راز نيايش منتظران

سيد محمد تقى موسوى اصفهانى

- ۱ -


پيشگفتار

استثمار محرومان وبهره کشى از مستضعفان، مشکلى نيست که به تازگى بر جامعه بشرى سايه افکنده باشد، بلکه از دير باز انسانيت دچار اين بلاى بزرگ اجتماعى بوده وبا آن به ستيز برخاسته است. از آغاز خلقت که بنگريم هابيل را در برابر قابيل وابراهيم را در مقابل نمرود، موسى را رو در رو با فرعون وپيامبر اکرم را درگير با کفار قريش - همچون ابولهب، ابوجهل وابوسفيان - مشاهده مى کنيم. هميشه ودر همه جا، گروهى خود را بر ديگران تحميل نموده وبه استضعاف آنها پرداخته اند. آيا اين جدال را پايانى هست؟ آيا بشريت سرانجام از اين مهلکه عظيم نجات خواهد يافت؟ وآيا جامعه انسانى چهره سعادت ومواسات ومساوات را خواهد ديد؟ آيا مى توان به آينده اميدى داشت؟ يا اينکه بايد بسان حشره اى گم کرده راه، همچنان در تارهاى تنيده از مشکلات مادى وهواهاى نفسانى خويش دست وبا کند وسرانجام به زندگانى ننگين خويش پايان بخشد؟ متفکران شرق وغرب به اين پرسش پاسخهاى گوناگون داده اند، گروهى آن چنان به در مرداب ياس ونا اميدى فرورفته اند که ديگر توان حرکتشان نيست، وبرخى به جاى پرداختن به جامعه خويش، گوشه نشينى ودرويش مسلکى را به عنوان آخرين پناهگاه برگزيده اند. در اين ميان انديشمندان ژرف نگر به آينده اى روشن تر وبه ساختن جهانى برتر فکر مى کنند، واين راهى است که از دير باز براى انسانها مطرح بوده است. طرح مدينه فاضله توسط افلاطون، سرزمين الدورادور به وسيله ولتر، وشهر آفتاب از سوى توماس کامپانلا، همه نشانه اى است از اين نگرش وتوقع نسبت به آينده بشريت. پيام آوران الهى همواره امت خويش را به پايانى روشن وايده آل بشارت داده اند، بشارت بر اينکه سر انجام پيروزى از آن مستضعفين است وبس. واين وعده الهى است که: (ونريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض ونجعلهم ائمه ونجعلهم الوارثين). وما چنين اراده کرده ايم که بر ناتوان شدگان زمين منت گذاريم وآنها را پيشوا ووارثان (راستين) آن قرار دهيم. در سيستم انديشه اسلامى انجام اين مهم، بر عهده آخرين جانشين رسول اکرم صلى الله عليه وآله وسلم، بازمانده خدا بر روى زمين، بر پا دارنده حکومت واحد جهانى، امام زمان حضرت حجت بن الحسن العسکرى - ارواحنا فداه - گذارده شده است. پيروزى نهايى به دست قدرتمند او، ونجات مستضعفين به بازوى تواناى آن حضرت مى باشد. در دوران غيبت امام، شيعه - اين رهروى خستگى نا پذير تاريخ - با آزمايشى سخت ودشوار، ما سازنده وانگيزنده درگير است. از يک سو، به جهت عدم شايستگى جامعه، از ديدار امامش محرم است، واز ديگر سو، در رابطه با باورداشت اين رهبر الهى، وظايفى بس سنگين بر دوش دارد. انتظار ظهور حضرت مهدى (عجل الله فرجه) - اين حماسه پر شور تشيع - در راس اين وظايف قرار گرفته، ومنتظران حقيقى در نماياندن انتظار راستين خود، تکاليف فراوانى را بايد به انجام رسانند.

از جمله کسانى که در ارائه اين راه به مردم مشتاق کمر همت بسته، مرحوم ميرزا محمد تقى موسوى اصفهانى (معروف به احمد آباد) است. وى به سال 1301 ه. ق. در اصفهان متولد شد ودر سال 1348 ه. ق. يعنى در سن 47 سالگى در گذشت. در دوران عمر کوتاه وپر برکتش حدود 17 کتاب ورساله نگاشت، که از آن ميان کتاب پر ارج مکيال المکارم درباره حضرت حجت - عجل الله تعالى فرجه - مى باشد ونيز سه رساله به فارسى با نامهاى:

1 - وظيفه الانام فى زمن غيبه الامام عليه السلام

2 - نور الابصار فى فضيله الانتظار

3 - کنز الغنائم فى فوائد الدعاء للقائم عليه السلام

سيرى اجمالى در آن کتاب واين سه رساله، موجى از عشق ومحبت راستين حضرت بقيه الله - ارواحنا فداه - را در نظر خواننده مجسم مى سازد، عشقى فراوان که از ايمانى راسخ سرچشمه گرفته وگويا به وصال محبوب نيز انجاميده است. انگيزه نکارش کتاب ارزشمند مکيال المکارم يکى از نمونه هاى آن محبت متقابل است، که در عالم رويا به ملاقات آن حضرت نايل شده ودستور نوشتن کتاب را از حضرتش شنوده است که: اين کتاب را بنويس وعربى هم بنويس ونام او را - بگذار مکيال المکارم فى فوائد الدعاء للقائم. محقق فرزانه حضرت حجت الاسلام آقاى صافى گلپايگانى (گرد آورنده کتاب شريف منتخب الاثر وبسيارى نوشته هاى سودمند ديگر) در مقدمه جلد دوم کتاب مکيال مکارم مى نويسد: الکتاب الذى يعرب عن طول باع مولفه وسعه تتبعه وتفکيره، لم نعرف له نظيرا فى بابه، ولم نطلع فى ما کتب حول المهدويه على کتاب مفرد آداب الدعاء للمهدى عليه السلام وفوائده غير هذا الکتاب... اين کتاب گوياى حوصله فراوان مولف وگستردگى تحقيق وتفکر وتلاش اوست. در موضوع خود بى نظير است وجز اين، کتابى که در موضوع مهدويت وآداب دعاى بر حضرت مهدى عليه السلام وفوايد آن باشد، سراغ نداريم...

در جهت آشنايى بيشتر با شخصيت اين بزرگ، بهتر است که به نقل مرحوم شيخ آقا بزرگ تهرانى - محقق انديشمند وکم نظير قرن اخير - اکتفا کنيم که درباره اش نوشت: عالم فاضل وخطيب بارع... کان من العلماء الاعلام القائمين بالوظايف الشرعيه وامامه الجماعه والوعظ وغيرها. (او) دانشمندى فاضل وگوينده اى نيکو... واز دانشمندان برجسته اى بود که مسئوليتهاى دينى وپيشوايى جماعت وپند وموعظه (مردم) را به انجام مى رساند. از نوشته هاى آن مرحوم درباره حضرت ولى عصر عليه السلام، کتاب مکيال المکارم در سال 1398 ه. ق - (قم. مطبعه العلميه) تجديد چاپ شده، ورساله وظيفه الانام فى زمن غيبه الامام نيز توسط حسينيه عماد زاده اصفهان به چاپ رسيده است. آنچه در اينجا مطالعه مى کنيد دو رساله ديگر يعنى نور البصار فى فضيله الانتظار وکنز الغنائم فى فوائد الدعاء للقائم عليه السلام مى باشد.

در نيمه شعبان 1397 نمايشگاهى از کتب ويژه حضرت مهدى عليه السلام با نام روزنى بسوى نور در تهران تشکيل گرديد و313 جلد کتاب به نمايش گذارده شد، در سال 1398 با تعدادى فزونتر در مشهد ودر نيمه شعبان 1399 در تهران (موزه نگارستان) با بيش از 500 کتاب تکرار گرديد. اين نمايشگاهها از سوى مقامات علمى وروحانى، اساتيد محترم وانديشمندان اسلامى مورد استقبال وتشويق فراوان قرار گرفت. انجام اين امر براى پژوهشگران وعلاقمندان، انگيزه اى بود که به احياى اين آثار ارزشمند دست يا زند وکوششى فزونتر در اين مسير بکار گيرند. به عنوان نمونه مى توان از دو اثر ارزنده کتاب الغيبه (تاليف شيخ نعمانى) والبرهان فى علامات مهدى آخر الزمان (تاليف متقى هندى) نام برد که به همت والاى دانشمند معظم جناب آقاى عى اکبر غفارى تصحيح وتجديد چاپ شدند. انگيزه گزينش وتجديد چاپ اين دو رساله نيز همان بود، به علاوه که اين دو رساله چنان کمياب است که حتى در کتاب خانه مرکزى دانشگاه تهران، کتاب خانه آسان قدس رضوى (مشهد)، ونيز کتاب خانه مجلس شورا (تهران) يافت نشد، واين خود تاييدى ديگر بر ضرورت انجام اين مهم بود. به هر حال نسخه عکسبردارى شده کتاب را از طريق همان نمايشگاه ونسخه اصلى را از کتاب خانه شخصى حجت الاسلام جناب آقاى شريعت پناه تهيه کرديم. بدين وسيله از الطاف ومحبتهاى ايشان ومسئولين نمايشگاه صميمانه سپاسگزارى مى نماييم. در پايان، ضمن پوزش از کمبودها، پيشنهادات و- راهنمايى هاى مفيد دانشوران معظم را ارج نهاده ومغتنم مى شماريم.

انتشارات بدر تهران - زمستان 1358

نور الابصار فى فضيلة انتظار

بسم الله الرحمن الرحيم وهو حسبى

الحمد لله المنعم المنان الذى جعل انتظار مولانا صاحب الزمان افضل عبادات اهل الايمان والصلواة على نبيه وصفيه محمد الذى نزل عليه القرآن وعلى آله المعصومين امناء الرحمن وحجج الله على الانس والجان ولعنه الله على اعدائهم اهل الکفر والطغيان. اما بعد بنده شرمنده جانى محمد تقى ابن عبدالرزاق الموسوى الاصفهانى عفى الله تعالى عنهما، به عرض برادران ايمانى مى رساند که چون از افضل عبادات در اين اعصار انتظار فرج وظهور خاتم ائمه اطهار المدخر لاخذ الثار والانتقام من الاشرار والکفار اعنى الامام الغائب عن الابصار القائم المنتظر المهدى الحجه بن الحسن العسکرى عليهما السلام است، لهذا محض خدمت به آن بزرگوار وبه جهت دلالت بسوى اين امر جليل، جمع نمودم در اين مختصر بعضى از آنچه وارد شده است در اخبار مرويه از ائمه اطهار، در فضيلت اين انتظار. اميد آنکه در روز شمار در زمره انصاران امام ابرار بشمار آيم. وناميدم آن را به کتاب نور الابصار فى فضيله الانتظار ومشتمل نمودم آن را بر يک مقدمه وسه مقصد ويک خاتمه. اما مقدمه: بدان که مؤمن بايد قصدش در انتظار، فرمان بردارى خداوند عالميان ومحبت به رسول او وائمه اطهار عليهم السلام باشد تا به ثوابهاى کامله انتظار فائز ورستگار گردد، انشاء الله تعالى.

ثواب وفضيلت انتظار

در بيان جمله اى از اخبار وارده در ثواب وفضيلت انتظار، به نحو اختصار. در کمال الدين از حضرت صادق عليه السلام روايت شده که فرمودند: هر کس از شماها بميرد با ايمان در حالى که منتظر باشد مثل کسى است که در خيمه حضرت قائم عليه السلام در خدمت آن جناب باشد. ودر حديث ديگر از پدران خود از حضرت امير المؤمنين عليه السلام روايت فرموده که فرمودند: هر کس انتظار فرج ما را داشته باشد مانند کسى است که در راه خدا در خون خودش غلطيده باشد. ودر حديث ديگر حضرت صادق عليه السلام فرمود: خوشا به حال شيعيان قائم ما، که انتظار ظهور او را داشته باشند در زمان غائب بودن او، واطاعت او نمايند در زمان ظهور او، ايشانند اولياء خدا که ترس وحزنى نيست بر آنها در روز جزاء. واز حضرت رسول صلى الله عليه وآله مروى است که:

افضل عبادتها انتظار فرج داشتن است. ودر بحار از عبد الحميد واسطى منقول است که گفت: به حضرت امام محمد باقر عليه السلام گفتم که: ما دست از بازارها وکسبهاى خود برداشته ايم، به جهت انتظار اين امر، به نحوى که بعضى از ما نزديک است سائل به کف شود. فرمود: اى عبد الحميد آيا گمان مى کنى کسى که در راه خدا چنين کند، خداوند فرج وگشايش باو ندهد؟ خدا رحمت کند بنده اى را که خودش را براى يارى ما نگاه مى دارد، خدا رحمت کند بنده اى را که امر ما را احياء مى کند. گفتم: اگر به حال انتظار بميرم پيش از ظهور قائم شما، چه ثواب دارم؟ فرمود: هر کس از شماها که در حال انتظار حضرت قائم از دنيا برود، وعزم يارى کردن او را داشته باشد در زمان ظهورش، مثل کسى است که در رکاب او جهاد کرده باشد وشهيد شده باشد. واز حضرت امام زين العابدين عليه السلام منقول است که فرمودند: انتظار فرج داشتن، از افضل اعمال است. ودر احتجاج از آن حضرت روايت است که به ابى خالد کابلى فرمودند که: طولانى مى شود زمان غائب بودن ولى خدا - که دوازدهمين از اوصياء حضرت رسول صلى الله عليه وآله وسلم وائمه بعد از آن جناب است - اى ابا خالد، بدرستى که آن مؤمنانى که در زمان غائب بودن او مى باشند واعتقاد ويقين به امامت او دارند وانتظار زمان ظهور او را مى کشند، بهتراند از اهل هر زمانى، زيرا که خداوند تبارک وتعالى چنان عقل وهوشى به آنها عطا فرموده که غائب بودن امامشان با حضور او نزد آنها يکسان است، وقرار داده آنها را در آن زمان به منزله کسانى که جهاد نمودند در خدمت حضرت رسول - صلى الله عيه وآله وسلم - با کفار به شمشير. ايشانند مؤمنين خالص وشيعيان ما به حقيقت وراستى، ودعوت کنندگان بسوى دين خدا عز وجل، به آشکار ونهان. ودر خبر ديگر است که فرمود: هر مؤمنى که ثابت بماند بر ولايت ما، در زمان غائب بودن قائم ما، عطاء مى فرمايد حق تعالى به او ثواب هزار شهيد را، که مثل شهداى بدر واحد باشند. مولف گويد که چون باقى بودن بر حال انتظار لازمه ثبوت ولايت وعلامات آن است، مى توان اين ثواب را براى آن اثبات نمود. ودر کمال الدين از صقر بن ابى دلف روايت است که گفت شنيدم از حضرت امام محمد تقى عليه السلام که فرمود: امام بعد از من پسر من على است، امر او امر من است وگفتار او گفتار من است، واطاعت او اطاعت من. وامام بعد از او پسر او حسن است، امر او امر پدرش على است وقول او قول پدر اوست وطاعت او طاعت پدر او. آنگاه ساکت شدند. گفتم: يابن رسول الله پس کيست امام بعد از امام حسن عسکري؟ حضرت گريه شديدى نمودند، آنگاه فرمودند: بدرستى که امام بعد از امام حسن عسکرى پسر اوست، که قائم بحق ومنتظر است. گفتم: يابن رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم چرا او را قائم مى نامند؟ فرمودند: براى آنکه قيام مى فرمايد بعد از اينکه نام او از ميان رفته باشد وبيشتر قائلين به امامت او از دين برگردند. (يعنى به جهت طول غيبت او) گفتم: چرا او را منتظر نامند؟ فرمود: به جهت آنکه از براى او غائب شدنى اتفاق مى افتد که بسيار مى شود روزگاران وطول مى کشد زمان آن پس مؤمنين خالص به انتظار او باقى مى مانند وشک کنندگان او را انکار مى کنند وانکار کنندگان به ذکرا واستهزاء مى نمايند وکسانى که وقت براى ظهورش معين مى کنند دروغگو مى باشند وکسانى که عجله مى کنند هلاک مى شوند (يعنى از دين بر مى گردند) وکسانى که فرمان بردار ائمه خود هستند (يعنى چون وچرا نمى کنند وبه دستور العمل امامان دين رفتار مى کنند) نجات مى يابند. مولف مى گويد که مراد از عجله اى را که باعث هلاکت مى شود، در مقدمه کتاب کنز الغنائم بيان نموده ام. واز حضرت امير عليه السلام مروى است که فرمودند: منتظر فرج باشيد واز رحمت خداوند نااميد نباشيد، بدرستى که پسنديده ترين اعمال بسوى حق تعالى انتظار فرج است. واز حضرت صادق عليه السلام مروى است که فرمود: هر کس از شماها بميرد، در حالتى که انتظار ظهور امام زمان را داشته باشد، مانند کسى است که با حضرت قائم در خيمه آن حضرت باشد. انگاه اندکى ساکت شد، بعد فرمود: بلکه مانند کسى است که در رکاب او جهاد کند. بعد فرمود: نه والله، بلکه مانند کسى است که در رکاب حضرت رسول صلى الله عليه وآله شهيد شده باشد. حقير گويد: در اين حديث سه درجه از ثواب را تدريجا ذکر فرموده اند که از براى منتظرين ظهور حضرت قائم هست. ودر بحار از حضرت امير المؤمنين عليه السلام حديثى روايت شده که خلاصه اش اين است که: حق تعالى به کسانى که در زمان غائب بودن امام، انتظار ظهور او را دارند، ودين خود را محکم نگاه مى دارند، عطا فرمايد آن ثوابهاى واقعى کامل را، که به آزادى عمل نمودند بر طبق احکام واقعيه وعبادات صحيحه قرار داده، اگر چه آنها به سبب غائب بودن آن حضرت، دسترسى به فهميدن حکمهاى واقعى وعبادات حقيقى نداشته باشند، (يعنى به ازاى اعمال وعبادات ظاهريه که مطابق تکليف فعلى خود بجا مى آورند، اجر وثواب اعمال وعبادات کامله حقيقه را مرحمت مى فرمايد، به واسطه فضيلت انتظار داشتن از براى ظهور امام عليه السلام واخذ واقعيات احکام). ودر نجم ثاقب از غيبت شيخ طوسى (رحمه الله عليه) از مفضل روايت است که گفت: ذکر نموديم قائم عليه السلام را، وکسى که مرد از اصحاب ما، که انتظار او را مى کشيد. پس حضرت صادق عليه السلام فرمود به ما که: چون حضرت قائم عليه السلام خروج کند کسى بر سر قبر مؤمن مى آيد، پس به او مى گويد که اى فلان، بدرستى که ظاهر شد صاحب تو، پس اگر خواهى که ملحث شود واگر مى خواهى که اقامت کنى در نعمت پروردگار خود پس اقامت داشته باش. مولف گويد از اين حديث ظاهر مى شود که اين مطلب که زنده شدن در زمان ظهور آن بزرگوار باشد، يکى از جمله فوائد انتظار است، چنانچه اين فائده در دعاى براى آن حضرت نيز وارد شده. واز ابى حمزه روايت است که گفت به حضرت صادق عليه السلام عرض کردم: فدايت شوم، پير وبى قوه شده ام واجلم نزديک شده است ومى ترسم پيش از وقوع امر فرج شما بميرم. فرمودند: اى ابا حمزه، هر کسى که ايمان بياورد به ما وتصديق کند حديث ما را ومنتظر زمان فرج ما باشد، مثل کسى مى ماند که در زير علم حضرت قائم عليه السلام شهيد شده باشد، بلکه ثواب کسى را دارد که در رکاب حضرت رسول صلى الله عليه وآله شهيد شده باشد. ودر حديث ديگر از آن حضرت مروى است که فرمود: هر کس از شماها بميرد در حالتى که انتظار فرج را داشته باشد افضل است نزد حق تعالى از بسيارى از شهيدان بدر واحد. ودر برهان از مسعده روايت شده که گفت: در محضر مبارک حضرت صادق عليه السلام بودم که پيرمرد منحنى وارد شد، در حالتى که به عصاى خود تکيه نموده بود. پس سلام کرد وحضرت جواب سلامش را دادند. آنگاه عرض کرد: يا ابن رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم دست خود را بدهيد من ببوسم. حضرت دست خود را دادند وبوسيد. آنگاه شروع کرد به گريه کردن. حضرت فرمودند: اى شيخ چرا گريه مى کني؟ عرض کرد: فدايت شوم، بقدر صد سال است که عمرم در انتظار قائم شما گذشته، هر ماهى نو مى شود، مى گويم در اين ماه ظاهر مى شود، وهر سالى تازه مى شود، مى گويم در اين سال واقع مى شود. اکنون پير وناتوان شده ام واجلم فرا رسيده وهنوز به مراد دل خود نرسيده ام وظهور فرج شما را نديده ام.(1)

پس چرا گريه نکنم وحال آنکه، بعض شما را پراکنده در اطراف زمين، وبعضى را کشته به ظلم اعداى دين مى بينم. پس حضرت صادق عليه السلام گريان شدند وفرمودند که: اى شيخ، اگر زنده ماندى تا زمانى که ببينى قائم ما را، مى باشى در مقام رفيع بسيار عالى، واگر پيش از ظهور حضرت او در انتظارش مردى، پس در روز قيامت در زمره آل محمد صلوات الله عليهم محشور خواهد شد، وآنها مائيم که امر به تمسک به ما نموده، در آنجا که فرمود: انى مخلف فيکم الثقلين فتمسکوا بهما لن تضلوا کتاب الله وعترتى اهل بيتى. يعنى بدرستى که من دو چيز بزرگ عالى مقام در ميان شما مى گذارم، پس متوسل به آنها بشويد تا هيچ وقت گمراه نگرديد، يکى کتاب خدا قرآن، وديگرى عترت من که اهل بيت منند. آن پيرمرد چون اين بشارت عظمى را شنيد، جزع وگريه اش ساکن گرديد وگفت: مرا با وجود اين بشارت باکى از مرگ نيست. آن گاه حضرت صادق عليه السلام فرمودند: اى شيخ، بدان که قائم ما بيرون مى آيد از صلب حضرت امام حسن عسکرى، وامام حسن عسکرى بيرون مى آيد از صلب امام على النقى، وعلى بيرون مى آيد از صلب امام محمد تقى، ومحمد بيرون مى آيد از صلب حضرت على بن موسى، وعلى بيرون مى آيد از صلب حضرت موسى که پسر من است واو از صلب من خارج گرديده، ما دوازده نفريم که تمام ما معصوم وپاکيزه از هر گناه وکثافتى مى باشيم.

تنبيه (ياد آورى): اختلافى که در ثواب انتظار در بعض اخبار مشاهده مى شود، باعتبار اختلاف منتظرين است در درجات معرفت وتقوى وانتظار، البته هر کس اکمل است ثوابش هم اکمل است.

واجب بودن انتظار

در بيان واجب بودن انتظار ظهور حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه وشرط بودن او در قبول اعمال. در اصول کافى از اسمعيل جعفى روايت است که گفت: شخصى وارد شد بر حضرت امام محمد باقر عليه السلام وبا او صحيفه اى بود، حضرت به او فرمودند: اين صحيفه مخاصم است که سؤال نمود از آن دينى که بواسطه آن اعمال انسان به درجه قبول مى رسد؟ عرض کرد: بلى، خدا شما را رحمت کند، مراد من همين است. حضرت فرمود: آن دينى که بسبب آن اعمال قبول مى شود اين اين است: شهادت به يگانگى خدا واينکه شريک ندارد، وشهادت به رسالت خاتم انبياء محمد صلى الله عليه وآله، واقرار به حقيت تمام آنچه خبر داده از جانب حضرت حق تعالى، ودوستى با ما اهل بيت، وبيزارى از دشمنان ما، وفرمان بردار بودن از براى امر ما، وپرهيزگارى از گناهان، وتواضع وانتظار داشتن از براى ظهور قائم ما، بدرستى که از براى ما دولتى است که هر وقت خدا بخواهد آن را ظاهر مى گرداند. ودر غيبت شيخ نعمانى از ابى بصير روايت است که: روزى حضرت صادق عليه السلام فرمودند: مى خواهيد شما ها را خبر بدهم به آن چيزى که حق تعالى با نبودن آن هيچ عملى را از بندگان قبول نمى فرمايد. گفتم: بلى. فرمود: آن شهادت به يگانگى خدا است، وآن که حضرت محمد صلى الله عليه وآله بنده او وپيغمبر اوست، اقرار به آنچه خدا امر فرموده به آن، ودوستى از براى ما، وبيزارى از دشمنان ما (يعنى دشمنان ائمه)، وفرمان بردار بودن از براى ائمه اطهار عليهم السلام، وپرهيزگارى از گناهان، وکوشش نمودن در اطاعت خدا (يعنى در اداى واجبات شرعيه). ويقين داشته (يعنى در امر اصول دين وحقيقت امر ائمه طاهرين)، وانتظار داشتن از براى ظهور حضرت قائم عليه السلام. آن گاه فرمودند که: از براى ما دولتى هست که ظاهر مى گرداند آن را حق تعالى هر وقت که بخواهد. ودر کمال الدين از حضرت عبد العظيم روايت است که فرمود: وارد شدم به محضر سيد خود حضرت امام محمد تقى عليه السلام، وقصد داشتم که سؤال نمايم از آن جناب از قائم که همان است مهدى يا غير اوست. پس حضرت پيش از سؤال کردن من به اعجاز فرمودند: اى ابا القاسم، بدرستى که قائم از ما همان مهدى است، که واجب است انتظار او را داشتن در زمان غائب بودن او، وواجب است اطاعت وپيروى او در زمان ظهور او، واو سومى از اولاد من است. وشيخ صدوق در کمال الدين به سند صحيح از حضرت صادق عليه السلام روايت فرموده که فرمود: نزديک ترين حالات بندگان خدا به خدا، که در آن حال از آنها خشنودتر از هر زمانى است، آن وقتى است که امام آنها غائب واز نظر آنها پنهان مى باشد ومکان او را نمى دانند، وبا وجود اين يقين دارند که حجت الهيه موجود است. پس در آن زمان بايد هر صبح وشام منتظر فرج باشند. مولف گويد: هر صبح وشام کنايه است از استمرار رو دوام يعنى در هيچ حالى ودر هيچ وقتى ودر هيچ ماه وسالى نبايد مايوس از ظهور امام عليه السلام باشد، بلکه هر چه غيبت آن حضرت طولانى تر مى شود بايد اميدشان بوجود مبارک او محکم تر وثابت تر بشود، زيرا که خود اين طول غيبت از امور غيبه ئى است که ائمه ما عليهم السلام پيش از وقوع آن خبر داده اند.

هر دم در انتظار تو عمرم گذر کند

نوعى اثر نموده به قلبم جدائيت

 

آن دگر اميد مرا بيشتر کند

کاندر رگى ضعيف اثر نيشتر کند

معناى انتظار

در بيان معنى انتظار ومقدار واجب از آن به نحو اختصار. بدان که: اصل انتظار امرى است قلبى که ظاهر ومنبعث مى شود از آن امور بدنيه بسيار، که متفاوت است به حسب تفاوت درجات انتظار. اما قدر واجب از انتظار قلبى از براى ظهور آن بزرگوار، بر حسب آنچه ظاهر مى شود از اخبار، اين است که مؤمن بايد يقين داشته باشد به اينکه حضرت قائم عليه السلام، که امام دوازدهم است وفرزند صلبى بلا واسطه حضرت امام حسن عسکرى است، از روزى که متولد شده تا کنون زنده است، وبه همين بدن عنصرى باقى است، ودر همين عالم است ونمرده است ونخواهد مرد تا اينکه ظاهر شود به همين بدن، ودر همين عالم سلطنت کند، وعالم را پر از عدل نمايد ودين اسلام را در تمام عالم رواج دهد، وظهور را ووقت معينى ندارد که خلايق بدانند، بلکه احتمال دارد در همين سال واقع شود، واحتمال دارد سالهاى بسيار ديگر تاخير بيفتد. وبايد مؤمن در هيچ حالى از حالها وهيچ سالى از سالها نا اميد نباشد از وقوع ظهور آن جناب، بلکه بايد هميشه اوقات وتمامى سنوات اميدوار به ظهور موفور السرور آن بزرگوار باشد. پس اينکه بعضى از نادانها به حسب خيالات وحدسيات مى گويند حالاها امام ظاهر نمى شود، يا تا صد سال ديگر هم مثلا ظاهر نمى شود، خطاء واشتباه است وخلاف دستور العمل منقول از ائمه اطهار است، بلکه در اخبار متعدده تصريح فرموده اند که ظهور آن حضرت بغته واقع مى شود، وعلامات حتميه ظهور مثل خروج سفيانى وصيحه آسمانى وقتل نفس زکيه همه در يک سال نزديک بهم واقع مى شود، چنانچه مشروحا در مکيال المکارم ذکر نموده ام با شواهد ديگر، پس ممکن است که در همين سال ظهور واقع شود، وممکن است که سالهاى بسيار ديگر هم تاخير بيفتد، ومؤمن نبايد هيچ وقت نا اميد باشد. وهمچنين جزم وحکم به اينکه تا فلان وقت يا فلان سال ظهور واقع مى شود، آن هم خطاء واشتباه است، بلکه در روايات متعدده معتبره امر فرموده اند که هر کس تعيين وقت نمايد از براى ظهور حضرت قائم عليه السلام او را تکذيب نمائيد، زيرا که علم به آن مخصوص به خداوند عالميان جل شانه است.

انتظار واجب بدنى

واما قدر واجب از انتظار بدنى که منبعث از آن انتظار قلبى مى شود، اين است که مؤمن از معاصى وگناهان اجتناب نمايد، وصفات بدرا از خود دور نمايد، تا اينکه اگر درک نمود زمان ظهور آن حضرت را، مورد مرحمت واحسان آن جناب باشد، وآن حضرت از او خشنود باشند نه دل آزرده. چنانچه در روايت ابى بصير است که حضرت صادق عليه السلام فرمودند: هر کس دوست مى دارد که از اصحاب حضرت قائم عليه السلام باشد، بايد انتظار ظهور آن حضرت را داشته باشد، وعمل او بر طبق ورع وپرهيزگارى باشد، وخود را بصفات خوب واخلاق حميده متصف نمايد، در حالتى که منتظر ظهور آن حضرت است. پس چنين کسى اگر از دنيا برود وظهور حضرت قائم عليه السلام بعد از او واقع شود، ثواب کسى را دارد که درک فيض حضور آن جناب را نموده باشد واز ياران واصحاب او باشد. پس سعى کنيد در پرهيزگارى وطاعت، ومنتظر ظهور امام قائم عليه السلام باشيد. ودر توقيع مروى از آن جناب در بحار واحتجاج مى فرمايد که: بايد هر يک از شماها کارى بکند ونوعى رفتار نمايد که به محبت ما نزديک شود، واحتراز کند وپرهيز نمايد از عملى که او را بغضب ما نزديک مى کند. الخ.

انتظار قلبى کامل

واما انتظار قلبى کامل، پس به اين حاصل مى شود که شخص مؤمن در هيچ حالى از حالات وهيچ وقتى از اوقات وهيچ مکانى از مکانها از ياد امامش وانتظار قدوم مبارکش خالى وفارغ نباشد، بلکه اگر در مجالس ومحافل مردم هم حاضر مى شود وبا اهل عالم گفتگو مى کند، قلبش پيش امام عليه السلام باشد، وبه انتظار او وخيال او وشوق وصال او باشد. مثل شخصى که اولادش منحصر باشد بيک نفر، وآن يک نفر هم به جميع کمالات آراسته باشد، ووجودش انواع واقسام فوائد ومنافع از براى اين شخص داشته باشد، وبه سفرى رفته باشد واين پدر از جا ومنزل او خبر نداشته باشد، تصور کن، آيا يک ساعت از خيال او بيرون مى رود، يا آنکه از جستجوى او تغافل مى کند؟ حاشا وکلا، بلکه شب وروز، بلکه در تمام ساعات وحالات وحرکات وسکنات، محبوب او پيش نظر او ممثل است، چنانچه شاعر گفته: اى غايب از دوديده چنان در دل منى کز لب گشودنت به من آواز مى رسد وچون مؤمن محبتش به امام زمان به اين درجه رسيد ايمانش کامل مى شود، چنانچه در حديث نبوى در دار السلام وغيره مروى است که فرمودند: مؤمن ايمانش کامل نمى شود مگر وقتى که من در نزد او از خودش عزيزتر باشم، واولاد من در نزد او از اولاد خودش عزيزتر باشد، واهل من نزد او عزيزتر از اهل خودش باشند، وامور متعلقه به من نزد او اهم از امور متعلقه به خود او باشد. وهمين که انتظار قلبى به اين درجه از کمال رسيد، آثار ظاهريه او هم به درجه کمال مى رسد.

درجه کامل انتظار

در بيان علامات وآثار درجه کامله انتظار بنحو اختصار. وآن دوازده چيز است:

اول: آن که شخص منتظر دائما محزون وغمگين است در زمان فراق محبوب خود، چنانچه از حضرت رضا عليه السلام در وصف حال مؤمنين در زمان غايب بودن امام زمان روايت شده، وعلاوه بر اين، جهات ديگر هم از براى مغموم بودن مؤمن در زمان غيبت موجود است، مثل ضعف اهل اسلام وغلبه معاندين ومخفى بودن احکام واقعيه وخارج بودن سلطنت ظاهريه از دست امام زمان وغير اينها، که تمامش انشاء الله رفع مى شود به ظهور آن حضرت (عجل الله فرجه).

دوم: گريان بودن در انتظار آن حضرت، چنانچه از حضرت صادق عليه السلام روايت شده.

سوم: هميشه به ياد آن حضرت بودن وآنى خود را از ذکر وفکر او فارغ نگذاشتن.

چهارم: از اهل دنيا کناره کردن وترک معاشرت، مگر بقدر حاجت وضرورت.

پنجم: در غالب اوقات ومظان اجابت به آن جناب دعا کردن وطلب فرج وظهورش را از حق تعالى نمودن.

ششم: مؤمنين را ترغيب وتحريص نمودن به اين دعا والتماس آن را از ايشان نمودن. بلکه شخص منتظر حقيقى، به هر وسيله اى که احتمال بدهد نزديک شدن وصال محبوب خود را، البته در تحصيل آن سعى واقدام مى نمايد.

هفتم: آن که هر چه غايب بودن او طولانى تر مى شود، شوق شخص منتظر شديدتر وزيادتر مى شود.

هشتم: آن که در انتظار محبوب خود صبر بر شدتها وسختيها نمايد، وآنها را در جنب اين امر بزرگ سهل وسبک شمارد. در خرايج از حضرت رسول صلى الله عليه وآله روايت است که به اصحاب خود فرمود: مى آيند گروهى بعد از شما که هر يک نفر از آنها ثوابش معادل ثواب پنجاه نفر از شما است. گفتند: يا رسول الله صلى الله عليه وآله، ما با شما بوديم در جنگ بدر واحد، وقرآن در تعريف ما نازل شد. فرمودند که: شما به مشقتهايى که آنها مبتلا مى شوند مبتلى نشديد، وبه اندازه اى که آنها صبر مى کنند، صبر ننموديد. مولف گويد که: از براى مؤمن هيچ ابتلاء وشدتى عظيم تر از مفارقت وغايب بودن امام او نيست، واز همين جهت است افضليت مؤمنين اين زمان از مؤمنين زمانهاى قبل.

نهم: آن که همين که شخص منتظر به حد کمال رسيد، شدائد وسختيهائى که در انتظار بر او وارد مى شود، از آنها لذت مى برد، وبه سبب آن شوقى که به لقاى محبوب دارد احساس به آن المها نمى کند:

لذت ديواندگى در سنگ طفلان خوردن است

 

حيف از آن اوقات مجنون را که در هامون گذشت

دهم: آن که چون انتظار ومقام محبت شديد، خواب وخوراک شخص کم مى شود، بلکه کار به جايى مى رسد که التفات به هيچ چيز را مورد راجعه به خود نمى کند، واز خود بى خود مى شود، چنانچه اين حال از براى ائمه ما عليهم السلام در حال نماز اتفاق مى افتاد.

يازدهم: آن که چون انتظار کامل شد، شخص از هيچ چيز دنيا لذت نمى برد، بلکه لذت او منحصر است فقط در ذکر محبوب ومعشوقى که دارد. شيخ سعدى:

گر مرا هيچ نباشد نه به دنيا نه به عقبى

 

چون تو دارم همه دارم دگرم هيچ نبايد

وبسط کلام در هر يک از اين مقامات منافى با اختصار است.

دوازدهم: از علامات انتظار، مهيا بودن از براى ورود محبوب است، ومهيا بودن از براى ظهور حضرت صاحب الامر عليه السلام. که به چند چيز حاصل مى شود:

اول: عزم حقيقى بر يارى ومتابعه آن جناب.

دوم: اينکه شخص خود را به صفات نيکو متصف نمايد، وصفات ذميمه که مبغوض اوست از خود دور نمايد. آئينه شو جمال پرى طلعتان طلب جاروب کن تو خانه وپس ميهمان طلب

سوم: مواظبت در طاعات وعبادات واجبه ومستحبه وترک محرمات ومکروهات شرعيه.

چهارم: مهيا نمودن اسلحه.

پنجم: مرابطه، به نحوى که در کتاب وظيفه الانام ذکر نموده ام.

ششم: مواظبت در خواندن دعاى عهد نامه کوچک وبزرگ که در وظيفه الانام نقل نموده ام ودر کتاب زاد المعاد هم مذکور است. تمام شد کتاب نور الابصار فى فضيله الانتظار.

کنز الغنائم فى فوائد الدعاء للقائم

بسم الله الرحمن الرحيم وهو حسبى

الحمد لله وسلام على عباده الذين اصطفى محمد وآله سادات الورى، ولعنه الله على اعدائهم الى يوم الجزاء.

اما بعد بنده شرمنده جانى محمد تقى ابن عبد الرزاق الموسوى الاصفهانى عفى الله تعالى عنهما به عرض برادران ايمانى مى رساند که: چون از جمله مهمات خاصه در اين اوقات، اهتمام نمودن در دعا گوئى به وجود مبارک اعلى حضرت اشرف ارفع امجد اقدس خاتم الوصيين ومجمع کمالات الائمه الراشدين مولانا حجه بن الحسن بن على بن محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسين بن على بن ابى طالب عليهم الصلوه والسلام، ومسئلت نمودن تعجيل در فرج وظهور آن جناب است از حضرت واجب الوجود جل شانه، واين مطلبى است که ائمه اطهار عليهم السلام اهتمام تمام در آن داشته اند، وبسيارى از دعاهاى آنها مشتمل است بر دعاى به وجود مبارک آن حضرت، وطلب فرج آن جناب را از حق تعالى نمودن، وبسيارى از ادعيه آنها مخصوصا

براى آن بزرگوازر بوده وعلماى اماميه (ره) در کتب قديمه وحديثه خود روايت فرموده اند، وحقير بعض آنها را در ابواب الجنات ومکيال المکارم روايت کرده ام. واز براى اين امر فوائد وخواص کثيره دنيويه واخرويه از آيات وروايات مستفاد مى شود، وآنچه اين اقل عباد جمع نموده ام زياده بر صد فائده است، که کتاب مکيال المکارم را به جهت آن وضع وتاليف نموده ام، وچون آن کتاب عربى است وعوام را از آن بهره نيست، لهذا عازم شدم بر آن که مختصرا اکثر آن فوائد را به لغت فارسى جمع نمايم، محض خدمتگزارى به آن بزرگوار وبه برادران ايمانى که از اين فوائد محروم نمانند. وناميدم اين مختصر را به کتاب کنز الغنائم فى فوائد الدعاء للقائم، ومشتمل است بر يک مقدمه وهشت مطلب ويک خاتمه. اما مقدمه در بيان امرى چند که لازم است تنبيه بر آن،

مطلب اول: در بيان اينکه افضل اعمال اداى حق مؤمن است، واشاره به آن که حقوق آن جناب زيادتر وعظيم تر است از حق هر مؤمنى بر ما.

مطلب دوم: در اينکه يکى از اقسام اداى حق آن حضرت دعاء کردن به آن جناب، ومسئلت نمودن تعجيل در فرج وظهور آن حضرت است از حق تعالى، ودعاى به آن جناب منافاتى ندارد با رفعت شان آن جناب، واحتياج ما در اصلاح امور خود به آن بزرگوار.

مطلب سوم: در بيان اهتمام ائمه اطهار عليهم السلام در دعاى در حق آن جناب وطلب کردن فرج وظهور او از حضرت رب الارباب.

مطلب چهارم: در بيان سر زيادتى اهتمام ايشان به اين مطلب، وآن که هر قدر محبت شخص به آن جناب بيشتر است، اهتمامش در دعاى به آن حضرت بيشتر است.

مطلب پنجم: در بيان جمله اى از فوايد ومنافع دنيويه که حاصل مى شود براى مؤمن، به برکت دعاى به آن جناب وطلب فرج وظهور آن حضرت را از حق تعالى نمودن.

مطلب ششم: در بيان جمله اى از فوايد ومنافع اخرويه اين عمل شريف.

مطلب هفتم: در بيان اوقاتى که اهتمام به اين امر بيش از وقتهاى ديگر است.

مطلب هشتم: در نقل بعضى از دعاهاى مرويه از ائمه معصومين عليهم السلام از براى حضرت صاحب الزمان روحى وارواح العالمين فداه.

مقدمه

بدان که در جمله اى از اخبار مرويه از ائمه اطهار عليهم السلام نهى شده است از تعجيل نمودن در امر ظهور حضرت صاحب الامر عليه السلام، وفرموده اند که عجله کردن در اين مطلب سبب هلاک شخص مى شود (مراد از هلاک کفر وخروج از ايمان است که سبب هلاکت مى شود)، واين روايات منافاتى ندارد با اخبار متعدده که امر فرموده اند به طلب تعجيل در فرج وظهور ايشان از خداوند عالميان جل شانه. وبيان مختصر نزديک به فهم عوام در تحقيق اين مقام اين است که: عجله اى که مذمت آن در اخبار وارد شده وموجب هلاک انسان وضرر وخسران او مى شود در امر ظهور آن حضرت، بر سه قسم است: اول: عجله اى که سبب نااميدى از فرج وظهور آن حضرت شود، يعنى به جهت کم طاقتى وکم صبرى تعجيل کند وبگويد: اگر شدنى بود تا حال بايد شده باشد. واين حرف آخر کار (نعوذ بالله) راجع مى شود به انکار ظهور قائم منتظر عليه السلام.

دوم: عجله اى که منافى با تسليم ورضاى به امر خداوند جل شانه باشد، که بگويد: چرا ظاهر نمى شود وبراى کى گذاشته؟ وبرگشت اين اعتراض بر خداوند عز وجل است، وچنين کسى تابع شيطان است که ايراد به خدا گرفت، بلکه بايد شخص دعاء بکند واگر هم حق تعالى تاخير در اجابت فرمود، آن را مطابق حکمت بداند. سوم: عجله کردن که سبب متابعت وپيروى نمودن مدعيان کذبه وداعيان باطل شود. چون تعجيل دارد وکم طاقت است، پيش از ظاهر شدن علامتهاى حتميه وآثار مرويه از ائمه عليهم السلام به مدعيان باطل اعتماد مى کند وبه محض خيال وشبهه وتاويل، ارادت به شيطانهاى بصورت انسان پيدا مى کند، به اميد آن که موعود منتظر باشد، چنانچه بسيارى مردم به اين سبب هلاک شدند (يعنى از دين برگشتند)، با وجود آن که از براى امام عليه السلام علامتهاى مخصوصه قطعيه هست مطابق عقل ونقل، که تا آنها در او يافت نشود نبايد اعتماد نمود: يکى آن که بايد هيچ وقت از او معصيتى صادر نشده باشد، ديگر آن که بشخصه ونسبه معروف باشد، ديگر آن که عالم به جميع احکام الهيه وجميع لغات باشد، ودر هيچ مسئله عاجز نشود، ومحتاج به پرسيدن از غير وديدن در کتاب نباشد، ديگر آن که معجزه از او صادر شود، يعنى کارى که از هيچ کس مثل آن صادر نشود، مثل تکلم کردن درختها وحيوانات با او وزنده شدن مرده به دعاى او ونسوزانيدن آتش بدن او را وامثال اينها، که مکرر از ائمه اطهار صادر مى شد، واگر چنين نباشد با ديگران فرقى ندارد.

ودر غيبت نعمانى(2) از حضرت صادق عليه السلام مروى است که فرمودند: هر گاه کسى ادعاى قائم بودن کرد، از او بطلبيد امور عظيمه اى را که غير امام کسى از عهده آنها بر نمى آيد. وديگر آن که مبين احکام دين خاتم انبياء صلى الله عليه وآله وسلم باشد، نه آن که چيزى از پيش خود جعل واختراع نمايد. وغير اينها از امورى که در اين مختصر گنجايش ندارد. واز براى وجود مبارک امام زمان ما عجل الله تعالى فرجه وظهور را وبخصوص علامتها وخصوصيتهاى چندى تعيين شده، که براى هيچ کس پنهان نماند واسباب شبهه نشود، وجميع عالميان با اختلاف زبانها بر آن مطلع شوند. واين عاصى بعضى از آنها را در کتاب وظيفه الانام ضبط نموده ام، وعلماى سابقين مانند شيخ نعمانى وصدوق ومجلسى وغير اينها رحمهم الله تعالى در کتابهاى خود جمع فرموده اند.

در خانه اگر کس است

 

يک حرف بس است

اداى حق مؤمن

بدان که در کتاب اصول کافى به سند صحيح از حضرت صادق عليه السلام روايت شده که فرمودند: عبادت کرده نشده است خداوند عالم جل شانه به چيزى که افضل باشد از اداء نمودن حق مؤمن. ودر احتجاج از حضرت امام حسن عسکرى عليه السلام روايت شده که فرمود: هر کس معرفتش به حقوق اخوان مؤمنين بيشتر است واداى حقوق آنها را نيکوتر مى کند، شان او نزد حق تعالى عظيم تر است. چون دانستى اين مطلب را پس بدان که در جميع اهل عالم هيچ کس حقوقش بر تو بيشتر نيست از امام زمان تو عليه السلام، که به مقتضاى احاديث کثيره قطعيه، هستى تو وبقاى تو وسکون وآرام تو در اين عالم، وتمام نعمتهائى که به تو مى رسد، وروزى يى که مى خورى وآبى که مى آشامى، به برکت وجود مبارک است، وآنچه هست از منافع ذات مقدس اوست، مانند آفتاب وقتى که زير ابر پنهان باشد هر چند ديده نمى شود لکن تمام عالم از نور او روشن است وفوائد او به همه چيز مى رسد:(3)

اگر نبودن ز يمن وجود اقدس او

 

بپا نبود نه ارض وسماء نه ماه ونه سال

واين عاصى جمله اى از حقوق آن جناب را با دليل وبرهان در باب سوم مکيال المکارم ذکر نموده ام. واعظم تمام حقوق حق امام عليه السلام بر رعيت است، چنانچه در روضه کافى ا حضرت امير المؤمنين عليه السلام مروى است که فرمودند: بزرگترين حق هائى که حق تعالى واجب فرموده است حق والى است (يعنى امام بر رعيت). وچون اين مطلب واضح شد، بدان که ما هر قدر سعى کنيم نمى توانيم حق آن حضرت را چنانچه بايد وشايد اداء کنيم، پس بايد از آنچه مى توانيم کوتاهى ننمائيم، زيرا که در روز قيامت به مقتضاى آيات وروايات، اين مطلب از جمله امورى است که از هر کسى پرسش ومواخذه خواهد شد. چنانچه در تفسير آيه شريفه ثم لتسئلن يومئذ عن النعيم وغيرها روايت شده. وطريق اداء نمودن حق آن حضرت اهتمام در اطاعت وفرمانبردارى اوست بعد از معرفت به او صلوات الله عليه، زيرا که او صاحب امر است بر ما وحق تعالى فرموده: (يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله واطيعوا الرسول واولى الامر منکم). يعنى: اى مؤمنها فرمانبردارى نمائيد خدا را، وفرمانبردارى نمائيد پيغمبر او را، وفرمانبردارى نمائيد صاحبان امر ز خود را. که مقصود وجود مبارک امام زمان عليه السلام ويازده نفر آباء طاهرين اويند. واز جمله فرمانهاى مطاعه او، که در توقيع شريف مروى در کمال الدين واحتجاج وبحار ذکر شده اين است: واکثروا الدعاء بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم. يعنى: بسيار دعاء کنيد واز حق تعالى سؤال نمائيد تعجيل در فرج مرا، زيرا که اين فرج وگشايش کار شماها است. پس بايد هر مؤمنى کمال اهتمام در انجام اين فرمايش مطاع داشته باشد، خصوصا به ملاحظه آن که جميع جهاتى که مقتضى دعاء نمودن در حق کسى مى شود، در وجود اقدس آن حضرت جمع است، چنانچه اين احقر آنها را مفصلا به ترتيب حروف الفبا در باب چهارم مکيال المکارم جمع نموده ام.

تحقيق در امر دعا

چون دانستى که يکى از اقسام اداى حق آن جناب دعاى به آن حضرت وسؤال نمودن تعجيل در فرج وظهور اوست از حق تعالى شانه، بدان که منافاتى نيست در اين مطلب با آن که ماها در جميع امور احتياج به آن جناب داريم، وآن بزرگوار واسطه در تمام فيوضات است، وبزرگ تر شاهد بر اين مدعى، امر فرمودن خود آن حضرت است ما را به اين دعاء. وتقرير مطلب را به چند وجه مى توان نمود: اول: آن که با وجود آن که حضرت ايشان کامل در تمام صفات ووسيله جميع فيوضات هستند، لکن به مقتضاى بشريت، بعض امورى که لازمه بشريت است، از قبيل هم وغم ومحنت والم وابتلاء ومرض، بر ايشان عارض مى شود، وحق تعالى براى دفع اين امور اسبابى قرار داده که يکى از آنها دعاء است، ولهذا خودشان دعاء مى کردند، بلکه ديگران را امر به دعاى در حق ايشان مى فرمودند. پس ما هم به مقتضاى محبت به آن جناب، بايد دعاى به آن وجود مبارک را، از اهم امور لازمه خود قرار دهيم، واين اصلا منافاتى با رفعت مقام آنها نداشته وندارد.

دوم: آن که به مقتضاى حديث مروى در کتاب غيبت شيخ نعمانى (ره) از حضرت امير المؤمنين عليه السلام وتوقيع مروى در احتجاج، يک سبب غايب شدن امام زمان ما عليه السلام، کثرت معصيتهاى ما است. پس چون مانع ظهور آن جناب از جانب ماها است، ماها بايد اقدام در رفع مانع بکنيم، به توبه کردن واهتمام در دعاء وطلب ظهور وفرج براى آن جناب نمودن. سوم: آن که دعاء به منزله هديه است، وهديه بردن براى کسى دليل حاجت آن شخص بزرگ نيست، بلکه علامت احتياج آن هديه برنده ومحبت اوست به آن شخصى که براى او هديه مى برد. وتفصيل اين امور را با بعض وجوه ديگر در باب پنجم مکيال المکارم ذکر نموده ام.