سرداب سامراى مشرفه
يکى از افترائات مغرضين ودشمنان شيعه واعداى اهل بيت اين است که مى
گويند: شيعه معتقد است امام در سرداب غيبت کرده ودر سرداب باقى است
واز سرداب ظاهر خواهد شد وهر شب بعد از نماز مغرب بر در سرداب مى
ايستند تا ستارگان نيک آشکار گردند سپس متفرق مى شوند تا شب بعد.
ما در تکذيب وردّ اين افترا محتاج به هيچ گونه توضيح نيستيم ـ چيزى
که عيان است چه حاجت به بيان است ـ همه مى دانند که اينگونه
افترائات از امثال ابن خلدون وابن حجر، جعل وبر اساس انگيزه دشمنى
با شيعه وانحراف از اهل بيت، وتمايل به بنى اميه ودشمنان خاندان
رسالت است. اين نويسندگان وکسانى که بعد از آنها آمدند تا زمان ما
به جاى اينکه عقايد وآرارى شيعه را از خود واز کتابهايشان به دست
آورند به جعل وافترا پرداخته يا جعليّات وافترائات پيشينيان خود را
دست به دست گردانده وآنها را ملاک وميزان تحقيق در باره عقايد شيعه
ومعرفت آراى آنها قرار مى دهند وخود وديگران را گمراه مى سازند.
خيلى عجيب وبسيار شگفت انگيز است که به يک امّتى که هزاران نويسنده
عالى قدر آنها آراء وعقايدشان را صريحاً در تأليفات خود نگاشته
اند، نسبتى داده شود که در هيچ عصرى احدى از آنها، احتمال آن را هم
نداده است.
در مورد امامت واصول اعتقادى ديگر در کتابهاى کلام واعتقادات،
عقايد شيعه محفوظ ومضبوط است ودر موضوع غيبت در کتابهائى که از عصر
ائمه: وبعد از آن تأليف شده همه خصوصيّات آن مذکور شده ودر هيچ
کتاب ونوشته اى از اين افتراء اثر ونشانه اى نيست.
احديث نگفته امام در سرداب سامراء مخفى است بلکه کتب وروايات شيعه
وآن همه معجزات وکرامات که از آن حضرت در غيبت صغرى وکبرى نقل شده
وحکايات آنانکه به شرف درک حضورش در طول اين دو غيبت مشرف شده اند
همه اين نسبت را تکذيب مى نمايند. بلى در سامرا مشرفه سردابى است
که شيعه در آنجا به دعا ونماز وعبادت خدا وزيارت حضرت ولى عصر ـ
عجل الله تعالى فرجه ـ رفتار مى کنند نه براى اينکه امام در آنجا
مختفى وپنهان است، يا کسى امام را مقيم در آنجا بداند، بلکه براى
آنکه آن موضع معروف به سرداب ونواحى آن وحرم عسکريين منازل ومساکن
شريفه وخانه ها ومحل ولادت آن حضرت وبُروز بعضى معجزات بوده است
وتجديد خاطرات آن اعصار وياد آن ازمنه که امام عصر وپدرش وجدش در
آن بيوت شريف که از آن جمله همين دار معروف به سرداب است، خدا را
پرستش مى کردند ومحل آمد وشد شيعه ومحبّان اهل بيت بوده، در همان
مقامات ومواقف شريفه به مدلول (فى بيوت أذن
الله أن ترفع ويذکر فيها اسمه يسبح له فيها بالغدو الاصال)(1)
(خانه هايى را خدا اجازه داده که آنجا رفعت يابد ودر آنجا ذکر نام
خدا شود وصبح وشام تسبيح وتنزيه ذات پاک او کنند) مناسب است.
چنانچه منازل ومقامات ديگر نيز هست که مورد احترام شيعه است براى
آنکه معلوم شده آن حضرت آن اماکن را مشرف به قدوم خود فرموده است
(مانند مسجد جمکران قم).(2)
عمر بسيار طولانى
يکى از مطالبى که همواره بشر در جستجو وتحصيل آن بوده، طول عمر
وزندگى است; طول عمر توأم با سلامتى وتوفيق از نعمتهائى است که
ارزش آن را نمى توان معين کرد، غريزه حب به ذات، حب بقاء وغرائز
ديگر انسانها را عاشق ودل باخته طول عمر ساخته وآنها را وادار مى
سازد که در اين راه منتهاى سعى وتلاش را انجام دهند تا بلکه مدّتى
اگر چه کوتاه باشد اين ريسمان عمر را بلندتر سازند.
آنچه فحص ومطالعه در اطراف اين موضوع نشان مى دهد اين است که امکان
عمر بسيار دراز همواره مورد قبول بوده وتا کنون کسى عدم امکان
وامتناع آن را عنوان نکرده است.
ما نخست امکان طول عمر را از نظر علوم ودانشهاى عصرى مانند علم
پزشکى وعلم زيست شناسى، واطلاعاتى که از احوال ساير مخلوقات داريم
با مقايسه انسان به آنها مورد توجه قرار مى دهيم وسپس مراجعه به
اديان آسمانى نموده در امکان وصحت آن از نظر عقايد دينى سخن مى
گوئيم.
طول عمر از نظر دانش وعلم
از نظر علوم امروز بايد دانست که علم، امکان طول عمر را کاملاً
تأييد کرده وکوشش بشر را در اين راه کوشش نتيجه بخش وموفقيّت آميز
ولازم مى شناسد وبراى طول عمر حدّ واندازه اى معلوم نمى کند.
علم مى گويد: تقليل متوفىات ومرگ وميرها، وطولانى ساختن عمر وارد
يک مرحله عملى شده وبا کمال سرعت رو به تکامل است وحدّ متوسط عمر
در کمى بيشتر از يک قرن از 47 به 74 رسيده است.
دکتر (الکسيس کارل) در سال 1912 ميلادى موفق به نگهدارى يک مرغ به
مدّت سى سال شد، در حالى که زندگى مرغ حد اکثر از ده سال تجاوز نمى
کند.(3)
هشتصد سال زندگى
دکتر (هنرى الحيس) مى گويد: بايد حدّ متوسط مرگ ومير عمومى را به
حدّ مرگ ومير اطفال کمتر از ده سال رسانيد واگر اين مسأله عملى
شود، انسان آينده، هشتصد سال زندگى خواهد کرد.(4)
دانشمندان هنوز در تعيين مرز قاطع (زندگى طبيعى) بشر به موفقيّتى
نرسيده اند.
مرز منطقى زندگى به نظر دانشمندان تفاوت دارد (پاولوف) مرز طبيعى
حيات انسان را 100 سال مى دانست (مچنيکوف) آن را 150 تا 160 قلمداد
مى کرد.
پزشک ودانشمند مشهور آلمانى موسوم به (گوفلاند) معتقد بود که مدّت
عادى زندگى بشر 200 سال است.
فيزيولوژيست مشهور قرن نوزدهم (فلوگر) آن را تا 600 سال
و(روجربيکن) انگليسى تا 1000 سال قلمداد کرده اند.(5)
ولى هيچيک دليلى بر اينکه اين مرزها مرز قاطع باشد که از آن تجاوز
نکند ارائه نمى دهند.
به عقيده دانشمند روسى (ايليا مچنيکوف) پزشک وفيزيولوژيست، ياخته
ها وسلولهاى بدن انسان که تقريباً شصت تريليون مى باشد از سموم
ترشح شده توسط باکتريهاى سمى روده مخصوصاً روده بزرگ (که در آن
روزانه 130 تريليون ميکروب زاده مى شود) مسموم مى شوند.
بسيارى از اين باکتريهاى زيانى به بدن نمى رسانند ولى بعضى از آنها
سمّى هستند.
اينها بدن را از داخل توسط سمهائى که توليد مى کنند (مانند گازهاى
فنل واندل) مسموم مى سازند; احتمالاً ياخته ها وبافتهاى سازنده بدن
در اثر اين مسمويّت به پيرى زود رس دچار مى شوند، وقتى ياخته پير
شد، به سختى مى تواند نيازهاى حياتى را رفع نمايد ودر تکثير آن
اختلال پديد آمده وسپس مى ميرد.(6)
پروفسور (اسميس) استاد دانشگاه کلمبيا مى گويد: حدّ وحصر سن، مثل
ديوار صوتى است، همانطور که ديوار صوتى امروزه شکسته شده، اين
ديوار سن نيز روزى خواهد شکست.(7)
هفتاد هزار سال عمر
آزمايشاتى که بر روى بعضى از حيوانات ريز آبى انجام شده عُلما را
به امکان تغيير دوران حيات اميدوار نموده وهمچنين دانشمندان در روى
مگسهاى ميوه ها آزمايشهائى نمودند که در نتيجه عمر آنها نهصد برابر
عمر طبيعى گرديد.(8)
بنا بر اين اگر اين امتحان بر روى انسان با موفقيّت عملى شود وعمر
طبيعى انسان را هشتاد سال فرض کنيم، امکان طولانى کردن عمر تا
هفتاد ودو هزار سال ثابت مى شود.
همچنين در روى نسوج بعضى حيوانات، مطالعاتى جريان دارد که کاملاً
بشر را در اين زمينه به آينده خوش بين نموده وانتظار مى رود که در
آينده طول عمر وبازگشت نيروى جوانى در دسترس همگان قرار بگيرد.
بسيارى از علما به مسأله اعاده نيروى جوانى بيشتر توجه دارند تا به
مسأله طول عمر; زيرا از مسأله طولانى ساختن وادامه حيات در شرايط
مخصوصى به هر مقدار خود را فارغ مى دانند ودر حقيقت آن را حلّ شده
وعملى مى شمارند فقط مى گويند: بايد فکرى براى پيرى کرد وسِرُمى
تهيه نمود که از پيرى جلوگيرى کند; زيرا عمر هر چه طولانى شود اگر
با زحمت پيرى توأم شود لذّت بخش نيست.
بلکه بعضى پزشکان قدم را فراتر گذارده ومبالغه کرده مى گويند:
اصلاً مرگ از قواعد حتمى اين عالم نيست(9)
ومرگ نه مولود طول عمر ونه نتيجه پيرى است; بلکه مرگ نتيجه بيمارى
ورعايت نکردن قواعد حفظ الصحه وبهداشت بدن وسلامت مزاج است که اگر
انسان بتواند بر عواملى که مزاج را تحت تأثير قرار مى دهند مسلّط
شود، مى تواند مرگ را مهار نمايد.
اين عوامل عبارت است از صحت مزاج پدر ومادر، وپدر ومادر آنها
واطلاع آنان به قواعد صحى وبهداشتى توليد مثل، آداب نکاح، اعتدال
مزاج مادر در ايام حمل، رعايت دستورات بهداشتى در دوره باردارى
وهنگام رضاع وشير دادن، حسن تربيت فرزند، مساعدت محيط وهوا، رعايت
اعتدال در خواب واستراحت، کار ومعاشرت وانتخاب جامه وپاى افزار،
مصاحبت با مردمان صحيح الاخلاق ومستقيم، ايمان به خدا وامنيّت،
صفاى باطن وتنزّه آن از عقائد خرافى وباطل، استفاده از غذاهاى سالم
وخوددارى از صرف مسکرات ونوشابه هاى الکلى وشرايط ديگر از اين قبيل
که چون بيشتر اين عوامل تحت کنترل انسان نيست ناچار مغلوب شده
وتسليم مرگ مى شود.
احصائيه ها وآمارهائى که راجع به تعداد متوفىات وتفاوت آنها به حسب
شغل وحرفه ومحيط ومسکن از طرف شرکتهاى بيمه منتشر مى شود ثابت مى
کند که اختلاف اعمار بشر مربوط به يک سلسله عوامل خارجى است که هر
چه اين عوامل کمتر شود، عمر طولانى تر مى شود. چنانچه مکرّر ديده
شده اشخاصى متجاوز از صد وپنجاه، صد وشصت، صد وهفتاد ودويست وبيشتر
زندگى کرده اند، ودر همين عصر، ما اشخاصى را مى شناسيم که سن آنها
از صد وپنجاه متجاوز است، واين نيست مگر در اثر آنکه عوامل کشنده
کمتر به سراغ آنها رفته است.
خلاصه سخن اين است که: امکان عادّى طول عمر در جهان علم صد در صد
مورد قبول وغير قابل انکار است.
براى اينکه معلوم شود تعجبى که ما از عمر بسيار طولانى مى نمائيم
معلول اُنس وعادت به عمرهاى کوتاه است، در سخن يک پزشک انگليسى دقت
فرمائيد، اين پزشک مى گويد: اگر منطقه کانال پاناما که مشهور به
بيماريهاى فراوان است از ساير نقاط جهان جدا شود وما در آنجا زندگى
کنيم واز سرگذشت مرگ وزندگى در ساير نقاط بى اطلاع باشيم خواهيم
گفت: کثرت وَفَيات در اين منطقه وکوتاهى عمر از امور معين به حکم
طبيعت است وتغيير آن از دسترس علم خارج است; پس معلوم مى شود که
جهل ما به اسباب بعضى از بيماريها مانع از تقليل وفيات وطولانى شدن
عمر است وهر کس در اين نظر با من مباحثه کند (وکثرت ميزان وفيات
وعمرها را در حدّى ثابت بداند) از او مى پرسم:
کدام دوره از دوره هاى عمر ثابت است؟
دوره عمر در هند يا در نيوزيلند يا آمريکا يا در منطقه قنال؟
وکدام پيشه وشغل است که دوره عمر در آن ثابت است؟
آيا پيشه وشغل است که دوره عمر در آن ثابت است؟
آيا پيشه فلکى وستاره شناس که وفيات آن 15 تا 20 در صد زير حدّ
متوسط است؟ يا وکالت دادگسترى که وفيات آن 5 تا 15 در صد فوق متوسط
است؟ يا تنظيف شبکات که وفيات آن 40 تا 60 در صد فوق متوسط است؟
اينها مثالهائى از تفاوت بسيار در متوسط وفيات به حسب مشاغل وپيشه
ها است. بعلاوه ما ادله بسيار ديگر نيز داريم که دلالت دارد بر
تغييرات مهم در دوران حيات به وسائل صناعى سپس آزمايشهائى را که
روى بعضى حيوانات شده وهمه ناجح وموفقيّت آميز بوده شرح داده است.(10)
طول عمر از نظر اديان
اديان همه به اتفاق از عمر بسيار طولانى جمعى از افراد بشر خبر
داده اند.
تورات کتابى که با همين وضع تحريف شده مورد اعتماد يهود ونصارى
است، در سفر تکوين اصحاح5، آيه5 و8 و11 و14 و17 و20 و27 و31 ودر
اصحاح،(11)
آيه 29 واصحاح11 آيه10 تا 17 ودر موارد ديگر، افرادى را از
پيغمبران وديگران نام برده وعمرهاى طولانى هر يک را که متجاوز از
چهار صد وششصد وهفتصد وهشتصد ونهصد بوده، به صراحت بيان داشته
است9.
علاوه بر اين معتقدند که (ايليا) براى اينکه اَلَم مرگ را نبيند
زنده به آسمان مرفوع شد و(آدام کلارک) مفسر مى گويد: شکى نيست در
اينکه ايليا زنده به آسمان مرفوع شد.(12)
اديان باستانى ديگر (اگر چه صحت بعضى از آنها در اصل معلوم نيست يا
معلوم البطلان است) مثل زرتشتى وبودائى نيز از عمرهاى طولانى جمعى
از افراد بشر خبر داده اند وهمه قائل به طول عمر، بلکه بقاى حيات
اشخاصى تا اين زمان هستند.
دين مقدس اسلام
در دين اسلام امکان عمر طولانى يکى از مسائل مورد اتفاق مى باشد
وقرآن مجيد در نهايت صراحت از عمر طولانى نوح در سوره عنکبوت آيه14
خبر مى دهد (فلبث فيهم ألف سنة الاّ خمسين عاماً) که فقط مدت
اشتغال نوح پيغمبر ـ على نبينا وآله وعليه السلام ـ به دعوت قوم
پيش از طوفان به صريح اين آيه نهصد وپنجاه سال بوده است واگر
سالهاى پيش از دعوت وسالهاى بعد از دعوت را به حساب بياوريم چه
مقدار مى شود، خدا عالم است.
وعموم مسلمانان اتفاق دارند که عيسى وبلکه خضر وادريس والياس زنده
هستند وعيسى در آخر الزمان به زمين خواهد آمد وبه حضرت مهدى (عليه
السلام) در نماز اقتدا خواهد کرد.
از نظر تاريخ نيز عمر طولانى مورد تأييد است وتواريخى که در دست
داريم، اشخاص بسيارى را نشان مى دهند که از عمر طولانى وزندگى بلند
برخوردار شده اند.
يکى از کتابهائى که به خصوص در تاريخ زندگى وشرح احوال معمّرين
نگاشته شده ويکى از مآخذ ومصادر وکتب مهم تراجم ورجال به شمار مى
رود کتابى است که ابو
حاتم سجستانى (متوفى 350) به نام (المعمّرون) تأليف کرده است، اين
کتاب که اخيراً هم با فهرست واسلوب عالى طبع شده سوابق تاريخى طول
عمر را بطور کامل ومبسوط روشن مى سازد.
نتيجه:
ما از هر نظر که ملاحظه کنيم حتى تواريخ عهد باستان را هم اگر جلو
بياوريم يا علم قديم وفلسفه يونان را مستند قرار دهيم ويا آنکه به
علوم جديد اعتماد نمائيم ويا به اخبار انبيا وپيامبران اتکا
واستناد نمائيم، همه امکان طول عمر ووقوع آن را تصديق واثبات مى
نمايند وآن را خارق عادت واعجاز يعنى بيرون از قوانين ونواميس
طبيعى عالم نمى شمارند.
بله چون افرادى که عمر طولانى کرده اند نادرند قدرى نامأنوس وجالب
توجه است. در صورتى که از نظر علمى بايد گفت اين عمرهاى کوتاه خلاف
سنن خلقت وقواعد اصلى عالم طبيعت است واگر عوارضى که گفته شد مانع
نبود بايد عمر کوتاه خلاف عادت شده باشد.
اما طول عمر حضرت ولى عصر
ما مى گوئيم اصلاً طول عمر ايشان اگر چند هزار سال ديگر وبلکه
بيشتر نيز بر آن افزوده شود نبايد مورد حرف ومحل شبهه باشد; زيرا
امکان ذاتى وامکان وقوعى طول عمر ثابت ومسلّم است، حال ما چه امکان
طبيعى طول عمر ووقوع آن را ثابت کنيم (چنانچه ثابت است) وچه امکان
آن را ثابت ندانيم وعمر طولانى را يک امر خارق العاده ومعجزه
بشماريم، در مورد طول عمر ايشان اگر ايمان به خدا وقدرت وتوانائى
وصحت نبوات داريم نبايد ترديد کنيم.
مسأله طول عمر آن حضرت مسأله اى است که صدها حديث بر آن دلالت دارد
ومشيّت ازلى الهى بر آن تعلق گرفته است.
هر کس خدا را قادر وتوانا مى شناسد، بايد آن را باور کند وهر کس
العياذ بالله خدا را عاجز مى شمارد وعجز را نقص واز صفات سلبيه حق
نمى داند، هر چه دلش مى خواهد بگويد; اما مى گوئيم عجز، نقص است
وناقص، محتاج است ومحتاج واجب الوجود نمى باشد.
حضرت صاحب الامر ـ عجل الله تعالى فرجه ـ را در اين دوران عمر
طولانى مکرّر مردمان بزرگ که از صفاى باطن واستعداد خاص بهره مند
بوده اند، زيارت ومشرف به ملاقات ونعمت ديدارش شده اند.
در اين موضوع سخن از امکان طول عمر وعدم امکان بى مورد است وبه نظر
ما اصلاً از ابتدا بى جهت جواب اين سؤال را در مباحث راجع به طول
عمر آن حضرت وارد کرده اند.
آنکه فرضاً مى گويد طول عمر محال عقلى است وعقلاً امکان ناپذير
است، يا مى گويد محال طبيعى است، بايد برهان ودليل بياورد، مع ذلک
ما ثابت کرديم که عمر بسيار طولانى نه محال عقلى وذاتى است ونه
استحاله وقوعى در آن فرض مى شود ونه محال طبيعى است.
باز مى گوئيم: ما آنچه را از گفتار دانشمندان ونتايج کاوشها
وآزمايشهاى علمى علماى غرب نقل کرديم براى روشن شدن ذهن بعضى از
صاحبان افکار سطحى وافراد کم اطلاع بود که بدانند امکان طبيعى طول
عمر مورد قبول علماى بزرگ شرق وغرب است.
اما در مورد طول عمر امام زمان ـ أرواحنا فداه ـ فرضاً هم امکان
طبيعى طول عمر ثابت نباشد، تکيه ما بر قدرت خدا واراده بارى تعالى
ست واز اينکه طول عمر آن حضرت خارق العاده هم باشد، هيچ شبهه اى را
وارد نمى دانيم. زيرا مسأله خارق عادات وايمان به معجزه اساس قبول
وپذيرش نبوات است.
تمام معجزات پيغمبران امور خارق العاده است واين کسانى که در اين
موضوع استبعاد مى کنند، در مورد معجزات حرفى ندارند وتسليم هستند.
چه فرق مى کند، احياء موتى وزنده کردن مردگان وتبديل عصا به ثعبان
وپيدايش ناقه از سنگ ونزول مائده از آسمان وسخن گفتن کودک در
گهواره وولادت عيسى بدون پدر با عمر بسيار طولانى.
اگر امکان طبيعى طول عمر را علم تصديق مى کند، امکان طبيعى بعضى از
معجزات را تصديق نکرده است پس چگونه در آن شک مى کنيم با اينکه اين
را قبول داريم.
ما مى گوئيم به هر حساب که باشد، ايراد يا استبعاد طول عمر حضرت
قائم آل محمد ـ عجل الله تعالى فرجه ـ بى وجه است واگر تمام عُقلا
جمع شوند وبخواهند در ايراد به طول عمر آن حضرت يک سخن خردپسند
ودليل معقولى درست کنند ممکن نيست.
خدا فرموده وپيغمبر خبر داده وائمه طاهرين هم مژده داده اند که
حضرت حجت عصر، فرزند حضرت امام حسن عسکرى (عليه السلام) همان کسى
که در بامداد روز نيمه شعبان سال 255 عالم را به نور جمال خود
منوّر ساخت، بعد از غيبت بسيار طولانى که مردم در امر آن حضرت در
حيرت وسرگردانى واقع مى شوند واکثراً به شک وترديد مى افتند وعالم
پر از ظلم وجور وفشار وناراحتى وفساد وانواع نگرانيها مى شود ظهور
مى فرمايد وجهان را پر از عدل وداد مى کند ودر دنيا يک حکومت جهانى
تشکيل مى دهد وقانون واحد اسلام را همه جا اجرا مى سازد ودر سراسر
عالم عدالت اجتماع وبر اساس تعاليم قرآن برقرار مى نمايد.
با اينکه اين بشارتها قطعى ومسلّم ومتواتر است، خداوند هم بر هر
کار قادر وتوانا است ديگر جاى شبهه وشک وترديد نيست.
اين استبعادات طول عمر وسرّ غيبت همه از وساوس شيطان است وچنانچه
توضيح داده شد به هر نحو که در طول عمر نظر بدهيم، استبعاد طول عمر
حضرت صاحب الزمان ـ عجل الله تعالى فرجه ـ صحيح نيست. علم وعقل
ونقل وقرآن واحاديث وکتابهاى دينى ملل ديگر وآراء ونظر دانشمندان
قديم وجديد وتجربه، همه پشتيبان ومؤيد عقيده ما مى باشند.
تفاوت واختلاف مخلوقات در عمر وطول عمر بشر وقياس آن
با است
بايد در نظر داشت که در عالم آفرينش از مجرّدات ومادّيات وانواع
وافراد آنها مخلوقات استثنائى(13)
ومنفردى وجود دارد که بين آنها وموجوداتى که با آنها در يک رشته
وتحت يک نوع يا فصل مى باشند فاصله وتفاوت بسيار ديده مى شود وچون
اُنس ما با همان موجودات يک نواخت وکم تفاوت است، در نظر ما وجود
اين افراد آن هم در صورتى که فاصله وتفاوت زياد باشد استثناء وشگفت
انگيز است.
خواه اين فاصله واستثناء از جهت طول يا عرض يا حجم يا وزن يا
خصوصيات معنوى وروحى وجهات ديگر باشد وخواه بر ما علّت آن استثناء
معلوم باشد وآن را تحت يک قانون از قوانين ظاهرى يا خفى بشناسيم يا
علّت آن بر ما معلوم نباشد.
از کرات آسمان وستارگان گرفته تا ذرّه واتم، هر کجا برويم يک عده
استثنائاتى مى بينيم، يعنى موجوداتى را مى بينيم که نسبت به
موجودات ديگر از نوع خود واجد يک خصوصيّت استثنائى وجالب مى باشند.
استثناء در کرات
شما از ستاره شناسان وعلماى هيئت که از احوال ميلونها ستاره
ومنظومه وکهکشان وفواصل ستارگان وابعاد وحجم وقطر آنها کم وبيش
اطلاعاتى دارند بپرسيد که آيا در اين قوانينى که شما کرات وکواکب
ونجوم را تحت سيطره آنها شناخته ايد موارد استثنائى که شما هنوز به
کشف قانونى که بر آن حاکم است نايل نشده باشيد هست يا نه؟
بپرسيد تا جواب مثبت بشنويد.
آيا تفاوتهائى که در بين اين مخلوقات عظيم از جهت حجم وقطر ووزن
وجود دارد حد وحصر معينى دارد يا نه؟
يقيناً جواب مى دهند حدّ وحصر معين ندارد.
مثلاً تفاوتى که زمين ما با (سديم المرأة المسلسله) دارد از جهت
حجم وقطر ووزن با حساب هيچ محاسبى (غير از خدا) معلوم نمى شود
وبراى اينکه تا حدى اين تفاوت نزديک به ذهن شود، تفاوت بين آفتاب
و(سديم المرأة المسلسله) را بايد در نظر بگيريم. حجم آفتاب را
علماى هيئت نسبت به حجم سديم المرأة المسلسله مثل حجم يک ذره از
ذرات نور آفتاب که از پنجره اى به داخل اطاقى بتابد نسبت به خود
آفتاب برآورد کرده اند يعنى آن ذره چقدر از آفتاب کوچکتر است،
آفتاب با آن عظمت به همين قدر از سديم مرأه مسلسله کوچک تر است آن
وقت زمين ما که حجمش يک ميليون وسيصد هزار بار کمتر از آفتاب است
در جنب سديم چه خواهد بود؟! واگر کسى بخواهد حجم سديم مرأه مسلسله
را نسبت به آفتاب بفهمند، طول قطر آفتاب را که يک ميليون و390 هزار
کيلومتر است با طول قطر سديم که سى هزار ميليون سال نورى است
مقايسه نمايد.
آيا اين تفاوت بين زمين ما وسديم ها واز آنها بزرگ تر از کجا است؟
وآيا کسى مى تواند بگويد ما نمى توانيم اين همه تفاوت وفاصله
واختلاف را در اين دو کره قبلو کنيم؟
آيا چطور است که بطور استثناء در ميان سيارات منظومه شمسى فقط اين
زمين ما وبه احتمالى هم مريخ صالح از براى پيدايش حيات شد در حالى
که سيارات ديگر اين صلاحيّت را ندارند وشايد ميليونها ستاره ديگر
نيز فاقد اين صلاحيّت باشند؟
استثناء واختلاف عمر در دنياى اتم
مىگويند: در جهان اتم مزونهائى يافت مى شوند که يکى پس از رهائى از
مرکز، عمرش يکهزارم ثانيه است ومزونى ديگر به نام هايرون عمرش ده
ميليارِديُم ثانيه است، يعنى بى نهايت کمتر وکوتاه تر آيا اين
اختلاف را اگر ديروز که بشر به دنياى اتم آشنا نبود، به شما مى
گفتند باور مى کرديد؟ يقيناً نه. ولى امروز آن را يک موضوع مسلّم
فيزيکى مى دانند.(14)
استثناء واختلاف در عالم گياه ودرخت
در عالم نبات نيز استثنائات عجيب وحيرت افزا، فراوان به چشم مى
خورد در ميان اشجار ودرختان، درختانى ديده شده اند که از جهت طول
يا تنومندى وقطر يا طول عمر فوق العاده اسباب تعجب گرديده اند مثل
درخت (ارز) لبنان ومثل درختى که در آمريکا است وبه عربى آن را (ام
الاجمه) مى نامند، يعنى مادر جنگل. اين درخت از بزرگ ترين درختهاى
آمريکا است، درازى آن را بيشتر از سيصد قدم ذکر کرده اند سياحان
تازه حالا چهار صد قدم مى گويند، قطر ساق آن نزديک به زمين سيصد
قدم وکلفتى پوستش به عرض هجده انگشت.
در اسکاتلند (اکس) انگليس در عمر بعضى از درختها تأمل کرده ديده
اند از سيصد سال بيشتر است. يکى از فضلاء، محيط يکى از اشجار را
اندازه گرفته تقريباً نود قدم بوده واز روى نسبت آن به کوچک ترين
درخت از همين نوع عمر آن را پنج هزار سال معين کرد.
در کاليفرنيا درخت کاجى است به طول سيصد قدم که محيط آن سى قدم مى
باشد وعمرش شش هزار سال است.
غريب تر از اينها درخت (عندمى) است در شهر اورتاوا در جزيره تنزيف
که يکى از جزاير کانارى مى باشد در درياى اتلانتيک (جزاير مزبور به
جزاير خالدات معروف است)(15)
اين درخت محيطش بقدرى است که اگر ده نفر دور آن دستهاى خود را باز
کنند بطورى که سرانگشتهاى آنها به هم برسد باز به تمام ساق آن
احاطه نمى نمايد وصاحب (الايات البينات) مى گويد: حال که سال 1882م
است (سال تأليف کتاب الايات البينات) 482 سال مى باشد که جزيره
مزبور کشف شده وآن درخت عظيم در وقت کشف جزيره به همين حال بوده که
حالا هست وهيچ تفاوت وتغييرى در منظر آن پيدا نشده وچون نموّ
اينگونه درختها بطييء وکند است که از نمو درختهاى کوچک از همين نوع
معلوم مى شود، در اين صورت خدا مى داند چقدر قرون ودهور گذشته تا
درخت عندم اورتاوا، به اين عظمت وقطر رسيده ويکى از علماى نبات
شناس در تعيين عمر اين درخت اظهار عجز کرده مى گويد: فهم وادراک
بشر از کشف اين سرّ قاصر است ونمى تواند به تقريب هم بفهمد که عندم
اورتاوا چند سال عمر کرده همين قدر معلوم ومسلّم است که اين نهال
کهنسال قرنها پيش از خلقت انسان در کار نشو ونما بوده وزندگانى
درازى نموده تا به اين قد وقواره رسيده است. مؤلف (الايات البينات)
مى گويد: عجيب تر وغريب تر از اين جمله آن است که عندم را علماى
علم نبات وگياه شناسى از صنف درخت نمى دانند بلکه از جنس گياه مى
شمارند واز نوع رستنيهاى ذنبقى يعنى به قول معروف آنها که پياز
دارد مثل سنبل ونرگس مى دانند. در اين صورت بايد در عندم اورتاوا
ديد واز اين ذنبق، اقلاً شميم قدرت آفريننده داناى توانا را شنيد
که دل هر روئيده ودرون هر پياز زنبق، خزائه اسرار حکمتهاى محقق او
است.(16)
آيا مى دانيد درختهائى که گوشت خوارند وجود دارند، وطيور وحيوانات
بلکه انسان را شکار مى کنند؟
باز هم در عالم نبات، مى دانيد که در درياها ذرات ژلاتينى هستند که
با جذب کلروفيل جزء عالم گياهان محسوب مى شوند وعمرشان از ثانيه هم
کمتر است ودرختانى در مناطق استوائى وجود دارند که مى گويند اگر
رطوبت پاى آنها نخشکد الى الابد جوانه وشاخه به اطراف مى فرستند
وبراى هميشه زنده اند.(17)
در (لامبارديا) درختى است که ارتفاع آن صد وبيست قدم ومحيط آن 23
قدم وعمرش متجاوز از دو هزار سال است ودر (برابورن کنت) درختى است
که در حدود سه هزار سال عمر آن را تخمين زده اند، همچنين درختى هست
از نوع (تکسوديوم) و(سيتشيوم) که در حدود شش هزار سال عمر دارد.(18)
بازده يک دانه گندم را تا بيشتر از هفتصد دانه نشنيده بوديم ولى
همه در روزنامه ها خوانديم که در مزرعه (کره بند) بوشهر از يک دانه
بيش از چهار هزار دانه به دست آمد ومورد تعجب تمام مهندسان کشاورزى
گرديد با اينکه حدّ متوسط بازده يک دانه گندم در حدود چهل دانه
است.
پاورقى:
(2)
ما در کتاب (منتخب الاثر) ص371 و372 و373 نيز اين موضوع را
متعرض شده ايم ومحدث نورى نيز در (کشف الاستار) وديگران هم
متعرض شده اند.
(5)
مجله دانشمند، شماره مسلسل 61.
(6)
مجله دانشمند، شماره مسلسل61.
(7)
اطلاعات، شماره 11805.
(8)
الهلال، شماره5، سال38، ص607 ومنتخب الاثر، ص278.
(9)
البته بر طبق آيات صريح قرآن مجيد، مرگ از سنن عالم وقواعد
حتمى است واين اظهار نظر پزشکان مبالغه واغراق است.
(10)
الهلال، شماره5، سال38، مارس1930 ومنتخب الاثر، ص277 و278.
(11)
رجوع شود به ترجمع تورات از لغت عبرانى وکلدانى ويونانى به
لغت عربى، طبع بيروت، سال 1870 / م.
(12)
رجوع شود به کتاب اظهار الحق، ج2، ص124.
(13)
البته غرض از تعبير استثنائى ومنفرد در اينجا اين نيست که
استثناء بر اساس قاعده وقانونى نيست ومثل استثنائات عرف ما
تبعيض بى جهت وبى مصلحت باشد، بلکه اين استثنائات نيز طبق
نواميس خاصه وسنن الهى ظاهر مى شود واطلاق استثناء بر
اينگونه پديده ها از جهت اين است که به حسب معتاد وسابقعه
واطلاعات ما به ندرت ديده مى شوند. از نظر ما ظهور فلان
ستاره يا حادثه جوّى يک امر استثنائى وبى سابقه است اما از
نظر کسى که به اوضاع واحوال وحرکات ستارگان ومنظومه ها
عالم است يک امر با سابقه است که مکرّر در دوران صدها هزار
سال جهان روى داده است.
(14)
نور دانش، شماره6، دوره جديد، سال پنجم.
(15)
درخت عندم را درخت (دم الاخوين) و(دم الثعبان) نيز گويند
وفارسى (دم الاخوين) و(دم الثعبان) (خون سياوش) و(خون
سياوشان) است وظاهراً عندم، بضم باشد.
(16)
پيک ايران، شماره1152.
(17)
نور دانش، شماره6، دوره جديد، سال5.
(18)
الله والعلم الحديث، ص96.