دادگستر جهان

ابراهيم امينى

- ۵ -


حسين بن على از مهدى خبر داده

حسين بن على (عليه السلام) فرمود:  دوازده امام از ما هستند، على بن ابيطالب اول آنان وآخرشان نهمين فرزند من وقائم به حق مى باشد. خدا به بركت وجود وى زمين مرده را زنده وآباد مى كند ودين حق را برتمام اديان پيروز مى گرداند، اگر چه مشركين كراهت داشته باشند. مهدي، مدتى از نظرها غائب مى گردد. در زمان غيبت گروهى از دين خارج مى شوند اما گروهى ديگر ثابت قدم خواهند ماند واز اين راه اذيتها خواهند ديد. از باب سرزنش به آنان گفته مى شود: اگر عقيدهء شما صحيح است، پس امام موعود شما كى نهضت مى كند؟ ولى بدانيد كه هركس در ايام غيبت، آزار وتكذيب دشمنان را تحمل كند مانند كسى است كه دركنار رسول خدا با شمشير جنگ نموده است(1).. وسيزده حديث ديگر.

على بن الحسين از مهدى خبر داده

على بن الحسين (عليه السلام) فرمود: ولادت قائم ما بر مردم مخفى مى ماند بطورى كه خواهند گفت: اصلا متولد نشده است. علت مخفى شدن آن جناب اينست كه وقتى نهضت خود را شروع نمود بيعت كسى در گردنش نباشد(2)... وده حديث ديگر.

حضرت باقر از مهدى خبر داده

حضرت باقر (عليه السلام) به ابان بن تغلب فرمود: بخدا سوگند! امامت عهدى است كه از رسول خدا به ما رسيده است. امام هاى بعد از پيغمبر دوازده نفرند كه نه نفرشان از نسل حسين مى باشند. مهدى نيز از ما بوجود مى آيد ودر آخر الزمان دين را نگهدارى مى كند(3)... وشصت ودو حديث ديگر.

امام صادق  از مهدى خبرداده

حضرت صادق (عليه السلام) فرمود: هركس به تمام امامان اقرار  كند اما وجود مهدى را منكر شود مانند كسى است كه به همهء پيغمبران عقيده مند باشد ليكن نبوت محمد(صلى الله عليه وآله وسلم) را انكارنمايد. به آنحضرت عرض شد: يابن الرسول الله! مهدى از فرزندان كيست؟ فرمود: پنجمين فرزند امام هفتم (موسى بن جعفر) مهدى  ميباشد اما خودش غائب مى شود ونام بردنش برايتان جائز  نيست(4).. ويكصد وبيست وسه حديث ديگر.

موسى بن جعفر از مهدى خبر داده

موسى بن جعفر(عليه السلام) در پاسخ يونس بن عبدالرحمان، كه سؤال نموده بود: آيا تو قائم به حق هستى؟ فرمود: من قائم به حق هستم ليكن آن قائميكه زمين را از وجود دشمنان خدا پاك مى نمايد واز عدل وداد پر مى كند، پنجمين فرزند من است. چون برجان خويش ترسان است، مدتى طولانى غائب مى گردد. در عصر غيبت، گروهى از دين خارج مى شوند ولى عده اى هم در عقيدهء خويش پايدار مى مانند. سپس فرمود: خوشا به حال شيعيانى كه درزمان غيبت امام زمان، به ولايت ما چنگ زنند وبردوستى ما وبيزارى از دشمنانمان ثابت قدم بمانند، آنان از ما هستند وما از آنهاييم، آنان به امامت ما راضى شده اند، ما نيز از تشيع آنها خوشنوديم. پس خوشا به حالشان، به خدا سوگند! در درجات بهشت با ما خواهند بود(5)... وپنج حديث ديگر.

امام رضا از مهدى خبر داده

حضرت رضا(عليه السلام)، در پاسخ ريان بن صلت كه پرسيده بود: تو صاحب الامر هستى؟ فرمود: من صاحب الامر هستم اما آن صاحب الامرى كه زمين را از عدل وداد پر مى كند من نيستم. با وجود ناتوانى وضعفى كه در من مشاهده مى كنى چگونه امكان دارد من همان صاحب الامر باشم؟! قائم معهود كسى است كه در سن پيران ولى بصورت جوانان ظاهر ميشود، بقدرى نيرومند وقوى است كه اگر به بزرگترين درخت روى زمين دست دراز كند آنرا از ريشه مى كند واگر در ميان كوهها فرياد زند سنگهاى سخت آنها متلاشى مى گردند.عصاى موسى وانگشتر سليمان نزد اوست. آنجناب چهارمين فرزند من مى باشد، خدا تا هروقت بخواهد او را از ديده ها غائب نگه مى دارد، بعد از آن ظاهرش مى نمايد وزمين را بتوسط او از عدل وداد پر مى كند، چنانكه از ظلم وستم پرشده است(6)... وهيجده حديث ديگر.

امام محمد تقى از مهدى خبر داده

امام محمد تقى (عليه السلام) به عبدالعظيم حسنى فرمود: قائم ما همان مهدى موعودى است كه درزمان غيبت بايد در انتظارش بود ودر زمان ظهور بايد اطاعتش نمود واو سومين فرزند من مى باشد. به آن خدايى  كه محمد(صلى الله عليه وآله وسلم) را به پيغمبرى فرستاد وما را به امامت مخصوص داشت سوگند، كه اگر از عمر دنيا يك روز هم بيش باقى نمانده باشد خدا آنروز را طولانى مى گرداند تا مهدى ظاهر شود وزمين را از عدل وداد پر كند چنانكه از ظلم وستم پرشده است.خداوند متعال، كارش را شبى اصلاح مينمايد چنانكه امر كليم خود موسى را در شبى اصلاح فرمود، موسى رفت تا براى همسرش آتش بياورد اما با منصب پيمبرى ورسالت برگشت.سپس فرمود: انتظار فرج، بهترين عمل شيعيان ماست(7)... وپنج حديث ديگر.

امام على نقى از مهدى خبر داده

امام على نقي(عليه السلام) فرمود: بعد از من فرزندم حسن امام است وبعد از حسن، فرزندش همان قائمى است كه عدل ودادش تمام زمين را فرا ميگيرد(8)... وپنج حديث ديگر.

امام حسن عسكرى از مهدى خبر داده

امام حسن عسكري(عليه السلام) به موسى بن جعفر بغدادى فرمود: گويا شما را مى بينم كه در جانشين من اختلاف نموده ايد ولى آگاه باشيد هر كس به امام هاى  بعد از پيغمبر ايمان داشته باشد، اما امامت فرزند مرامنكر شود مانندكسى است كه نبوت تمام پيغمبران را قبول كند ولى پيمبرى محمد رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) را انكار نمايد،در صورتى كه منكر آنحضرت مثل كسى است كه تمام پيمبران را انكار كند، زيرا اطاعت آخرين امام ما مثل اطاعت اولين امام ماست. پس هركس آخرين فرد ما را منكر شود مانندكسى است كه اولين امام  را انكار نموده  باشد. بدانيد كه غيبت فرزندم به قدرى طولانى  مى شود كه مردم در شك واقع مى شوند  مگر افرادى كه خدا ايمانشان را نگهدارى كند(9)... وبيست ويك حديث ديگر.

آيا احاديث مهدى صحيح است؟

مهندس: در صورتى مى توانيد به اين احاديث تمسك نماييد كه صحيح ومعتبر باشند آيا همهء احاديث مهدى را صحيح مى دانيد؟

هوشيار: من ادعا نمى كنم كه تمام احاديث مربوط به مهدى صحيح اعلا وتمام روايت كنندگان آنها عادل وموثق هستند. ليكن در بين آنها مقدار قابل توجهى حديث صحيح وجود دارد. البته اين احاديث مانند ساير احاديث هم صحيح  دارند هم حسن، هم موثق، هم ضعيف، ليكن احتياجى نيست كه دربارهء يك يك آنها واحوال رواتشان بحث وتحقيق نماييم، زيرا چنانكه ملاحظه نموديد احاديث به قدرى زيادند كه هر شخص بى غرض وبا انصافى كه بدانها مراجعه نمايد اطمينان پيدا مى كند كه مدلول مشترك آنها كه عبارتست از اصل وجود مهدى از موضوعات مسلم اسلام بوده كه پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) بذر آنرا افشانده وائمه اطهار عليهم السلام آنرا آبيارى نموده اند. بطور قطع مى توان گفت:كمتر موضوعى در اسلام يافت مى شود كه باندازهء وجود مهدى درباره اش حديث وارد شده باشد.

باز هم توضيحاً عرض مى كنم: پيغمبر اسلام از آغاز بعثت تا حجةالوداع صدها دفعه دربارهء مهدى سخن گفته. على بن ابيطالب از او خبر داده، فاطمه زهرا خبرداده، خانوادهء پيغمبر وحاملين اسرار نبوت، مانند امام حسن وامام حسين وامام سجاد وامام محمد باقر وامام جعفر صادق وامام موسى كاظم وامام رضا وامام محمد تقى وامام على نقى وامام حسن عسكرى عليهم السلام همه از وجود چنين فرد برگزيده اى خبر داده اند. مردم زمان پيغمبر در انتظارش بودند بعد از رحلت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) مردم در انتظار ظهورش روز شمارى مى كردند حتى گاه گاهى افرادى را اشتباهاً مصداق واقعى آن مى پنداشتند. احاديث او را سنى نقل كرده، شيعى نقل  كرده، اشعرى نقل كرده، معتزلى نقل كرده، در بين روات آنها عرب هست، عجم هست مكى هست، مدنى هست، كوفى وبغدادى وبصرى وقمى وكرخى وخراسانى ونيشابورى و... هست آيا با وجود اين  همه احاديث كه  مسلما از هزار متجاوز خواهد بودهيچ شخص با انصافى مى تواند در امر مهدى موعود تشكيك نموده بگويد: اين احاديث را شيعيان متعصب جعل نموده به پيغمبر نسبت داده اند؟!!

مدتى از شب گذشته وديگر وقتى براى ادامه مذاكرات نمانده بود، لذا قرار شد بقيه صحبت براى جلسه بعد بماند ودوستان شب شنبه آينده درمنزل آقاى فهيمى گردهم آيند.

مهدى  گرى وجهود وايرانيان

افراد يكى يكى به منزل آقاى فهيمى آمدند وپس از يك پذيرائى مختصر طبق معمول در ساعت هشت جلسه رسميت يافت واينبار آقاى مهندس موضوعى را عنوان كرد:

مهندس: از سابق بياد دارم  كه  يكى از نويسندگان نوشته بود، عقيدهء مهدويت ومصلح غيبى از جهود وايرانيان قديم به محيط اسلامى سرايت نموده است. ايرانيان چنين مى پنداشتند كه روزى مردى از نژاد زردشت بنام (سااوشيانت) ظاهر خواهد شد واهريمن را كشته وجهان را از همهء بديها پاك خواهد نمود؟ اما جهودان چون آزادى كشور خويش را از دست دادهبودند وبه بندگى كلده وآشور افتاده بودند، يكى از پيغمبرانشان چنين نويد داد: در آينده، مسيحى (پادشاهى) از ميان جهان خواهد برخاست وجهودان را دوباره به آزادى خواهد رسانيد.

بنابراين چون ريشه واصل مهدويت را در بين ايرانيان وجهودان يافتيم بايد بگوييم كه اين تفكر از آنان به مسلمين سرايت نموده وافسانه اى بيش نيست.

هوشيار: درست است كه اين عقيده در بين  اقوام وملل ديگر نيز بوده  وهست. ليكن صرف اين موضوع، شاهد خرافى بودن آن  نيست مگر لازم است تمام احكام وعقائد اسلام برخلاف گذشتگان باشد تا صحيح باشد!؟ شخصى كه در صدد تحقيق موضوعى از موضوعات اسلام باشد وغرض ومرضى نداشته باشد، بايد ابتداء به مدارك ومآخذ اصلى آن عقيده مراجعه كند تا درستى ونادرستى آن برايش روشن گردد نه اينكه به جاى رجوع به مدارك اصليه، در كتب وعقائد پيشينيان تفحص نمايد  سپس جنجالى برپا كند كه من ريشه اين عقيده خرافى را پيداكردم. آيا مى شود گفت: چون ايرانيان قديم به يزدان عقيده مند بودند وراستى را از اخلاق نيك مى شمردند، خداپرستى بايد افسانه باشد وراستى را هم نبايد از اخلاق نيك شمرد؟! پس تنها براى اين كه ملل ديگر نيز در انتظار مصلح ونجات دهندهء غيبى بوده اند، دليل بطلان وسند جرم نيست، چنانكه دليل صحتش نيز نخواهد بود.

علل پيدايش مهدويت

فهيمى:  يكى از نويسندگان، داستان پيدايش عقيدهء مهدويت را خوب توجيه نموده است اگر اجازه بفرمائيد اجمالش را عرض كنم؟

حاضرين: بفرماييد.

فهيمى: آنرا با مختصر تصرفى خلاصه مى كنم: اصل داستان مهدويت را شيعيان از ملل ديگر گرفته چيزهايى بدان افزودند تا به صورت كنونى درآمد. دو موضوع را بايد از عوامل رشد ونمو آن عقيده دانست:

الف: عقيده به پيدايش وظهور نجات  دهندهء غيبى، در بين جهودان شايع بوده وهست. آنان عقيده  داشتند كه الياس بآسمان صعود نموده ودر آخرالزمان براى نجات بنى اسرائيل به زمين برمى گردد. مى گويد: (ملكصيدق) و(فنحاس بن العاذار) تا به امروز زنده ميباشند.

در صدر اسلام، گروهى از يهود، براى استفاده هاى مادي، گاهى هم به منظور تخريب اساس اسلام اظهار اسلام نمودند، عده اى هم با حيله وتزوير كه از صفات بارز اين قوم است در بين  مسلمين موقعيت ومقامى كسب نمودند، ولى در واقع جز ايجاد اختلاف وپخش عقائد خود وسودجويى مقصدى نداشتند كه عبدالله بن سبا را بايد از افراد برجستهء آنان دانست.

ب: پس از در گذشت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)  خانواده وخويشانش، واز جمله على بن ابيطالب (عليه السلام) خودشان را براى خلافت از ديگران سزاوارتر مى دانستند. معدودى از اصحاب هم از آنان طرفدارى مى نمودند اما برخلاف خواستهء آنان، خلافت از خانواده رسول خدا بيرون رفت وهمين  حادثه سبب آزردگى ورنجش آنان گرديد. تا اينكه خلافت به على بن ابيطالب منتقل شد. هوادارانش خشنود گشتند واميدوار بودند كه خلافت از اين خانواده بيرون نرود، ولى على هم چون به جنگهاى داخلى مبتلا شد كارى از پيش نبرده عاقبت به دست ابن ملجم شهيد گشت. فرزندش حسن هم موفقيتى به دست نياورده عاقبت خلافت را تحويل بنى اميه داد.

حسن وحسين دو فرزند رسول خدا خانه نشين بودند ولى حكومت وقدرت اسلام به دست ديگران بود. اولاد رسول خدا وهوادارانشان در فقر وفاقه بسر مى  بردند ولى غنائم سرشار وبيت المال مسلمين در هوسرانى بنى اميه وبنى عباس مصرف مى شد. اين حوادث سبب شد، كه روز بروز بر تعداد طرفداران آنان افزوده گردد وصداى اعتراضات ازگوشه وكنار بلند شود، اما شاغلين مقام خلافت به عوض دلجويى، درصدد زجر وشكنجه  واعدام وتبعيد آنان برآمدند.

خلاصه: بعد از رحلت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) نسبت  به اهل بيت وطرفداران آنها  حوادث ناگوارى واقع شد فاطمه ازميراث پدر محروم شد. خلافت على به تأخير افتاد، حسن بن على را مسموم نمودند.

حسين بن عـلى را با جوانان واصحابش در كربلا به قتل رسانيده خانواده اش را اسير كردند. مسلم بن عقيل وهانى را پس از امان دادن  كشتند. ابوذرغفارى به ربذه تبعيد شد. حجربن عدى وعمروبن حمق وميثم تمار وسعيدبن جبير وكميل بن زياد وصدها تن مانند آنان را كشتند. به دستور يزيد مدينه قتل عام شد وصدها ازاين حوادث ننگين كه صفحات تاريخ اسلام را سياه كرده است. در اين ايام تلخ جان هواداران اهل بيت بستوه آمده هر روز در انتظار فرج بودند. گاهى يكى از علويين براى گرفتن حق ومبارزه با غاصبين قيام مى نمود ولى بالاخره كشته مى شد وتوفيقى نصيبش نمى گشت. اين حوادث ناگوار سبب شد  كه اقليت طرفدار اهل بيت، از تمام جهات مأيوس شوند ودرهاى موفقيت را برروى خويش  بسته ببينند واز هر سو دنبال يافتن روزنهء اميدى برآيند. طبعاً معلوم است كه اين اوضاع وحوادث، زمينه را براى پذيرفتن عقيدهء نجات دهندهء غيبى ومهدويت كاملاً آماده گردانيد.

در اين هنگام بود كه جهودان تازه مسلمان ومغرضين، از فرصت استفاده نموده  به  ترويج عقيده خويش يعنى نجات دهندهء غيبى مشغول گشتند. شيعيان از همه جا مأيوس هم براى تسكين دردهاى روحى وجبران شكست هاى ظاهرى خويش، آن عقيده را مناسب ديده از جان ودل پذيرفتند ليكن تصرفى نموده گفتند: آن  مصلح جهانى حتما از اهل بيت مظلوم خواهد بود. كم كم پيرايه هايى بدان بستند تا به صورت مهدى كنونى در آمد.(10)

نيازى به توجيه ندارد

هوشيار: محروميت ها وگرفتارى هايى را كه در مورد اهل بيت وهوادارانشان فرموديد كاملاً درست است، ليكن در صورتى محتاج به اين توضيحات وتحليلات بوديم كه سرچشمه ومنشاء اصلى مهدويت را نمى دانستيم، ولى چنانكه بياد داريد: اثبات نموديم كه شخص پيغمبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) اين عقيده را در بين مسلمين پخش كرده نويد پيدايش چنين مصلحى را داده بود واحاديث آنرا نه تنها شيعيان بلكه اهل سنت نيز در كتب صحاح خود جمع آورى نموده اند. اخلاق نيك شمرد با اثبات اين مطلب ديگر براى توجيه مذكور  جايى باقى نخواهد ماند.

در بخش  اول سخن فرموديد: اين عقيده در بين جهودان شايع بوده است. اين سخن نيز درست است ليكن اينكه فرموديد: عقيدهء مذكور به وسيلهء (ابن سباي) يهودى وامثالش در  بين مسلمين راه يافته، مطلب مردودى است، زيرا چنانكه قبلاً گفتيم: شخص نبى اكرم مروج وحامى وبشارت دهندهء به پيدايش چنين مصلح جهانى بوده است. البته ممكن است مسلمانان يهودى الاصل نيز آن را تأييد كرده باشند.

داستان عبد الله بن سبا

موضوع ديگرى را نيز لازم است  تذكر دهم كه: وجود عبدالله بن سباى يهودى با اين نام و نشان، از موضوعات مسلم تاريخ نيست. بعضى از دانشمندان اصل  وجودش  را موهوم ومجعول دشمنان شيعه مى دانند. برفرض اينكه اصل وجودش محرز باشد اما نسبت هايى كه باو داده شده بدون شاهد وبرهان است، زيرا هيچ عاقلى نمى تواند باور كند كه يك  نفر يهودى تازه  مسلمان، چنان نبوغ خارق العاده وسياست مرموز وموقعيت ممتازى  را واجد شود كه بتواند در آن محيط اختناق كه هيچ كس جرئت نداشت از فضائل اهل بيت سخنى بگويد، بيك رشته اقدامات اساسى دست بزند وبه واسطهء تبليغات سرى وتشكيلات وسيع ودامنه دار خويش، مردم را به سوى اهل بيت دعوت كند، برخليفهء وقت بشوراند وچنان  بلوايى برپا كند كه مردم بريزند وخليفهء وقت را به قتل رسانند ولى مأمورين سرى وعلنى خليفه از تحريكات واقدامات او بى اطلاع بمانند. به قول خود اين آقايان، يك نفر يهودى تازه مسلمان اساس دين آنها را منهدم سازد ولى هيچ كس دم نزند. چنين وجودى را با اين گونه اعمال، جز در عالم خيال نمى توان تصور كرد.(11)

مهدى در ساير اديان

مهندس: عقيدهء به مهدى موعود به مسلمانان اختصاص دارد يا در ساير اديان نيز چنين عقيده اى هست؟

هوشيار : عقيدهء مذكوربه مسلمانان اختصاص ندارد بلكه تمام اديان ومذاهب آسمانى در اين عقيده شركت دارند. پيروان همهء اديان عقيده دارند كه در يك عصر تاريك وبحرانى جهان، كه فساد وبيدادگرى وبى دينى همه جا را فرا گيرد يك نجات دهندهء بزرگ جهانى طلوع مى كند وبه واسطهء نيروى فوق العاده غيبى اوضاع آشفته جهان را اصلاح مى كند وخدا پرستى را بر بى دينى وماديگرى غلبه مى دهد. اين نويد خوش را نه تنها در تمام كتاب هايى كه به عنوان كتاب آسمانى باقى مانده مانند كتاب زندوپازند وكتاب جاماسبنامه كه از كتاب هاى مقدس زردشتيان مى باشند، كتاب تورات وملحقات آن كه كتاب مقدس يهود شمرده مى شود وكتاب انجيل عيسويان، مى توان پيدا كرد، بلكه در كتاب هاى مقدس براهمه وبودائيان نيز كم وبيش ديده مى شود.

همه ارباب ملل واديان اين عقيده را دارند ودر انتظار چنين موعود نيرومند غيبى بسر مى برند. هر ملتى او را با لقب مخصوصى مى شناسد. زردشتيان او را بنام سوشيانس (نجات دهندهء جهان) جهودان بنام سرور ميكائيلى، عيسويان بنام مسيح موعود، مسلمانان بنام مهدى منتظر مى نامند. ليكن هر ملتى آن نجات دهندهء غيبى را از خودش محسوب مى دارد. زردشتيان  او را ايرانى واز پيروان زردشت مى دانند، جهودان، از بى اسرائيل وپيروان موسى مى شمارند، عيسويان او را همكيش خودشان مى دانند ومسلمانان، از دودمان بنى هاشم وفرزند پيغمبرش مى شمارند. در اسلام بطور كامل معرفى شده ليكن در ساير اديان چنين نيست.

نكته قابل توجه اينست كه علائم ومشخصاتى كه در ساير اديان براى آن نجات دهندهء بزرگ ذكر شده، در مورد مهدى  موعود اسلام يعنى فرزند بلافصل امام حسن عسكرى نيز قابل انطباق است. مى توان او را از نژاد ايرانى شمرد زيرا مادر حضرت سجاد كه جد امام زمان است، يك شاهزاده خانم ايرانى بوده بنام شهربانو دختر يزدگرد پادشاه ساسانى. از دودمان وخاندان بنى اسرائيل نيز شمرده مى شود،زيرا بنى هاشم وبنى اسرائيل هر دو از نسل حضرت ابراهيم بوجود آمده اند،بنى هاشم از فرزندان  اسماعيل هستند وبنى اسرائيل از اولاد اسحاق پس بنى هاشم وبنى اسرائيل در واقع از يك خاندان محسوب مى شوند. به عيسويان  نيز نسبت دارد زيرا بر طبق بعض روايات، مادر حضرت صاحب الامر يك شاهزاده خانم رومى بوده بنام نرجس (نرگس) كه به صورت يك داستان شگفت انگيزى در كتابها ديده مى شود.

أصولا ً اين مطلب درست نيست كه مهدى نجات دهندهء جهان را  به يك ملت معينى اختصاص دهيم. او مى آيد كه با عناوين اختلاف انگيز از قبيل: اين  نژاد وآن نژاد، اين دين وآن دين، اين ملت وآن ملت. اين كشور وآن كشور، مبارزه كند بنابراين بايد او را مهدى موعود جهانيان شمرد نجات دهنده وحمايت  كننده حزب خداپرستان مى باشد پيروزى او پيروزى تمام انبياء وپيمبران ومردان صالح است.  از دين اسلام يعنى دين تكامل يافته آئين حضرت ابراهيم وموسى وعيسى وساير اديان آسمانى حمايت مى كند واز دين واقعى موسى وعيسى كه به وجود محمد ونبوت او بشارت  داده اند طرفدارى مى نمايند.

نا گفته نماند كه ما نمى خواهيم براى اثبات مهدى موعود، به بشارت هاى كتب قديم استدلال كنيم واصولاً احتياجى بدانها نداريم. بلكه مى خواهيم بگوئيم كه عقيدهء به ظهور يك نجات دهندهء فوق العادهء جهانى، يك عقيدهء مشترك دينى است كه از مصدر وحى سرچشمه گرفته وهمهء پيمبران بدان بشارت  داده اند. وهمهء ملل در انتظار آن هستند ليكن در تطبيق آن خطا شده است.

يار صفحه:


(1)بحار الأنوار ج 51 ص 133، اثبات الهداة ج 2 ص 333و 399.
(2)بحار الأنوار ج 51 ص 135.
(3)اثبات الهداة ج 2 ص 559.
(4)بحار الأنوار ج 51 ص 143 اثبات الهداة ج 6 ص 404.
(5)بحار الأنوار ج 51 ص 151، اثبات الهداة ج  6 ص 417.
(6)ريان بن الصلت قال، قلت للرضا عليه السلام: انت صاحب هذا الامر؟ فقال: انا صاحب هذاالامر، ولكنى لست با لذى املاءها عدلا كما ملئت جورا وكيف اكون ذلك على ما ترى من ضعف بدنى؟ وان القائم هو الذى اذا خرج كان فى سن الشيوخ ومنظر الشبان، قوياً فى بدنه حتى لومديده الى اعظم شجرة على وجه الارض لقلعها ولو صاح بين الجبال لتد كد كت صخورها، يكون معه عصا موسى وخاتم سليمان. ذلك الرابع من ولدى يغيبه الله فى ستره ماشاءالله ثم يظهره فيملاء به الارض قسطاً وعدلا كما ملئت جورا وظلما، بحار الأنوار ج 52 ص 322، اثبات الهداة ج6 ص419.
(7)بحار الأنوار ج 51 ص 156. اثبات الهداة ج  6 ص 420.
(8)اثبات الهداة ج 6 ص 275.
(9)موسى بن جعفر البغدادى قال سمعت ابا محمد الحسن بن على عليه السلام يقول: كأنى بكم وقد اختلفتم بعدى فى الخلف منى، اما ان المقر بالائمةبعد رسول الله المنكر لولدى كمن اقر بجميع انبياءالله ورسله ثم انكر نبوة محمد رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) والمنكر لرسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم) كمن انكر جميع الانبياء لان طاعة آخرنا كطاعة اولنا والمنكر  لاخرنا كاالمنكر لاولنا اما ان لولدى غيبة يرتاب فيها الناس الا من عصمه الله، بحار الأنوار ج 51 ص 160. اثبات الهداة ج  6 ص 427.
(10)المهدية فى الاسلام ص 48 ـ 68.
(11)طالبين تحقيق بكتاب (نقش وعاظ در اسلام) تأليف دكتر على الوردى ترجمه خليليان ص 111 ـ 137 وكتاب(عبدالله بن سبا) تأليف سيد مرتضى عسكرى وكتاب (على وفرزندانش) تأليف دكتر طه حسين ترجمهء خليلى ص 139 ـ 143 مراجعه نمايند.