بر آنند که ديگر ملل را نيز در منجلاب
تيره اى که خود در آن غرقه اند، گرفتار بنمايند.
پيدايش دروغگويانى که...
همه مى دانند که بشر در انتظار روزى است که ظلم وفساد از بين رود
واعضاى جامعه بشرى، به صورت مسالمت آميز، با صلح وصفا، زندگانى
کنند.
قدرتهاى شيطانى، براى فريب مردم جهان، مطالبى مطرح مى نمايند که
مردم تصور کنند صلح وصفاى مورد انتظار ومطلوبشان، همين است. اين
گونه است که سازمان بين الملل ايجاد نموده اند وبا تبليغات فراوان
براى حقوق بشر، هر روز شعارى بدون عمل، سر مى دهند. اکنون بيش از
پنجاه سال از تشکيل سازمان بين الملل مى گذرد، اما براستى توانسته
اند در اين پنجاه سال از بروز جنگهاى ستمگرانه پيشگيرى کنند؟
توانسته اند گرسنگان وبيماران را نجات دهند؟ توانسته اند زندانيان
بى گناه را آزاد سازند و... آرى، ساليانه بودجه سنگينى بر ملتهاى
جهان تحميل مى شود تا تشکيلات عظيم سازمان بين الملل به کار خود
ادامه دهد، اما در واقع کشورهاى داراى حق وتو هستند که قوانين بين
المللى را، نه براى رفاه جامعه بشرى، بلکه براى مقاصد واهداف خود،
تدوين واجرا مى نمايند.
نابسامانى اقتصادى
قبل از ظهور حضرت، اختلاف طبقاتى وتبعيض اقتصادى، در جامعه بشرى
اوج مى گيرد. آنچه که امروز در جامعه جهانى رخ مى دهد، باعث تاسف
است، از يک سو ميليونها انسان از فقر وگرسنگى به هلاکت مى رسند واز
سوى ديگر برخى از کشورها براى آنکه قيمت گندمشان پايين نيايد، هر
سال ميليونها تن گندم را به دريا مى ريزند. آرى برخى از کودکان
جامعه بشرى از گرسنگى دست وپا مى زنند ودر گوشه ديگر جهان، سگها از
پر خورى بيمار مى شوند.
پيدايش حرکت هاى اصلاح گرايانه
به دنبال نشانه هاى ظهور که قبلا شمارش نموديم وتوضيحى کوتاه تقديم
داشتيم، در کنار آن نشانه ها که همگى آدمى را دچار نگرانى وتاسف مى
نمايد، نشانه هايى هم هست که نور اميد را در دلهاى منتظران، روشن
مى کند. آن گاه که ناتوانى مکاتب مادى وساخته فکر بشر، بر همگان
ثابت شد، در جامعه بشرى، حرکتهايى اصلاح گرايانه پديد مى آيد که
مردم جهان را با راه حل نجات از گرفتاريها، آشنا سازد. قبل از ظهور
حضرت، بايد مسلمانان دنيا بتوانند با عمل کرد صحيح وتبليغات منطقى،
اسلام را به جهان معرفى نمايند، تا در جامعه بشرى آمادگى ذهنى براى
دعوت عمومى آن حضرت به اسلام، وجود داشته باشد. شايد حرکتهاى اسلام
خواهانه اى که امروز در آسيا، آفريقا وحتى اروپا مشاهده مى شود،
گامى در همين راستا محسوب گردد.
انقلاب اسلامى ايران پيش آهنگ انقلاب جهانى حضرت
چنان که دانستيم، انقلاب جهانى حضرت حجت (عليه السلام) به عنوان
مهمترين نقطه عطف تاريخ بشريت وعظيمترين حادثه اجتماعى، نياز به
مقدمات وزمينه هايى دارد، که با توجه به ماهيت آن انقلاب جهانى
وماهيت انقلاب اسلامى ايران، مى توانيم انقلاب اسلامى را زمينه ساز
انقلاب جهانى حضرت مهدى (عجل الله فرجه) بدانيم. تحليل شرايط قبل
از انقلاب وتغيير ديدگاههايى که بعد از انقلاب اسلامى به وقوع
پيوست اين حقيقت را آشکار مى سازد. در اينجا تنها به ذکر چند نکته
بصورت اختصار بسنده مى کنيم: تعريف دين: قبل از انقلاب تبليغات سوء
مادى گرايان سبب شده بود که برخى، دين را يک سرى خرافات مربوط به
دوران جاهليت بشر بخوانند وبرخى، دين را يک سرى دستورات فردى
بدانند وگروهى دين را ساخته وپرداخته قدرتهاى سلطه گر براى به سکوت
کشاندن مظلومان، تلقى نمايند. انقلاب اسلامى همه اين تحليلهاى پوچ
را خنثى کرد وثابت نمود که دين، اعتقادات راستينى است که بشر تا
ابد به آن نيازمند است ومعارف وتکاليف دينى، نه تنها براى سازندگى
فرد لازم است، بلکه براى اداره جامعه نيز کار آمد وضرورى است. دين
نه تنها سکوت در برابر ظلم را نمى پذيرد، بلکه دستور به نبرد با
ظالمان وستمگران، از اولين دستورات الهى است. اين گونه است که
انقلاب اسلامى، با روشنگرى افکار مسلمانان بلکه همه جهانيان، نسبت
به جايگاه بلند دين، نقش مقدمه بودن براى انقلاب جهانى را ايفا مى
کند تا ذهنها براى آن حرکت دينى جهانى روشن وآماده گردد.
دين وسياست
قدرتهاى شيطانى، براى منزوى کردن انسانهاى حق طلب، همواره ادعا مى
کردند که دين جداى از سياست است ومردان الهى، فقط بايد به عبادت
بپردازند وسياست وحکومت را به ما واگذار کنند. برخى افراد ساده
انديش که نقشه هاى پليد قدرتهاى شيطانى را درک نکرده بودند، نيز
تصور مى کردند براستى که دين وسياست، دو قلمرو ومتمايز، بلکه مخالف
يک ديگرند. اما ديدگاههاى بلند رهبر انقلاب اسلامى، به همگان آموخت
که، حتى دستورات فردى دين، در صورتى مى تواند تحقق پيدا کند که
سياست وحکومت جامعه در دست دينداران با تقوا وکاردان باشد واگر
حاکمان طاغوتى بر جامعه سلطه داشته باشند، افراد جامعه حتى در
اجراى دستورات فردى دينى موفق نخواهند شد. از آنجا که حکومت جهانى
حضرت حجت (عجل الله فرجه) بر اساس دستورات الهى است، واضح است که
انقلاب اسلامى چگونه نقش مهم خود را به عنوان مقدمه آن انقلاب
جهانى ايفاء کرده وافکار مسلمانان وجهانيان را نسبت به هماهنگى دين
وسياست، روشن نموده است.
نشانه هاى طبيعى ظهور (حوادث طبيعى)
در بسيارى از رواياتى که نشانه هاى ظهور را بيان مى کنند، به حوادث
طبيعى از قبيل سيل، زلزله، خسوف وکسوف قبل يا مقارن ظهور امام عصر
(عجل الله فرجه) اشاره شده است. قبل از ظهور حضرت، حوادث طبيعى، به
صورت بسيار شديد ودگرگون کننده، رخ خواهد داد. خوب است علت پيدايش
اين همه حوادث وحشتناک را بدانيم. ممکن است ما تصور کنيم که اعمال
ورفتار ما با حرکات زمين وستارگان، ارتباطى ندارد. اما آفريدگار
انسان وجهان مى فرمايد: (ولو ان اهل القرى
آمنوا واتقوا لفتحنا عليهم برکات من السماء والارض...)
(اعراف / 96)
اگر مردم جامعه، ايمان آورده وپرهيزگارى مى کردند، برکتهايى از
آسمان وزمين به روى ايشان مى گشوديم.... از سخن خداوند در مى يابيم
که هر گاه جامعه اى به گناه وظلم وفساد، آلوده شد، به جاى برکات
آسمانى وزمينى، مصيبتها وحوادث ناگوار آسمانى وزمينى رخ خواهد داد.
در شرايط قبل از ظهور حضرت، چنانکه دانستيم ظلم وفساد وگناه بر کره
خاک بسيار مى شود وبه نظر مى رسد که حوادث وحشتناک مانند سيلهاى
شديد، طوفانهاى ويران کننده، زلزله هاى درهم کوبنده و... با عمل
کرد مردم در آن شرايط خاص مربوط باشد.
جهان پس از ظهور
آن گاه که شرايط هموار کردد وخدا خواهد، خورشيدى که در پس ابرهاى
انتظار بسر مى برد، طلوع مى کند، شب تيره نسل بشر، پايان مى پذيرد
وصبح سعادت وپيروزى آغاز مى گردد. او که پرچم پيامبران الهى را در
دست دارد، بر خانه توحيد، کعبه، تکيه زند وهمه ساکنان کره خاک را
به آخرين دين وکاملترين آرمان الهى، دعوت کند. آن گاه نخبه ترين
پارسايان دلير که تعدادشان، به عدد ياران پيامبر در نبرد پيروز بدر
است يعنى 313 نفر با او همراه شوند وبراى براندازى تمامى دولتهاى
ستمگر وباطل، قيام کنند وحکومت جهانى عدل را بر اساس موازين الهى،
بر پا سازند. در اين هنگام، وعده اى که خداوند بزرگ به همه
پيامبران الهى داده بود، تحقق مى يابد وحکومت زمين به دست متقيانى
که به دو سلاح ايمان وعمل صالح مجهز هستند، سپرده مى شود، تا
کاروان بشريت را به دور از ظلمها وفسادها وخونريزى رهانيده، به سوى
سعادت وکمال ورفاه، هدايت کنند. برخى از محورهاى اصلى اين حکومت
جهانى چنين است: رهبرى: رهبرى در هر حکومت وجامعه، مهمترين نقش را
در سعادت يا شقاوت مردم دارد. مردم از رهبرى الگو مى گيرند ورهبرى
در حکم ناخداى کشتى است که به هر سو که بخواهد، کشتى را هدايت مى
کند. رهبرى در حکومت عدل جهانى بر عهده شايسته ترين انسان از تبار
پيامبران وپيشوايان معصوم است. او رهبرى قدرتمند است که پشتوانه
حکومتش امدادهاى الهى است. او، على وار، عدل پرور است. حسين گونه،
ظلم ستيز است. وهمچون صادق، معدن علم وحکمت است. او مهدى هدايت
کننده امت، حجت خدا براى بشر وجانشين خدا در زمين است.
قوانين
از ارکان مهم هر حکومت، قوانين ومقررات حاکم بر آن است. در حکومت
جهنى عدل، نيازى به فرضيه پردازى خرد محدود بشرى نيست، بلکه قوانين
ومقررات جامعى که از سوى پروردگار جهان، تنظيم شده، بر جامعه حکومت
مى کند.
دولتمردان
يکى ديگر از ارکان هر حکومت، دولتمردان آن هستند. هر گاه رهبر،
صالحترين فرد، وقوانين بهترين قوانين باشند، اگر دولتمردان توانايى
نداشته باشند، آن حکومت قابل دوام ورشد نيست. در حکومت جهانى عدل،
در کنار صالحترين رهبر وعاليترين قوانين، شايسته ترين دولتمردان،
به عنوان بازوان اصلى حکومت ونمايندگان رهبرى در سراسر دنيا، اداره
کننده امور هستند.
حکومت واحد
از نقشه هاى شوم استعمارگران کنونى، اين است که کشورهاى پهناور را
به قطعه هاى کوچک تقسيم کنند وبراى هر کدام يک حکومت مستقل تشکيل
دهند واز اين کار سودهاى بسيار مى برند از جمله: - اگر مردم يک
کشور به مبارزه با آنها پرداختند، گروه کمى باشند که بتوان آنها را
کنترل نمود. - بين حکومت هاى کشورهاى کوچک، ايجاد اختلاف کنند وخود
از آب گل آلود، ماهى بگيرند. - چون کشورهاى کوچک نمى توانند
نيازهاى خودشان را برطرف کنند، هر کدام، نيازمند به کشورهاى قوى
واستعمارگر شوند و... اما در حکومت جهانى امام زمان (عجل الله
فرجه) هيچ يک از اين مسائل مطرح نيست. به همين جهت مرزهاى سياسى
وجدائيها از بين مى رود وسراسر کره خاک، با يک حکومت قوى ومقتدر،
اداره مى شوند.
دين واحد
از موارد اختلاف وتفرقه بين ملتها، اختلاف آنان در دين وآيين است،
برخى مسلمانند، گروهى مسيحى وجماعتى وبرخى از افراد پيرو مکاتب
بشرى هستند، مکاتبى که هر کدام در زمانى رشد مى کند وپس از مدتى،
به دليل تزلزل مبانى ومحدود بودن مقررات همچون کمونيسم که 70 سال
بر کشور پهناور شوروى حکومت کرد وپس از اين مدت جز فقر وبدبختى ره
آوردى نداشت. اما در حکومت عدل جهانى، حقانيت اسلام براى پيروان
همه مکاتب الهى يا بشرى، روشن مى شود وکسانى که خواهان حق باشند،
به اسلام مى گروند. در حکومت جهانى، قوانين بر اساس اسلام است، اما
از آنجا که پذيرفتن دين حق، اجبارى نيست، ممکن است کسانى پيرو
مکاتب ديگر باشند، اما آنها هم بايد طبق ضوابط دين حق، زندگانى
کنند.
صلح جهانى
اگر جنگهاى تاريخ بشر را بررسى کنيم، در مى يابيم که علت برافروخته
شدن جنگها، جاه طلبى حاکمان يک کشور يا تفرقه افکنى استعمارگران
جهانى ويا علتهاى پوچ وباطلى از اين قبيل بوده است. اما در حکومت
جهانى، نه جاه طلبان حکومت مى کنند ونه استعمارگران وجود دارند ونه
رهبرى الهى اجازه مى دهد که انسانها، همچون از حيوانات جنگل، به
جان يک ديگر افتند. بنابر اين صلح جهانى بر پا مى شود وهمه بودجه
هاى کلانى که امروز براى ساخت وخريد سلاحهاى مرگبار به کار مى رود،
در خدمت رفاه وآسايش عمومى مصرف مى گردد.
رشد علم
پيشرفتهاى علمى قرن اخير، با سطح دانش بشرى در قرون پيشين قابل
مقايسه نيست، اما گسترش دانش در حکومت عدل جهانى، چنان سريع وشگرف
است که دانش امروزين بشر قابل مقايسه با آن نخواهد بود. استعدادى
که آفريدگار توانا به انسان عنايت کرده، به حدى گسترده وفراوان است
که حتى دانشمندان بزرگ نيز، تنها مقدار کمى از آن را بهره بردارى
نموده وبه آن درجات رسيده اند. اگر نيروى فکرى وقابليتهاى روحى
انسانها به هدر نرود وزمينه مناسب براى پرورش استعدادها به وجود
آيد، بدون شک بسيارى از افراد معمولى امروز، مى توانند در رديف
دانشمندان بزرگ در آيند. در حکومت جهانى امام زمان (عجل الله فرجه)
زمينه مناسب براى کسب علم وپرورش استعدادها بوجود مى آيد. در
روايات اسلامى گفته شده است اگر دانش را 27 قسمت کنيم، بشر از آغاز
حيات خويش تا ظهور امام زمان (عجل الله فرجه) تنها به 2 بخش آن دست
مى يابد وبر 25 قسمت ديگر دانش، در حکومت آن حضرت دست خواهد يافت.
در آن دوران فرخنده آگاهى مردم به علوم الهى، بدان پايه رشد مى کند
که فرمود: در آن زمان، حکمت وعلم چنان فراگير وهمگانى مى شود که
همه طبقات اجتماع به مراتب بسيار بالاى علمى مى رسند وحتى زنان
خانه دار، حکم مسائل را بر اساس قرآن وسيره رسول خدا (صلى الله
عليه وآله وسلم) اجتهاد مى کنند.
رفاه عمومى
امروز هيچ گونه توازن اقتصادى در
دنيا وجود ندارد. چنانکه اشاره شد، برخى انسانها از شدت اسراف،
دچار بيمارى مى شوند وبرخى از مردم کشورهاى ديگر، يا کشور خودشان،
از شدت فقر، هلاک مى شوند. از يک سو بسيارى از سرمايه کشورها، در
آتش جنگها از بين مى رود واز سوى ديگر رشد علمى بشر به مرحله اى
نرسيده که بتواند از همه استعدادهاى کره خاک بهره بردارى کند
وجامعه بشرى را به رفاه برساند. اما در حکومت جهانى امام زمان (عجل
الله فرجه) از افراد ثروتمند، حقوق الهى گرفته مى شود وتوزيع
عادلانه وروابط اقتصادى سالم برقرار مى گردد. از يک سو بودجه هاى
کلانى که امروز براى جنگ ومانند آن به هدر مى رود، در خدمت رفاه
عمومى قرار مى گيرد واز سوى ديگر با پيشرفت سريع علمى، توان بشر در
استفاده از طبيعت بسيار افزوده مى گردد. چه بسا بتوان از انرژى
خورشيدى واتمى وبسيارى موارد که اکنون به ذهن ما نمى رسد، بهره
بردارى نموده وجامعه بشر را به رفاه وآسايش رساند. چنانکه نفت که
امروز يکى از منابع تامين انرژى است ودهها کالاى مورد نياز بشر از
آن ساخته مى شود، تا ساليان پيش ناشناخته بود واز آن بهره بردارى
نمى شد. در آن زمان چنانکه روايت مى فرمايد: زمين گنجهاى خود را
آشکار مى کند، به گونه اى که مردم آنها را مشاهده مى کنند. ومردم
با آنچه که خداوند به ايشان عنايت کرده، بى نياز مى شوند ودر رفاه
وآسايش، بسر مى برند.(35)
همچنين روايت ديگر مى فرمايد: آن
گاه که مهدى (عجل الله فرجه)، ظهور کند برکات آسمان فرود مى آيد
وگياهان زمين، رشد مى کنند وهمه مردم، ثروتمند مى شوند. رفاه عمومى
چنان مى شود که پيامبر فرمودند: لياتين على الناس زمان يطوف الرجل
فيه بالصدقه من الذهب ثم لا يجد احدا ياخذها. زمانى خواهد آمد (در
حکومت امام زمان (عجل الله فرجه) که شخصى قصد دارد طلا را صدقه
دهد، اما کسى را نمى يابد که آن را بگيرد.(36)
آرى هر جامعه اى که تقوى پيشه کند، از برکات الهى بهره مند خواهد
شد، چنانکه حضرت نوح (عليه السلام) به مردم فرمود به درگاه خداوند
توبه کنيد (ودست از گناه برداريد) تا خداوند برکات آسمانى بر شما
نازل کند وثروت وفرزند به شما دهد وباغها ونهرها به شما عنايت
نمايد. (نوح / 12)
امنيت عمومى
دولتهاى امروزه براى برقرارى امنيت جهانى، بسيار تلاش مى کنند
وبودجه هاى سنگين در اين راه خرج مى کنند، اما ب اين همه کوشش وصرف
هزينه، نسبت به برقرارى امنيت، موفقيت کامل ندارند. برخى از عوامل
عدم امنيت عبارتند از: ضعف ايمان، فقر وتنگدستى، اختلاف طبقاتى،
ضعف دستگاه حاکمه، همراه نبودن مردم با حکومت و.... در حکومت جهانى
امام زمان (عجل الله فرجه) هيچ يک از اين عوامل منفى وجود ندارد،
بلکه چنانکه قبلا دانسته شد، با رشد علم ومعرفت وايجاد سازندگى وبه
دنبال آن رفاه عمومى وعدالت اجتماعى وتوانايى حاکمان لايق ومتقى
وهمراهى مردم با حکومت، جامعه جهانى، جامعه اى امن وامان خواهد
بود، به طورى که در روايت مى فرمايد. زنى بر سرش طلا وجواهرات مى
گذارد واز يک نقطه زمين به دورترين نقطه مى رود وهيچ کس براى او
مزاحمتى ايجاد نمى کند.