نشانه هاى ظهور او

مرحوم حاج شيخ محمد خادمى شيرازى

- ۱ -


خواننده عزيز!
ممكن است فرمايش رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله اشاره به قيام جناب سيد حسنى باشد كه از خراسان با يارانش حركت مى كند و جمع كثيرى از دشمنان اهل بيت را به هلاكت مى رساند و خدمت امام عصر روحى له الفداء مى رسد و با يارانش تسليم آن حضرت مى شوند و اسلام واقعى پياده مى شود و جهان از عدالت لبريز مى گردد- اللهم عجل فرجه -.
عبدالله بن عباس روايت كرده است از رسول اكرم صلى الله عليه و آله كه فرمودند:
ان خلفائى و اوصيائى و حجج الله على الخلق بعدى لاءثناعشر اولهم اخى و آخرهم ولدى قيل يا رسول الله و من اخوك قال على بن ابى طالب قيل فمن ولدك قال المهدى الذى يملؤ ها قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما والذى بعثنى بالحق بشيرا (و نذيرا) لولم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله ذلك اليوم حتى يخرج فيه ولدى المهدى فينزل الله عيسى بن مريم فيصلى خلفه و تشرق الارض بنور ربها و يبلغ سلطانه المشرق و المغرب . (235)
جانشينان من و اوصياى من و حجتهاى خداوند بر مردم بعد از من دوازده نفرند كه اول آنها برادرم آدم است و آخرين آنان فرزندم خواهد بود. عرض شد: يا رسول الله ! برادر شما كيست ؟ فرمودند: على بن ابى طالب . عرض شد: فرزندتان كيست ؟ فرمودند: مهدى كه جهان را پر از عدل و داد مى كند بعد از اينكه از ظلم و جور پر شده باشد. آنگاه اضافه مى فرمايند: به حق آن خداوندى كه مرا به راستى و حق مبعوث فرموده است براى راهنمايى بشر و بشارت دادن آنها به نعمتهاى ابدى خداوند و ترساندنشان از عذابهاى او،
كه اگر از عمر دنيا جز يك روز نماند پروردگارم آن روز را آنقدر طولانى مى كند تا اينكه فرزندم مهدى در آن روز قيام كند و عيسى بن مريم روح الله از آسمان به زير آيد و پشت سر او نماز بخواند و جهان به نور پروردگارش روشن گردد و حكومت فرزندم شرق و غرب عالم را فراگيرد.
ابو نعميم به سند خودش از ثوبان نقل مى كند كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
((اذا راءيتم الرايات السود من خراسان فاتوها و لو حبوا على الثلج فان فيها خليفه الله المهدى )). (236)
هرگاه ديديد كه از جانب خراسان پرچمهايى به رنگ سياه به اهتزاز در آمد، از آنها استقبال كنيد و لو اينكه پاى پياده بلكه با سر زانو روى برفها راه برويد؛ زيرا حجت و جانشين خداوند در اين جمعيت است و آن حضرت مهدى (عليه السلام ) است .
حضرت جواد الائمة عليه السلام درباره نشانه هاى ظهور و روز اول آن چنين فرموده است :
((قال ينادى مناد من السماء باسم المهدى فيسمع من بالمشرق و المغرب حتى لا يبقى راقد الا استيقظ)). (237)
منادى از آسمان به نام حضرت مهدى فرياد مى زند و اهل مشرق و مغرب همه آن صدا را مى شنوند. حتى افرادى كه در خواب هستند از شنيدن آن بيدار مى شوند.
خواننده عزيز!
با قدرت بى نهايت خداوند صدا به زبانهاى مختلف ترجمه مى شود و اهل هر زبانى آن را مى شنود.
امّ سلمه بانوى حرم رسول اكرم صلى الله عليه و آله نقل كرده است كه آن حضرت فرمودند:
((يبايع لرجل من امتى بين الركن و المقام كعدة اهل بدر فتاتيه عصب العراق و ابدال الشام فياتيهم جيش من الشام حتى اذا كانوا بالبيداء خسف بهم ثم يسير اليه رجل من قريش ‍ اخوا له كلب فيهزمهم الله تعالى قال و كان يقال ان الخائب يومئذ من خاب من غنيمة كلب )). (238)
در بين ركن و مقام (كنار كعبه معظمه ) با مردى از امت من بيعت مى شود.
بيعت كنندگان به تعداد اهل بدر هستند (يعنى سيصد و سيزده نفرند). پس ، جمعيتى نيرومند از عراق و برجستگانى از شام خواهند آمد و در اين موقع لشكرى از شام مى آيد كه چون به سرزمين بيداء مى رسد (نزديك مكه مكرمه ) در اين سرزمين همه جمعيت فرو مى روند. آنگاه مردى از قريش با اقوامش از قبيله كلب مى آيد. خداوند آنها را از بين مى برد و در آن روز مغبون كسى است كه از غنائم بنى كلب محروم بماند.
ابى سعيد خدرى در ارتباط با سالهاى قبل از ظهور حضرت بقية الله ارواحنا له الفداء از آورنده اسلام صلى الله عليه و آله حديثى نقل نموده است كه آن حضرت مى فرمايد:
((ستكون بعدى فتن منها فتن الاطلاس يكون فيها هرب و حرب ثم من بعدها فتن اشد منها كلما قيل انقطعت تمادت حتى لايبقى بيت من العرب الا دخلته و لا مسلم الا وصلته حتى يخرج رجل من عترتى .)) (239)
زود است كه بعد از من فتنه هايى بر پا مى شود (اطلاس ). در اين فتنه هرج و مرج و نبرد به چشم مى خورد. بعد از اين ، فتنه هايى سنگين تر و شديدتر به وجود خواهد آمد كه مردم پيوسته انتظار تمام شدن آن را مى كشند، اما متاءسفانه ادامه خواهد داشت تا اينكه خانه اى در دنياى عرب نماند مگر اينكه اين فتنه داخل آن خانه شود. بعلاوه ، شعاع اين فتنه چندان وسيع است كه هر مسلمانى در هر كجا كه باشد دچار آن فتنه خواهد شد تا اينكه مردى از دودمان من قيام كند.
ابى هريره از رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله نقل مى كند كه آن حضرت فرمودند:
((يخرج رجل يقال له السفيانى فى عمق دمشق و عامة من تبعه من كلب فيقتل حتى يبقر بطون النساء و يقتل الصبيان فتجمع لهم قيس فيقتلها حتى لايمنع ذنب تعلة و يخرج رجل من اهل بيتى فى الحرم فيبلغ السفيانى فيبعث اليه جندا من جنده (او من اجناده ) فيهزمهم فيسير اليه السفيانى بمن معه حتى اذا جاز ببيداء من الارض خسف بهم فلاينجو الا المخبر عنهم . (240)
مردى از شام به نام سفيانى خروج مى كند و تمام افرادى كه از او متابعت مى كنند از طايفه كلب هستند. پس ، كشتار مى كنند؛ حتى شكم زنها را مى درند و بچه ها را مى كشند. آنگاه طايفه قيس با او جنگ مى كنند و همگى كشته مى شوند و كسى كه بتواند مقاومت كند نمى ماند. در اين هنگام مردى از خاندان من در مكه مكرمه قيام مى كند و خبر قيامش به سفيانى مى رسد.
پس ، از لشكريان خود جمعيتى را به جنگ او مى فرستد و خود با لشكريانش به طرف مكه معظمه حركت مى كند. وقتى كه به سرزمين بيداء (در نزديكى مكه مكرمه ) مى رسند به امر خداوند، زمين آنها را فرو مى برد و نمى ماند از آن لشكر مگر خبردهنده اى (كه خبر نابودى لشكر را به مكه معظمه يا شام مى رساند).
يكى از مهاجران قبطيه از امّ سلمه همسر گرامى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نقل مى كند كه ايشان فرمودند:
((ليخسفن بقوم يغزون هذا البيت ببيداء من الارض فقالت امّ سلمة يا رسول الله ارايت ان كان فيهم الكاره فقال (ص ) يبعث كل رجل على نيته .)) (241)
همانا گروهى كه عازم نبرد با خانه كعبه هستند در سرزمين بيداء فرو مى روند. امّ سلمه عرض مى كند: يا رسول الله ! آيا امكان دارد كه يك نفر در ميان اين مردم مجبور باشد؟ فرمودند: هر كسى بر اساس نيتى كه دارد (در پيشگاه خداوند) محشور مى شود.
خواننده محترم !
البته منظور از نبرد با خانه كعبه يعنى جنگ با حضرت بقية الله روحى له الفداء و مراد از اين لشكر، لشكر سفيانى است .
از حذيفه روايت شده است كه حضرت خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله فرمودند:
((تكون وقعه بالزوراء قالوا يا رسول الله و ما الزوراء قال مدينه بالمشرق بين انهار سكنها شرار خلق الله و جبابرة من امتى تقذف باربعة اصناف من العذاب بالسيف و الخسف و القذف و المسخ .)) (242)
فاجعه اى بس بزرگ در زوراء پياده مى شود. عرض كردند: زوراء كجاست ؟ فرمودند: شهرى است در مشرق و در اطرافش نهرهايى قرار گرفته است . ساكنان آن از ستمگران امت من و بدترين مخلوقات روى زمين هستند كه به وسيله چهار نوع از بلا عذاب مى شوند:
1. كشتار به وسيله شمشير
2. فرو رفتن در زمين
3.پرتاب كردن و درهم كوبيدن
4.مسخ شدن .
پيامبر بزرگ اسلام فرمودند:
((اذا خرجت السودان طلبت العرب ينكشفون حتى يلحقوا ببطن الارض او قال ببطن الاردن فبينماهم كذلك اذا خرج السفيانى فى ستين و ثلاثمائة راكب حتى ياتى دمشق فلا ياتى عليهم شهر حتى يبايعه من كلب ثلثون الفا فيبعث جيشا الى العراق فيقتل بالزوراء مائة الف و يخرجون الى الكوفه فينهبونها صالح فيستنفذ ما فى ايديهم من سبى اهل الكوفة و يقتلهم و يخرج جيش آخر من جيوش السفيانى الى المدينة فينهبونها ثلاثة ايام ثم يسيرون الى مكة حتى اذا كانوا بالبيداء بعث الله تعالى جبرئيل عليه السلام فيقول يا جبرئيل عذبهم فيضربهم برجله ضربة يخسف الله عزوجل بهم فلا يبقى منهم الا رجلان فيقدمان على السفيانى فيخبرانه بخسف الجيش فلا يهوله ثم ان رجالا من قريش يهربون الى قسطنطنية فيبعث السفيانى الى عظيم الروم ان ابعث بهم فى المجامع فيبعث بهم اليه فيضرب اعناقهم على باب المدينه بدمشق .))
((قال حذيفة حتى انه يطاف بالمراءة فى مسجد دمشق بالثوب على مجلس مجلس حتى تاءتى فخذ السفيانى فتجلس عليه و هو فى المحراب قاعدا فيقوم رجل من المسلمين فيقول و يحكم اكفرتم بعد ايمانكم ان هذا لا يحل فيقوم فيضرب عنقه فى مسجد دمشق و يقتل كل من شايعه على ذلك فعند ذلك ينادى مناد من السماء يا ايها الناس ان الله عزوجل قد قطع عنكم مدة الجبارين و المنافقين و اشياءهم و ولاكم خير امة محمد صلى الله عليه فالحقوا به بمكة فانه المهدى .))
((قال حذيفة فقام عمر بن الحصين فقال يا رسول الله كيف لنا حتى نعرفه قال هو رجل من ولدى كانه من رجال بنى اسرائيل عليه عباءتان قطوانيتان كان وجهه الكوكب الدرى فى اللون فى خده الايمن خال اسود بن اربعين سنة فيخرج الابدال من الشام و اشباههم و تخرج اليه النجباء من مصر و عصائب اهل الشرق و اشباههم حتى ياتوا مكة فيبايع له بين الركن و المقام ثم يخرج متوجها الى الشام و جبرئيل على مقدمته و ميكائيل على ساقته فيفرح به اهل السماء و اهل الارض و الطير و الوحوش و الحيتان فى البحر و تزيد المياه فى دولته و تمد الانهار و تضعف الارض اكلها و تستخرج الكنوز كلها فيقدم الشام فيذبح السفيانى تحت الشجرة التى اغصانها الى بحيرة طبرية و يقتل كلبا.))
((قال حذيفة قال رسول الله صلى الله عليه و سلم فالخائب من خاب يوم كلب و لو بعقال قال حذيفة يا رسول الله يحل قتالهم و هم موحدون فقال رسول الله صلى الله عليه و سلم يا حذيفة هم يومئذ على ردة يزعمون ان الخمر حلال و لا يصلون .)) (243)
هرگاه سودان براى دست يافتن به عرب حركت كرد و در زمين اردن ، در اين موقع ، سفيانى قيام مى كند و در حالى كه سيصد و شصت هزار سوار در اختيار او هست ، مى آيد تا به شهر شام مى رسد و در بين راه تمام شهرها با او بيعت مى كنند، از جمله سى هزار تن از طايفه كلب با او بيعت مى نمايند. پس ، سفيانى لشكرى به عراق مى فرستد و در زوراء (ظاهرا بغداد باشد) صد هزار تن از جمعيت آن شهر را مى كشد. آنگاه از آنجا به سمت كوفه مى رود و كوفه را خراب مى كند. در اين موقع ، پرچمهايى از مشرق حركت مى كنند و رهبرى آنها را مردى به نام شعيب بن صالح به عهده دارد كه با سفيانى درگيرى پيدا مى كند و اسراى كوفه را نجات مى دهد. بعد از اين جريان ، لشكر ديگرى از جانب سفيانى به سمت مدينه حركت مى كند و سه روز آنجا را مورد تعدى و تجاوز قرار مى دهد . آنگاه به سمت مكه حركت مى كنند تا اينكه به سرزمين بيداء مى رسند. جبرئيل عليه السّلام از طرف خداوند ماءموريت پيدا مى كند و با اشاره به زمين ، تمام اين جمعيت را فرو مى برد مگر دو نفر كه خودشان را به سفيانى مى رسانند و او را از هلاكت لشكريانش آگاه مى سازند. مقارن اين وضع ، عده اى از قريش به قسطنطنيه مى گريزند و سفيانى از پادشاه روم مى خواهد كه آنها را تسليم وى كند. او هم اين كار را مى كند و پناهندگان را تسليم سفيانى مى نمايد و او همه آنها را در ابتداى شهر در دمشق گردن مى زند.
حذيفه گفت : سرانجام كار به جايى مى رسد كه زنها در مسجد جامع دمشق حركت مى كنند و محافلى تشكيل مى دهند و در حالى كه سفيانى در محراب نشسته است بعضى از زنان در دامن او مى نشينند. در اين موقع ، يك نفر بلند مى شود و فرياد مى زند:اى مردم ! اين عمل حرام است ، مگر كافر شده ايد؟ به امر سفيانى گردنش را مى زنند و هر كسى كه متابعت از اين شخص بكند او را مى كشند. پس ، در اين موقع منادى از آسمان فرياد مى زند:اى مردم روى زمين ! خداوند به زندگى ستمكاران خاتمه داد و منافقان و پيروان آنها از بين رفتند (حكومت باطل و اهل آن واژگون شد). خداوند براى شما فرمانروايى از آل محمد صلى الله عليه و آله معين فرموده كه در مكه است . بشتابيد و از دستورهايش پيروى كنيد و نامش ‍ مهدى است .
حذيفه گويد: عمر بن حصين برخاست و عرض كرد: يا رسول الله ! مشخصات او را براى ما بيان فرماييد تا او را بشناسيم . حضرت فرمودند: او مردى از فرزندان من است كه از نظر جسم و قواى جسمانى مانند اسرائيليان است . دو عباى سفيد پوشيده است ، صورتش مانند ستاره درخشان مى درخشد، در طرف راست صورتش خالى سياه است و از لحاظ سن به مرد چهل ساله اى مى ماند. مردانى از شام به نام ابدال و پيروانشان و نيز نجبا و ياران آنها از مصر و جمعيتى از مشرق حركت مى كنند تا اينكه به مكه معظمه مى رسند و در بين ركن و مقام با آن حضرت بيعت مى كنند. در اين موقع ، مهدى ما به طرف شام حركت مى كند در حالتى كه جبرئيل عليه السّلام پيشاپيش او و ميكائيل به دنبال او در حركت اند. موجودات آسمان و زمين - اعم از حيوانات دريايى ، پرندگان و چرندگان - از حكومت و قيام او خوشحال هستند. در دولت او نهرهاى آب زياد مى شود و زمين بركات خود را مضاعف مى كند و تمام گنجهاى نهفته آشكار مى گردد. او با لشكريانش به شام مى رسند و سفيانى را در زير درختى كه شاخه هاى آن به طرف درياچه طبريه است سر مى برند و طايفه بنى كلب را مى كشند.
حذيفه گويد: حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمودند: چه روز بدى است روز كلب . حذيفه عرض كرد: يا رسول الله ! چگونه مى شود با آنها جنگيد و حال آنكه آنها مسلمان اند؟ پيامبر فرمود: اينها در آن روز مرتد هستند و گمان مى كنند مشروبات الكلى حلال است و نماز نمى خوانند.
حضرت امام اميرالمؤ منين عليه السّلام خبر از قيام سفيانى و آمدنش به كوفه مى دهد و نيز مى فرمايد:
((اذا خرجت خيل السفيانى الى الكوفه بعث فى طلب اهل خراسان و يخرج اهل خراسان فى طلب المهدى فيلتقى هو والهاشمى برايات سود على مقدمته شعيب بن صالح فيلتقى هو والسفيانى بباب اصطخر فيكون بينهم ملحمة عظيمه فتظهر رايات السود و تهرب خيل السفيانى فعند ذلك يتمنى الناس المهدى و يطلبونه .)) (244)
در اين موقع سفيانى از كوفه قصد حمله به خراسان دارد و مردم خراسان در طلب حضرت مهدى (عليه السّلام ) به حركت در مى آيند و با سيد هاشمى ملاقات مى كنند در حالى كه پرچمهاى سياه در اهتزاز است (رايات جنات سيد حسنى ). پيشاپيش سپاه ، شعيب بن صالح قرار گرفته است و در جايى به نام اصطخر نبرد شديدى در مى گيرد كه لشكريان سفيانى از بين مى روند و آنگاه مردم تمناى ديدار حضرت مهدى (عليه السّلام ) را دارند.
نعيم بن حماد در كتاب فتن با سند صحيح از على عليه السّلام نقل مى كند كه آن حضرت فرمودند:
((والفتن اربع فتنة السراء و فتنة الضراء و فتنة كذا فذكر معدن الذهب ثم يخرج رجل من عترة الرسول عليه الصلوة و السلام يصلح على يديه امرهم )). (245)
فتنه (فتنه هاى آخر الزمان ) بر چهار قسم است : فتنه سراء، فتنه ضراء و فتنه كذا(ممكن است اشاره به فتنه هاى عقيدتى باشد). آنگاه اشاره به معدن طلا فرمودند. در اين هنگام ، مردى از آل رسول صلى الله عليه و آله قيام مى كند و امور مردم به دست پرقدرتش اصلاح خواهد شد.
نعيم بن حماد از على عليه السّلام نقل مى كند كه فرمودند:
((و اذا نادى مناد من السماء ان الحق فى آل محمد (صلى الله عليه و آله ) فعند ذلك يظهر المهدى على افواه الناس و يشربون حبه و لا يكون لهم ذكر غيره .)) (246)
هرگاه منادى از آسمان (جبرئيل عليه السّلام ) ندا در داد كه حق با آل محمد (صلى الله عليه و آله ) است ، در اين هنگام ، مهدى اين خاندان ظاهر مى شود كه همه مردم او را مى بينند و محبت نسبت به آن سرور در دلهاى مردم متمركز مى شود بطوريكه يادى از غير آن حضرت نمى كنند.
ابى اسحاق از امام اميرالمؤ منين عليه السّلام روايت مى كند كه فرمودند:
((نظر الى ابنه الحسين فقال ان ابنى هذا سيد كما سماه النبى صلى الله عليه و آله سيخرج من صلبه رجل يسمى باسم نبيكم يشبهه فى الخلق و لا يشبهه فى الخلق ثم ذكر قصة يملا الارض عدلا.)) (247)
آن حضرت نگاهى به حضرت امام حسين (عليه السّلام ) كردند و فرمودند: اين فرزند من سيد و آقاست چنانكه جدش او را سيد خوانده است (شايد اشاره به حديث ((الحسن و الحسين سيد اشباب اهل الجنة )) باشد). بزودى خداوند از نسل او مردى را بوجود مى آورد كه همنام (محمد) و از نظر ظاهر و قيافه شبيه پيامبر شماست اما از نظر اخلاق با او فرق مى كند(ممكن است اشاره به اختلاف برنامه كار باشد كه وجود مقدس رسول الله صلى الله عليه و آله ماءمور به ظاهر بود، اما حضرت مهدى عليه السّلام چون بايد جهان را اصلاح كند ماءمور به واقع است ).
سپس داستانى را كه زمين را پر از عدل مى كند، ذكر كرد.
هلال بن عمرو از امام اميرالمؤ منين عليه السّلام حديث مى كند كه آن سرور فرمودند:
((قال النبى صلى الله عليه و آله يخرج رجل من وراء النهر يقال له الحارث بن حراث على مقدمته رجل يقال له المنصور يواطى ء او يمكن لآل محمد كما مكنت قريش لرسول الله صلى الله عليه و آله وجب على كل مؤ من نصره او قال ((اجابته )). (248)
از رسول اكرم صلى الله عليه و آله وسلم شنيدم مردى از وراءالنهر كه او را حارث بن حراث مى گويند قيام مى كند. در پيشاپيش او مردى در حركت است كه نامش منصور است (يكى از نامهاى مبارك آقا حضرت مهدى روحى له الفداء منصور است ) و زمينه را براى حكومت آل محمد آماده مى سازد چنانچه قريش نسبت به رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم همين معامله را كردند (آماده ساختن زمينه پيشرفت ). فرمودند: بر هر مسلمانى واجب است او را يارى كند (يا دعوتش را اجابت نمايد).
محمد بن صامت مى گويد:
((قلت لاءبى عبدالله الحسين بن على عليهما السلام اما من علامة بين يدى هذا الامر - يعنى ظهور المهدى عليه السّلام - فقال بلى قلت و ما هى قال هلاك بنى العباس و خروج السفيانى والخسف بالبيداء قلت جعلت فداك اخاف ان يطول هذا الامرقان انما هو كنظام الخرز يتبع بعضه بعضا. (249)
از حضرت امام حسين عليه السّلام پرسيدم : آيا براى ظهور حضرت مهدى عليه السّلام نشانه هايى هست ؟ فرمودند: آرى . عرض كردم : چيست ؟ فرمودند: هلاكت بنى عباس ، قيام سفيانى (از شام ) و فرو رفتن در سرزمين بيداء (نزديكى مكه معظمه لشكريان سفيانى به زمين فرو مى روند). عرض كردم : فدايت شوم ، مى ترسم اين امر به طول انجامد. فرمودند: اين سه نشانه منظم يكى بعد از ديگرى خواهد آمد.
بخارى در كتاب خودش از عوف بن مالك از حضرت امام حسين عليه السّلام روايت كرده كه آن حضرت فرمودند:
اذا هدم حائط مسجد الكوفة مما يلى دار عبدالله بن مسعود (او دار عبدالملك ) فعند ذلك زوال ملك القوم و عند زواله خروج المهدى . (250)
هرگاه ديوار مسجد كوفه كه در جنب خانه عبدالله بن مسعود (يا خانه عبدالملك است ) خراب شد، در اين هنگام ، سلطنت دشمنان ما (كنايه از انقراض بنى العباس يا ديگران ) ساقط مى شود و در اين زمان است كه مهدى ما قيام مى كند
(اللهم عجل فرجه ) .

back page