مقدمه
اين مجموعه، مطالب ومقالاتى است پيرامون شخصيت وغيبت وظهور حضرت
ولى عصر الحجة بن الحسن ـ أرواح العالمين له الفدا ـ که اين کمترين
خدّام بندگان درگاه آن ولى اعظم بر اساس مآخذ ومصادر معتبر شيعه
واهل سنت در فرصتهائى نگاشته ام.
براى اينکه يکجا در دسترس علاقمندان قرار بگيرد پس از تجديد نظر در
اين کتاب جمع آورى کردم.
اميد است منظور نظر کيميا اثر چاکران آستان ولايت مدار وعاکفان
عتبه مقدس آن غوث زمان وقطب جهان ـ عجل الله تعالى فرجه الشريف ـ
واقع شده واين بضاعت مزجاة وران ملخ را از اين بنده حقير قبول
فرمايند.
فان الهدايا على مقدار مهديها
15 ـ محرم الحرام 1389 هـ. ق ـ
بامداد ميلاد
قال الله تعالى: (ونريد أن نمنّ على الذين
استضعفوا فى الارض ونجعلهم أئمة ونجعلهم الوارثين).
بامداد مبارک وفرخنده وپر ميمنت روز پانزدهم شعبان سال دويست
وپنجاه وپنج هجرى طلوع مى کرد، در امامت سراى حضرت امام حسن عسکرى
(عليه السلام) شور وهيجان وشوق وانتظار شدت مى يافت. ملائکه در
آنجا بيش از هر وقت ديگر آمد ورفت داشتند. انوار رحمت الهى در تابش
ولُمعان وفروغ فرّو شکوه ايزدى درخشان بود.
در ملا اعلى فرشتگان وکروبيان عالم بالا از نوزادى که هم اکنون در
خاندان نبوت وولايت، قدم به عرصه اين جهان خواهد گذاشت وچهره
نورانى وشمائل محمدى خود را به عالميان نشان خواهد داد، در سخن
بودند.
بهشت را زينت مى کردند تا محافل جشن ومجالس انس وذوق ملکوتى بر پا
کنند. غريو شادى، نغمه هاى روح بخش وطرب انگيز حور العين، بهشتيان
را غرق در حظوظ روحانى کرده بود.
از شب نيمه شعبان دقايقى چند بيشتر باقى نمانده بود دقايقى که آرام
آرام مى گذشت وبراى آنها که منتظر بودند بقدر سالها بود.
سرانجام شب به دقيقه آخرين رسيد وثانيه شمارى شروع شد، ثانيه ها هم
با کندى يکى پس از ديگرى گذشتند ناگاه نورانيّت وروشنى فوق العاده
اى که بر نور چراغها غالب شد، همه را از تولّد نوزاد بشارت داد.
نوزاد به دنيا آمد وآخرين رهبر عالم بشريت ـ ولى الله اعظم ـ با
جمال جهان آراى خود گيتى را مزين وروشن ساخت.
نرجس غرق در افتخار ومباهات گشت، بانگ تکبير وتحميد وتسبيح توأم با
فريادهاى شادى وتهنيت وهلهله طنين انداز گشت.
نوزاد سر به سجده گذاشت وبه يگانگى خدا ورسالت پيغمبر (صلى الله
عليه وآله وسلم) وامامت پدران بزرگوارش شهادت داد وبا صدائى خوش
وروح افزا اين آيه مبارکه را تلاوت فرمود:
بسم الله الرحمن الرحيم. (ونريد أن نمنّ على
الذين استضعفوا فى الارض...) نوزاد به دنيا آمد وعنايات
الهى بر خاندان رسالت تکميل شد.
آرى اين افتخار، مخصوص دودمان نبوت است که موعود نجات دهنده بشر از
تجاوز وستم وآن کس که براى تأسيس سازمان جهانى اسلامى واجراى نظام
قرآنى قيام فرمايد، از آن خاندان با عظمت است.
پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) خوشدل بود که فرزندش مهدى
به هدفهاى رسالت ودعوت او جامه عمل مى پوشاند وبه خاندان خود
مخصوصاً على وفاطمه وحسنين: مژده مى داد که مهدى همان کسى است که
با نهضت بيمانند خود بنيان شرک را ويران واساس توحيد ويکتا پرستى
را محکم واستوار مى سازد وفرمانرواى کل جهان مى گردد از فرزندان
آنها است. او است همان نابغه بى نظيرى که انبيا واولياء ظهورش را
مژده دادند وجهان بشريّت را به قيام آن حضرت، براى تشکيل حکومت حق
وعدالت اسلام وصلح پايدار وبر چيدن بساط بيدادگران، نويد دادند
وهمه را به آينده گيتى اميدوار ساختند.
جهان با همه تحرکى که در ناحيه علوم مادّى وپيشرفت صناعى دارد وبا
اينکه بشر دست به کار تسخير فضا شده وبه قدرت فکر خود مى بالد، با
کمال تأسف در جنبه انسانيّت قدم به جلو نگذاشته ودر مدنيّت اخلاقى
ووجدانى سير قهقرائى دارد.
ترس، هراس ووحشت همه را ناراحت ودر فشار گذارده وقسمت عمده بودجه
کشورها صرف افزايش تسليحات وقواى هدّامه وويران کننده مى شود.
فساد اخلاق وبى عفتى، فحشاء وطغيان شهوت وغضب زن ومرد را به ستوه
آورده وبه جهنم نکبت ها وانحطاط سوق مى دهد. مطبوعات ومجلات هم
بيشتر به اين آتش ها دامن مى زنند.
التزام به آداب دينى وشعائر مذهبى ضعيف مى شود وبدترين مظاهر شرک
که استبعاد بشر وملل وسلب آزادى انسانها باشد به صورتهاى گوناگون
رايج وارکان آن محکم واستوار مى گردد. انسان اين عصر به اصطلاح
پيشرفته در برابر پيکره هاى بيجان وبى روح افرادى مثل خود نيايش
وتواضع مى کند وپستى وانحطاط فکرى وضعف قواى عقلى خود را آشکار مى
سازد، به بانگ ملکوتى (ما هذه التماثيل التى
أنتم لها عاکفون)(1)
(اين مجسمه هاى بى روح چيست که عمرى بر أن معتکف شده ايد). گوش فرا
نمى دهد. بزرگ ترين رهبران دنياى مادّى ما شکستن عهد وپيمان ونقض
تمام قوانين بين المللى وهر تجاوز وستم را ننگ وعار نمى شمارد
وخلاصه مدنيّت منهاى انسانيّت روز به روز توسعه يافته وگسترش مى
يابد.
در اين جهان تنها نورى که نشاط بشر را نگاه مى دارد واو را اميدوار
مى سازد که سرانجام محکوم به انقراض وفنا، سقوط دائم در ظلمات
حيوانيّت، تجاوز زور مندان، وجهنم بى ايمانى وبدبختى نيست، همان
بشارات انبياء وپيشوايان دينى است که همه را به آينده جهان خوش بين
نموده ونور اميد را در دلها روشن ساخته است.
همه با اعتماد تمام وقلبى سرشار از نشاط انتظار دارند; انتظار کسى
را دارند که اين ابرهاى تيره ظلم وستم وفساد را، از افق عالم بر
طرف کرده ودر عالم، برادرى وآزادى واقعى را برقرار، واحکام عالى
آسمانى را اجرا نمايد وبشر را به سوى هدف شريف انسانى رهنمائى
فرمايد.
شيعيان ومؤمنان به اين ظهور، شب وروز نيمه شعبان را جشن مى گيرند
وچراغانى مى کنند وخيابان وبازار ومغازه ها وخانه ها را زينت مى
نمايند وغرق در شادمانى مى شوند وبه ملل جهان علاقه را به عدل
وداد، صلح وبرادرى جهانى اعلام، وروح شکست ناپذير واميدوار خود را
آشکار مى سازند.
اى ولى عصر، اى مهدى موعود;
همه شيعيان ودوستانت آرزمند ومنتظرند که بامداد سعادت آنها وهمه
مردم جهان طالع شود وبا قيام تو تمام دردهايشان درمان گردد وعوامل
محروميّت، ناکامى وبيچارگى در همه جا از ميان برود وپرچم توحيد
وعدل وصلح اسلام در سراسر گيتى به اهتزاز درآيد.
(وما ذلک على الله بعزيز).(2)
شاد باش اى عارف نيکو سير
شاد باش اى خسته بار فراف
مى دمد از لطف حق صبح ظهور
افکند البته از رخ اين نقاب
مى کشد از دشمن حق انتقام
اولياء گردند گردش جمله جمع
مى نشيند بر سرير احتشام
از خداوند قدير بى نظير
تا کنى از صدق دل تصديق اين
البشاره اى که دارى انتظار
البشاره مصلح نيکو سرشت
شاد زى کايد ديگر ره نو بهار
صبر کن صبر اى به هجران مبتلا
البشاره (صافى) صافى ضمير |
|
کاين شب هجران سحر گردد سحر
شاد باش اى غرق بحر اشتياق
مى شود گيتى پر از وجد وسرور
فاش سازد امر حق را بى حجاب
مى برد از شرک واز اصنام نام
همچو پروانه بگرد نور شمع
مى دهد دنيا سراسر انتظام
هست اين وعده تخلف ناپذير
انه لا يخلف الميعاد بين
مى شود آخر سحر اين شام تار
آيد وگيتى کند رشک بهشت
واز گل سورى شود يکسو غبار
که رسد دوران وصلش بر ملا
که جوان گردد دگر اين چرخ پير(3) |
ايمان به غيب
(الذين يؤمنون بالغيب).(4)
هسته مرکزى نبوات واديان حقّه وما به الامتياز عمده مکتب انبيا
وپيامبران از مکتبهاى ديگر، ايمان به غيب است.
انبيا ربط عالم محسوس وشهادت را به عالم معقول وغيب بيان کرده وبشر
را با عوالم غيب آشنا مى سازند.
ايمان به غيب يعنى ايمان به امور وچيزهائى که از حواس ظاهرى پنهان
است، خواه ادراک آن با حواس باطنى وقوه عاقله ممکن باشد، مثل وجود
خدا وصفات ثبوتيه وسلبيه او، ومعاد وبهشت ودوزخ وفرشتگان.
وخواه ممکن نباشد مثل حقيقت ذات وصفات خدا وحقيقت ملائکه وروح
وخواه راج به امور وحوادث گذشته وخواه مربوط به امور آينده باشد.
ايمان به خدا، ايمان به ملائکه، ايمان به عالم برزخ، ايمان به بهشت
وجهنم وايمان به وحى وآنچه پيغمبران از عوالم غيب وگذشته وآينده
خبر داده اند همه ايمان به غيب است.
ايمان به غيب يا مستند به دليل عقلى است يا به دليل نقلى، واگر
مستند آن دليل نقلى باشد بايد آن غيب چيزى باشد که امتناع وجود يا
وقوع آن از راه هاى خردپسند معلوم نشده ووجدو ووقوع آن را عقل
احتمال بدهد.
وقتى عقل امکان وجود چيزى را تصديق کرد يا بر اثبات امتناع آن راهى
نيافت، با دليل نقلى معتبر باور آن جايز بلکه به حکم عقل لازم است.
اديان آسمانى شرط قبول اعمال صالح را ايمان به غيب مى دانند وتعديل
اخلاق وتکميل وتکامل فضايل انسانى را وابسته به آن مى شمارند.
واصولاً دعوت پيغمبران ورهبران آسمانى در نفوسى تأثير شايسته دارد
که احتمال وجود عالم غيب وامور ما وراء اين عالم محسوس را بدهند.
ايمان به ظهور مهدى ومصلح آخر الزمان نيز از جمله مطالب غيبى است
که پيامبر اعظم اسلام از آن خبر داده وتصديق او واجب است.
همانگونه که وقتى پيغمبر (صلى الله عليه وآله وسلم) خبر مى داد
احدى از مسلمانان در راستى گفتار ودرستى اخبار آن حضرت شک وترديد
نمى کرد وهمه آن را مى پذيرفتند اکنون هم مسلمانان ومؤمنان به نبوت
آن حضرت همين باور وايمان را دارند.
پيغمبر از حوادث عظيم تر وشگفت انگيزتر از ظهور حضرت مهدى (عليه
السلام) خبر داد، مثل تکوير شمس، تفجير درياها، انکدار، انتثار
ستارگان، تسيير کوه ها، انشقاق وانفطار آسمان، خروج دابة الارض
ومعاد وقيامت.
اينها همه خبر از غيب است ودر قرآن پيشگويى واخبار از حوادث آينده
وچيزهاى غيب بسيار است وايمان به نزول وحى بر پيغمبر، با ايمان به
اين امور (اگر چه بطور اجمال باشد) انفکاک ندارد.
روزى خواهد آمد که اين حوادث وانقلابات عجيبى که پيغمبر وقرآن از
آن خبر داده اند واقع مى شود وروزى هم چنانچه قرآن خبر داده
وپيامبر واوصياى آن حضرت در ضمن صدها روايات مژده داده اند مصلح
آخر الزمان ظهور مى کند واسلام جهانگير خواهد شد.
خبرهاى غيبى پيغمبر (صلى الله عليه وآله وسلم) وائمه طاهرين: از
آينده از حد تواتر گذشته ومعتبرترين مدارک واسناد تاريخى بر آن
دلالت دارد.
امروز از آغاز بعثت پيغمبر اعظم (صلى الله عليه وآله وسلم) باور
کردن خبرهاى غيبى آن حضرت آسان تر ومنطقى تر است. زيرا در آن موقع
هنوز گذشت زمان، صحت ودرستى آن اخبار را تأييد نکرده بود وهر چه ما
به سوى عصر پيغمبر برگرديم وتاريخ را به سوى گذشته ورق بزنيم،
زمينه اين باور کمتر مى شود، به عکس هر چه جلو بيائيم وتاريخ اسلام
را از آغاز به سوى آينده آن ورق بزنيم، فکر ووجدان ما براى پذيرفتن
اين اخبار آماده تر وايمان ما کامل تر مى گردد.
گذشت زمان وحوادث آينده روشن کرد که پيامبر اسلام، آينده را در
روشنائى وحى پيش بينى کرده ومى ديده وهر چه جلوتر آمديم اين
روشنائى بيشتر شد.
آنگاه که اين آيه را تلاوت مى کرد: (وان
کنتم فى ريب مما نزلنا على عبدنا فأتوا بسورة من مثله وادعوا
شهدائکم من دون الله ان کنتم صادقين فان لم تفعلوا ولن تفعلوا
فاتقوا النار التى وقودها الناس والحجارة اُعدّت للکافرين)(5)
(اگر شما شک داريد در قرآنى که ما بر بنده خود (محمد) فرستاديم، پس
يک سوره مثل آن را بياوريد; وگواهان خود را بجز خدا بخوانيد اگر
راست مى گوئيد واگر اين کار را نکرديد که هرگز نمى توانيد بکنيد،
طعن به قرآن نزنيد واز آتشى که هيزمش مردم بدکار وسنگهاى خارا
ومهيا شده براى کافران است، بترسيد).
وآن زمان که مى خواند: (لئن اجتمعت الانس
والجن على أن يأتوا بمثل هذا القرآن لا يأتون بمثله ولو کان بعضهم
لبعض ظهيراً)(6)
(اگر جن وانس متفق شوند وبا پشتيبانى يکديگر، کتابى مانند اين قرآن
بياورند هرگز نخواهند توانست).
آن روز که صد وچهارده سوره قرآن را صد وچهارده معجزه جاودان اعلام
مى کرد وخبر مى داد: هرگز مانند يکى از اين سوره ها هم نتوانيد
بياوريد وجن وانس از آوردن بمانند قرآن ناتوانند.
آن روز که پيغمبر به مسلمانان مى فرمود: شما کلمه توحيد را بگوئيد
وخداى يگانه را بپرستيد تا عرب تسليم شما شود وگنج هاى کسرى وقيصر
به دست شما افتد وکشورها را فتح کنيد.
آن روز که مى فرمود: زمين براى من جمع شد وخاور تا باخترش را به من
نشان دادند وملک امت من به آنچه برايم جمع گرديد، خواهد رسيد.
آن روز که از فتح مکه، بيت المقدس، يمن، شام، عراق، مصر وايران سخن
مى گفت، وآن روز که در مکه به مشرکين مى فرمود: اجساد شما در
(قليب) افکنده مى شود واز حال ابوسفيان خبر مى داد که جنگ احزاب را
بر پا مى نمايد.
در آن وقتى که از فتح خيبر به دست على (عليه السلام) خبر مى داد
وابوذر را از آينده اش با خبر مى ساخت که تنها زندگى خواهى کرد
وتنها از دنيا خواهى رفت.
آن زمان که پيش از جنگ بدر از کسانى که از سپاه کفار در بدر کشته
مى شوند اطلاع مى داد ومى فرمود: در اينجا فلانى کشته مى شود ودر
اين زمين فلانى، ويکا يک کفّارى را که در جنگ بدر کشته شدند نام
برد.
در آن زمان که به عمّار مى فرمود: تو را گروه باغى مى کشند. وبه
دختر عزيز وگراميش فاطمه (سلام الله عليها) مى فرمود: تو اوّل کسى
هستى از اهل بيت من که به من ملحق خواهى شد. وبه زنان خود مى گفت:
کدام يک از شما است که سگان حوأب بر او بانگ زنند وسوار بر شتر
گردد ودر اطراف او خلق بسيار کشته شوند وبه عايشه فرمود: نگاه کن
تو آن زن نباشى. وطبق روايت بيهقى(7)
به او فرمود: چگونه اى اى حميرا آنگاه که سگان حوأب بر تو بانگ
زنند وتو چيزى را طلب مى کنى که از آن بر کنارى.
وبه زبير از جنگ جمل وطرفيّت او با على (عليه السلام) خبر داد.
آن روز که شهادت يافتن على وحسن وحسين: را صريحاً اعلام مى فرمود;
ودر آن زمان که از جنگ على با ناکثين وقاسطين ومارقين خبر مى داد
وقتل ذوالثديه خارجى را در جنگ نهروان وخصوصيات ونشانى هايش را پيش
بينى مى کرد واز فتنه هاى بنى اميه وبنى الحکم وحکومت آنان شهادت
اهل عذرا (حجر واصحاب او) مردم را مسبوق مى ساخت.(8)
آن روزها مسلمانان همه اين خبرهاى غيبى را باور مى کردند; چون
پيغمبر خدا از آن خبر داده بود وچون ايمان به رسالت خبر دهنده
داشتند وچون معنى قبول رسالت ونبوت، ايمان به صحت ودرستى خبرهاى
پيامبر از غيب است، ولى هر چه اسلام جلوتر آمد وصفحات تاريخ ورق مى
خورد اين خبرهاى غيبى بيشتر توجه مردم را جلب کرد وآنهائى که کم
باور بودند هم باورشان زياد وايمانشان محکم واستوار گرديد.
خطباء وبلغاى عصر رسالت، از آوردن سوره اى مثل سوره هاى قرآن عاجز
شدند وتا زمان ما که يک هزار وچهار صد سال از آغاز نزول قرآن گذشته
واين همه دانشمندان سخنور واُدباء وبُلغاء وسخندانان مشهور که در
اين چهارده قرن دنيا به خود ديده واکنون در جهان از مسيحى ها
ودشمنان اسلام از عرب هاى مسيحى وديگران، سخن شناسان وسخنوران
وفصحاء بسيار هستند، کسى نيست که بتواند حتى يک سوره مانند يکى از
سوره هاى سه آيه اى قرآن را بياورد. اعجاز قرآن وصدق اين خبر غيبى
از زمان پيغمبر (صلى الله عليه وآله وسلم) آشکارتر گشته، زيرا اگر
امکان داشت با شدت دشمنى وخصومتى که با اسلام دارند، تا کنون صدها
کتاب مانند قرآن تأليف شده بود. اگر امکان داشت دستگاههاى استعمارى
مسيحى شرق وغرب ومؤسسات تبليغى آنها وساير دشمنان اسلام چنين
موضوعى را در مسابقه گذارده وبا تعيين ملياردها جايزه آن را عملى
مى ساختند.
غزوه بدر جلو آمد وکسانى که پيغمبر (صلى الله عليه وآله وسلم) نام
برده بود، کشته شدند واجسادشان را در (قليب) افکندند، جنگ احزاب را
ابو سفيان بر پا کرد. پيغمبر اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) مکه
را فتح کرد وبه زودى مسلمانان بيت لمقدس، شام، عراق، مصر، ايران
وکشورهاى ديگر را فتح نمودند. خيبر به دست على (عليه السلام) فتح
شد. ابوذر در ربذة تنها از دنيا رفت. عمّار را سپاه معاويه که همان
فئه باغيه بودند کشتند. حجر واصحابش را به امر معاويه در عذراء
دمشق شهيد کردند. بعد از پيغمبر اوّل کس که از خاندان آن حضرت از
دنيا رفت وبه او ملحق شد فاطمه زهرا بود. امير المؤمنين وحسن
وحسين: به همان تفصيلى که پيغمبر (صلى الله عليه وآله وسلم) خبر
داده بود شهيد شدند. على (عليه السلام) با ناکثين وقاسطين ومارقين
جهاد کرد. وذوالثديه در جنگ نهروان کشته شد. عايشه جنگ جمل را بر
پا کرد ودر حوأب سگان بر او بانگ کردند وخلق بسيارى را به کشتن
داد. بنى اميه بر مردم تسلط وبنى الحکم سلطنت يافتند واسلام روز
سرخى را که پيغمبر اعظم خبر داده بود از ستم آنها ديد.
اين خبرهاى غيبى واخبار غيبى بسيار ديگر، به تدريج ومرور زمان واقع
شد وعلاوه بر اينها صدها خبر که وصى وجانشين وباب علم آن حضرت، على
(عليه السلام) وساير ائمه از غيب دادند، مطابق واقع از آب در آمد.
بعد از اين مقدمه مى گوئيم ما مى بينيم ده ها بلکه صدها از خبرهائى
که پيغمبر از غيب داده به شهادت معتبرترين مدارک وشواهد تاريخى يکى
پس از ديگرى واقع شد که اگر يک شخص عادى هم فرضاً يکدهم يا يکصدم
اين خبرها را داده بود، در صحت ساير اخبار او ترديد نمى کرديم
وباور مى نموديم; پس چگونه ممکن است در صحت اخبار آن حضرت از حوادث
آخر الزمان وامتحانات شديد وآزمايشهائى که اين در پيش دارد ومنتهى
به ظهور حضرت مهدى ولى عصر (عليه السلام) مى شود، ترديد داشته
باشيم. باز هم به خاطر توجه بيشتر خواننده عزيز تکرار مى کنيم:
تعداد خبرهاى غيبى آن حضرت بقدرى زياد است که راه يافتن شک در آنها
براى کسى که از عقل وفکر مستقيم با بهره باشد عادةً محال است وهر
کس تواريخ اسلام را که مضبوط ومحفوظ است مطالعه کند، اين ادعا را
تصديق خواهد کرد.
با اين وصف چرا ما در ظهور حضرت مهدى (عليه السلام) که پيغمبر اکرم
واوصياى محترم ـ صلوات الله عليهم ـ با تأکيدات بليغ ودر ضمن اخبار
متواتر از آن خبر داده اند، شک وترديد داشته باشيم.
ايمان به اين ظهور لازمه ايمان به نبوت پيغمبر، صحت ودرستى خبرهاى
غيبى آن حضرت است واز آن جدا نيست.
آن مسلمانانى که در آغاز بعثت هنوز وقوع اين خبرها را نديده بودند،
در صحت خبرهاى پيغمبر از غيب ترديد نمى کردند، چگونه ما با اينکه
وقوع بسيارى از آنها را ديده ويا به نقل يقين آور شنيده ايم ترديد
کنيم.
حتى افرادى مانند معاويه وعمرو عاص، درستى اين اخبار را نمى
توانستند انکار کنند چرا ما که امروز علاوه بر اخبار پيغمبر صادق
مصدّق واوصياى او، اين شواهد قطع آور را نيز داريم، ايمان نداشته
باشيم؟
مسلمانان صدر اوّل اسلام در خبر پيغمبر از نزول عيسى وظهور مهدى:
وفتن آخر الزمان شک نداشتند، وهمه معتقد بودند وايمان داشتند که
اين اخبار صد در صد مطابق واقع وحقيقت است بعد که مرور زمان وگذشت
اعصار آنچه را پيامبر اعظم خبر داده بود بموقع ودر وقت خود نشان
داد، در صحت آن قسمتى که بايد در آينده هاى ديگر واقع شود شک
وترديد هرگز راه نخواهد يافت.
اگر يک نفر به شما اطلاع بدهد که: فردا شخصى از فلان شهر با اين
علامات ونشانيها خواهد آمد ويک ماه ديگر ده نفر به اين علامات وارد
مى شوند وپنج ماه ديگر پانصد نفر مى آيند ويک سال ديگر هزار نفر مى
رسند ودو سال ديگر در آن شهر انقلاب مى شود وحکومت تغيير مى کند
وبيست سال ديگر در آنجا جنگ روى مى دهد وپنجاه سال ديگر زمامدار
آنجا را مى کشند وصد سال بعد... ودويست سال بعد...
شما اين خبرها را هر چند تصديق نمى کنيد رد هم نمى نمائيد، چون راه
نفى احتمال صحت آن بر شما بسته است، تا فردا صبر مى کنيد اگر آن
شخص اوّل با آن نشانيها وعلامات آمد تعجب مى کنيد واحتمال صحت
خبرهاى ديگر نزد شما قوّت مى گيرد.
يک ماه بعد که آن ده نفر آمدند، احتمال شما تقريباً مبدّل به قطع
ويقين به درستى خبرهاى او مى شود.
خبر سوّم که واقع شد ديگر يقين شما ثابت مى شود.
وبعد از خبر چهارم وپنجم اگر کسى صحت اين اخبار را انکار نمايد
ووقوع آن را بعيد شمارد او را غير متعارف وشکّاک مى شناسيد.
پس هر چه خبرها بيشتر با واقع منطبق شود در خبر ششم وهفتم وهشتم
ونهم و...، يقين وايمان شما قوّت وثباتش بيشتر مى گردد.
اکنون مى گوئيم پيغمبرى که صادق ومصدّق است وپيامبرى او به معجزات
ودلائل علمى وعقلى ثابت شده است، پيغمبرى که ده ها وصدها خبر او از
غيب، صورت وقوع يافته وهمچنين اوصياى او به خصوص على بن ابى طالب
(عليه السلام) به نقل کتب معتبر شيعه واهل سنّت، خبرهاى بسيارى از
غيب دادند وواقع شد. خبر داده اند که: اگر از دنيا باقى نماند مگر
يک روز، خدا آن روز را آن قدر طولانى سازد تا مهدى ظهور کند وجهان
را پر از عدل وداد سازد پس از آنکه از جور وستم پر شده باشد.
وخصوصيات ونشانه هاى اين ظهور را نيز شرح دادند.
حال اگر کسى (پناه بر خدا) بگويد خبر پيغمبر واوصياى او با واقع
مطابق نيست يا ترديد داشته باشد چه مى کند با اقرار واعتراف به
نبوت وپيغمبرى او واين همه معجزات وبراهين علمى که نبوت آن حضرت را
ثابت ومحرز ساخته است؟
چه مى کند با ايمانى که به نبوت پيامبر خاتم ونبوت ساير انبياء
دارد (چون پيغمبران ديگر نيز ظهور مصلح آخر الزمان را بشارت داده
اند)؟
چه مى کند با اين همه خبرهائى که رسول اکرم (صلى الله عليه وآله
وسلم) از غيب داده وبه مرور زمان در اين چهارده قرن واقع وصحت آن
تأييد شده است؟
واگر بگويد: پيغمبر چنين خبرى نداده دستش را مى گيريم وبه کتابخانه
هاى اهل سنّت وشيعه مى بريم ومى گوئيم: مراجعه کنيد به اين کتابها
ومصادرى که از هزار سال پيش تا حال تأليف شده، ببينيد در چند مورد
اخبار وروايات بقدر اين مورد رسيده است؟!
آيا چند خبر معتبر براى باور شما کافى است؟
شما که مطالب عمده تاريخى را به نقل يک نفر مورخ قبول مى کنيد
وحوادث مهم جهانى را به گفته يک خرنگار که صد گونه غرض ومرض دارد
مى پذيرد در اين مورد چند خبر صحيح ومعتبر مى خواهيد تا باور کنيد؟
اگر شخص منصفى باشيد خواهيد گفت: يک حديث معتبر هم کفايت مى کند
واگر قدرى شکّاک ودير باور باشيد مى گوئيد: اگر دو سه حديث باشد
بيشتر اسباب اطمينان مى شود.
مى گوئيم: حديث معتبر از يک ودو وده وپنجاه وصد، وبلکه هزار هم
بيشتر است ودر صدها کتاب معتبر حديث وجوامع اخبار وتاريخ ورجال،
ضبط وثبت است.
پس با توجه ودقت وتأمل در آنچه گفته شد هيچگونه شبهه وترديدى باقى
نمى ماند که در آخر الزمان بر حسب اين احاديث وبشارات پيامبر اکرم
واوصياى مکرم او ظهور مصلح منتظر ومهدى موعود وکسى که دنيا را پر
از عدل وداد کند بعد از آنکه پر از ظلم وجور شده باشد حتمى وواقع
شدنى است.
مصلح جهان
اين مقاله در سالنامه معارف جعفرى سال 81 ـ 1380، ص60 ـ 73، چاپ
شده است لازم به تذکر است که قسمتى از اين مقاله وبعضى مقالات ديگر
براى اينکه مطالب در اين مجموعه تکرار نگردد، حذف شد. مع ذلک چون
اين مقالات بطور مستقل ودر مناسبت هاى مختلف نگارش يافته وتصرف
وحذف بيشتر باعث کوتاهى ونارسائى، بلکه تغيير اساس مقاله مى شد از
حذف بعضى از مطالب مکرر خوددارى کرديم.
يکى از مسائل وامورى که فِرَق اسلام بر آن، اجتماع واتفاق نموده
اند، ظهور مهدى اهل بيت حضرت قائم آل محمد ـ صلوات الله عليهم
أجمعين ـ در آخر الزمان است که همه متفق الکلمه انتظار يک قيام
روحانى جهانى وظهور مصلحى(9)
را مى کشند که عدالت اجتماعى ونظام جهان را بر اساس ايمان به خدا
واحکام دين اسلام برقرار سازد ودنيا را از چنگال ستمکاران وجباران
نجات بخشد وپرچم عزيز اسلام را در تمام نقاط به اهتزاز در آورد.
همه چشم به راهند وانتظار دارند که شايسته ترين فرزندان پيغمبر
قيام کرده، آئين توحيد ورسم برادرى ومساوات اسلامى را زنده نموده
بشر را از نعمت آسايش بهره مند سازد وموجبات تفرقه ومحروميّت
وناکامى را از ميان بردارد.
اين وعده الهى است وتخلف پذير نيست. دنيا به طرف آن عصر درخشان در
حرکت است، سير زمان، گردش دوران هر دم بشر را به چنين روزگارى
نزديک تر مى سازد.
ايمان به ظهور حضرت مهدى ـ عليه الصلاة والسلام ـ وجهانگير شدن دين
اسلام به آيات متعددى از قرآن مجيد ومتواترترين روايات وقوى ترين
اجماعات اتکاء واستناد دارد که هر مسلمان معتقد به قرآن ورسالت
پيغمبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) بايد به اين ظهور، ايمان
راسخ وثابت داشته باشد.
اگر چه در اين مقاله تفصيل وشرح اين مطالب ممکن نيست ولى براى توجه
خوانندگان محترم تحت چهار عنوان: (1ـ آيات قرآن مجيد 2ـ اجماع
واتفاق مسلمين 3ـ روايات اهل سنّت 4ـ روايات شيعه) بطور اختصار
توضيحاتى مى دهيم.
پاورقى:
(2)
واين کار اصلاً بر خدا دشوار نيست. (سوره ابراهيم، آيه20).
(3)
اشعار از مرحوم آيت الله والد نويسنده ـ اعلى الله مقامه ـ
است.
(5)
سوره بقره، آيه 23 ـ 24.
(7)
المحاسن والمساوى، ج1، ص76.
(8)
يکى از خبرهاى مسلّم پيغمبر اعظم (صلى الله عليه وآله
وسلم) از غيب که در کتابهائى که دو سه قرن پيش از وقوع آن
تأليف ومنتشر شده، ضبط وثبت گرديده خبر آن حضرت است از
ظهور آتشى در سرزمين حجاز بطورى که پرتو آن به شهرهاى دور،
مانند بصرى شام برسد. پيغمبر اکرم (صلى الله عليه وآله
وسلم) از اين واقعه خبر داد وجمعى از صحابه آن را روايت
کرده اند ودر کتابهائى که در قرن سوّم تأليف وانتشار يافت
ضبط گرديد مثل صحيح بخارى (متوفي256)، صحيح مسلم
(متوفي261)، مسند احمد (متوفي241)، مسند حاکم (متوفي405)،
وطبرانى (متوفي360) واين آتش با نشانيهائى که از پيامبر
(صلى الله عليه وآله وسلم) روايت شده بود در شب سيم جمادى
الاخر سال 654 در نزديکى شهر مدينه آشکار شد واز مسافت دور
وچند روز راه ديده مى شد ومدّت پنجاه ودو روز باقى ماند
ودر 27 رجب آن سال پايان پذيرفت (يعنى نزديک چهار قرن بعد
از مرگ بخارى ومسلم) که شرح آن در کتب تواريخ مذکور است
مانند: (السيرة النبويه) در حاشيه (السيرة الحلبيه) تأليف
سيد احمد زينى، ج3، ص222، در (التذکره) قرطبى، ص250.
(الاذاعه)، ص84. (الاشاعه)، ص37. (تاريخ الخلفاء)، ص309.
و(صحيح مسلم)، ج8، ص180. (صحيح بخارى)، کتاب فتن، ج4،
ص142. (وفاء الوفاء) تأليف سمهودى، ج1، فصل16، ص152 ـ 139.
(الفتوحات الاسلامية)، ج2، ص62 ـ 67. (عمدة الاخبار فى
تاريخ مدينة المختار)، ص125 ـ 127 و(فصل فى ظهور نار
الحجار).
(9)
مخفى نماند که ملل ديگر ومعتقدين به اديان معروف هم در اصل
انتظار ظهور يک شخصيت روحانى براى اصلاح جهان وخاتمه دادن
به ظلم وجنگ وفساد وخرابکارى ونجات ضعفاء ومظلومين، با
مسلمانان همراه ومتفقند وبشاراتى که در کتابهاى آنها است
منطبق به حضرت صاحب الزمان (عليه السلام) مى شود که بعضى
از فضلاى معاصر آنها را استقصاء واستخراج نموده اند.