در حديث ديگر فرمود:
(مى شناسد صادق را از کاذب کسى که پيش از وقوعش شنيده است).(1)
در حديث ديگر عبد الرحمن بن مسلمه بن آن حضرت عرض کرد:
(مردم ما را ملامت مى کنند که شما مى گوئيد دو ندا خواهد بود (يکى
از جبرئيل ويکى از شيطان) پس از کجا شناخته شود آنکه بر حق است از
آنکه بر باطل است؟
فرمود: شما چه جواب مى گوئيد؟
گفت: هيچ
فرمود: بگوئيد وقتى که چنين امر واقع شود تصديق مى کند آن که پيش
از وقوعش به او ايمان داشته).(2)
ونيز به هشام بن سالم فرمود:
(بگوئيد آن کس که ما را خبر داد پيش از وقوعش وتو منکر هستى او
راستگو است).(3)
حاصل اينکه آنان که اطلاع قبلى دارند بر حسب روايات که به ايشان
رسيده وبعد هم امر مطابق آن واقع مى شود هيچ جاى ترديد براى ايشان
باقى نمى ماند. واين است آنکه حضرت باقر عليه السلام فرمود:
(امر ما در وقت تحققش از خورشيد روشنتر است).(4)
يعنى: براى آنان که قبل از وقوع آگاه شده اند.
پس ضمنا فائده ى دانستن اين روايات ونقل آنها هم معلوم شد.
وجه ديگر نيز براى رفع اشتباه مى توان گفت: واو چنانکه از اخبار
استفاده شده آن است که صداى اول جبرئيل فزع آورنده است وهم صداى
آسمانى است وصداى ابليس نه فزغ آورنده ومهيب است ونه از آسمان بلکه
از زمين است وصداى آسمان امتيازش از صداى زمين واضح است.
دو نداى ديگر در ماه رمضان در وقت فجر وغروب خورشيد
اين ندا تصريح به حتميت او نشده ومنادى نيز معلوم نيست وروزش نيز
معلوم نيست وآنچه نزد اين حقير ظاهر است آن است که اين ندا از
علامات نيست ودر رمضان دوم که بعد از ظهور است خواهد بود هنگام جنگ
با سفيانى ودجال.
از امير المؤمنين عليه السلام فرمود:
(منادى ندا مى کند در ماه رمضان از ناحيه مشرق در وقت فجر:
(يا أهل الهدى اجتمعوا): اى اهل هدايت جمع شويد!
ومنادى ندا مى کند از طرف مغرب بعد از غروب خورشيد (بعد از غروب
شفق به سند ديگر): (يا أهل الباطل اجتمعوا): اى اهل باطل جمع شويد)
وفرداى آن روز خورشيد رنگ به رنگ شود، پس زرد شود باز سياه وتيره
گردد وروز سوم خداوند بين حق وباطل جدا کند).
در سند ديگر فرمود:
(خداوند جدا کند بين حق وباطل به خروج دابة الارض).(5)
پس معلوم مى شود که در رمضان دوم است، زيرا که خروج دابة الارض بعد
از ظهور است حضرت صادق عليه السلام فرمود:
(دنيا نخواهد رفت تا اينکه منادى از آسمان ندا کند: اى اهل حق جمع
شويد، پس همه در يک محل جمع شوند، باز مرتبه ى ديگر ندا کند: اى
اهل باطل جمع شويد، پس همه در يک محل جمع شوند).
ابان بن تغلب گفت: (آيا مى توانند اين گروه داخل در آن گروه شوند؟)
فرمود: (نه به خدا قسم واين گفته خداوند است که فرموده:
(ما کان الله ليذر المؤمنين على ما أنتم
عليه حتى يميز الخبيث من الطيب).(6)
چنين نبوده ونيست که خداوند واگذارد مؤمنين را بر آنچه شما هستيد،
تا اينکه خبيث را از طيب جدا کند).(7)
در حديث ديگر به عجلان فرمود:
(روزها وشبها نخواهد گذشت، تا اينکه منادى ندا کند از آسمان:
(يا أهل الحق اعتزلوا ويا أهل الباطل اعتزلوا)
(اى اهل حق جدا شويد واى اهل باطل جدا شويد، پس اين جماعت از آن
جماعت منعزل وجدا شوند).
گفت: (بار ديگر مخلوط خواهند شد؟).
فرمود: (کلا، خداوند در قرآن فرموده: (ما کان
الله ليذر..).).(8)
اين دو حديث مانند حديث امير المؤمنين عليه السلام است، ولى تصريح
ندارد به اينکه در ماه رمضان است.
از جمله نداها، ندائى است که به نام امير المؤمنين عليه السلام
ومعرفى او به حسب ونسب در هنگام ظهور صورت وبدن خواهد بود وذکر آن
در آيات سماوى ديگر بعد از نداهاى آسمانى خواهد شد.
نداى ديگر نداى حضرت صاحب الامر در ذيحجه
آن حضرت به صدائى که همه ى عالم بشنوند از مکه خود را معرفى مى کند
ومردم را به سوى خود دعوت مى کند.(9)
شرح آن در کيفيت ظهور خواهد آمد.
نداى جبرئيل در ذيحجه
حضرت صادق عليه السلام فرمود:
(اول کسى که با قائم بيعت مى کند جبرئيل است در صورت مرغ سفيدى،
آنگاه يک پاى خود را بر بيت الله الحرام مى گذارد وپاى ديگر بر بيت
المقدس وبه آواز رسا ندا مى کند که همه خلائق بشنوند:
(أتى أمر الله فلا تستعجلوه)(10)
آمده امر خداوند پس عجله مکنيد آن را).(11)
نداى ديگر نيز در هنگام گرفتن بيعت براى آن حضرت مى کند، حضرت باقر
عليه السلام فرمود:
(در مقابل او در مابين رکن ومقام ايستاده ومى گويد: (البيعة لله).(12)
نداى ديگر در عاشورا به امارت آن حضرت بعد از قتل
نفس زکيه
عمار ياسر گفت:
(بعد از قتل نفس زکيه وبرادرش منادى از آسمان ندا کند: ايها الناس
امير شما فلان است وآن مهدى است که پر مى کند زمين را از قسط وعدل
بعد از آنکه از جور وظلم پر شده).(13)
حضرت صادق عليه السلام فرمود:
(ندا مى شود به اسم قائم عليه السلام واو در پشت مقام ابراهيم
ايستاده است، پس او را مى آورند وگفته مى شود ديگر چه انتظارى دارى
به نام تو ندا شد، پس دست او را مى گيرند وبا او بيعت مى کنند.(14)
معلوم مى شود که اين ندا قبل از بيعت است.
نداى ديگر: امر به خروج به سوى مکه براى نصرت او
حذيفه از پيغمبر صلى الله عليه واله وسلم فرمود:
(هر گاه هنگام خروج قائم عليه السلام شود (خروج غير ظهور، است وقتى
است که قيام به شمشير مى کند) منادى از آسمان ندا مى کند: قطع شد
وتمام شد مدت ستمگران، بهترين امت محمد صلى الله عليه واله وسلم
والى امر شد، پس ملحق شويد به مکه، پس خارج مى شوند به سوى او
نجباء از مصر وابدال از شام ومردان قوى دل از عراق که رهبان صفتند
در شب وشيرانند در روز).(15)
ممکن است از عبارت (بهترين امت والى امر شد) استفاده شود که اين
ندا بعد از آن ندا وتماميت بيعت است. والله العالم.
نداى ديگر: يا متمم نداى قبلى
حضرت صادق عليه السلام فرمود:
(مردم را مرگ وکشتن فرا گيرد تا اين که به حرم (مکه) ملتجى شوند،
پس منادى صادق از شدت قتال ندا کند: اين همه قتل وقتال در چه چيز
وبراى چيست؟ صاحب شما فلان است).(16)
ونيز فرمود:
(نخواهد بود اين امرى که چشم ها را به سوى او مى کشيد تا اين که
منادى از آسمان ندا کند: آگاه باشيد که فلان صاحب امر است، پس بر
چه چيز است اين جنگها؟).(17)
پس اين ندا يا منادى مستقلى است بعد از بيعت ويا جزء يکى از اين دو
نداى اخير خواهد بود.
ندايى غير آسمانى از ناحيه دمشق
از جمله علاماتى که ذکر شده اين علامت است يعنى: علامت آن است که
آن حضرت ظاهر شده. حضرت باقر عليه السلام به جابر جعفى فرمود:
(هيچ دست وپا حرکت مده تا علاماتى را که ذکر مى کنم ببينى).
از جمله فرمود:
(ومنادى از آسمان ندا کند وصدائى بيايد شما را از ناحيه ى دمشق به
فتح).(18)
عمار ياسر گفت:
(وقتى که ترک وروم به هم درافتند وجنگ بسيار شود در زمين ومنادى از
حصار دمشق ندا کند: واى بر اهل زمين از شرى که نزديک شده).(19)
بيش از اين در توضيح اين ندا نرسيده ومعلوم نيست که مراد از فتح چيست
وندا براى کيست؟ آيا براى عثمان بن عنبسه است يا بر ضد او است؟
ومقصود از شرى که نزديک شده شر او است يا شرى است که از شمشير قائم
عليه السلام است؟ جاى هيچ استظهار نيست.
کسوف وخسوف خورشيد وماه در ماه رمضان
حضرت باقر عليه السلام فرمود:
(دو آيت پيش از قيام قائم عليه السلام خواهد بود که از زمان هبوط
آدم به زمين چنين چيزى نبوده، کسوف خورشيد در نيمه ماه رمضان وخسوف
ماه در آخر او).
پس مردى عرض کرد:
(يابن رسول الله همواره کسوف خورشيد در آخر ماه است وخسوف ماه در
نيمه). فرمود:
(من داناترم به آنچه تو مى گوئى وليکن اين دو آيتى است که از زمان
هبوط آدم اتفاق نيفتاده).(20)
وحضرت صادق عليه السلام فرمود:
(علامت خروج مهدى کسوف خورشيد است در ماه رمضان در سيزدهم وچهاردهم).(21)
در اين حديث ذکر کسوف تنها شده واما اينکه در سيزدهم وچهاردهم
فرموده منافات با حديث اول ندارد زيرا که مقصود از نيمه همان روز پانزدهم
نيست، بلکه مراد ايام نيمه است چنانکه مراد از آخر ماه شب آخر بيست
ونهم نيست. زيرا که در آن شب ماه وجود ندارد، بلکه مراد اواخر ماه
است بيست وپنجم يا بيست وششم وبيست وهفتم مثلا، پس از اين جهت جمع
بين اين دو روايت سهل است. ولى در حديث ديگر از حضرت باقر عليه
السلام فرمود:
(دو آيت در جلو اين امر واقع خواهد شد: خسوف ماه در پنجم وکسوف
خورشيد در نيمه).(22)
اين حديث از جهت کسوف با اول موافق است ولى از جهت خسوف موافق نيست،
مگر اينکه احتمال سقط داده شود به اينکه عبارت بيست وپنجم بوده.
ودر حديث ديگر حضرت صادق عليه السلام فرمود:
(پيش از قيام قائم عليه السلام در پنجم ماه رمضان خورشيد کسوف
خواهد شد).(23)
در اين حديث ذکرى از ماه نيست ولى از جهت کسوف مخالف با حديث اول
است، پس اين دو حديث را با دو حديث اول نتوان جمع کرد مگر احتمال
تعدد داده شود به اينکه دو خسوف ودو کسوف باشد: يکى خسوف ماه در شب
پنجم وکسوف خورشيد در روز پنجم وديگر کسوف خورشيد در نيمه وخسوف در
آخر.
توقف خورشيد از
وقت زوال تا عصر وظاهر شدن صورت وسينه مردى در خورشيد
حضرت باقر عليه السلام در اين آيه:
(ان نشأ ننزل عليهم آية من السماء فظلت
أعناقهم لها خاضعين).(24)
(اگر بخواهيم آيتى بر ايشان از آسمان نازل مى کنيم تا گردنهاى
ايشان براى او خاضع شود).
فرمود:
(اما آيه، پس آن رکود شمس است (يعنى توقف او) از زوال تا وقت عصر
وبيرون آمدن مردى وصورتى در چشمه ى خورشيد، معرفى خواهد شد به حسب
ونسب او واين در زمان سفيانى است ودر آن هنگام خواهد بود هلاکت
ونابودى او).(25)
در حديث ديگر نيز در همان آيه فرمود:
(گردن هاى بنى اميه خاضع خواهد شد براى او).
سپس فرمود:
(آن آيت على بن ابيطالب است که در وقت زوال ظاهر شود در برابر همه
ى مردم تا اينکه صورت او بارز وآشکار شود ومردم خواهند شناخت حسب
ونسب او را).(26)
از اين دو حديث ظاهر نمى شود که اين امر از علامات ظهور باشد، زيرا
که تصريح نشده است که اين امر پيش از قائم يا پيش از قيام او خواهد
بود، بلى از ابن عباس روايت شده که گفته: (مهدى خروج نخواهد کرد تا
اينکه با خورشيد آيتى طالع شود).(27)
واين با ضعف اعتبارش ظاهر نيست که مراد از آيت چيست، بلى در سه
نداى ماه رجب گذشت که در نداى سوم بدنى بارز شود در برابر چشمه
خورشيد وگفته شود اين امير المؤمنين عليه السلام است که برگشته است
براى هلاکت ظالمين.(28)
ودر آنجا احتمالى داده شد که اين قضيه دو مرتبه در رجب تکرر پيدا
کند يکى در رجب اول وديگر در رجب دوم، پس اگر صورت وبدن در اين دو
حديث همان باشد پس وقت او در رجب است وبر احتمال تعدد در دو رجب
است، والا پس وقوع اين آيت مناسب است با بعد از ظهور وخروج براى
هلاکت سفيانى، چنانکه حديث اول به وى اشارت داشت، پس مى شود گفت:
وقوع اين آيت مصادف باشد با خروج دابة الارض، بنابراين بعيد نيست
که در رمضان دوم باشد در وقت نداى (يا اهل الحق اجتمعوا) چنانکه در
نداى ديگر ماه رمضان گذشت.
حاصل کلام اين است که ظاهر شدن صورت وبدن در برابر خورشيد چهار
احتمال دارد: يکى اينکه در رجب اول مصادف با ابتداى خروج سفيانى
باشد. دوم اين که در رجب دوم هنگام عزم حضرت بر قتال سفيانى باشد.
سوم اينکه در ماه رمضان نزديک زوال دولت منحوس او باشد. چهارم اينکه
اين آيت در هر سه وقت مکرر شود.
مخفى نماند با رکود شمس مى توان براى حديث طلوع شمس از مغرب که
حضرت باقر عليه السلام او را در شمار امور حتميه، از حتميات شمرده
معنى صحيح غير مستبعدى کرد، اگر چه در آيات خداوند هيچ استبعادى
نيست وآن اين است که چون خورشيد از وقت زوال تا هنگام عصر در وسط
آسمان توقف کند، بعد يک مرتبه در طرف مغرب نمايان شود پس طلوع شمس
از مغرب شده، نه اينکه خورشيد به جاى مشرق از مغرب طلوع کند. والله
العالم.
ديگر از آيات سماويه ظهور کفى در آسمان
حضرت صادق عليه السلام جزء امورى که از حتميات است، فرمود: (وکفى
درآيد از آسمان، از محتوم است).(29)
بيش از اين در توضيح آن از حيث وقت وخصوصيت نرسيده وآنچه از حديث
ظاهر است آن است که در سال ظهور خواهد بود وآيا با همان ظهور صورت
وبدن است يا جداگانه معلوم نيست، اگر چه ظاهر آن است که جداگانه
باشد.
از علامات حتميه قتل نفس زکيه است در ذيحجه وذکر قتل
حسنى
اين علامت از علامات قيام وخروج است نه از علامات ظهور، چه اينکه
ظهور آن حضرت از قبل تحقق يافته. حضرت صادق عليه السلام فرمود:
(بين قيام قائم وکشته شدن نفس زکيه نخواهد بود مگر پانزده شب).(30)
چون قيام حضرت در روز عاشورا است چنانکه خواهد آمد، پس قتل نفس زکيه
در بيست وپنجم ماه ذيحجه خواهد بود اگر ماه پر باشد واگر نه در
بيست وچهارم ودر چند روايت از حضرت باقر وصادق عليهما السلام حتمى
بودن او رسيده.
اما شخصيت او: حضرت باقر عليه السلام فرمود:
(نفس زکيه از اولاد حسين است).(31)
ودر حديث ديگر فرمود:
(نام او محمد بن الحسن است).(32)
واما اينکه او را نفس زکيه ناميده اند: اگر چه در وجهش حديثى نيست
اما معلوم است که از جهت علم وتقوى وورع است واما اينکه بعضى او را
حسنى توهم کرده اند نظر به روايت کافى از قلت تدبر است، بلکه تحقيق
اين است که دو سيد کشته گردند قبل از خروج قائم، يکى حسينى که به
نفس زکيه معروف است وکشته شدن او از حتميات است، وديگر حسنى ولى او
به نام ونام پدر معلوم نيست.
اما حسينى که مورد کلام است: کيفيت کشته شدن او اين است که او را
در مابين رکن ومقام ذبح خواهند کرد. چنانچه امير المؤمنين عليه
السلام وحضرت باقر عليه السلام فرمودند. ووجهش چنان است که حضرت
باقر عليه السلام فرمود:
(حضرت قائم عليه السلام به اصحاب خود مى گويد:
اى قوم، اهل مکه مرا نمى خواهند واينک من کسى را به سوى ايشان مى
فرستم تا بر ايشان اتمام حجت کنم، پس مردى از اصحاب خود را مى طلبد
وبه او مى فرمايد:
برو به سوى اهل مکه وبگو اى اهل مکه من رسولم از طرف فلان به سوى
شما واو مى گويد:
ما اهلبيت رحمت ومعدن رسالت وخلافت هستيم واز ذريه ى محمد وسلاله ى
پيغمبرانيم، ما ظلم وستم شديم ومقهور شديم وحق ما از ما گرفته شد،
از وقتى که پيغمبر صلى الله عليه واله وسلم از دنيا رحلت فرمود تا
امروز. پس اکنون ما شما را به يارى مى طلبيم پس يارى کنيد ما را،
چون آن جوان به اين سخن تکلم کند مردم بر وى جمع شوند واو را مابين
رکن ومقام ذبح کنند واو است نفس زکيه).(33)
(بقيه در کيفيت ظهور)
در روايت عمار گفت:
(کشته شدن نفس زکيه وبرادر او).(34)
پاورقى:
(1)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:456:3 ح 1015، غيبت
نعمانى: ص 177، بحار: 295:52 ب 26 ح 49.
(2)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:161:5 ح 1584، غيبت
نعمانى: ص 178 -177، بحار: 296:52 ب 26 ح 50.
(3)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:457:3 ح 1017،
بحار: 295:52 ب 26 ح 48.
(4)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:280:3 ح 814، بحار:
204:52 ب 25 ح 31.
(5)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:59:5 ح 1481، مختصر
بصائر الدرجات: ص 201 -200، بحار: 84:53 ب 29 ح 86.
(7)
غيبت نعمانى: ص 219، بحار: 365:52 ب 27 ح 145.
(8)
الزام الناصب: 2: 113 -112، تفسير نور الثقلين: 414:1 ح
447.
(9)
اثباة الهداة: 582:3 ب 32 ف 59 ح 771، بحار: 306:52 ب 26 ح
79.
(11)
دلائل الامامه: ص 472 ح 68:464، معجم احاديث الامام المهدى
عليه السلام: 207:5 ح 1632، بحار: 285:52 ب 26 ح 18.
(12)
غيبت طوسى: ص 453 ف 7 ح 459، اثباة الهداة: 514:3 ب 32 ح
353، بحار: 290:52 ب 26 ح 30.
(13)
غيبت طوسى: ص 464 ف 7 ح 479، التشريف بالمنن: ص 132 ب 121
ح 146، منتخب الاثر: ص 557 ف 6 ب 4 ح 18، بحار: 208:52 ب
25 ح 45.
(14)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:454:3 ح 1010، غيبت
نعمانى: ص 176، منتخب الاثر: ص 578 ف 6 ب 10 ح 3، بحار:
294:52 ب 26 ح 43.
(15)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:364:1 ذيل حديث
237، اختصاص: ص 208، اثباة الهداة: 557:3 ب 32 ف 33 ح 607،
بحار: 304:52 ب 26 ح 73.
(16)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:445:3 ح 999، غيبت
نعمانى: ص 178، بحار: 296:52 ب 26 ح 53.
(17)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:453:3 ح 1009، غيبت
نعمانى: ص 178، بحار: 296:52 ب 26 ح 52-51.
(18)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:281:3 ح 816، غيبت
طوسى: ص 442 ف 7 ح 434، اثباة الهداة: 728:3 ب 34 ف 6 ح
51، بحار: 212:52 ب 25 ح 62.
(19)
غيبت طوسى: ص 441 ف 7 ح 432- ص 463 ف 7 ح 479، منتخب الاثر:
ص 559 ف 6 ب 5 ح 2، عقد الدرر: ص 46 ب 4 ح (20 و)، بحار:
212:52 ب 25 ح 60.
(20)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:251:3 ح 781، غيبت
طوسى: ص 444 ف 7 ح 439، المستجاد: ص 277، کشف الغمه:
460:2، اعلام الورى: 285:2، بحار: 213:52 ب 25 ح 67.
(21)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:460:3 ح 1021،
بحار: 52: 243-242 ح 114.
(22)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:251:3 ح 780-ص 252
ح 782، کمال الدين: 655:2 ب 57 ح 25، اثباة الهداة: 738:3
ب 34 ف 9 ح 110، منتخب الاثر: ص 546 ف 6 ب 3 ح 6، بحار:
207:52 ب 25 ح 41.
(23)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:460:3 ح 1020، کمال
الدين: 655:2 ب 57 ح 28، منتخب الاثر: ص 546 ف 6 ب 3 ح 9.
(25)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:293:5 ح 1723،
ارشاد مفيد: 349:2 ب 40 ح 8، المستجاد: ص 277، تفسير صافى:
30:4، بحار: 292:52 ب 26 ح 40.
(26)
المحجة فيما نزل فى القائم الحجة عليه السلام: ص 159 ذيل
تفسير آيه چهارم سوره ى شعراء، تاويل الآيات الظاهرة: ص
348.
(27)
عقد الدرر: ص 106 ش (54 ظ).
(29)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:450:3 ح 1003 - ص
464 ح 1025، دلائل الامامة: ص 487 ح 90:486، اثباة الهداة:
736:3 ب 34 ف 9 ح 102، منتخب الاثر: ص 563 ف 6 ب 6 ح 3.
(30)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:291:3 ح 827، ارشاد
مفيد: 350:2 ب 40 ح 11، غيبت طوسى: ص 445 ف 7 ح 440، کشف
الغمة: 460:2، کمال الدين: 649:2 ب 57 ح 2، منتخب الاثر: ص
544 ف 6 ب 3 ح 2 - ص 565 ف 6 ب 6 ح 13، بحار: 203:52 ب 25
ح 30.
(31)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 21:5 ح 1452،
بحار: 237:52 ب 25 ح 105.
(32)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 175:5 ح 1601،
غيبت طوسى: ص 464 ف 7 ح 480، کمال الدين: 331:1 ب 32 ح 16،
منتخب الاثر: ص 564 ب 6 ف 6 ح 7، بحار: 191:52 ب 25 ح 24.
(33)
معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام:294:3 ح 831، بحار:
307:52 ب 26 ح 81.
(34)
التشريف بالمنن: ص 132 ب 121 ح 146، غيبت طوسى: ص 464 ف 7
ح 459، منتخب الاثر: ص 557 ف 6 ب 4 ح 18، بحار: 208:52 ب
25 ح 45.