امام مهدى از ولادت تا ظهور

سيد محمد كاظم قزوينى

- ۴۲ -


چگونگي ظهور او

پس از ترسيم نکاتي در مورد ياران خاص امام مهدي عليه السلام وبرخي صفات وامتيازات آنان، اينک به بحث از چگونگي ظهور آن گرامي باز مي گرديم....

واقعيت اين است که برخي از ياران امام مهدي عليه السلام در فرارسيدن هنگامه ي ظهور وقيام آن گرامي، خود وارد مکه مي گردند وبه جستجوي يار مي پردازند. در اوج جستجوي آنان از آن گرامي است که مردي از طرف امام عصر عليه السلام نزد آنان مي آيد واز شمار آنان جويا مي شود که آنان مي گويند: (ما حدود 40 نفر هستيم).

فرستاده ي ويژه ي امام مهدي از آنان مي پرسد: (اگر شما آن حضرت را ببينيد، چگونه خواهيد بود؟)

پاسخ مي دهند: (بخداي سوگند! اگر به ما فرمان دهد بر ضد کوهها پيکار نماييم، به همراه او چنين خواهيم نمود).

وبا اين سخن عميق، اعتقادشان به امام مهدي عليه السلام وآمادگي کامل خويش براي فداکاري در راه اجراي دستورات او را به نمايش مي نهند.

آنگاه فرستاده ي ويژه ي امام، شب آينده بسوي همان گروه مي شتابد ومي گويد: (ده نفر از شايستگان خويش را برگزينيد).

آنان برمي گزينند واو آنان را براي ديدار آن گرامي مي برد ودر شب ديگر به بقيه فرصت مي دهد تا بصورت آشکار با آن حضرت ديدار کنند.(1)

وسرانجام آن 313 نفر بر گرد وجود مبارک آن خورشيد جهان افروز، در مکه يا اطراف آن، گرد مي آيند وآنگاه که روز 25 ماه ذيحجه از راه مي رسد امام مهدي عليه السلام، بزرگمردي بنام (نفس زکيه) را -که در بخش علائم ظهور از او سخن رفت- بسوي مردم مکه مي فرستد وآنان او را ميان رکن ومقام، سر مي برند وسرش را بسوي (سفياني) در شام، گسيل مي دارند.

پس از اين رخداد است که حضرت مهدي عليه السلام در روز عاشورا در مسجدالحرام حاضر مي شود ودر مقام ابراهيم نماز مي گذارد ودر حالي که يارانش پروانه وار بر گرد او مي چرخند، نخستين خطابه ي جهاني وجاودانه ي خويش را آغاز مي کند.

نخستين سخنراني امام مهدي

روايت شده است که آن گرامي در آغاز قيام عادلانه ي جهانيش، بر ديوار خانه ي خدا تکيه مي کند وآنگاه سخنراني تاريخي وجاودانه ودگرگونساز خويش را آغاز مي نمايد.

به نظر شما خواننده ي گرامي، آن حضرت در آن سخنرانيش چه خواهد فرمود؟

بي ترديد، در آغاز سخن، پيش از هر چيز لب به ستايش خداي جهان آفرين خواهد گشود وبر پيام آور بزرگ او، حضرت محمد صلي الله عليه واله وسلم وخاندانش درود خواهد فرستاد.

آنگاه چه خواهد گفت؟

به بيان امام باقر عليه السلام گوش جان مي سپاريم تا ما را، از نخستين نطق امام مهدي عليه السلام پس از قيام وآغاز آن، آگاه سازد.

1- (... والقائم يومئذ بمکة قد أسند ظهره الي البيت الحرام مستجيرا به فينادي:

أيها الناس! انا نستنصر الله ومن أجابنا من الناس فانا أهل بيت نبيکم محمد ونحن أولي الناس بالله وبمحمد صلي الله عليه واله وسلم.

فمن حاجني في آدم فأنا أولي الناس بآدم ومن حاجني في نوح فأنا أولي بنوح ومن حاجني في ابراهيم فأنا أولي الناس بابراهيم ومن حاجني في محمد صلي الله عليه واله وسلم فأنا أولي الناس بمحمد ومن حاجني في النبيين فأنا أولي الناس بالنبيين.

أليس الله يقول في محکم کتابه: (ان الله اصطفي آدم ونوحا وآل ابراهيم وآل عمران علي العالمين ذرية بعضها من بعض والله سميع عليم).

فأنا بقية من آدم وذخيرة من نوح ومصطفي من ابراهيم وصفوة من محمد صلي الله عليه واله وسلم.

ألا فمن حاجني في کتاب الله فأنا أولي الناس بکتاب الله.

ألا ومن حاجني في سنة رسول الله فأنا أولي الناس بسنة رسول الله.

فأنشد الله من سمع کلامي اليوم، لما أبلغ الشاهد منکم الغائب.

وأسألکم بحق الله وحق رسوله وبحقي -فان لي عليکم حق القربي من رسول الله - الا أعنتمونا ومنعتمونا ممن يظلمنا، فقد أخفنا وظلمنا وطردنا من ديارنا وأبنائنا وبغي علينا ودفعنا عن حقنا وافتري أهل الباطل علينا.

فالله الله فينا، لا تخذلوا وانصرونا ينصرکم الله تعالي).(2)

يعني: آن اصلاحگر بزرگ جهاني در آغاز قيام عادلانه وسراسري خويش به فرمان خدا وياري او، در مسجدالحرام حاضر مي گردد وبر ديوار خانه ي خدا، تکيه مي کند وپس از ستايش خدا ونثار خالصانه ترين وپاکترين درودها بر پيامبر صلي الله عليه واله وسلم وخاندان پاک وپاکيزه اش جهانيان را مخاطب ساخته ومي فرمايد:

(هان اي بشريت!

جهانيان!

مردم روي زمين!

اينک ما از خداي توايا ياري مي طلبيم وتمام ايمان آورندگان به خدا وکساني را که نداي جهاني ما را پاسخ مثبت دهند، همه را، براي تحقق اهداف الهي وانساني خويش به ياري مي خوانيم وهمه را به حق وعدالت دعوت مي کنيم.

مردم! ما خاندان پيام آور شما (محمد) هستيم وشايسته ترين ونزديکترين وسزاوارترين مردم به خدا وپيام آورش.

هان اي مردم! هر کس با من در مورد آدم گفتگو کند، من نزديکترين مردم به آدم، نياي بزرگ بشريت هستم.

وهرکس در مورد نوح پيامبر، ابراهيم بت شکن ومحمد پيامبر عدالت وحريت بحث وگفتگو کند، من نزديکترين انسانها به اين پيامبران بزرگ خدا وپرچمداران قهرمان هدايت ورسالت هستم.

آيا خدا در کتاب آسمانيسش نمي فرمايد:

(ان الله اصطفي آدم ونوحا وآل ابراهيم وآل عمران علي العالمين، ذرية بعضها من بعض والله سميع عليم).(3)

يعني: خداوند آدم، نوح، خاندان ابراهيم وخاندان عمران را، بر جهانيان برتري داد، فرزنداني بودند که برخي از نسل برخي ديگر پديدار گشتند وخدا شنوا وداناست.

ومن شايسته ترين باقي مانده از فرزندان آدم وبهترين ذخيره از نوح پيامبر وبرترين برگزيده از ابراهيم وآخرين امامان راستين، از نسل محمد صلي الله عليه واله وسلم پيام آور عدالت وحريت هستم.

بهوش باشيد! هر کس در مورد کتاب خدا گفتگو نمايد وشيفته ي آن باشد من نزديکترين انسانها به کتاب آسماني هستم وهر کس در مورد سنت وروش پيام آور خدا سخن دارد، من نزديکترين وسزاوارترين فرد به سنت وروش پيامبر وعامل بدان وتحقق بخشنده ي آرمانهاي والاي قرآن وسنت هستم.

از اين رو تمامي کساني را که در سراسر گيتي، سخنان مرا مي شنوند، اينک همه را سوگند مي دهم که شما حاضران وشنوندگان، پيام مرا به آناني که غايب هستند ونمي شنوند، برسانيد.

وشما را، اي جهانيان! به شکوه وحرمت خدا وپيام آورش وبه حرمت حق خويش - که حق قرابت به پيامبر صلي الله عليه واله وسلم باشد - فراخوانده وسوگند مي دهم که ما را در راه تحقق بخشيدن به آرمانهاي والاي آسماني ياري کنيد واز ما واهداف بلند ما حمايت نموده واز آن دفاع کنيد.

در روزگاران گذشته، ستمکاران ما را به جرم دفاع از حق وعدالت مورد تهاجم وتهديد قرار دادند. ما را از شهر وديار وخانه وخاندان خويش راندند.

حقوق ما را پايمال ساختند وميان ما وحق سر رشته داري امور وتدبير شئون دنيا وآخرت جامعه -که خدا آن را به ما سپرده بود- جدايي افکندند وبر ما دروغها وبهتانها بستند.

اينک خداي را! در مورد رعايت حقوق وپذيرش آرمانها واهداف بلند ما فراموش نکنيد.

ما را در ميدان عدالت گستري وستم ستيزي تنها وامگذاريد ودست از ياري ما برنداريد، تا خدا شما را ياري کند.

2- از امام باقر عليه السلام خطبه وپيام جهاني ديگري از حضرت مهدي عليه السلام روايت شده است که اندک اختلافي در برخي از واژه هاي آن، با خطبه نخست به چشم مي خورد که اينگونه آغاز مي گردد:

(ايها الناس... من يحاجني في موسي فأنا أولي الناس بموسي).

ايها الناس... من يحاجني في عيسي فأنا أولي الناس بعيسي...).(4)

يعني، هان اي مردم! هر کس در مورد موسي آن پيامبر خدا، با من بحث وگفتگو کند، من نسبت به او از همگان سزاوارتر ونزديکترم.

هان اي مردم! هرکس درباره ي عيسي با من بحث وگفتگو نمايد من از همگان به او نزديکترم....

شرحي بر برخي واژه هاي اين پيام جهاني

پيش از بحث در مورد برخي از واژه هاي سخنراني حضرت مهدي عليه السلام نظر شما خواننده ي گرامي را به يک نکته ي ظريف جلب مي کنم وآن اينکه:

پيام مبارک آن حضرت، در سرآغاز قيام جهانيش خطاب به جامعه ي جهاني، سراسر، فرازها ومفاهيمي است که ششمين نياي گرانقدرش حضرت باقر عليه السلام -140 سال پيش از ولادت آن گرامي- از آن گزارش کرده است واين گزارش داراي هر مفهوم ومعنايي باشد در درجه ي نخست، دربردارنده ي اين پيام است که: حرکت وتوقف، رفتار وگفتار، روش واسلوب، برنامه وعملکرد آن عدالت گستر جهاني، يک رشته گفتار وعلمکرد بدون برنامه ومقدمه نيست که شرايط وموقعيتهاي گوناگون جهاني بر او تحميل نمايد، بلکه همه ي آنها اموري است که طبق برنامه ي حکيمانه اي از پيش، مشخص وبرنامه ريزي شده است.

در اين خطبه ي سازنده، همه ي رموز وجوانب بلاغت در زيباترين شکل ومحتوا، جلوه گر است ودر بردارنده ي نقاط حساس وموضوعات کم نظيري پرارجي است که جز امام راستين کسي نمي تواند آنها را ادعا نمايد.

براي نمونه:

1- پيش از هر چيز امام مهدي عليه السلام وارد مسجد الحرام مي گردد، همان مکان مقدسي که هر آن کس وارد گردد در امن وامان خواهد بود. وبدينسان مرکز حرکت عادلانه وجهاني قيام مبارکش، خانه ي خدا خواهد گشت.

2- آن حضرت تکيه به ديوار کعبه مي زند وبراي ايمني از شر اشرار ودشمنان حق وعدالت، به خانه ي خدا پناه مي برد. وانبوه انبوه مردم شيفته را که بر گردش گرد آمده اند وياران خاص آن گرامي، به شمار 313 نفر در ميان آنهاست، همه را به حضور مي پذيرد.

3- در آغاز سخن، پيام جهاني وجاودانه ي خويش را به ستايش خدا وثنا بر ذات اقدس الهي آغاز مي کند وبر پيامبر صلي الله عليه واله وسلم وخاندانش درود مي فرستد وآنگاه با صراحت وروشني، پرده ي ابهام را کنار مي زند وشخصيت والاي خويش را به همگان معرفي مي کند.

4- در برخي روايات آمده است که اولين جمله اي که بر زبان جاري مي کند اين آيه قرآن است:

(بقية الله خير لکم ان کنتم مؤمنين).(5)

وبعد مي فرمايد:

(أنا بقية الله وخليفته وحجته عليکم).(6)

يعني: هان اي مردم! من (بقية الله) و(خليفه ي خدا) و(حجت) او بر شما هستم. آن گرامي، تأويل آيه ي شريفه را يادآوري مي کند وآن را بر شخصيت والاي خويش تطبيق مي دهد، چرا که (بقية) به مفهوم (باقي مانده از چيزي) است وامام مهدي عليه السلام آخرين ذخيره ي وباقي مانده از اولياي خداست که با فضيلت ترين وبرترين انسانهاي روي زمين هستند.

نبوت ورسالت به آخرين پيامبر خدا، حضرت محمد صلي الله عليه واله وسلم پايان يافت وادامه بوسيله ي آن گرامي وامامت او پايان مي يابد وامام وپيشواي ديگري پس از او نيست.

آن حضرت، باقي مانده ي بندگان خالص وبرگزيده اي است که خداوند او را براي اصلاح بشريت انتخاب فرموده است واو، تنها باقي مانده ي بر خطه ي پيامبران وتداوم بخش راستين وحقيقي راه وروش اوصياي الهي است.

در برخي روايات آمده است که سلام ودرود گفتن بر امام مهدي عليه السلام به هنگامه ي زيارت او ويا ديدارش، بدين صورت است:

(السلام عليک يا بقيةالله في أرضه!).(7)

امام مهدي عليه السلام همان خليفه ي باقي مانده اي است که قرآن شريف به او اشاره دارد که: (اني جاعل في الأرض خليفة).(8)

واژه ي خليفه بر معاني متعددي آمده است از جمله:

1- به معناي کسي است که در کاري به جاي ديگري قرار مي گيرد ووظيفه ي او را انجام دهد.

2- به معناي امام راستين وپيشواي والايي است که برتر از او نيست.

3- به معناي بزرگترين فرمانروا، پرشکوه ترين وزمامدار است.(9)

بنابراين معاني، سخن امام عصر عليه السلام در آغاز سخنراني جاودانه وپيام تاريخيش به هنگام ظهور اين مي شود که:

(هان اي مردم! من برترين پيشوا وپراقتدارترين زمامدار جهان هستم وصاحب قدرت وشوکت ونيرويي هستم که هيچ قدرتي جز خدا به پاي آن نمي رسد).

در قرآن کريم واژه ي خليفه بسيار بکار رفته است، از جمله قرآن مي فرمايد: (ياداود! انا جعلناک خليفة في الأرض).(10)

يعني: اي داود! ما تو را در روي زمين جانشيني ساختيم وتو را به عنوان خليفه ي خويش برگزيديم تا امور بندگان ما را از جانب ما تدبير نمايي وشئون گوناگون زندگي فردي واجتماعي آنان را اداره کني.

ونيز گفته شده است معناي آيه ي شريف اين است که:

(ما تو را جانشين پيام آوران پيشين قرار داديم تا بشريت را به توحيدگرايي وتقواپيشگي فراخواني ومقررات زندگي ساز دين خدا را به بندگانش بيان کني).

و امام مهدي عليه السلام نيز خليفه ي خدا به مفهوم حقيقي وجامع کلمه است وهمه ي معاني واژه خليفه را داراست. خداوند او را جانشين پيامبر قرار داده واو را برگزيده ي خداست نه برگزيده ي مردم.

خدا او را به خلافت انتخاب نموده واز او خواسته است که براي هدايت انسانها به دين صحيح وسالم آسماني واداره ي امور بلاد وعباد واصلاح بشريت وفراهم آوردن تمامي وسايل وامکانات نيکي ونيکبختي بشر، قيام کند وجهان را سرشار از امکانات ووسايل مادي ومعنوي براي سعادت بشريت سازد.

5- (وحجته عليکم!)

واژه (حجة) که امام عصر عليه السلام خود را (حجت خدا) معرفي مي کند، به مفهوم فرد يا چيزي است که بدان استدلال واتمام حجت مي گردد، از اين رو امام براستي حجت خداست چرا که خداوند بوسيله امام راستين، بر بندگانش اتمام حجت مي کند.

اميرمؤمنان عليه السلام در اين مورد مي فرمايد:

(اللهم بلي! لا تخلوا الأرض من قائم لله بحجته، اما ظاهرا مشهورا أو خائفا مغمورا، لئلا تبطل حجج الله وبيناته...).(11)

يعني: آري! هرگز روي زمين، از وجود گرانمايه اي که براي خدا به حجت الهي قيام کند، خالي نمي ماند خواه ظاهر وآشکار ويا ترسان ونهان تا دلايل الهي ونشانه هاي روشن او باطل نگردد....

6- ونيز امام عصر عليه السلام در خطبه اش مي فرمايد:

(انا نستنصر الله ومن أجابنا من الناس...).

آن گرامي با اين جمله، نخست از سرچشمه ي قدرتها، آفريدگار جهان، ياري مي طلبد، از همو که همه چيز بدست با کفايت اوست واوست که بر هر چيزي تواناست وآنگاه از مردم مي خواهد که او را در رسيدن به اهداف وآرمانهاي بلند وانسانيش ياري کنند.

7- آنگاه به اموري که اطاعت او را براي همه بشريت واجب مي سازد، مي پردازد ومي فرمايد:

(انا أهل بيت نيبکم محمد صلي الله عليه واله وسلم ونحن أولي الناس بالله وبمحمد صلي الله عليه واله وسلم).

بدينوسيله، شدت پيوند خويش به پيام آورر خدا را، خاطر نشان مي سازد واين نکته را که او از خاندان پيامبر صلي الله عليه واله وسلم است، همان خانداني که خداند آنها را از همه ي پليديهاي ظاهر وباطن ومادي ومعنوي پاک وپاکيزه ساخته وآنگونه که مي بايد آنان را تطهير فرموده است، همان خانداني که پيامبر خدا صلي الله عليه واله وسلم آنان را برابر وهم وزن قرآن شريف قرار داده وفرمود:

(اني تارک فيکم الثقلين کتاب الله وعترتي اهل بيتي وانکم لن تضلوا ما أن تمسکتم بهما وانهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض).(12)

يعني، هان اي مردم! من از ميان شما مي روم ودو چيز گرانمايه در ميان جامعه ي شما مي گذارم: يکي قرآن وديگري عترت وخاندانم.

شما مردم تا هنگامي که بدين دو مشعل هدايت ووسيله ي نجات تمسک جوييد گمراه نخواهيد گشت وبدانيد که اين دو، هرگز از هم جدايي پذير نيستند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.

8- امام مهدي عليه السلام نزديکترين جهانيان به آفريدگار هستي است، چرا که تمامي وسايل قرب ونزديک شدن به خدا بطور کامل براي او فراهم است، او از سويي حجت خدا در زمين است واز دگرسو برترين عبادت کنندگان وپرواپيشگان در پيشگاه خدا وعزيزترين وپرشرافت ترين وگرانمايه ترين انسانهاي عصر خويش در بارگاه خداست.

9- آن حضرت نزديکترين انسانها به پيامبر گرانقدر اسلام صلي الله عليه واله وسلم ومحبوب ترينها نزد اوست؛ چرا که او، جانشين، وصي ووارث او وبرترين، بهترين وبيشترين پيروي از او در رفتار وعمل دارد، قرآن شريف مي فرمايد:

(ان اولي الناس بابراهيم للذين اتبعوه وهذا النبي والذين آمنوا والله ولي المؤمين).(13)

يعين: بي ترديد نزديکترين مردم به ابراهيم، کساني هستند که او را پيروي نمايند واين پيامبر وکساني که ايمان آورده اند وخداوند سر رشته دار ودوست ايمان آورندگان است.

بدينسان، قرآن شريف روشن مي کند که اينان کساني هستند که حق دارند بگويند: (ما بر دين وراه ورسم توحيدي ابراهيم هستيم).

واميرمؤمنان عليه السلام مي فرمايد:

(ان أولي الناس بالأنبياء أعلمهم بما جاؤا به).(14)

يعني: بي ترديد نزديکترين مردم به پيام آوران خدا، داناترينشان به مقررات وبرنامه ها وتعاليم آسماني آنهاست.

با اين آيه ي شريفه وروايت از اميرمؤمنان عليه السلام معنا ومفهوم سخن امام مهدي عليه السلام در مورد اولويتش به پيامبران خدا از آدم گرفته تا نوح، ابراهيم، موسي، عيسي، محمد عليهم السلام وديگر پيام آوران خدا، روشن مي شود.

سپس آن گرامي به اين آيه ي شريفه بر حقانيت خود استدلال مي کند ومي فرمايد:

(ان الله اصطفي آدم ونوحا وآل ابراهيم وآل عمران علي العاليمن ذرية بعضها من بعض والله سميع عليم).(15)

يعني: خداوند، آدم، نوح، خاندان ابراهيم وعمران را بر جهانيان برتري داد، فرزنداني بودند از نسل برخي ديگر وخدا شنوا وداناست.

منظور از استدلال به اين آيه ي شريفه، استشهاد به کلمه ي (وآل ابراهيم) است، چرا که منظور از آل ابراهيم کساني هستند که خداوند آنان را از نسل ابراهيم به مقام والاي پيامبري برگزيد. آنان پيامبران بزرگي هستند که از نسل ابراهيم اند وخاندان پيامبر گرامي از نسل ابراهيم مي باشند.

واژه (اصطفاء) از (صفوه) مشتق شده است واين نيکوترين وبهترين گفتار است، چرا که (صافي) به مفهوم پاک وپاکيزه از شائبه تيرگي، در پديده ها وديدنيهاست وخداوند خلوص وپاکي اين بندگان برگزيده واين اهل بيت پاک وپاکيزه را از هر تباهي وآلودگي به پاکي وخلوص از هر نوع آلودگي وپليدي وتيرگي مثال زده است.

اين واقعيت نيز روشن است که پيامبران، همگي از آدم گرفته تا آخرين پيام آوران خدا حضرت محمد صلي الله عليه واله وسلم بر راه ورسم واحدي هستند که آن خط وراه ورسم، همان خط اسلام وايمان وتوحيدگرايي واطاعت از خداست.

در قرآن کريم همه ي پيامبران به اين واقعيت پاي فشرده اند که همگي در يک خط گام سپرده اند که همان اسلام است، براي نمونه:

1- (ومن يرغب عن ملة ابراهيم الا من سفه نفسه ولقد اصطفيناه في الدنيا وانه في الأخرة لمن الصالحين، اذ قال له ربه: اسلم، قال: اسلمت لرب العالمين، ووصي بها ابراهيم بنيه ويعقوب: يا بني ان الله اصطفي لکم الدين فلا تموتن الا وأنتم مسلمون، أم کنتم شهداء اذ حضر يعقوب الموت، اذا قال لبنيه: ما تعبدون من بعدي؟ قالوا: نعبد الهک واله آبائک ابراهيم واسماعيل واسحاق، الها واحدا ونحن له مسلمون).(16)

يعني: وکيست که از آيين ابراهيم روي گرداند جز آن کس که خويشتن را تباه کند؟ وبراستي که او را در دنيا برگزيديم واو در سراي آخرت از شايستگان است. هنگامي که پروردگارش به او گفت: (اسلام بياور!)

او گفت: (براي پروردگار جهانيان اسلام آوردم).

2- (قل آمنا بالله وما انزل علينا وما انزل علي ابراهيم واسماعيل واسحاق ويعقوب والأسباط وما اوتي موسي وعيسي والنبيون من ربهم، لا نفرق بين احد منهم ونحن له مسلمون).(17)

يعني: بگو به خدا وآنچه بر ما وابراهيم واسماعيل واسحاق ويعقوب وفرزندان او ونيز آنچه بر موسي وعيسي وديگر پيام آوران خدا از جانب پروردگارشان فروفرستاده شده است ايمان آورديم، ميان هيچ يک از آنان فرقي نمي نهيم وهمه فرمانبردار او هستيم.

3- واز زبان نوح پيامبر عليه السلام ترسيم مي کند که:

(فان توليتم فما سألتکم من أجر، ان أجري الا علي الله وأمرت أن أکون من المسلمين).(18)

يعني: واگر روي برتافتيد، من از شما هيچ پاداشي نخواسته ام، چرا که پاداش من بر خداست ومن فرمان يافته ام که از تسليم شدگان در برابر حق باشم.

4- واز زبان يوسف عليه السلام مي فرمايد:

(توفني مسلما..).(19)

يعني: مرا مسلمان بميران....

5- واز زبان ابراهيم واسماعيل آورده است که:

(ربنا واجعلنا لک ومن ذريتنا امة مسلمة لک...).(20)

يعني: پروردگارا! ما را فرمانبردار خويش ساز وفرزندان ما را....

روشن است که اسلام مورد نظر در اين آيات، همان ايمان به خدا وتوحيدگرايي ويکتاپرستي وپيروي کامل از مقررات واحکام خدا وخط پيامبران وپيروي از آنان است وبي ترديد امام مهدي عليه السلام نزديکترين بندگان خدا به اين خط نجات بخش است.

10- آن گرانمايه عصرها ونسلها در خطبه اش مي فرمايد: (فأنا بقية من آدم). توضيح اين جمله در فراز (انا بقية الله) در آغاز خطبه گذشت.

11- اما بيان آن حضرت که فرمود: (وذخيرة من نوح).

شايد منظور از (ذخيره) در اينجا اين باشد که: نوح پيامبر، همان قهرمان بزرگي است که کره ي زمين را از وجود کافران وشرک گرايان وجنايات آنان پاک کرد، آنگاه که نيايشگران به بارگاه خدا گفت:

(رب لا تذر علي الأرض من الکافرين ديارا).(21)

يعني: پروردگارا! دياري از کافران را بر روي زمين وامگذار....

وخداوند دعاي خالصانه ي او را به هدف اجابت رساند وهمه ي گناهکاران را به امواج خروشان آبها سپرد وتنها ايمان آورندگان به خدا را که در کشتي نوح وبه همراه او بودند، نجات داد.

پس از نوح عليه السلام براي ديگر پيامبران وجانشينان آنان زمينه وفرصتي فراهم نيامد تا زمين را از وجود ظالمان وکافران تطهير کنند، اما امام مهدي عليه السلام قهرمان بي نظيري است که به کار بزرگ اصلاح زمين وزمان، بطور کامل وهمه جانبه، قيام مي کند واين زماني است که اسلام، سراسر گيتي را مي گيرد ودر سراسر زمين، جز اسلام ومسلمانان، زندگي نمي کنند، چرا که ديگر جامعه ها وملتها -سرانجام با رشد عقلي وفکري وفرهنگي که با قيام آن حضرت نصيب بشريت مي گردد- راه خداپسندانه را برمي گزينند وبيدادگراني که سد راه هدايت مردم باشند، نابود واز سر راه برداشته مي شوند ودر نتيجه، بر روي زمين، جز آيين پاک توحيدي حکومت نمي کند وآنگاه است که اسلام، دلهاي بشريت را نورباران وانديشه ها وعملکرد آنان را اصلاح مي کند.

12- امام مهدي عليه السلام خطابه ي خويش را ادامه مي دهد وبا معرفي بيشتر خود مي فرمايد:

(ألا فمن حاجني في کتاب الله فأنا أولي الناس بکتاب الله).(22)

يعني: هان اي مردم! کسي که در مورد قرآن کريم با من بحث وگفتگو نمايد، من بهترين مردم ونزديکترينشان به قرآن شريف هستم، چرا که من داناترين مردم به مفاهيم ومعارف قرآن شريف، عارفترين انسانها به تفسير وتأويل، ناسخ ومنسوخ، محکم ومتشابه، عام وخاص، حلال وحرام، واجب ومستحب، رموز واسرار، شگفتيها ونکات، پند ومثلهاي و... کتاب آسماني هستم.

به يک کلام: آن گرامي، قرآن را همانگونه که از جانب خدا بر قلب مصفاي پيامبر صلي الله عليه واله وسلم فرود آمده است، بدون ذره اي کم وکاست، دانا وآگاه است وهيچ نيازي به ديدگاههاي مفسران وقرائتهاي گوناگون يا مسايل ديگر ندارد، چرا که آن حضرت آنچه را خدا اراده فرموده ودر آيات آسمانيش گنجانيده، همه را مي داند.

آيا نه اين است که تفاسير وقرائتها با همه ناسازگار ومنظور ومقصود فروفرستنده ي آن، در بسياري از آيات نامشخص است؟

چه کسي مي تواند بطور قطع، تفسير صحيح ومطابق با واقع آيات قرآن را بداند ويا قرائت صحيح ودرستي را که از جانب خدا نازل شده است، درک کند؟

تنها اوست که اينها را مي داند، چرا که او امام معصوم است وبايد هم اينگونه باشد... وگرنه امام معصوم وراستين نيست.

به همين جهت است که اميرمؤمنان عليه السلام مي فرمود:

(سلوني قبل أن تفقدوني، فوالذي فلق الحبة وبرأ النسمة لو سألتموني عن آية آية، لأخبرتکم بوقت نزولها وفيم نزلت وأنبأتکم بناسخها من منسوخها وخاصها من عامها ومحکمها من متشهابهها ومکيها من مدنيها...).(23)

يعني: هان اي مردم! پيش از اينکه مرا از دست بدهيد هر چه مي خواهيد بپرسيد، بخدايي که دانه را شکافت وانسان را آفريد، اگر از آيه آيه ي قرآن شريف بپرسيد من شما را از هنگامه ي نزول، مورد فرود، ناسخ ومنسوخ، عام وخاص ومحکم ومتشابه آن، باخبر مي سازم وبه شما خواهم گفت که کدامين آيه در مکه وکدامين آيه در مدينه، فرود آمده است....

(اصبغ بن نباته) آوره است که: هنگامي که اميرالمؤمنان عليه السلام وارد کوفه شد، چهل بامداد در نماز جماعت سوره مبارکه ي (اعلي) را قرائت کرد، برخي از منافقان گفتند: (اميرمؤمنان گويي سوره ي ديگري از قرآن را بخوبي اين سوره نمي تواند بخواند).

اين بهانه جويي به گوش اميرمؤمنان عليه السلام رسيد وفرمود:

(ويلهم!! اني لأعرف ناسخه ومنسوخه ومحکمه ومتشابهه وفصله من وصله وحروفه من معانيه. والله ما حرف نزل علي محمد صلي الله عليه واله وسلم الا وأنا أعرف فيمن أنزل وفي أي يوم نزل وفي أي موضع...).(24)

يعني: واي بر آنان! من ناسخ ومنسوخ، محکم ومتشابه، فصل ووصل، واژه ها ومفاهيم ومعارف آن را آن گونه که فرود آمده است، مي دانم.

بخداي سوگند! هيچ حرفي بر محمد صلي الله عليه واله وسلم فرود نيامد جز اينکه من آن را بخوبي شناختم که در مورد چه کسي فرو فرستاده شده، کدامين روز فرود آمده ودر چه موقعيت وموضعي نازل گرديده است....

13- امام مهدي عليه السلام پيام خويش را ادامه داده ومي فرمايد:

(الأ ومن حاجني في سنة رسول الله فأنا أولي الناس بسنة رسول الله صلي الله عليه واله وسلم).

يعني: بهوش باشيد که اگر کسي بخواهد در مورد سيره وسنت پيامبر با من مجادله نمايد، واقعيت اين است که من به روش وشيوه ي صحيح پيامبر واحياي راه ورسم زندگيساز او از همگان آگاهتر وداناتر ودر ميدان عمل بدان عاملتر وپايبندتر هستم.

راستي، بخداي سوگند که بيشتر سنت پيامبر صلي الله عليه واله وسلم تغيير نموده وبخش مهمي از آن، دگرگون شده ودر ميان برخي مسلمانان کم وزياد گشته است.

شما محققانه ومنصفانه از وضو آغاز کنيد وتا اذان، نماز، روزه، زکات، حج وديگر امور عبادي را بنگريد.

به قوانين وامور شخصي وفردي، از نکاح وطلاق گرفته تا ساير معاملات وعقود وحدود وديات، همه را به دقت مورد نگرش قرار دهيد تا اين سخن روشن شود.

پاورقى:‌


(1)غيبت نعماني، باب 30، ص 182 وعقدالدرر، ص 134، باب 5. روايت از امام باقر عليه السلام است که ما پاره اي از توضيحات بر آن افزوده ايم. (مؤلف).

(2) غيبت نعماني، ص 279، باب 14، روايت 67، بحارالانوار، ج 52، ص 239 ومعجم احاديث الامام المهدي عليه السلام، ج 4، ص 43 از منابع متعدد.

(3) سوره آل عمران، آيه 33 و34.

(4) بحارالانوار، ج 52، ص 315.

(5) سوره هود، آيه 86.

(6) الفصول المهمه، ابن صباغ مالکي، فصل 12، ص 303، بحارالانوار، ج 52، ص 192 ومعجم احاديث الامام المهدي عليه السلام، ج 3، ص 493.

(7) اکمال الدين، ج 1، ص 653، باب 57 ومعجم احاديث الامام المهدي عليه السلام، ج 3، ص 493 وج 5، ص 175.

(8) سوره بقره، آيه 30.

(9) مجمع البحرين، واژه خليفه.

(10) سوره ص، آيه 26.

(11) نهج البلاغه، قصار 147.

(12) رجوع شود به: صحيح ترمذي، منج 5، ص 329، ح 3876، چاپ دارالفکر وج 2، ص 308، چاپ بولاق مصر، نظم درر المسلمين، ص 231، الدرالمنثور، ج 6، ص 7 و306، ذخائرالعقبي، ص 16، الصواعق المحرقة، صث 147 و226 چاپ المحمدية وص 89، چاپ ميمنة مصر، المعجم الصغير، طبراني، ج 1، ص 135، اسدالغابة، ج 2، ص 12، تفسير ابن کثير، ج 4، ص 113، کنزالعمال، ج 1، ص 15، الفتح الکبير نبهاني، ج 1، ص 451، تفسيرالخازن، ج 1، ص 4، مصابيح السنة بغوي، ص 206، چاپ الخيرية مصر وج 2، ص 279، چاپ محمد علي صبيح وجامع الاصول ابن الاثير، ج 1، ص 187، ح 66.

(13) سوره آل عمران، آيه 68.

(14) مجمع البيان، ج 2، ص 458، ذيل آيه ي 68 سوره ي آل عمران.

(15) سوره آل عمران، آيه 33.

(16) سوره بقره، آيه 133-130.

(17) سوره آل عمران، آيه 84.

(18) سوره يونس، آيه 72.

(19) سوره يوسف، آيه 101.

(20) سوره بقره، آيه 128.

(21) سوره نوح، آيه 26.

(22) معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام ج 5، ص 24.

(23) بحارالانوار، ج 40، ص 1563، باب 93 ومعجم احاديث الامام المهدي عليه السلام، ج 3، ص 133.

(24) بحارالانوار، ج 40، ص 138، باب 93 وبصائرالدرجات، ج 3، ص 155.