صدايت مى زنم، سلامت مى دهم، دعايت مى كنم

محمد باقر انصارى زنجانى

- ۳ -


اول تو دعا کن، يا ايها العزيز

(أَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ اِذا دَعاهُ ويَکْشِفُ السُّوءَ ويَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الأرْضِ).

کيست آن که اجابت مى کند دعاى مضطر را آنگاه که دست به درگاه او بلند کند، وبا اين استجابت گرفتارى را برطرف مى کند وشما را جانشينان زمين قرار مى دهد؟

بياييد قبل از همه گوش جان فرا دهيم به دعاى مضطر حقيقى که در پاسخ به نداى الهى در آيه (امّن يجيب...)، قبل از ما دست نياز بالا گرفته وبراى فرج خويش دعا مى کند.(1)

ما که امام دلسوز ومهربان خود را از اعماق قلب دوست داريم، به صداى دلنشين او گوش جان مى سپاريم؛ ودعاى او را که از عمق اضطرار برمى خيزد آمين مى گوييم.

امر ظهورم را امضا کن

امير المؤمنين عليه السلام فرزندشان مهدى عليه السلام را ياد کردند واز سوزِ دلِ او چنين خبر دادند: گويا قائم عليه السلام را مى بينم که سوار بر اسب سفيد پيشانى وسفيد دست وپاى از وادى السلام به سوى سهله مى رود واين دعا بر لب دارد:

اللَّهمَّ... لَوْلا نَصْرُکَ إيّاى لَکُنْتُ مِنَ الْمَغْلوُبينَ... أَسْأَلُکَ أن تُنْجِزَ لى أَمْرى وتُعَجِّلَ لى فِى الْفَرَجِ...

... اى خدايى که هر مؤمن تنهايى را عزت مى دهى وهر جبار عنيدى را ذليل مى نمايى. تو پناه منى آنگاه که راههاى مختلف مرا درمانده کند وزمين با اين وسعتش بر من تنگ آيد.

خدايا مرا خلق نمودى در حالى که از خلقت من مستغنى بودى واگر يارى تو نبود مغلوب واقع مى شدم.

اى خدايى که رحمت را از مواضع آن منتشر مى فرمايى وبرکات را از معادن آن خارج مى سازى؛ واى خدايى که خود را به بلندى رفعت اختصاص داده واوليايش با عزّت او احساس عزّت مى کنند؛ اى خدايى که پادشاهان علامت ذلّت در پيشگاه او را به گردن گرفته اند واز سطوت وقدرت او بيم دارند.

خدايا تو را مى خوانم به اسمى که خَلقت را با آن خلق نموده اى وهمه بدان اقرار دارند؛ واز تو مى خواهم بر محمد وآل محمد درود فرستى، وامر ظهور مرا امضا کنى وفرج مرا زود برسانى ومرا کفايت کنى وعافيت عنايت نمايى وحوائج مرا برآورده فرمايى. همين ساعت! همين ساعت! همين امشب! همين امشب! خدايا، تو بر هر کارى قادر هستى.

وعده ام را به انجام رسان واصحابم را جمع کن

آن عزيزى که چشمانمان را در حسرت ديدار گذاشته ودلمان را به انتظار نشانده، در قنوت نمازش - که مقطع حساس دعا در نماز است - براى ظهور خود دعا مى کند:

اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ... يا مَنْ لاتُخْلِفُ الْميعادَ... أَنْجِزْ لى ما وَعَدْتَنى واجْمَعْ لى أَصْحابى...

اى خداى مالک پادشاهى، به هر کس بخواهى پادشاهى مى دهى واز هر کس بخواهى باز مى گيرى. هر کس را بخواهى عزيز مى گردانى وهر کس را بخواهى ذليل مى کنى،... اى خدايى که روز وشب تغييرى در او ايجاد نمى کند.

تو را مى خوانم به دعايى که نوح عليه السلام تو را با آن خواند واو وهمراهانش را نجات دادى وقوم او را هلاک فرمودى. تو را مى خوانم به آنچه خليلت ابراهيم عليه السلام تو را بدان دعا کرد واو را نجات دادى وآتش را براى او سرد وسلامت قرار دادى. تو را مى خوانم به دعايى که کليم تو حضرت موسى عليه السلام تو را بدان خواند وتو آب دريا را براى او متفرق ساختى واو وبنى اسرائيل را نجات دادى وفرعون وقومش را در دريا غرق نمودى. تو را مى خوانم به آنچه روح تو حضرت عيسى عليه السلام تو را بدان خواند واو را از دست دشمنانش نجات دادى ونزد خود بالايش بردى. تو را مى خوانم به دعايى که حبيب وبرگزيده ات محمد صلى اللَّه عليه وآله تو را بدان خواند ودعايش را مستجاب فرمودى واو را از گروههاى مختلف نجات دادى وبر دشمنانت پيروز ساختى. از تو مى خواهم به آن اسمى که وقتى با آن خوانده شوى اجابت مى کنى.

اى خدايى که وعده ات را خلاف نمى کنى! آنچه به من وعده داده اى به مرحله عمل برسان واصحاب مرا برايم جمع فرما وبه آنان صبر عطا کن، ومرا بر دشمنانت ودشمنان رسولت پيروز فرما ودعاى مرا نا اميد مگردان، که من بنده تو وفرزند غلام وکنيز توام ودر پيشگاه تو اسيرم.

اى سيد من، تويى که اين مقام را بر من منّت گذاشته اى، وچنين درجه اى را به من عطا فرموده اى، در حالى که بسيارى از خلقت را از آن محروم ساخته اى. از تو مى خواهم بر محمد وآل محمد درود فرستى وآنچه به من وعده کرده اى به انجام رسانى. تو راستگويى ووعده را خلاف نمى کنى وبر هر کارى قادر هستى.

شدت امر به درجه نهايى رسيده، اجازه ام ده

در قنوت ديگرى که از اعماق آن قلب عالم امکان بر مى خيزد وبر لب آن دلسوز امت مى نشيند، از خدا اجازه مى خواهد تا نقطه آغاز اين قيام جهانى را اذن فرمايد:

اللَّهُمَّ إنَّ الْغايَةَ عِنْدَنا قَدْ تَناهَتْ وإِنّا لِغَضَبِکَ غاضِبُونَ... فَأْذَنْ بِذلِکَ...

خدايا بر محمد وآل محمد درود فرست وبر اوليايت با انجام وعده ات کرامت فرما، وبه درک آرزويى که براى يارى تو دارند برسان، وکفايت کن شرّ آنان که در برابر تو عَلَم مخالفت بر افراشته اند وبا ارتکاب خلاف دستورات تو متمرّد شده اند واز سهل گيرى تو براى کند کردن تيزى سلاح تو استفاده مى کنند، وبا وسايل تو قصد حيله بر تو دارند، وتو حلمت را بر آنان گسترده اى تا ناگهان گرفتارشان سازى وغفلتاً آنان را ريشه کن نمايى....

خدايا، شدت کار نزد ما به نهايت درجه رسيده است، وما به خاطر غضب تو غضب مى نماييم وبراى يارى حقّ پافشارى مى کنيم ومشتاق رسيدن دستور توايم وبراى به انجام رسيدن وعده تو منتظريم وجارى شدن تهديدهاى تو بر دشمنانت را انتظار مى کشيم.

خدايا، اجازه اين امر را عنايت کن وراههاى آن را باز کن، وبه مرحله ظهور رسيدن آن را آسان فرما وطرق آن را مهيّا کن وروشهاى آن را نشان ده ولشکريان وياران او را تأييد فرما وهرچه زودتر به حمله شديدت بر قوم ظالمين مبادرت فرما وشمشير عذابت را بر دشمنان معاندت برآور وخونخواهى کن.

با ادب صدايت مى کنم يا حجة الله على خلقه

حضرت حجة اللَّه الاعظم ارواحنا فداه در نگاه اعتقادى ما، حاضر وغايب ندارد. ما بايد در زمان غيبت، خود را به منزله کسى که جمال مبارک او را مشاهده مى کند بدانيم وآنگونه صدايش کنيم وبا او سخن بگوييم.

سيد ومولاى من

در پيشگاه او گاهى سايه عظمتش را بالاى سرمان احساس مى کنيم وبا تقديم بالاترين احترامات کلماتى سرشار از ادب را نثارش مى کنيم:

يا مَوْلاى، يا صاحِبَ الزَّمانِ...

يا وَصِى الْحَسَنِ، والْخَلَفَ الْحُجَّةَ...

أَيُّهَا الْقائِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِى، يَا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ...

يا حُجَّةَ اللَّهِ عَلى خَلْقِهِ، يا سَيِّدَنا ومَوْلانا...

اى آبروى من

آنگاه که در درياى متلاطم فتنه ها وخطرات، بعنوان يگانه ملجأ وپناهمان دست به دامان او شده ايم وبه درگاه او التماس مى کنيم، به ما آموخته اند که بگوييم:

يا أَبا صالِحَ الْمَهْدِى... أَدْرِکْنى

يا وَجيهاً عِنْدَ اللَّهِ، اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللَّهِ...

اى فرزند سادات مقرب خداوند...

جلوه اى از عظمت حضرت مهدى عليه السلام پدران بزرگوار وصاحب شرافت اويند. ما افتخار مى کنيم که گاهى مولاى خود را با انتساب به اجدادش خطاب کنيم واعلام کنيم: اى مولايى که تو را از دل وجان صدا مى زنيم، به راستى آنچه خوبان همه دارند تو تنها دارى. پدران تو که گلهاى عالم وجودند، همه حجّتهاى پروردگارند. اين فخر ابدى ماست که تو را با چنين کلمات بلندى خطاب کنيم:

يَا بْنَ السّادَةِ المُقَرَّبينَ، يَابْنَ النُّجَباءِ اْلاَکْرَمينَ، يَا بْنَ الْهُداةِ الْمَهْديّينَ...

اى فرزند سادات مقرب خداوند، اى فرزند نجيبان صاحب کرامت، اى فرزند هدايتگران هدايت يافته، اى فرزند انتخاب شدگان تهذيب شده، اى فرزند آقايان نجيب تر، اى فرزند پاکتران مطهّر، اى فرزند سيّدان منتجب، اى فرزند سروران گرامى، اى فرزند ماههاى تابان، اى فرزند چراغهاى فروزان، اى فرزند ستارگان ثاقب، اى فرزند اختران درخشان، اى فرزند راههاى روشن، اى فرزند علمهاى آشکار، اى فرزند علوم کامل، اى فرزند سنّتهاى مشهور، اى فرزند معارف باقيمانده، اى فرزند معجزات موجود، اى فرزند دلايل مشهود، اى فرزند صراط مستقيم، اين فرزند نبأ عظيم، اى فرزند کسى که در قرآن على حکيم است. اى فرزند آيات بيّنات، اى فرزند دليلهاى ظاهر، اى فرزند برهانهاى واضح خيره کننده، اى فرزند حجّتهاى بالغه، اى فرزند نعمتهاى شايان، اى فرزند طه وآيات محکم، اى فرزند يس وذاريات، اى فرزند طور وعاديات، اى فرزند کسى که در شب معراج به بارگاه قرب الهى نزديک شد تا در نزديکى وقرب به خداى على اعلى به اندازه دو سر کمان يا نزديکتر رسيد...

جانم به قربانت

تنها پناه ما اوست ودر تاريکى غيبت چشم اميد ما جاى ديگرى را نمى بيند. وقتى با اين احساس در پيشگاه او مى ايستيم، بى اختيار خود را به پاى او مى اندازيم وجان ودار وندارمان را تقديم مى داريم وقربانش مى رويم وچنان ملتمسانه دامان او را مى گيريم وزار مى زنيم که اگر بپذيرد همانجا فدايش مى شويم. حکايت اين شيفتگى چنين است:

بِأَبى أَنْتَ وأُمّى، ونَفْسى لَکَ الْوِقاءُ والْحِمى... بِنَفْسى أَنْتَ مِنْ مُغَيَّبٍ لَمْ يَخْلُ مِنّا...

پدر ومادرم به قربان تو، وجانم سپر بلاى تو...

جانم به قربان تو غايبى که بيرون از ما نيستى! جانم به قربان تو دور از وطنى که کنار از ما نيستى! جانم به قربان تو اى آنکه آرزوى مردان وزنان مؤمنى هستى که با اشتياق آرزوى تو را مى نمايند ويادت مى کنند وناله مى زنند. جانم به قربان تو صاحب عزّتى که همطرازى ندارى. جانم به قربان تو بنياد مجدى که همگون ندارى. جانم به قربان تو نعمت ديرينه اى که مشابهى ندارى. جانم به قربان تو قرين شرافتى که برابرى ندارى...

کجايى اى پسر پيامبر

آن قدر محبوب ما دل بُرده که وقتى قربان او مى رويم وچشم باز مى کنيم وجاى او را خالى مى بينيم، عاجزانه در پى او هستيم ولحن سخن بى اختيار صورت کسى را به خود مى گيرد که اين سو وآن سو سراغ از محبوبش مى گيرد واو را مى جويد والتماس مى کند تا او را بيابد يا او بيايد:

أيْنَ بَقِيَّةُ اللَّهِ الَّتى لا تَخْلُو مِنَ الْعِتْرَةِ الْهادِيَةِ... أَيْنَ مُعِزُّ الْأَوْلِياءِ ومُذِلُّ اْلأَعْداءِ...

کجاست يادگار خداوند که عترت هدايت کننده از او خالى نخواهد بود؟ کجاست آنکه براى ريشه کن کردن ظالمان آماده شده؟ کجاست آنکه براى راست کردن کجى ونادرستى انتظار او را مى کشند؟ کجاست آنکه براى ريشه کردن بيداد وستم اميد به او دارند؟ کجاست آنکه براى تازه کردن فرائض وسنتها ذخيره شده؟ کجاست آنکه براى بازگرداندن دين وشريعت انتخاب شده؟ کجاست آنکه براى احياى قرآن وحدودش آرزوى او را دارند؟ کجاست زنده کننده آثار دين واهل آن؟ کجاست شکننده شوکت متجاوزين؟ کجاست منهدم کننده بناهاى شرک ونفاق؟ کجاست نابود کننده اهل فسق وگناه وطغيان؟ کجاست درو کننده شاخه هاى گمراهى واختلاف؟ کجاست محو کننده آثار کج دلى وهوا پرستى؟ کجاست قطع کننده رشته هاى دروغ وافتراء؟ کجاست نابود کننده سرکشان ومتمردان؟ کجاست ريشه کن کننده اهل عناد وگمراهى وبيدينى؟ کجاست عزت دهنده دوستان وخوار کننده دشمنان؟ کجاست متحد کننده همه گرايشها بر تقوى؟ کجاست باب خدايى که بايد همه به سوى آن آيند؟ کجاست وجه خدا که اوليا به سوى او رو کنند؟ کجاست وسيله متصل بين زمين وآسمان؟ کجاست صاحب روز پيروزى وبرفرازنده پرچم هدايت؟ کجاست پوشاننده لباس صلاح ورضايت؟ کجاست طلب کننده خون پيامبران وفرزندان انبياء؟ کجاست خونخواهى کننده شهيد کربلا؟ کجاست پيروزمند بر هر که نسبت به او تعدى کند وافترا بندد؟ کجاست مضطرى که وقتى دعا مى کند اجابت مى شود؟ کجاست صدر مخلوقات که صاحب نيکى وتقوى است؟ کجاست پسر پيامبر مصطفى وعلى مرتضى؟ کجاست پسر خديجه غرّا وفاطمه کبرى؟...

سخت است تو را نبينم

اکنون که دستمان از تنها اميد کوتاه است واز هر سو گرفتار آمده ايم، به التماس مى افتيم ودرد دل بر زبان جارى مى کنيم وبه خود اجازه مى دهيم که به او بگوييم: خيلى دوستت داريم اگر چه تو را نمى بينيم ودر حضور تو نيستيم. اينگونه بودن بر ما مشکل است، اگرچه چاره اى از آن نيست.

عَزيزٌ عَلَى أنْ أَرَى الْخَلْقَ ولا تُرى... عَزيزٌ عَلَى أَنْ أُجابَ دُونَکَ وأُناغى...

بر من سخت است که همه مردم را ببينم وتو ديده نشوى، وحتى کوچکترين نَفَسى وصدايى از تو نشنوم! بر من سخت است که بلايا بدون من تو را احاطه کند وناله وشکايتى از من به تو نرسد! بر من سخت است که جز تو همه کس پاسخ مرا بلند يا آهسته بدهد! بر من سخت است که بر تو گريه کنم در حالى که مردم تو را خوار کنند! بر من سخت است که بر تو بگذرد آنچه بر مردم نمى گذرد...!

برايت اشک مى ريزم

گويا هر نوع خطابى که مى دانستيم بر زبان آورده ايم وطاقت از کف داده دست به دامان گريه شده ايم. زبان اشک چيز ديگرى وسخن چشم به گونه اى ديگر است که مى گويد:

هَلْ مِنْ مُعينٍ فَاُطيلَ مَعَهُ الْعَويلَ وَالْبُکاءَ؟!.... لَيْتَ شِعْرى أيْنَ اسْتَقَرَّتْ بِکَ النَّوى؟...

اى کاش مى دانستم که روزگار تو را در کجا جاى داده؟ ويا کدام زمين ويا کدام خاکى تو را بر خود حمل مى کند؟

آيا گريه کننده اى هست تا به کمک او ناله وگريه را طولانى کنم؟ آيا بيتابى کننده اى هست که در تنهايى زارى او را يارى دهم؟ آيا چشمى را خار افتاده تا ديده من هم در اشک واندوه او را کمک کند؟ اى پسر احمد! آيا راهى به سوى تو هست تا ملاقات شوى؟! آيا روزگار ما با وعده اى به تو متصل خواهد شد تا بهره مند شويم؟ کِى بر چشمه هاى سيراب کننده ات وارد مى شويم تا سيراب شويم؟ کِى از آب گواراى فيض تو سود مى بريم که تشنگى به درازا کشيده است؟ کِى مى شود که صبح وشام شرفياب حضورت گرديم تا چشمانمان روشن گردد؟ کِى تو ما را مى بينى وما تو را مى بينيم در حالى که پرچم پيروزى را باز کرده اى؟ آيا شود که ما را ببينى در حالى که گرد شمع وجود تو حلقه زده باشيم وتو امامت مردم را به دست گرفته وزمين را پر از عدل نموده باشى وبه دشمنانت خوارى وعذاب را چشانده وسرکشان ومنکرين حق را ريشه کن نموده ودنباله متکبران را قطع وريشه هاى ظالمين را از بن برآورده باشى وما در آن حال بگوييم: (الحمد للَّه رب العالمين)!!!

گنهکار آمده ام

آخرين نگاه ما به روى مولاى مهربانمان، آکنده از شرم وحياى برخاسته از قصور وتقصير در انجام وظيفه در پيشگاه او است. از گناهان، از نبايدهايى که به وقوع پيوسته واز بايدهايى که بر جاى مانده، زبان معذرت چنين مى گشاييم که:

مَوْلاى، وَقَفْتُ فى زيارَتِکَ مَوْقِفَ الْخاطِئينَ النّادِمينَ...

در زيارت تو خطاکار وپشيمان آمده ام واز عقاب پروردگار عالم مى ترسم. تکيه گاهم شفاعت توست واميدم از محبت وشفاعت تو محو گناهانم وپوشش عيوبم وبخشش لغزشهايم است.

مولاى من، براى دوست خود برآورنده آرزويش باش، واز خدا بخشش لغزشهايش را بخواه، که به ريسمان تو خود را متعلّق نموده وبه ولايت تو متمسک شده واز دشمن تو بيزارى مى جويد.

يا مَوْلاى، يا صاحِبَ الزَّمانِ... الْغَوْثَ، الْغَوْثَ، الْغَوْثَ... أَدْرِکْنى، أَدْرِکْنى، أَدْرِکْنى... الأَمانَ، الأَمانَ، الأَمانَ... الْعَجَلَ، الْعَجَلَ، الْعَجَلَ... السّاعَةَ، السّاعَةَ، السّاعَةَ...!

مولاى من، پناهم ده، مرا درياب، امانم ده، هرچه زودتر، همين ساعت!

سلامت مى دهم، درودت مى فرستم، يا بن فاطمه

سلام، رمز آشنايى ودير آشنايى ودور آشنايى است، تا آنجا که معناى آماده به خدمت بودن در حضور مولايمان را مى رساند.

صلوات، زيباترين هديه وبالاترين درود ما به والاترين محبوبمان است، که حاکى از محبتى سرشار نسبت به او در دلهايمان است.

آنگاه که عظمت وتقدس وجود نورانى بقية اللَّه وکلمة اللَّه ونور اللَّه تجلى مى کند، خود را کوچکتر از خطاب مى بينيم وسلام وصلوات را به صورت غايب تقديمش مى نماييم ومى گوييم: (السلام عليه...، سلام بر او، سلام بر حجت خدا، سلام بر امام ما...)؛ وآنگاه که جذبه ولايتش ما را در آغوش مى فشارد وعاجزانه خود را به پيشگاه او مى رسانيم، به خود جرأت مى دهيم او را مخاطب سازيم وحتى دست در دست او نهيم تا دستمان را به گرمى بفشارد واز اعماق جان مى گوييم: (السلام عليک...، سلام بر تو اى ولى دلسوز ما، سلام بر تو اى کشتى نجات، سلام بر تو اى امام منتظر...).

سلامها ودرودهاى ما با توجه به شئون مختلف حجة اللَّه الاعظم ارواحنا فداه وتجلّى عظمت او در قلبمان شکوفا مى شود ودر قالبهاى مختلف بر زبان ما جارى مى شود. ائمه عليهم السلام به ما آموخته اند که به امام زمان خود چگونه سلام کنيم که لايق شأن عظيم او باشد وچگونه درود فرستيم که همسنگ مقام والاى او گفته باشيم.

در حضورت سلام مى دهم

شاخص ترين مقام حضرت مهدى عليه السلام امامت کبرى وحجيت عظماى الهى است که عالم امکان را بر گرد حقيقت او مى گرداند وقوام همه به طفيل وجود اوست. آنچه براى عرض سلام در اين نگاه بر زبان مى آوريم آن است که در پيشگاه او بايستيم وبا کمال ادب خطاب کنيم:

السَّلامُ عَلَيْکَ يا حُجَّةَ اللَّهِ فى أَرْضِهِ...، السَّلامُ عَلى وارِثِ الأَنْبِياءِ وخاتَمِ الأَوْصِياءِ...

سلام بر تو اى حجت خدا در زمين، سلام بر تو اى چشم خداوند بين خلقش، سلام بر تو اى صاحب اختيار من، سلام بر تو اى ولى دلسوز، سلام بر تو اى کشتى نجات، سلام بر تو اى صاحب عصر وزمان، سلام بر تو اى خليفه خداوند واى جانشين پدران هدايت کننده، سلام بر تو اى حجت خدا که مخفى نيستى، سلام بر تو اى دعوت کننده خدا وعهده دار آيات او، سلام بر تو اى باب الهى واى مسئول دين او، سلام بر تو اى خليفه خدا وياور حق او، سلام بر تو اى راهنما به اراده الهى، سلام بر تو اى تلاوت کننده قرآن وبيان کننده آن، سلام بر تو اى يادگار خدا در زمين، سلام بر تو اى حجت خداوند بر اهل آسمان وزمين، سلام بر تو اى پيمان الهى که از مردم گرفته وآن را محکم نموده، سلام بر تو اى وعده الهى که ضمانت کرده، سلام بر تو اى علامت نصب شده خدا واى علم لدنّى واى پناه ورحمت واسعه که وعده راست است. سلام بر تو اى امام امين، سلام بر تو اى پيشرو واميد ما، سلام بر تو اى امام بر همه مردم، سلام بر تو اى جانشين اوصياى گذشته، سلام بر تو اى باقيمانده از زبده هاى انتخاب شده، سلام بر تو اى فرزند علوم نبوى، سلام بر تو اى باب خداوند که فقط از آن بايد وارد شد، سلام بر تو اى راه الهى که هر کس غير آن را بپيمايد هلاک مى شود، سلام بر تو اى حافظ اسرار پروردگار جهان.

سلام بر او از اين دور دست

اگر اوج عظمت او ما را خجالت زده از خطاب نمايد، سر به زير افکنده جمال او را از دور دستها به تماشا مى نشينيم وچنين عرضه مى داريم:

السَّلامُ عَلَى الْحُجَّةِ الْقائِمِ الْمَهْدِى... السَّلامِ عَلى وَلِى اللَّهِ وابْنِ وَلِيِّهِ...

سلام بر جانشين پس از امام عسکرى عليه السلام، سلام بر ولى خدا وفرزند ولى خدا، سلام بر حق تازه وعالمى که علمش از بين نمى رود، سلام بر حجت معبود وسخن پسنديده، سلام بر وارث انبياء وخاتم اوصياء، سلام بر دين وارد شده در آثار وکتاب نوشته شده، سلام بر بقية اللَّه در شهرها وحجت او بر بندگانش، که ميراث انبياء به او منتهى شده وآثار برگزيدگان نزد اوست، وامانتدار اسرار وصاحب اختيار امر امت است، سلام بر حجت وولى خداوند در زمين ودر شهرها، وخليفه الهى بر مردم وبندگانش، سلام بر حجت قائم حضرت مهدى...

سلام اى نور آسمانى در زمين

شيعه مقام نورانيت را براى ائمه عليهم السلام بالاترين جلوه عظمت ايشان مى داند. نورانيتى که برگرفته از نور خداست واز کنار عرش الهى سرچشمه دارد وکسى را قدرت خاموش کردن آن نيست. آخرين نور الهى در زمين را چنين سلام مى کنيم:

السَّلامُ عَلَيْکَ يا نُورَ اللَّهِ الَّذى لا يُطْفى... السَّلامُ عَلى شَمْسِ الظُّلامِ والبَدْرِ التَّمامِ...

سلام بر تو اى نور الهى که خاموش نمى شود، سلام بر تو اى سرچشمه حيات، سلام بر تو اى ناظر درخت طوبى وسدرة المنتهى، سلام بر تو اى نور خدا که هدايت شدگان به او هدايت مى شوند.

سلام بر نورى که اهل کفر مى خواستند آن را خاموش کنند ولى خداوند با کراهت آنان نور خود را به حد کمال رساند وبه رغم انف آنان به او زندگى طولانى عنايت کرد تا حق را به دست او ظاهر نمايد. سلام بر آفتاب تاريکيها وماه تمام.

سلام بر صاحب نسب بلند...

امام عليه السلام گذشته از مقام نورانيت وامامت خلق، شرافت کامل در نسب دارد که در صفحات گذشته تاريخ مى درخشد وفخرى غير قابل انکار است. ما افتخار مى کنيم که صاحب اختيار خود را با القابى تداعى کننده نسب شريف او وپدران گراميش سلام کنيم وارادت خود را به او برسانيم:

السَّلامُ عَلى سُلالَةِ النُّبُوَّةِ وبَقِيَّةِ الْعِتْرَةِ... السَّلامُ عَلَى ابْنِ الْأَئِمَّةِ الطّاهِرينَ...

سلام بر سلاله نبوت وباقيمانده عترت وزبدگان خلق، سلام بر فرزند امامان پاک، جانشينى از جانشينان مرضى خدا وهدايت کننده ومعصوم که فرزند امامان هدايت کننده معصوم است، سلام بر خلف صالح وصاحب شرف.

سلام بر تو اى فرزند پيامبر، سلام بر تو اى پسر امير المؤمنين، سلام بر تو اى پسر فاطمه زهرا سيده زنان جهان، سلام بر تو اى فرزند امامان که حجتهاى معصوم الهى اند، سلام بر تو اى فرزند علامتهاى روشن، سلام بر تو اى فرزند انوار شکوفا، سلام بر تو اى فرزند عترت طاهره، سلام بر تو وبر اهل بيت طيبين وطاهرينت.

سلامى در انتظارت...

اينک نوبت آن است که سلامى نهفته در انتظار فرج بر زبان جارى کنيم ودر حالى که سلامش مى کنيم عاجزانه گفته باشيم: در انتظار توايم، وجهانى در انتظار قدوم توست. از عمق درون نگاهى به قامت رسايش مى افکنيم که روزى قيام مى کند ودر سايه او جهان گلستان مى شود وآنگاه مى گوييم:

السَّلامُ عَلَى الْمَهْدِى الَّذى وَعَدَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ بِهِ الْأُمَمَ... السَّلامُ عَلَيْکَ يا مُعِزَّ الْمُؤْمِنينَ

سلام بر تو اى عزت دهنده مؤمنين که ضعيف شمرده شده اند، سلام بر تو اى ذليل کننده کافرين متکبر ظالم، سلام بر تو اى پاکيزه ترسان!

سلام بر ظاهر کننده ايمان وآموزنده احکام قرآن، سلام بر پاک کننده زمين ومنتشر کننده عدالت در طول وعرض آن، سلام بر امامى که انتظارش را مى کشند ومورد رضايت همه است، سلام بر آنکه براى کرامت اولياى خدا وخوارى دشمنانش ذخيره شده، سلام بر احيا کننده مؤمنين ونابود کننده کافرين، سلام بر مهدى امتها ومتحد کننده گفته ها، سلام بر عزت دهنده اولياء وذليل کننده دشمنان، سلام بر قائم منتظر وعدل مشتهر، سلام بر شمشير برکشيده وماه درخشنده ونور تابان، سلام بر بهار مردم وخوشى ايام، سلام بر صاحب شمشير برّان ودو نيم کننده سرها، سلام بر مهدى که خداوند عز وجل به امتها وعده داده به دست او همه را متحد کند وگرفتاريها را التيام بخشد، وبه دست او زمين را از عدل وداد پر کند وشرايط را برايش آماده سازد وبه دست او وعده مؤمنين را به ظهور رساند.

همه سلامها بر تو

با اظهار عجز از سلامى که لايق درگاه او باشد وزبان ما قادر بر اداى آن، سلام کاملى تقديمش مى کنيم:

سَلامُ اللَّهِ الْکامِلُ التّامُّ الشّامِلُ... السَّلامُ عَلَيْکَ بِجَوامِعِ السَّلامِ...

سلام بر تو در قالب کاملى از سلام. سلام کامل وتمام وفراگير وعامّ الهى بر حجت خدا وصاحب اختيار او در زمين ودر شهرها وخليفه او بر خلق وبندگانش...

هميشه سلام بر تو

هميشه سلامت مى کنيم که بايد هميشه آماده به خدمتت باشيم. اگر شرايط زندگى اين اجازه را نمى دهد ولى زبانمان حکايتى از قلبمان دارد که سلام دائمى نثارت مى کند:

السَّلامُ عَلَيْکَ فى آناءِ لَيْلِکَ وأَطْرافِ نَهارِکَ... السَّلامُ عَلَيْکَ حينَ تُصْبِحُ وتُمْسى...

سلام بر تو در ساعتهاى شب واول وآخر روزت، سلام بر تو هنگامى که مى ايستى، سلام بر تو هنگامى که مى نشينى، سلام بر تو هنگامى که مى خوانى وبيان مى کنى، سلام بر تو هنگامى که نماز مى خوانى وقنوت مى گيرى، سلام بر تو هنگامى که رکوع وسجده مى کنى، سلام بر تو هنگامى که (لا اله الاّ اللَّه) و(اللَّه اکبر) مى گويى، سلام بر تو هنگامى که حمد مى کنى واستغفار مى نمايى، سلام بر تو هنگامى که صبح مى کنى وبه عصر مى رسانى، سلام بر تو در شب آنگاه که در بر گيرد، ودر روز آنگاه که تجلّى کند.

بنده تو هستم، سلام

شيرين ترين جلوه سلام آنگاه است که هنگام سلام خود را معرفى کنيم وسابقه خود را در پيشگاه حضرتش يادآور شويم واز او تقاضاى جواب سلام نماييم:

السَّلامُ عَلَيْکَ، أَنَا مَوْلاکَ... السَّلامُ عَلَيْکَ سَلامَ مَنْ عَرَفَکَ بِما عَرَّفَکَ اللَّهُ...

سلام بر تو، من غلام تو هستم که تو صاحب اختيار منى، از اول وآخر تو آگاهى دارم. سلام بر تو اى مولاى من سلام کسى که در ولايت تو مخلص است. سلام بر تو سلام کسى که تو را آنگونه که خدا معرفى کرده مى شناسد، آنگونه که خداوند تو را توصيف نموده وتو اهل آن هستى.

خدايا از ما به مولايمان تحيت وسلام برسان، وبدينوسيله بر ما کرامت بيشتر فرما، واين را از سوى ما خالص از هر شک وشبهه وريا قرار ده تا قصدى جز تو نداشته باشيم وجز براى تو آن را انجام ندهيم. خدايا جواب سلام او را به ما برسان! سلام ورحمت وبرکات خداوند بر او باد.

صلوات ودرود

درود بر صاحب اختيار من

درود که نثار شيرين تر محبتهاست در قالب (اللهم وال من والاه...) تقديم به ساحت اقدس ولى اللَّه الاعظم مى نماييم واعلام مى کنيم که از اعماق جان دوستت داريم واز عمق درون ثنايت مى گوييم وجانانه درودت مى فرستيم:

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْخَلَفِ الْهادِى الْمَهْدِى... اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى حُجَّتِکَ فى أَرْضِکَ...

خدايا درود فرست بر جانشين امام عسکرى وعهده دار امورش ووارث او، درود فرست بر جانشين هدايت کننده هدايت شده، امام مؤمنين ووارث پيامبران وحجت پروردگار جهان. خدايا درود فرست بر حجتت که در خلق تو قائم است. درود فرست بر وليّت وفرزند اوليائت، که اطاعت آنان را واجب نمودى وحقشان را بر عهده ما نهادى وبديها را از آنان بردى وآنان را پاک گردانيدى. درود فرست بر نورت وچراغ هدايتت وولى وليّت ووصى وصيت.

خدايا بر مولاى من وآقايم صاحب زمانه درود فرست. درود بر او فرست که احيا کننده سنّت تو وقيام کننده به امر توست. به سوى تو دعوت مى کند وبه تو راهنمايى مى نمايد وخليفه تو در زمين وشاهد تو بر بندگانت است. درود فرست بر او که دعوت کننده به راه تو وقيام کننده به عدل توست، او که آموزنده حکمت وپند نيک وراستى است. او که خزانه دارت وچشم تو در زمين است. خدايا درود فرست بر صاحب اختيار دلسوز، وکشتى نجات وپرچم هدايت ونور چشمان مردم وبالاترين کسى که جامه بر تن دارد. خدايا بر خاتم ائمه وقائم ايشان که پنهان است درود فرست.

پاورقی:

(1) درباره دعاهاى خود امام زمان عليه السلام براى فرج خويش، به بحار الانوار: ج 19 ص 365، ج 82 ص 235 - 233 مراجعه شود.