مهر محبوب

سيد حسين حسينى

- ۱۲ -


مجالس ذکر ائمه طاهرين

خاندان پاک پيامبر صلى الله عليه وآله که محور عواطف ومحبتهاى زلال وخدائى شيعيانشان هستند در ادامه سير بى امان آنها به سوى مقام قرب به آنان سفارش مى کنند که گرد هم جمع شوند ونام خدا را به زبان آورند، يعنى محافل انس تشکيل دهند وبا بهره گيرى از دستورهاى عملى پيشوايان معصومشان سلام الله عليهم اجمعين - ونه با استفاده از بافته هاى شيطانى وگمراه کننده که نظاير آن بى شمار است - حلقه ذکر تشکيل دهند واز فضائل ومناقب اين نامهاى راستين خدا - ائمه هدى عليهم السلام - بهره برگيرند. در اين رابطه به روايات زير توجه کنيد:

1 - قال رسول الله صلى الله عليه وآله: بادروا الى رياض الجنه. قيل: يا رسول الله وما رياض الجنه؟ قال: حلق الذکر.(1)

پيامبر صلى الله عليه وآله فرمودند: به جانب باغهاى بهشت بشتابيد. عرض شد: اى رسول خدا! باغهاى بهشت کدامند؟ فرمود: حلقه هاى ياد خدا.

2- قال لقمان لابنه: يا بنى اختر المجالس على عينک فان رايت قوما يذکرون الله فاجلس معهم. فان تکن عالما ينفعک علمک وان تکن جاهلا علموک، ولعل الله ان يظلهم برحمه فيعمک معهم. واذا رايت قوما لا يذکرون الله فلا تجلس معهم فانک ان تکن عالما لا ينفعک علمک وان تکن جاهلا يزيدوک جهلا، ولعل الله ان يظلهم بعقوبه فيعمک معهم.(2)

لقمان حکيم به فرزندش مى فرمايد: اى پسرکم! مجالس را با بينش روشن انتخاب کن. اگر گروهى را ديدى که ذکر خدا را مى کنند با آنان همنشينى کن، زيرا اگر عالم باشى از علمت بهره مى برى واگر جاهل باشى تعليمت مى دهند وشايد خداوند سايه رحمتش را بر سر آنان گسترد، پس تو نيز مورد رحمت قرار گيرى. واگر گروهى را ديد که به ياد خدا نيستند با آنان همنشينى نکن، زيرا اگر عالم باشى علمت به تو سودى نمى بخشد واگر جاهل باشى جهلت را بيشتر مى کنند وچه بسا که عقوبتى بر ايشان فرا رسد وتو را نيز فراگيرد.

3 - عن رسول الله صلى الله عليه وآله انه خرج على اصحابه فقال: ارتعوا فى رياض الجنه. قالوا: يا رسول الله وما رياض الجنه؟ قال: مجالس الذکر.(3)

پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله روزى با اصحاب خود برخورد نمود وفرمودند: از ثمرات باغهاى بهشت بهره گيريد گفتند: اى رسول خدا! باغهاى بهشت کدامند؟ فرمودند: مجالس ذکر خدا.

4 - عن الصادق عليه السلام قال: ما اجتمع قوم فى مجلس لم يذکروا الله ولم يذکرونا الا کان ذلک المجلس حسره عليهم يوم القيامه.(4)

امام صادق عليه السلام فرمودند: اگر مردمى در مجلسى جمع شوند وياد خدا وياد ما نباشند آن مجلس برايشان در روز قيامت موجب حسرت خواهد شد.

5 - روى الحسن بن ابى الحسن الديلمى عن النبى صلى الله عليه وآله ان الملائکه يمرون على حلق الذکر فيقومون على روسهم ويبکون لبکائهم ويومنون على دعائهم فاذا صعدوا الى السماء يقول الله تعالى: يا ملائکتى اين کنتم؟ وهو اعلم. فيقولون: يا ربنا انا حضرنا مجلسا من مجالس الذکر فراينا اقواما يسبحونک ويمجدونک ويقدسونک ويخافون نارک. فيقول الله سبحانه: يا ملائکتى ازووها عنهم واشهدکم انى قد غفرت لهم وامنتهم مما يخافون. فيقولون: ربنا ان فيهم فلانا وانه لم يذکرک. فيقول الله تعالى: قد غفرت له بمجالسته لهم فان الذاکرين من لا يشقى بهم جليسهم.(5)

حسن بن ابى الحسن ديلمى از پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله نقل مى کند که آن حضرت فرمودند: فرشتگان بر حلقه هاى ذکر مى گذرند، پس بر سر آنان ايستاده، بر گريه آنان مى گريند وبراى دعاهايشان آمين مى گويند وهنگامى که به آسمان صعود مى کنند خداوند متعال فرمايد اى ملائکه من کجا بوديد؟ در حالى که خداوند داناتر به کار آنهاست. پس مى گويند: پروردگارا!

ما در مجلسى از مجالس ذکر حاضر شده واقوامى را ديديم که تو را تسبيح وتمجيد وتقديس مى کردند واز آتش تو مى ترسيدند. پس خداوند مى فرمايد: اى فرشتگان من! آتش را از آنان دور کنيد ومن شما را شاهد مى گيرم که آنان را بخشيدم واز آنچه مى ترسيدند در امن قرار دادم. پس مى گويند: پروردگارا! در ميان آنان کسى است که به ياد تو نيست. خداوند مى فرمايد: او را نيز به خاطر همنشينى با آنان بخشيدم، زيرا همنشين ذاکران به شقاوت نمى رود. بر پايه اين توصيه محبت آميز، از زمان امامان معصوم عليهم السلام تا کنون رسم شيعه چنين بوده که مجالس ذکر وحلقات ياد تشکيل مى داده ودر اين مجالس محدثان ودانشمندان بزرگوار عالم تشيع شرکت جسته وشاگردان مکتب اهل بيت عليهم السلام در پاى کرسى درسشان خاضعانه زانو مى زده وبه ذکر خدا واصول اعتقادات وذکر پيامبر صلى الله عليه وآله واولاد گرامى اش صلوات الله عليهم اجمعين وفضائل ومناقب آنان مى پرداخته اند وهر کسى روايتى در فضائل ومناقب اسماء حسناى الهى - ائمه عليهم السلام - به ياد داشته قرائت مى کرده است وکاتبان آنها را مى نوشته اند وهمين جلسات ذکر بود که از خود آثارى بنام، همچون امالى (ديکته شده) باقى گذاشت که در ميان کتب شيعه حائز جايگاهى رفيع وارزشمند شده اند.(6)

وچه بسيار تاسف بار واندوهناک است که اين رسم امروزه از ميان ما مدعيان پيروى اهل بيت عليهم السلام بر چيده شده است. اگر چه به کورى چشم دشمنان تشيع وخاندان عصمت وطهارت، سلام الله عليهم مجالس وعظ وخطابه وبيان عقايد واخلاق وفقه ومجالس تعزيه وسوگوارى از رونق خاصى برخوردار است اما آن شکل زيبا ودست نخورده را که از روى کتب ومتون مورد اعتماد، احاديث فضائل ومناقب ائمه عليهم السلام بررسى شود متروک ومنسوخ گشته، وهم اکنون جاى آن دارد که در اين وانفساى تبليغات سوء وگسترده پاسداران شب، ودشمنان نور ولايت، گويندگان مذهبى ووعاظ، سنت ديرينه بزرگان دين را زنده کنند، وباز آن مجالس ذکر را احياء نموده، با تکيه بر کتب ونوشته هاى حديثى، مجالس قرائت حديث تشکيل دهند، باشد که بدين طريق سموم مهلک منتشره از جانب دشمنان مکتب تشيع، پيرامون مقام شامخ ائمه اثنى عشر صلوات الله عليهم دفع شود وشرشان به خودشان بازگردد.

فراموش کردن ياد محبوب زندگى پر مشقت را نتيجه مى دهد

ياد يار بى انباز يعنى خداى عز وجل به کارهاى انسان نظام مى بخشد وبراى خود او آرامش وامنيت خاطر تحصيل مى کند، حال آن که فراموش کردن او موجب تشتت فکر وانديشه وپريشانى در امور زندگى مى گردد، چرا که خود او مى فرمايد: (ومن اعرض عن ذکرى فان له معيشه ضنکا ونحشره يوم القيمه اعمى قال رب لم حشرتنى اعمى وقد کنت بصيرا قال کذلک اتتک آياتنا فنسيتها وکذلک اليوم تنسى).(7)

هر کس از ياد من اعراض کند زندگانى سخت وپر مشقتى خواهد داشت ودر روز قيامت نابينا محشور خواهد شد. در آن روز مى گويد: پروردگارا! چرا مرا نابينا محشور کردى حال آن که من در دنيا بينا بوده ام؟! خداوند مى فرمايد: اين چنين آيات ما نزد تو آمد وتو آنها را فراموش کردى، پس امروز هم تو فراموش مى شوى. مى بينيم که اعراض از ذکر يار موجب کورى دل مى گردد که تحقق عينى آن، کورى در آخرت است، چون کسى که در دنيا چشم جان نگشود ويارش را که در جلوه گاههاى هميشگى رخ مى نمايد (اينما تولوا فثم وجه الله).(8)

نديد در آخرت نيز هنگام لقاى او کور ونابينا خواهد بود. مى دانيم که امامان طاهرمان عليهم السلام، اسم خدا وروى خدا ودست وزبان وخون وخواسته اويند. بنابر اين اعراض از نام آنها نيز معيشت تنگ ونابينائى در آخرت خواهد آورد. به روايت زير توجه مى کنيم: عن ابى عبد الله عليه السلام فى قول الله عز وجل: ومن اعرض عن ذکرى فان له معيشه ضنکا قال: يعنى به ولايه امير المؤمنين عليه السلام. قال: قلت: ونحشره يوم القيمه اعمى؟ قال: اعمى البصيره فى الاخره واعمى القلب فى الدنيا عن ولايه امير المؤمنين عليه السلام وهو متحير فى الاخره يقول: رب لم حشرتنى اعمى وقد کنت بصيرا، قال کذلک اتتک آياتنا، (قال: الايات الائمه عليهم السلام) فنسيتها کذلک اليوم تنسى. يعنى ترکتها وکذلک اليوم تترک فى النار کما ترکت الائمه عليهم السلام ولم تطع امرهم ولم تسمع قولهم....(9)

امام صادق عليه السلام در تاويل آيه هر کس از من اعراض کند زندگانى سخت وپر مشقتى خواهد داشت فرمودند: مقصود، ولايت امير المؤمنين عليه السلام است. راوى گويد: گفتم: ودر روز قيامت او را کور محشور مى کنيم؟ فرمودند: کسى که در دنيا از ولايت امير المؤمنين (عليه السلام) کور دل باشد در آخرت چشم او نابينا خواهد بود. چنين کسى در آخرت متحير خواهد بود که مى گويد: پروردگارا! چرا مرا کور محشور کردى در حالى که در دنيا بينا بودم؟ خداوند مى فرمايد: اين چنين آيات ما نزد تو آمد (امام عليه السلام فرمودند: آيات ائمه عليهم السلام هستند) وتو آنها را فراموش کردى، پس امروز هم تو فراموش مى شوى. يعنى ولايت را ترک کردى وامروز در ميان آتش متروک مى شوى همان طور که ائمه عليهم السلام را در دنيا ترک کرده اطاعتشان نکردى وقولشان را نشنيدى...

مال واولاد

همان گونه که براى ذکر محبوب موجباتى وجود دارد، بر سر اين راه نيز موانعى نهاده شده که از جمله اين موانع محکم، علاقه به اموال واولاد است که عاشق را به خود مشغول مى دارد واو را از ياد ويار غافل مى سازد: (يا ايها الذين آمنوا لا تلهکم اموالکم ولا اولادکم عن ذکر الله ومن يفعل ذلک فاولئک هم الخاسرون).(10)

اى کسانى که ايمان آورده ايد! مبادا که اموال واولادتان شما را از ذکر خدا باز دارد که هر کس چنين کند از زيانکاران است.

تسلط شيطان

از جمله موانع مرد افکن اين راه، شياطين فريبکارى هستند که بر دل وقلب انسان سلطه يافته، او را از ياد محبوب حق خود باز مى دارند: (استحوذ عليهم الشيطان فانسيهم ذکر الله اولئک حزب الشيطان الا ان حزب الشيطان هم الخاسرون).(11)

شيطان بر آنان چيره وقالب شد وآنان را از ياد خدا غافل ساخت، آنان حزب شيطان اند وآگاه باشيد که حزب شيطان زيانکارانند. امام سجاد عليه السلام در مقام مناجات با قاضى الحاجات اين گونه در دفع شر سلطه اين مانع بزرگ بر سر راه قرب، از خدايش يارى مى طلبد: اللهم فاقهر سلطانه عنا بسلطانک حتى تحبسه عنا بکثره الدعاء لک فنصبح من کيده فى المعصومين بک.(12)

خداوندا! سلطه شيطان را مقهور سلطه خويش قرار ده تا با کثرت دعا از ما محبوس گردد وما از مکر او در امان باشيم.

غافل از ذکر محبوب اعتدال ندارد

به اعتراف قرآن آن کس که دل وزبانش از ياد يار غافل است وعهد فطرى خود را با يارش فراموش کرده هرگز نمى تواند انسان معتدلى باشد وچنين کسى را محبوبهاى محدود شيطانى وخواهشهاى نفسانى به خود مشغول مى سازد: (ولا تطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا واتبع هويه وکان امره فرطا).(13)

اى حبيب ما! از کسانى که دلشان از ياد ما غافل است اطاعت نکن که چنين افرادى پيرو نفس خويشتن وغير معتدل اند. در پايان، آنچه از اين فصل نسبتا مفصل نتيجه مى گيريم آن است که: از آثار مهم وبارز عشق ومحبت، ياد وذکر نام محبوب است وياد آور شديم که ذکر، مراتب ومراحلى دارد که از جمله آنها ذکر زبانى است، وگفتيم ائمه طاهرين سلام الله عليهم نامهاى خدا واسماء حسناى اويند ولذا ذکر آنان ذکر خداست. اعراض از ذکر موجب زندگانى پر مشقت مى گردد، وآن چه موجبات قرب ما را به ساحت قدس ربوبى فراهم مى کند تشکيل مجالس ياد وذکر مناقب آن سروران دنيا وآخرت است.

اقتباس نور

از ديگر خواص محبت حقيقى، اقتباس نور عاشق از محبوب حقيقى است. محبوب حقيقى که منبع روشنائى ونور مى باشد به محبان خود نور مى دهد تا آنها را نيز منبع نور سازد وآنها هم به نوبه خود به دوستداران خود افاضه نور وضياء نمايند وهمچنين... واين مسئله گاهى در قالب عبدى اطعنى حتى اجعلک مثلى.(14)

وگاهى در شکل تخلقوا باخلاق الله(15) بيان شده است.

نور وظلمات

قرآن کريم که کتاب تدوين وبرگردان نوشته تکوينى خداوند است اين کلمه را بارها به کار برده تا آنجا که در اين صحيفه آسمانى حدود پنجاه بار تکرار شده است. قرآن کريم از هر حقيقت وواقعيتى به عنوان نور تعبير مى کند: - از خالق آسمانها وزمين:

(الله نور السماوات والارض).(16)

خداوند روشنائى آسمانها وزمين است (روشنايى بخش آنه).

- از کتاب خود قرآن مجيد: (واتبعوا النور الذى انزل معه...).(17)

وپيروى مى کنند از نورى که با پيامبر (صلى الله عليه وآله) نازل شده است...

(يهدى الله لنوره من يشاء...).(18)

به نور خود هر کس را بخواهد هدايت مى کند...

(واشرقت الارض بنور ربها...).(19)

وزمين روشن مى شود به نور پروردگارش (يعنى امام عصر عليه السلام چنانکه در احاديث ذيل آيه کريمه بيان شده است).

- واز ايمان: (ما کنت تدرى ما الکتاب ولا الايمان ولکن جعلناه نورا...).(20)

تو نمى دانستى کتاب چيست وايمان چيست ولکن آن را نورى قرار داديم. جالب توجه اينکه به خاطر وحدت حقيقت وواقعيت نور، هرگز آن را به صيغه جمع نياورده وهمواره مفرد به کار برده است، زيرا روشنى يک واقعيت بيشتر نيست ولى هر واقعيت دار به اندازه ظرفيت خويش از آن بهره مى گيرد. ونور مطلق از نور خود بمقدار، تمليک موجودات ديگر مى نمايد. اما در مقابل نور، ظلمت است که به خاطر پراکندگى وچند گونگى به صورت جمع آورده شده تا گوياى تشتت وتفرق واختلاف باشد. کلمه ظلمات بيست وسه بار در قرآن کريم به کار رفته واينک چند نمونه:

(ذهب الله بنورهم وترکهم فى ظلمات لا يبصرون...).(21)

خداوند نور آنها را برده وآنان را در ميان تاريکيها ترک کرده که نمى بينند...

(ولقد ارسلنا موسى باياتنا ان اخرج قومک من الظلمات الى النور...).(22)

موسى را همراه آيات خود فرستاديم ووحى کرديم که قوم خود را از تاريکيهاى گوناگون به سوى نور بيرون بياور.

(الحمد لله الذى خلق السماوات والارض وجعل الظلمات والنور...).(23)

حمد وسپاس مخصوص خدائى است که آسمانها وزمين را بيافريد وتاريکيها وروشنى را قرار داد...

محبوبهاى واقعى همگى نورند

در مراتب ودرجات از بالا به پائين جهان، هر مرتبه بالاتر براى مرتبه پايين تر نور وروشنى است وافاضه نور مى کند واز هستى جهان که به نور تعبير مى شود به اعتبار افاضه از مقامات بالا واستفاضه از مراتب پايين است که با حفظ مراتب ديگر انجام مى پذيرد. يعنى آفريدگار جهان که به تمامى آفريده ها افاضه هستى ونور مى کند به عنوان بالاترين نور ومنبع روشنائى معرفى شده واز مخلوقات او نيز به نور تعبير شده است.

خداوند نور است

در قرآن کريم، سوره نور به خداوند متعال، نور آسمانها وزمين گفته شده است: الله نور السماوات والارض... خداوند نور آسمانها وزمين است. اگر چه در نور بودن هم ميان خالق ومخلوق فاصله از بينهايت تا صفر مى باشد.

اولين مخلوق خدا نور است

از نظر روايات ما به طور مسلم اولين صادر ونخستين مخلوق، وجود نورانى پيامبر خاتم صلى الله عليه وآله است که از او گاهى به عقل وگاهى به نور تعبير شده است. عن جابر بن يزيد قال: قال لى ابو جعفر عليه السلام: يا جابر ان الله اول ما خلق خلق محمدا صلى الله عليه وآله وعترته الهداه المهتدين، فکانوا اشباح نور بين يدى الله.(24)

جابر بن يزيد گويد: امام باقر عليه السلام به من فرمودند: اى جابر همانا خداوند اولين بار که آفريد، محمد صلى الله عليه وآله وعترت او را که هدايت کننده وهدايت يافته اند آفريد، پس آنان اشباح نور در مقابل خداوند بودند. عن على بن ابى طالب عليه السلام انه قال: ان الله تبارک وتعالى خلق نور محمد صلى الله عليه وآله قبل ان خلق السماوات والارض والعرش والکرسى واللوح والقلم والجنه والنار وقبل ان خلق آدم ونوحا وابراهيم و...(25)

امير المؤمنين عليه السلام فرمودند: خداوند تبارک وتعالى نور محمد صلى الله عليه وآله را آفريد پيش از آن که آسمانها وزمين وعرش وکرسى ولوح وقلم وبهشت وآتش را بيافريند وپيش از اينکه بيافريند آدم ونوح وابراهيم و... را. در ضمن روايات ديگر حتى وجود جسمانى آن حضرت وجود نورانى معرفى شده است: عن ابى عبد الله عليه السلام قال: کان رسول الله صلى الله عليه وآله اذا رئى فى الليله الظلماء رئى له نور کانه شقه قمر.(26)

امام باقر عليه السلام فرمودند: پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وقتى در شب تاريک ديده مى شد نورى مانند پاره ماه داشت.

ائمه اهل بيت نورند

پس از خداوند وپيامبر گرامى صلى الله عليه وآله محبوبهاى واقعى، انوار حقيقى اند که آنان جز اهل بيت پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله نيستند وجان وجسمشان نور وروشنايى ومنبع ايجاد نور - باذن الله - مى باشد. در زيارت شريفه جامعه ائمه عليهم السلام مى خوانيم: خلقکم الله انوارا فجعلکم بعرشه محدقين. خداوند شما را نورهايى آفريده است که عرش خدا را احاطه کرده ايد. ونيز: وانتم نور الاخيار. شما امامان نور خوبان هستيد. ودر مورد آيه 35 سوره نور از امام صادق عليه السلام روايت شده است که: قال ابو عبد الله عليه السلام فى قول الله تعالى الله نور السماوات والارض مثل نوره کمشکوه فاطمه عليها السلام، فيها مصباح الحسن، المصباح فى زجاجه الحسين، الزجاجه کانها کوکب درى فاطمه کوکب درى بين نساء اهل الدنيا، يوقد من شجره مبارکه ابراهيم عليه السلام، زيتونه لا شرقيه ولا غربيه لا يهوديه ولا نصرانيه، يکاد زيتها يضيء يکاد العلم ينفجر بها، ولو لم تمسسه نار نور على نور امام منها بعد امام، يهدى الله لنوره من يشاء يهدى الله للائمه من يشاء.(27)

امام صادق عليه السلام در مورد آيه الله نور السماوات والارض: خداوند نور آسمانها وزمين است فرمودند: مقصود از مثل نور او مانند چراغدان است فاطمه عليها السلام واز در ميان چراغدان چراغ است امام حسن (عليه السلام) واز چراغ در ميان شيشه است امام حسين (عليه السلام) واز شيشه مانند ستاره درخشان مى درخشد) فاطمه (عليها السلام) ستاره درخشان در ميان زنان اهل دنيا، واز چراغ از درخت پر برکتى مى افروزد ابراهيم عليه السلام، واز درختى که نه رو به شرق ونه رو به غرب است بلکه آفتاب در تمام روز بر آن مى تابد نه يهودى ونه نصرانى، واز روغن آن درخت زيتون نزديک است خودش نور دهد نزديک است علم از آن انفجار يابد، واز اگر چه آتش بدان نرسد نورى بالاى نورى است امامى (از فاطمه عليها السلام) پس از امامى، واز به آن نور هر کس را بخواهد راهنمائى مى کند هدايت خداوندى به سوى ائمه (عليهم السلام) است هر کس را که بخواهد.

بنابر اين حديث ودهها روايات ديگر، پيشوايان ومعصومان عليهم السلام روح وجسمشان نور است.

محبوبهاى حقيقى نور افشانى مى کنند

شرط اوليه اقتباس نور از محبوبهاى حقيقى، نور افشانى خود آنهاست وکعبه هاى آمال وآرزوهاى ما، پيامبر وائمه هدى سلام الله عليهم اجمعين همواره به نور افشانى مى پردازند: (يا ايها النبى انا ارسلناک شاهدا ومبشرا ونذيرا وداعيا الى الله باذنه وسراجا منيرا).(28)

اى پيامبر! ما تو را فرستاديم گواه ومژده دهند وترساننده ودعوت کننده به سوى خدا به اذن خدا وچراغ نور بخش. ودرباره ائمه طاهرين - که درود خدا بر آنان باد - در کتاب شريف کافى ثقه الاسلام کلينى چنين مى بينيم: عن ابى خالد الکابلى قال: سالت ابا جعفر عليه السلام عن قول الله عز وجل: (فامنوا بالله ورسوله والنور الذى انزلنا).(29)

فقال: يا ابا خالد النور والله نور الائمه من آل محمد صلى الله عليه وآله الى يوم القيامه وهم والله نور الله الذى انزل، وهم والله نور الله فى السماوات وفى الارض، والله يا ابا خالد لنور الامام فى قلوب المؤمنين انور من الشمس المضيئه بالنهار وهم والله ينورون قلوب المؤمنين ويحجب الله عز وجل نورهم عمن يشاء فتظلم قلوبهم، والله يا ابا خالد لا يحبنا عبد ويتولانا حتى يطهر الله قلبه ولا يطهر الله قلب عبد حتى يسلم لنا ويکون سلما لنا. فاذا کان سلما لنا سلمه الله من شديد الحساب وآمنه من فزع يوم القيامه الاکبر.(30)

ابوخالد کابلى گويد: از امام باقر عليه السلام از آيه پس به خدا وفرستاده او ونورى که نازل کرديم، ايمان آوريد پرسيدم، فرمودند: اى اباخالد! به خدا قسم مقصود از نور، نور امامان از آل محمد صلى الله عليه وآله تا روز قيامت است وآنان - به خدا قسم - نور خدايند که نازل شده وآنان - به خدا قسم - نور خدا در آسمانها وزمين اند. قسم به خدا - اى ابا خالد! - هر آينه نور امام در دلهاى مؤمنان پر نور تر از آفتاب جهانتاب در روز است وآنان - به خدا قسم - دلهاى مؤمنان را روشن مى کنند وخداوند عز وجل از هر کس بخواهد نورشان را مى پوشاند، پس دلهايشان تاريک مى گردد. به خدا - قسم - اى ابا خالد! - بنده اى ما را دوست ندارد وولايت ما را نمى پذيرد مگر اينکه خداوند قلب او را پاک مى کند، وخداوند قلب بنده اى را پاک نمى کند مگر اينکه تسليم ما کند ونسبت به ما تسليم گردد. پس، وقتى سلم ما شد خداوند او را از حساب شديد نجات مى دهد واز فزع اکبر روز قيامت در امان نگاه مى دارد. واين چنين محبوبهاى واقعى ومشعلهاى نور، جسم وجان گروندگان ومحبان خويش را نورانى وباک مى کنند ودر نتيجه، نسبت به حق، سلم مطلق مى گردند.

اقتباس نور از مراتب پايين آغاز مى شود

در نتيجه گفتار کوتاه اين بخش مى بينيم که نظام جهان در شکل طولى خود، چنين است که هر موجود بالاتر ايجاد کننده وفيض دهنده موجود پايين تر وهر موجود دانى گيرنده نور هستى وکمالات از موجود بالاتر است، واقتباس نور محبت نيز چون نور هستى از مراتب پايين، آغاز مى گردد وهر موجود اخس از موجود اشرف نور عشق مى گيرد وآن را به موجودات پائين تر از خود مى رساند. مسئله نور دهى از محبوب اول وبالذات - الله جل جلاله - اغاز مى گردد وبه وسيله مقام حضرت خاتم صلى الله عليه وآله وحضرات ائمه پاک عليهم السلام ادامه مى يابد تا به ضعيف ترين موجودات برسد. همچنين رابطه نور دهنده ونور گيرنده رابطه الاشرف فالاشرف والاقرب فالاقرب است وهر عاشقى مى کوشد به معشوق خود تشبه يابد وبالاخره در نهايت تخلقوا باخلاق الله در مرتبه اعلاى خود چشم انداز ولى خدا مى گردد وباز به مراتب پايين تراز خود افاضه نور اخلاق وکمال مى نمايد. در اثر اقتباس نور، قرب محب به محبوب وسنخيت اندو بيشتر وشديدتر مى شود تا آنجا که عاشق ومحب به تمام معنى ظرف تابش نور محبوب ومرکز اراده وخواسته او مى گردد وحديث شريف نحن اوعيه مشيه الله!(31) (توقيع امام زمان عليه السلام) وکريمه (وما تشاءون الا ان يشاء الله)(32) از آن رتبه حکايت مى کنند.

پاورقى:‌


(1) وسائل 123:4 ح 1.
(2) همان:1239 ح 2.
(3) همان:1239 ح 3.
(4) بحار 468:75 ح 20.
(5) همان: ذيل ح 20.
(6) مانند: امالى شيخ صدوق (ره)، امالى سيد مرتضى (ره) وامالى شيخ مفيد (ره).
(7) طه 126 - 124.
(8) هر جا رو کنيد، آنجا روى خداست.
(9) تاويل الايات 321:1 ح 21.
(10) منافقون 9.
(11) مجادله 19.
(12) صحيفه سجاديه، دعاى 25، بخش 9.
(13) کهف 28.
(14) بنده من از من پيروى کن تا تو را نمونه خود سازم.
(15) به خلقهاى خداوند در آئيد.
(16) نور 35.
(17) اعراف 157.
(18) نور 35.
(19) زمر 69.
(20) شورى 52.
(21) بقره 17.
(22) ابراهيم 5.
(23) انعام 1.
(24) کافى 44:1 ح 10.
(25) بحار 4:15.
(26) کافى 446:1 ح 20.
(27) کافى 195:1 ح 5.
(28) احزاب 46 ، 45.
(29) تغابن 8.
(30) کافى 194:1 ح 1.
(31) ما ظرفهاى خواسته خداوند هستيم (تفسير صافى 266:5).
(32) ونمى خواهيد مگر آن را که خدا مى خواهد (انسان:30).