مهدى منتظر

محمد جواد خراسانى

- ۳۳ -


ونيز فرمود:

(در عطا مساوات قرار مى دهد بين مردم به طورى که ديگر محتاج به زکات نخواهند گرديد، کسانى که صاحب زکاتند، زکات خود را به صاحبان حاجت از شيعه مى دهند وايشان قبول نمى کنند، پس آنها را در صره (کيسه) مى کنند وبر در خانه هاى ايشان دور مى دهند، پس ايشان از خانه ها بيرون مى آيند ومى گويند ما را حاجتى به زکات شما نيست).(1)

واز ابوسعيد خدرى گفت: از پيغمبر صلى الله عليه واله وسلم شنيدم که بر منبر مى فرمود:

(مهدى از عترت من واز اهل بيت من است، در آخر الزمان خروج کند، پس آسمان باران خود را بفرستد وزمين بذر خود را بيرون دهد).(2)

ونيز آن حضرت فرمود:

(خداوند به برکت او محو مى کند دروغ را ومى برد فشار دهنده وگاز گيرنده را، وبه سبب او ذلت را از گردنهاى شما برمى دارد).(3)

ابن عباس گفت:

(تا اينکه گرگ وميش وگاو وشير وانسان ومار ايمن باشند از يکديگر وتا اينکه موش هم به انبان صدمه نزند وسوراخ نکند وتا اينکه جزيه برداشته شود وصليب شکسته شود وخوک کشته شود).(4)

حذيفه گفت:

(شنيدم از پيغمبر صلى الله عليه واله وسلم که فرمود: خداوند جدا مى کند اولياء واصفياء خود را تا اينکه زمين را پاک گرداند از منافقين وضالين وابناء ضالين تا اينکه پنجاه زن به يک مرد برسد، اين بگويد: بنده ى خدا مرا بخر وآن بگويد: بنده ى خدا مرا جا وپناه ده).(5)

(چون مردان کشته مى شوند زنان بسيار مى شوند).

حضرت مجتبى عليه السلام فرمود:

(پس برانگيزاند خدا مردى را در آخر زمان ودر دوران فشار وشکنجه وگاز گرفتن روزگار، پس همه ى بلاد عرضا وطولا تسليم وى شوند وبه دين او درآيند، تا اينکه نماند کافرى مگر اينکه ايمان آورد ونه طالحى مگر اينکه صالح شود، ودر ملک او درندگان با هم صلح کنند وزمين گياه خود را بيرون دهد وآسمان برکات خود را فرو فرستد وگنجها براى او ظاهر شود).(6)

حضرت صادق عليه السلام فرمود:

(به يکديگر صله کنيد ونيکى کنيد ورحم بر يکديگر کنيد، پس قسم به آن کس که دانه را مى شکافد وبنده را مى آفريند زمانى بر شما بيايد که يک نفر از شما براى درهم ودينار خود موردى نيابد (چون همه مستغنى باشند، کسى پيدا نشود که به او صله واحسان کنند)).(7)

ونيز به مفضل فرمود:

(زمين گنجهاى خود را ظاهر کند چنانکه مردم گنجها را بر روى زمين ببينند، ومرد جستجو کند وکسى را نيابد که او را به مال خود صله کند واز زکات او بگيرد، ونيابد کسى را که از او قبول کند، ومردم مستغنى باشند به آنچه خداوند از فضل خود به آنها کرم فرموده).(8)

ونيز به مفضل فرمود:

(مهدى عليه السلام بعد از طى شرق وغرب به کوفه برگردد ودر کوفه از آسمان ملخ طلا ببارد همچنانکه براى ايوب در بنى اسرائيل باريد؛ گنجهاى زمين را از طلا ونقره وجواهر ما بين اصحاب خود تقسيم کند).(9)

ونيز به مفضل فرمود:

(هر گاه قائم عليه السلام قيام کند زمين به نور پروردگار خود نورافشان شود ومردم مستغنى از نور خورشيد شوند، ومرد در ايام ملک آن حضرت عمر دراز کند آنقدر که از او هزار پسر آيد که دختر در ميانشان نباشد (يعنى هزار پسر به غير دختر)).(10)

ونيز به مفضل فرمود:

(هر گاه قائم قيام کند مؤمن پرنده را از هوا بخواند واو فرود آيد، پس ذبح کند وبريان کرده بخورد).(11)

وحضرت رسول صلى الله عليه واله وسلم فرمود:

(خداوند گنجها ومعادن زمين را براى او ظاهر کند).(12)

در (اثبات الهداة) على بن سالم از پدرش از حضرت صادق عليه السلام پرسيد: از خبرى که روايت مى شود که هر کس وثوقش به رهن بيشتر باشد از برادر مؤمن خود، من از او برى هستم. فرمود:

(اين وقتى است که حق ظاهر شود وقائم ما اهل بيت قيام کند).

گفت:

(پس خبرى که روايت شده که ربح مؤمن بر مؤمن رباست، آن چيست؟).

فرمود:

(آن هم وقت ظهور حق وقيام قائم عليه السلام ماست واما امروز باکى نيست که به مؤمن بفروشد واز او ربح بگيرد).(13)

واما در خصوص احوال شيعه، پيش از اين در فصل انصار وياران او گذشت.

در وظايف وتکاليف ايام غيبت وظهور

اين باب در بيان دو نوع وظيفه است: يکى وظيفه ى هر فرد در زمان غيبت، وديگر وظيفه در وقت ظهور.

اما نوع اول: پس مقصود از وى تمام وظائف شرعيه نيست، زيرا که حال آنها از کتب فقيهه معلوم است وتفصيل آن به تمامه مستلزم نوشتن يک دوره فقه است.

- اجمالا معلوم است که زمان غيبت با زمان حضور از جهت تکاليف فرق نمى کند وآنچه که صاحب اين امر زمانى مفقود خواهد شد، پس در آن وقت چه بايد کرد؟

فرمود: (متمسک شويد به امر اول که بر او بوديد تا اينکه ظاهر شود براى شما).

ونيز فرمود: (تمسک کنيد به آنچه در دست شما است تا امر روشن شود).

ونيز فرمود: (فتره اى واقع خواهد شد که دسترسى به علم نداشته باشيد. گفتند: پس چه کنيم در آن وقت؟ فرمود: بر همانچه الآن هستيد باشيد تا ستاره ى شما طلوع کند)-.(14)

بلکه مقصود آن وظيفه اى است که غيبت موجب آن شده ويا مقدمات آن را فراهم کرده که اگر غيبت نبود اين امور نبود تا در مقابل آن وظيفه وحکمى مقرر شود ومجموع وظائف مقرره اين است:

ثبات واستقامت در حفظ ايمان وعقيده، وصبر وتحمل بر شدائد وبر شماتت دشمنان، وزجر سلاطين وکيد شياطين، واعمال تقيه از صاحبان قدرت، وحذر از دخول در فتنه وسعى در آن واستعمال صمت وسکوت واعتزال با عدم قدرت وبسط يد از مفسدين واهل ضلال، وپرهيز از اهل بدعت وصاحبان داعيه ورايت، وترک قيام ونهضت بداعى غالب شدن بر ملک ودولت، وانتظار فرج کشيدن ودعا بر تعجيل فرج کردن، وترک استعجال.

وعمده ى همه ى اينها حفظ ايمان است که به زبان آسان ولى در عصر غيبت بخصوص در آخر الزمان بسيار دشوار وگران است، زيرا که از طرفى حيرت است چنانکه پيغمبر صلى الله عليه واله وسلم وائمه عليهم السلام از وى به حيرت تعبير فرمودند: يعنى زمان تحير. از آن جهت که آراء وعقايد بسيار ودعوت کنندگان از هر سو بى شمار وپرچمهاى فرقه هاى ضاله مضله براى دعوت وتبليغ وآشکار از هر گوشه سرى برون آيد واز هر سرى صدائى در آيد واز هر نائى، نوائى به گوش رسد واز هر بابى، بهائى بزايد واز هر صوفى شيخى درآيد.

واز طرف ديگر فسق وفجور وفجايع آزاد ورغبت نفس به فساد بيشتر است از رغبت به مجاهدت وجهاد، واز طرفى آزار مخالفين وطعن معاندين وملامت حاسدين، واز طرفى ميل دنيا ومال به اهل فساد وضلال وفقر وپريشانى به اهل دين وطالب حلال، واز طرفى توجه سلاطين وامراء به اهل فجور واغنيا واعراض از اهل حق وفقراء، با اين وصف چگونه مى شود استقامت ورزيد وچگونه نگهدارى دين مانند نگهدارى اخگر آتش در دست نباشد؟

آرى بسيار مشکل است (الا من رحمه الله والا من عصمه الله، نسئل الله الرحمة والعصمة) ان شاء الله.

راه ثبات عقيده وحفظ ايمان ونگهدارى نفس از عصيان وطغيان واز فتن وشرور اهل زمان منحصر است به عمل کردن به همان وظائف، وديگر تامل کردن در چند امر که موجب تسليت خاطر وتسکين قلب مى شود:

1- تامل در وعده هاى خدا ورسول وائمه عليهم السلام که وعده ى ايشان خلف ندارد، اگر نماند از دنيا مگر يک روز، بايد در همان يک روز وعده ظاهر شو.(15)

2- تامل در امتحان ووجوه امتحان که خداوند همواره اين بشر را در هر عصر وزمان بايد به انحاء مختلفه امتحان کند، خاصه در اين امت که به هر چه اعصار گذشته بخصوص بنى اسرائيل امتحان شده اند اين امت بايد امتحان شوند، حتى اينکه پيغمبر صلى الله عليه واله وسلم فرمود:

(اگر در بنى اسرائيل شخصى در سوراخ حيوانى رفته باشد در اين امت مثل او خواهد شد).(16)

3- تامل در اينکه باطل را مانند حق دولتى است ودولتش را مدتى است، پس بايد مدتش را طى کند وهر صنفى به دولت وحکومت رسد تا باطل همه ظاهر شود، وعدم لياقت وقابليت زمامدارى براى غير معصوم روشن شود ومعلم گردد که از غير معصوم جز تعدى وظلم ومکر وخيانت وخدعه وفحشاء ومنکر بروز نکند، وديگر چون دولت دولت باطل است ومدت مدت جولان باطل است؛ البته در مدت باطل ودر دولت باطل جز اين نبايد متوقع شد که اهل باطل به رياست رسند واهل حق مظلوم ومقهور گردند واهل باطل مرفه حال وآسوده بال وخوش احوال واهل حق از هر خيرى محروم باشند.

حضرت صادق عليه السلام فرمود:

(خود را به شرق زنيد يا به غرب در دولت باطل براى شما نيست مگر قوت).(17)

وفرمود: (دو، دولت است: دولت حق ودولت باطل وهر کدام از اهل حق وباطل در دولت ديگرى ضعيف است).(18)

4- تامل در خبرها وپيشگوئى هاى ائمه عليهم السلام از هر گونه فتنه وفساد وظلم وجور وفحشاء ومنکر که صدق گفتارشان يکايک در اعصار مختلفه ظاهر شده ومى شود.

5- تامل در پيشگوئى هاشان از بى تابى وبى طاقتى جمعى از کسانى که بر اين امر هستند وارتداد وخروجشان از دين واز عقيده در اثر استعجال.

6- تامل در پيشگوئى ها واخبار از ظهور مدعيان وداعيه داران وبدعت گذاران وتحذير از ايشان ومجالست با ايشان.

7- تامل در پيش بينى هايشان که براى دفع وساوس وتشکيکات وحفظ قلوب از اضطراب وحفظ نفوس از معاصى وطغيان، از طرفى علامات واضحه وروشن بيان کرده اند تا امر بر کسى مشتبه نشود واز طرفى براى تسکين خاطرها وتسليت دلها حالات گذشتگان ومجاهدات وثبات واستقامت ايشان را نقل فرموده اند واز طرفى براى سنگينى وگران نيامدن طول غيبت مردم را به غيبت هاى انبياء وطول وعده ى حق در مثل نوح وبنى اسرائيل متذکر ساخته اند.

8- تامل در آنچه ذکر مى شود، از امر به صبر واستقامت وفضيلت انتظار فرج ومردن به حال انتظار، پس تامل در اين امور قهرا موجب تسليت وثبات عقيده واستقامت در ايمان خواهد شد. ان شاء الله تعالى.

امر به صبر واستقامت صابر وثابت

حضرت رضا عليه السلام از پيغمبر صلى الله عليه واله وسلم فرمود:

(قسم به آن کس که مرا به پيغمبرى مبعوث کرده است براى بشارت، که هر آينه قائم عليه السلام از اولاد من غيبت خواهد کرد به عهدى که از من براى او معهود است وآن قدر طولانى شود که بسيارى از مردم بگويند خدا را حاجتى به آل محمد صلى الله عليه واله وسلم نيست وعده ى ديگر در ولادت او شک کنند.

آگاه باشيد هر کس زمان او را درک کند بايد متمسک شود به دين خود وبراى شيطان در خود راهى ندهد که او را تشکيک کند واو را از ملت من زائل واز دين بيرون کند، شيطان چنان است که پدر ومادر شما را از بهشت بيرون کند. خداوند شياطين را اولياء کسانى قرار داده که ايمان نياورند وتصديق نکنند).(19)

حضرت جواد عليه السلام از امير المؤمنين عليه السلام فرمود:

(قائم ما را غيبتى خواهد بود تا اينکه فرمود: پس هر کس ثابت بماند بر دين خود وقساوت پيدا نکند به سبب طول مدت غيبت امامش، پس او با من خواهد بود در درجه ى من، روز قيامت).(20)

حضرت سيد الشهداء عليه السلام فرمود:

(او را غيبتى است که عده اى در مدت غيبت او از دين برگردند ومرتد شوند وعده ى ديگر ثابت بمانند، پس ايشان اذيت وآزار شوند وبه ايشان گفته شود: پس چه وقت است اين وعده اى که به شما داده شده اگر شما صادق وراستگو هستيد، آگاه باشيد که صب کننده در غيبت او بر اذيت وتکذيب به منزله ى مجاهده کننده ى با شمشير است در پيش روى پيغمبر صلى الله عليه واله وسلم).(21)

حضرت رسول صلى الله عليه واله وسلم فرمود:

(زود است بعد از اين مردمى بيايند که ملک ودولت براى ايشان نيايد مگر به کشتن وجباريت بخرج دادن، وثروت ومال براى ايشان راست نيايد مگر به بخل کردن، ودوستى مردم راست نشود مگر به پيروى از هواهايشان وکمى از دين.

آگاه باشيد هر کس آن زمان را درک کند وصبر کند بر فقر با قدرت بر غنا وصبر کند بر ذلت با قدرت بر عزت، وصبر کند بر دشمنى هاى مردم با قدرت بر جلب دوستيشان ودر همه ى اين صبرها اراده اى نکند جز خداوند عز وجل را، خداوند ثواب پنجاه صديق به او کرم فرمايد).(22)

حضرت زين العابدين عليه السلام فرمود:

(کسى که در زمان غيبت قائم ما بر ولايت ما ثابت بماند خداوند او را اجر هزار شهيد عطا کند مانند شهداى بدر واحد).(23)

حضرت باقر عليه السلام فرمود:

(بپرهيزيد خدا را ومدد واستعانت از او بخواهيد بر آنچه هستيد (از دين وولايت) به وسيله ى ورع وکوشش در طاعت خدا، سخت ترين موقعى که يکى از شما غبطه خورد بر کوتاهى کردن خود نسبت به آنچه در دست او است آن هنگامى است که از دنيا منقطع شود وبه سر حد آخرت برسد وبفهمد که استقبال مى کند از خداوند، نعيم وکرامت وبشارت به بهشت را وايمنى از آن کس که از او مى ترسيد ويقين کند که آنچه او بر آن بوده حق است وآنکه با دين او مخالف بود بر باطل ودر هلاکت است. پس بشارت باد شما را، باز هم بشارت باد شما را به آنچه مى طلبيد).(24)

حضرت صادق عليه السلام فرمود:

(صاحبان اين امر را غيبتى خواد بود، متمسک به دين خود، آن وقت مانند کسى که شاخه قتاد را (درختى است پر خار) با دست خود خراطى کند، سپس فرمود: صاحب اين امر را غيبتى است، پس بايد هر بنده اى از خدا بترسد وبه دين خود متمسک باشد).(25)

ونيز فرمود:

(طوبى باد براى کسى که در غيبت قائم ما متمسک به امر ما باشد وقلب او بعد از هدايت منحرف نشود).

ابى بصير عرض کرد: (طوبى چيست؟).

فرمود:

(درختى است در بهشت که اصل او در خانه ى على بن ابى طالب عليه السلام است، هيچ مؤمنى نيست مگر اينکه شاخه اى از شاه هاى او در خانه ى او است(26) واين است قول خداوند: (طوبى لهم وحسن مأب):(27)

(طوبى براى ايشان است، وبرگشت گاه نيک).

ونيز آن حضرت از پيغمبر صلى الله عليه واله وسلم نقل فرمود:

(خوشا به حال کسى که قائم اهل بيت مرا درک کند وپيش از قيام او به او اقتداء کند، دوست او را دوست بدارد واز دشمن او بيزارى بجويد وبه ولايت امامان هاديان پيش از او قائل باشد، آنان رفقاى من هستند وصاحبان دوستى ومودت من هستند وگرامى ترين امت من هستند بر من).(28)

ونيز آن حضرت فرمود:

(زمانى بر مردم بيايد که امامشان از ايشان غائب شود پس خوشا براى کسانى که در آن زمان بر امر ما ثابت باشند، کمترين چيزى که براى ايشان خواهد بود از ثواب، آن است که بارى عز وجل ايشان را ندا کند: اى بندگان من ايمان آوريد به سر من وتصديق کرديد غيبت مرا پس بشارت باد شما را به حسن ثواب از من. شمائيد بندگان وکنيزان حقيقى من، از شما قبول مى کنم وشما را عفو مى کنم وشما را مى آمرزم، به خاطر شما باران خود را بر بندگان نازل مى کنم وبلا را از ايشان مى گردانم واگر شما نبوديد هر آينه عذاب خود را بر ايشان نازل مى کردم).(29)

ابى بصير به آن حضرت عرض کرد:

(فداى تو شوم کى فرج خواهد شد؟).

فرمود:

(اى ابابصير تو از کسانى هستى که دنيا مى طلبى، هر کس اين امر را شناخت ومعرفت پيدا کرد همين انتظار او فرج است).(30)

حضرت موسى بن جعفر عليه السلام فرمود:

(هر گاه مفقود شد پنجمين از اولاد هفتم، پس الله الله در دين خود! مبادا کسى شما را از وى زائل کند، اى اولاد من صاحب اين امر را غيبتى خواهد بود تا اينکه از اين امر بر گردد کسى که قائل به او بوده، اين امتحانى است از خدا که خلق خود را به امتحان مى کند).(31)

حضرت رضا عليه السلام فرمود:

(خداوند عز وجل ميثاق وپيمان اولياء ما را گرفته است بر صبر در دولت باطل).(32)

فضل انتظار فرج وفضل اعمال در زمان غيبت

به طور کلى انتظار فرج در هر امرى يکى از اعمال صالحه است وانتظار فرج کلى که فرج آل محمد وشيعيان ايشان وفرج دين است؛ افضل انتظار فرجها است.

حضرت رضا عليه السلام از پيغمبر صلى الله عليه واله وسلم فرمود:

(افضل اعمال امت من انتظار فرج است).(33)

ومثل اين را زين العابدين عليه السلام از پدر خود امير المؤمنين عليه السلام از پيغمبر صلى الله عليه واله وسلم نقل فرمود،(34) وامير المؤمنين عليه السلام فرمود:

(افضل عبادت مؤمن انتظار فرج است).(35)

ونيز مردى از آن حضرت پرسيد: (چه عملى محبوب تر به سوى خدا است؟

فرمود: انتظار فرج.(36)

پاورقى:‌


(1) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 324:3 ح 867، بحار: 390:52 ب 27 ح 212.
(2) غيبت طوسى: ص 180 ف 1 ح 138، اثباة الهداة: 502:3 ب 32 ف 12 ح 294، بحار: 74:51 ب 1 ح 25.
(3) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 517:1 ذيل حديث 355، غيبت طوسى: ص 185 ف 1 ح 144، بحار: 75:51 ب 1 ح 29.
(4) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 148:5 ح 1571- ص 418 ح 1855، منتخب الاثر: ص 363 ف 2 ب 35 ح 10، المحجة فى ما نزل فى القائم الحجة عليه السلام: ص 87-86، بحار: 61:51 ب 5 ح 59.
(5) بحار: 225:52 ب 25 ح 88، امالى مفيد: ص 144 مجلس 11 ح 2.
(6) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 167:3 ح 692، منتخب الاثر: ص 619 ف 9 ب 1 ح 2، اثباة الهداة: 524:3 ب 32 ف 20 ح 414.
(7) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 58:4 ح 1133، بحار: 146:51 ب 6 ح 17، عقد الدرر: ص 171 ب 8.
(8) روضة الواعظين: 264:2، المستجاد: ص 282، بحار: 337:52 ب 27 ح 77.
(9) الزام الناصب: 279:2، بحار: 34:53 ب 25، معجم الملاحم والفتن: 423:1.
(10) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 379:5 ح 1816، الزام الناصب: 87:1، بحار: 337:52 ب 27 ح 77، ارشاد مفيد: 356:2 ب 40 ف 3 ح 2، منتخب الانوار المضيئه: ص 333 ف 12.
(11) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 57:4 ح 1132، دلائل الامامة: ص 463-462 ح 47:443، اثباة الهداة: 573:3 ب 32 ف 48 ح 706.
(12) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 256:1 ح 158، اعلام الورى: 250:2 ب 2 ف 3، اثباة الهداة: 480:3 ب 32 ف 5 ح 182، بحار: 323:52 ب 27 ح 31.
(13) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 7:4 ح 1084، اثباة الهداة: 455:3 ب 32 ف 2 ح 80، الاستبصار: 70:3 ح 2:233.
(14) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 3: 399-398 ح 953-952، غيبت نعمانى، ص 105-104، بحار: 52: 134-133 ب 22 ح 38-37.
(15) منتخب الاثر: ص 231-191 ف 2 ب 1 احاديث 103-1.
(16) ر. ک. معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 334:1 ذيل ح 169:4 -220 ح 1232، صحيح بخارى: 9: 127-126، منتخب الانوار المضيئه: ص 25، عيون اخبار الرضا عليه السلام: 202:2 ضمن ح 1، کمال الدين 530:2 ب 47- ص 576 ب 54، تفسير قمى: 413:2، اعلام الورى: 309:2، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد 286:9، بحار: 249:9 ح 154 و180:13 ح 10 وج 257:21 ح 7 و135:25 ح 6 و284:36 ح 106 وج 288:37 و128:51 وص 253-252، وج 200:52 و59:53 ح 45 وص 108 ح 137 وص 129 وج 65:71.
(17) اصول کافى: 440:2، باب تعجيل عقوبة الذنب ح 12:2996.
(18) اصول کافى: 284:2 باب فضل فقراء المسلمين ح 7:2380.
(19) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 264:1 ح 166، منتخب الاثر: ص 326 ف 2 ب 27 ح 17، بحار: 68:51 ب 1 ح 10.
(20) کمال الدين: 303:1 ب 26 ح 14، بحار: 109:51 ب 2 ح 1، معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 33:3 ذيل ح 587.
(21) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 184:3 ح708- 140:5 ح 1559-ص 368 ح 1806، کمال الدين: 37:1 ب 30 ح 3، بحار: 133:51 ب 3 ح 4.
(22) اصول کافى: 119:2 باب الصبر ح 12:1694، وسائل الشيعه: 263:15 ب 25 ح 20455، بحار: 146:18 ب 12 ح 8.
(23) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 197:3 ح 717، کمال الدين: 323:1 ب 31 ح 7، بحار: 125:52 ب 22 ح 13.
(24) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 271:3 ح 800، غيبت نعمانى: ص 203 باب السفيانى، بحار: 52: 141- 140 ب 22 ح 51.
(25) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 359:3 ح 907، بحار: 111:52 ب 21 ح 21- ص 135 ب 22 ح 39.
(26) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 188:5 ح 1611، کمال الدين: 358:2 ب 33 ح 55، بحار: 123:52 ب 22 ح 6.
(27) رعد: 29.
(28) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 263:1 ح 165، بحار: 72:51 ب 1 ح 15-14.
(29) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 230:3 ح 754، کمال الدين 330:1 ب 32 ح 15، بحار: 145:52 ب 22 ح 66.
(30) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 416:3 ح 968، بحار: 142:52 ب 22 ح 54.
(31) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 138:4 ح 1198، بحار: 150:51 ب 7 ح 1- 113:52 ب 21 ح 26.
(32) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 368:5 ح 1807، روضة الکافى: ص 199 ح 346، بحار: 89:53 ب 29 ح 87.
(33) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 270:1 ذيل ح 170، کمال الدين: 644:2 ب 55 ح 3، منتخب الاثر: ص 629 ف 10 ب 2 ح 5، بحار: 128:52 ب 22 ح 21، عيون اخبار الرضا عليه السلام: 36:2 ب 31 ح 87.
(34) امالى طوسى: ص 405 مجلس 14 ح 55:917، بحار: 122:52 ب 22 ح 3.
(35) بحار: 131:52 ب 22 ح 33 (به نقل از کتاب (محاسن))..
(36) بحار: 122:52 ب 22 ح 3، من لا يحضره الفقيه: 274:4 ب 176 نوادر ح 9.