ميعاد با خورشيد

رضا سرافراز

- ۱ -


يادداشت ناشر

بسم الله الرحمن الرحيم

صلى الله عليک يا ولى العصر ادرکنى

(يا اهل الکتاب لم تلبسون الحق بالباطل وتکتمون الحق وانتم تعلمون) (آل عمران / 71) (افتطعمون ان يومنوا لکم وقد کان فريق منهم يسمعون کلام الله ثم يحرفونه من بعد ما عقلوه وهم يعلمون) (البقره / 75)... وشرق شناسان، رهروان خلف سلف نا صالح خود، ومبلغان ومجريان آن رسالت پليدى هستند که آيات فوق اشارت به آن دارد: کتمان حق وتحريف وتبديل وامتزاج آن با باطل. با اين تفاوت که آنان در اجراى اين منويات موفق تر از اسلاف خود بوده اند، که: چو دزدى با چراغ آيد گزيده تر برد کالا. آنان در برخوردشان، با اسلام، ابتدا به نقد آن پرداختند وبر آن رديه نوشتند، اما چون اين اقدام، اعلام جنگى علنى بود، خود به خود مهاجم را مى شناساند، ومقاومت مسلمانان را بر مى انگيخت وآنان را به دفاع وا مى داشت. لذا آنان (شرق شناسان) تدبيرى نو انديشيدند، واين بار نه در لباس دشمن، که در چهره دوست به ميدان آمدند، اسلام را مقوله اى ارزشمند براى تحقيق وتتبع وانمود کردند، وباب اسلام شناسى را گشودند وخود اسلام شناسى گشتند، وآثارى تحقيقى که گاهى تمجيدى نيز چاشنى آن بود، در طرح اسلام منتشر کردند.(1) آنان بناى کار خود را در تحريفات، بر تحريفات تحريف کنندگان قبل از خود نهادند، هم آنانى که اسلام مرضى خداوند متعال(2) مورد قبول آنان نبود. پس شرق شناسان شناس بر مصادر وماخذ علماى آن اسلام رجوع کردند محرف آنان را معرفى نمودند. اسلامى که امير المؤمنين - سلام الله عليه - درباره آن فرموده بود: بزودى زمانى بر شما فرارسد که در آن اسلام باژگونه گردد، همانگونه که ظرف، باژگونه ومحتوايش بيرون ريزد.(3) وچه باکى از چنين اسلامى!؟ بر اين اساس، بهترين نوع برخورد با اسلام اسلام شناسان غربى وطرح آن، نمايانيدن مصادر وماخذ گفته هاى آنان ونقد وبررسى آن مصادر است، تا با برکندن ريشه، درخت خود به خود فرو افتد، که با خشکاندن گنداب ها، حشرات موذى ناگزير هلاک خواهند شد.(4) وشهيد سرا افرازمان رضا سرافراز همين شيوه را در طرح اقوال مستشرقين در مورد وجود مقدس حضرت ولى عصر - سلام الله عليه - در پيش گرفته وبدين گونه کوتاهترين وموثرترين راه را در اين مسير، برگزيده وبه نتيجه رسيده است. اميد که پروردگارش او را به جوار مولايش - که وى هميشه در پاسدارى از حريم مقدسش کوشا بود - رسانده، واو را هرگز از وى جدا نگرداند. مؤسسه الامام المهدى (عجل الله فرجه) ذى قعده الحرام 1401 - شهريور 1360

مختصرى در معرفى نويسنده کتاب

رضا سرافراز يکى از سربازان امام زمان (عجل الله فرجه) - است، که در راه تلاش وفعاليت در راه اسلام وانقلاب اسلامى، در زمستان 1359 به شهادت رسيد. تلاش ها وفعاليت هاى خالصانه رضا سرافراز در دوران زندگانيش، چنين گواهى مى دهند که او فردى فعال وفداکار، در راه نشر قرآن ومعارف اهل بيت - عليهم السلام - بوده است. او به هنگام تحصيلش در رشته زبان وادبيات دانشگاه تهران ونيز پس از آن، هيچ گاه فعاليت هاى مذهبى اش را در حاشيه قرار نمى داد. در وديوار مسجد ابوالصدق ونيز فعاليت هاى وى در موسسات فرهنگى وتبليغى ونهادهاى انقلابى همچون سپاه پاسداران، بر اين امر شهادت مى دهند که وى براى اسلام دل مى سوزاند واز غيبت امام زمانش رنج مى برد. سرافراز، شاگرد کلاس سوم دبيرستان بود که تدريس قرآن را در مسجد ابوالصدق شروع کرد وبه تدريج دامنه فعاليت هاى خود را در اين مسجد گسترش داد، بطورى که بعدها مسئوليت اکثر فعاليت هاى فرهنگى مسجد را بر دوش داشت، ونيز در احياى کتابخانه وسرپرستى کلاس هاى درس قرآن همت کم نظير به خرج مى داد. او به حق مدرس قرآن بود، در اين عمر کوتاه وپر بارش، صدها شاگرد را در اين مسجد قرآن آموخت. شور وشوق در اين امر، تا آنجا بود که گاهى تا نيمه هاى شب، اوقاتش در کتاب خانه مسجد به تدريس ومطالعه مى گذراند، به اين اميد که فرهنگ قرآن وحب اهل بيت معصومين (عليهم السلام) را هر چه بيشتر در قلوب پاک بچه هاى معصوم جايگزين سازد. وى در سال 55، ضمن پاسدارى از حريم ولايت حضرت مهدى - عليه السلام - وافشاى توطئه هاى صهيونيزم در ايران، دستگير شده، وبه مدت 37 روز، در زندان کميته، ناراحتى هاى جسمى وروحى فراوانى را متحمل گشت. سرافراز که از غربت امام زمانش مى سوخت وتا حد توانش در تعليم وتربيت افراد وسيراب کردن تشنگان راه ولايت، همت به خرج مى داد، در سال 58، به دنبال تاييدات مکرر مرجع عاليقدر ورهبر انقلاب اسلامى ايران، از سپاه پاسداران، وتاکيد بر امام زمانى شدن اين ارگان، به خدمت سپاه پاسداران درآمد ومسئوليت کلاس هاى ايدئولوژى پادگان ولى عصر (عجل الله فرجه) را عهده دار شد، تا بتواند از اين راه، با تعليم وتربيت مستمر، سربازان خالصى براى امام زمان (عجل الله فرجه) تربيت کرده وخود نيز توشه اى بر چيند. وآرامش خويش را در فرونشاندن عطش کسانى مى ديد که براى خدا، در راه پاسدارى از انقلاب اسلامى گام نهاده شائقه وبدنبال رهبر گرانقدر انقلاب اسلامى ايران راه مى پيمودند. او اين واقعيت را با حالتى دلسوزانه، اين چنين ابراز مى داشت: بچه هاى سپاه واقعا تشنه اند ومن بر ايشان کلاس کذاشته ام... رضا سرافراز در زمستان سال 59، در حالى که قلبش از عشق امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - آکنده، ودر سنگر اسلام وپاسدارى از انقلاب اسلامى مشغول فعاليت بود، به دنبال حادثه اى در پادگان ولى عصر (عجل الله فرجه) به شرف شهادت نائل شد - هنيئا له - خدايش بيامرزد وبا سرور شهيدان جهان محشورش گرداند.

طليعه

شکوه بزرگداشت ميلاد آخرين گوهر تابناک، از خاندان رسالت، همه جا نمايان است، زيرا زاد روز مهدى، بازمانده خاندان برگزيدگان الهى است. طلوغ خورشيدى است که پيامبران الهى نويد بر آمدنش را داده اند. آرى، نيمه شعبان است: زنده کننده خاطره اميد وانتظار ويادآور ميعاد امتى راستين با پيشواى خود، ودمنده روح پايمردى وتلاش در مسير او نيمه شعبان، نقطه عطف حيات امت شيعه است. حياتى با دو حد، حدى که سراسر سختى بوده، اما پر اميد، حماسه انتظار، وحد ديگر که حيات آفرين است ومتحرک، حماسه ظهور. اين چه روزى است؟

ميلاد يگانه برافرازنده پرچم توحيد وعدل در کران تا کران هستى. ميلاد مهدى است، تجلى پيامبر اکرم در همه ابعاد خلق وخلق، واحياء کننده جهان بينى توحيد.... تا همه در پيشگاه تنها يک خدا به سجده در افتند، وتنها يک دين را پذيرا شوند، وتنها يک رهبر را. آرى، ميلاد حجت بن الحسن (عليه السلام) است. او که وارث خلافت الهى است در زمين، و... خود هدايت شده الهى وهدايتگر جهان انسانى. امامى که بگاه ظهورش، امتيازات جاهلى از بين مى رود، وهمه در حکومت عدلگستر او برادر وبرابر خواهند زيست. وديگر نه ستمى خواهد ماند ونه ستمگرى ونه ستمکشى. وتمام عالم را پرهيزگاران راه خدا به ارث خواهند برد. از اين رو بايسته است تا بکوشيم هر چه با شکوه تر، ميلاد امام مهدى (عليه السلام) را بر پا کنيم. واز آنجا که شناخت امام يکى از بنيانهاى اساسى اسلام است، شما را براى شناخت بيشتر به خواندن اين نوشتار کوتاه فرا مى خوانيم، تا اصالت اين عقيده بر حق خود را بيان داريم، تا اگر در گذر زمان وتاريخ، با افرادى مواجه شديم که در استوارى اين اعتقاد تريد کردند، وآن را خاطره اى ذهنى، ويا عارضه اى غير اسلامى جلوه دادند، اين مختصر راهنمايمان باشد.

منجى ومبشران

از دورترين کرانه تاريخ، موضوع ظهور مصلح، يکى از اساسى ترين خطوط فکرى بشر بوده، واز اين رو، تاريخ انسان با آن پيوند خورده است. با تحقيقى گذرا در اديان الهى، انتظار آينده بهتر، وآمدن يک منجى را در متن فرهنگ آنان مى بينيم. بگونه اى که با فطرت وتعقل آنان، عجين گرديده است. ودر اين ميان، هر چه دين کامل تر بوده، اين انتظار را با تفصيل بيشتر بيان نموده است. پس... انتظار يک اميد ديرين اديان وجوامع انسانى است به آينده وکمال برتر.

در اين بينش، انبياى بزرگ، بيشترين سهم واستوارترين تعهد را داشته اند. ابراهيم (عليه السلام)... موسى (عليه السلام)... عيسى (عليه السلام)... محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) آن را متذکر شده اند. وديگرانى چون: بودا، زرتشت و... نيز آن را يادآورى کرده اند، اما هر يک به گونه اى وطريقى. در اين ميان، انتظار اسلامى وبخصوص انتظار شيعه نگرشى ژرف تر ومسئوليت زاتر داشته است. اگر اديان ديگر، منجى را براى قوم خود خواسته اند، اسلام آن را براى تمام عالم مى داند. اگر آنان او را مبهم معرفى نموده اند، اسلام مصلح موعود را با تمام ويژگيهايش نمايانده است. اگر در فرهنگ آنها، امام در عالم ديگر ودور از مردم است، در اسلام، امام مهدى (عليه السلام) به ميان مردم (بطور ناشناس) هم مى آيد(5) وگاهى در امور به آنان کمک نيز مى نمايد.(6) وبالاخره اگر اديان ديگر، منتظران را بدون مسئوليت رها کرده باشند، در اسلام انتظار برترين عمل امت(7) ومسئوليت آفرين تر وحماسه سازتر از هر تعهدى است. به هر حال هندوها او را برهمن کلا، زرتشتيان سوشيانس، يهوديان يوشع، مسيحيان مسيح وپسر انسان،(8) وبالاخره مسلمانان، منجى موعود را: مهدى (هدايت شده)، قائم (قيام کننده) ومحمد (ستوده - همنام پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)) مى نامند. اينک به نمونه اى از بشارات کتب اديان ديگر در مورد مصلح آينده بشريت اشاره مى کنيم تا سند زنده اى بر ادعاى ما در انتظار مصلح باشد. در زبور حضرت داود (عليه السلام) آمده است: شريران منقطع خواهند شد، اما منتظران خداوند وارث زمين مى گردند....(9) صالحان، وارث زمين خواهند شد ودر آن تا ابد سکونت خواهند گزيد...(10) ... در زمان او صالحان خواهند شگفت، وفور وسلامتى خواهد بود... او حکمرانى خواهد کرد، از دريا تا دريا، واز نهر تا اقصاى جهان...(11) در انجيل متى مى خوانيم: پس بيدار باشيد، زيرا که نمى دانيد در کدام ساعت خداوند شما مى آيد... زيرا در ساعتى که گمان نبريد پسر انسان مى آيد.(12) در انجيل مرقس مى بينيم: پس بيدار باشيد، زيرا که نمى دانيد در چه وقت صاحب خانه مى آيد، در شام، يا نيمه شب، يا بانگ خروس، يا صبح. مبادا ناگهان آمده، شما را خفته يابد.(13) ودر کتاب اشعياء نبى: مسکينان را بعدالت داورى خواهد کرد وبجهه مظلومان زمين براستى حکم خواهد نمود...(14) کمر بند کمرش عدالت خواهد بود،(15) وکمر بند ميانش امانت، وگرگ با بره سکونت خواهد داشت، وپلنگ با بزغاله خواهد خوابيد، وگوساله وشير وپروارى با هم. وطفل کوچک آنها را خواهد راند(16) آنچه آورديم، نمونه هايى از بشارات تورات وانجيل بود.(17) در کتب اديان ديگر، نيز بشارات زيادى که نويد از ظهور مصلحى در آينده داده اند، آمده است، ودر اين مورد کتبى نيز بنگارش درآمده که مى توان بدانها مراجعه نمود.(18) البته هدف ما اين نيست که بشارات فوق را براى ظهور مهدى موعود اسلام توجيه کنيم، بلکه هدف از آوردن اين نمونه ها - همانطور که قبلا هم گفتيم - بيشتر بخاطر اين است که بنمايانيم: انتظار فرداى بهتر اگر چه مبهم وگنگ وبدون تعهد وعمل در قبال آن، در سطور نوشته هاى اديان قبل هم ديده مى شود. آرى جوامع واديان، سعى کرده اند با چشمداشت به آينده بهتر، ونويد آن به پيروان خود، بذر اميد وحيات را در دل آنان بيفشانند.

مهدى ومسلمانان

بدنبال اعتقاد اديان ديگر به ظهور يک مصلح موعود، شايسته است عقيده مسلمانان را نيز در اين مسئله بنگاريم. پايگاه شناخت امام وپيروى از او بدرجه ايست که يکى از اصول اعتقادى اسلام، امامت بحساب آمده است، وبا مراجعه به متون اصيل فرهنگ اسلامى، اين مسئله بروشنى ديده مى شود. کتب بسيارى از شيعه وسنى وديگر فرق اسلامى، مقام اهل بيت پيامبر - عليهم السلام - را محترم دانسته، وبعضى، کتب مستقلى در اثبات امامت حضرت على ويازده فرزند گراميش (عليه السلام) از ديدگاه آيات وروايات نگاشته اند.(19)

واينک نمونه هائى از پيامبر اسلام - صلى الله عليه وآله وسلم -: آن حضرت در هنگامى که دو يادگار خود را در ميان مسلمانان پس از مرگ خودش نام مى برد، چنين مى فرمايد: انى تارک فيکم الثقلين، کتاب الله وعترتى اهل بيتى...:(20) همانا در ميان شما دو چيز ارزشمند به جاى مى نهم، کتاب خدا (=قرآن) واهل بيتم (=على وفاطمه وفرزندانشان) را. در جاى ديگر مى فرمايد: مثل اهل بيتى فيکم مثل سفينه نوح، من رکبها نجا ومن تخلف عنها غرق:(21)

مثل خاندان من در ميان شما (مسلمانان)، چون کشتى نوحست، هر که به آن پناه برد، رستگار مى شود. وهر آن که از آن روى برتابد، غرق مى گردد. در جاى ديگر مردن بدون شناخت امام را، مردن جاهليت وکفر دانسته: من لم يعرف امام زمانه مات ميته جاهليه:(22) کسى که امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهليت مرده است. با الهام از اين گفتار، پى مى بريم که از اساسى ترين وظايف ما در هر زمان، شناخت امام زمانمان مى باشد. اکنون قبل از مراجعه به سخنان گهربار معصومين (عليهم السلام)، نگرشى کوتاه بقرآن مى کنيم تا اصالت مهدويت را ابتدا از کلام وحى بشنويم: (يا ايها الذين آمنوا من يرتد منکم عن دينه فسوف ياتى الله بقوم يحبهم ويحبونه، اذله على المؤمنين اعزه على الکافرين):(23) اى کسانى که ايمان آورده ايد! هر که از شما از دين خود برگردد (با کى نيست)، پس زود است که خداوند در آينده قومى را بياورد که آنان را دوست مى دارد وآنان نيز او را دوست مى دارند. اينان با مؤمنين به فروتنى رفتار مى کنند، وبر کافران سخت ونفوذ ناپذيرند.(24)

در جاى ديگر مى فرمايد: (ونريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض ونجعلهم ائمه ونجعلهم الوارثين):(25) وما اين گونه اراده کرده ايم که بر آنان که ضعيف گرفته شدند، منت گذارده، بانان پيشوايى ووراثت (زمين) را عطا کنيم.(26) ونيز آنجا که وعده الهى، نويد پيروزى اسلام بر همه آئين ها را مى دهد: (هو الذى ارسل رسوله بالهدى ودين الحق ليظهره على الدين کله ولو کره المشرکون):(27) اوست (خدائى که) رسول خود را با هدايت ودين حق فرستاد تا دين او را بر تمامى آئين ها پيروز گرداند، اگر چه مشرکان را ناپسند آيد.(28) اين آيات وبيش از يکصد آيه ديگر،(29) گواهان اين اعتقاد مى باشند. اين تاکيدات قرآنى، الهام بخش معصومين - عليهم السلام - بوده، وآنان در هر موقعيتى که مجال مى يافته اند، آنرا ياد آور اصحاب وديگر مسلمانان مى شده اند. واز اين جهت است که هنگام مراجعه به متون روايى وتاريخى اسلام، به صدها کتاب در اين زمينه بر مى خوريم.(30) ومى بينيم آن قدر اين مسئله آشکار وروشن بوده، که حتى قبل از ميلاد مهدى (عليه السلام) نيز کتبى در شخصيت وامامت وغيبت او نگاشته شده است. اينک فهرست ده کتاب را که پيش از تولد حضرتش تا حدود يک قرن پس از ميلاد او، تأليف شده بترتيب تاريخ مى نگاريم. توضيح اين که کتب ذيل، فقط بخشى از کتابهاى نگارش يافته در اين زمينه، در اين فاصله است: الغيبه از على بن عمر اعرج کوفى (صحابى امام موسى (عليه السلام))(31) الغيبه از ابراهيم بن صالح انماطى (صحابى امام موسى (عليه السلام)) (32) الغيبه از على بن حسن طايى طاطرى (صحابى امام موسى (عليه السلام)) (33)الغيبه از حسن بن على بن حمزه سالم (صحابى امام رضا (عليه السلام))(34) الغيبه از عباس بن هشام ناشرى (صحابى امام جواد (عليه السلام) متوفى 220 ه).(35)

پاورقى:‌


(1) براى شناخت شرق شناسان اسلام شناس، ونقش آنان در مبارزه با اسلام، رجوع کنيد به: التبشير والاستعمار (دکتر مصطفى خالدى ودکتر عمر فروخ) والفکر الاسلامى الحديث وصلته بالاستعمار الغربى (دکتر محمد بهى).
(2) همان اسلامى که در مورد آن آيه نازل شد که: اليوم اکملت لکم دينکم... ورضيت لکم الاسلام دينا.
(3) نهج البلاغه، صبحى صالح / خطبه 103.
(4) در مورد تحريفات وعوامل تحريف در اسلام، رجوع کنيد به آثار ارزشمند علامه سيد مرتضى عسکرى، خصوصا دوره کتاب هاى ايشان به نام نقش ائمه در احياء دين، که در جلد سوم وچهارم آن در مورد اسلام شناسان غربى بحث شده است.
(5) شيخ صدوق (320 - 381 ه)، کمال الدين وتمام النعمه، جلد 2، تهران، دار الکتب الاسلاميه، 1395 ص 351.
(6) علامه طبرسى نورى (متوفى 1320 ه) النجم الثاقب، تهران، علميه اسلاميه، در اين کتاب اين موضوع با نمونه هاى بسيار مطرح شده است.
(7) علامه محمد باقر مجلسى (متوفى 1110 ه)، بحار الانوار جلد 52، باب 22 (فضل انتظار الفرج)، حديث 21، صفحه. 128 بنقل از کمال الدين از پيامبر اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم): افضل اعمال امتى انتظار الفرج من الله عز وجل.
(8) البته ما مسلمانان نيز طبق روايات اسلامى معتقد به برگشت حضرت مسيح هستيم، اما نه بعنوان قائم موعود بلکه او با قائم اسلام بيعت کرده وپشت سر او به نماز مى ايستد.
(9) تورات، مزامير داود، مزمور 37 آيه 9، لندن، بيبل سوسايتى، دارالسلطنه لندن، 1954، ص 856.
(10) همان، آيه 29 - ص 857.
(11) همان، مزمور 72، آيات 7 تا 9، ص 884.
(12) عهد جديد (انجيل مقدس)، انجيل متى، باب 24 آيه 42، لندن، بيبل سوسايتى دارالسلطنه لندن، 1954، ص 42 (با تورات چاپ شده).
(13) همان، انجيل مرقس، باب 13 آيات 35 تا 37، ص 79.
(14) تورات، کتاب اشعياء نبى، باب 11 آيات 4 تا 7، ص 1021.
(15) کنايه از نهايت عدالت وهمه گيرى آن است که در روايات اسلامى هم آمده.
(16) تورات، کتاب اشعياء نبى، باب 11، آيات 5 تا 8 (نشر).
(17) تورات کتاب مذهبى يهوديان مى باشد وترکيبى است از 39 کتاب، که در يک مجلد بنام عهد عتيق آمده اند. وانجيل از آن مسيحيان است. آن نيز شامل 4 انجيل و23 کتاب ديگر مى باشد، که در يک مجلد به نام عهد جديد گرد آمده اند. انجيل وتورات مورد استفاده ما، هر دو در يک مجلد وبه فارسى طبع شده اند.
(18) از جمله دو کتاب: دکتر محمد صادقى، بشارات عهدين، تهران، دارالکتب الاسلاميه. محمد حسين بهشتى، اديان ومهدويت، تهران، امير (بخشى از کتاب).
(19) براى نمونه: خزاز قمى (قرن چهارم هجرى)، کفايه الاثر. شيخ مفيد (متوفى 413)، الارشاد، ابوجعفر طبرى (قرن پنجم هجرى)، دلائل الامامه. ابن شهرآشوب (متوفى 588)، المناقب. على بن عيسى اربلى (متوفى 687) کشف الغمه. علامه حلى (متوفى 726)، منهاج الکرامه. زين الدين بياضى (متوفى 877)، الصراط المستقيم. مقدس اردبيلى (متوفى 993)، حديقه الشيعه. قاضى نورالله شوشترى (متوفى 1019)، احقاق الحق - با ملحقات آيه الله العظمى مرعشى نجفى (دام ظله). شيخ حر عاملى (متوفى 1104)، اثبات الهداه. محدث بحرانى (متوفى 1107 يا 1109)، غايه المرام. محمد تقى شريف (قرن سيزدهم)، صحيفه الابرار. مير حامد حسين (متوفى 1306)، عبقات الانوار. علامه شرف الدين (متوفى 1377)، المراجعات. علامه امينى (متوفى 1390)، الغدير. محدث قمى (متوفى 1359)، منتهى الامال. همچنين کتابهاى زير، برخى از کتابهايى است که عالمان اهل سنت درباره مناقب اهل بيت عليهم السلام نوشته اند: سبط بن جوزى (متوفى 654)، تذکره الخواص. ابن صباغ مالکى (متوفى 855)، الفصول المهمه. شيخ مومن شبلنجى (قرن سيزدهم)، نورالابصار. حافظ قندوزى (متوفى 1294)، ينابيع الموده.
(20) شيخ صدوق، کمال الدين...، ص 239، اين روايت، علاوه بر انبوه مدارک شيعى، در کتب دانشمندان اهل سنت نيز به تواتر نقل شده است. بنقل استاد جعفر سبحانى در کتاب رهبرى امت (صفحه 221)، علامه مير حامد حسين هندى، در کتاب ارزشمند عبقات الانوار - مجلد حديث ثقلين، اين حديث را از 502 کتاب اهل سنت روايت کرده است. مجلد حديث ثقلين از عبقات الانوار در شش جزء در اصفهان بچاپ رسيده است. ناشر.
(21) حاکم نيشابورى (متوفى 405)، المستدرک على الصحيحين، جلد دوم، حيدر آباد، ص 434 - ونيز، ابن حجر هيثمى مکى (متوفى 974)، الصواعق المحرقه، نجف، 1387 ص 111 - ايندو، از دانشمندان بزرگ تسنن مى باشند. همچنين نجم الدين الشريف العسکرى - رحمه الله عليه - در کتاب محمد وعلى وحديث الثقلين وحديث السفينه که اسناد متعدد اين دو روايت را از اهل سنت گرد آورده در صفحه 136 اين کتاب، بنقل از مناقب ابن مغازلى، سندى جالب توجه را که عبارت از خلفاى بنى عباس - منتهى به عبد الله بن عباس باشد، از بشر بن فضل، از هارون الرشيد، از مهدى عباسى، از منصور دوانقى، از پدرش، از جدش، واو از ابن عباس، حديث را از پيغمبر (صلى الله عليه وآله وسلم) نقل مى کند - ناشر.
(22) حافظ مسلم بن حجاج نيشابورى، صحيح مسلم ج 8، مصر، ص 107.
(23) قرآن مجيد، سوره مائده، آيه 54.
(24) بفرموده امام صادق (عليه السلام) اين آيه در شان مهدى (عليه السلام) است. (غيبت نعمانى، ص 316 - همچنين: المحجه فى ما نزل فى القائم الحجه.
(25) قرآن مجيد، سوره قصص، آيه 4.
(26) بفرموده على (عليه السلام) در شان مهدى است. (نهج البلاغه فيض الاسلام، حکمت 200، ص 1117) همچنين: المحجه فيما نزل فى القائم الحجه - ذيل آيه. و: بحار الانوار، جلد 51، ص 54 و63.
(27) قرآن مجيد، سوره صف آيه 9 وسوره توبه، آيه 33.
(28) بفرموده امام صادق (عليه السلام) در شان قائم است (بحار الانوار ج 51) و(المحجه فيما نزل فى القائم الحجه - ذيل آيه).
(29) بعنوان نمونه به دو کتاب زير مراجعه کنيد: علامه مجلسى (متوفى 1111 ه) بحار الانوار، ج 51، تهران، مکتبه الاسلاميه چاپ سوم،. 1393 علامه سيد هاشم بحرانى، المحجه فيما نزل فى القائم الحجه، تهران، مطبعه على قلى خان قاجار (متوفى 1107 ه)، 1270.
(30) براى اطلاع بيشتر از نام ومشخصات اين کتب به دو فهرست زير مراجعه کنيد: 1 - مهدى منتظر را بشناسيد، نوشته مهدى فقيه ايمانى، چاپ مسجد الهادى، اصفهان - حدود 380 کتاب را نام برده. 2- کتابنامه امام مهدى، صندوق پستى 2223 تهران، 1398، بيش از 350 کتاب را نام برده.
(31) احمد بن على نجاشى (متوفى 450 ه)، رجال،... ص 194.
(32) شيخ محمد تقى تسترى، قاموس الرجال، جلد سوم، تهران، مرکز نشر کتاب، 1379، ص 193.
(33) همان، جلد 6، ص 452.
(34) همان، جلد 3، ص 193.
(35) احمد بن على نجاشى، رجال، ص 215.