نجم الثاقب
مرحوم حاج ميرزا حُسين طبرسى نورى (ره )
- ۲۳ -
روايت ابو خالد كابلى در مورد امام عصر
عليه السلام
شيخ طبرسى در (احتجاج
) روايت كرده از ابو خالد كابلى كه گفت : حضرت امام زين العابدين عليه
السلام فرمود كه : (طولانى مى شود غيبت
به ولى دوازدهمى خداوند از اوصياى رسول خدا صلى الله عليه و آله و امامان بعد از
او.
اى ابو خالد! بدرستى كه اهل زمان غيبت او و اعتقاد دارندگان به امامت او و انتظار
برندگان ظهور آن حضرت ، افضل اهل هر زمانند. زيرا كه خداوند عطا كرده به ايشان از
عقل و فهم و معرفت آن مقدار كه غيبت نزد ايشان به منزله مشاهده گرديده و حق تعالى
ايشان را گردانيده به منزله آن كسانى كه در پيش روى رسول خداى صلى الله عليه و آله
به شمشير جهاد مى كردند. ايشانند دوستان ما از روى اخلاص و شيعيان ما از روى صدق و
خوانندگان به سوى دين خدا در پنهان و آشكارا.)
پس فرمود كه : (انتظار فرج از اعظم فرج
است .)
و بر اين مضمون اخبار بسيار است كه مدح فرمودند كسانى را كه در ظلمات غيبت گرفتار و
دين خود را نگاه مى دارند و ايشانند مقصود از آيه شريفه كه يؤ
منون بالغيب . و حضرت رسول صلى الله عليه و آله ايشان را برادران خود خوانده
و اجرهاى بسيار از براى تحمّل زحمات و مشقّت ايشان در حفظ و حراست دين خود وعده
داده اند.
كاتب :
به آفتاب نماند مگر به يك معنى
|
كه در تاءمّل او خيره مى شود ابصار
|
پنجم : از وجه تشبيه آنكه نظر به قرص آفتاب ، اكثر ديده ها را ممكن نيست و بسا باشد
كه باعث كورى چشم نظر كننده يا خيره و تار شدن آن شود و همچنين ديدن شمس جمال بى
مثال آن جناب ، بسا باشد باعث كورى بصيرت ايشان گردد. چنان كه بسيارى از مردم پيش
از بعثت انبيا عليهم السلام ايمان به ايشان مى آوردند و بعد از بعثت به سبب بعضى از
اغراض فاسده ، چون كاستن از جاه و اعتبار و دست برداشتن از رياست ظاهريّه كه
داشتند، انكار مى كردند مانند بسيارى از يهود مدينه و دور نيست كه بسيارى از دنيا
پرستان شيعيان چنين باشند بلكه از بعضى از علما نقل كردند كه تمنّا مى كرد موت پيش
از ظهور را از خوف امتحان و اختيار در آن زمان و افتادن در دام شيطان ، نعوذ باللّه
منه .
ششم : آنكه در روز ابر، بعضى مردم آفتاب را از خلل و فرجهاى ابر مى بينند و بعضى
نمى بينند. همچنين در ايّام غيبت ممكن است كه بعضى از شيعيان به خدمت آن حضرت برسند
و بعضى نرسند. چنانچه در ابواب سابقه مشروح شد.
هفتم : آنكه آن جناب مانند آفتاب است در عموم نفع رساندن به هر چيز به حسب قابليّت
و استعداد و سؤ ال به لسان حال يا مقال آن و نطلبيدن اجر و جزايى حتّى دانستن
انتساب آن خير به او بلكه جحود و انكار كردن آن و نسبت آن به غير و ضرر نرسيدن از
اين انكار به دامن عصمت و جلال او و دست برنداشتن از سيره مرضيّه و افاضه خير چنان
كه از منكر رسيدن نفعى از آفتاب در زير سحاب ضررى به او نرسد و از تربيت خود دست
نكشد.
هشتم : چنان كه نور آفتاب داخل مى شود و خانه ها به قدر و خلل فرجى كه در آنهاست و
صاحب خانه منتفع مى شود از آن نور، به قدر راهى كه براى تابيدن آن مهيّا كرده و
موانع را از آن برداشته ، همچنين خلق منتفع مى شوند از انوار هدايت و علم آن حضرت ،
به قدر آنچه از خود رفع نمودند از حجابها و پرده ها و قفلها كه از روى شهوات و
شبهات و معاصى بر قلوب خود دارند كه با وجود آنها ديده بصيرت ، كور و گوش دل ، كر
است ، اگر عالم پر از نور شود، چيزى نبيند و اگر تمام قدوسيان سخن گويند چيزى نشنود
و به همه اين وجوه علاّمه مجلسى رحمه الله در بحار اشاره فرموده .
در تفسير آيه شريفه
(ان اصبح مائكم غورا ...)
مخفى نماند كه گذشت در باب دوم كه مراد از آب جارى گوارا، در آيه شريفه
ان اصبح مائكم غورا فمن ياتيكم بماء معين .(116)
آن جناب است و چنان كه سبب ظاهرى حيات هرچيز، از انسان و حيوان و نبات و جماد و
اجسام علويّه و سفليه ، به نص آيه مباركه واستمساك بعضى از اجزاء بعضى را و بقاى
تركيب و مزج آنها، آب است سبب باطنى حيات هر چيزى به نحو اعلى و اتم و اكمل و اشرف
، وجود امام عليه السلام است .
و آفتاب ، بى آب نتواند تربيت كند چيزى را، پس محتاج باشد به آن و آن وجود معظّم در
تربيت و تكميل و افاضه خير، محتاج به غيرى نباشد. با عقول و نفوس و ارواح آن كند كه
اين دو با جسمانيّات كنند. و بالجمله نجات و مفزع و ملاذ و كهفى براى بندگان نيست
جز آن شخص معظّم عليه السلام و آباء گرامى اش ؛ چنان كه خود در زيارت وجود مقدّس كه
امر فرموده بخوانيم ، فرمود: فلانجاة ولا مفزع الاّ انتم .
و بر هر كس لازم است كه خود را به وسيله اى به آنجا رساند و آن وسيله ، همان گريه و
زارى و ناله و بى قرارى و خواندن او را در زيارت و تضرّع و مساءلت است ، بلكه عمده
بيرون آمدن از حالت و صفات و كردارى كه مكروه طبع شريف آن جناب است و دانستن و
اطاعت كردن محبوبات ومرضىّ او، كه نيست مگر آنچه مكروه و مرضىّ خداوند و رسول اكرم
اوست و بيشتر آنها در كتاب و سنّت مشروح و مبين ، بلكه جمله در مقام وضوح به حدّ
ضرورت رسيده و پس از آن برداشتن همّى از آن جناب ، چه عمده غرض از بعثت آن جناب ،
چون ساير حجج عليهم السلام تكميل دين و آموختن شرايع و برگرداندن سركشان و متمرّدان
است به نزد مولاى حقيقى خود و نماياندن راه است به گمشدگان در وادى ضلالت كه بيشتر
اهتمام ايشان در آن و تحمّل همه مصايب و ناملايمات براى آن بوده .
در تفسير عسكرى عليه السلام روايت شده كه حق تعالى وحى كرد به حضرت موسى كه :
(اگر يك كس از آنان كه از درگاه من گريخته يا از ساحت عزّت من گم شده
باشند به سوى من برگردانى ، بهتر است از براى تو از صد ساله عبادت كه روزها روزه
باشى و شبها براى عبادت برپا ايستاده باشى .)
موسى عليه السلام گفت : (آن بنده
گريخته كدام است ؟)
فرمود: (گناهكاران و آنان كه فرمان من
نمى برند.)
پرسيد: (گمشده كيست ؟)
فرمود: (جاهل به امام زمانش .)
پس نشناساند به او امامش را يا غايب از امامش بعد از شناختن كه جاهل باشد به شريعت
دين او، پس بشناساند به او شريعت را و آنچه به آن عبادت كند پروردگار خود را و برسد
به سبب آن به خشنودى او، پس هركه گناهكارى را از معصيتى نادم كند و توبه دهد، كلفتى
از آن حضرت برداشته و همّى از جنابش برطرف نموده است .
همچنين اگر منكر صانعى يا رسالتى يا امامتى را توحيد يا ايمان يا اسلام آموخته يا
جاهلى به احكام دينيّه را مسايلى تعليم نموده ، هرچند اندك باشد، يا كسى را از
ظلمات ريا و نفاق و شبهه و حرص و طمع و حقد و حسد و حُب دنيا و جاه و رياست بيرون
كشيده و به نور اخلاص و يقين و زهد و قناعت و الفت و محبّت و بغض دنيا رسانده كه هر
جزيى از آن ، رفع همّى است از آن جناب و وسيله اى بزرگ و پس از آن برداشتن همّى از
هموم مواليان و محبّين آن جناب عليه السلام كه باعث همّ خود آن جناب است ؛ چنان كه
در خبر رميله گذشت .
پس بردارد همّ گرسنه يا تشنه اى يا برهنه اى يا مريضى يا وامانده يا مقروضى يا
مظلومى يا گمشده اى يا بى عيالى يا بى مسكنى يا شايق زيارت و حجّى كه سبب شود براى
رفع همّ و سرور امام زمان عليه السلام و وسيله باشند نزد آن جناب ، براى قضاى حوايج
و انجاح مآرب خود و نظير اينها است نشر فضايل و مناقب آن جناب و آباى گرامى اش
عليهم السلام به گفتن و نوشتن و در شعر درآوردن .
سيّد اجلّ، على بن عبدالحميد نيلى در كتاب (انوار
المضيئه ) بعد از ذكر جمله اى از
معجزات حضرت رسول صلى الله عليه و آله گويد كه : (و
من مى گويم قسم به پروردگار خودم كه من بودم در اثناى كتابت اين فضايل عظيمه را و
جمع اين معجزات كريمه را كه عارض شد براى من عارضه اى كه طاقت نداشتم با آن درد سر
خود را نگاه دارم . هرگاه سر خود را بلند مى كردم مى انداخت مرا و هرگاه مى ايستادم
مى خوابانيد مرا و دلم تنگ شد و ترسيدم كه من ممنوع شوم از تمام كردن آنچه به صدد
آن هستم .
پس مُلهم شدم به اين كه گفتم : (بار
خدايا ! به حق محمّد بنده تو و پيغمبرتو صلى الله عليه و آله صاحب اين فضايل و به
حق آل معصومين او كه صلوات بفرست بر جميع آنها و برگردان از من آنچه در من است از
اين مرض .)
پس به حق خداوند عظيم كه كلامم تمام نشده بود كه آن عارضه بالمره رفت كه گويا هرگز
نبود و برخاستم چنان كه بندى از پايم برداشته شد.)
سيّد بن طاووس رحمه الله در (كشف
المحجه ) فرموده در ضمن وصايايى به
فرزندش محمّد كه : چون خبر ولادت تو به من رسيد و من در مشهد حسين عليه السلام بودم
. برخاستم در حضور خداوند جلّ جلاله در مقام ذل و انكسار و شكر براى آنچه مرا تشريف
نمود از ولادت تو از سرور و نيكيها و گرداندم تو را به امر خداوند جلّجلاله ، بنده
مولاى ما، مهدى عليه السلام و تو را معلّق كردم بر او. و چه بسيار شده كه محتاج
شديم در وقت نزول حادثه اى كه براى تو شد به سوى آن جناب و ديدم آن جناب را در
چندين مقامات در خواب كه خود متولى شد قضاى حوايج تو را با انعام بزرگى در حق من و
در حق تو كه نمى رسد وصف كردن آن . پس بوده باش در موالات آن جناب و وفا كردن از
براى او و تعلّق خاطر او به قدر مراد خداوند جلّجلاله و مراد رسول و آباى او مراد
آن جناب از تو صلوات اللّه عليهم .
و مناسب است كه ختم كنيم اين مقام را به ذكر يكى از توسلات ماءثوره مجرّبه شيخ مقدم
ابوعبداللّه سلمان بن حسن سهرشتى ، تلميذ شيخ طوسى رحمه الله در
(قبس المصباح )
چنان كه در بحار نقل كرده ، ذكر نموده كه شنيدم از شيخ ابو عبداللّه حسين بن حسن بن
بابويه رضى اللّه عنه در رى ، سنه 440 كه روايت مى كرد از عمّ خود ابى جعفر محمّد
بن على بن بابويه رحمه الله گفت : (خبر
داد مرا بعضى از مشايخ قميين كه وارد شد بر من اندوه سختى و طاقتم سست و ضعيف شد و
سهل نبود در نفسم كه آن را افشا كنم براى احدى از اهل و اخوان خودم .
پس خوابيدم در حالتى كه چنين مغموم بودم ؛ پس ديدم مردى را كه خوشرو و با جامه نيكو
و بوى خوش بود كه گمان كردم او را بعضى از مشايخ قميين كه در نزد ايشان قرائت مى
كردم .
پس در نفس خود گفتم : (تا كى رنج و
مشقت كشم از همّ و غم خود و افشا نكنم آن را از براى احدى از اخوان خود؟ و اين شيخى
است از مشايخ علما، اين را براى او ذكر مى كنم . پس شايد بيابم در نزد او فرجى .)
پس او ابتدا كرد به من و فرمود: (مراجعه
كن در آنچه به آن گرفتار شدى به سوى خداوند تبارك و تعالى و استعانت بجوى به صاحب
الزمان صلوات اللّه عليه و او را بگير براى خود مفزع ، زيرا كه او نيكو معينى است .
و اوست عصمت اولياء مؤ منين خود.)
آنگاه دست راست مرا گرفت و گفت : (او
را زيارت كن و سلام كن بر او و تقاضا كن از او كه شفاعت كند براى تو در نزد خداوند
عزّوجلّ در حاجت تو.)
پس گفتم به او: (تعليم كن به من كه
چگونه بگويم ؟ پس به تحقيق همّى كه در او هستم از خاطر من برد هر زيارتى و دعا را.)
پس آهى سرد بر كشيد و گفت : لا حول ولاقوّة الاّ باللّه .
و به دست خود سينه مرا مسح كرد و گفت : (خدا
كافى تو است و بر تو باكى نيست . تطهير كن و دو ركعت نماز به جاى آور. آنگاه بايست
در حالتى كه رو به قبله باشى در زير آسمان و بگو:
زيارت سلام اللّه الكامل التام
سلام اللّه الكامل التام الشامل العام وصلواته الدائمة
وبركاتة القائمة التامة على حجّة اللّه ووليه فى ارضه وبلاده وخليفته على خلقه
وعباده سلالة النبوة وبقية العترة والصّفوة صاحب الزمان و مظهر الايمان و ملقن
احكام القرآن و مطهر الارض وناشر العدل فى الطول و العرض والحجة القائم المهدى
والامام المنتظر المرضى المرتضى وابن الائمة الطاهرين الوصى ابن الاوصياء المرضيين
الهادى المعصوم بن الهداة المعصومين .
السلام عليك يا امام المسلمين والمؤ منين السلام عليك يا وارث علم النبيين و مستودع
حكمة الوصيين السلام عليك يا عصمة الدين السلام عليك يا معز المؤ منين المستضعفين
السلام عليك يا مذل الكافرين المتكبرين الظالمين السلام عليك يا مولاى يا صاحب
الزمان السّلام عليك يابن رسول الله السّلام عليك يا ابن اميرالمؤ منين السّلام
عليك يابن فاطمة الزهراء سيّدة نساء العالمين السلام عليك يا ابن الائمة الحجج
المعصومين و الامام على الخلق اجمعين السلام عليك يا مولاى سلام مخلص لك فى الولاية
اشهد انك الامام المهدى قولا وفعلا وانك الذى تملا الارض قسطا وعدلا بعد ما ملئت
ظلما و جورا فعجل اللّه فرجك و سهل مخرجك وقرّب زمانك وكثر انصارك واعوانك وانجز لك
ما وعدك وهو اصدق القائلين ونريد ان نمنّ على الذين استضعفوا فى الارض ونجعلهم ائمة
ونجعلهم الوارثين يا مولاى يا صاحب الزمان يابن رسول اللّه حاجتى كذا وكذا
فاشفع لى فى نجاحها فقد توجّهت اليك بحاجتى لعلمى ان لك عندالله شفاعة مقبولة و
مقاما محمودا فبحقّ من اختصّكم بامره و ارتضاكم لسرّه و بالشاءن الذى لكم عندالله
بينكم و بينه سل اللّه تعالى فى نحج طلبتى و اجابة دعوتى و كشف كربتى .
و به جاى لفظ كذا، حاجت خود را ذكر كن و بخوان آنچه مى خواهى .)
گفت : پس بيدار شدم در حالتى كه يقين داشتم به روح و فرج . و از شب من مقدارى مانده
بود كه وسعتى داشت ؛ پس مبادرت كردم و نوشتم آنچه را به من آموخته بود از خوف آنكه
آن را فراموش كنم . آنگاه تطهير كردم و به زير آسمان در آمدم و دو ركعت نماز كردم :
در ركعت اول : بعد از حمد، چنان كه براى من تعيين نمود انا
فتحنا لك فتحا مبينا را خواندم .
و در دوّم : بعد از حمد اذا جاء نصر اللّه والفتح را.
پس چون سلام گفتم ، برخاستم در حالتى كه رو به قبله بودم و زيارت كردم . آنگاه حاجت
خود را خواستم و استغاثه كردم به مولاى خود صاحب الزمان صلوات اللّه عليه آنگاه
سجده شكر كردم . طول دادم در آن ، دعا را تا آنكه ترسيدم فوت شدن نماز شب را.
آنگاه برخاستم و نماز مقرّرى خود را خواندم و مشغول شدم به تعقيب بعد از نماز صبح و
نشستم در محراب خود و دعا مى كردم . پس نه چنين است قسم بخدا كه آفتاب طلوع نكرد تا
آنكه فرج من از آنچه در آن بودم رسيد و عود نكرد به من مثل آن در بقيّه عمر من و
ندانست احدى از مردم كه چه بود آن امرى كه مرا درهم انداخت تا امروز و منّت مر خداى
را است . وله الحمد كثيرا
سيّد بن طاووس اين زيارت را در (مصباح
الزاير) با اختلاف جزيى و بدون تعيين
سوره و شيخ كفعمى در (بلد الامين
) با سوره نقل كرده و پيش از نماز و زيارت ، غسلى نيز ذكر كرده .
باب يازدهم : در ذكر پاره اى از ازمنه و اوقات مخصوص امام
عصر عليه السلام
در ذكر پاره اى از ازمنه و اوقات كه اختصاص دارد به امام عصر صلوات اللّه عليه و
تكليف رعايا در آنها بالنسبه به آن جناب و عدد آنها هشت است :
اوّل : شب قدر بلكه هر سه شب مردد.
دوّم : روز جمعه .
سوم : روز عاشورا.
چهارم : از وقت زرد شدن آفتاب تا غروب آن در هر روز.
پنجم : عصر دوشنبه .
ششم : عصر پنجشنبه .
هفتم : شب و روز نيمه شعبان .
هشتم : روز نوروز.
شب قدر
اول : شب قدر كه شب بروز و ظهور قدر و منزلت و ميمنت و سلطنت و عظمت و جلالت امام
عصر است ، به سبب نزول روح و آن قدر ملائكه است بر آن جناب كه بر زمين جاى تنگ شود،
براى تقدير امور سال عباد هو اللّه تعالى . در اين عبارت اشاره شده به سه وجه از
وجوهى كه براى ناميده شدن اين شبها به شب قدر گفته اند. (منه رحمه الله ) چنان كه
در اخبار بسيار رسيده .
در تفسير على بن ابراهيم به چند سند معتبر از حضرت باقر و صادق و كاظم عليهم السلام
روايت كرده كه فرمودند در تفسير آيه مباركه : فيها يفرق كلّ
امر حكيم .(117)
كه خداوند تقدير مى كند هر امرى را از حق و باطل و آنچه مى شود در اين سال .
و از براى خداوند است در آن بداء و مشيّت كه پيش اندازد آنچه را بخواهد و تاءخير
نمايد آنچه را بخواهد از آجال و ارزاق و بلايا و اعراض و امراض ، زياده كند در آنها
آنچه را كه بخواهد و كم كند آنچه را كه بخواهد و مى دهد آن را به رسول خداى صلى
الله عليه و آله و مى دهد رسول خدا به اميرالمؤ منين عليه السلام و مى دهد آن را
اميرالمؤ منين به ائمه عليهم السلام تا اينكه مى رسد به صاحب الزمان عليه السلام و
شرط مى كند در آن بداء و مشيّت و تقديم و تاءخير را.
و نيز روايت كرده كه : (خداوند تقدير
مى كند در شب قدر آجال و ارزاق را و هر امرى كه حادث مى شود از موت و حيات يا
ارزانى و گرانى يا خير يا شرّ.) تا
آنكه گفته كه : (نازل مى شود ملائكه و
روح القدس بر امام زمان و مى دهند به او آنچه را كه نوشتند از اين امور.)
و نيز روايت كرده كه جناب باقر عليه السلام فرمود به ابوالمهاجر كه :
(مخفى نمى شود بر ما شب قدر، زيرا كه ملائكه طواف مى كنند به ما در آن
شب .)
و شيخ صفار در (بصاير الدرجات
) روايت كرده از داوود بن فرقد كه گفت : سؤ ال نمودم از او يعنى صادق
عليه السلام از قول خداوند عزّوجلّ: انّا انْزلْناه فى ليلة
القدر# وما ادريك ما ليلة القدر.
فرمود: (نازل مى شود در او آنچه مى شود
از اين سال از موت يا مولود.)
گفتم به او: (به سوى كه نازل مى شود؟)
فرمود: (به سوى كه شايد باشد، بدرستى
كه مردم ، اين شب را در نماز و دعا و مساءلت اند و صاحب اين امر در شغلى است ، نازل
مى شود ملائكه به سوى او به جهت امور سال از غروب آفتاب تا طلوع .)
و نيز روايت كرده از عبداللّه بن سنان كه گفت : سؤ ال كردم از آن جناب از نصف شعبان
.
پس فرمود: (در نزد من از آن چيزى نيست
ولكن هرگاه شب نوزدهم از ماه رمضان شد، تقسيم مى شود در آن ارزاق و نوشته مى شود در
آن آجال و بيرون مى آيد در آن برات و منشور حاجّ و خداوند، نظر لطف مى فرمايد به
سوى عباد خود، پس مى آمرزد مر ايشان را مگر شارب خمر.
پس هرگاه شب بيستم و سوم شد، جدا مى شود در آن هر امر محكمى آنگاه ؛ به پايان مى
رسد و امضا كرده مى شود.)
گفتم : (به كى مى رسد؟)
فرمود: (به سوى صاحب شما، يعنى امام
شما.)
در خبر ديگر فرمود: (نوشته مى شود در
آن قافله حاجّ و آنچه مى شود در آن سال از طاعتى يا معصيتى يا مردنى يا حياتى و
خداى تعالى پديدار مى كند در شب و روز، آنچه را كه مى خواهد، آنگاه مى افكند آن را
به سوى صاحب زمان عليه السلام .)
حارث بن مغيره سؤ ال كرد كه : (صاحب
ارض كيست ؟)
فرمود: (صاحب شما !)
و در خبر ديگر فرمود: (بدرستى كه
خداوند تقدير مى فرمايد در آن مقادير آن سال را، آنگاه انفاذ مى فرمايد آن را به
سوى زمين .)
معلى بن خنيس پرسيد: (به سوى كه ؟)
فرمود: (به سوى كه مى بينى اى عاجز!؟)
(يا فرمود: (اى ضعيف ؟))
و در خبر ديگر فرمود: (چون شب قدر مى
شود خداوند، مى نويسد در آن ، آنچه مى شود، آنگاه مى اندازد آن را.)
راوى پرسيد: (به سوى كى ؟)
فرمود: (به سوى كى مى دانى احمق ؟)
و علامه مجلسى در (زاد المعاد)
فرمود: (از بعضى احاديث ظاهر مى شود كه
هر سه شب ، قدرند و در شب اوّل ، تقدير امور مى شود و در شب دوم ، به كثرت دعا و
عبادت ممكن است بعضى تغيير بيابد و در شب سوم ، حتم مى شود و تغيير نمى يابد يا
بسيار كم تغيير مى يابد؛ بلا تشبيه مانند ارقام پادشاهان كه اوّل تعليقه مى شود و
تغييرش آسان است ، بعد از آن ثبت دفاتر مى شود و تغييرش دشوارتر است ، اما به مهر
مهر آثار مزين نگرديده ، باز ممكن است تغيير بيابد و چون به مهر اشرف رسيد به منزله
حتم است و تغييرش در نهايت صعوبت است .)
و نيز در مقام ذكر مرغبات عبادت در شب قدر فرموده :
(چون حضرت صاحب الامر عليه السلام در تمام اين شب با ملائكه مقرّبين
محشور است و فوج فوج به خدمت او مى آيند و بر او سلام مى كنند وتقديرات كه براى او
و ساير خلق شده است بر او عرض مى كنند، سزاوار نيست در چنين شبى تاءسى به امام
خود نكنند و به غفلت به سر آورند.
و نيز از قواعد عبادت آن شب شمرده كه چون تقديرات جميع امور از عمر و مال و فرزند و
عزّت و صحّت و توفيق اعمال خير و ساير امور در اين شب مى شود، اصلاح تمام احوال سال
را در اين شب خواهد بود و ممكن است كه نام كسى در ديوان اشقيا نوشته باشد و در اين
شب تغيير يابد و از زمره سعادتمندان نوشته شود. چنان كه اين مضمون در اكثر دعاها و
احاديث معتبره وارد شده است .) انتهى .
بنابر آنچه در باب گذشته ذكر شد كه دعا براى آن جناب را بايد مقدم داشت بر دعاى
براى نفس خود و در اين شب مشغول است به آن امر عظيم الهى كه در اخبار گذشته و غير
آن اشاره شد به آن . پس بهترين دعاها طلب نصرت و اعانت و حفظ الهى است براى آن جناب
، چنان كه گذشت كه در شب بيست و سوم در جميع حالات ، چه در ركوع چه در سجود و چه
نشسته يا ايستاده بلكه در ساير اوقات بايد خواند آن دعا را كه مضمونش پس از حمد
خداوند و صلوات بر رسول و آلش صلوات اللّه عليهم اين بود كه :
بار خدايا ! بوده باش از براى حجّة بن الحسن المهدى عليهما
السلام در اين ساعت و هر ساعتى ، ولىّ و حافظ و قائد و ناصر و راهنما و معين ... .
تا آخر كه به همين نحو بود.
پس از آن توسّل و استغاثه به آن جناب و طلب اعانت و شفاعت در انجام آنچه مى خواهد و
بايد به دست مبارك او جارى شود و به نظر انور او بگذرد و تضرّع و انابه كه نظر لطف
و راءفت خود را از او برندارد و به وسيله اى خود را به نيكى در نزد آن جناب مذكور
نمايد كه او آنچه سزاوار بزرگى است در اين شب كه زمام امور به دست قدرت الهيه اوست
، به او رفتار نمايد.
در خبر معتبر است كه : (هر كه در شب
بيست و سوم ماه مبارك رمضان ، هزار مرتبه سوره
انا انزلناه را بخواند، هر آينه صبح كند با يقين شديد
به اعتراف به آنچه مخصوص ماست از كرامتها در اين شب ، به سبب آنچه در خواب بيند.)
و عالم ربّانى سيّد على بن عبدالحميد نيلى در شرح
(مصباح ) شيخ طوسى رحمه
الله بعد از نقل اين خبر فرموده كه : (در
شب پنجشنبه بيست و سوم ماه رمضان سنه 788 در مسجد كوفه معتكف بوديم با جماعتى ؛ پس
از نماز، شروع كرديم در خواندن سوره
انا انزلناه هزار مرتبه ؛ پس چون فارغ شديم هر يك از ما در جاى خود خوابيد.
پس ، من در خواب ديدم و خواب غالب نبود بلكه شبيه بود به پينكى كه گويا درها باز
شده كه نمى دانم آنها در آسمان است يا در زمين ! و بيرون آمد از او جماعتى بر
هياءتهاى نيكو و رو كردند به من و مى گفتند: (ملازم
شو ائمّه معصومين خود را ! پس ، ايشانند اعلام هداة ، اكارم ثقات ، سادات بررة
انقياء سفره انجم زهر واوابين غرر و غير از اين از مكارم .)
الخ .
و اين مقام را گنجايش زياده از اين نيست .
روز جمعه
دوم : روز جمعه كه از چند جهت اختصاص و تعلّق دارد به امام عصر عليه السلام :
يكى آنكه : ولادت با سعادت آن جناب ، در آن روز بوده ؛ چنانچه در باب اوّل ذكر شد.
و ديگر آنكه : ظهور موفورالسرور آن حضرت ، در آن روز خواهد بود و ترقّب و انتظار
فرج در آن روز بيشتر از روزهاى ديگر است ؛ چنانچه در جمله از اخبار، تصريح به آن
شده و در زيارت مختصه به آن جناب است در روز جمعه كه :
يا مولاى ! يا صاحب الزمان صلوات اللّه عليك وعلى آل بيتك هذا
يوم الجمعة وهو يومك المتوقّع فيه ظهورك والفرج فيه للمؤ منين على يديك ... .
تا آخر آنچه بيايد.
يعنى : اى آقاى من ! اى صاحب الزمان ! كه درود خداوندى باد بر تو و بر آل بيت تو!
اين روز جمعه است و آن روز تو است كه انتظار كشيده مى شود در آن ، ظهور تو و فرج مؤ
منين بر دست جناب تو و من اى آقاى من ! در آن ميهمان تو هستم و پناه آورده به تو و
تو اى آقاى من ! كريمى و از اولاد بزرگواران و ماءمورى به پناه دادن ، پس مرا
مهمانى كن و پناه ده ... الخ .
بلكه عيد بودن روز جمعه و شمردن آن را يكى از عيدهاى چهارگانه ، حقيقتا به جهت آن
روز شريف است و براى آن مؤ منين مخصوصين كه چشم و دل ايشان ، به جهت ديدن زمين را
پاك و پاكيزه از لوث شرك و كفر و قذرات معاصى و از وجود جبّارين و ملحدين و كافرين
و منافقين و ظهور كلمه حق و اعلاى دين و شرايع ايمان و شعاير مسلمين ، بى مزاحمت و
ممانعت احدى از اعداء خداوند و اولياى او در آن روز، روشن و منوّر و مسرور و خرسند
خواهد شد و در دعاى بعد از طلوع آفتاب روز جمعه اشاره به اين مطلب فرمودند.
چنانچه سيّد بن طاووس در (جمال الاسبوع
) از حضرت كاظم عليه السلام روايت كرده كه فرمود به محمّد بن سنان در
روز جمعه كه : (آيا خواندى در اين روز،
واجب از دعا را؟)
پرسيدم : (كدام است ؟)
فرمود: (بگو:
السلام عليك ايّها اليوم الجديد المتبارك الّذى جعله اللّه
عيدا لاوليائه المطهّرين من الدنس الخارجين من البلوى المكرورين مع اوليائه المصفين
من العكر الباذلين انفسهم فى محبّة اولياء الرحمن تسليما.
(118)
آنگاه ملتفت شو به آفتاب و بگو:
السلام عليك ايّها الشمس الطالعة ... . الخ .
سلام بر تو باد اى روز تازه مباركى كه گردانده او را خداوند، عيد از براى دوستان
خود كه پاك شدگانند از قذرات و بيرون شدگانند از فتنه و رجعت كنندگانند با اولياى
او عليهم السلام و تصفيه شدگانند از دُرد و كثافات عقايد و اعمال قبيحه كه جانهاى
خود را بذل كنندگانند در محبّت اولياى خداوند.)
بلكه جمعه ، از اسامى مبارك صاحب الامر عليه السلام است يا كنايه است از آن شخص
شريف يا سبب ناميده شدن جمعه است به جمعه .
چنانچه صدوق در (خصال
) از صقر بن ابى دلف روايت كرده كه :
معنى روايت :
(دشمنى نكنيد با ايّام !)
حضرت امام على النقى عليه السلام فرمود در شرح حديث رسول خدا صلى الله عليه و آله
كه فرمود: (دشمنى نكنيد با روزها كه
آنها با شما دشمنى خواهند كرد.)
پس فرمود: (روزها ماييم .)
تا آنكه فرمود: (و جمعه پسر پسر من است
و به سوى او جمع مى شوند اهل حق .)
و صدوق فرموده : (ايّام ، ائمه عليهم
السلام نيست ولكن كنايه است از ايشان تا آنكه نفهمد معنى آن را غير از اهل حق ،
چنانچه خداى عزّوجلّ كنايه فرموده به تين و زيتون و طور سينين و بلد امين از پيغمبر
و على و حسن و حسين صلوات اللّه عليهم .)
و بعضى امثله ديگر از اين رقم ذكر كرده .
و حسين بن حمدان در كتاب خود روايت كرده از حسن بن مسعود و محمّد بن خليل كه گفتند:
داخل شديم ما، بر سيّد خود، ابوالحسن على بن محمّد عليهما السلام در سامرا و در نزد
آن جناب جماعتى از شيعيان بودند؛ پس سؤ ال كرديم از آن جناب از سعد و نحس ايام .
پس فرمود: (دشمنى مكنيد با ايّام كه با
شما دشمنى مى كنند.)
و پرسيدم از آن جناب از معنى حديث .
پس فرمود: (از براى آن ، دو معنى است ،
ظاهرى و باطنى . پس ظاهر اين است كه شنبه براى ماست و يكشنبه براى شيعيان ما و
دوشنبه براى بنى اميّه و سه شنبه براى شيعيان ايشان و چهارشنبه براى بنى عباس و
پنجشنبه براى شيعيان ايشان و جمعه عيد است براى مسلمين .
پس ، شنبه جدّ من رسول خدا صلى الله عليه و آله و يكشنبه اميرالمؤ منين عليه السلام
و دوشنبه حسن و حسين عليهما السلام و سه شنبه على بن الحسين و محمّد بن على و جعفر
بن محمّد عليهم السلام و چهارشنبه موسى بن جعفر و على بن موسى و محمّد بن على عليهم
السلام و پنجشنبه من و پسر من حسن است و جمعه پسر او است ؛ آنكه به او جمع مى كند
كلمه ها را يعنى دينها، يك دين مى شود و تمام مى كند به او نعمت را و خداوند، حق را
ثابت و ظاهر مى كند و باطل را محو مى كند و او مهدى منتظر شماست .)
آنگاه خواندند: بسم اللّه الرحمن الرحيم بقيّة اللّه خيرٌ لكم
اِن كُنْتم مؤ منين .
پس فرمود: (اوست واللّه ! بقية اللّه .)
و نيز صدوق رحمه الله در (خصال
) روايت كرده از حضرت صادق عليه السلام كه فرمود:
(شنبه براى ماست و يكشنبه براى شيعيان ما و دوشنبه براى اعداى ما و سه
شنبه براى بنى اميه و چهارشنبه روز خوردن دواست و پنجشنبه حاجتها برآورده مى شود و
جمعه از براى تنظيف و استعمال بوى خوش است و آن عيد مسلمين است و آن افضل است از
فطر و اضحى .
روز غدير، بهترين عيدها است و آن هجدهم ذى الحجّة است كه در روز جمعه بود و خروج مى
كند قائم ما اهل بيت ، روز جمعه و برپا مى شود قيامت روز جمعه هيچ عملى بهتر نيست
در روز جمعه از صلوات بر محمّد و آل او عليهم السلام .)
و علاّمه مجلسى در (بحار)
نقل كرده از اصلى قديم از مؤ لفات قدماى علماى ما كه : چون نماز صبح را خواندى در
روز جمعه ، ابتدا كن به اين شهادت ، آنگاه به صلوات بر محمّد وآل او عليهم السّلام
و آن دعايى است طولانى و بعضى از فقرات آن كه متعلّق است به امام عصر عليه السلام
اين است :
اللّهم كن لوليّك فى خلقك وليا وحافظا وقائدا وناصرا حتى
تسكنه ارضك طوعا وتمتعه منها طولا وتجعله وذرّيته فيها الائمة الوارثين واجمع له
شمله واكمل له امره واصلح له رعيته وثبّت ركنه وافرغ الصبر منك عليه حتى ينتقم
فيشتفى و يشقى حزازات قلوب نقلة و حرارات صدور وغرة و حسرات انفس ترحة من دماء
مسفوكة و ارحام مقطوعة و طاعة مجهولة قد احسنت اليه البلاء و وسعت عليه الالاء
واتممت عليه النعما فى حسن الحفظ منك له ، اللّهم اكفه هول عدوه و انسهم ذكره و ارد
من اراده و كد من كاده و امكر بمن مكره به واجعل دائرة السّوء عليهم اللّهم فض
جمعهم و قلّ حدهم و ارعب قلوبهم و زلزل اقدامهم و اصدع شعبهم و شتّت امرهم فانهم
اضاعوا الصلوات و اتّبعوا الشهوات و عملوا السيئات و اجتنبوا الحسنات فخذهم
بالمثلات و ارهم الحسرات انك على كل شيى ءٍ قدير.(119)
زيارت امام عصر در روز جمعه
و سيّد جليل على بن طاووس در (جمال
الاسبوع ) اين زيارت را براى حجّت عليه
السلام در روز جمعه نقل فرموده :
السّلام عليك يا حجّة اللّه فى ارضه السلام عليك يا عين اللّه
فى خلقه السلام عليك يا نور اللّه الذى يهتدى به المهتدون ويفرّج به عن المؤ منين .
السّلام عليك ايّها المهذّب الخائف السلام عليك ايّها الولى الناصح السلام عليك يا
سفينة النجاة السلام عليك يا عين الحيوة السلام عليك صلّى اللّه عليك و على آل بيتك
الطيبين الطاهرين السلام عليك عجّل اللّه لك ما وعدك من النصر وظهور الامر.
السّلام عليك يا مولاى انا مولاك عارف باوليك واخريك اتقرّب الى اللّه تعالى بك و
بآل بيتك وانتظر ظهورك وظهور الحق على يديك واسئل اللّه ان يصلّى على محمّد وآل
محمّد وان يجعلنى من المنتظرين لك والتابعين والناصرين لك على اعدائك والمستشهدين
بين يديك فى جملة اوليائك يا مولاى يا صاحب الزمان صلوات اللّه عليك وعلى آل بيتك
هذا يوم الجمعة وهو يومك المتوقع فيه ظهورك والفرج فيه للمؤ منين على يديك وقتل
الكافرين بسيفك وانا يا مولاى فيه ضيفك وجارك وانت يا مولاى كريم من اولاد الكرام و
ماءمور بالضّيافة والاجارة فاضفنى واجرنى صلوات اللّه عليك و على اهل بيتك الطاهرين
.
و سيّد بن طاووس رحمه الله بعد از نقل اين زيارت مى فرمايد: و من اين بيت را مى
خوانم بعد از اين زيارت و مى گويم به اشاره :
من به در خانه احسان و نعمت تو فرود آمدم به هر جا كه شترم متوجه شد و مرا برد و
فرود آورد و ميهمان خوان جود و كرم جناب تواءم در هر شهر و دهكده كه باشم .
و گذشت كه سيّد معظم ، صلوات كبير مروى از آن جناب را كه براى آن جناب است با دعاى
ديگر كه آن نيز متعلّق به آن جناب عليه السلام است در تعقيب نماز عصر روز جمعه ذكر
نموده و اصرار بليغ در خواندن آن كرده .
و نيز مستحب است دعاى ندبه معروفه را كه متعلّق است به آن حضرت و فى الحقيقه مضامين
آن ، سوزنده دلها و شكافنده جگرها و ريزنده خون از ديدگان آنان است كه اندكى از
شربت محبّت آن جناب نوشيده و تلخى زهر فراق او به كامش رسيده ، در روز جمعه بلكه در
شب آن نيز، چنانچه در يكى از مزارات قديمه كه مؤ لف آن معاصر شيخ طبرسى صاحب
(احتجاج ) است ، روايت است
كه بايد خوانده شود و چون دعا طولانى و نسخه آن شايع بود، ذكر نكرديم .
بهترين اعمال در روز جمعه
و نيز فرمودند كه بهترين اعمال در روز جمعه ، گفتن : اللّهم
صلّ على محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم است ، صد مرتبه بعد از نماز عصر روز
جمعه و در بسيارى از ادعيه روز جمعه ، طلب نصرت و تعجيل فرج و ظهور شده است .
در اوّل دعاى تعقيب ظهر روز جمعه است كه : (بار
خدايا ! بخر از من جان مرا كه وقف شده است بر تو و حبس شده است بر تو، براى فرمان
تو به بهشت با معصومى از عترت پيغمبر خدا6 كه محزون است به جهت مظلومى او و نسبت
داده شده به ولايت او كه پر نمايى به او، زمين را از عدل ، چنانچه پر شده از ظلم و
جور، اللّهم عجّل فرجه .)
روز عاشورا
سوم : روز عاشورا كه روز سرافراز شدن حضرت حجّت عليه السلام است از جانب خداوند
عزّوجلّ به لقب قائم ؛ چنانچه شيخ جعفر بن محمّد بن قولويه در
(كامل الزيارة
) روايت كرده از محمّد بن حمران كه گفت : حضرت صادق عليه السلام فرمود:
(چون شد از امر حسين بن على عليهما السلام آنچه شد، ناله و فرياد كردند
ملائكه به سوى خداوند عزّوجلّ و گفتند: اى پروردگار ما ! چنين مى كنند با حسين
برگزيده و پسر پيغمبر تو.)
فرمود : (پس ، واداشت خداوند براى
ايشان ، ظل قائم عليه السلام را.)
و فرمود: (به اين انتقام مى كشم براى
حسين عليه السلام از آنها كه بر او ظلم كردند.)
شيخ صدوق در (علل الشرايع
) روايت كرده از ابو حمزه ثمالى كه گفت : گفتم به حضرت باقر عليه السلام
: (يابن رسول اللّه ! آيا همه شما قائم
به حق نيستيد؟)
فرمود: (بلى !)
گفتم : (پس چرا قائم عليه السلام را
قائم مى گويند؟)
فرمود: (چون جدّم حسين عليه السلام
كشته شد، ناله كردند ملائكه به سوى خداى تعالى و گريه و زارى نمودند و گفتند:
(الهنا و سيّدنا! آيا اعراض خواهى فرمود از كسى كه بكشد برگزيده تو و
پسر برگزيده و مختار از خلق تو را؟)
پس خداوند وحى فرستاد به سوى ايشان كه : (قرار
گيريد اى ملائكه من ! قسم به عزّت و جلال خود كه هر آينه البته انتقام مى كشم از
ايشان ، هر چند بعد از زمانى باشد.)
آنگاه خداى تعالى ظاهر نمود ائمه از فرزندان حسين عليه السلام را براى ملائكه . پس
ملائكه به اين مسرور شدند. پس ناگاه ديدند كه يكى از ايشان ايستاده و نماز مى كند.
پس خداى عزّوجلّ فرمود: (به اين
ايستاده انتقام مى كشم از ايشان .)
و نيز روز خروج و ظهور آن حضرت است ، چنانچه شيخ مفيد رحمه الله در
(ارشاد) روايت كرده از ابى
بصير كه گفت : فرمود حضرت صادق عليه السلام : (منادى
ندا مى كند به اسم حضرت قائم عليه السلام در شب بيست و سوم يعنى از ماه رمضان و
خروج مى كند در روز عاشورا و آن روزى است كه كشته شد در آن روز حسين بن على عليهما
السلام .)
و از جمله اى از اخبار مستفاد مى شود كه : (از
مقاصد عظيمه و فوايد جليله ظهور آن جناب ، خونخواهى و انتقام از قاتلين جدّ
بزرگوارش بلكه از ذرّيّتهاى ايشان و شفا دادن قلوب مؤ منين است ، بلكه حزن ملائكه
منتهى نمى شود مگر در آن روز.)
در تفسير آيه شريفه
(ومن قتل مظلوما ... )
شيخ عياشى روايت كرده از جناب باقر عليه السلام كه فرمود:
(نازل شد اين آيه در حسين عليه السلام
وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُوما فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلطانا.
هر كسى كه مظلوم كشته شد پس به تحقيق ما قرار داديم براى ولى او سلطنتى .
فَلايُسْرِفْ فِى الْقَتْلِ اِنَّهُ كانَ مَنْصُورا.(120)
پس ، اسراف نكند در قتل ، بدرستى كه او ولىّ منصور است .
فرمود كه : (او حسين بن على عليهما
السلام است كه مظلوم كشته شد و ماييم اولياى او و قائم از ما چون خروج كند و طلب
نمايد خون حسين عليه السلام را، پس مى كشد تا آنكه مى گويند اسراف كرد در كشتن .)
و فرمود: (مقتول ، حسين عليه السلام
است و ولى او، قائم عليه السلام است و اسراف در قتل آن است كه بكشد غير قاتل او را.)
انّه كان منصورا.
پس ، بدرستى كه دنيا نمى رود تا اينكه انتصار كرده شود به مردى از آل رسول خداى صلى
الله عليه و آله كه پر كند زمين را از عدل و داد چنانچه پر شده از ظلم و جور.)
در تفسير آيه شريفه
(اذن للّذين يقاتلون ...)
و در تفسير على بن ابراهيم روايت است كه فرمود:
اُذِنَ لِلَّذينَ يُقاتِلُونَ بِاَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ اِنَّ
اللّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَديرٌ.(121)
كه آن نازل شده در شاءن قائم عليه السلام ، بدرستى كه آن حضرت ، خروج نمايد مطالبه
مى كند خون حسين عليه السلام را.)
شعار اصحاب آن حضرت عليه السلام
در غيبت فضل بن شاذان روايت شده كه شعار اصحاب آن حضرت اين است :
يا لثارات الحسين .
و در يكى از زيارات جامعه در سلام بر آن حضرت مذكور است :
السّلام على الامام العالم الغائب عن الابصار والحاضر فى
الامصار والغائب عن العيون والحاضر فى الافكار بقية الاخيار وارث ذى الفقار الذى
يظهر فى بيت اللّه الحرام ذى الاستار وينادى بشعار يا ثارات الحسين انا الطالب
بالاوتار انا قاصم كل جبار.(122)
و شيخ برقى رحمه الله در كتاب (محاسن
) و ابن قولويه رحمه الله در
(كامل الزيارة
) روايت كرده اند از جناب صادق عليه السلام كه فرمود:
(خداوند موكّل كرده به حسين بن على عليهما السلام هفتاد هزار ملك كه
صلوات مى فرستند بر او، هر روز و ايشان ژوليده موى غبار آلوده اند از آن روز كه آن
حضرت كشته شده تا آن وقت كه خداى خواسته .)
راوى گفت : (قصد كرد حضرت از اين خروج
، قائم عليه السلام را.)
و در (امالى
) شيخ صدوق روايت است از حضرت صادق عليه السلام كه فرمود:
(ضربت خورد حسين بن على عليهما السلام
به شمشير؛ آنگاه پيش رفت قاتل آن حضرت كه سرش را جدا كند، ندا كرد منادى از جانب
ربّ العزة تبارك و تعالى از وسط عرش ؛ پس گفت : آگاه باشيد اى امّت سرگردان ظالم
بعد از پيغمبر خود! خداوند موفق نكند شما را نه براى قربانى و نه فطر.)
آنگاه حضرت صادق عليه السلام فرمود: (لاجرم
واللّه ! موفق نمى شويد و موفق نخواهند شد هرگز تا آنكه برخيزد خونخواه حسين عليه
السلام ، يعنى حضرت قائم عليه السلام .)
و نيز روايت كرده از ابوالصلت هروى كه گفت : به خدمت حضرت رضا عليه السلام عرض كردم
: (يا بن رسول اللّه ! چه مى فرمايى در
حديثى كه روايت شد از حضرت صادق عليه السلام كه فرمود: وقتى كه حضرت قائم عليه
السلام خروج كند، ذرّيه قاتلان امام حسين عليه السلام را به قتل آورد به سبب كردار
پدرهاى ايشان ؟)
حضرت امام رضا عليه السلام فرمود: (چنين
است .)
من عرض كردم كه خداى عزّوجلّ فرموده : وَلا تَزِرُ وازِرَةٌ
وِزْرَ اُخْرى .(123)
چيست معناى اين ؟)
فرمود: (حق تعالى صادق است در جميع
اقوال خود ولكن ذرّيّه كشندگان حضرت امام حسين عليه السلام راضى بودند به كارهاى
پدران خود و به آن فخر مى كردند و هر كسى كه راضى به كارى باشد گويا خود، آن كار را
كرده است و اگر مردى در مشرق كشته شود و مردى در مغرب از كشته شدن او راضى باشد، هر
آينه اين رضا شونده در نزد خداى عزّوجلّ شريك آن كشنده باشد.
بدرستى كه حضرت قائم عليه السلام وقتى كه بيرون آيد، ايشان را مى كشد به سبب رضا
بودن ايشان به فعل پدران خود.)
و در زيارت عاشورا مكرر خواسته شده كه خداوند روزى فرمايد طلب خون سيّد الشهداء
عليه السلام را با امام ظاهر ناطق مهدى منصور از آل محمّد عليهم السلام و مكرر ائمه
و اصحاب ايشان در نثر و نظم ، خود را تسلّى مى دادند از آن مصيبت عظيمه و رزيّه
جليله به ظهور قائم آل محمّد عليهم السلام .
پس روز عاشورا كه هم روز ظهور آن جناب است و هم مقصد اعظم ، برداشتن كرب و اندوه
است كه آن روز آورده ، اختصاصى تمام به آن جناب دارد و بايد اهتمام نمود در آن بعد
از اداى مراسم تعزيت و تاءسّى به آن حضرت در گريه و زارى در لعن و نفرين و طلب هلاك
اعداى آل محمّد عليهم السلام و طلب نصرت و ظفر و ظهور و تعجيل براى آن جناب ، چنان
كه در اعمال و آداب آن روز اشاره فرمودند.
يكى از اعمال جليله روز عاشورا
چنان كه در يكى از اعمال جليله آن روز كه مشتمل است بر هزار لعن بر قاتل
سيّدالشهداء عليه السلام از فقرات دعايى كه بايد در قنوت خواند اين است :
اللّهم ان سبلك ضائعة واحكامك معطّلة واهل نبيّك فى الارض
هائمة كالوحش السّائمة .
اللّهم اعل الحقّ واستنقذ الخلق وامنن علينا بالنّجاة واهدنا للايمان و عجّل فرجنا
بالقائم عليه السلام واجعله لنا ردءا واجعلنا له رفدا. تا اينكه مى فرمايد:
اللّهم ارحم العترة الضّائعة المقتولة الذّليلة من الشّجرة
الطيّبة المباركة .
اللّهم اعل كلمتهم وافلج حجّتهم وثبّت قلوبهم وقلوب شيعتهم على موالاتهم و انصرهم و
اعنهم و صبّرهم على الاذى فى جنبك و اجعل لهم ايّاما مشهورة و اياما معلومة كما
ضمنت لاوليائك فى كتابك المنزل فانّك قلت : وَعَدَ اللّ ه
الّذين آمنوا منكم و عملوا الصّالحات ليستخلفنّهم فى الارض كما استخلف الّذين من
قبلهم وليمكّنن لهم دينهم الّذى ارتضى لهم و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم امنا.(124)
از وقت زرد شدن آفتاب تا غروب آن در هر
روز
چهارم : از وقت زرد شدن آفتاب تا غروب آن از هر روز، بنابر تقسيمى كه علما كرده اند
هر روز را از مطلع فجر تا غروب آفتاب به دوازده بخش به نحوى كه حسب فصول فرقى نكند
و هر قسمى منسوب به امامى .
تقسيم ساعات شبانه روز و اختصاص آن به
يكى از ائمه عليهم السلام
سيّد جليل على بن طاووس در كتاب (امان
الاخطار) فرموده كه : ما ذكر كرديم در
كتاب
(مودعه فى ساعات الليل والنهار)
اينكه : (هر ساعتى از روز مختص است به
يكى ازائمه عليهم السلام و از براى او دو دعاست . يكى از آن دو را نقل كرديم از خط
جدّم ابى جعفر طوسى رحمه الله و ديگرى را از خط ابن مقله .
هريك از آن امامان مثل نگهبان و حامى است از براى ساعت خود به مقتضاى روايات .
پس ساعت اوّلى ، از براى مولاى ما، على عليه السلام است و شمردند تا دوازدهم كه
براى مولاى ما مهدى است صلوات اللّه عليه و دعا كند انسان در هر ساعتى از آن ساعات
به آنچه مخصوص اوست از دعوات ؛ چه اينكه روز كامل تابستان باشد يا روز زمستان ،
كوتاهترين اوقات . زيرا كه دعاها تقسيم مى شود دوازده قسمت ، هرچه باشد مقدار روز
به مقتضاى اخبار.
پس اگر اتفاق افتاد بيرون رفتن تو براى سفر در ساعتى كه مختص است به او، يكى ازائمه
عليهم السلام كه حمايت كننده اند و خداوند قرار داده ايشان را سبب براى نجات . پس
بگو اين مضمون را كه : (خداوندا !
برسان مولاى من فلان را صلوات اللّه عليه و اسم آن امام را ببر كه ما سلام مى
فرستيم بر او و اينكه ما توجّه مى كنيم به سبب اقبال جناب تو، بر او در اينكه بوده
باشد نگاهبانى ما و حمايت ما و سلامتى ما و كمال سعادت ما ضمان آن به امر تو، بر او
باشد به هر طرف كه توجّه كنيم در آن ساعت كه گرداندى او را مثل نگهبان در آن ساعت .)
و مى گويم من : (هرگاه فرود آمدى در
منزلى در ساعتى كه مختص است به يكى از ايشان يا كوچ كردى از آن منزل ، پس سلام كن
بر آن امام به آنچه تو را نزديك كند به او و به او خطاب كن در ضمانت آنچه حادث مى
شود در ساعت او.
پس اگر نه آن بود كه خداوند مى خواست اين را از تو، دلالت نمى كرد تو را بر آن . و
چون به اين عمل كردى هدايت مى كند تو را خداوند عزّوجلّ به سوى خود و مى شود حركات
و سكنات تو در سفر تو عبادت و سعادت از براى خانه آخرت تو.)
انتهى .
و چون كتاب (امان
) موضوع بود براى آداب سفر، لهذا اقتصار فرمود به آنچه متعلّق به اوست و
آنچه فرموده جارى است در هر شغل و كار دنيوى و اخروى كه آدمى خواسته شروع كند در آن
.
اختصاص ساعت دوازدهم به امام عصر عليه
السلام و دعاى مختص آن
و اما دو دعاى مختص به امام عصر كه بايد در ساعت دوازدهم روز خوانده شود:
اوّل آن ، اين است :
يا من توحد بنفسه عن خلقه يا من غنى عن خلقه بصنعه يا من عرف
نفسه خلقه بلطفه يا من سلك باهل طاعته مرضاته يا من اعان اهل محبته على شكره يا من
منَّ عليهم بدينه ولطف لهم بنائله اسئلك بحق وليك الخلف الصالح بقيّتك فى ارضك
المنتقم لك من اعدائك واعداء رسولك وبقية آبائه الصالحين محمّد بن الحسن واتضرع
اليك به واقدمه بين يدى حوائجى و رغبتى اليك ان تصلى على محمّد وآل محمّد وان تفعل
بى كذا وكذا وان تداركنى وتنجينى مما اخاف واحذر والبسنى به عافيتك و عفوك فى
الدنيا والا خرة وكن له وليا وحافظا وناصرا وقائدا وكالئا وساترا حتّى تسكنه ارضك
طوعا وتمتعه فيها طويلا يا ارحم الراحمين ولاحول وقوة الاّ باللّ ه العلى العظيم
فسيكفيكهم اللّه و هو السميع العليم اللّهم صلّ على محمّد و اهل بيت محمد اولى
الامر الّذين امرت بطاعتهم و اولى الارحام الذين امرت بصلتهم وذوى القربى الذين
امرت بمودّتهم والموالى الذين امرت بعرفان حقهم واهل البيت الذين اذهبت عنهم الرجس
و طهرتهم تطهيرا اسئلك بهم ان تصلّى على محمّد وآل محمّد وان تفعل بى كذا وكذا.
و اما دعاى دوم ، پس اين است :
اللّهم يا خالق السقف المرفوع والمهاد الموضوع و رازق العاصى
والمطيع الّذى ليس من دونه ولى ولا شفيع اسئلك باسمائك التى اذا سميت على طوارق
العسر عادت يسرا واذا وضعت على الجبال كانت هباءً منصورا واذا رفعت الى السماء
تفتحت لها المغالق واذا هبطت الى ظلمات الارض اتسعت لها المضايق واذا دعيت به
الموتى انتشرت من اللحود واذا نوديت به المعدومات خرجت الى الوجود واذا ذكرت على
القلوب وجلت خشوعا واذا قرعت الاسماع فاضت العيون دموعا اسئلك بمحمّد رسولك المؤ
يّد بالمعجزات المبعوث بمحكم الا يات وباميرالمؤ منين على بن ابيطالب الّذى اخترته
لمواخاته ووصيته واصطفيته لمصافاته ومصاهرته وبصاحب الزمان المهدى الّذى تجمع على
طاعته الا راء المتفرقة وتؤ لف له الا هواء المختلفه وتستخلص به حقوق اوليائك
وتنتقم به من شرار اعدائك وتملا به الارض عدلا واحسانا وتوسّع على العباد بظهوره
فضلا وامتنانا وتعيد الحق من مكانه عزيزا حميدا وترجع الدّين على يديه غضا جديدا ان
تصلّى على محمّد وآل محمّد فقد استشفعت بهم اليك وقدمتهم امامى وبين يدى حوائجى وان
توزعنى شكر نعمتك فى التوفيق لمعرفته والهداية الى طاعته وان تزيدنى قوة فى التمسك
بعصمته والاقتداء بسنته والكون فى زمرته وشيعته انك سميع الدعاء برحمتك يا ارحم
الراحمين .(125)
شيخ ابراهيم كفعمى بعد از نقل اين ادعيه گفته : (اين
ادعيه در (متهجد)
شيخ طوسى نيست ولكن من ديدم آنها را در بعضى از كتب اصحاب خودمان كه نوشته شده بود
به آب طلا.)
پوشيده و مخفى نماند كه دعاى اوّل را به نحوى كه نقل نموديم ، مطابق است به آنچه
سيّد بن باقى در اختيار خود و علاّمه در (منهاج
الاصلاح ) نقل كردند ولكن شيخ طوسى در
مصباح تا آنجا نقل كرده كه : ان تصلّى على محمّد وآل محمّد وان
تفعل بى كذا وكذا. و آن زياده كه در دعاى هر امامى موجود است ، در آنجا نيست
.
كفعمى استظهار كرده كه اين زياده از سيّد بن الباقى باشد كه برداشته آن را از خبر
ابوالوفاى شيرازى كه گذشت در باب نهم و لهذا در دعاى هر امامى خواسته آنچه را كه در
آن خبر، امر فرمودند كه بخوانيم و به آن امام در آن مطلب متوسّل شويم و اين را
تحسين فرمود و نيز پوشيده نماند كه با شيوع و تكرّر اين دو رقم ادعيه از براى ساعات
، تاكنون معلوم نشده كه سند آنها به كدام امام منتهى مى شود؟
فاضل المعى ميرزا عبد اللّه اصفهانى در صحيفه ثالثه سجاديه چنين فهميده كه هر دعايى
از آن امام است كه آن دعا منسوب است به او و ما در صحيفه رابعه سجاديه و صحيفه
ثانيه علويّه او را متابعت كرديم ولكن با عدم وثوق و اطمينان به اين اعتقاد كه
مستندى ندارد بلكه از سبك و سياق آن ادعيه ، خصوص اخيره ، چنان معلوم مى شود كه از
يك امام باشد و نهايت شباهت به كلمات امام عصر عليه السلام دارد.
واللّه العالم
عصر دوشنبه و پنجشنبه
پنجم : عصر دوشنبه .
ششم : عصر روز پنجشنبه ، كه در آن دو وقت ، اعمال عباد عرض مى شود بر امام عصر عليه
السلام چنان كه در عصر هر امامى بر آن جناب عرض مى شد و در زمان حضرت رسول صلى الله
عليه و آله بر آن جناب و اخبار در اين باب بسيار است و در غالب آن تصريح به عصر
نشده ولكن در بعضى ديگر اشاره شده و موافق است به اعتبار شيخ طبرسى در تفسير مجمع
البيان در ذيل آيه شريفه :
وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ
وَالْمُؤْمِنُونَ.(126)
گفته : (اصحاب ما روايت كردند كه اعمال
امّت عرض مى شود بر پيغمبر صلى الله عليه و آله در هر دوشنبه و پنجشنبه ، پس مى
شناسند آنها را و ايشانند مقصود از قول خداوند والمؤ منون
.)
و از غرايب آنكه ، شيخ ابوالفتوح رازى در تفسير خود فرمود كه :
(در اخبار آمده كه اعمال امّت را در هر شب دوشنبه و پنجشنبه به رسول خدا
صلى الله عليه و آله عرض كنند و بر ائمه عليهم السلام و مراد به مؤ منان ، امامان
معصوم باشند.)
و در (امالى
) شيخ طوسى و بصاير روايت است از داوود رقىّ كه گفت : نشسته بودم در نزد
حضرت صادق عليه السلام كه ناگاه ابتدا از پيش خود فرمود: اى داوود! به تحقيق كه عرض
شد بر من اعمال شما، روز پنجشنبه . ديدم در آنچه عرض شد بر من از عمل تو، صله تو
فلان پسر عمويت را. پس اين ، مرا مسرور كرد. بدرستى كه مى دانم كه صله تو، زودتر
عمر او را فانى مى كند و اجل او را قطع مى كند.)
داوود گفت : (مرا پسر عمّى بود خبيث و
معاند؛ رسيد به من بدى حال او و عيالش ؛ پس ، پيش از بيرون آمدن من به سمت مكّه ،
براتى نوشتم براى مخارج او. چون به مدينه رسيدم حضرت صادق عليه السلام مرا به اين
خبر داد.)
و نيز در (بصائر الدرجات
) صفار روايت است از آن جناب كه فرمود:
(اعمال عرض مى شود روز پنجشنبه به رسول
خداى و بر ائمه عليهم السلام .)
و در خبر ديگر فرمود: (اعمال عباد عرض
مى شود بر پيغمبر شما هر شامگاه روز پنجشنبه . پس حيا كند يكى از شماها كه عرض شود
بر پيغمبر او، عمل قبيح .)
و نيز از يونس روايت كرده كه گفت : شنيدم از حضرت امام رضا عليه السلام كه مى فرمود
در ذكر ايّام ، چون ذكر فرمود پنجشنبه را، پس فرمودند كه :
(آن روزى است كه عرض مى شود اعمال بر خداوند و به رسولش و بر ائمه عليهم
السلام .)
و نيز از عبداللّه بن ابان روايت كرده كه گفت : گفتم به جناب رضا عليه السلام و
ميان من و آن جناب چيزى بود كه : (بخوان
خداى را بر من و براى مواليان خود.)
پس فرمود: (واللّه ! كه اعمال شما عرض
مى شود بر من در هر پنجشنبه .)
سيّد جليل ، على بن طاووس در رساله (محاسبة
النفس ) مى گويد كه :
(من ديدم و روايت كردم در روايات متفقه از ثقات كه روز دوشنبه و روز
پنجشنبه عرض مى شود اعمال در آن دو، بر خداوند عزّوجلّ و روايت شده از اهل بيت
عليهم السلام كه در روز دوشنبه و پنجشنبه عرض مى شود اعمال بر خداوند جل جلاله و به
رسول او و بر ائمه صلوات اللّه عليهم .)
آنگاه از جد خود شيخ طوسى رحمه الله نقل كرد كه در تفسير تبيان خود فرمود:
(روايت شده كه اعمال عرض مى شود بر پيغمبر صلى الله عليه و آله در هر
دوشنبه و پنجشنبه . پس عالم مى شود به آن و همچنين عرض مى شود بر ائمه عليهم السلام
پس مى شناسند آن را.)
و پس از نقل جمله اى ازاخبار بر اين مضمون از طريق اهل سنّت نقل كرده كه رسول خدا
صلى الله عليه و آله فرمود: (عرض مى
شود اعمال امّت من در هر هفته ، دو مرتبه : روز دوشنبه و روز پنجشنبه . پس مى آمرزد
براى هريك از بندگان خود مگر براى بنده اى كه ميان او و برادرش عداوتى باشد. پس مى
فرمايد بگذاريد اين دو را.)
و نيز روايت كرده كه : آن حضرت ، روز دوشنبه و پنجشنبه را روزه مى گرفتند. پس سبب
آن را كسى از آن جناب پرسيد. پس فرمود: (اعمال
بالا مى رود در هر دوشنبه و پنجشنبه و دوست دارم كه عمل من بالا رود در حالتى كه من
صائم باشم .)
پس سيّد فرمود: (سزاوار است كه انسان
در هر دوشنبه و پنجشنبه محافظت كند به هر طريقى در طلب توفيق و مبادا كه در اين دو
روز، خود را مهمل بگذارد در استظهار در طاعت و اينكه كوشش كند در سلامتى از اضاعت
به قدر امكان . زيرا كه عقل و نقل هر دو اقتضا مى كند كه وقت عرض عبد بر سلطان ،
مستعد و متحفظ باشد به خلاف غير آن از اوقات .)
و نيز در فصل هفتم كتاب (جمال الاسبوع
) فرموده : (از مهمات روز
دوشنبه اينكه آن روز، عرض اعمال است بر خدا و رسول و خاصان او صلوات اللّه عليهم .)
آنگاه جمله اى از اخبار خاصه و عامه را نقل نمود و فرمود كه روايت شده از طريق خاصه
كه : (وقت عرض اعمال در اين دو روز،
وقت انقضاى اين دو روز است . پس سزاوار است از براى بنده اى كه عارف است به حرمت
كسى كه عرض مى شود اعمال بر او، اينكه تفقّد كند اعمال خود را و اصلاح كند آن را،
به غايت آنچه طاقت او مى رسد به آن و متذكر شود كه آن اعمال ، عرض مى شود بر خداوند
جلّ جلاله كه داناست به سراير؛ آنگاه بر خواص او اهل مقام باهر و حاضر مى كند اين
صحيفه ها در پيش روى خداوند و پيش روى ايشان فضايح گناهان صغيره و كبيره را.
پس چگونه سهل است اين مطلب در نزد بنده اى كه تصديق كرده به خداوند ملك اعظم عزيز
قاهر و به روز بازپسين .)
وصيت سيّد بن طاووس به فرزند خود
و در (كشف المحجه
) به فرزندش وصيت كرده كه : (عرض
كن حاجات خود را بر حضرت مهدى صلوات اللّه عليه در هر روز دوشنبه و هر روز پنجشنبه
از هر هفته به آن جناب بعد از سلام بر او به آن زيارت كه اولش اين است :
سلام اللّه الكامل التام تا آخر آنچه گذشت در باب سابق .
و بگو : يااَيُّهَا الْعَزيز مَسَّنا وَاَهْلَنا الضُّرَ وَ
جِئْنا بِبَضاعَةٍ مُزْجاةٍ فَاَوْفِ لَنَا الْكَيْل وَتَصَدَّقْ عَلَيْنا اِنَّ
اللّهَ يَجْزِى الْمُتَصَدِّقين . تا آخر كلمات شريفه كه چون منقول نبود و
اختصاصى داشت به سادات نقل نكرديم .
و در آخر آن فرمود كه : (ذكر كن براى
آن جناب كه پدر تو ذكر كرده براى تو كه تو را سپرده و وصيّت نموده به آن جناب و
گردانده تو را به اذن خداوند جلّ جلاله ، بنده او و اينكه تو را واگذاشته به او. پس
بدرستى كه جواب آن جناب صلوات اللّه عليه خواهد رسيد به تو و بالجمله آخر اين دو
روز كه به مقتضاى اخبار مستفيضه ، روز عرض اعمال است .)
بنا به روايت شيخ طوسى در غيبت : اوّلا بر حضرت حجّت عليه السلام آنگاه بر هر يك از
ائمه ، آنگاه به رسول خدا صلوات اللّه عليه آنگاه عرض شود بر خداى تعالى و هم به
حسب تقسيم ساعات روز، مختص است به آن جناب و نيز وقت تبديل ملائكه حفظه است كه
موكّلين روز، بالا روند و موكلين شب فرود آيند، بايد نهايت مراقبت و مواظبت نمود در
اصلاح اعمال و تدارك آنچه فوت شده و رفع شواغل و موانع از توجّه و تضرّع و انابه و
برخاستن از مجالس اهل غفلت و توسّل به امام عصر عليه السلام به نحوى كه سابقا اشاره
كرديم و خواستن از آن جناب ، شفاعت در اصلاح صحايف اعمال و تبديل سيّئات آن به
حسنات و تمام و با قدر و منزلت كردن حسنات آن به فاضل حسنات خود، حسب دعاى مشهور از
آن جناب كه براى شيعيان خود كرده اند و از خداوند خواستند كه چنين كند.
ونيز در شب و روز دوشنبه و پنجشنبه سعى كند در كردن عملى خالص كه شايد به بركت آن ،
از مفاسد باقى در گذرند و اختصاص دهد اين دو روز را به بعضى اعمال ، چنان كه در
اخبار رسيده ، مثل :
استحباب خواندن هزار مرتبه انا انزلناه در هريك از
آنها.
و خواندن سوره هل اتى در نماز صبح هر دو روز. كه هر دو
سوره ، حال مختص است به امام عصر عليه السلام .
جاروب كردن مسجد در هر دو روز.
خواندن استغفار ماءثور در آخر روز پنجشنبه .
و غير اينها از اعمال كه در محلش مذكور است .
شب و روز نيمه شعبان
هفتم : شب و روز نيمه شعبان كه ولادت با سعادت آن جناب عليه السلام در آن بوده و
اين نعمت عظيمه را خداوند، در آن به بندگانش عطا فرموده . كافى است در مقام بيان
تعظيم و احترام اين وقت شريف ، آنچه لسان اهل البيت عليهم السلام عالم ربّانى سيّد
على بن طاووس رحمه الله در (اقبال
) گفته كه : (بدان ! مولاى
ما مهدى صلوات اللّه عليه كسى است كه اطباق كردند اهل صدق از كسانى كه اعتماد بر
ايشان هست به اينكه پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله بشارت داده امّت را به ولادت آن
جناب و بزرگى انتفاع مسلمين به رياست او و دولت او و ذكر نمود شرح كمال او را و
آنچه خواهد رسيد به آن حال جلالت او به مقامى كه ظفر نيافته بر آن پيغمبرى گذشته و
نه وصى لاحقى و نرسيده به آن ملك سليمانى كه حكم كرد در ملك خود بر جن وانس . زيرا
كه سليمان عليه السلام چونكه گفت : هَبْ لى مُلْكا لا يَنْبَغى
لاَِحَدٍ مِنْ بَعْدى .(127)
خداوند! ! اعطا كن به من ملكى كه سزاوار نباشد براى احدى بعد از من .
در جواب نفرمودند كه : (سؤ ال تو را
اجابت كرديم در اينكه عطا نكنيم احدى را بعد از تو بيشتر از آن . و جز اين نيست كه
خداوند جلَّ جلالُه فرمود: فَسَخَّرنا لَهُ الرّيحَ تَجْرى
بِاءمرِه رُخاءً حيث اَصابَ # وَالشَّياطينَ كلَّ بنّاءٍ و غوّاصٍ # وَ آخَرينَ
مُقَرَّنينَ فِى الاَْصْفادِ.(128)
باد و شياطينى را ذليل و مسخّر امر و نهى كرديم و مسلمين اجماع كردند بر اينكه به
محمّد، سيّدالمرسلين و خاتم النبيين صلى الله عليه و آله داده شده از فضل عظيم و
مكان جسيم ، چيزى كه داده نشده به احدى از پيغمبران در هيچ زمان و نه سليمان . و
اينكه مهدى صلى الله عليه و آله خواهد آمد در آخر الزمان در حالتى كه منهدم شده
اركان دين انبياء و مندرس شده آثار مراسم اوصياء و منطمس شده آثار انوار اولياء. پس
پر مى كند زمين را از عدل و داد و حكمت ، چنان كه پر شده از جور و جهل و ظلم .
و خداى تعالى پيغمبر خود، محمّد صلى الله عليه و آله را فرستاد كه تجديد نمايد ساير
مراسم انبيا و مرسلين را و زنده كند معالم صادقين از اوّلين و آخرين را و نرسيد كه
احدى از ايشان صلوات اللّه عليهم كه برخاسته باشد براى جمع كار ايشان بعد از مندرس
شدن آن و رسيده باشد به آنچه مى رسد به آن مهدى صلى الله عليه و آله .)
و ذكر نموده ابونعيم حافظ و غير او از رجال مخالفين و ذكر كرده ابن المنادى در كتاب
(ملاحه
) و او در نزد ايشان ثقه و امين است و ذكر كرده ابوالعلاى همدانى كه
براى اوست مقام عالى .
ذكر نموده شيعه آن جناب عليه السلام از آيات ظهورش و انتظام امورش از سيّدالمرسلين
صلى الله عليه و آله آنچه كه نمى رسد به آن ، احدى از عالميان و اين از جمله آيات
خاتم النبيين صلى الله عليه و آله تصديق آنچه مخصوص فرمود خداى تعالى آن جناب را به
آن ، كه آن از فضايل اوست در كلام خود: لِيُظْهِرَهُ عَلَى
الدّينِ كُلِّه .
كه دين نبىّ خود را غالب خواهد فرمود بر جميع دينها.
پس سزاوار است كه بوده باشد تعظيم اين شب به جهت دلالت آن حضرت در نزد مسلمين كه
معروفند به حقوق امامت او به اندازه آن كه ذكر فرمود جدّ او محمّد صلى الله عليه و
آله و بشارت داده به او اهل سعادت از امّت خود، چنان كه اگر ظلمت فرو مى گرفت
مسلمانان را و مشرف مى شد بر ايشان لشكر دشمنان ايشان يا احاطه مى كرد به ايشان
نحوست گناهان ايشان ، پس خداى تعالى پديدار مى كرد مولودى را كه فك مى كرد از دل
عبوديّت و متمكّن مى كرد هر دست بسته را از حق خود و عطا مى كرد هر نفسى را آنچه
مستحق بود به جهت سابقه اعمال خود و مى گسترانيد از براى خلايق در مغارب و مشارق
بساطى كه اطراف آن يكسان و اكناف آن بى پايان و اوصاف آن نيك و پسنديده مى بود و مى
نشاند جميع را بر آن ، نشاندن والد مهربان ، اولاد عزيز خود را يا نشاندن پادشاه
كريم رحيم ، زيردستان خود را تا بنماياند به ايشان از مقدمات آيات مسرّت و نشان
نيكيها درد از سعادت بى زوال شهادت دهد حاضر آن براى غايب از آن و بكشاند گردنها و
دلها را به سوى طاعت بخشنده آنها.
پس هر آينه بايد برخيزد هر انسان در اين شب به قدر شكر آنچه خداوند جلّ جلاله منّت
گذاشته بر او به اين سلطان و قرار داده او را از رعاياى آن جناب و ذكر شدگان در
ديوان عسكر او و ناميده شدگان از اعوان بر استحكام اسلام و ايمان و استيصال كفر و
طغيان و عدوان و كشاندن سرّ اوقات را در تمام جهات از آنجا كه آفتاب طلوع نمايد تا
به آنجا كه غروب كند و قرار دهد از خدمت خود براى خداوند جلّ جلاله كه اجساد وفا
نكند براى افائد آن و خدمت براى رسولش كه سبب اين ولادت و سعادت و شرف رياست بود و
خدمت براى آباء طاهرينش كه اصل و اعوان او بودند بر اقامت حرمت آن و خدمت آن و خدمت
براى آن جناب به آنچه واجب است بر رعيت از براى مالك زمام امور او و آنكه قيّم است
براى كارهايش كه آن را مستقيم كند و به سعادتش رساند.
و نمى يابم كه قوّه بشريّه قادر باشد بر قيام حقوق معظّمه مرضيّه مگر به قوّتى از
قدرت ربّانيّه ، پس بپا دارد هر بنده نيكبخت به قدر طاقت خود، آنچه را كه خداوند به
او انعام فرموده از قوّت و اجتهاد.
دعاى مهم شب نيمه شعبان
آنگاه فرمود:
اين دعا را كه قَسم است بر خداوند، به حق اين مولود عظيم الشاءن بخواند در شب نيمه
شعبان :
اللّهم بحق ليلتنا هذه ومولودها وحجّتك وموعودها الّتى قرنت
الى فضلها فضلا فتمت كلمتك صدقا وعدلا لا مبدل لكلماتك ولامعقب لاياتك نورك المطالق
ويائك المشرق والعلم النور فى طخياء الديجور الغائب المستور جل مولده وكرم محتده
والملائكة شهداءه واللّه ناصره ومؤ يده اذا ان ميعاده والملائكة امداده سيف اللّه
الذى لايخبووذ والحلم الّذى لايصبو مدارا الذهر ونواميس العصر و ولاة الامر المنزل
عليهم الذكر وما ينزل عليهم فى ليلة القدر واصحاب العشر والنشر تراجمة وحيه و ولاة
امره ونهيه .
اللّهم فصل على خاتمهم وقايمهم المستور عن عوالمهم وادرك بنا ايامه و ظهوره وقيامه
واجعلنا من انصاره واقرن ثارنا بثاره واكتبنا فى اعوانه وخلصائه واحينا فى دولته
ناعمين وفى صحبته غانمين وبحقه قائمين ومن السوء سالمين يا ارحم الراحمين والحمد
للّه رب العالمين وصلى اللّه على محمّد خاتم النبيين والمرسلين و على اهل بيته
الصادقين وعترته الناطقين والعن جميع الظالمين واحكم بيننا و بينهم يا احكم
الحاكمين .
روز نوروز، روز ظهور امام عصر عليه
السلام
هشتم : روز نوروز كه روز ظهور و ظفر امام عصر عليه السلام بر دجّال است . چنان كه
جمال السالكين ، احمد بن فهد حلى در (مهذّب
البارع ) فرمود: خبر داده ، المولى
السيّد المرتضى العلامه بهاء الدين على بن عبدالحميد، نسابه و امت فضائله به اسناد
خود از معلى بن خنيس از حضرت صادق عليه السلام كه فرمود:
(روز نوروز، روزى است كه عهد گرفت پيغمبر صلى الله عليه و آله براى
اميرالمؤ منين عليه السلام در غدير خم ، پس اقرار نمودند به ولايت او.
پس خوشا حال آن كسى كه ثابت بماند بر آن و تُواى بر آن كه بشكند آن عهد را و آن
روزى است كه فرستاد رسول خدا صلى الله عليه و آله در آن روز، على عليه السلام را به
وادى جن ، پس عهد و مواثيق از ايشان گرفت .
و آن روزى است كه ظفر يافت در آن روز، به اهل نهروان و كشت ذوالثديه را.
و آن روزى است كه ظاهر مى شود قائم در آن روز و ظفر مى دهد او را از خداوند بر
دجّال پس بر دار مى كشد او را بر كناسه كوفه .
و هيچ روز نوروزى نيست مگر آنكه ما انتظار مى كشيم در آن ، فرج را. زيرا كه آن روز
از ايّام ماست كه فُرس ، آن را محافظت نمودند و شما، يعنى عرب ، آن را ضايع نموديد.
الخ
)
و علاّمه مجلسى در (بحار)
اين خبر را مشروحا از سيّد فضل اللّه راوندى نقل نموده كه محل ذكر آن و ذكر اشكالات
در آن خبر و جواب از آن و تحقيق روز نوروز نيست .
ولكن مخفى نماند كه بودن روز خروج امام زمان عليه السلام روز جمعه و نوروز و عاشورا
نه به نحوى است كه در سالهاى بسيار كه توافق نكنند، منتظر فرج نتوان شد، زيرا غير
ظهور و خروج حضرت حجة بن الحسن بن على المهدى صلوات اللّه عليه كه حال از عمر شريفش
هزار و چهل سال و چيزى مى گذرد كه خواهد شد و تبديل و خلفى در او نخواهد شد، مابقى
آنچه رسيده از آيات و علامات پيش از ظهور و مقارن آن ، همه قابل تغيير و تبديل و
تقديم و تاءخير و تاءويل به چيز ديگر كه از اهل بيت عصمت عليهم السلام رسيده باشد،
هست . حتى آنها كه در شمار محتوم ذكر شده ، چه ظاهرا مراد از محتوم در آن اخبار نه
آن است كه هيچ قابل تغيير نباشد و ظاهر همان را كه فرمودند به همان نحو بيايد، بلكه
مراد
واللّه يعلم مرتبه اى است از تاءكيد در آن كه منافاتى
با تغيير در مرحله از انحاى وجود آن نداشته باشد.
و مؤ يّد اين مقال است آنچه شيخ نعمانى در غيبت خود از ابى هاشم داوود بن قاسم بن
جعفرى روايت كرده كه گفت : بوديم در نزد ابى جعفر محمّد بن على الرضا عليهما السلام
پس جارى شد ذكر سفيانى و آنچه رسيده بود در روايت كه امر او از محتوم است .
پس گفتم به ابوجعفر عليه السلام كه : (آيا
خداوند بداء خواهد فرمود در محتوم ؟)
فرمود: (آرى !)
پس گفتم به آن جناب كه : (مى ترسم كه
خداوند بداء فرمايد در قائم عليه السلام .)
فرمودند: (بدرستى كه قائم عليه السلام
از ميعاد است و خداوند خلف نمى فرمايد ميعاد خود را.)
و محتمل است كه هر كدام از آن روز، روز يكى از حالات آن جناب باشد؛ چون خروج از
قريه كرعه يا ظهور در مكّه معظمه يا زمان غلبه و قهر بر اعدا و قتل گردنكشان يا
استقرار در كوفه كه مقرّ سلطنت است .
|