به سوى دولت كريمه

لطف الله صافي گلپايگاني

- ۱ -


مقدمه ناشر

بسم الله الرحمن الرحيم

حمد وسپاس خداوند جل وعلي را که عنايت نمود در آستانه يک هزار ويکصد وشصت ودومين سالروز ولادت پر برکت حضرت ولي عصر حجه ابن الحسن العسکري ارواحنا فداه چهارده اثر از سلسله مباحث امامت ومهدويت به قلم حامي ومروج مکتب اهل بيت عصمت وطهارت عليهم السلام ونگهبان مخلص مرزهاي عقيده، مرجع عالي قدر حضرت آيه الله العظمي حاج شيخ لطف الله صافي گلپايگاني (مد ظله العالي) را به منتظران وشيفتگان لقاي آن حضرت تقديم نماييم. اين آثار گران قدر شامل بحثها، پرسشها وپاسخهاي گوناگون پيرامون زندگي، خصائص، اوصاف، غيبت وظهور آن حضرت، توسط آن مرجع بزرگ در سنوات گذشته در مناسبتها وفرصتهايي پيرامون موضوع بسيار ارزنده وبنيادين ولايت وامامت عامه وخاصه خصوص امامت ومهدويت حضرت بقيه الله مولانا حجه بن الحسن العسکري ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداه تاليف وبوسيله ناشران معتبر کشور مکررا چاپ ونشر گرديده است. چهاردهمين اثر از اين سلسله مباحث به نام بسوي دولت کريمه است، اميدواريم چاپ اين کتاب شريف مورد رضاي خداوند متعال ومنظور نظر کيميا اثر حضرت بقيه الله مهدي موعود - عجل الله تعالي فرجه الشريف - وعاکفان عتبه مقدس آن غوث زمان وقطب جهان قرار گيرد.

بمنه وکرمه

انتشارات حضرت معصومه عليها السلام

15 شعبان المعظم 1417

سخني با منتظران ظهور

برادر وخواهر عزيز که روز وشب در انتظار ظهور آقا ومولايت ومولاي همه، حضرت صاحب الامر مهدي عليه السلام هستي، بياد آن زمان وآن عصر الهي اشک شوق مي ريزي وآرزو مي کني در التزام رکاب آن حضرت به درجه رفيعه شهادت برسي، در روزهاي عيد فطر وقربان وغدير وهر روز جمعه دعاي ندبه(1)  را عاشقانه با آن شور وسوز وگريه وندبه مي خواني وبا هر وسيله ممکن مي خواهي ارتباط خود را با آن حجت خدا، زنده وزنده تر سازي. درود بر تو وآفرين بر احساسات پاک وتابناک (ثبتک الله علي هذه الحاله النوريه الروحانيه لقد فزت فوزا عظيما). عزيزان منتظر: شما که بحق، رضاي امام زمان (ارواحنا فداه) را فوز اکبر مي دانيد ويژگيهائي که در اين نوشتار مي خوانيد برخي از خصوصيات نظام وجامعه اي است که شما منتظر آن هستيد، هر کس در خط ولايت وانتظار قدم بر مي دارد بايد آن ويژگيها را بشناسد وخودش را با توجه به آنها بطوري که لايق عضويت در آن جامعه جهاني والهي شود، بسازد، بايد همه اين ويژگيها را دوست داشته وبراي تحقق آنها در جامعه وکشور وشهرش تلاش نمايد، کساني که به ارزشهاي ضد آن جامعه جهاني گرايش دارند بايد در وضع خود تجديد نظر کنند وبا گرايش به ارزشهاي اسلامي صداقت خود را در دعوي انتظار نشان بدهند وبا اجراي احکام الله واقامه عدل وقسط واحقاق حقوق وساده زيستن وحفظ شخصيت اسلامي خود رضاي آن آقاي عزيز وموعود انبياء را فراهم نمايند. (اللهم انا نرغب اليک في دوله کريمه تعز بها الاسلام واهله).(2) خداوند ما دولت با کرامتي را از لطف تو مشتاق هستيم که با آن اسلام واهلش را عزيز گرداني. يکي از برنامه هاي مهم رسالات انبياء خصوصا رسالت رسول خاتم صلي الله عليه وآله وسلم سوق دادن جامعه اسلامي بسوي امت واحده ودولت عدل جهاني است که اين برنامه در متن دعوت اسلام قرار گرفته وبطور حتم ويقين با ظهور حضرت مهدي (صلوات الله وسلامه عليه) اين جامعه وحکومت برقرار مي شود ودنيا تحت يک نظام وقانون واحد وامت واحده اداره خواهد شد، اين وعده الهي است که قرآن کريم واحاديث بسيار ومتواتر بر آن دلالت وصراحت دارند. از جمله در سوره توبه آيه (33) ودر سوره صف آيه (9) مي فرمايد: (هو الذي ارسل رسوله بالهدي ودين الحق ليظهره علي الدين کله). او (خدا) کسي است که پيامبر خود را به هدايت ودين حق فرستاد تا اينکه دين حق را بر هر دين ديگر غالب نمايد. که اهل ادب مي دانند اگر لام در ليظهره لام غايت ونهايت باشد، مفاد آيه اين است که اين دين حق پيش مي رود تا خدا آن را به نهايت کمال برساند وبر همه اديان غالب گرداند واگر لام براي تعليل باشد باز هم علت غائي فرستادن پيامبر را که غلبه يافتن دين او بر همه اديان است بيان مي نمايد. ونيز در همين دو سوره وعده مي دهد که تلاشهاي کفار که مي خواهند با دهانهاي خود نور خدا را خاموش کنند، نقش بر آب وبي نتيجه خواهد شد وخدا نورش را تمام وکامل مي گرداند. در سوره انبياء، نور، قصص، الصافات ودر سوره هاي ديگر قرآن، آيات متضمن وعده وبشارت به اين ظهور واين حکومت الهي بسيار است. ودر احاديث معتبر که در جوامع حديث وصحاح ومسانيد شيعه وسني روايت شده، نيز اين وعده بصراحت داده شده است. در تاکيد بر حتميت اين ظهور واينکه وقوع آن هر چند به تاخير افتد، تخلف ناپذير است، يکي از روايات معروف که اشعار به امتداد بسيار طولاني زمان قبل از ظهور دارد به اين مضمون است: اگر از دنيا باقي نماند مگر يک روز، خدا آن قدر آن را طولاني ودراز مي نمايد تا امام موعود ظهور نمايد وعالم را پر از قسط وعدل نمايد چنانکه پر از ظلم وجور شده است(3) بديهي است شخص مومن بخدا ورسول، نه وقوع اين ظهور را استبعاد مي نمايد، چون خداوند متعال بر هر امري قادر وتواناست، خدائي که اين عوالم بزرگ وکوچک واين ميلياردها وميلياردها کهکشانها ومنظومه ها را آفريده وعجايب ونيروهائي که در ذرات اين عالم واتمها خلق کرده است، عقل بشر را به حيرت انداخته وکوچکترين مخلوق او انديشه هاي همه کاوشگران را بخود مشغول ساخته است، قادر است مقدمات وتمام اسباب اين ظهور را فراهم نمايد، ونه در صدق پيامبري که وعده هاي بسيارش از غيب وآينده جهان واشخاص بوقوع پيوسته، شک وترديد مي نمايد. واضح است زمينه تصديق پيغمبر صلي الله عليه وآله وسلم بعد از وقوع اين همه خبرهاي غيبي قرآن کريم وخود آن حضرت واميرالمومنين علي عليه السلام براي کساني که در بسياري از اين وعده ها صدق آن حضرت را تجربه کرده ودرک نموده اند به مراتب زيادتر ووسيعتر از آغاز ظهور اسلام واعلام اين وعده هاست، مع ذلک، مسلمانان مومن وروشن دل که به آن حضرت ايمان آورده بودند به همه وعده هاي آن حضرت ايمان محکم داشتند.

توضيحا اضافه مي شود: پيغمبر اکرم صلي الله عليه وآله وسلم از آغاز بعثت وهنگامي که خودش بود وغير از فرزند عزيز ونورسته عمويش ابوطالب وهمسر بيدار دل وآگاهش خديجه عليهم السلام که علنا ايمان وهمبستگي خود را باو اعلام مي کردند وغير از ابوطالب که يگانه حامي وپشتيبان ومدافع او بود وايمان خود را مانند مومن آل فرعون کتمان مي کرد وبعبارت صحيحتر کمتر بزبان مي آورد، طرفدار وهمراه ويار وياوري نداشت وهمه سران کفار وبت پرستان وگردنکشان قريش وهمه دنيا در برابر او بودند ودعوت او را به مسخره واستهزاء مي گرفتند ونفوذ او را در يک روستا ويک قبيله باور نمي کردند، مردم را به پرستش خداي يگانه دعوت مي کرد که بگوئيد (لا اله الا الله) تا مستکبران وابر قدرتهاي جهان را از مرکب استکبار وقدرت پياده کرده، خلع سلاح نمائيد وگنجها وخزائن آنها را انفاق نمائيد و... براي بسياري وهمه غير از آن چهار نفر (شخص پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم وابوطالب وعلي وخديجه عليهم السلام، اين وعده ها از سوي کسي که در شهر ومحله خودش در معرض اذيت وآزار است وقوم وقبيله اش با او بشدت بضديت برخاسته وهيچ لشگر وسپاه وتجهيزات وامکانات مادي در اختيار ندارد، باور کردني وبه اصطلاح امروز واقع بينانه ودور انديشانه نبود ولي همان مردم ديدند که زمان بسرعت گذشت ودر مدت کوتاه بيست وسه سال عصر رسالت، اسلام مشکلات بسيار بزرگي را يکي پس از ديگري پشت سر گذاشت همه اقوام وقبايل را بدين خدا خواند وهمه فوج فوج به اسلام گرويدند وعادات ناپسندي که شمشير وزور هيچ امپراطوري نمي توانست تغيير دهد متروک وفراموش شد. زنها که در آن جامعه ضد انساني زنده بگور مي شدند آزاد شدند، ربا وقمار وميگساري وفحشاء وآدم کشي وراهزني همه منسوخ گرديد وجاي خود را به اخلاق وروشهاي انساني داد واز همه مهمتر وبالاتر کيش بت پرستي که با خون وجان مردم در آميخته بود محو نابود وهمه بتها شکسته ومعدوم گرديد ودين توحيد، آن دلهاي سخت وتيره را نرم وروشن نمود وصداي دلنواز (اشهد ان لا اله الا الله) پرده هاي شرک را پاره کرد، علاوه بر مکه ومدينه تمام شبه جزيره در قلمرو نظام الهي اسلام قرار گرفت ودعوت آن حضرت دلها را مسخر نمود وبه آينده اميدوار ساخت پس از آن هم قلمرو نفوذ اسلام آن گونه گسترش يافت واسلام دلهاي مثل مردم هوشمند ايران را که از مظالم نظام استبدادي شاهنشاهي وتبعيضات طبقاتي به ستوه آمده بود فتح نمود که يک قرن نگذشته اسلام از شرق تا ديوار چين واز سوي غرب به درياي اتلانتيک رسيد، با اين رويدادها، همه صدق دعوت پيغمبر اعظم صلي الله عليه وآله وسلم وقوت دعوت ونفوذ رسالت او را که از پشت پرده هاي ضخيم عادات وتعصبات واخلاق زشت به درون قلوب وارد مي شد ومردم را منقلب وشيفته ودلباخته اسلام مي ساخت، همواره ظاهر مي شد ومسلمانان با اطمينان باينکه آتيه روشن وتابناکي در پيش دارند به جلو مي رفتند واز مهالک وانبوه لشگريان تا دندان مسلح ايران وروم وآن همه تشريفات رعب آميز نمي هراسيدند. اين وقايع که رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم از آن خبر داده بود صدق دعوت آن حضرت را بر همگان آشکار وآشکارتر ساخت وباورها را به نبوت ورسالت محکمتر نمود وهمه را در انتظار وقوع اين وعده قرآني که اسلام بر همه اديان غالب وحکومت عدل الهي جهاني برقرار خواهد شد قرار داد، حصول آن همه وعده ها ووقوع آن همه خبرهاي غيبي را همه ديدند حصول اين وعده را نيز همگان خواهند ديد. انشاء الله

امداد غيبي وويژگيهاي جامعه موعود

بر حسب آنچه از آيات واحاديث استفاده مي شود اين ظهور پس از امتحانات شديد ورفتن بسيار به مدد الهي همراه با معجزات وخوارق عادات وآيات بزرگ، تحقق مي يابد وويژگيهائي که دارد اگر چه تمام در ضمن تعاليم اسلام بيان شده است وبرخي از آن ويژگيها را در عصر رسالت وعصر زمامداري اميرالمومنين علي عليه السلام مشاهده مي کنيم ولي فعليت تمام آنها در جامعه موعود تحقق خواهد يافت. شناخت اين ويژگيها از نظر عقيده وايمان ومعرفت امام عليه السلام داراي اصالت واهميت است، تا آن جا که در خبر مشهور بين مسلمين از پيغمبر اکرم صلي الله عليه وآله وسلم روايت مي شود: هر کس بميرد وامام زمان خود را نشناخته باشد مرده است بمردن جاهليت.(4) وفخر رازي روايت مي کند از آن حضرت: هر کس بميرد وامام زمان خود را نشناسد، فليمت ان شاء يهوديا وان شاء نصرانيا. (بميرد اگر مي خواهد يهودي واگر مي خواهد نصراني).(5) واز نظر اسلام شناسي وشناخت نوع حکومت وچگونگي واهداف حکومت در اسلام وولايت حاکم ومسائل مهم ديگر نيز ارزنده ومفيد است. واز اين نظر که آن جامعه وآن نظام، جامعه ونظام کامل اسلامي وتمام شرعي است، نظامي الگو واسوه ومعيار وميزان است وجوامع کوچک يا بزرگ هر چه به آن همانند تر وشباهت بيشتر داشته باشند مشروعيت بيشتر دارند. شناخت اين جامعه براي تعيين جهت وسمتي که جوامع بايد بسوي آن داشته باشند مفيد وسودمند است. وبالاخره از اين لحاظ که مومنان به آن ظهور ووعده الهي مشتاقانه در انتظار آن هستند وبراي وقوع آن تحول بزرگ جهاني والهي چشم به آينده دوخته ودر هيچ شرايطي از بهبود اوضا نااميد نمي شوند ودر ميان طوفانهاي شدائد وسختيهاي قوي القلب، با ايمان، استوار ومحکم، به آينده اميدوار وبا قاطعيت بسوي جلو قدم بر مي دارند وبر کوشش وتلاش واقدام خود مي افزايند، شايان اهميت است. از همه اين جهات وابعاد ديگر شناخت اين جامعه به استقامت فکر واخلاق واعمال انسان کمک مي نمايد، اما در اين گفتار به اين فائده ووظيفه بزرگ نظر واشارت داريم که چنين جامعه يگانه اي را که انبياء گذشته بشارت آن را داده اند وآيات قرآن مجيد وروايات متواتر به تحقق آن با صراحت تاکيد دارند وآن را اوج کمال اجتماع بشري ونظام عدل کامل الهي معرفي کرده اند، بايد هر کس به آن معتقد است، بسوي آن گام بردارد وويژگيهاي آن را در خود وجامعه متجلي سازد. بايد فاصله را با آن کم کرد وبا تلاش ومجاهده به آن نزديک ونزديکتر شد. بايد از اينکه فاصله ما وجامعه مان با آن جامعه ورهبر عزيز آن زياد شود واز او دور باشيم به شدت پرهيز کنيم. بايد اخلاق واعمالي را که با عضويت در چنان جامعه اي سازگار نيست وصاحب آنها از آن جامعه مطرود است ترک کنيم وبراي قبول شدن در چنان جامعه اي خود را بسازيم وتلاش نمائيم واين است معناي صحيح انتظار. اصلا يکي از فوائد بزرگ معرفت پيغمبر وامام ويکي از حکمتهاي گزينش پيغمبر وامام از خود بشر همين است که آنها اسوه باشند ورفتار وروش وسيره آنها - علاوه بر گفتار وتعليمات قولي آنان هم - راهنماي زندگي باشد که در قرآن مجيد مي فرمايد: (لقد کان لکم في رسول الله اسوه حسنه).(6) البته شما را در اقتدا کردن به رسول خدا خير وسعادت بسيار است. وهم مي فرمايد: (ولو جعلناه ملکا لجعلناه رجلا وللبسنا عليهم ما يلبسون).(7) چنانچه فرشته اي نيز به رسالت بفرستيم هم او را بصورت بشري در آورديم وبر آنان همان لباس که مردمان بپوشند مي پوشانيم بلکه در معرفت خداوند متعال که بالذات کمال انسان است ونهايت همه کمالات است وبالاتر از آن کمالي نيست، همين کيفيت براي شخص خداشناس ارزنده است که با معرفت باسماء الحسني وصفات علياي الهي چنانکه فرموده اند: تخلقوا باخلاق الله تخلق به اين اسماء وصفات را وجهه همت قرار مي دهد، مثلا چنان که خداوند ستار العيوب وغفار الذنوب وحليم وعليم وبخشنده ومهربان وشکور ومحسن و... است بنده خدا شناس وکمال دوست او نيز خود را به اين صفات متحلي مي سازد. معرفت امام وقت وصاحب عصر وولي امر وآن موعود عظيم الشان انبياء نيز بايد همين اثر را داشته باشد وکيميائي باشد که مس وجود دوست ومنتظران او را به طلاي اصل وخالص مبدل نمايد. بايد در شخص عارف به آن حضرت وسيره واعمال وبرنامه هاي آن بزرگوار، عملا علاقه به آن اخلاق وآن روش ظاهر باشد که از صميم جان مشتاق حضور وعضويت در آن جامعه موعود باشد. بنابر اين معرفت امام عصر حضرت مهدي موعود (ارواح العالمين له الفداء) وشناخت ويژگيها ظهور وحکومت وچگونگي اداره ونظامي که در عالم برقرار مي کند وجامعه اي را که بوجود مي آورد براي ما که در عصر غيبت وعصر امتحان زندگي مي کنيم، بسيار سودمند ولازم است. هم راهنما وخط دهنده است وهم عامل مهمي در بازداري از خطا وگناه واخلاق ناپسند وهم مشوق ميل واقبال بکارهاي نيک وعدالت والتزام واحترام به نظامات شرعيه است.

تذکر لازم

پيش از اينکه به بيان ويژگيهاي جامعه موعود بپردازيم، اين تذکر لازم است که ويژگيهاي جامعه جهاني اسلامي، ويژگيهاي نظام وجامعه اسلامي است که بايد در جهان برقرار شود وهدفهاي بعثت حضرت خاتم الانبياء صلي الله عليه وآله وسلم است، آن جامعه جهاني ادامه تحقق اهداف انقلاب عظيم اسلام است. آنچه از اين ويژگيها تا کنون تحقق نيافته يا بطور کامل حاصل نشده است بواسطه فقدان شرايط خارجي يا موانع است، رسيدن جامعه به آن جامعه جهاني، سير اسلام ودعوت حضرت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم است که چنانکه اشاره شد اين رسالت ودعوت به آن نقطه کمال وفعليت اهدافي که داشته ودارد خواهد رسيد. (وما ذلک علي الله بعزيز).

قوانين حاکم قوانين واحکام اسلام است

قوانين حاکم بر اين نظام واجتماع، قوانين اسلام است که بوسيله وحي اعلام شده واحدي نمي تواند چيزي بر آن بيفزايد يا چيزي را از آن کم کند که حلال محمد صلي الله عليه وآله وسلم حلال الي يوم القيامه وحرام محمد صلي الله عليه وآله وسلم حرم الي يوم القيامه. بايد همگان خصوصا هيئت حاکمه در اين خط مستقيم با احساس مسئوليت وتعهد قدم بردارند وهوي وسليقه هاي شخصي يا گروهي خود را کنار بگذارند وبه راست وچپ منحرف نشوند چنانکه در حديث است از شخص رسول اکرم صلي الله عليه وآله وسلم که مي فرمايند: لا يکون العبد مومنا حتي يکون هواه تبعا لما جئت ولا يزيغ عنه به. بنده اي مومن نخواهد بود تا هوي وخواست او تابع آنچه من آورده ام، باشد واز آن مايل نشود. جلوه هاي بسياري از اين احساس مسئوليت وخوف از خدا را در ارتباط با زمامداري واداره اجتماع وحقوق مردم مخصوصا محرومان ومستضعفان وطبقات بظاهر پائين اجتماع در زندگي رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم واميرالمومنين علي عليه السلام، دنيا مشاهده کرد که با اينکه در اداء تکاليف ووظايف خود ذره اي کوتاهي ننموده اند، از اين مسئوليت زمامداري بشدت نگران بوده ومي گريستند ونشان دادند که در نظام اسلام اگر زمامداري تکليف ووظيفه نبود هيچ انگيزه اي صاحبان شرعي اين مقام را به قبول آن بر نمي انگيخت. در اينجا در رابطه با زمامداري ومديريتها در سطوح مختلف درسهاي بسيار آموزنده در سيره پيغمبر واميرالمومنين علي (عليهما الصلاه والسلام) داريم که متاسفانه بخاطر طولاني شدن کلام از بيان آنها معذوريم.

حاکم خليفه الله وامام زمان است

حاکم ورهبر وپيشواي کل نظام موعود جهاني مانند نظام مدينه در عصر رسول اکرم صلي الله عليه وآله وسلم ونظام کوفه در عصر اميرالمومنين علي عليه السلام نائب خدا وخليفه الله است که عادل ومعصوم از گناه وخطا وعمل به هواي نفساني است، در پرهيزکاري ورعايت حق وعدالت، در تصميمات وعزل ونصب وتصرف در بيت المال الگو ونمونه وآئينه تمام نماي قوانين عدل وقسط اسلام است، صفتي که بر حسب دلائل محکم عقلي ونقلي که از جمله علامه حلي(8) قدس سره در الفين، يک هزار دليل بر آن اقامه فرموده است، بايد امام وخليفه خدا ورهبر جامعه به آن متصف ومتحلي باشد ودر اين امت براي احدي غير از فاطمه زهرا عليها السلام وائمه اثني عشر عليهم السلام که امامت وخلافت آنها بر حسب صدها حديث معتبر منصوص است، قابل اثبات نيست. واز جمله آياتي که به آنها بر لزوم صلاحيت علمي، عملي واخلاقي رهبر آن نظام منصوص که يگانه نظام مشروع است استناد شده است، اين آيات است:

1- (افمن يهدي الي الحق احق ان يتبع امن لا يهدي الا ان يهدي).(9) آيا کسي که راه مي نمايد (مردم را) بسوي حق، سزاوارتر است که از او پيروي کنند يا کسي که خود راه نمي يابد مگر آن که راهنمايش کنند.

2- (هل يستوي الذين يعلمون والذين لا يعلمون).(10) آيا يکسانند آنان که مي دانند وآنان که نمي دانند. (واذ ابتلي ابراهيم ربه بکلمات فاتمهن قال اني جاعلک للناس اماما قال ومن ذريتي قال لا ينال عهدي الظالمين).(11) (بياد آور) زماني که آزمود ابراهيم را پروردگارش به اموري چند پس او بانجام رسانيد آنها را، خدا گفت البته من قرار دادم ترا براي مردم پيشوا (در دين) ابراهيم گفت واز فرزندان من نيز (چنين فرما) خدا گفت نرسد عهد من (که امامت است) به ستمکاران. بديهي است مقام امامت که اعظم مناصب وخلافت الله است بکسي اعطاء مي شود که از همه صالحتر وعالمتر وپاکتر باشد وسوابق سوء وانحراف از حق در پرونده زندگيش ثبت نشده باشد. در اين نظام، در گزينش براي مقامات پائين نيز همين اصل صلاحيت علمي وعملي وقدرت بر اداره وحسن تدبير معيار است وبا وجود اصلح واليق واعلم، به صالح ولايق وعالم مقامي اعطاء نمي شود. از خيانتهاي بزرگ در دائره اين نظام اين است که مقام ومنصبي به کسي اعطاء شود در حالي که شخص ديگري براي تصدي آن مقام صالحتر از او باشد چنانکه قبول هر مقام ومنصب با علم به صلاحيت وکفايت بيشتر ديگري نيز جايز نيست ودر نظام اسلام هيچ کس خود را به جاي صالحتر از خود معرفي نمي کند ونامزد مقامي که صالحتر از او براي آن نامزد شده است نمي نمايد، اگر هم به او پيشنهاد کنند، مردم را به اصلح از خود راهنمائي مي نمايد. اين روشي است که در جوامع کنوني غير مسلمان دنيا اصلا ديده نمي شود ودر جوامع اسلامي هم بندرت مشاهده مي شود ودر پايان اين بند مناسب است به سخن جامع وکامل خليل بن احمد(12) اشاره کنيم که از او پرسيدند: دليل بر امامت علي عليه السلام بر کل امت چيست؟

آن مرد بزرگ اين گونه پاسخ داد: احتياج الکل اليه ونائه عن الکل دليل علي انه امام الکل. محتاج بودن همه به وي (حضرت علي عليه السلام) وبي نيازي او از همه کس، دليل آن است که او امام وپيشواي همه است.

امتيازات وتبعيضات نژادي وطبقه اي وجود ندارد

امتيازات نژادي وطبقه اي وصنفي والقاب وعناوين ظاهري در جامعه اسلامي که جامعه موعود جهاني وهمگاني خواهد بود ملغي وبي اعتبار است، در برابر قانون همه باهم برابرند، عالم با جاهل، عادل با فاسق، والي ورئيس، وصاحب هر مقام سياسي با هر شخص عادي ومتعارف مساوي هستند، مثلا حکم قتل عمد، قصاص وشبه عمد وخطا ديه است، قاتل هر کس که باشد ومقتول هم هر کس باشد وهمچنين حکم خدا در مورد سارق با شرايطي که در فقه بيان شده، قطع دست است وحکم زاني رجم يا جلد ست، سارق وزاني، هر کس وفرزند هر کس وصاحب هر سابقه ووابسته به هر کس وهر فاميل باشد حکم هرگز، تفاوت نخواهد کرد. اين ويژگي آن جامعه بزرگ اسلامي را در سيره شخص پيغمبر اکرم صلي الله عليه وآله وسلم واميرالمومنين علي عليه السلام در جامعه اسلامي مدينه وکوفه ملاحظه کنيد در اين دو جامعه احکام اسلام نسبت به همگان علي السواء اجرا مي شود. همان طور که در نماز جماعت فقير در کنار غني، سياه در کنار سفيد وبنده در کنار مولي يا در صف مقدم قرار مي گرفت در اجراء احکام سياسي وانتظامي نيز به همه علي السواء نگاه مي شد وحتي به مجالست ومعاشرت با فقراء بيشتر رغبت نشان مي دادند وآن را عامل تربيت وتوانمندي روح وموجب تقرب بخدا مي دانستند وبه عکس مجالست با اغنياء وتوانگران ومرفهان را که نسبت به اسلام ومسلمين واوضاع اجتماعي بي تفاوت بودند موجب دل مردگي وسقوط انسان مي شمردند. بر حسب قرآن مجيد وتفاسير، ملاء وسران قريش از حضرت تقاضا کردند که از فقراء وطبقات پائين اجتماع فاصله بگيرد زيرا حضور آنها را با خودشان خلاف شان واعتبار پوچ خود مي دانستند، حضرت نپذيرفت پس پيشنهاد دادند که مجلس آنها با مجلس اين به اصطلاح اشراف از هم جدا باشد، اين آيه نازل شد: (واصبر نفسک مع الذين يدعون ربهم بالغداه والعشي يريدون وجهه ولا تعد عيناک عنهم تريد زينه الحياه الدنيا ولا تطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا واتبع هواه وکان امره فرطا).(13) خودت را با آنها که خدا را در بامداد وشامگاه مي خوانند ووجه او (قرب رضاي او) را مي خواهند شکيبا بدار وچشمهايت را از آنها بر نگردان در حالي که خواستار زينت زندگي دنيا باشي، واطاعت نکن کسي که دلش را از يادمان غافل کرده ايم (واز لذت ياد خودمان محروم ساخته ايم) وپيروي هواي خود کرده وکارش از حد گذشته ودر افراط افتاده است. معروف ومشهور ودر احاديث به اين مضمون رسيده است که: روزي يک نفر از اغنياء نشسته بود، يکي از فقراء وارد شد ودر کنار او نشست، مرد ثروتمند خود را جمع کرد - مثل بعضي از اهل رفاه وثروتمندان زمان ما که از تماس با فقراء وزيردستان وهمنشيني وهمگامي با آنها پرهيز مي نمايند وآن را کسر شان خود مي دانند - پيغمبر صلي الله عليه وآله وسلم از اين کار او ناخرسند شده فرمودند: ترسيدي از فقر او چيزي بتو برسد يا از مال وثروت تو به او چيزي برسد. مرد از آن موعظه بيدار وهشيار شد، عرض کرد: به کفاره اين عمل نصف يا تمام مالم را به او بخشيدم. مرد فقير نپذيرفت گفت: مي ترسم بمن آن وارد شود که بر تو وارد شده بود.(14) يکي از خصائص وفضائل اميرالمومنين علي عليه السلام اين است که خداوند به او دوستي محرومان وفقراء را عطا کرده بود وآنها هم آن حضرت را دوست مي داشتند. يکي از نمايشهاي اين تساوي، تواضع آن بزرگواران ومظاهر حضور آنها در اجتماع است که هيچ گونه تشريفاتي نداشتند، مانند فردي عادي بودند. در اين ويژگي توجه همه خصوصا ارباب مناصب ومقامات را به اختصار به جلوه هائي چند از دوري از تشريفات وپرهيز از مظاهر وفاصله از مردم جلب مي نمائيم. در سيره رسول اکرم صلي الله عليه وآله وسلم از همه آن حکايتها ساده زيستن وزهد وبي امتيازي به بيان شيواي اميرالمومنين علي عليه السلام در توصيف آن اکتفا مي کنيم. بخوانيد وزندگي ارباب جاه ومناصب دنيا وکاخ سفيد وکرملين وبوگينکهام واليزه وهمه وهمه وهمه جا واختصاصات وتشريفات اين کاخ نشين ها وهواپيماهاي اختصاصي وخودروهاي آن چناني وهزار ويک امتياز ديگر را در نظر بگيريد وتعجب کنيد. آري اينها مردان دنيا وانسانهاي بي محتوائي هستند که اگر آن تشريفات را نداشته باشند واين جاه وجلالهاي ظاهري را به رخ مردم نکشند هيچ کس براي آنها حسابي باز نمي کند. اما مردان خدا ورجال الهي به اين ظواهر نياز ندارند، عظمت روح آنها مردم را مسخر آنها وتحت نفوذ آنها قرار مي دهد. کلام گهربار اميرالمومنين علي عليه السلام در وصف رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم بسيار آموزنده است، از خوانندگان خواهشمند است مکرر آن را بخوانند ودر آن تامل نمايند. هرگز ارباب قدرت ظاهري ووابستگان به تشريفات، نمي توانند باور کنند که مردي با اين ظهور وحضور در صحنه اجتماع بتواند آن انقلاب بي مانند فکري وسياسي واجتماع را به اين استحکام پايه ريزي نمايد، که امروز پس از هزار وچهارصد سال، راه او همچنان در دنيا زنده واستحکام واستواريش هر روز بيش از پيش ظاهرتر مي شود. اين اوصافي که اميرالمومنين علي عليه السلام بيان مي نمايد اوصاف آورنده قران، آن فريادگر توحيد وآن منادي حق وعدل وحريت يعني عقل کل وخاتم رسل وشمع سبل حضرت محمد بن عبدالله صلي الله عليه وآله وسلم است. (محمد کازل تا ابد هر چه هست - به آرايش نام او نقش بست) (چراغي که انوار بينش از اوست - فروغ همه آفرينش از اوست) همان فردي که فلاسفه وانسان شناسان جهان همه در برابر عظمتش سر تعظيم فرود آورده اند وبا شبلي شميل همزبان مي گويند: (من دونه الابطال في کل الوري - من حاضر او غائب او آت) همان بنيانگذار جامعه اسلامي ومبشر بزرگ ظهور حضرت مهدي عليه السلام آري همان کس را در مظهر مادي وزندگي، علي عليه السلام که از پيش از بعثت ودر حال بعثت وبعد از بعثت با او بود ومحرم اسرار وآگاه از پنهان وآشکار او بود چنين توصيف مي نمايد: فتاس بنبيک الاطيب الاطهر صلي الله عليه وآله... ولقد کان صلي الله عليه وآله وسلم ياکل علي الارض ويجلس جلسه العبد ويخصف بيده نعله ويرقع بيده ثوبه ويرکب الحمار العاري ويردف خلف... الي آخر الخطبه.(15) تاسي کن به پيغمبر خوشبوتر وپاکترت صلي الله عليه وآله... بر روي زمين غذا مي خورد ومانند برده مي نشست وپارگي کفش خود را بدست خود مي دوخت وبدست خود جامه اش را وصله مي زد وبر مرکب بي پالان سوار مي شد وکسي را هم رديف خود مي ساخت... تا آخر خطبه.

در سيره اميرالمومنين علي عليه السلام هم، جلوه هاي بسياري است که همه آموزنده است ونشان مي دهد چگونه مراقبت داشت که از مقام خود استفاده شخصي - هر چند خود اراده نکرده باشد - نبرد که اين مقام واين منصب الهي بايد در راه اطاعت خدا وخدمت بخلق قرار بگيرد. در يکي از خطبه هاي نهج البلاغه است که پس از آن سخنان مشحون از علم وحکمت ومعرفت، شخصي که تحت تاثير آن علم بيکران ومعارف بي پايان علوي قرار گرفت زبان به مدح وثناي آن حضرت گشود ومتواضعانه وبا تعظيم، آن حضرت را مخاطب قرار داد. حضرت در بيانات مفصلي که فرازها وجمله هاي آن انسان را تکان مي دهد به او تذکر داد که با من با اين الفاظ سخن نگوئيد واين چنين مرا مخاطب نسازيد که من وشما همه بندگان پروردگار وخدائي هستيم که غير از او خدائي نيست و.(16)... داستان آن مردماني که به استقبال او آمده وبرنامه اي را به احترام آن حضرت انجام دادند، معروف ودر نهج البلاغه مذکور است حضرت از آنها پرسيد: اين چه کار وبرنامه اي است؟ گفتند: روش وبرنامه اي است که بعنوان تعظيم واحترام از امراء خود انجام مي دهيم، فرمود: والله ما ينتفع بهذا امرائکم، وانکم لتشقون علي انفسکم في دنياکم، وتشقون به في آخرتکم وما اخسر المشقه ورائها العقاب، واربح الدعه معها الامان من النار.(17) سوگند بخدا حکمرانان شما در اين کار سود نمي برند وشما خود را در نيايتان به رنج ودر آخرتتان با اين کار به بدبختي گرفتار مي سازيد (چون فروتني براي غير خدا گناه ومستلزم عذاب است) وچه بسيار زيان دارد رنجي (فروتني براي غير خدا) که پي آن کيفر باشد وچه بسار سود دارد آسودگي (رنج نبردن براي خوش آمدن مخلوق) که همراه آن ايمني از آتش (دوزخ) باشد. همچنين حکايت آن شخص که در حالي که آن حضرت سواره ودر حال حرکت بود عرايض ومطالبي را که داشت به عرض رسانيد پس از آن پياده به احترام در رکاب آن حضرت مي رفت، امام عليه السلام او را نهي کردند که اين کار براي او ذلت وبراي والي وحاکم فتنه است. بديهي است که شخص آن حضرت از اينکه تحت تاثير اين برنامه ها قرار بگيرد واين برنامه ها، مقام ومنصب او را عوض کند منزه ومبرا بود. او آن علي بود که مي فرمود: والله لو اعطيت الاقاليم السبعه بما تحت افلاکها علي ان اعصي الله في نمله اسلبها جلب شعيره ما فعلته، وان دنياکم عندي لاهون من ورقه في فم جراده تقضمها، ما لعلي ولنعيم يفني، ولذه لا تبقي.(18) سوگند بخدا اگر هفت اقليم را با هر چه در زير آسمانهاي آنها است به من بدهند براي اينکه خدا را درباره مورچه اي که پوست جوي از آن بربايم تا نافرماني نمايم، نمي کنم وبه تحقيق دنياي شما نزد من پست تر وخوارتر است از برگي که در دهان ملخي باشد که آن را مي جود، چکار است علي را با نعمتي که از دست مي رود وخوشي که بر جا نمي ماند. بلکه براي سرمشق به ديگران وبه هم نزديک کردن راعي ورعيت وزمامدار وجامعه اين برنامه ها را پياده مي کردند واين سخنان وتذکرات را مي دادند مبادا در جامعه اسلامي کسي را جاه ومقام سست نمايد. خطري که در اسلام به بزرگان وهمه صاحبان مقامات وزيردستان از هجوم آن هشدار داده اند که حتي فرموده اند: ليس شي ء اضر بالرجال من خفق النعال. چيزي ضرر زننده تر به شخصيتها از صداي کفش مردم که پشت سرشان مي روند، نيست. در اين رابطه از حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم روايت است که کان يسوق اصحابه ابن اثير مي گويد: معنايش اينست که حضرت اصحاب خود را جلو مي انداخت واز روي تواضع وفروتني خودش پشت سر آنها مي رفت واحدي را نمي گذارد پشت سرش راه برود. در اين موضوع سخن بسيار است اما جهت اينکه سخن از اين طولاني تر نشود به همين اندازه اکتفا مي کنيم. کيست که اندکي مطالعه در تاريخ وسيره پيغمبر وائمه هدي عليهم السلام داشته باشد وتفاصيل بسيار از اين حقايق را نداند؟ اينها که گفتيم از ويژگيهاي جامعه اسلامي است که بشريت بطور متعالي در آن جامعه موعود جهاني به آن خواهد رسيد.