نقش وجايگاه توقيعات در عصر غيبت صغرى

محمد رضا جبارى

- ۲ -


پاسخ هاى شفاهى

در بيشتر موارد، نامه هاى حاوى سؤالات ويا درخواست هاى شفاهى شيعيان، به طور معمول از طريق صدور توقيعات، پاسخ داده مى شد؛ ولى در مواردى، طبق مصالح، پاسخ به صورت شفاهى، از سوى سفير يا خادم حضرت به سؤال کننده عرضه مى شد.(1) در مواردى، به طريق معجزه آسا شخص سؤال کننده، صدايى مى شنيد؛ بدون آن که صاحب صدا را ببيند وپاسخ مشکل خود را بدين گونه اخذ مى کرد.(2) در مواردى نيز، به جهت مصالحى، اصلاً پاسخى صادر نمى شد.(3)

چگونگى تحويل توقيعات به وکلا وشيعيان

پرسشى که در اين جا مطرح است آن که، پس از صدور توقيعات، چگونگى تحويل آنها به وکيلان وسپس شيعيان مقيم در ناحيه هاى دوردست، چگونه بوده است؟ گرچه در برخى از روايات، تصريح شده که پيک هاى مخصوصى، حامل پيام ها وتوقيعات (ناحيه مقدسه) به نواحى دور دست بوده اند؛ ولى روايات ديگر در اين باره سکوت کرده وبه اجمال گذشته اند. به عنوان نمونه، توقيعات بسيارى به دست (ابو الحسين اسدى) - که از باب هاى معروف عصر غيبت صغرى ووکيل الوکلاى منطقه رى ونواحى شرقى ايران بود - صادر شده است.(4) با توجّه به بعد مسافت بين رى، بغداد وسامراء، اين سؤال مطرح مى شود که آيا پيک ها ووسايطى، حامل توقيعات براى وى بوده اند ويا آن که خرق عادت واعجازى، در ميان بوده است؟ البته تا زمانى که دليلى براى اعجاز نبود، بايد اصل را بر روال طبيعى امور نهاد؛ ولى در مورد (قاسم بن علاء) - که وکيل ناحيه آذربايجان بوده وتوقيعات متعددى نيز به دست وى صادر شده - روايت شيخ طوسى نشانگر وجود پيک مخصوصى است که واسطه ورابط بين عراق ومناطقى از ايران (همچون آذربايجان) بوده است.(5)

بنابراين، مى توان اين نقل را قرينه وشاهدى، دالّ بر وجود پيک ها ووسايط در ايصال وتحويل توقيعات به ساير نواحى دوردست دانست؛ چنان که روايت (ابو الاديان) - که حاکى از ارسال وى به مدائن از سوى امام عسکرى (عليه السلام) براى تحويل نامه هايى به شيعيان اين منطقه، در اواخر عمر شريف حضرت است - از ديگر مؤيدات اين سخن مى باشد.(6) البته در مواردى که شيعيان يا وکيلان، مستقيماً سؤالات خود را در بغداد، بر سفير عرضه مى نمودند، توقيعات را مستقيماً از سفير ويا با يک واسطه، از دستيار اودريافت مى کردند. توقيعات، گاهى به طور خصوصى، صادر وخطاب به اشخاص معينى بود که سؤال يا درخواستى عرضه مى کردند؛(7) وگاه شکل عمومى داشت، که در اين موارد، سفير ودستياران وى موظف بودند آن را بر شيعيان نواحى مختلف عرضه کنند. در اين موارد بود که توقيع به وسيله افراد مختلف استنساخ مى شد. البته در مورد اوّل نيز گاه از سوى افراد علاقه مند، استنساخ صورت مى گرفت؛ از نمونه هاى توقيعات عمومى، مى توان به توقيعات صادر شده در لعن وطرد برخى از وکيلان خائن ومدّعيان دروغين بابيّت (همچون (شلمغانى) وغير او) اشاره کرد.(8)

استمرار صدور توقيعات وانقطاع آن

توقيعات (ناحيه مقدسه) در تمامى دوره غيبت صغرى - به استثناى برهه اى کوتاه - به دست سفيران، باب ها ووکيلان امام دوازدهم (عليه السلام) صادر مى شده است. روايت شيخ طوسى، حاکى از استمرار صدور توقيعات در طول اين دوره است. شيخ طوسى درباره سفير اول ودوّم گويد: (توقيعات صاحب الامر (عليه السلام) به دست عثمان بن سعيد وپسرش محمد، براى شيعيان وخواص اصحاب امام عسکرى (عليه السلام) خارج مى شد)؛(9) ودرباره سفير دوّم گويد: (وى به مدت حدود پنجاه سال، متولّى امر سفارت بود ومردم اموال خود را براى وى حمل مى کردند. اونيز توقيعات را براى مردم خارج مى ساخت؛ به همان خطّى که در دوره زندگانى امام عسکرى (عليه السلام) خارج مى شد).(10) البته تعبير پنجاه سال، با عنايت به دوره فعاليت وى در عصر امام عسکرى (عليه السلام)، ودر عصر نيابت پدرش مى باشد.

در روايت مربوط به (قاسم بن علاء) نيز آمده که: (توقيعات صاحب الزمان (عليه السلام) به طور مستمرّ به دست ابوجعفر محمدبن عثمان عمرى وپس از وى به دست ابوالقاسم حسين بن روح - قدس الله روحهما - براى وى صادر مى شد). (11)

(اين نقل ها حاکى از استمرار صدور توقيعات، در عصر سفير دوّم وسوّم است؛ در عين حال، (ابوسهل نوبختى) در کتاب التنبيه فى الامامة،(12) مدعى است که پس از شهادت امام عسکرى (عليه السلام)، براى مدتى بيش از بيست سال، توقيعات حضرت مهدى (عليه السلام) براى شيعيان خارج مى شد وسپس انقطاعى در صدور اين توقيعات حاصل گرديد. بر اين اساس، برخى از محققان، دوره انقطاع در صدور توقيعات را بين 280 تا 290 ه. ق، وحتى تا پايان دوره سفارت سفير دوّم (305 ه. ق) برآورد کرده اند؛(13) ولى با توجّه به شواهدى که ارائه شد، اين سخن قابل پذيرش نيست. کلام (ابوسهل نوبختى) نيز قابل حمل بر انقطاع موقّت توقيعات، به علت بروز شرايط حادّ وسخت براى شيعيان در عصر (معتضد عباسى) است که اقتضا مى کرد شيعيان، کمتر با سفير مرتبط شوند وسفير نيز به جهت عرضه توقيعات، مجبور به ملاقات با شيعيان نباشد. روايت شيخ طوسى درباره شرايط عصر معتضد چنين است: (در زمان معتضد امر بر شيعيان، جدّاً دشوار وسخت بود واز شمشيرها خون مى چکيد! کمتر کسى نسبت به آنچه براى ابوجعفر عمرى حمل مى شد، اطلاع مى يافت! وبه حامل اموال، تنها گفته مى شد: به فلان موضع برووآنچه آورده اى تحويل بده؛ بدون آن که به وى رسيدى داده شود ويا بر چيزى اطلاع حاص کند).(14)

پس از مدتى، صدور توقيعات ادامه يافت ودر عصر سفير سوّم نيز توقيعات متعددى از جانب (ناحيه مقدّسه) براى شيعيان خارج شد. در عصر سفير چهارم - با توجّه به کوتاهى دوران سفارتش - توقيعات زيادى گزارش نشده است؛ ولى معروف ترين توقيع ها در اين عصر، آخرين آنها است که اعلام گرِ پايان عصر (غيبت صغرى) بود.(15)

شايان ذکر است که در عصر (غيبت کبرى) نيز توقيعاتى از سوى (ناحيه مقدسه)، خطاب به برخى از بزرگان شيعه، صادر شده که به عنوان نمونه، مى توان به توقيعات صادر شده براى شيخ مفيد اشاره کرد.(16) البته برخى از محققان، پيام صادر شده از سوى حضرت حجت (عليه السلام) براى آيت الله العظمى سيد ابوالحسن اصفهانى را نيز از مقوله (توقيعات ناحيه) مقدسه قلمداد کرده اند.(17)

مضامين نامه ها وتوقيعات امامان شيعه

چنان که در مباحث پيشين يادآور شديم، نامه ها وتوقيعات ائمه (عليهم السلام) در زمينه هاى مختلف، به طور مستمر به وسيله دستياران ووکيلان آنان، به دست شيعيان مى رسيد. اين نوشته ها، يا پاسخ به سؤال ودرخواستى بود، ويا ابتدائاً براى بيان مطلب وراهنمايى ودستورِ عمل، براى شيعيان صادر مى شد، ويا پاسخ به نامه برخى از خلفا وصاحب منصبان عباسى بود.

بررسى مضامين تعداد بسيارى از اين مکتوبات، اين معنا را ثابت مى کند که امامان شيعه (عليهم السلام) در هر زمينه ممکنى، مورد مراجعه، مشورت ويارى طلبى از سوى شيعيان بودند؛ واين، حتى شامل امور بسيار جزئى وشخصى زندگى؛ همچون خريد وفروش کنيز يا غلام يا دکّان واقدام براى فرزند دار شدن وامثال آن مى شد. با بررسى محتوا ومضامين اين مکتوبات، مى توان آنها را تحت بيست عنوانِ نسبتاً کلى گنجاند، که ذيلاً بدان مى پردازيم وفهرستى از نمونه هاى متعدد مربوط به هر عنوان را در پى نوشت ارائه خواهيم نمود. عناوين ياد شده عبارت است از:

اعلام تعيين ونصب وکيلان وتوثيق ومدح برخى از آنان، وبيان شخصيت ايشان به شيعيان؛.(18)

انجام دادن راهنمايى هاى لازم نسبت به وکيلان وکارگزاران ائمه (عليهم السلام)؛(19)

پاسخ به سؤالات مختلف دينى، در زمينه هاى فقهى، کلامى، تفسيرى، حديثى، تاريخى وارائه مواعظ اخلاقى؛(20)

اعلام رسيد وجوه شرعى واموال تحويل شده به وکيلان ائمه (عليهم السلام)، ويا طلب وجوه شرعى؛(21)

معرفى امام معصوم (عليه السلام) به شيعيان؛(22)

دفاع از مظلوم، وبشارت رفع ظلم به شيعيان؛(23)

اعلام خيانت خائنان، غلوغاليان، انحراف منحرفان وردّ بر آنان؛(24)

نامه يک امام به امام بعدى يا به برخى از خلفاى عباسى؛(25)

نهى از امور غير امنيتى وغير شرعى؛(26)

اعلام نفرين امام (عليه السلام) بر ضدّ مخالفان وافراد منحرف وفاسد؛(27)

حسابرسى وانتقاد از عملکرد برخى افراد؛(28)

پاسخ به درخواست هاى مختلف جزئى، همچون درخواست وجه يا کفن يا دست خط يا تقسيط وجوه شرعى؛(29)

پاسخ به استيذان شيعيان براى امور مختلف شخصى؛ همچون انجام حج، سفر، فرزند دار شدن، خريد وفروش و...؛(30)

پاسخ به طلب دعا از سوى شيعيان در زمينه هاى مختلف؛(31)

اِخبار وپيش گويى از امور مخفى ومافى الضمير افراد، وحوادث جزئى يا کلى آينده؛(32)

اعلام وفات يا تاريخ وفات افراد؛(33)

اعلام نيازهاى شخصى وروزمره امامان (عليهم السلام) به خادمان؛(34)

پاسخ به بعضى از انتقادات بر ائمه (عليهم السلام)؛(35)

اعلام عفووقبول عذر برخى شيعيان؛(36)

پيام تعزيت در رحلت سفير ونماينده امام (عليه السلام) يا افراد ديگر.(37)

پاورقى:‌


(1) به عنوان نمونه، در جريان شفا يافتن (سرور اهوازى) به دعاى ناحيه مقدسه، آمده که پس از درخواست پدر وعموى وى از (حسين بن روح) مبنى بر طلب دعا از حضرت حجت (عليه السلام) براى باز شدن زبان وى، (ابن روح) بدون تأمل گفت: (شما مأمور شده ايد که به حائر (حسينى) برويد!)؛ وپس از رفتن به حائر، وى شفا مى يابد؛ کتاب الغيبة، شيخ طوسى، ص 188؛ وهمچنين اعلام شفاهى نصب (حسين بن روح) به عنوان جانشين سفير، توسط (محمد بن عثمان عمرى) به گروهى از بزرگان شيعه؛ کمال الدين وتمام النعمة، 503، ح 33؛ همين طور ارسال شفاهى پيام حضرت حجت (عليه السلام) به شخصى به نام (عقيقى)؛ همان، ص 505، ح 36 از ديگر نمونه ها هستند.
(2) به عنوان نمونه، مى توان به نقل صدوق از (عاصمى) درباره فردى اشاره کرد که در مورد واسطه اى که بتواند وجوه شرعى را از طريق او به حضرت حجت (عليه السلام) برساند در حيرت وترديد بود، که ناگاه صداى هاتفى را شنيد که مى گفت: (آنچه همراه دارى را به حاجز تحويل ده)؛ ولى در مورد فردى ديگر به نام (ابومحمد سروى)، همين پاسخ به صورت مکتوب خارج شد: کمال الدين وتمام النعمة، ص 498، ح 23؛ ونمونه ديگر مربوط به (ابو رجاء مصرى) است که پس از شهادت امام عسکرى (عليه السلام) در طلب جانشين حضرت از مصر خارج شد وپس از سه سال در منطقه (صرياء) در نزديکى مدينه، صداى هاتفى را (بدون آن که شخصى را ببيند) شنيد که به وى گفت: (اى نصر بن عبد ربّه! به اهل مصر بگو: آيا ايمان شما به رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) پس از ديدن او بود؟!)؛ کنايه از اين که غيبت مهدى (عليه السلام) نبايد مانع ايمانتان به وى باشد، چنان که بدون ديدن رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) به وى ايمان آورده ايد! وابو رجاء گويد: نام پدرم را تا آن لحظه نمى دانستم! چرا که پس از ولادتم، پدرم رحلت کرده و(نوفلى) مرا از محل ولادتم در مدائن (به مصر) برده بود؛ وپس از شنيدن اين ندا، به سمت مصر حرکت کردم؛ همان، ص 491، ح 15.
(3) به عنوان نمونه، در يک مورد، هنگامى که (فضل همدانى) مکاتبه اى به خطّ يکى از فقيهان براى ناحيه مقدسه ارسال مى دارد، پاسخى براى آن صادر نمى شود! وپس از مدتى، معلوم مى شود که آن فرد به مذهب قرامطه گرديده است؛ الارشاد، شيخ مفيد، بيروت، اعلمى، 1399 ه، ص 353؛ ودر موردى ديگر، هنگامى که (ابو جعفر محمد بن على اسود) به توصيه (على بن بابويه) از (حسين بن روح) مى خواهد که براى فرزند دار شدن ابن بابويه از ناحيه مقدسه طلب دعا کند، پس از سه روز، بشارت اولادى براى (ابن بابويه) ابلاغ مى شود! ولى در قبال شبيه همين درخواست از سوى (محمد بن على اسود) براى خودش، پاسخى نمى آيد! و(حسين بن روح) به وى مى گويد: (راهى براى اجابت درخواست تو وجود ندارد)؛ کتاب الغيبة، شيخ طوسى، ص 195.
(4) ر.ک: کتاب الغيبة، شيخ طوسى، ص 257؛ تعبير شيخ طوسى درباره (ابوالحسين اسدى) وبرخى ديگر، همچون (احمد بن اسحاق) و(ابراهيم بن محمد همدانى) و(احمد بن حمزة بن يسع) چنين است: (و قد کان فى زمان السفراء المحمودين أقوام ثقات تردُ عليهم التوقيعات من قبل المنصوبين للسفارة من الاصل...).
(5) همان، ص 189؛ در نقل شيخ طوسى درباره (قاسم بن علاء) آمده که: توقيعات ناحيه مقدسه به طور مستمر در عصر سفير دوّم وسوّم براى وى ارسال مى شد؛ ولى هنگامى که به مدت دو ماه ارسال توقيعات قطع شد، اين امر موجب بروز نگرانى در (قاسم بن علاء) گشت که ناگاه خبر آوردند (فيج العراق) رسيد! واين واژه، اصطلاحى بود که بر پيک اعزامى از سوى ناحيه مقدسه اطلاق مى شد؛ وبه گفته علامه مجلسى، (فيج) معرّب (پيک) است وبه معنى قاصد وبريد؛ بحار الانوار، ج 51، ص 303.
(6) کمال الدين وتمام النعمة: ص 475، ح 25.
(7) نمونه هاى متعددى از اين نوع توقيعات در دست است که در ضمن بحث از مضامين توقيعات، به برخى از آنها اشاره خواهد شد.
(8) به عنوان نمونه، ر.ک: کتاب الغيبة، شيخ طوسى، ص 187؛ اصرار ناحيه مقدسه بر اظهار توقيع مشتمل بر لعن (شلمغانى)، به حدّى بود که على رغم درخواست (ابن روح) مبنى بر تأخير در اظهار آن به خاطر محبوس بودن ابن روح، ناحيه مقدسه همچنان به اظهار آن تأکيد ورزيده، واز جهت خطرات احتمالى نيز به ابن روح اطمينان خاطر داده بود! وهمين طور مى توان به توقيع عمومى صادر شده از ناحيه امام هادى (عليه السلام) در لعن وطرد (فارس بن حاتم قزوينى) اشاره نمود؛ رجال کشى، ص 526، ح 1007 و1008.
(9) کتاب الغيبة، شيخ طوسى، ص 216.
(10) همان، ص 223.
(11) همان، ص 189.
(12) کمال الدين وتمام النعمة، ص 93؛ فقرات انتهايى کتاب (التنبيه فى الامامة) از (ابو سهل نوبختى) توسط شيخ صدوق در کمال الدين وتمام النعمة، ص 88 - 94 آمده است.
(13) ر.ک: مکتب در فرايند تکامل، دکتر سيد حسين مدرسى طباطبائى، ترجمه هاشم ايزدپناه، ايالات متحده، نيوجرسى، نشر داروين، 1374 ش، ص 131.
(14) کتاب الغيبة، شيخ طوسى، ص 179.
(15) همان، ص 242 - 243.
(16) الاحتجاج، ص 497 - 498.
(17) ر.ک: دائرة المعارف تشيع، ج 5، ص 150 - 153.
(18) به عنوان نمونه، نامه امام هادى (عليه السلام) به شيعيان بغداد ومدائن وقراى سواد در معرفى (ابو على بن راشد) به عنوان وکيل امام (عليه السلام) در اين نواحى به جاى (على بن حسين بن عبد ربّه)؛ کتاب الغيبة، شيخ طوسى، ص 212؛ رجال کشى، ص 513، ح 992؛ ونامه امام عسکرى (عليه السلام) به سران شيعه در نيشابور در معرفى (ابراهيم بن عبده) به عنوان وکيل امام (عليه السلام) در اين منطقه؛ رجال کشى، ص 509، ح 983 وصص 575 - 580، ح 1088؛ ونامه امام جواد (عليه السلام) به (ابراهيم بن محمد همدانى) مبنى بر جانشينى پس از وفات (يحيى بن ابى عمران) به وکالت قم؛ مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 397؛ ونامه امام جواد (عليه السلام) در مدح وتمجيد از (زکريابن آدم) پس از وفات وى؛ کتاب الغيبة، شيخ طوسى، ص 211؛ وهمين طور، نامه آن حضرت در تمجيد از (عبد العزيز بن مهتدى؛ همان؛ ومدح وتوثيق (ابو جعفر عمرى) وپدرش و(شاذان بن نعيم) در توقيع ناحيه مقدسه به (اسحاق بن يعقوب) و(محمد بن ابراهيم بن مهزيار اهوازى)؛ کتاب الغيبة، شيخ طوسى، ص 220؛ کمال الدين وتمام النعمة، ص 485، ح 4؛ وتوقيع امام عسکرى (عليه السلام) به (ابوطاهر بن بلال) در دفاع از شخصيت وعملکرد وکيل مبرّزش، (على بن جعفر) وردّ انتقاد بلالى از عملکرد وى در سفر حجّ؛ کتاب الغيبة، شيخ طوسى، ص 212؛ وتوقيع مربوط به نصب (محمد بن ابراهيم بن مهزيار اهوازى) به جاى پدرش توسط ناحيه مقدسه؛ کمال الدين وتمام النعمة، ص 486، ح 8؛ وتوثيق ومعرفى (حاجز بن يزيد وشّاء) و(اسدى)، به عنوان وکلاى مورد اعتماد، به برخى از شيعيان؛ الخرائج والجرائح، ج 2، ص 695، ح 10؛ الکافى، ج 1، ص 521، ح 4؛ کمال الدين وتمام النعمة، ص 498، ح 23.
(19) به عنوان نمونه، توقيع صادر شده از سوى ناحيه مقدسه در نهى وکيلان از اخذ هرگونه وجهى تا اطلاع ثانوى به خاطر اعزام جاسوسان از سوى وزير عباسى؛ الکافى، ج 1، ص 525، ح 30؛ بحار الانوار، ج 51، ص 310، ح 30؛ اعلام الورى، ج 2، ص 266؛ وتوقيع ناحيه مقدسه در نهى از ذکر نام حضرت؛ کمال الدين وتمام النعمة، ص 482، ح 1 و3؛ وتوقيع امام هادى (عليه السلام) به وکيل مبرزش، (محمد بن فرج)، مبنى بر وجود خطر دستگيرى براى وى؛ مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 414؛ وتوقيع ناحيه مقدسه به (حاجز بن يزيد) ودستور ارسال ده دينارى که حاجز فراموش کرده بود؛ کمال الدين وتمام النعمة، ص 493، ح 18؛ وتوقيع ناحيه به (حسن بن نضر) وراهنمايى وى براى تحويل وجوه شرعى به امام (عليه السلام)؛ الکافى، ج 1، ص 517، ح 4؛ وتوقيع ناحيه به (محمد بن صالح) ودستور اخذ اموال متعلق به ناحيه از بدهکاران؛ همان 1، ص 521، ح 15.
(20) در زمينه مسائل فقهى، به عنوان نمونه بنگريد به: توقيع صادر شده از سوى ناحيه مقدسه در پاسخ به سؤالات فقهى ابوالحسين اسدى؛ کمال الدين وتمام النعمة، ص 520، ح 49؛ وتوقيع ديگر مبنى بر نهى از اکل اموال امامت؛ همان، ص 522، ح 51 واحتجاج، ص 480؛ وتوقيع صادر شده در پاسخ سؤالات فقهى عبد الله بن جعفر حميرى؛ کتاب الغيبة، شيخ طوسى، ص 229 ورجال نجاشى، ص 251 واحتجاج، ص 481؛ وتوقيع صادر شده براى جعفر بن حمدان؛ کمال الدين وتمام النعمة، ص 500، ح 25؛ وتوقيع امام عسکرى (عليه السلام) به محمد بن صالح خثعمى وپاسخ از سؤال ذهنى وى درباره اکل بطّيخ، بدون آنکه وى سؤال کرده باشد؛ مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 428؛ وپاسخ هاى امام رضا (عليه السلام) به سؤالات فقهى؛ همان، ج 4، ص 355 و357؛ وپاسخ امام کاظم (عليه السلام) وامام هادى (عليه السلام) از سؤال از جواز سجده بر شيشه؛ همان، ج 4، ص 304 وکشف الغمة، ج 3، ص 245 وپاسخ سؤالات احمد بن ابى روح درباره لباس نماز گزار در توقيع ناحيه مقدسه؛ الخرائج والجرائح، ج 2، ص 702 - 703، ح 18؛ بحار الانوار، ج 53، ص 197، ح 23 وج 66، ص 26 وج 83، ص 227، ح 16؛ وتوقيع صادر شده براى اسحاق بن يعقوب از سوى ناحيه مقدسه؛ کمال الدين وتمام النعمة، ص 483، ح 4؛ وپاسخ امام عسکرى (عليه السلام) به محمد بن ريان بن صلت درباره خمس؛ الکافى، ج 1، ص 409، ح 6؛ وسؤال از امام کاظم (عليه السلام) وامام جواد (عليه السلام) در اين باره؛ همان، ج 1، ص 545، ح 12 و13؛ وسؤال على بن مهزيار از امام رضا (عليه السلام) در اين باره؛ همان، ج 1، ص 547، ح 22؛ وتوقيع امام جواد (عليه السلام) به على بن مهزيار درباره خمس وبرخى مسائل مربوط به آن؛ همان، ج 1، ص 547، ح 24؛ وسائل الشيعه، ج 4، ص 349، ح 5؛ ونامه امام رضا (عليه السلام) به يکى از تجار فارس ونفى تحليل خمس؛ همان، ج 1، ص 547، ح 25؛

ودر زمينه مسايل کلامى، به عنوان نمونه، بنگريد به: توقيع صادر شده براى اسحاق بن يعقوب؛ کمال الدين وتمام النعمة، ص 483، ح 4 والخرائج والجرائح، ج 3، ص 1113؛ وتوقيع ناحيه مقدسه در پاسخ به سؤال قميّين از عقيده به تفويض خلق ورزق درباره ائمه (عليهم السلام) که توسط (على بن احمد دلاّل قمى) نقل شده؛ الاحتجاج، ص 471؛ وجريان نامه جعفر کذاب به برخى از قميّين ودعوت به سوى خود، واعلام اين مسأله توسط احمد بن اسحاق به ناحيه مقدسه، وتوقيع ناحيه براى احمد بن اسحاق در اين باره؛ الاحتجاج، ص 468؛ وسؤال شخصى از ابن روح درباره امام حسين (عليه السلام) وعلت شهادتش، وپاسخ شفاهى وى که به تصريح خودش از اصل (حضرت حجت (عليه السلام)) شنيده شده بود؛ کتاب الغيبة، شيخ طوسى، ص 196 و189؛ الاحتجاج، ص 472؛ وسؤال محمد بن اقرع از امام عسکرى (عليه السلام) درباره احتلام ائمه (عليهم السلام) وپاسخ آن؛ کشف الغمّه، ج 3، ص 302، الخرائج والجرائح، ج 1، ص 446؛ اثبات الوصية، على بن حسين مسعودى، نجف 1955 م، ص 244؛ الکافى، ج 1، ص 509، ح 12.

وسؤال از امام عسکرى (عليه السلام) درباره ولايت يا تبرّى از واقفه وپاسخ حضرت؛ کشف الغمة، ج 3، ص 312؛ وسؤال از کيفيت قضاوت حضرت مهدى (عليه السلام) پس از ظهور وپاسخ امام عسکرى (عليه السلام) به آن؛ الکافى، ج 1، ص 509، ح 13؛ وسؤال على بن مهزيار درباره فرج وپاسخ امام هادى (عليه السلام)؛ اثبات الوصيه، ص 259.

ودر زمينه مسائل تفسيرى وحديثى وساير زمينه هاى دينى، به عنوان نمونه بنگريد به: پاسخ امام عسکرى (عليه السلام) به سؤال (محمد بن درياب رقاسى) از معناى مشکوة؛ کشف الغمة، ج 3، ص 301؛ اثبات الوصية، ص 243؛ وسؤال از تفسير وليجة، وسؤال ذهنى درباره مراد از مؤمنين در آيه (ولم يتخذوا من دون الله ولا رسوله ولاالمؤمنين وليجة) (توبه: 15) وپاسخ هر دوسؤال توسط امام عسکرى (عليه السلام)؛ الکافى، ج 1، ص 508، ح 9؛ وتوضيح معناى حديث (حديثنا لا يحتمله الا ملک مقرّب) در توقيع امام هادى (عليه السلام)؛ الکافى، ج 1، ص 401، ح 4؛ وتوضيح حديث (خُدّامنا وقوّامنا شرار خلق الله) در توقيع ناحيه مقدسه به محمد بن صالح همدانى؛ کمال الدين وتمام النعمة، ص 483، ح 2؛ بحار الانوار، ج 51، ص 343؛ وتعليم دعاى مناسب براى غيبت حضرت مهدى (عليه السلام) توسط ابو جعفر عمرى به ابوعلى بن همّام که به تصريح خود سفراء آنچه مى گفتند مسموع از حضرت بود؛ کمال الدين وتمام النعمة، ص 512، ح 43؛ ومواعظ اخلاقى وکلمات انتقادى امام عسکرى (عليه السلام) در توقيع به اهالى نيشابور؛ رجال کشى، ص 575، ح 1088؛ ونامه آن جناب به اهالى قم وآبه در فضل ولايت اهل بيت (عليهم السلام)؛ مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 425؛ وتوقيع امام عسکرى (عليه السلام) به ابوالقاسم هروى؛ الخرائج والجرائح، ج 1، ص 449، ح 35؛ اثبات الوصية، ج 239.

(21) به عنوان نمونه، بنگريد به: توقيع حضرت حجت (عليه السلام) به محمد بن شاذان نيشابورى واعلام رسيدن پانصد درهمى که وى فرستاده بود؛ واخبار از اين که بيست درهم آن از مال خودش بوده؛ کمال الدين وتمام النعمة، ص 486، ح 5؛ الکافى، ج 1، ص 523، ح 23؛ الخرائج والجرائح، ج 2، ص 697، ح 14؛ وتوقيع ناحيه مقدسه درباره خصوصيات مالى که يکى از شيعيان بلخ ارسال کرده بود؛ وپاسخ حضرت از نامه بى مداد؛ کمال الدين، ص 488، ح 11؛ وتوقيع ناحيه به (حاجز) وامر به ارسال دينارهاى (ابورميس) که (حاجز) فراموش کرده بود؛ همان، ص 493، ح 18؛ وتوقيع مربوط به ابوالقاسم بن حليس مبنى بر رسيد وجوه شرعى؛ همان، ص 494، ح 18؛ وتوقيع امام جواد (عليه السلام) به ابن اورمه مبنى بر رسيد اموال ارسال وخصوصيات آن؛ الخرائج والجرائح، ج 1، ص 386، ح 15؛ بحار الانوار، ج 50، ص 52، ح 26؛ اثبات الهداة، ج 6، ص 185، ح 28؛ وتوقيع ناحيه مقدّسه به (محمد بن حصين کاتب) واعلام رسيد دويست دينار از هزار دينار بدهى وى به ناحيه؛ الخرائج والجرائح، ج 2، ص 696، ح 10؛ بحار الانوار، ج 51، ص 294، ح 5؛ اثبات الهداة، ج 7، ص 344؛ وتوقيع امام عسکرى (عليه السلام) به (على بن محمد بن زياد صميرى) مبنى بر رسيد اموال ارسالى توسط وى وپسر عمّش بدون آنکه در نامه اش به حضرت اشاره به اموال اوکرده باشد؛ اثبات الوصيّه، ص 247؛ وتوقيعات امام عسکرى (عليه السلام) به حسين بن مختار از حبس، مبنى بر معرفى جانشين ودستورات مالى؛ الکافى، ج 1، ص 312، ح 8 و9؛ وتوقيع ناحيه به (ابن عجمى) درباره مالى که براى فرزندش کنار نهاده وفراموش کرده بود وثلث کل اموال را براى ناحيه قرار داده بود؛ الکافى، ج 1، ص 524، ح 26؛ وتوقيع ناحيه درباره دستور پرداخت مستمرّى به دوتن از شيعيان که احتمالاً از وکلاى ناحيه بودند؛ همان، ج 1، ص 524، ح 24؛ ودستور اخذ اموال متعلق به ناحيه مقدسه در توقيع به محمد بن صالح؛ همان، ج 1، ص 521، ح 15؛ وتوقيع ناحيه مقدسه به بدر، غلام احمد بن حسن، ودستور ارسال هفتصد دينارى که يزيد بن عبد الله براى ناحيه وصيت کرده بود؛ همان، ج 1، ص 522، ح 16؛ وتوقيع ناحيه به (محمد بن جعفر اسدى) وامر به قبض دکان هاى متعلق به ناحيه مقدسه از (محمد بن هارون همدانى)؛ کشف الغمة، ج 3، ص 348؛ وتوقيع ناحيه مقدسه به يکى از شيعيان اهل قُراى سواد وردّ وجوه شرعى ارسالى به خاطر آميختگى آن با اموال پسر عمويش؛ کمال الدين وتمام النعمة، ص 486، ح 6.
(22) به عنوان نمونه، بنگريد به: توقيع امام عسکرى (عليه السلام) به ابوطاهر بلالى در معرفى جانشين خود؛ کمال الدين وتمام النعمة، ص 499، ح 24؛ الکافى، ج 1، ص 328، ح 1؛ وتوقيع ناحيه مقدسه به (احمد بن خضر) که در طلب حُجّت زمانش بود؛ در اين توقيع آمده است: (من بحث فقد طلب ومن طلب فقد دُلَّ، ومن دُلّ فقط اشاط، ومن اشاط فقد اشرک)؛ لذا وى منصرف از طلب شد وبازگشت؛ چرا که عصر، عصر غيبت بود وبروز حضرت براى شيعيان، خطر آفرين؛ همان، ص 509، ح 39؛ وتوقيع امام هادى (عليه السلام) به (على بن عمرو) و(ابوبکر فهفکى) و(شاهويه بن عبد الله جلاب) در معرفى فرزند بزرگترش به عنوان جانشين؛ الارشاد، ص 336؛ اثبات الوصية، ص 237؛ الکافى، ج 1، ص 326؛ ج 5 و1، ص 328؛ وتوقيع امام هادى (عليه السلام) که حاوى وصيت آن جناب درباره جانشينى امام عسکرى (عليه السلام) بود وآنرا هنگام رحلت به خادمش سپرد؛ واونيز ده نسخه استنساخ نمود وبه سران شيعه داد؛ کشف الغمة، ج 3، ص 234؛ الکافى، ج 1، ص 324، ح 2؛ وپاسخ مکتوب امام رضا (عليه السلام) به (ابن قياما واسطى) واخبار از تولّد امام جواد (عليه السلام) در آينده به عنوان جانشين آن جناب؛ کشف الغمة، ج 3، ص 199؛ وتوقيعات امام کاظم (عليه السلام) از حبس به (حسين بن مختار) و(على بن يقطين) در معرفى امام رضا (عليه السلام) به عنوان جانشين؛ الکافى، ج 1، ص 312، ح 8 و9 و10.
(23) به عنوان نمونه، بنگريد به: توقيع امام عسکرى (عليه السلام) به (شفيع خادم)، وکيل حضرت در مصر، وامر به استرداد زمين غصب شده متعلق به (سيف بن ليث)؛ مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 433؛ الکافى، ج 1، ص 511، ح 18؛ ونامه شکايت آميز (محمد بن حجر) به امام عسکرى (عليه السلام) درباره دونفر که وى را مورد اذيت قرار مى دادند؛ وپاسخ آن جناب وبشارت به مرگ آن دو؛ مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 433؛ الکافى، ج 1، ص 513، ح 25؛ ونامه ايوب بن نوح به امام هادى (عليه السلام) در مورد اذيّت (جعفر بن عبد الواحد قاضى) وپاسخ حضرت مبنى بر رفع اذيت وى ظرف دوماه؛ که نهايتاً با عزل وى از کوفه، وعده حضرت محقق شد؛ کشف الغمة، ج 3، ص 247؛ ونامه (محمد بن ريّان) به آن حضرت وشکوه از اذيت يک دشمن وپاسخ حضرت که مشتمل بر بشارت به رفع ظلم از وى بود! وسرانجام شخص مزبور به بدترين وضع وبا ذلّت وفقر از دنيا رفت؛ همان، ج 3، ص 251؛ وبشارت امام عسکرى (عليه السلام) به (سميع مسمعى) درباره نزديکى خلاصى از اذيت همسايه اش؛ الخرائج والجرائح، ج 1، ص 447، ح 33؛ وتوقيع امام هادى (عليه السلام) در تبرئه (محمد بن اورمه قمى) از اتهام غلوّ؛ رجال علامه حلّى، نجف، مطبعة الحيدرية، 1381 ق، ص 253.
(24) به عنوان نمونه، توقيعات امام هادى (عليه السلام) درباره غلاتى همچون نميرى وابن حسکة وابن بابا ويقطينى وفارس بن حاتم در رجال کشى، ص 516 - 519، ح 994 - 997، وص 520، ح 999 و1000؛ وتوقيع امام جواد (عليه السلام) درباره احمد بن محمد سيّارى؛ رجال کشى، ص 606، ح 1128؛ وتوقيع ناحيه مقدسه در اعلام لعن وانحراف هلالى وشريعى ونميرى وبلالى وشلمغانى؛ کتاب الغيبة، شيخ طوسى، ص 214؛ بحار الانوار، ج 50، ص 307؛ کمال الدين وتمام النعمة، ص 489، ح 12؛ الاحتجاج، ص 474؛ وتوقيع ناحيه مقدّسه به سفير اوّل ودوّم در ردّ دعاوى عمويش، جعفر کذاب؛ کمال الدين وتمام النعمة، ص 510، ح 42؛ وهمين طور، توقيع ديگرى از ناحيه مقدسه به (احمد بن اسحاق قمى) در ردّ دعاوى جعفر؛ کتاب الغيبة، شيخ طوسى، ص 174 و218؛ وردّ صاحب زنج در توقيع امام عسکرى (عليه السلام) به (محمد بن صالح خثعمى)؛ مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 428.
(25) به عنوان نمونه، بنگريد به: نامه امام رضا (عليه السلام) به امام جواد (عليه السلام) که از مکه توسط (محمد بن ميمون) به مدينه فرستاده شد، واين در دوران صباوت وکودکى امام جواد (عليه السلام) بود؛ به نحوى که (موفّق) خادم، حضرت را در گهواره حمل مى نمود! الخرائج والجرائح، ج 1، ص 372، ح 1؛ ونامه اى ديگر در عيون اخبار الرضا (عليه السلام)، ج 2، ص 83 وتفسير عيّاشى، ج 1، ص 131؛ وسؤال کتبى مأمون از امام رضا (عليه السلام) درباره حقيقت اسلام وپاسخ مفصل حضرت؛ معادن الحکمة، ج 2، ص 152، ح 137.
(26) به عنوان نمونه، بنگريد به: توقيع امام عسکرى (عليه السلام) به (محمد بن على سمرى) وهشدار نسبت به خطر قريب الوقوع؛ کشف الغمة، ج 3، ص 295 وتصميم (احمد بن عمر حلال) بر قتل (اخرس) به خاطر بدگويى وى نسبت به امام کاظم (عليه السلام) وتوقيع امام کاظم (عليه السلام) مبنى بر نهى وى از انجام تصميم مذکور؛ وسرانجام پس از مدت کوتاهى، اخرس، خود به هلاکت رسيد؛ الخرائج والجرائح، ج 2، ص 651، ح 3؛ بحار الانوار، ج 48، ص 59، ح 69؛ وتوقيع ناحيه مقدسه در منع وکيلان از اخذ وجوه شرعى تا اطلاع ثانوى به خاطر توطئه وزير عباسى بر ضد آنان با ارسال تعدادى جاسوس نزد وکيلان؛ بحار الانوار، ج 51، ص 310، ح 30؛ الکافى، ج 1، ص 525، ح 30.
(27) به عنوان نمونه، بنگريد به: نفرين امام عسکرى (عليه السلام) بر ضد مستعين واعلام آن به (ابى عبد الله بن طاهر)؛ الخرائج والجرائح، ج 1، ص 429 - 430، ح 8؛ کشف الغمة، ج 2، ص 428؛ اثبات الهداة، ج 6، ص 318، ح 66؛ بحار الانوار، ج 50، ص 248، ح 2.
(28) ر.ک: به کمال الدين وتمام النعمة، ص 486، ح 6 وص 490، ح 13.
(29) به عنوان نمونه، بنگريد به: سؤال (على بن محمد بن اسحاق اشعرى) از ناحيه درباره حملى که همسرش مدعى بود از اونيست. وهمينطور درخواست تقسيط پرداخت قيمت خانه اى که وى براى ناحيه مقدسه فروخته بود؛ وپاسخ مثبت ناحيه درباره درخواست تقسيط وسکوت درباره سؤال از حمل، چرا که اصلاً حملى در ميان نبود؛ کمال الدين وتمام النعمة، ص 497، ح 19؛ ودرخواست (ابراهيم بن فرج) از ناحيه درباره نام فرزندش؛ همان، ص 498، ح 22 ودرخواست مشابه از امام عسکرى (عليه السلام) وپاسخ حضرت که: (سمِّه جعفراً وکَنِّه بأبى عبد الله)؛ کشف الغمة، ج 3، ص 293؛ وتوقيع امام هادى (عليه السلام) به ايوب بن نوح: (اذا وُلد لک فسَمِّه محمّداً)؛ همان، ج 3، ص 246؛ ودرخواست (احمد بن اسحاق قمى) از امام عسکرى (عليه السلام) نمونه اى از دست خط شريف حضرت را، وپاسخ مثبت آن جناب؛ الکافى، ج 1، ص 513، ح 27؛ وتوقيع ناحيه در پاسخ به درخواست کفن توسط (على بن محمد صيمرى) بدين مضمون که: (انه يحتاج اليه سنة ثمانين) أو (احدى وثمانين) (ترديد از راوى است)؛ ودر همان سال، يک ماه قبل از مرگش، ناحيه مقدس کفنش را ارسال نمود؛ کمال الدين وتمام النعمة، ص 501، ح 26؛ الارشاد، ص 356.
(30) به عنوان نمونه، بنگريد به: استيذان يکى از شيعيان با کنيه ابوجعفر، از ناحيه مقدسه درباره تطهير فرزند تازه متولد شده اش در روز هفتم ولادت، وپاسخ منفى ناحيه، ومردن طفل در روز هفتم يا هشتم، وتوقيع مجدّد ناحيه وبشارت به دوفرزند ديگر، وامر به نام نهادن يکى به احمد وديگرى به جعفر؛ الخرائج والجرائح، ج 2، ص 704، ح 21؛ الکافى، ج 1، ص 522، ح 17؛ الارشاد، ص 355؛ واستيذان وى خروج براى حجّ را، وپاسخ منفى ناحيه وتوقيع ديگر وبشارت به انجام حجّ در سال بعد؛ کشف الغمة، ج 3، ص 348؛ واستيذان محمد بن صالح از ناحيه مقدسه در مورد استيلاد يکى از کنيزانش، وپاسخ مثبت ناحيه به ضميمه اين جمله: (ويفعل الله ما يشاء)! پس از حامل شدن، کنيز مزبور سقط کرده وخود نيز مى ميرد؛ الکافى، ج 1، ص 524، ح 25؛ کمال الدين وتمام النعمة، ص 489، ح 12؛ واستيذان (على بن محمد شمشاطى) از ناحيه مقدسه براى سفر با قافله يمينى ها ونهى ناحيه از آن، وحمله راه زنان به آن قافله؛ کمال الدين وتمام النعمة، ص 491، ح 14؛ وشبيه آن در مورد (على بن حسين يمانى)؛ الارشاد، ص 352؛ کشف الغمة، ج 3، ص 344. نهى امام عسکرى (عليه السلام) از خريد کنيزى به خاطر جنون اووکوتاهى عمرش؛ اثبات الوصية، ص 242.
(31) به عنوان نمونه، بنگريد به: درخواست (قاسم بن علاء) از ناحيه مقدّسه، دعا براى فرزندانش را، وعدم پاسخ، ومردن همه آنها، ودرخواست مجدّد براى فرزندش، حسين، وپاسخ مثبت ناحيه؛ الارشاد، ص 352؛ ودعاى ناحيه براى شفاى زخم ناسور (محمد بن يوسف شاشى)؛ الکافى، ج 1، ص 519، ح 11؛ کشف الغمة ج 3، ص 344؛ الخرائج والجرائح، ج 2، ص 695؛ وتوقيع امام عسکرى (عليه السلام) به محمد بن حسن، ودعا براى شفاى چشم وى؛ مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 435؛ الکافى، ج 1، ص 510، ح 17؛ وآموختن طريق مداواى (حکم بن يسار مروزى) که بصورت مذبوح رها شده بود، توسط امام جواد (عليه السلام)؛ همان، ج 4، ص 397؛ وتوقيع امام عسکرى (عليه السلام) درباره مداواى تب با آويختن آيه (يا نارُکونى برداً وسلاماً على ابراهيم)؛ کشف الغمة، ج 3، ص 288.
(32) به عنوان نمونه، بنگريد به: اِخبار امام عصر (عليه السلام) به (محمد بن ابراهيم بن مهزيار) درباره ماوقع آنچه وى وپدرش درباره اموال ناحيه گفته وکرده بودند؛ کمال الدين وتمام النعمة، ص 487، ح 8؛ وتوقيع ناحيه مقدسه واخبار از بقاء يا موت حمل در موارد متعدد؛ همان، ص 489، ح 12 وص 492، ح 15؛ وشرح آنچه در يکى از مجالس شيعيان گذشته بود در توقيعى از ناحيه مقدّسه؛ همان، ص 498، ح 22؛ واخبار ناحيه مقدسه از ميزان دقيق وجوه شرعى به (محمد بن شاذان بن نعيم)؛ همان، ص 509، ح 38؛ طلب کردن ناحيه مقدّسه 700 دينار متعلق به ناحيه را، از بدر، غلام احمد بن حسن؛ الارشاد، ص 354؛ واخبار امام عسکرى (عليه السلام) از عدم بروز کم آبى وعطش در سفر حج، در توقيع به (ابوعلى طهرى)؛ همان، ص 342؛ کشف الغمة، ج 3، ص 286؛ واخبار ناحيه مقدسه از فراموشى تحويل شمشير متعلق به ناحيه توسط مرد آوجى؛ الارشاد، ص 355؛ کشف الغمة، ج 3، ص 350؛ الکافى، ج 1، ص 523، ح 20؛ واخبار امام عسکرى (عليه السلام) از مسأله فراموش شده توسط سائل؛ الخرائج والجرائح، ج 1، ص 431، ح 10؛ واعلام انتهاى عصر غيبت صغرى در توقيع به سفير چهارم؛ اعلام الورى، ج 2، ص 260.
(33) به عنوان نمونه، بنگريد به: اخبار امام هادى (عليه السلام) از شهادت ابوعلى بن راشد وابن بندوعاصمى در توقيع به (محمد بن فرج)؛ کتاب الغيبة، شيخ طوسى، ص 212 - 213؛ واخبار ناحيه مقدسه از موت حاجز؛ الخرائج والجرائح، ج 2، ص 696؛ کمال الدين وتمام النعمة، ص 488، ح 9؛ وتوقيع ناحيه مقدسه به سفير چهارم واعلام تاريخ وفات او؛ کمال الدين وتمام النعمة، ص 516، ح 44؛ کتاب الغيبة، شيخ طوسى، ص 242؛ اعلام الورى، ج 2، ص 260؛ وتوقيع مشابه ناحيه به (قاسم بن علاء)، وکيل آذربايجان؛ کتاب الغيبة، شيخ طوسى، ص 189؛ واخبار امام عسکرى (عليه السلام) از قتل معتز ومهتدى ومستعين؛ الارشاد، ص 340 و344؛ مناقب آل ابى طالب، ص 432 و436؛ الخرائج والجرائح، ج 1، ص 451؛ اثبات الوصية، ص 240 و242؛ الکافى، ج 1، ص 506، ح 2 و1؛ ص 510، ح 16.
(34) به عنوان نمونه، بنگريد به: توقيع امام جواد (عليه السلام) به (محمد بن فضل صيرفى) واعلام حوائج شخصى؛ الخرائج والجرائح، ج 1، ص 387، ح 16؛ وکتابت حوائج شخصى براى (على بن يقطين) توسط امام کاظم (عليه السلام)؛ رجال کشى، ص 434، ح 819؛ ص 269، ح 484.
(35) به عنوان نمونه، بنگريد به: توقيع امام عسکرى (عليه السلام) به نعمانى، ونکوهش از غلطگيرى وى از نامه حضرت؛ وى مدعى شده بود که در نامه حضرت غلط نحوى وجود دارد وحضرت در پاسخ نوشت: (ما بالُ قوم يلحنوننا، وان الکلمة تتکلّم بها ننصرف على سبيعين وجها فيها کلّها المخرج منها والحجة)؛ اثبات الوصية، ص 244.
(36) به عنوان نمونه، بنگريد به: توقيع ناحيه مقدسه در قبول استغفار واعتذار (حسن بن فضل همدانى) به خاطر ردّ هديه حضرت؛ الارشاد، ص 353؛ الکافى، ج 1، ص 520، ح 13.
(37) به عنوان نمونه، بنگريد به: توقيع ناحيه مقدسه به سفير دوم در تعزيت رحلت سفير اوّل؛ کمال الدين وتمام النعمة، ص 510، ح 41؛ کتاب الغيبة، شيخ طوسى، ص 219؛ الاحتجاج، ص 481؛ وتوقيع ناحيه مقدسه در تعزيت فوت وکيل مصر که براى فرستاده وى ارسال شد؛ وضمن اخبار از وفات او، از نحوه برخورد وى با وجوه شرعى موجود در نزدش خبر داده شده بود؛ الکافى، ج 1، ص 523، ح 19.