مقدمه
بنام آن که جان را فکرت آموخت
کانون تربيت مفتخر است که کتابهاى پر ارج وآموزنده روحانى عالى قدر
ومجاهد نستوه حضرت آيت الله آقاى حاج سيد عبد الحسين دستغيب طاب
ثراه را به زيور طبع آراسته وامکان بهره جوئى از آنها را براى اهل
ايمان که طالب ومشتاق راه راست ورستگاريند فراهم ساخته است. اين
شهيد جاويد نام که در روز جمعه بسيتم آذر ماه 1360 مطابق با چهاردهم
صفر 1402 در راه محراب شربت شهادت نوشيد وبلقاء اله پيوست فرزند
مرحوم سيد محمد تقى مجتهد ونواده مرجع بزرگ تقليد شيعيان حضرت آيت
الله آقاى ميرزا هدايت اله دستغيب بودند ودر روز عاشورا سال 1322
هجرى قمرى در دار العلم شيراز پاى بعرصه وجود نهادند. شادروان حضرت
آيت اله دستغيب تحصيلات مقدماتى خود را در ايران بپايان آورده وسپس
براى تکميل دانش وبهره جوئى از خرمن فضائل فقهاى بزرگ عازم نجف
اشرف شدند ودر آنجا بدرجه اجتهاد نائل گرديدند وآن گاه بقصد ارشاد
ومستفيض ساختن مردم وطالبان راه حقيقت به شيراز بازگشتند وتا زمان
شهادت طلاب علوم دينى ومسلمانان را از افاضات مذهبى گران قدر خود
بهره ها کرامت فرمودند ودر راه رونق مراکز علوم دينى وبسط فرهنگ
اسلامى کوشيدند وبا نگارش کتب ذى قيمت امکان استفاده از حاصل فکر
وانديشه رساى خود را براى عموم ميسر ساختند.
اين شهيد بزرگوار در همه عمر با ظلم واستبداد نبرد کرد واز پايه گذاران
انقلاب اسلامى ودولت جمهورى اسلامى بود ودر اثر همين مبارزات
ومجاهدات بارها در دوران سياه گذشته بزندان افتاد وتبعيد شد ولى آن
شهيد گرامى چون سدى سديد در برابر ظلم وستم وخفقان پايدار ورزيده
وهرگز از عقيده وهدف خود که دفع ظلم وايجاد حکومت عدل اسلامى بود
سرباز نزد وپيوسته در اين مهم ثابت قدم وکوشا بود. کانون تربيت که
پيوسته از عنايات خاصه ولطف آن شهيد بزرگ برخوردار بوده، بار ديگر
توفيق چاپ وانتشار کتب ذى قيمت آن سعيد را بدست آورد. تا چون گذشته
گامى بلند در راه اشاعه دين ودانش بردارد واز اين راه بخدمت دينى
وفرهنگى خود ادامه دهد. در اين جا لازم است از بذل مساعى حضرت حجت
الاسلام آقاى سيد محمد هاشم دستغيب فرزند گرامى ودانشمند آن شهيد
راه محراب ومجاهد بزرگوار که خود از مجاهدان ومبارزان بنام شيراز
هستند ودر خدمت پدر درس آزادگى وايمان ومجاهدت آموخته وخلف صدق آن
مرحوم است سپاسگزارى کنيم که اين امکان را براى کانون تربيت فراهم
ساخته اند واميد که آقاى سيد محمد هاشم دستغيب در ادامه راه پر
فروغ پدر گران قدر وشهيد خود پيوسته از تاييدات الهى بهره ور باشند
وبتوانند مانند آن فقيه سعيد که هميشه در قلوب مردم زنده است بيش
از بيش خادم دين وايمان بوده وچراغى را که پدر افروخته همچنان روشن
وپر فروغ نگاهدارند. (مدير کانون تربيت)
مصلح جهانى وموعود آسمانى
در اين کتاب صحبت از شخصيتى والا است که از اولين وآخرين منحصر است
وداراى ويژگيهائيست که خداوند او را به آن امتياز داده است. آن
آقائى که علاوه بر جهات ولايت تکوينى وخلافت الهى داراى سلطنت حق
وحکومت مطلق بر کره خاک خواهد شد ودولتى جهانگير تشکيل مى دهد که
در آن جز صدق وراستى، صفا وصميميت، گذشت وفداکارى، دوستى واحسان
وجود ندارد. شخصيتى والاگهر که همه آشوبها وفتنه ها، نيرنگها وخود
خواهيها را محو مى فرمايد وبعنوان مصلح جهانى از اول آفرينش بشر،
موعود آسمانى بوده وهمه پيغمبران، امت خود را بمقدم شريفش مژده مى
دادند.
منتقم حقيقى، دلخوشى ستمديده ها
ستمديده ها به اين دلخوش بودند که بالاخره روزى منتقم حقيقى مى آيد
وداد ستمديده ها را از ستمگران خواهد گرفت وبا انقلاب جهانى خود،
مستضعفين را بر مستکبرين چيره خواهد کرد. متدينين هم که از بى دينى
ها، فسق وفجورها رنج مى برند با ياد آورى زمان ظهورش بخود تسلى مى
دهند وراستى چه مولود مسعودى است که يادش تسکين بخش آلام
دردمندانست. در شخصيتش همين بس که در همه کتابهاى آسمانى به آمدنش
مژده داده شده وخداوند دولتش را صالحين وارث زمين شمرده است وآن را
مقدر حتمى خوانده است.
اهتمام فراوان درباره مهدى
سرورى عظيم الشان که از جدش خاتم الانبياء (صلى الله عليه وآله
وسلم) واز آباء عظامش صدها روايت در نام ولقب وکنيه وشکل واخلاق
وخصوصيات زندگيش وغائب وظاهر شدنش رسيده است وچه اهتمام زيادى که
به آن سرور داده اند وچه عظمتى دارد که اين قدر درباره اش بحث
فرموده اند. آرى هرگز نمى شود زمين از حجت خدا خالى باشد زيرا غرض
از آفرينش، آشنا ساختن مردم به يکتاپرستى است. اين همه دستگاه عظيم
خلقت براى اين است که افرادى پيدا شوند واز روى معرفت به يکتائى
خداوند اقرار نمايند واز شوق محبتش او را بپرستند.
اوصياى محمد نيز دوازده نفرند
راهنمائى مردمان به اين وظيفه وکيفيت پرستش را حجت خدا عهده دار
است، چگونه مى شود زمين خالى از حجت باشد وحال آن که حجت چنين
وظيفه اى که زمين وآسمان بخاطر آن آفريده شده اند دارد. خداوند
چنين مقدر فرموده که تعداد اوصياى حضرت خاتم الانبياء (صلى الله
عليه وآله وسلم) همچون بعضى از انبياء سلف دوازده نفر باشند وچون
دين اسلام ابدى وتا قيام قيامت پايدار(1)
وپس از آن هرگز دينى نخواهد آمد، لذا راهنمائى که بايد مردمان را
رو بخدا بکشاند اين طور مقدر فرموده که عمرش طولانى وبه طرز ويژه
اى زندگى نمايد.
همچون آفتاب، تشبيه جالب وجامع
اينجا است که اين سئوال پيش مى آيد پس فائده امام غائب چيست؟ همان
طور که جابر از پيغمبر (صلى الله عليه وآله وسلم) پرسيد وپاسخى که
شنيد او را ساکت کرد که همچون آفتاب از پس ابر. وراستى چه تشبيه
جامع وجالبى، مگر منافع آفتاب به تابش مستقيم بر روى کره خاک منحصر
مى شود؟
تابش از پس ابر نيز فايده ويژه دارد
به طورى که حساب کرده اند مقدار انرژى که از آفتاب به منظومه اش که
زمين ما يکى از آنهاست مى رسد دو ميلياردم انرژى است که از آفتاب
صادر مى شود. حال اگر بر بخشى از کره خاک نورش مستقيما نتابيد بلکه
از پس ابر نور افشانى کرد، از هزاران خاصيت وفايده ديگرش نمى توان
چشم پوشيد حتى همين تابش از پس آفتاب نيز منافعى در بر دارد که در
تابش مستقيم نيست. به برکت همين غيبت وجود شريفش، به اين معنى که
مردمان او را نمى شناسند چه بهره ها که به آنها مى رسد.
اعتقادى فراتر از حس
ايمان به غيب که نهايت ارزش را دارد براى آنان که اهل ايمانند حاصل
مى شود چقدر باور داشتن بدون ديدن ارزشمندتر است وراستى اسباب
امتحان براى مدعيان ايمانست. آنان که اعتقادشان از حس، ديده وگوش،
فراتر نمى رود ضعف استعدادشان آشکار. گردد وآنان که عقلشان فراتر
از حس شان است نيز معلوم گردند. آيا برکتى از اين بهتر که معتقدين
به قرآن که باورشان است اعمالشان را گواهى چون امام عصر (عليه
السلام) است از ارتکاب معصيت چشم مى پوشند وبه اعمال شايسته روى مى
آورند.
منفعتى از اين پر بارتر که با توجه به علم وقدرتش که رشته اى از
علم وقدرت حق است در شدائد ومشکلات به او متوسل مى شوند ورفع شدت
وسختيشان را از خداوند به واسطه او مى خواهند وتمنايشان را از او
مسئلت مى نمايند.
جاذبه ولايت براى حفظ موجودات
اصلا وجود آفتاب براى حفظ منظومه اش لازم است اگر آفتاب نباشد، کجا
زمين ومريخ ومشترى، زهره وزحل، عطارد ونپتون وشايد بعضى کرات ديگر
واقمارشان برقرارند؟ اگر آفتاب وجود مبارک مهدى (عليه السلام)
نباشد، کى اين نفوس بشر وانواع موجودات در کره ارض مى توانند باشند
در حالى که جاذبه ولايتش آنها را نگهداشته است. چه رحمتها که به
برکتش نازل وچه زحمتها که از تصدق وجود مبارکش برداشته مى شود.
وراستى هر چه بيشتر در تشبيه جدش پيغمبر (صلى الله عليه وآله وسلم)
فرو مى رويم، به حقايقى گسترده تر آشنا مى شويم واين تعبير را از
جمله جوامع الکلم آن حضرت مى توان بشمار آورد که در لفظ اندک معانى
بسيارى که از مبدء وحى سرچشمه گرفته است گنجانيده است. اينها
مطالبى است که صفحاتى چند از اين کتاب را شامل مى شود.
آنچه خوبان همه دارند تو تنها دارى
در بخش ديگرى از اين کتاب روايتى از حضرت سجاد (عليه السلام) مورد
بحث قرار مى گيرد که براى حضرت مهدى (عليه السلام) سنتهائى از
انبياى گذشته ذکر مى فرمايد. از آن جمله در طول عمر، با حضرت نوح
تشبيه مى شود که عمرى دو هزار ساله داشت وبه مناسبت اهميت مطلب
ودفع پاره اى از شبهات واشکالاتى که کم وبيش مطرح مى شود اين بحث
را مشروحا مطرح مى نمايد.
طول عمر مهدى در جنب قدرت حق
از اصحاب کهف وزنده ماندنشان بنص قرآن مجيد بمدت سيصد ونه سال وسپس
باقى ماندنشان بحسب روايات تاييد مى آورد. از داستان عزير ويکصد
سال مردنش وزنده شدن الاغش وتازه ماندن انگورش در ظرف يکصد سال حسب
قرآن مجيد براى جوان ماندن حضرت مهدى (عليه السلام) شاهد مى آورد.
از جسدهاى موميائى شده فراعنه وتازه ماندنش بخاطر دانشى که از خواص
موجودات پيدا کرده استفاده مى نمايد که خداوند آفريننده بشر
وموجودات که همين دانش بشر نيز از او است بهر چيزى دانا وتواناست
وهيچ چيزى در جنب قدرتش مشکل نيست.
تولدش ابراهيم وار وغيبتش همچون موسى
سپس پنهان ماندن ولادتش را همچون تولد حضرت ابراهيم خليل الرحمن مى
داند که نمرود، طاغوت زمان خواست از پيدا شدنش پيشگيرى کند
ونتوانست ودر غارى رشد کرد وعاقبت بتها را شکست وطاغوت را درهم
کوبيد. غائب شدند از انظار را بقضاياى حضرت موسى (عليه السلام)
تشبيه مى کند که غيبت هاى متعدد کوتاه وطويل داشت وبطور کلى از
غيبت هر پيغمبرى ياد مى کند که شيخ صدوق در کتاب غيبت خودش که به
اشاره آن حضرت نوشته است ياد آور شده است.
يوسف ناشناخته وعيسى مورد اختلاف
ناشناخته ماندنش را در ميان مردم به يوسف تشبيه مى کند مى دانيم که
يوسف صديق ساليان متمادى در ميان مردم مصر ومدتى نيز با برادرانش
بود با آنها آميزش وگفتگو داشت او را مى ديدند وبا او سخن مى گفتند
اما او را نمى شناختند. حضرت مهدى (عليه السلام) نيز اين سنت را از
يوسف دارد ومرويست پس از ظهور آن حضرت مردم مى گويند شگفت اين همان
آقائى است که در ميان ما بود با او نشست وبرخاست مى کرديم ومى
گفتيم ومى شنيديم ولى او را نمى شناختيم. وهمچون عيسى که مردم در
سرنوشتش مختلف شدند گروهى او را به دار زده پنداشتند وبرخى معتقد
به زنده بودنش شدند درباره آن بزرگوار نيز مردمان به اختلاف
افتادند وجز آنان که خداوند دلهايشان را به ايمان امتحان فرموده
باشد وبر آنها منت گذاشته ونعمتشان داده باشد بر اعتقادش ثابت نمى
مانند. براى شاهد مطلب مواردى نيز نقل مى نمايد از آن جمله کافرانى
که مى خواستند پيغمبر (صلى الله عليه وآله وسلم) را بکشند او را
نديدند ودر زمانى نه چندان دور که وهابيه به کربلا مى ريزند وسيد
بزرگوار صاحب تفسير کبير را مى خواهند قطعه قطعه کنند او را نمى
بينند.
نوابى که به حق سزاوار نيابت بودند
در بيشتر روايات مربوط به آن بزرگوار از دو غيبت کوچک وبزرگ آن
حضرت سخن مى رود. در مدت هفتاد وچهار سال غيبت صغرى، چهار نفر از
بهترين افراد وموثق ترين شيعيان فرامين آن سرور را به دوستدارانش
مى رساندند ودرخواستهاى آنان را به سمع مبارکش عرض مى داشتند. اين
شخصيت ها عبارتند از جناب عثمان بن سعيد ومحمد بن عثمان وحسين بن
روح ومحمد بن على سمرى که هر کدام داراى کرامات وفضائل بسيارى مى
باشند که بحق شايسته نيابت از آن وجود گرامى بودند.(2)
دکان شيادها بايد بسته شود
طبق آخرين نامه حضرت مهدى (عليه السلام) به نايب چهارمش، نايب خاص
وسفارت از طرف حضرتش براى هميشه منتفى شده وبه اصطلاح غيبت کبرى که
شروع شد ديگر کسى آن حضرت را بعنوان نمايندگى وابلاغ دستوراتش به
ديگران نمى بيند. مخصوصا در اين موضوع، شهيد بزرگوار آيت الله
دستغيب تاکيد فراوانى مى فرمايد مبادا افراد ساده لوح فريب شيادها
را بخورند وبايد راه مذهب سازى ودکان باز کردن بسته شود. خواب نامه
هائى که يک کاه ارزش ندارد موجب اين نشود که براى آريا مهرها کشف
وکرامت درست شود وبه نام امام زمان (عليه السلام) اسلام را بکوبند.
منکر رؤيت امام زمان نيستيم
البته بهيچ وجه منکر رويت حضرت صاحب الامر (عليه السلام) نيستيم
ونمى گوئيم هيچ کس خدمت امام (عليه السلام) نمى رسد يا آقا را هم
اگر ديد نمى شناسد بلکه ممکن است ورا ببينند وبشناسند وبا او سخن
بگويند واز ايشان استفاده نمايند همان طور که ديده وشنيده وگفته
واستفاده ها کرده اند وخود همين افرادى که خدمت حضرت رسيده وگواهى
داده اند واز صالحين روزگار نيز مى باشند يکى از دليلهاى محکم بر
وجود آن سرور عزيز است. آن چه مورد نظر وتاکيد است، دعوى ملاقات
بعنوان سفارت ونيابت وتبليغ دستور به شيعيان است که طبق نص توقيع
مبارک آن حضرت اين موضوع منتفى است ومدعيش دروغگو ومفترى است.
مدعيان دروغين نيز بسيار وجاه طلبان وشهرت پرستان که هميشه بوده
اند از اين موقعيت سوء استفاده ها کرده واحيانا خواهند کرد. خود
مردم بايد هشيار باشند وبه گزافه گوئيهايشان گوش ندهند.
کتابهاى حديث ورجال در زمان غيبت
در زمان غيبت کبرى از نظر وظائف شرعى وتکليف حرام وحلال چيزى فرو گذار
نشده است. اولا مدارک احکام که از طرف اهل بيت (عليهم السلام) به
يادگار گذاشته شده در ظرف چندين قرن بحث وتحقيق کافى درباره اش
انجام گرفته است. روايات صحيح از سقيم، جدا واحاديث قوى از ضعيف
ممتاز شده است راويان خوب از دروغگويان تشخيص داده شده وبا نوشتن
کتاب رجال قدمى شايسته در اين زمينه برداشته شده است. لذا از جهت
مدارک فقهى رفع نياز جامعه واتمام حجت به آنها شده است.
متخصص در هر علم بايد اظهار نظر کند
چيزى که مهم است اين است که هر کس نبايد بخود اين حق را بدهد که از
متن روايات استفاده فقهى نمايد. آيا هر يک از ما که به علم طب وارد
نيستيم بخود اجازه نسخه نويسى وطبابت مى دهيم؟ هر چند بتوانيم نام
بعضى از بيماريها وداروى آن را بخوانيم وچيزى هم سر در بياوريم.
علم دين ورشته فقه از اين قاعده مستثنى نيست وهر کس نبايد بخود اين
حق را بدهد که هر چه در کتابهاى اصولى ديد فورا به فهم ناقص خودش
مطلب را پياده نمايد بلکه براى غير متخصصين رجوع به متخصصين واجب
است.
نيابت عام به فقهاى عدول
چون برداشت هر کس از مدارک نمى تواند راهنمايشان باشد لذا به فقهاء
عظام مردم را حواله داده اند آنها که متخصص اين فن مى باشند وعمرى
را در راه فهم اخبار آل محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) گذرانيده
اند. باز هم نظر ژرف وعاقبت نگرى اهل بيت وحى وعصمت را در اين
حواله دادن مى نگريم، مبادا گرگهائى به لباس چوپان در آيند وبا
مارک فقاهت مردم را به دنياپرستى ورياست طلبى وشهرت خواهى وخلاصه
شرک حقيقى سوق دهند به جاى اينکه مردم را از خدا ترس ومؤمن ومودب
به اخلاق اسلامى بار بياورند، آنان را خود خواه وپول دوست تربيت
کنند لذا شرائط ويژه اى براى آن عالم ذکر فرموده اند. از آن فقيهى
بايد پيروى کرد که به تمام معنى وارسته باشد، خود نگهدار وديندار،
مخالف هواى نفس وپيرو امر مولايش باشد، اصلا تقليد از عالم بدون
تقوى به اين معنى ذکر شده جايز نيست تا چه رسد به اين که صحيح باشد
ودر اين کتاب مى خوانيم که زيان عالم هوى پرست از لشکر يزيد که آن
جنايت را در کربلا مرتکب شد براى اجتماع اسلامى بيشتر است. لذا
نهايت تقوى را در فتوى شرط مى داند واز قول حضرت صادق (عليه
السلام) در تعريف از صفوان مى گويد که او رياست طلب نيست.
رواج فساد در آخر الزمان
در بخش ديگر اين کتاب از بعضى از علائم آخر الزمان که در هنگام
غيبت کبرى واقع مى شود خبر مى دهد، از رواج فحشاء وفساد در زمين،
از ميگسارى آشکار وربا خوارى رسمى نقل مى کند، مطالبى که براى پيشينيان
از عجائب وباور نکردنى بوده است اما براى کسانى که در اين دوره
زندگى مى کنند، امرى عادى بشمار مى رود.
نشانه هاى ظهور ونزديکى آن
درباره نشانه هاى آخر الزمان در جاهاى متعدد اين کتاب ودر هر جائى
بخشى از آن نقل مى شود بطورى که تکرارى نيست ومطلب تازه ئى ياد
آورى مى گردد. از قضايائى که قبل از ظهور آن حضرت واقع مى شود که
آن را به دو نوع تقسيم نموده اند علائم حتمى وغير حتمى بحث مى کند.
از انقراض بنى عباس به عنوان يک مژده براى شيعيانى که منتظر دولت
حق بوده اند خبر مى دهد. نشانه هاى حتمى ظهور آن حضرت را صيحه هاى
آسمانى وخروج دجال وسفيانى وخسف بيداء وقتل نفس زکيه بين رکن ومقام
وخروج سيد حسنى را مقارن با ظهور آن حضرت شرح مى دهد ومخصوصا ياد
آور مى شود که هيچ يک از علائم حتمى قريب الوقوع به زمان ظهور آن
بزرگوار واقع نشده است هر چند از نشانه هاى غير حتمى تعداد قابل
ملاحظه اى تحقق يافته است.
مواريث انبياء وتکرار تاريخ
از نکته هاى جالب که در اين کتاب شريف به چشم مى خورد تذکر به اين
دو مطلب براى شناسائى بيشتر مقام مهدى (عليه السلام) است يکى آن که
مواريث انبياء وائمه هدى نزد آن حضرت مى باشد عصاى موسى که آن همه
معجزات از آن آشکار مى شد هم اکنون با آن حضرت است ومروى است که در
زمان ظهورش آن را به سنگى مى زند ونان وآب همراهانش را به اعجاز
تامين مى فرمايد. عمامه محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) وذوالفقار
على (عليه السلام) زره داود از جمله مواريث انبياء واولياء است که
نزد آن بزرگوار مى باشد. نکته دوم تکرار تاريخ صدر اسلام در زمان
آن حضرت مى باشد همان طور که يزيد پليد لشکريانى به مدينه ومکه
فرستاد مدينه را غارت وقتل عام کرد ودر صدد خراب کردن کعبه بر آمد
نواده اش سفيانى نيز در زمان قريب به ظهور آن حضرت چنين جناياتى را
مرتکب مى شود. از طرف ديگر همان طور که از لشکريان جدش حضرت امير
المؤمنين عده اى بعنوان خوارج شورش کردند وجز اندکى بسزاى جنايتشان
رسيدند گروهى از لشکريان سيد حسنى که در حدود چهر هزار نفر به عدد
خوارج نهروان هستند بر حضرت مهدى (عليه السلام) خروج مى کنند وبه
دست آن حضرت به هلاکت مى رسند وراستى تاريخ تکرار مى شود.
مجهول بودن وقت ظهور وانتظار فرج
از نکات جالب ديگر که در اين کتاب شريف جلب توجه مى کند مجهول بودن
وقت ظهور آن حضرت است که احدى از وقت دقيق آن اطلاع ندارد. مطابق
بعضى از روايات بر خود آن حضرت نيز وقت آن معلوم نيست واز علوم ويژه
خداوندى شمرده شده است وچه جالب در اين کتاب عتش را احتمال داده
است. انتظار فرج از بزرگترين عبادات است که شخص هميشه ودر هر حال
دل به لطف خدا ببندد وبه رحمت وفرجش اميدوار باشد. اين عبادت بزرگ
نيز براى حضرت صاحب الامر (عليه السلام) مى باشد که منتظر فرج الهى
به ظهور خودش باشد.
جريانات پيش از ظهور حضرت
در بخشهائى از اين کتاب از وقوع فجايعى پيش از قيام مهدى (عليه
السلام) خبر مى دهد از خروج سفيانى وجناياتى که در شامات وعراق
وحجاز مرتکب مى شود از قتل وغارت وحشتناک شيعيان وفسادى که در اين
منطقه حکمفرما مى شود خبر مى دهد.
از دجال، اين ساحر شوم که جز مؤمنين ثابت قدم ديگران در دام سحرش
اسير مى شوند ونغمه هاى شيطانيش ياد مى کند. از خسف بيداء به زمين
فرو رفتن لشکر سفيانى در سرزمين بيداء ما بين مکه ومدينه وخصوصيات
آن را شرح مى دهد. از قيام سيد حسنى از قزوين وپيشرفت کارش در راه
اصلاح ومسلط شدنش بر بسيارى از بلاد وتسليم حضرت مهدى (عليه
السلام) شدنش خبر مى دهد. از گنج طالقان وافراد زنده اى که با سيد
حسنى وسپس با حضرت مهدى (عليه السلام) هستند واز سيصد وسيزده نفر
افراد نخستين که خود را به آن وجود مبارک مى رسانند وبعدد اصحاب پيغمبر
(صلى الله عليه وآله وسلم) در جنگ بدر مى باشند صحبت مى کند. از
فساد بسيار وکشتار فوق العاده اى که از آن به موت احمر تعبير مى
شود وذهاب ثلثين يعنى دو سوم افراد بشر از بين مى روند واحتمالا
جنگ سوم جهانى با اسلحه هاى مخرب روز، خبر مى دهد.
معجزات وتشرف خدمت مهدى
از معجزات حضرت مهدى (عليه السلام) در ضمن داستان شيرين ابو راجح
حمامى وهمچنين اسماعيل هرقلى که در کتابهاى معتبر نقل شده است بحث
مى کند وبا عنوان کردن اين قبيل داستانها معجزات آن حضرت را در ضمن
حلاوت داستان با بيانى جذاب مى رساند که شنونده وخواننده را نه
تنها ملال نمى گيرد بلکه با شوق بيشتر آن را مى شنود ومى خواند
ودوستى آن حضرت در دلش شکوفاتر مى شود. از شوق پسر مهزيار اهوازى
به زيارتش که بيست سفر حج به اين قصد مى رود وعاقبت به هدف مى رسد،
شيرين سخن مى گويد. از حديث شيرين ولادت آن حضرت وداستان مادرش
نرجس خاتون صحبت مى کند واز پاسخ دادن به هفتاد مسئله در کودکى در
زمان پدرش خبر مى دهد.
زمانى ويژه وبرکاتى خاص
زمان ظهور از برکات خاصى برخوردار است وبه فرموده شهيد بزرگوار ما
خداوند اين قطعه از زمان را به اين ويژگيها اختصاص داده است که به
بعضى اشاره مى شود. از برکات ظهور موفور السرور امام مهدى (عليه
السلام) مفاسد اخلاقى از بشر برداشته مى شود چون عقول رشد مى کند
وبه مضمون فرمايش حضرت باقر (عليه السلام) هنگامى که قائم ما ظاهر
مى شود خداوند دست لطفش را بر سر بندگانش مى گذارد (نظر زحمت خاصى
به بندگان مى فرمايد) وعقل هايشان کامل مى گردد.(3)
در نتيجه وقتى فناى دنيا را پيش چشم داشت وبقاء آخرت را متوجه بود
وقتى موهوم بودن واعتبارى بودن تجملات وشهوات دنيوى را فهميد
وحقيقت داشتن آخرت را باور کرد، کجا به اين زرق وبرقها دل مى افکند؟
لذا به برکت ظهور آن حضرت که خداوند عقلها را کامل مى گرداند،
مفاسد اخلاقى بخودى خود ريشه کن مى شود از حقد وحسدها، کينه
وعداوتها ديگر خبرى نيست. اخوت اسلامى وبرادرى ايمانى جاى دشمنى
هاى بى جا را مى گيرد وهمکارى وصميميت، فداکارى ومحبت جاى درگيريهاى
واهى را.
برکات خدا بر پرهيزگاران مى بارد
در اين شرائط است که به مضمون آيه شريفه: واگر اهل قريه ها ايمان
بياورند وتقوى بورزند، درهاى (برکات) آسمانها را بروى آنان باز مى
کنيم.(4)
خداوند توسعه فوق العاده اى که تا آن روز در کره زمين سابقه نداشته
است، براى آنان فراهم مى فرمايد. اينجا است که به مضمون بسيارى از
روايات پى مى بريم که مى فرمايد زمين گنجهايش را به تمام بيرون مى
ريزد وگوشه اى از زمين بدون سبزى وکشت وزرع نمى ماند، مردمان در آن
روزگار از قواى بيشتر ونيروى خدا دادى برخوردارند، چشمها وگوشها
خيلى حساستر مى شود، با دست قطعه کوه را مى کنند واز اين قبيل
مطالب چون تقواى فردى واجتماعى را به خوبى رعايت مى کنند، خدا هم
برکات فردى واجتماعى را بر آنان نازل مى فرمايد. مخصوصا به برکت
قناعت، ديگر حرص نمى زنند وبه آنچه خداوند بر ايشان خواسته، راضى
ودلخوشند لذا زندگيشان را به خوشى مى گذرانند.
آرزوى درک زمان ظهور
اينک پى به آرزوى بزرگان وخوبان براى درک چنين روزگارى مى بريم، چه
روزگار سعادتى که از هر طرف بنگرى، نور امام (عليه السلام) مى تابد
وآثار وجودى وولايتش عالم را فرا گرفته است اللهم انا نرغب اليک فى
دوله کريمه تعز بها الاسلام واهله وتذل بها النفاق واهله خداوندا
ما خدمت حضرتت اظهار ميل مى کنيم نسبت به آن دولتى که به برکت آن
اسلام، ومسلمين را عزيز مى گردانى ونفاق ومنافقين را ذليل مى سازى.
خداوندا ما آرزوى درک زمان ظهور حضرت مهدى (عليه السلام) موعود
آسمانى ومنتقم حقيقى را داريم. وراستى چه خوش فرموده است شهيد
محراب که چقدر براى منتظران آن حضرت لذت بخش است هنگامى که منادى
الهى وصيحه آسمانى بلند مى شود که اين مهدى (عليه السلام) است، پسر
امام حسن عسکرى است، چه نشاطى پيدا مى کنند آنان که آرزوى شنيدن
چنين نغمه مسرت بخشى را داشتند. بى خود نيست که امام صادق (عليه
السلام) ناله شوق سر مى دهد ودعا براى تعجيل ظهورش مى کند وبه ما
مى آموزد که حتما براى تعجيل فرجش دعا کنيد ونگوئيد المقدر کائن
آنچه خداوند تقدير فرموده است مى شود، بلکه چه بسا به برکت دعاى
مؤمنين، ناله مشتاقان، خداوند فرجش را نزديکتر فرمايد.
کتابى عظيم در حجم اندک
اينک خواننده عزيزى که تا اينجا ما را همراهى مى کردى، خودت انصاف
بده با اين تحليل مختصرى که از مطالب اين کتاب خواندى، چقدر مطلب
جالب وشيوا در حجم اندک در اين کتاب نهفته است وراستى کتابى عظيم
را تشکيل مى دهد که نور ولايت مهدى (عليه السلام) را در دلها مى
تابد.
روانش شاد که خدا چه برکتى به عمرش داد که از سخنانى که در نزديک
سى سال قبل گفته، امروز اينگونه مردم بهره مند مى شوند وچه اخلاصى
در عملش نهفته بوده که خداوند اين چنين به گفته ها ونوشته هايش
ترتيب اثر مى دهد.
آنچه ملاحظه مى فرمائيد در تحت هشت عنوان از سخنرانيهاى آن بزرگوار
جمع آورى شده در حالى که شايد يک دهم آنچه آن بزرگوار درباره حضرت
مهدى (عليه السلام) سخنرانى فرموده نيست واى کاش رفقايش به فکر
بودند گوهرهائى که از دهان مبارکش بيرون مى آمد جمع آورى مى کردند
ونگه مى داشتند. باشد که نسلهاى آتيه از اين خرمن پر بهره ببرند.
جمهورى اسلامى زمينه ساز انقلاب مهدى
سخن به درازا کشيد ولى يک مطلب را نمى توانم ناگفته بگذرم. چند روز
قبل يک نفر مى پرسيد مگر نه روايات متعدد داريم که حضرت حجت عجل
الله تعالى فرجه وقتى ظهور مى فرمايد که زمين پر از ظلم وجور شده
باشد آن وقت حضرت زمين را پر از عدل وداد مى کند؟ گفتم چرا، اما
مهلتش ندادم دنباله پرسش خود را بياورد، زيرا اين سوال از پيش از پيروزى
انقلاب نيز از حلقومهائى که معلوم بود از کجا تغذيه مى شود؛ بيرون
مى آمد. آنان که در کورى گرفتارند وحاضر نيستند دستشان را به چشم
دارى بدهند تا آنها را ببرد بلکه خودشان را بيناتر از ديگران مى
بينند. حالا که گفته شده امام زمان در وقتى که زمين پر از ظلم وجور
است ظهور مى کند تا عدل را برقرار کند آيا معنيش اين است که ما دست
روى دست بگذاريم وتماشاگر جنايت جنايتکاران باشيم در حالى که به
فرموده شهيد آيت الله دستغيب جمهورى اسلامى زمينه ساز حکومت مهدى
(عليه السلام) است.
آيا بگذاريم ظلم عالمگير شود؟
يا بگفته آن جاهل بايد کار را خرابتر کرد تا حضرت زودتر بيايد، پس
چرا به عنوان طرفدارى از مذهب حق با حزب منفور ضاله مبارزه مى کرديد؟
بگذاريد فرقه ضاله خود در ضلالت وديگران را نيز به ضلالت بکشانند
وکار را خرابتر بکنند شايد حضرت زودتر آمد. آيا وظيفه ما اين است
که بگذاريم ظلم عالمگير شود تا امام زمان (عليه السلام) زودتر ظهور
بفرمايد؟
تکليف هر کس محفوظ است
آيا امر بمعروف ونهى از منکر در زمان غيبت بخاطر آمادگى براى ظهور
حضرت بايد متروک بماند ووظيفه در زمان غبت خرابتر کردن وضع است؟ يا
تکاليف الهى سر جاى خودش محفوظ بوده هر کس موظف است به وظيفه شرعى
خود عمل کند وبه بهانه آمادگى براى ظهور، از زير بار بسيارى از تکاليف
شانه خالى نکند.
بلکه علاوه بر انجام وظائف فردى با هميارى ديگران حکومت اسلامى
تشکيل دادن ونمونه عدل اسلامى را پياده کردن وبا اين کار الگو براى
سايرين باشد وظيفه است چرا از قطب مثبت تعيين وظيفه نمى کنيد؟!
نمونه کوچکى از عدل جهانى بسازيم
هيچ کس ادعاء نکرده که جمهورى اسلامى حکومت صد در صد عدل الهى را پياده
کرده يا بتواند پياده کند اما اين را مى توان ادعاء نمود که بحسب
ظاهر تا آنجا که ممکن است مى شود با درست پياده کردن احکام اسلام
نمونه والگوئى براى ساير ممالک گرديد وآنها را به حقانيت وقابل
اجرا بودن اين احکام در اين شرائط زمانى آشنا ساخت تا مردم دنيا
خودشان با شوق رو به مصلح جهانى بياورند وبا دل وجان اطاعتش را
گردن نهند.
منطق زور براى طاغوتيان است
اشتباه اين آقايان در اين است که خيال کرده اند حضرت مهدى (عليه
السلام) با زور بر جهانيان مسلط مى شود، نه چنين است بلکه جهانيان
عاقل مى شوند، خودشان درک مى کنند حکومت عدل مهدوى برايشان از هر
حکومتى بهتر است لذا بطوع ورغبت زير پرچمش مى روند وحضرت تنها
گردنکشان وطاغوتها وياورانشان را که خار سر راه اسلام ومسلمين
هستند وبه هيچ زبانى حاضر به همکارى با توده مردم نيستند از ميان
بر مى دارد.
عدل جهانى جز با ظهور مهدى نمى شود
ما مى دانيم که عدل جهانى جز با ظهور حضرت حجه بر پا نمى شود وهيچ
کس چنين ادعائى نکرده که مى تواند عدل اسلامى را در جهان حکمفرما
سازد. آنچه در توان ما است اين است که بکوشيم احکام قران را پياده
کنيم اين قدر تو سرى خور آريا مهر واربابش نباشيم اما ديگر بر دلها
تسلط نداريم که حتما نور ايمان را در آنها بتابانيم يا در گوشه
وکنار، خلوت وجلوت از ستم ستمگران جلوگيرى کنيم.
مزاحم ظهور حضرت نيست
خاطر اين قبيل آقايان جمع باشد که جمهورى اسلامى مزاحم ظهور حضرت
مهدى (عليه السلام) نيست بلکه پيشتاز وزمينه ساز آن است آيا ما
توانسته ايم در اين مدت عدل را در کشور خودمان برقرار کنيم که
آقايان دلشان براى تاخير ظهور مى سوزد چقدر خونها که در اين چهار
سال بناحق ريخته شده از آن جمله خون شهيد مولف محترم اين کتاب
وحدود چهل کتاب ديگر وهزاران شهيدى که کشته منافقين يا کفار بعثى
در جبهه ها وخراب شدن هزاران خانه در مناطق جنگى وآواره شدن
ميليونها نفر در اطراف. آيا هنوز ما گرفتار ظلم ظالمين نيستيم که
آقايان مى ترسند اين جمهورى مزاحم ظهور حضرت باشد؟ ظلم آمريکا بر
ما بيشتر شده وظلم شوروى بر افغانستان وظلم هر دو بر عراق وظلم ابر
جنايتکاران بر دنيا. در داخل کشورمان از دست بعضى از قضاه وعاملين
اجراء چه ستمهائى که از روى عمد يا سهو، علم يا جهل سر زده ومى
زند.
شيراز بتاريخ فروردين ماه 62
سيد محمد هاشم دستغيب
هزاران روايت درباره حضرت مهدى
در موضوع هاى دينى کمتر موضوعى چون اثبات وجود وظهور حضرت حجه بن
الحسن عجل الله تعالى فرجه مطرح شده ودرباره اش روايت رسيده است.
از طرق مختلف بيش از يک هزار حديث بطريق شيعه از پيغمبر اکرم (صلى
الله عليه وآله وسلم) نقل شده وبيش از اين مقدار، از طريق سنى
رسيده است به قسمى که بعضى از علماى عامه کتاب هائى در اين مورد
نوشته اند، از آن جمله محمد بن طلحه شافعى کتاب البيان را در اخبار
آخر الزمان وامام عصر عجل الله تعالى فرجه نوشته است. همچنين ابن
صباغ مالکى کتاب فصول المهمه وديگرى تذکره الائمه وغيره را نوشته
اند وروايات متعددى را نقل نموده که به بعضى اشاره مى شود.
آمدن مهدى حتمى است
روايت شريفى که اکثر مولفين عامه نقل کرده اند اين است که پيغمبر
اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: اگر از عمر دنيا جز يک روز
باقى نمانده باشد، هر آينه خداوند آن روز را طولانى مى فرمايد تا
بيرون شود فرزندى از اولاد من که نامش نام من است وزمين را پر از
عدل وداد کند پس از آنکه پر از ظلم وجور شده باشد.(5)
نماز خواندن مسيح با حضرت مهدى
در حديث ديگر که نزد عامه نيز معتبر است فرمود: اى مسلمانها چگونه
ايد هنگامى که عيسى بن مريم در ميان شما باشد در حالى که امامتان
ميان شما است.(6)
از جمله مطالب قطعى در زمان ظهور حضرت مهدى (عليه السلام) نزول
مسيح از آسمان ها است که در رکاب حضرت حاضر مى شود وپشت سر آن حضرت
نماز مى گذارد ومروى است که بسيارى از نصارى پس از اين ماجرا
مسلمان مى شوند چون مى بينند پيغمبرشان با امام مسلمين نماز مى گذارد.
نهمين فرزند حسين، مهدى است
از جمله رواياتى که از رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) در مورد
حضرتش رسيده آن است که فرمود: مهدى از اولاد حسين است. ودر روايت
ديگر تصريح مى فرمايد که نهمين فرزند حسين است، براى او دو غيبت
است، پنهان شدن کوچک وپنهان شدن بزرگ. در زمان غيبت کبرايش زمين پر
از ظلم وجور مى شود. هنگامى که ظهور مى کند، ابرى بالاى سر او است
وندا مى کند اين است مهدى موعود وبر روى زمين نمى ماند مگر مؤمن
واهل تقوى.
بر پا ساختن عدالت پس از نهايت جور
نکته اى که در نوع روايات مربوط به حضرت مهدى (عليه السلام) به آن
اشاره شده است، بر پا ساختن عدالت جهانى توسط آن حضرت پس از
فراگيرى ستم در سراسر عالم است. مى فرمايد: در زمان آن حضرت زن
جوان زيبا، جعبه جواهر را با خود بر مى دارد وتنها از شام به بغداد
مى رود وکسى به او وجواهراتش نگاه نمى کند. اين قدر عدل گسترده مى
شود که دزدى يا نگاه خيانت به زن بيگانه از ميان مردمان برداشته مى
شود، مردم همه عادل مى شوند. تعبير جالبى در اين زمينه است که مى
گويند گرگ وميش باهم زندگى مى کنند.
فرقه ضاله وعدل جهانى
آن دروغگويانى که ادعاى امام زمان بودن کردند وساده لوحهائى که
فريب دعوى بيجايشان را خوردند رسوايند. کسى که پس از اين ادعاى
واهى او، دو جنگ بين المللى وجهانى واقع شد که مليونها نفر بى خود
کشته شدند ومليونها نفر اعضاء بدن خود را از دست دادند، چه افرادى
که آواره شدند وچه اموالى که ضايع شد وچه نواميسى که هتک شد وخلاصه
چقدر ظلم وجنايت روز بروز افزوده گرديد. آيا اين حقائق براى رسوائى
اين مدعيان دروغى کافى نيست؟ امام زمان که در بيشتر روايات رسيده
درباره اش بعنوان بر پا کننده عدل وبردارنده ستم از او ياد شده است
هنوز ظهور نفرموده است.
شواهد وجودى مهدى بيشمار است
غرض مسئله اثبات وجود امام عصر (عليه السلام) است که عرض کردم کتابهائى
که علماى سنى در اين زمينه نوشته اند فراوان است از قبيل فصول
المهمه وتذکره الائمه وغير اين دو کتاب که درباره آن حضرت ومعجزاتش
وکسانى که به خدمتش مشرف شده اند قلمفرسائى شده است. از اين گذشته
از روز ولادت حضرت تا کنون افراد زيادى به خدمتش مشرف شده ومى شوند
آن هم از قبيل: مقدس اردبيلى ها وسيد بحر العلوم ها که از زاهدترين
وعادل ترين وبا تقواترين افراد زمان خود بودند وآنچه در اين قبيل کتابها
ثبت شده، قطره اى است از دريا ونمونه اى از خروارها است خدا داند
که در گوشه وکنار چه افرادى خدمتش مشرف مى شوند وبه زيارتش نائل مى
گردند.
پاورقى:
(1)
مدارک اين مطالب مشروحا در بحث نبوت شهيد آيت الله دستغيب
بچاپ رسيده است.
(2)
در سخنرانيهاى جالبى که شهيد محراب حضرت آيت الله سيد عبد
الحسين دستغيب داشت کرامات وخوارق عاداتى که از هر يک از
اين چهار نايب خاص حضرت ولى عصر (عليه السلام) ديده وشنيده
شده مطرح فرموده ولى متاسفانه نوشته هاى مزبور مفقود است
اميد است با پيدا شدن آنها در تجديد چاپ اين اثر نفيس از
آنها نيز استفاده گردد.
(3)
اصل حديث وشرح آن در ضمن نوشته هاى شهيد آيت الله دستغيب
در آخر کتاب 82 پرسش چاپ چهارم ببعد که پس از شهادت آن
بزرگوار منتشر گرديده آمده است.
(4)
(
ولو ان اهل القرى آمنوا واتقوا
لفتحنا عليهم برکات من السماء والارض). سوره اعراف
7 آيه 96.
(5)
لو لم يبق من الدهر الا يوم واحد لطول الله ذلک اليوم حتى
يخرج رجل من ولدى اسمه اسمى يملا الارض قسطا وعدلا بعد ما
ملئت ظلما وجورا. نقل بمضمون در 13 بحار وکشف الغمه وغيره.
(6)
کيف انتم وعيسى بن مريم فيکم وامامکم بينکم. مدارک متعدد
در کتب مربوطه.