مولود مسعود مهدى موعود

محمد باقر شريعت پناه اصفهانى

- ۶ -


علت اصلى انکار مهدى

آنچه که موجب انکار وجود فرزند امام حسن عسکرى (عليه السلام) گرديده است دست نيافتن دشمنان به اوست همانند انکار ذات بارى تعالى ازسوى کسانى که اثرى از ذات خداى متعال در جهان هستى نمى بينند وميگويند: (اَرِنَا اللهَ جَهْرَةً)(1) در حاليکه براى ايمان آورندگان به غيب، باور کردن وجود خدا وپى بردن به هستى وحضورش، از آيات قدرتش در آفاق وانفس امرى معقول ومحقق است،

نديدن ونيافتن دليل نبودن نيست اما مهم، توجه به آدرس است که وظيفه يک فرد متدين رهپو ورهجوست فلذا بهتر است:

1ـ ما ابتداً آدرس مهدى موعود را از خدا وپيامبرش در کتاب وسنت بپرسيم وبسوى آن آدرس براه افتيم

2ـ ووقتى که بدر خانه اش رسيديم ودر را زديم منتظر بمانيم تا يار کى بدر آيد

3ـ واگر در گشوده شد وما وارد خانه شديم ويار را نديديم دليل اشتباهى بودن آدرس نيست چرا که راستگويان چنين آدرس را داده اند ولى شايد يار قبل از رسيدن ما براى انجام کارى از خانه خارج شده است (که بر خواهد گشت)

4ـ واگر منتظر شديم وديديم باز نيامد باز نبايد عصبانى شويم وبا خود بگوئيم، شايد در جائى افتاده ومرده است! چرا که اين تأخير يار در بازگشت بسوى مردم براى کسى که از آيه شريفه (فلبث فيهم الف سنة الا خمسين عاما) (2) درباره (درنگ 950 ساله يا 1000 ساله) حضرت نوح (عليه السلام) در قرآن آگاه است امرى حل شده است چونکه وقوع عمر هزار ساله در گذشته، امکان عمر دو هزار ساله بشر در آينده را معقولتر ميسازد

فلذا ضرورتى ندارد که ما امام حسن عسکرى (عليه السلام) را عقيم جلوه دهيم ومهدى موعود را از صلب يک بنى فاطمه ديگر در آينده خارج کنيم به اين بهانه که چون او را به هنگام حمله مأمورين رژيم در خانه نيافتيم وعادةً اگر هم مى بود تا کنون از بين رفته است = پس مهدى موعود با دوازدهمين خليفه پيامبر اسلام (امام زمان بعقيده شيعه) فاصله زيادى دارد! چرا که اگر امام حسن عسکرى (عليه السلام) عقيم فرض شود مهدى موعود (که طبق روايات صحيحه در نزد اهل سنت) از اهل بيت پيامبر است ديگر از نسل اهل بيت پيامبر نخواهد بود وچنين سخن بر خلاف سنت است(3) چرا که نقطه اتصال مهدى موعود به اهل بيت (عليه السلام) امام حسين (عليه السلام) است که مشمول آيه تطهير در حديث کساء بود وبعد از امام حسين (عليه السلام) تا امام حسن عسکرى (عليه السلام) مصداق اهل بيت توسط نص (وسفارش پدر در حق پسر) انجام گرفته وامام زاده هاى محترم ديگر فرعى هاى بين شاهراه هستند (نه ادامه شاهراه)

بنابراين بعد از معقول شمردن امکان بدنيا آمدن محمد بن الحسن در زمان حيات امام حسن عسکرى (عليه السلام) نقد وبررسى روايت مربوط به نام مهدى موعود که در کتب اهل بيت بصورت محمد بن عبد الله آمده است امرى آسان مى باشد.

مهدى دوازدهمين نفر از خلفاى راشدين از نظر اهل سنت

بجاست قبل از ادامه بحث نظر شما را به پاسخ مدير رابطة العالم الاسلامى مدينه جلب کنم:

با اکرام واحترام جناب آقاى ابو محمد شوس در پاسخ نامه مورخ 21 مى سال 1971 ميلادى که اشاره فرموده ايد که آيا وقت ظهور حضرت مهدى ودر کجا قيام مى کند چگونه است؟ براى شما آنچه را که شيخ محمد منتصر کتانى به جمع آورى اش اقدام نموده ودر لجنه اى که علماء بزرگ از قبيل صاحب فضيلت شيخ صالح بن عيّين وصاحب فضيلت ديگر شيخ احمد محمد جمال وشيخ احمد على وشيخ عبد الله خياط. که همه آنها فتوى داده اند به آنچه از احاديث از رسول اکرم (صلى الله عليه وآله) رسيده وابن تيميه در کتاب منهاج به صحت اعتقاد به آن روايات وابن قيم در کتاب المناره، که انشاء الله آن مقاله تحقيقى را که آقاى کتانى جمع آورى کرده براى شما ارسال مى داريم تا برايتان مفيد باشد موفقيت وسلامت شما را آرزو داريم.

الامين العام

محمد الصالح القزاز

شيخ محمد منتصر کتانى با جمعى در جواب سؤال اينکه آيا حضرت مهدى موعود منتظر، وجود دارد وزمان خروجش چه وقت است واز کجا ظاهر مى شود مى نويسند:

للامانة العامة الموقرة

بعد التحية

جواباً عما يسأل عنه المسلم الکينى فى شأن المهدى المنتظر عن موعده وعن المکان الذى يظهر منه وعن ما يطمئنه عن المهدى (عليه السلام).

هو محمد بن عبد الله الحسن العلوى الفاطمى المهدى الموعود المنتظر.

وعند خروجه فى آخر الزمان (وهو من علامات الساعة الکبرى) يخرج من المغرب ويبايع له فى الحجاز فى مکة المکرمة بين الرکن والمقام ـ بين باب الکعبة المشرفة والحجر الاسود عند الملتزم ـ ويظهر عند فساد الزمان وانتشار الکفر وظلم الناس يملأ الارض عدلاً وقسطاً کما ملئت جوراً وظلماً يحکم لله کلّه وتخشع له الرقاب بالاتباع تارةً وبالحرب اخرى. وسيملک الارض سبع سنين وينزل عيسى (عليه السلام) من بعده فيقتل الدجال.

وهو آخر الخلفاء الراشدين الاثنى عشر الذين اخبر عنهم النبى (صلى الله عليه وآله) فى الصحاح. واحاديث المهدى الواردة عن الکثير من الصحابة يرفعونها الى رسول الله (صلى الله عليه وآله) ومنهم عثمان بن عفان وعلى بن ابى طالب وطلحة بن عبد الله وعبدالرحمن بن عوف وعبد الله بن عباس وعمار بن ياسر وعبد الله بن مسعود وابو سعيد الخدرى وثوبان وقرة بن اياس المزنى وعبد الله بن الحارث بن جزء وابو هريرة وحذيفة بن اليمان وجابر بن عبد الله وابو امامة وجابر بن ماجد الصدفى وعبد الله بن عمر وانس بن مالک وعمران بن حصين وام سلمة.

هؤلاء عشرون منهم ممن وقفت عليهم وغيرهم کثير وهناک آثار عن الصحابة مصرحة بالمهدى من اقوالهم کثيرة جداً لها حکم الواقع اذ لا مجال للاجتهاد فيها.

احاديث عن اکابر الصحابة التى رفعوها الى النبى (صلى الله عليه وآله) والتى قالوها من اقوالهم اعتماداً على ما قاله رسول الله (صلى الله عليه وآله) رواها الکثير من دواوين الاسلام وامهات الحديث النبوى من السنن والمعاجم والمسانيد منها:

سنن ابى داود، والترمذى، وابن ماجة، وابن عمرو الدنى، مسانيد احمد، وابن يعلى، والبزاز وصحيح الحاکم، ومعاجم الطبرانى (الکبير والواسطه والرويانى) والدارقطنى فى الافراد، وابو نعيم فى اخبار المهدى، والخطيب فى تاريخ بغداد، وابن عساکر فى تاريخ دمشق وغيرها وقد خص المهدى بالتأليف ابو نعيم فى اخبار المهدى وابن حجر الهيثمى فى القول المختصر فى علامات المهدى المنتظر والشوکانى فى التوضيح فى تواتر ما جاء فى المنتظر، والدجال، والمسيح، وادريس العراقى المغربى فى تأليفه المهدى، وابو العباس ابن عبد المؤمن المغربى فى کتابه الوهم المکنون فى الرد على ابن خلدون.

وآخر ما قرأت له عن المهدى بحثاً مستفيضاً مدير الجامعة الاسلامية فى المدينة المنورة فى مجلة الجامعة فى اکثر من عدد.

وقد نص على ان احاديث المهدى انها متواترة جمع من الاعلام قديما وحديثاً منهم:

السخاوى فى فتح المغيث، ومحمد بن احمد العناوينى فى شرح العقيدة وابو الحسين الابرى فى مناقب الشافعى، وابن تيميه فى فتاواه والسيوطى فى الحاوى وادريس العراقى المغربى فى تأليف له عن المهدى والشوکانى فى التوضيح فى تواتر ما جاء فى المنتظر، والدجال والمسيح ومحمد بن جعفر الکتانى فى نظم التناثر فى الحديث المتواتر وابو العباس ابن عبدالمؤمن فى الوهم المکنون من کلام ابن خلدون رحمهم الله وحاول ابن خلدون فى مقدمته اَن يطعن فى احاديث المهدى محتجاً بحديث موضوع لا اصل له عند ابن ماجة (لا مهدى الاّ عيسى) ولکن رد عليه الائمة والعلماء وانّه ليس من علماء الشريعة وانه قال باطلاً من القول وزوراً.

وخصه بالرد شيخنا ابن عبدالمؤمن بکتابه مطبوع مندول فى المشرق والمغرب منذ اکثر من ثلاثين سنة.

ونص الحفاظ والمحدثون على ان احاديث المهدى فيها الصحيح والحسن ومجموعها متواتر مقطوع بتواتر وصحة.

وان الاعتقاد بخروج المهدى واجب وانه من عقائد اهل السنة والجماعة ولا ينکره الاّ جاهل بالسنة ومبتدع فى العقيدة.

والله يهدى الى الحق ويهدى السبيل

مدير ادارة المجمع الفقهى الاسلامى

محمد المنتصر الکتانى

او محمد پسر عبد الله حسن علوى فاطمى است.

او مهدى موعودى است که همه انتظارش را مى کشند وزمان خروجش در آخرالزمان است وآن از علائم قيامت کبرى است.

او از طرف مغرب مکه خروج مى کند با او مردم بين رکن ومقام بيعت مى کند.

او زمانى ظاهر مى شود که فساد وکفر وظلم عالم را گرفته واو دنيا را پر از عدل وداد مى کند، آن چنان که پر از ظلم وجور شده است.

او بر کره زمين هفت سال حکومت مى کند وحضرت عيسى (عليه السلام) بعد از او نازل مى شود ودجال را مى کشد.

او آخرين خليفه دوازده گانه پيغمبر اکرم (صلى الله عليه وآله) است که پيغمبر (صلى الله عليه وآله) از وجود آنها در روايات صحيحه در کتب صحاح خبر داده است.

احاديث حضرت مهدى (عليه السلام) را بيشتر صحابه از زبان پيغمبر (صلى الله عليه وآله) نقل کرده اند.

(اينجا شيخ محمد منتصر کتانى اسم جمعى از صحابه پيغمبر اکرم (صلى الله عليه وآله) را نقل مى کند وصحّه روى احاديث آنها مى گذارد وسپس کتاب هايى را که درباره حضرت مهدى (عليه السلام) نوشته شده، اسم مى برد ودر آخر نوشته مفصّل خود مى گويد:

(اعتقاد به خروج حضرت مهدى (عليه السلام) واجب است واين از عقايد اهل سنت وجماعت است ومنکرش جز جاهل به سنت وبدعتگزار در عقيده کسى نيست).

خواجه محمد پارساى بخارى ازبزرگان اهل سنت وجماعت که در سال 822 هـ.ق از دنيا رفته است ميگويد: احاديث درباره صاحب الزمان که از ديدگان پنهان است ودر هر زمان موجود است بسيار انبوه وياران آن حضرت از ترديدها واز غيبت ها بدورند وراه هدايت را برگزيده اند واز راه واقعى بسوى حق گرائى پيموده اند وبا وجود آنحضرت خلافت وامامت پايان يافته وهمو امام زمان است از آن هنگامى که پدرش از دنيا رفت تا روز قيامت، که بهنگام ظهور مردم را بسوى آئين خود که همان آئين پيامبراکرم (صلى الله عليه وآله) است فرا خواهد خواند.(4)

بالاخره براى آشنايى بيشتر با عقيده اهل سنت در مورد مهدى موعود مى توانيد به مقاله شيخ عبدالمحسن عباد مدرس دانشگاه اسلامى مدينه، در مجله الجامعة الاسلامية سال 1 شماره 3 مراجعه کنيد.

کتاب جديد مهدى موعود

روشن است که مفهوم کتاب جديد در زمانى که پيشرفت علوم الکترونيک وکامپيوتر واينترنت و... بسرعت سنتها وروشهاى متداول قبلى را تغيير ميدهند چيزى غير از مفهوم آن در 1000 سال قبل است آيا جمع کردن محتواى چند صد جلد کتاب در يک سى دى کوچک آوردن کتاب جديد نيست؟ در حاليکه نه ورق دارد ونه ته دوزى شده ونه جلد خورده است!

اين بدان گفتم که ذهن شما را آماده کنم براى اينکه:

1ـ چاپ جديد يک کتاب مصداق نازله آوردن کتاب جديد است.

2ـ ويرايش جديد يک کتاب مصداق متوسطه آوردن کتاب جديد است.

3ـ نوشتن کتابى با محتواى برتر مصداق اعلى آوردن کتاب جديد است ولى ما شيعيان نيز همانند اهل سنت معتقديم که چون خداى متعال فرموده است: (قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الاِْنْسُ وَالْجِنُّ عَلى اَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْض ظَهيراً).(5)

بگو اگر تمامى انسانها وپريان گرد هم آيند تا اينکه براى آوردن کتابى همانند اين قرآن تلاش کنند نميتوانند همانند آن را بياورند هر چند که پشتيبان يکديگر باشند.

آوردن کتابى بهتر از قرآن يا همانند آن براى هيچ بشرى ميسّر نيست فلذا مهدى موعود نيز هرگز کتابى همانند قرآن (نازل شده از آسمان) يا بهتر از آن را نخواهد آورد که نمى تواند هم. اما چاپ جديد قرآن چطور؟ شايد.

ويرايش جديد قرآن چطور؟ شايد.

مگر قرآن نياز به ويرايش جديد دارد؟ هرگز.

پس مراد از اين سوال چيست؟ مراد از ويرايش جديد قرآن همان نشان دادن ترتيب نزول آيات الهى در دوران نبى اکرم (صلى الله عليه وآله) است که به هنگام جمع آورى قرآن توسط عثمان بن عفان آن ترتيب نزول (ويرايش قديم) بهم خورده است وطبق سليقه عثمان سوره هاى طولانى در اول قرآن وسوره هاى کوتاه آن در آخرش قرار گرفته است که اين امرراهيچ سنى عاقلى که آشنائى به سور مکى ومدنى دارد منکر نمى باشد.

حال اين اعمال سليقه از سوى عثمان درست بوده است يا نه؟

فعلاً کارى نداريم چرا که تقديم وتأخير آيات وسور نازله از اعجاز کلام الهى نمى کاهد وتحريف هم محسوب نمى شود اما براى يک فرد اسلام شناس وتاريخ دان بررسى ترتيب وقايع ارزش فراوان دارد که اميدوارم نويسنده مقاله از کسانى باشد که مايلند براى يکبار هم که شده ترتيب نزول آيات وسوره ها در طول 23 سال دوران نبوت رسول اکرم (صلى الله عليه وآله) را بدانند. آيا شما مايل نيستيد؟ اگر قرآن به ترتيب نزول (با همان ويرايش قبلى) تنظيم شود وعرضه گردد آيا مردم (اعم از شيعه وسنى) نمى گويند که کتاب جديدى به بازار آمده است؟

آيا کتاب (تفصيل الآيات) نوشته (ژول لابوم فرانسوى) که آيات قرآن را بصورت موضوعى فصل بندى کرده است کتاب جديد نيست؟

آيا فؤاد عبدالباقى که (المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکريم) را نوشته است به قرآن پژوهان واسلام شناسان در دستيابى آسان به کلمات مشترکه آيات الهى خدمت بزرگى نکرده است؟

پس اگر مهدى موعود هم همين قرآن را بصورتى ارائه نمايد که بهتر از کتاب تفصيل الآيات والمعجم المفهرس وسى دى هاى قرآنى مختلف کاربرد داشته باشد در واقع کتاب جديدى آورده است که قابل تحسين است.

البته در نزد کسانى که معتقدند که هنوز تأويل (معناى واقعى) قرآن نيامده است (وَلَمّا يَأْتِهِمْ تَأْويلُهُ)(6) (هَلْ يَنْظُرُونَ إلاّ تَأْويلَهُ)؟!

(يَوْمَ يَأْتى تَأْويلُهُ يَقُولُ الَّذينَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ).(7)

آيا مردم به چيزى جز آشکار شدن معانى واقعى قرآن مى نگرند؟! روزى که معانى واقعى کتاب الهى براى مردم بازگو شود کسانى که از زمانهاى گذشته تا کنون موضوع را فراموش کرده بودند خواهند گفت: که فرستادگان پروردگار چه واقعيتهائى را براى ما آورده بودند. بنابراين بايد منتظر آمدن تأويل الکتاب باشيم که نميدانيم وقتى که آمد چقدر با اصل کتاب (قرآن موجود) فرق خواهد داشت!!

چرا که معتقديم (يَمْحُو اللهُ ما يَشاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ اُمُّ الْکِتابِ).(8)

خداى متعال آنچه را که بخواهد حذف وآنچه را که بخواهد بر جاى ميگذارد چرا که مادر کتابها (کتاب مرکزى) در پيش اوست.

(بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجيدٌ فى لَوْح مَحْفُوظ).(9)

بلکه آن همان قرآن با شکوه است که در لوح نگهدارى شده است= (سى دى فشرده)

(اِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَريمٌ فى کِتاب مَکْنُون).(10)

هماناآن قرآن بزرگواراست که در نوشته اى قفل دار نهاده شده است

(وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ).(11)

ما از آن قرآن فقط آنچه را که مايه بهبودى ورحمت براى مومنان است فرو مى فرستيم

پس اين را بايد از کسى پرسيد که (عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ).(12)

(دانش قرآن در پيش اوست) وهمو على (عليه السلام) است که دروازه شهر علم پيامبر، صاحب قرآن است

(فَمَنْ أَرادَ الْمَدينَةَ وَالْحِکْمَةَ فَلْيَأْتِها مِنْ بابِها).(13)

واگر على را نيافتيم به فرزندان او بايد مراجعه کنيم چرا که طبق حديث ثقلين، کتاب الله وعترت رسول الله هرگز از يکديگر جدا نمى شوند.(14)

البته آورده شدن کتاب جديدتوسط مهدى موعود ماجرائى غم انگيز دارد. چرا که به اعتراف فريقين اگر عثمان ازنويسندگان وحى بوده است على بن ابيطالب (عليه السلام) هم بوده است قرآنى که عثمان جمع آورى کرده است همين است که در دسترس است ولى قرآنى که على (عليه السلام) جمع آورى کرده ونوشته است کو؟

آيا ما فراموش کرده ايم که بعد از حضرت مسيح (عليه السلام) حدود 114 نوع انجيل (نوشته شده توسط شاگردان حضرت مسيح (عليه السلام)) در دسترس مردم بود که بعداً بزرگان مسيحيت آن روز، براى اينکه بعضى يا بسيارى از آنها را بر خلاف مطامع ومقامات دنيوى خويش ديدند از بين بردند ويا مخفى کردند وفقط به چهار انجيل (لوقا، مرقس، متى، يوحنا) رسميت واجازه نشر دادند.(15)

درحالي که بشارات وتصريحات مربوط به آمدن محمد بن عبد الله (صلى الله عليه وآله) پيامبر گرامى اسلام مثلاً در انجيل برنابا بيش از چهار انجيل (معروف ورسمى شده) مى باشد که حدود چند صد سال پيش از کتابخانه اى در کليسائى کشف وسپس به زبانى عربى وفارسى ترجمه شد والان در دسترس است.اما بزرگان کليساآنرا قبول ندارند ومجعول مى شمارند وکتاب جديدش مى شمارند چرا؟(16)

براى اينکه اگر مردم (مسيحيان) توجه کنند به اينکه حضرت

مسيح (عليه السلام) به آمدن پيامبرى به نام محمد ويااحمد بشارت داده وپيروان خود را به پيروى او در هنگام ظهور از مکه فراخوانده است مى بايست احبار ورهبان که اموال مردم را به باطل مى خورند(17) دکان بهشت فروشى خود را تعطيل کنند وخود منتظر شفاعت حضرت محمد (صلى الله عليه وآله) باشند در حاليکه ما مسلمانان طبق آيه شريفه (وَمُبَشِّراً بِرَسُول يَأْتى مِنْ بَعْدى اسْمِهُ أحْمَدُ)(18) معتقديم که حضرت مسيح (عليه السلام) پيروان خود را به آمدن احمد بشارت داده است که على القاعده ميبايست در اناجيل بجاى مانده چنين جمله اى باشد در حاليکه ظاهراً وجود ندارد چرا؟ براى اينکه (يُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ)(19) (وَيُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ).(20)

البته ما نميگوييم عثمان قرآن را تحريف کرده است ولى مى پرسيم پس قرآن على (عليه السلام) کو؟

مگر پيامبر اکرم (صلى الله عليه وآله) نفرموده بود: کتاب الله وعترت من از هم جدا نمى شوند.؟، در آن زمان هم که چاپ نبود!

شايد به سرنوشت انجيل برنابا و... دچار شده ودر گوشه اى از جهان مخفى نگه داشته است تا زمانى بيرون آيد وبشارت محمد (صلى الله عليه وآله) به آمدن مهدى موعود در توى آن موجود باشد با مشخصاتى که براى کسى جاى ترديدى باقى نگذارد وچنين جاى مخفى خانه آخرين فرزند على است که قدرت پياده کردن دين وسنت محمد (صلى الله عليه وآله) را در جهان دارد.

قال رسول الله (صلى الله عليه وآله): اَلْمَهْدِى مِنْ عِتْرَتى مِنْ وُلْدِ فاطِمَةُ يُقاتِلُ عَلى سُنَّتى کَما قاتَلْتُ أَنَا عَلَى الْوَحْى.(21)

رسول اکرم فرمود: مهدى از خاندان من از نسل دخترم فاطمه (عليها السلام) است که براى پياده کردن سنت وروش من در جامعه ميجنگد همچنانکه من براى پياده کردن وحى الهى (اسلام) جنگيدم

سخن آخر

اگر آدرس مهدى موعود را (از على (عليه السلام) تا فرزند امام حسن عسکرى (عليه السلام)) در احاديث صحيحه پيدا کرديد بقيه اشکالات وابهامات موجود در مورد علائم ومشخصات ائمه معصومين (عليه السلام) يا خود حضرت مهدى (عجل الله فرجه) قابل حل وبررسى است ونگارنده انشاالله در فرصت ديگر به نقد وبرسى اشکالات نويسنده مزبور در مورد شرايط وخصوصيات امام معصوم از ديدگاه شيعيان خواهم پرداخت ولى اجمالاً ياد آور ميشوم که همه آن مطالبى که نويسنده در اواخر مقاله خود آورده است مورد قبول همه علماى شيعه نيست وبعضى از آنها توسط غلات شيعه در طول قرون وارد روايات ما گرديده است که مى توان آنها را حذف کرد وآنچه را که مطابق باکتاب الله وعقل وعرف است پذيرفت. با اميد به تفاهم بيشتر در راه حق بدرود.

11/3/82 سيد نصير سيد کمارى

پاورقى:‌


(1) سوره نساء، آيه 153، وسوره بقره، آيه 55.
(2) سوره عنکبوت، آيه 14.
(3) محقق گرامى آقاى على اکبر مهدى پور مينويسد:
در احاديث اهل سنت در مورد نسب حضرت بقية الله (مهدى موعود) مشخصات زير بصراحت آمده است مهدى از قريش، از بنى هاشم، از اهل بيت، از تبار رسول اکرم (صلى الله عليه وآله)، از نسل حضرت على (عليه السلام)، از اولاد حضرت فاطمه (عليها السلام) از اولاد امام حسين (عليه السلام) واز امامان اهل بيت است ودر برخى تصريح شده که مهدى نهمين فرزند امام حسين (عليه السلام) ودوازدهمين امامان اهل بيت است. (به ياد مهدى (عج) ص 278).
(4) يوم الخلاص ص 45 به نقل از کشف الاستار ص 26.
(5) سوره اسراء، آيه 88.
(6) سوره يونس، آيه 39.
(7) سوره اعراف، آيه 53.
(8) سوره رعد، آيه 39.
(9) سوره بروج، آيه 22.
(10) سوره واقعه، آيه 77.
(11) سوره اسراء، آيه 82.
(12) سوره رعد، آيه 43.
(13) خصال، ص 574.
(14) مستدرک حاکم، ج 1، ص 148.
(15) سرنوشت اناجيل، ص 3.
(16) مقدمه ترجمه انجيل برنابا.
(17) سوره توبه، آيه 24.
(18) سوره صف، آيه 6.
(19) سوره نساء، آيه 46، سوره مائده، آيه 13.
(20) سوره مائده، آيه 41.
(21) عيون الاخبار ج 2 ص 130.