2. احاديثى كه
بدين معنا تصريح كرده اند:
الف - ((مهدى از فرزندان عمويم عباس است))
سيوطى آن را ((ضعيف)) شمرده است.(178)
مناوى شافعى مى نويسد:
دارقطنى اين حديث را الافراد روايت كرده و ابن جوزى درباره آن گفته است:
((در سند اين حديث محمد بن وليد مقرى قرار دارد كه ابن عدى
در شاءن او آورده است.
وى احاديث را جعل مى كند و به يكديگر متصل مى سازد و از آن ها مى دزدد و سندها و
متون روايات را تحريف و متبدل مى سازد.))
ابن اءبى معشر درباره او مى گويد:
((او كذاب است.))
و سمهودى درباره حديث مزبور چنين اظهار نظر كرده است:
((حديث قبلى و حديث بعدى از آن صحيح ترند و اين حديث معتبر
نيست. چون در طريق آن محمد بن وليد قرار دارد كه وضّاع و جعل كننده حديث است.))(179)
سيوطى، ابن حجر در الصواعق، صبان و ابو الفيض آن را ضعيف شمرده اند و سخنان متعددى
بيان كرده اند كه به روشنى دلالت بر مجعول بودن آن مى كند.(180)
ب - ((مردى از فرزندان عباس قيام خواهد كرد))
ابن وردى اين حديث را به صورت مرسله از ابن عمر نقل كرده كه موقوف عليه است
(181) و افزون بر آن كه مرسله بودن اين حديث، حجيتش را زير سؤال مى
برد، در آن به نام مهدى نيز تصريح نشده است. بنابراين، بهتر است به همان احاديث قسم
اول كه مجمل بودند، ملحق گردد، هر چند كه اسم عباس صريحا در آن به چشم مى خورد.
ج - حديث ابن عباس كه سخن رسول خدا خطاب به عمويشان عباس را چنين روايت كرده است:
خداوند اسلام را با من آغاز كرد و با پسرى از فرزندان تو پايان بخشيد و او همان كسى
است كه عيسى بن مريم به او اقتدا خواهد كرد.
اين حديث را خطيب بغدادى نقل كرده است و البته در سند آن محمد بن مخلد به چشم مى
خورد.(182)
ذهبى در مورد وى مى نويسد:
آن را از محمد بن مخلد عطار روايت كرده، او سبب عدم سلامت اين حديث است و عجيب است
كه خطيب در تاريخ خود آن را حكايت كرده، ولى ضعيف نشمرده است و گويا سكوت او در
توصيف اين شخص به جهت رسوايى آشكار حال وى بوده است.(183)
د - حديث ام الفضل از رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم)؛
اى عباس! هنگامى كه سال يكصد و سى و پنج فرا رسد، آن سال به تو و فرزندانت - از
جمله سفّاح و منصور و مهدى - تعلق خواهد داشت.
اين حديث را خطيب و ابن عساكر نيز از ام الفضل نقل كرده اند.(184)
ذهبى درباره اين حديث مى گويد:
در سند اين حديث احمد بن راشد هلالى قرار دارد كه وى از سعيد بن خيثم خبر باطلى را
از روايت خيثم از طريق حنظلة نقل كرده است... احمد بن راشد كسى است كه اين حديث را
از روى نادانى جعل كرده است.(185)
ذهبى با اين سخن خود، به نادانى احمد بن راشد در جعل اين حديث اشاره كرده است. چون
حكومت عباسيان، سنه 135 هجرى آغاز نشد، بلكه در سال 132 هجرى اتفاق افتاد و اين
نشانه بى اطلاعى جاعل حديث نسبت به زمان آغاز حكمرانى عباسيان است.
ه - نظير همين روايت، حديثى است كه سيوطى از ابن عباس نقل مى كند و مى گويد:
اين حديث مجعول است و متهم به جعل آن ((غلابى))
است
(186) و ابن كثير آن را به نقل از ضحاك از ابن عباس روايت كرده و مى
گويد: ((اين طريقه، اسناد ضعيفى است. زيرا ضحاك به طريق صحيح
چيزى از ابن عباس نشنيده است. بنابراين، حديث مذكور منقطع است.))(187)
همان گونه كه حاكم از طريق ديگرى كه در آن اسماعيل بن ابراهيم مهاجر واقع گشته،
حديث مزبور را نقل كرده است
(188) و ابوالفيض از ذهبى حكايت مى كند كه اسماعيل از كسانى است كه
علما بر ضعفشان اجماع دارند.(189)
اين پنج دسته از روايات همان احاديثى است كه سبب انحراف برخى از افراد شده و چنين
پنداشته اند كه اين ها مانعى جدى در راه تشخيص نَسب امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه
الشريف) شمرده مى شود، در حالى كه نتيجه صحيح بررسى احاديث مربوط به نسب امام مهدى
(عليه السلام) اين است كه آن حضرت از فرزندان ابوطالب است. چون احاديث فرزند عباس
بودن ايشان، جعلى است و احاديث ((پرچم هاى سياه))
نيز هيچ گونه تعارضى با نتيجه پيش گفته ندارد. در آينده نيز احاديث ديگرى نقل مى
كنيم كه به شكل قطعى و جزمى، احتمال فرزند عباس بودن امام مهدى (عليه السلام) را
منتفى مى سازد.
مهدى از فرزندان على است
از آنجا كه جناب ابوطالب بيش از يك پسر داشته است، احاديثى وارد شده كه
منظور از ((فرزند ابوطالب بودن امام مهدى عليه السلام))
را مشخص و اين اطلاق را مقيد كرده است و مهدى (عليه السلام) را مشخصا از فرزندان
حضرت على بن ابى طالب (عليه السلام) شمرده است. در اين زمينه، اخبارى به ما رسيده
است، يكى از آن ها فرمايش امام على (عليه السلام) درباره امام مهدى (عليه السلام)
است؛ ((او مردى از نسل من است.))(190)
بر كسى پوشيده نيست كه اميرالمومنين (عليه السلام) داراى بيش از يك پسر بوده، پس،
باز هم باز شناختن دقيق امام مهدى (عليه السلام) بر اساس اين كه صرفا بدانيم ايشان
از فرزندان حضرت على بن ابيطالب (عليه السلام) است، ممكن نيست.
اين مشكل قابل حل است. چون در احاديث متواترى كه به صحتشان تصريح شده و در باب نسب
امام مهدى (عليه السلام) ذكر شده است، گاه امام مهدى از ((اهل
بيت)) و گاه از ((عترت))
و گاه از ((نسل رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم)))
به شمار آمده است. شكى نيست كه ((اهل بيت))
و ((عترت)) و ((فرزندان
نبى اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم))) منحصر در اولاد
اميرالمومنين (عليه السلام) و فاطمه زهرا (سلام الله عليها) هستند. براى نمونه برخى
از اين روايات را ذكر مى كنيم:
احاديث مهدى از اهل بيت است
1. روزگاران به انجام نخواهد رسيد و دنيا پايان نخواهد يافت، تا آن كه مردى
از اهل بيت من كه اسمش نظير اسم من است، بر عرب حكومت كند.
اين حديث را احمد از چند طريق از ابن مسعود نقل كرده، همچنين ابوداود و طبرانى آن
را روايت كرده اند و ترمذى و كنجى شافعى آن را ((صحيح))
و بغوى آن را ((حسن)) شمرده اند.(191)
2. اگر بيش از يك روز از عمر دنيا باقى نمانده باشد، خداوند در آن روز مردى از اهل
البيت را مبعوث خواهد كرد كه زمين را پر از قسط و عدل كند، آن چنان كه پر از ظلم و
جور شده است.
اين حديث همان خبر مروىّ از على بن ابى طالب (عليه السلام) از حضرت رسول اكرم (صلى
الله عليه و آله و سلم) است كه احمد در مسند و ابن اءبى شيبة و ابوداود و بيهقى آن
را نقل كرده اند و طبرسى به اجماع مسلمانان - از شيعه و سنى - بر روايت آن، اشاره
كرده است.(192)
و ابوالفيض غمارى درباره آن مى گويد: بدون شك اين حديث، صحيح است.(193)
3. قيامت فرا نخواهد رسيد، مگر اين كه مردى از خاندان من و هم اسم من ظهور كند.
اين حديث را ابن مسعود از حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) روايت كرده
است و نيز احمد و ترمذى و طبرانى به چند طريق از ابن مسعود نقل كرده اند. همچنين
كنجى و شيخ طوسى آن را نقل نموده و صحيح شمرده اند و ابويعلى موصلى نيز از طريق ابو
هريرة به نقل آن پرداخته است.(194)
سيوطى نيز در الدر المنثور مى گويد:
ترمذى اين حديث را از ابو هريرة نقل كرده و آن را صحيح شمرده است.(195)
4. مهدى (عليه السلام) از ما اهل البيت است كه داراى بينى كشيده و پيشانى فراخ و بى
موست، زمين را از قسط و عدل خواهد آكند، آن چنان كه از ظلم و ستم پر خواهد گشت.
اين حديث را عبدالرزاق از ابو سعيد خدرى از رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم)
نقل كرده و حاكم آن را بر اساس شرط مورد نظر مسلم ((صحيح))
دانسته است و اربلى نيز آن را در كشف الغمة روايت كرده است.(196)
احاديث مهدى از عترت است
احاديث زيادى بدين مضمون وارد شده است؟ آنها اشاره مى كنيم؛ ابو سعيد خدرى
از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) چنين نقل مى كند:
پيش از آن كه روز قيامت فرا برسد، زمين از ظلم و ستم لبريز خواهد شد، آنگاه مردى از
عترت من يا اهل بيت من (ترديد از راوى است) آن را از قسط و عدل پر خواهد ساخت، آن
چنان كه مملو از ظلم و دشمنى شده است.
احمد، ابن حبان و حاكم آن را روايت كرده اند و حاكم بنا بر شروط شيخين - بخارى و
مسلم - آن را صحيح دانسته است و نيز صافى در منتخب الاءثر به نقل آن پرداخته است
(197) و ابوالفيض غمارى شافعى پس از بررسى تفصيلى طرق اين حديث و
احوال راويان آن، چنين مى گويد:
اين حديث چنانكه حاكم گفته است، بر اساس شروط شيخين، صحيح است.(198)
احاديث مهدى از فرزندان نبى است
از جمله اين احاديث، روايت ابو سعيد خدرى از رسول اكرم (صلى الله عليه و آله
و سلم) است كه حضرت فرمودند:
مهدى - كه گشاده پيشانى و كشيده بينى است - از من است و زمين را از عدل و داد پر
خواهد كرد، هم چنان كه از ظلم و ستم لبريز خواهد شد، و هفت سال حكومت خواهد كرد.
اين حديث را حاكم بنا بر شرط مسلم صحيح شمرده است و نيز كنجى شافعى، سيوطى، شيخ
منصور على ناصف و ابوالفيض آن را صحيح تلقى كرده اند(199)
و بغوى و ابن قيم آن را ((حسن)) مى
دانند(200)
و ابوداود، عبدالرزاق و خطابى در معالم السنن در ميان اهل سنت و سيدبن طاووس و ابن
بطريق
(201) در ميان شيعه، اين حديث را از ابو سعيد نقل كرده اند.
همچنين از جمله اين روايات، حديث اميرالمومنين (عليه السلام) از رسول خدا (صلى الله
عليه و آله و سلم) است كه فرمود:
مهدى از فرزندان من است كه غيبت خواهد كرد و در غياب او امت ها گمراه خواهند شد؛ او
ميراث انبيا را باز خواهد آورد و زمين از عدل و داد پر خواهد كرد، همچنان كه از ظلم
و ستم پر شده است.
اين حديث را شيخ صدوق نيز حكايت كرده است و جوينى شافعى و قندوزى حنفى بدان استدلال
كرده اند.(202)
بدين ترتيب، روشن شد كه مهدى (عليه السلام) فرزند امام على بن ابيطالب (عليه
السلام) و از نسل همسر اولشان يعنى حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) است. و اين
واقعيتى است كه در روايات ذيل مورد تصريح واقع شده است.
مهدى از فرزندان فاطمه است
در روايت ام سلمه از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آمده است:
مهدى حق، و از فرزندان فاطمه است.
اين حديث را ابوداود، ابن ماجة، طبرانى و حاكم به دو طريق از ام سلمه روايت كرده
اند و 4 تن از علماى اهل سنت اين حديث را از صحيح مسلم نقل كرده اند(203)
و ديگران نيز به صحت و دقت اسناد آن اذعان دارند، بالاتر از اين، عده اى نيز صراحتا
حكم به تواتر آن كرده اند.(204)
نعيم بن حماد با سند خود از امام على (عليه السلام) چنين روايت مى كند:
مهدى مردى از ما و فرزند فاطمه (سلام الله عليها) است.(205)
هم چنان كه از زُهرى
(206) و كعبى
(207) نيز نقل كرده كه:
مهدى از فرزندان فاطمه (سلام الله عليها) است.
نكته شايان توجه اين كه: حديثى از قتادة نقل شده كه در بردارنده مضمون اغلب روايات
گذشته است. قتادة مى گويد:
از سعيد پرسيدم: آيا مهدى حق است؟ گفت: آرى او حق است. پرسيدم: از كدامين طايفه و
قبيله است؟ گفت: از قريش. پرسيدم: از كدام تيره قريشان ؟ جواب داد: از بنى هاشم.
سؤال كردم: از كدام دسته هاشميان؟ گفت: از فرزندان عبدالمطلب. پرسيدم: از كدام
فرزند وى؟ جواب داد: از اولاد فاطمه (سلام الله عليها).))(208)
با اين كه به جواب سؤال ((چه كسى همان مهدى موعود است؟))
بسيار نزديك شده ايم، ولى هنوز بر سر راه تشخيص شخص مهدى موعود با مانع روبرو
هستيم. چون واضح است اين تبارنامه فاطمى به نوادگان رسول خدا حسن و حسين عليهما
السلام ختم مى شود. بنابراين، ما در مقابل سه احتمال قرار داديم:
1. مهدى از فرزندان امام حسن (عليه السلام) باشد.
2. مهدى از فرزندان امام حسين (عليه السلام) باشد.
3. مهدى از اولاد حسنين عليهما السلام - هر دو - باشد.
در اين ميان، احتمال سوم نيازمند ردّ يا قبول مستقلى، بيش از بررسى روايات دو
احتمال نخست نيست؛ اما فرض احتمال چهارم - يعنى اينكه از غير فرزندان حسنين عليهما
السلام باشد - از اساس باطل و غير معقول است، به جهت تواتر اخبار صحيح كه بر فرزند
فاطمه (سلام الله عليها) و از اهل البيت عليهما بودن مهدى دلالت مى كنند.
بنابراين، بايد ادله اثبات دو احتمال اول را بررسى كرد؛ ليكن پيشاپيش توجه به اين
نكته ضرورى است كه چنانچه كذب و بطلان ادله احتمال اول ثابت گردد، نيازى به بررسى
ادله و شواهد احتمال دوم نخواهيم داشت. زيرا پس از بطلان تمامى احتمالات ديگر، تنها
امكان صدق اين احتمال باقى مى ماند كه ضرورتا اثبات خواهد شد. از اين رو، تلاش خود
را بر ارزشيابى و بررسى مدارك و شواهد احتمال اول متمركز مى كنيم.
مهدى از فرزندان امام حسن (عليه
السلام)
در كتب روايى اهل سنت حديثى نيافتيم كه بر فرزند امام حسن بودن مهدى موعود
(عليه السلام) دلالت كند، مگر يك روايت و شايد بتوان گفت كه در تمام ميراث منقول
اسلامى، حديثى جز همين يك روايت در اين خصوص وجود ندارد. خبرى كه ابوداود سجستانى
آن را نقل كرده است؛ هارون بن مغيرة از عمربن اءبى قيس از شعيب بن خالد از ابو
اسحاق روايت مى كند كه:
على رضى الله عنه به فرزند خود حسن نگريسته و فرمود: اين پسرم آقا و سرور است، هم
چنان كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) او را اين گونه ناميد و از نسل او
فرزندى ظهور خواهد كرد، همنام با پيامبرتان كه در خُلق و خوى شبيه اوست، ولى در
خَلق (چهره و اندام) شبيه او نيست.)) سپس عدالت گسترى وى
را حكايت كرد.(209)
بطلان اين حديث از هفت جهت
محققى كه سند و متن اين حديث را بررسى كرده و آن را با احاديث
((مهدى از فرزندان حسين (عليه السلام) است))،
مقايسه كند، به جعلى بودن آن اطمينان مى يابد و اين مطلب از هفت جهت قابل اثبات
است:
جهت اول: اختلاف در نقل اين حديث از
ابى داود
جزرى شافعى (م 833 ه) اين حديث را به اسناد خود از ابوداود نقل كرده و به
جاى ((نام حسن عليه السلام)) در آن
آمده است. او مى گويد:
صحيح اين است كه مهدى از نسل حسين بن على است، به جهت تصريح اميرالمومنين على بر
آن، طبق خبرى كه از شيخ الاجازه ما از عمربن حسن الرقى به دستمان رسيده است؛
ابوالحسن بن بخارى از عمربن محمد دارقزى از ابوبدر كرخى از ابوبكر خطيب از ابوعمر
هاشمى از ابوعلى لؤ لؤ ى از حافظ ابوداود از هارون بن مغيرة از عمربن اءبى قيس از
شعيب بن خالد از اءبواسحاق خبر داد كه على به سوى فرزند خود حسين نگريست و سپس
فرمود:
اين پسرم سرور و آقاست، هم چنان كه حضرت رسول اكرم او را اين گونه ناميد و از نسل
وى فرزندى ظهور خواهد كرد، همنام با پيامبرتان كه در خلق و خوى شبيه اوست،
ولى در خَلق (چهره و اندام) شبيه او نيست و سپس حكايت عدالت گسترى وى را نقل كرد
ابوداود حديث را اين چنين در سنن خود آورده و در قبال آن سكوت كرده است.(210)
همين روايت را مقدسى شافعى در عقدالدرر ص 45 از باب اول آورده است و در آن نام امام
حسن (عليه السلام) آمده است، اما محقق كتاب در پى نوشت به نسخه بدلى اشاره مى كند
كه در آن نام امام حسين (عليه السلام) آمده است. نام بردن مرحوم سيد صدر الدين صدر
از چنين نسخه اى نيز وجود آن را تاييد مى كند، چه اين كه وى از عقدالدرر همين حديث
را حكايت مى كند و در آن اسم امام حسين (عليه السلام) به چشم مى خورد.(211)
پس، اين اختلاف، اعتقاد به هر يك از دو اسم و ترجيح يكى از آن دو را - تا زمانى كه
دليل خارجى يكى از آن دو را تاءييد نكند - بى اساس مى سازد اين دليل خارجى در مورد
امام حسن (عليه السلام) مفقود، و در مورد امام حسين (عليه السلام) موجود است.
جهت دوم: مقطوعه بودن حديث
سند اين حديث منقطع است. زيرا ابو اسحاق كه حديث را از زبان اميرالمومنين
على (عليه السلام) روايت كرده است، نامش اسحاق سبيعى است وى چنان كه منذرى در شرح
اين حديث خاطرنشان مى سازد(212)
- حتى يك حديث هم از امام على (عليه السلام) نشنيده است. چون در هنگام شهادت آن
حضرت او شش يا هفت سال داشته است، چه آن كه به قول ابن حجر(213)
او دو سال از خلافت عثمان باقى مانده، به دنيا آمده است و طبق قول ابن خلكان
(214) سه سال و بدين جهت مزى قول آنان را بدين گونه نقل كرده است كه
وى امام على (عليه السلام) را ديده، لكن از حضرتش حديث استماع نكرده است .(215)
جهت سوم: مجهول السند بودن حديث
همچنين سند اين حديث مجهول است. زيرا تعبير ابوداود چنين است:
از هارون بن مغيره به من خبر رسيد.
و راويان پيش از ابن مغيرة نامعلوم است. پس راويان اين حديث مجهول بوده به اتفاق
همه علما، چنين خبرى قابل اعتماد نيست.
جهت چهارم: روايت معارض از امام موسى
بن جعفر (عليه السلام)
اين حديث را ابو صالح سليلى - كه از علماى اهل سنت است - با اسناد خود از
امام موسى بن جعفر (عليه السلام) از پدرش امام جعفربن محمد صادق (عليه السلام) از
جدش امام على بن حسين (عليه السلام) از جدش امام على بن ابيطالب (عليه السلام)
نقل كرده است. در حالى كه در آن به جاى اسم حسن (عليه السلام)، نام حسين (عليه
السلام) به چشم مى خورد.(216)
جهت پنجم: روايات معارض از اهل سنت
اين حديث معارض با روايات بسيارى است كه از طرق اهل سنت رسيده، و در آنها
تصريح شده كه مهدى (عليه السلام) از فرزندان امام حسين (عليه السلام) است. مانند
اين حديث حذيفة بن يمان.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) براى ما خطبه اى ايراد فرمود و در آن از
حوادث آينده خبر داد و افزود: ((اگر از عمر دنيا بيش از يك
روز باقى نماند، خداوند بزرگ آن يك روز را چنان طولانى خواهد ساخت تا آن كه مردى از
نسل من در آن روز قيام كند كه هم اسم من است.))
آنگاه سلمان برخاست و پرسيد: اى رسول خدا! او از كدام فرزند تو خواهد بود؟ حضرت
فرمود:
((از اين پسرم و با دست خود بر پشت حسين (عليه السلام) زد.))(217)
جهت ششم: احتمال تصحيف در لفظ حسين
احتمال ((تصحيف)) و تغيير شكل
كلمه حسين و ثبت شدن به هياءت حسن در حديث ابى داود به هيچ روى بعيد نيست به ويژه
آن كه افراد مختلف اين حديث را به چند شكل از ابى داود نقل كرده اند، با آن كه
احتمال عكس اين حديث - يعنى از اولاد امام حسين (عليه السلام) بودن مهدى موعود (عجل
الله تعالى فرجه الشريف) - نيز كاملا قوى است؛ زيرا اين روايت ((خبر
واحد)) است و با آن روايت كه خبر متواتر است نمى تواند
معارضه كند.
جهت هفتم: جعلى بودن حديث مزبور
مجعول بودن اين حديث نيز احتمالى جدى است و مويد اين احتمال آن است كه
((حسنيون)) و اتباع آنان گمان كردند
كه مهدى همان محمدبن عبدالله بن حسن بن امام مجتبى معروف به حسن مثنى است كه در سال
145 هجرى و در زمان منصور عباسى كشته شد. مانند آن چه بعد از ايشان اتفاق افتاد و
عباسيان مدعى شدند كه موعود همان محمد بن عبدالله منصور عباسى ملقب به مهدى (158 -
169 ه) است، ادعايى كه با هدف نيل به مقاصد سياسى بزرگى كه در سر داشتند عنوان شد،
در حالى كه دستيابى به اين مقاصد، از غير اين طريق تقريبا ناممكن مى نمود.
عدم تعارض اين حديث با روايات ابن
الحسين بودن مهدى (عليه السلام)
شايان توجه است كه با فرض صحت حديث مزبور - على رغم همه مشكلات پيش گفته -
باز هم اين حديث با روايات متواتر ابن الحسين بودن مهدى موعود تعارضى نخواهد داشت و
مانعى بر سر راه آن ها ايجاد نخواهد كرد. زيرا مى توان ميان اين دو دسته روايات
بدين گونه جمع كرد كه امام مهدى (عليه السلام) حسينى الاءب و حسنى الاءم است. چون
همسر امام سجاد (عليه السلام) - يعنى مادر امام باقر (عليه السلام)
((فاطمه بنت الحسن )) - دختر امام مجتبى (عليه
السلام) بوده اند. بنابراين، امام باقر (عليه السلام) حسينى الاءب و حسنى الاءم
بوده و فرزندان ايشان نيز همى ذريه سبطين محسوب مى شوند.
مويد جمع پيش گفته اين آيات قرآن مجيد است:
و وهبنا له اسحاق كلا هدينا و نوحا هدينا من قبل و من ذريته
داود و سليمان... و عيسى و الياس كل من الصالحين.(218)
در آيه شريفه، حضرت عيسى (عليه السلام) از طرف مادرش مريم (سلام الله عليها) به
فرزندان انبيا ملحق گشته است. پس اشكالى نخواهد داشت كه فرزندان امام باقر (عليه
السلام) از طرف مادر به امام حسن مجتبى (عليه السلام) منتسب گردند.
با فرض صحت حديث ابوداود، جز اين جمع چاره اى نخواهيم داشت، هر چند اثبات صحت حديث
ابوداود بسيار مشكل است.
پس، روشن شد كه احتمال دوم - يعنى ابن الحسين بودن مهدى موعود (عليه السلام) - در
حقيقت صرف يك احتمال نبود، بلكه عين واقعيت است، خواه ((ابن
الحسن بودن ايشان)) را بپذيريم يا نپذيريم؛ ليكن بر فرض
پذيرش آن، نه تنها در مسير انتساب حضرتش به امام حسين (عليه السلام) اشكالى ايجاد
نمى شود، بلكه از يك نظر آن را تاييد هم مى كند و اما اگر به جهت وجود اشكالات هفت
گانه پيش گفته آن را نپذيريم، آنگاه مسئله كاملا واضح خواهد بود. چون اثبات بطلان
يكى از دو احتمال، به تنهايى دليل خدشه ناپذيرى بر حقانيت و صحت احتمال ديگر است.
زيرا بر پايه يقين به ابن الفاطمه بودن مهدى (عليه السلام) مطمئنا هر دو فرض با هم
نمى توانند باطل باشند.
احاديث متعارض با ابن الحسين (عليه
السلام) بودن امام مهدى (عليه السلام)
از خلال بررسى احاديث مختلف وارد شده در باب نَسب امام مهدى (عجل الله تعالى
فرجه الشريف)، مشخص گرديد كه ايشان قطعا از اولاد امام حسين (عليه السلام) است.
اما پيش از بيان نتايج اين نسب حسينى - كه اعتقاد شيعه به وقوع يافتن تولد ايشان و
محمد نام داشتن و فرزند امام حسن عسكرى (عليه السلام) بودن و نهمين فرزند از نسل
امام حسين (عليه السلام) بودن ايشان، بر آن پايه استوار است - ناچاريم تاءمل كوتاهى
در احاديثى داشته باشيم كه از طريق اهل سنت نقل شده و مشتمل بر مطلبى است كه با
عقايد مزبور تعارض دارد، احاديثى كه پدر امام مهدى را عبدالله معرفى مى كند و بر
پايه همين احاديث، عده اى معتقد شدند كه مهدى موعود همان محمد بن عبدالله است كه
هنوز متولد نشده و كمى پيش از ظهورش در آخر الزمان تولد خواهد يافت.
اكنون كه اخبار متواتر، تنها درباره يك مهدى موعود وارد شده، پس لاجرم يكى از دو
گروه در انتظار يك ((مهدى موهوم و غير واقعى))
هستند و اين حقيقت مى طلبد كه هر يك از اين دو گروه در عقيده خود و فرقه ديگر بنگرد
و با نظر تحقيق يك بار ديگر ادله خود و گروه ديگر را ارزيابى كند هر چند محققان حق
جو كه بدين توصيه عمل كنند اندكند، ليكن از سيره عملى انسان هاى حق طلب به دور
نيست. اكنون جهت روشن شدن اسم صحيح پدر بزرگوار امام مهدى (عليه السلام) و تعيين
اين كه نام شريفشان عبدالله است يا حسن، به بحث مى پردازيم.