مهدى موعود

سيد عبد الحسين دستغيب

- ۵ -


حکومت علوى وامامت حقيقى

نمونه اش در چند سال مختصر حکومت حضرت امير المؤمنين على عليه السلام است. با آن همه گرفتاريهاى داخلى که طاغيان وگردنکشان ساعتى آرام نبودند وحکومت حق علوى (عليه السلام) را تحمل نمى کردند ومرتبا براى حضرت زحمت ايجاد مى کردند. همان طور که مى دانيد قسمت معظم اين چند سال خلافت را در جنگ هاى جمل وصفين ونهروان گذرانيد، مع الوصف از هر موقعيتى براى ارشاد مردم وراهنمائيشان به خداوند استفاده مى فرمود. در هر خطبه اى از اسماء وصفات وافعال حق در ضمن حمد وثنا وغير آن بيان مى کرد وراستى اگر توصيف اين عباد مخلص نبود، چگونه ما به اسماء وصفات وافعال خداوند آشنا مى شديم چون هر کس جز ايشان هر چه بگويد زائيده انديشه ناقص وتصور خامش خواهد بود وخداوند از آنچه گويند پاک ومنزه است جز آنچه بندگان پاک شده خداوند او را توصيف نمايند.(1) در راس عباد مخلص، على (عليه السلام) است که رشته اى از برکات ولايت وامامتش بنام نهج البلاغه اين اثر هميشه جاويد چراغ راه پويندگان طريق هدايت وشيفتگان خداشناسى است.

ولادت تکوينى در امام معصوم

امتياز مذهب حقه جعفرى وشيعه دوازده امامى به اين است که ولايت تکوينى کلى الهى را در امام معصوم قائل است که از آن به واسطه در فيض تعبير مى شود. البته اين مطلب به دليلهاى عقلى واستدلالهاى حکمتى نيز ثابت شده علاوه بر دليلهاى نقلى واخبار وروايات وزيارات رسيده(2) بکم رزق الورى وبوجودکم ثبتت الارض والسماء به برکت ولى اعظم وامام معصوم است که خلائق روزى داده مى شوند وبه برکت وجود ايشان زمين وآسمان برقرار است.

رب الارض امام عصر است

در آيه شريفه در سوره زمر مى فرمايد: ودرخشيد زمين به نور پروردگارش...(3) چنين رسيده که پروردگار زمين امام عصر مى باشد. اشراق ارض وبه تعبير فارسى درخشيدنش همان حيات وپايدارى آن است که به برکت تربيت کننده واداره کننده اش برقرار است اگر رب الارض نباشد، زمين نيز برقرار نخواهد بود. اين مضمون عبارت از همان ولايت کلى الهى است که شرح وبسط فراوانى دارد وبطور امال گذرى بر آثارش مى نمائيم:

تحولات در کره خاک

آنچه جاندار چه موجود نباتى وچه حيوانى است وآنچه از تبديل جمادات به يک ديگر حاصل مى شود تمام از اين مادر بزرگ يعنى کره خاک است. در قرآن مجيد مى فرمايد: از اين خاک شما را آفريديم وبه همين خاک شما را بر مى گردانيم وبار ديگر از همين خاک شما را بيرون مى آوريم.(4) همين بدن ما از خاک است از آنچه از زمين مى رويد بدن انسان وحيوان تشکيل مى شود(5) از روئيدنيهاى زمين از آبى که باز از خود زمين است، چگونه بدن را مى آفريند. از همين خاک چه گياهها وميوه ها که تحويل انسانها وحيوانها مى دهد، هر ساله ميلياردها تن خاک را تبديل به ميوه هاى گوناگون با رنگها ومزه هاى مختلف مى نمايد. زمين اختصاص به خاک ندارد بلکه از آب نيز چقدر مخلوقات که پيدا مى شود، اين همه ماهى ها وحيوانات دريائى از موجودات ارض است که به مراتب از موجودات خشکى بيشتر است. اين همه برکات ناشى از ولايت تکوينى الهى است همان است که در قرآن به اشراق ارض تعبير شده واثر وجودى ولى اعظم وامام معصوم در هر زمان است.

همه موجودات براى امام خاضعند

بنابر اين، همه موجودات خواهى نخواهى بايد براى ولى خدا خاضع باشند همان طورى که در تاويل آيه شريفه: وبراى او تسليم است هر کس در آسمانها وزمين است از روى رغبت يا بى ميلى(6) رسيده است. روح کلى الهى که در امام متجلى است همه موجودات را طبق مصلحت کامل اداره مى فرمايد به قسمى که هيچ موجودى از آنچه برايش خواسته اند نمى تواند سر پيچى نمايد واز لحاظ تکوين همه براى امام خاضعند.(7)

ولايت مهدى بر همه آشکار مى شود

ولايت تکوينى الهى که بر همه خلائق (جز عده اى انگشت شمار) مخفى است در زمان ظهور مهدى موعود عليه السلام بر همه آشکار مى شود وآن وقت است که آنچه با امام معصوم از حول وقوه الهى بود واضح مى گردد وشايد تاويل آيه شريفه آخر سوره حم فصلت، به زمان ظهور آن حضرت به همين مناسبت باشد آنجا که مى فرمايد بزودى نشانشان مى دهيم آياتمان را در بيرون ودر خودشان تا برايشان آشکار شود که او حق است.(8)

با ظهور نور خدا، مهدى آل محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) بر همه واضح مى شود که امام، حق است چون راستى به آنان آيات آفاقى وانفسى خداوند نشان داده مى شود که چگونه ولايت الهى همه جا وهمه کس وهمه چيز را فراگرفته است وهيچ موجودى از تحت نفوذ مشيت واقتدارش بيرون نيست.

آشکار کننده آيات انفسى امام است

آرى اين آيه شريفه به زمان ظهور مهدى (عليه السلام) تاويل شده است اسرار ربوبى که در نفوس به وديعه نهفته شده واز آن به آيات انفسى تعبير مى شود آشکار کننده اش جز ولايت امام معصوم چه مى تواند باشد؟ اصلا نفوس جزء غيبت پروردگار است که کسى را بر آن آگاهى نيست جز هر کس را که خودش خواسته باشد.(9) امام از کسانى است که خدا او را بر علم غيبش آگاه فرموده وبه تعبير قرآن من ارتضى است همان گونه که در تفسير آيه شريفه از معصوم رسيده است. وقتى که نفوس را اصلاح فرمود، آيات الهى را در خود افراد به آنها فهمانيد به برکت اصلاح نفوس آيات آفاقى را نيز مى فهمند وربط وارتباط همه موجودات را به خداوند آگاه مى شوند.

مردگان کافر به ولايت زنده مى شوند

راستى که چه برکت است زمان ظهور ولى عصر عجل الله فرجه که زمين مرده در آن روز زنده مى گردد. در تاويل آيه شريفه بدانيد که خداوند زمين را پس از مرگش زنده مى گرداند(10) به زمان ظهور آن حضرت شايد اين نکته نهفته باشد زمين که اهلش کافر به امام بودند همان امامى که رب الارض است(11) ودر حقيقت چون از ولايت کلى الهى بى خبر بودند از استفاده هاى معنوى آن محروم بودند که نوعى موت است اما با ظهور حضرت مهدى (عليه السلام) وعنايات خداوندى مردم به ولايتش آشنا مى شوند وحيات تازه ئى مى يابند که قبلا از آن نصيبى نداشتند.

علوم را ظاهر مى فرمايد

اينجا است که پى به معنى بعضى از روايات مى بريم که مى فرمايد علم را هفتاد ودو جزء است وآنچه تا کنون آشکار کننده يک جزء آن را تشکيل مى دهد ودر زمان ظهور، بقيه يعنى هفتاد ويک جزء ديگر به ضميمه همين يک جزء آشکار مى شود. در آن روز تاويل آيه شريفه خدا هر کدام را از (رحمت) واسعه خودش بى نياز مى فرمايد(12) واقع مى شود وهمان تعبيرى که حضرت باقر (عليه السلام) بنابر آنچه در اصول کافى است مى فرمايد: هنگامى که قائم ما قيام مى کند خداوند دست لطفش را بر سر بندگانش مى گذارد وعقلهايشان را کامل مى فرمايد.

استعداد نفوس در فراگيرى علوم

آرى خداوند از معارف وماديات همه را غنى مى فرمايد از علويات وسفليات آنها را آگاه مى کند. بايد نفوس با استعداد پيدا شوند تا ظرفيت تحمل هفتاد ودو جزء علمى که در روايات رسيده داشته باشند تا پيش از قيام حضرت مهدى (عليه السلام) آن استعدادى که بايد باشد تا بتواند معارف را آن طورى که سزاوار است دريابد واز آيات آفاقى وانفسى الهى آن گونه که هست با خبر شود نبوده است لذا از ويژگيهاى آخر الزمان وهنگام ظهور وسلطنت آن وجود گرامى برکات مزبور است.

بيرون آوردن بيست وهفت حرف

در روايتى که قطب راوندى از حضرت صادق عليه السلام در خرايج روايت کرده، امام اين طور تعبير مى فرمايد که علم بيست وهفت حرف است پس جميع آنچه پيغمبران آوردند دو حرف بوده ومردم تا امروز جز اين دو حرف را نشناختند، پس هر گاه قائم ما خروج کرد، بيست وپنج حرف را بيرون مى آورد، پس آنها را در ميان مردم پراکنده مى نمايد وآن دو حرف را نيز به آنها ضميمه مى نمايد وتمام بيست وهفت حرف را پخش مى نمايد.

آب روان وعلوم اهل بيت

وچه مناسب است اينجا از تاويل آخرين آيه سوره ملک سخن رود که ماء معين آى روان بر روى زمين به آن حضرت تاويل مى شود. بنابر آنچه از حضرت باقر عليه السلام رسيده است در آيه شريفه: اگر آب شما در زمين فرو رفت، پس کيست که بياورد براى شما آب روان(13) مى فرمايد اين آيه در قائم ما نازل شده است. خداوند مى فرمايد: اگر امامتان از شما غائب شد که نمى دانيد او در کجا است، پس کيست که براى شما امام آشکارى بياورد که برايتان اخبار آسمان وزمين وحلال وحرام خداوند عز وجل را بياورد. آن گاه فرمود تاويل اين آيه نيامده وحتما خواهد آمد.(14) وچندين روايت ديگر به همين مضمون در کتابهاى مربوطه رسيده است. چه تشبيه جالبى که آن سرور گرامى را به آب تشبيه فرموده است، آبى که سبب حيات هر جنبنده اى است(15) در عالم معنى به علم تفسير مى شود.

حيات مال علم وجهل موت حقيقى است

حيات مادى که از آب پديد مى آيد کجا وحيات معنوى حقيقى که از نور علم پيدا مى شود همان حيات طيبه اى که خداوند در قرآن مجيد بيان مى کند(16) آن زندگى پاکيزه ارزشى که دارد با زندگى مادى قابل مقايسه نيست زيرا زندگى مادى با جهل، موت حقيقى است، زندگى حيوانى وطبيعى محدود ومقيد وهمراه با مزاحمت هاى بيشمار است که عاقل با فهم، ارزشى برايش قائل نيست. با اين شرح، شخصيت والاى مهدى موعود (عليه السلام) واضحتر مى گردد که چقدر برکات معنوى وحقيقى در ظهور آن سرور نهفته است که اساس حيات انسانى وزندگى معنوى مربوط به آن مى شود.

علم الکتاب نزد ولى عصر است

در مقام امام شناسى از آيه شريفه در آخر سوره رعد استفاده مى شود که مى فرمايد بگو بس است خداوند گواه رسالت من وکسى که نزد او دانش کتاب است.(17) دو نکته در اين بخش از آيه شريفه جلب توجه مى کند نخست اهميت ومقام والاى صاحب اين دانش است که گواهيش همراه با گواهى خداوند به حساب آمده وبا تشبيه به دعواهاى خارجى که براى اثبات هر قضيه اى بينه يعنى دو شاهد عادل لازم است. رسالت حضرت ختمى مرتبت که مورد دعوى است وکفار آن را نمى پذيرند دو گواه براى اثبات حقانيتش هست يکى خداوند عز وجل وديگرى کسى که نزد او علم الکتاب است. پس راستى شخصيت بسيار والائى است که خداوند با اين طرز بيان، او را معرفى فرموده است.

علم کامل به کتاب تکوينى وتشريعى

نکته دوم عموميت اين علم است وبه اصطلاح الاستغراق بر سر کتاب (علم الکتاب) مى فهماند که صاحب اين دانش به همه علوم کتاب تکوينى وکتاب تشريعى خداوند آگاه است. به کتاب عالم وجود که همه موجودات کلمات آن بشمار مى روند که اگر بخواهى بشمارى ودرياها مرکب باشند بشمار نخواهد آمد(18) خوب آگاه است. از کتاب تشريعى، علم دين واحکام حلال وحرام نيز بخوبى اطلاع دارد وچيزى از دستورات شرع از نظرش پنهان نيست.

آصف، دانشى از کتاب داشت

در داستان آصف بن برخيا وزير سليمان پيغمبر در قرآن مجيد از او تعبير مى فرمايد به کسى که نزدش دانشى از کتاب بود(19) به برکت اين دانش، تخت بلقيس را از شهر سبا به شامات آورد، در کمتر از چشم بهم زدنى يعنى اثر اين علم چنين قدرتى است. اما نسبت به امير المؤمنين على عليه السلام در اين آيه شريفه چنين بيان مى فرمايد که نزد او دانش (تمام) کتاب است. واز روايات نيز که به بعضى اشاره شد، فهميده مى شود که همه ائمه معصومين از اين موهبت عظمى برخوردار بودند هر چند زمان استعداد تحويل آن را ندارد جز در هنگام ظهور حضرت مهدى عليه السلام که تمام دانش را در آن وقت آشکار مى فرمايد. ودر ضمن تفسير نيز رسيده است که به يکى از هفتاد جزء علم، جناب آصف چنين کارى را کرد وتعبير به علم به اسم اعظم نيز شده که اسم اعظم هفتاد جزء دارد وآصف به يکى آگاه شد وتوانست تخت بلقيس را به چشم بهم زدنى بياورد وتمام آن علم نزد ما است.

سابق بخيرات امامان معصومند

در آيه شريفه اى که قبلا اشاره شد واهل کتاب را بر سه دسته تقسيم مى فرمايد سابق بالخيرات به ائمه هدى هدى تفسير وتاويل شده است آنانند که به هر خيرى پيشى گيرندگانند چون در ذات ونفس شريفشان جز مبدء ومنشاء نيکى نيست لذا هر چه از ايشان ظهور مى کند نيکى است. از اينجا است که قول وفعل ايشان سنت مى شود وروش نيکو براى پيروانشان.(20) بشرى که به تعبير قرآن مجيد بسيار ستمگر وبسيار نادان است(21) چگونه مى تواند مستقيما به جميع خيرات وکمالات برسد جز به وسطيت ولى اعظم بدين شرح.

قرب کامل در تبعيت از معصوم

شکى نيست که غرض از آفرينش، شناسائى خداوند تبارک وتعالى است وخداوند براى هر چيزى سببى قرار داده است وسنت حضرت احديت در شناسائى او چنين قرار گرفته که بايد با واسطه باشد زيرا: خداوندى که مجمع جميع کمالات ومبدء همه برکات وبسيط از هر جهت است، چگونه بشر مادى که اصلش از خاک است وسطح ادراکش در ابتداء از حدود ماديات تجاوز نمى کند، توانائى شناسائى رب الارباب را دارا است؟ لذا سنت الهى بر اين قرار گرفته همان طورى که حکم عقل نيز چنين است وبه تجربه نيز اين مطلب ثابت گرديده که مقام قرب خداوندى وشناسائى ساحت ربوبى جز با توسل وتبعيت از معصوم ميسر نيست.

در قرآن مجيد نيز مى فرمايد بگو اگر خداوند را دوست مى داريد پس مرا اطاعت کنيد تا خداوند نيز شما را دوست بدارد.(22)

حکومت رشته مختصرى از ولايت

بعضى چنين مى پندارند که فايده امام منحصر در حکومت حق واجراء احکام الهى در اجتماع است در صورتى که اين کار از فقيه جامع الشرائط ورهبر الهى نيز بر مى آيد وبه اصطلاح از شئون ولايت فقيه است. در حالى که هميشه بايد زمين از حجت الهى ومعصوم خالى نباشد وآن آقائى که چه حاضر باشد وچه غائب، آثار وجوديش کمى شرح داده شد، برکات ديگرى فوق اين مطالب دارد نه تنها اگر حکومت را به دست بگيرد مشکلات مردم را حل مى کند بلکه معارف الهى وآشنائى به اسماء وصفات وافعال خداوند را عهده دار است.

دلال بندگان به سوى خدا

در حقيقت امام معصوم پست دلالى به سوى خدا را براى بندگان ايفاء مى نمايد وقرب کامل وايمان تام ورسيدن به مقصد والا به توسط آن بزرگوار ميسر مى شود هنگامى که ظاهر باشد ودسترسى به او آسان، البته بهره بردارى زيادتر مى شود. آن سرورى که خليفه خدا در زمين است وباسرار ربوبى کاملا آشنا، اسامى تکوينى حق را آگاه بوده واز اهليت کامل برخوردار است، مى تواند رنجهاى طالبين را کم فرموده وبا نظر کيميا اثرش، مس وجود را طلا کند واز خرمن پر فيضش بخوشه چينان بذل لطف سرشار بفرمايد واين خود برکتى فوق العاده است که اهلش مى فهمند از بالاترين نعمتهاى معنوى خداوند است.

همه موجودات از امام بهره مى برند

در محل خودش از روى استدلال ثابت شده که خلائق نمى توانند مستقيما از خداوند جل وعلى بهره گيرند ودر ادامه هستى وبهره برداريهايشان از شئون هستى نياز به واسطه دارند که آن امام معصوم است. در زيارت جامعه کبيره به اين مضمون اشاره شده ومى فرمايد، بکم يمسک السماء به برکت شما است که خداوند آسمان را نگهداشته است بکم ينزل الغيث به برکت شما باران را فرو مى فرستد بکم فتح الله وبکم يختم به برکت شما خداوند شروع مى فرمايد وپايان مى بخشد يعنى تمام امورى که فعل خداوند است، واسطه در انجامش شمائيد.

به سوى خداوند واسطه بگيريد

در قرآن مجيد نيز به ما دستور فرموده است که به درگاه خداوند واسطه بگيريد(23) ويکى از حکمتها وعلتهاى شفاعت اظهار شرف وفضيلت شفيع است، خداوند چنين مقدر فرموده است که امام معصوم (عليه السلام) واسطه در فيض باشد در همه شئون وهمه مراحل، چه در جهات مادى وچه در جنبه هاى معنوى وبرکات حقيقى.

معلم خداست اما با واسطه

از شئون حجت خدا تعليم است که در قرآن مجيد برنامه اساسى پيغمبر را در تزکيه وتعليم معرفى مى فرمايد(24) واين دو جنبه پس از پيغمبر به امام معصوم مى رسد ودر زمان غيبت نيز به ولى فقيه ورهبر موکول مى باشد. با اينکه بدون شک، معلم خداست وتعليم فعل حق است اما کى استعداد آن را دارد که بتواند بلا واسطه از فعل خداوند بهره ببرد؟ جز حجت خدا که پاک شده خدائى است واستعداد دريافت فيض ويژه از او دارد. کى مى تواند چنين بهره ئى داشته باشد؟ راستى که ظرفيت فوق تصورى مى خواهد که منحصرا معصومين از چنين موهبتى برخوردارند.

به حکم عقل وجود امام لازم است

با اين مقدمات مسلم مى شود که چون دستگاه آفرينش بيهوده خلق نشده(25) وبراى مقصد والائى که آشنائى بحق است آفريده شده ومعلم ودلال بندگان بسوى حق نيز امام معصوم است بحکم قطعى عقل وحسب وجدان شخص سالم وبى غرض، بر خداوند حتم است که چنين فردى را در ميان بشر در هر دوره بيافريند تا نقض غرض نشود. مردم را به اسماء وصفات وافعال خداوند راهنمائى نمايد راه سعادتشان را به آنها بنمايد.

اسم اعظم تکوينى، امام است

اللهم انى اسئلک من اسمائک باکبرها وکل اسمائک کبيره اللهم انى اسئلک باسمائک کلها (دعاى جوشن کبير). خدايا من از تو مى خواهم از نامهايت بحق بزرگترين آنها وهمه نامهاى تو بزرگست، خدايا من از تو مى خواهم بحق همه نامهايت. اسم تنها وقطع نظر از مسمى چيست؟ تا چه رسد به اينکه بزرگتر يا کوچکترى داشته باشد هر ارزشى براى اسم است از جهت مسمى وصاحب آن اسم مى باشد.

از جهت مسمى نيز هر اسمى با ديگرى فرقى ندارد(26) واسم در صاحبش محو است وملاحظه (بطور استقلالى) نمى شود لذا همه اسماء کبيرند وکل اسمائک کبيره اما از جهت اسميت که تا چه اندازه بتواند صاحبش را نشان بدهد متفاوتند لذا اکبر بودن اينجا قابل تصور است. هر اسم تکوينى يک يا دو يا چند جهت از مسمى را نشان مى دهد اما آن اسم پسنديده الهى که وجه تابناک خداوندى است(27) آن دست دهنده خدا وگوش شنوا وچشم بيناى خدا (28) آن آقائى که نعمت خدا براى خوبان وعذاب خدا براى بدان است(29) همه جهات را مى تواند نشان بدهد لذا اسم اعظم حقيقى اوست.(30)

همان کلمات تامه خداوندى که در دعاها به آنها پناه مى بريم. ديگران کلمات خدايند اما ايشان کلمات تامه اند.

احاطه امام، نمودار احاطه خداست

علم وقدرت حق همه عالم را فراگرفته است(31) ومظهر اسم محيط در خارج امام معصوم است که راستى علم وقدرتش بر همه موجودات احاطه دارد. هر نفسى از نفوس بشر به هر اقتدارى که باشد محاط آن بزرگوار است وهيچ کس جز خدا بر آن سرور احاطه ندارد. نمونه اى از احاطه علمى وقدرتى حق تعالى بر همه موجودات است بلکه عين همانست زيرا که امام از خودش چيزى ندارد وعبد مملوک خداست وهمه چيز به عنايت خداوندى دارد.(32)

مقام جمع الجمع در امام معصوم

در عين اينکه بر جميع نفوس احاطه دارد وبا افراد کم استعداد وضعيف از حيث ادراکات، نشست وبرخاست وگفتگو دارد وحاجتهايشان را بر مى آورد، آنان را به مسائل مورد نيازشان آشنا مى سازد اما دلش را از ياد حق باز نمى دارد واو را سرگرم نيم سازند. با اينکه تمام اقتدار را داراست، مى داند از خودش هيچ ندارد وبه اصطلاح مقام امکان ذاتى خودش را فراموش نمى کند. با قدرتى که خدا به او در تصرف در نفوس داده که برايش تمام امور سهل وآسان است اما مقهور خدا بودنش نصب العينش مى باشد وبه تعبير ديگر فنائى که نصيب حضرتش شده است ديگران از آن مقام محرومند.

آب معرفت را به تشنگان مى رساند

يکى از حکمتهاى امامت آن است که به برکت وجود امام که در بين مردم است وبه حسب صورت، بشر وبه حسب واقع وحقيقت، نور خداست. تشنگان معرفت حضرت احديت را به آب علم سيراب نمايد وبه برکت حضورش استقرار واطمينان خاطر طالبين محبت خدا برايشان حاصل گردد وسير تکامل به درک محضرش به آسانى فراهم شود وخلاصه زحمات فوق العاده سلوک راه حق به برکت انفاس قدسيش کم شود ودانشجويان مکتب خداشناسى را از مدرسه ابتدائى به مکتب انتهائى برساند.

نشان دهنده همه آيات الهى

همان آقائى که توانائى نشان دادن همه آيات الهى، چه آفاقى وچه انفسى را دارد. آيات بى پايان خدا را چه کسى جز امام معصوم مى تواند نشان بدهد؟ در آيه شريفه (سنريهم آياتنا...) که گذشت، گفتيم که حضرت صادق (عليه السلام) تاويل آن را به زمان ظهور حضرت مهدى (عليه السلام) مى داند. بنابر اين مربوط به همين دنيا وپيش از قيام قيامت است ومانعى ندارد که در قيامت نيز باشد اما حسب اين روايت است که يتبين را بحق بودن ظهور آن حضرت تفسير مى فرمايد، خوب واضح مى گردد که نشان دادن آيات الهى به مردمان در زمان امام عصر (عليه السلام) است.

قدرت فوق طبيعى را به کار مى برد

قدرت خدائى که همراه مهدى عليه السلام است همان قدرت فوق طبيعى که ساير امامان از خداوند اجازه به کار بردنش را (جز در موارد اندکى) نداشتند آن حضرت بکار مى برد. ساير ائمه ماذون نبودند که قدرت ولايتشان را بکار ببرند وبا نيروى الهى بر طاغيان زمانشان مسلط گردند اما حضرت مهدى (عليه السلام) با بکار بردن آن نيروى الهى جلو طغيان طاغوتها وسرکشى متمردين را مى گيرد. البته کسى را مجبور به اطاعت از خودش نمى فرمايد بلکه مردم با کمال شوق طاعتش را بر جان مى خرند وفرمانش را گردن مى نهند لذا تنها مزاحمها وخار سر راه اسلام ومسلمين را از ميان بر مى دارد.

قدرت موسى در عصا براى آن حضرت است

آن توانائى که در عصاى موسى بود که توانست فرعون ودستگاهش را ساقط کند، به واسطه قرب جناب موسى به خداوند بود که عصا ويد وبيضا وخلاصه آيات نهگانه(33) بر دستش جارى گرديد(34) همان قربى که نتيجه علم به پروردگارش مى باشد. آن قرب به نحواتم واکمل در حضرت مهدى (عليه السلام) موجود است وقدرت نمائيهائى که بر دست آن بزرگوار آشکار مى شود تا آن زمان بى سابقه وبى نظير خواهد بود. در روايت از نيروى بدنى آن حضرت اين طور تعبير مى فرمايد که قوه مهدى (عليه السلام) برابر با قوه چهل پيغمبر است. رشته اى از قوه اى که با آن حضرت است در بدن شريفش تجلى مى کند وکارى که از چهل پيغمبر مى آيد از آن حضرت به تنهائى بيشتر وبالاتر از آن مى آيد.

آرزوى اولياى خدا برآورده مى شود

آرزوى همه اولياء ودوستان خدا اين بود وخواهد بود که همه مردمان اهل صلاح شوند، همه موحد وخداپرست گردند. آنچه خداوند به خودشان عنايت فرموده از ايمان وکمالات فاضله براى ديگران نيز مى خواستند وآرزو داشتند بتوانند خودشان به مردم بفهمانند واين نعمتها را برسانند. اما تقدير الهى چنين است که اين آرزوى ديرينه اولياء به دست مهدى (عليه السلام) ودر زمان ظهور حضرتش بر آورده گردد. در زمان ظهور تنها فرياد رسى از مستضعفين ومرتب کردن وضع اقتصادى ونظام اجتماعى وترفيع فقراء نيست بلکه همه را در علوم عاليه شرکت مى دهد وبه حسب استعداد ولياقت افراد از نعمت جمال وجلال خداوندى بهره مى رساند.

حقيقت توحيد را در ولايت بجوييم

فضيلتهاى فوق العاده اى براى گفتن لا اله الا الله مخلصا رسيده که البته گفتن تنها نيست بلکه محقق شدن به اين جمله ذکر شريف است که قلعه محکم الهى است وهر کس در آن در آيد از هر خطر وزيانى مى رهد.(35)

همان طور که از حديث شريف سلسله الذهب از فرمايش حضرت رضا (عليه السلام) استفاده مى شود که فرمود به شروط آن که من از جمله شرائط آن مى باشم. چنين استفاده مى شود که حقيقت کلمه اخلاص لا اله الا الله در ولايت وتمسک واعتصام جستن به حضرت مهدى (عليه السلام) است بلکه حقيقت توحيد در کلمه اخلاص ولى اعظم نهفته است.

توحيد خيالى در غير ولايت

روش حضرت احديت بر اين قرار گرفته که توحيد خالص وخداشناسى حقيقى وآشنائى به اسماء وصفات وافعالش از طريق ولايت اولياء عظامش باشد لذا هر ادعاى توحيد از غير اين راه، يا توهم وتخيل است يا بروز بعضى از قواى نفس وچه بسا فرسنگها با توحيد حقيقى فاصله دارد. البته درک حقيقت لا اله الا الله ولا حول ولا قوه الا بالله ومتحقق به آن شدن منظور است که اهليتش در افراد منوط ومربوط به ربط با حضرت صاحب الامر (عليه السلام) مى باشد وبايد از چشمه ولايت جارى گردد. براى استدلال اين معنى به شرح زير توجه فرمائيد.

وجه خدا که اولياء به آن متوجهند

وجه الله مطلق که از هر جهت آينه خدا نما است، در اين زمان حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه است که در دعاء ندبه مى خوانيم اين وجه الله الذى اليه يتوجه الاولياء کجاست آن روى خدا که به سوى او دوستان رو مى آورند. آشنائى با خدا بدون آشنائى با وجه مطلق او که ميسر نمى شود وهر کس از غير اين راه وارد شود، ناچار وجهى براى خودش مى تراشد که از آن به توحيد خيالى تعبير مى گردد. اما آنان که بوجه الله حقيقى وکامل که امام عصر ارواحنا فداه باشد متوجه مى شوند واز روح شريفش در خداشناسى مدد مى گيرند با توحيد حقيقى آشنا شده ونه تنها در اين نشئه بلکه در نشئات بعد از ادراکات فوق العاده اى که ديگران محرومند بهره مند مى شوند.

جمهورى اسلامى وولايت فقيه

از جمله شئون امامت، حکومت بر مردم ورتق وفتق امور ومصالح اجتماعى است که قابل نيابت است وهمان گونه که در محل خودش با ادله متعدد ثابت شده، در زمان غيبت، اين امر به ولى فقيه با شرائط رهبرى واگذار شده است ووظيفه اى است که از عهده ديگران يعنى غير امام معصوم نيز مى آيد هر چند آنچه تا کنون از برکات وبهره هاى امام بيان شد، منحصر به خود آن جناب مى باشد. شکر خداى را که حکومت نايب عام حضرت مهدى (عليه السلام) يعنى امام خمينى مد ظله العالى را درک کرديم وآنچه باور نمى کرديم يا به سختى باور مى کرديم به چشم ديديم وحکومت حق را درک نموديم.

نايب الامام را دريابيد

بايد عاقلانه تر بينديشيم وشکر نعمت جمهورى اسلامى را بکنيم تا خدا نعمتش را بر ما بيفزايد. چنين رهبر الهى که امتحان خودش را داده است، از هوى وهوس رسته وجلو فسق وفجور ايستاده، با او همکارى کنيم، نه با القاء بعضى شبهات واهى، باعث تشويش وانحراف بى خبران گرديم. امر به معروف ونهى از منکر در امور اجتماعى بستگى به تشکيل حکومت وتقويت مقام رهبرى است، همان که در توقيع مبارک امام زمان (عليه السلام) اشاره فرموده است.

حوادث واقعه، موضوعات خارجى است

در توقيع شريف مى نويسد: حوادث واقعه را به فقيه عادل مراجعه کنيد آيا حوادث مساله نماز وروزه تنها است در حالى که ساليان دراز درباره اش بحث شده واز روس مطالبش چيزى فرو گذار نشده است. بلکه حوادث واقعه سياست روز ومسائل اجتماعى مخصوصا آنهائى که تازه پيدا مى شود به ويژه از کلمه حادثه وتعبير به حوادث يعنى چيزهائى که نبوده وپيدا مى شود اين مطلب در مى آيد. پس بر عکس استفاده بعضيها بايد مردم را به احکام اسلام آشنا کرد تا خودشان به شوق خواهان حکومت مهدى (عليه السلام) گردند.

حکومت دين با زور نمى شود

قرآن مجيد صريحا مى فرمايد: لا اکراه فى الدين به هيچ وجه در دين اکراه نيست يعنى نمى شود کسى را به زور عقيده مند کرد. واين آيه هم نسخ نشده وتخصيص هم نخورده است که مثلا در زمان حضرت مهدى (عليه السلام) استثناء است ودر آن زمان مردم را به زور ديندار مى کنند بلکه ظاهر لاء نفى جنس در لا اکراه چنين است که اصلا اکراه در دين غير ممکنست. وحق هم همين است زيرا عقيده قلبى هر کس قابل تحميل نيست که به زور او را معتقد سازند هر چند به زبان مى شود طرف را مجبور کرد چيزى بگويد اقرار واعتراف نمايد اما چطور مى شود گواهى دلش را نيز تامين نمايند.

پس مردم خودشان مى خواهند

از آنچه گذشت روى هم رفته اين طور نتيجه مى گيريم: قرآن مجيد از آخر الزمان وظهور مهدى (عليه السلام) اين طور خبر مى دهد که بندگان صالح وارث زمين هستند واخبار نيز مى گويند جز گوينده شهادتين وموحد بر روى زمين نمى ماند.

از طرف ديگر دين قابل تحميل نيست که اگر کسى عقيده مند نشد، او را از پاى در آورند ومنافق نيز عبد صالح نيست که بگوئيم به همين اظهار ايمانش هر چند نفاق داشته باشد قناعت مى کنيم چون خداوند خبر از وارثين زمين که عباد صالحند مى دهد. ناچاريم بپذيريم همان طور که از حضرت باقر (عليه السلام) روايتش گذشت، با تکميل عقول ونظر لطف الهى مردم خودشان مى فهمند وطالب حکومت حق وعدل مهدى (عليه السلام) مى گردند. لذا بايد با تقويت جمهورى اسلامى وپياده کردن احکام اسلام، مردم جهان را کم وبيش به اين حقيقت آشنا سازيم وزمينه ساز عدل مهدى (عليه السلام) باشيم.

تحول عجيب در انقلاب اسلامى ايران

نمونه کوچکش را در همين انقلاب اسلامى ايران ديديم که چگونه با رقه لطف الهى جستن کرد وحال افراد اين ملت را دگرگون ساخت. از برکات وجودى نايب بحق حضرت مهدى (عليه السلام) امام خمينى مد ظله چگونه افکار عوض شد، ايده ها وهدفها تغيير کرد. ملتى که تا ديروز جز امور رفاهى وزندگى مادى هدفى نداشت، يک مرتبه تحول عميقى پيدا کرد وجمهورى اسلامى هدفش شد وپياده کردن احکام اسلام آرزويش. جوانهائى که تا ديروز جز خوشگذرانى وشهوترانى چيزى درک نمى کردند، امروز شهادت را سعادت مى بينند وجبهه هاى حق عليه باطل را اداره مى نمايند. ملتى که ديروز اين قدر طالب مال بود که براى پول حاضر بود دست به هر کارى بزند، امروز اين طور با بذل مال پشتيبان جبهه ها است.

آيات آفاقى وانفسى در انقلاب

شهيد سعيد آيت الله دستغيب در ضمن خطبه هايش انقلاب اسلامى ايران را از آيات آفاقى وانفسى خداوند مى خواند(36) واين تحول ودگرگونى را جز خواست خداوندى برايش سببى نمى داسنت وبحق هم چنين است زيرا با اسباب عادى بهيچ وجه جور در نمى آيد همان طورى که تاليف قلوب مسلمين را در صدر اسلام، خداوند فعل خاص خودش مى شمارد.(37) به هر حال سخن در اين زمينه بسيار است وبه جاى ديگرى موکول مى شود(38) خداوندا طول عمر وعافيت رهبر انقلاب اسلامى امام خمينى را مستدام بدار وموفقش گردان اين جمهورى را به صاحبش حضرت امام مهدى (عجل الله فرجه) بسپارد.

پاورقى:‌


(1) (سبحان الله عما يصفون الا عباد الله المخلصين) سوره صافات 37 آيه 159 و160.
(2) در کتاب ولايت فقيه اثر نويسنده وخلاصه بحث هاى متعدد در مدرسه علميه حکيم شيراز اين مطالب مشروحا با استشهاد به آيات واخبار بيان شده است که انشاء الله در موقع مناسب چاپ ومنتشر خواهد شد.
(3) (واشرقت الارض بنور ربها) سوره زمر 39 آيه 69.
(4) (منها خلقناکم وفيها نعيدکم ومنها نخرجکم تاره اخرى) سوره طه 20 آيه 57.
(5) (سبحان الذى خلق الازواج کلها مما تنبت الارض ومن انفسهم ومما لا يعلمون) سوره يس 36 آيه 36.
(6) (وله اسلم من فى السموات والارض طوعا وکرها) سوره آل عمران 3 آيه 77.
(7) (ان کل من فى السموات والارض الا آتى الرحمن عبدا) سوره مريم 19 آيه 94.
(8) (سنريهم آياتنا فى الافاق وفى انفسهم حتى يتبين لهم انه الحق) سوره فصلت 41 آيه 53.
(9) (عالم الغيب فلا يظهر على غيبه احدا الا من ارتضى من رسول) سوره 72 ص آيه 26 و27.
(10) (اعلموا ان الله يحيى الارض بعد موتها) سوره حديد 57 آيه 16.
(11) اين معنى با تقدير مضاف (اهل الارض) بخوبى قابل تطبيق مى باشد.
(12) (يغن الله کلا من سعته وکان الله واسعا حکيما) سوره نساء 4 آيه 130.
(13) (قل أرأيتم ان اصبح ماؤکم غورا فمن ياتيکم بماء معين) سوره ملک 65 آيه 30.
(14) اکمال الدين واتمام النعمه صدوق وغيبت شيخ طوسى.
(15) (وجعلنا من الماء کل شىء حى) سوره انبياء 21 آيه 29.
(16) (فلنحيينه حيوه طيبه) سوره النحل 16 آيه 97.
(17) (قل کفى بالله شهيدا بينى وبينکم ومن عنده علم الکتاب) سوره رعد 13 آيه 43.
(18) (قل لو کان البحر مدادا لکلمات ربى لنفد البحر قبل ان تنفد کلمات ربى ولو جئنا بمثله مددا) سوره کهف 18 آيه 109.
(19) (وقال الذى عنده علم من الکتاب انا آتيک به قبل ان يرتد اليک طرفک...) سوره نمل 27 آيه 40.
(20) (ولقد کان لکم فى رسول الله اسوه حسنه) سوره احزاب 33 آيه. 20.
(21) (انه کان ظلوما جهولا) سوه احزاب 34 آيه 72.
(22) (قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونى يحببکم الله) سوره آل عمران 3 آيه 31.
(23) (وابتغوا اليه الوسيله) سوره مائده 5 آيه 35.
(24) (لقد من الله على المؤمنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم يتلو عليهم آياته ويزکيهم ويعلمهم الکتاب والحکمه) سوره آل عمران 3 آيه 164.
(25) (أفحسبتم انما خلقناکم عبثا) سوره مؤمن 23 آيه 115.
(26) (قل ادعوا الله او ادعوا الرحمن ايا ما تدعوا فله الاسماء الحسنى) سوره اسراء 17 آيه 110.
(27) السلام على اسم الله الرضى ووجهه المضيء وجنبه العلى. زيارت ششم حضرت امير (عليه السلام).
(28) السلام عليک يا عين الله الناظره ويده الباسطه واذنه الواعيه وحکمته البالغه ونقمته الدامغه...
(29) السلام على نعمه الله على الابرار ونقمته على الفجار.
(30) در ضمن بحثهاى اصول عقائد نويسنده که بخش توحيد آن بنام آشنائى با مبدء آماده چاپ است مطالب جالبى درباره اسم تکوينى ومسمى وهمچنين کلمات تامه مشروحا ذکر شده است لذا اينجا به اشاره اکتفا گرديد.
(31) (لتعلموا ان الله على کل شىء قدير وان الله قد احاط بکل شىء علما) سوره طلاق 65 آيه 12.
(32) در بحثهاى ولايت نويسنده، يکى بودن ولايت خدا وامام وروح مشروحا بيان شده است.
(33) (ولقد آتينا موسى تسع آيات بينات) سوره اسراء 17 آيه 110.
(34) در تفسير سوره شريفه قمر بنام حقائقى از قرآن در ضمن داستان گذشتگان آيات نه گانه موسى را مشروحا شهيد آيت الله دستغيب شرح داده اند.
(35) کلمه لا اله الا الله حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابى. عيون اخبار الرضا (عليه السلام).
(36) خطبه هاى جمعه شهيد آيت الله دستغيب جلد اولش هم اکنون آماده انتشار است واين مطلب در همين خطبه هاى منتشر شده مى باشد.
(37) (لو انفقت ما فى الارض جميعا ما الفت بين قلوبهم ولکن الله الف بينهم) سوره انفال 8 آيه 56.
(38) بحثهاى ولايت فقيه در مدرسه علميه حکيم جمع آورى وآماده چاپ مى باشد. اين قسم مطالب مشروحا در آن جزوه آمده