چشم به راه مهدى
جمعى از نويسندگان مجله حوزه
- ۱۴ -
موافقان و مخالفان مهدى
مقدمه
انقلابها، هرچه با عظمت باشند، دوستان و دشمنان بيشترى دارند. نهضتهاى توحيدى ،
شكوهمندترين حركت تاريخ بوده و جريانهاى موافق و مخالف نيرومندى داشته اند.
بازتاب نهضت مهدى ، بيش از نهضتهاى رهايى بخش پيشين خواهد بود. آرمانهاى بلند، شرك
ستيزى و عدالت گسترى بى مرز و جهان شمول آن ، هم شور در دل مردمان محروم خواهد
آفريد و هم دشمنان توحيد و عدل را بر خواهد انگيخت .
آن فرشته رحمت و غضب ، همان گونه كه دوستانى يكدل و با صفا در كنار دارد، دشمنانى
كينه ورز و خطرناكى نيز در برابر خواهد داشت . بايد ديد همراهان حضرت كيانند،
شمارشان چند است و خواستگاه اجتماعيشان كدام است و چه نقشى در پيشبرد نهضت دارند.
دشمنان را در كدامين جناح و خط فكرى بايد جست و جو كرد و شيوه برخورد امام ، با
مخالفان چگونه خواهد بود.
شناخت معيارها و موازين ياران ، ما را كمك خواهد كرد راه را بهتر شناخته و در صف
منتظران با بصيرت قرار گيريم .
ياران امام
ياران امام ، سنگهاى زيرين انقلاب جهانى اند. همان گونه كه پيامبربا همراهى مهاجران
و انصار، رسالت شكوهمندش را به انجام رساند و على (ع ) با مجاهدات افسران رشيدش ،
حماسه هاى بزرگ آفريد، فرياد رس موعود نيز، با همكارى مردان نمونه و خود ساخته
عدالت را به جهان باز خواهد آورد وراثت را به محرومان زمين خواهد بخشيد.
منابع دينى ما، بر جايگاه والاى آن جوانمردان اشارتها دارد.(470)
امامان ، همواره آرزومند همراهى آن حضرت بوده اند و ياورى آن چهره پنهان كرده را به
دوستان خويش ، همه گاه ، يادآورى مى فرموده اند:
((خدايا، درود بفرست بر مولا و سرورم صاحب الزمان و مرا از
ياران و پيروان و حاميان او قرار داده و از آنان كه در ركابش ، شربت شهادت مى
نوشند، با شوق و رغبت بى هيچ گونه كراهت .(471)
))
عدد ياران ، سيصد و سيزده نفر ياد شده است :
در موثقه مفضل بن عمر از امام صادق :
(( كانى انظر الى القائم على منبر الكوفه و
حوله اصحابه ثلاث مائة و ثلاث عشر رجلا على هذه اهل البدر.(472)
))
گويا مى نگرم قائم را بر منبر كوفه و سيصد و سيزده نفر يارانش ، كه پيرامونش گرد
آمده اند، به شمار اهل بدر.
اين مضمون ، به طور مستفيض از ائمه به ما رسيده است ، از جمله : روايت محمد حنيفه
از على (ع )(473)
روايت عبدالاعلى
(474) و ابى الجارود(475)
و ابى بصير از امام باقر(476)
و روايت ابى خالد
(477) و ابن حضرمى
(478) و ابان بن تغلب
(479) و مفضل بن عمرو(480)
از امام صادق و...
در متون عامه نيز، در عدد ياران مهدى ، شمار ياد شده ، بارها و بارها ياد شده است ،
از جمله : روايت ام سلمه از پيامبر(481)
و روايت سيوطى از امام باقر(ع )(482)
.
محمد حنيفه از على (ع )
(483) . روايت عبدالاعلى
(484) و ابى الجارود
(485) و ابى بصير از امام باقر
(486) و روايت ابى خالد
(487) و ابن حضرمى
(488) و ابان بن تغلب
(489) و مفضل بن عمرو
(490) از امام صادق و...
متون عامه نيز، در عدد ياران مهدى ، شمار ياد شده ، بارها و بارها ياد شده است ، از
جمله : روايت ام سلمه از پيامبر
(491) و روايت سيوطى از امام باقر (ع )(492)
در برخى از روايات ، ياران مهدى ده هزار نفر ياد شده و تا آنان گرد نيايند قيام
صورت نمى گيرد.
در صحيحه ابى بصير از امام صادق :
(( لا يخرج القائم (ع ) حتى يكون تكلمة
الحلقة . قلت : كم تكلمة الحلقة . قال : عشرة آلاف .
(493) ))
تا حلقه كامل نگردد، قائم خروج نمى كند.
گفتم : كامل شدن حلقه به چند است ؟
فرمود: ده هزار نفر.
در روايات ديگر، به جاى كامل شدن حلقه ، از كامل شدن ((العقد))
(494) و ((فئه ))(495)
سخن به ميان آمده است كه با گرد آمدن ده هزار نفر تكميل مى شوند.
در نقلهاى ديگر، از شمار كمتر و در برخى فزونتر از پيش نيز، ياد شده است .
از جمله ، ابن رزين غافقى از على (ع ) روايت مى كند.
((مهدى ، در ميان دوازده تا پانزده هزار ياور قيام خواهد كرد.))
(496)
در روايت ابن مسعود، شمار بيعت كنندگان ، بيش از پنج هزار نفر ذكر شده است .
(497)
در احاديث ديگر به توده هاى انبوهى اشاره شده است كه از نقاط گوناگون جهان ، بويژه
مشرق زمين به كمك امام مى شتابند.(498)
چه بسا بشود گفت : سه دسته گزارشهاى ياد شده ، با يكديگر تعارض ندارند، بلكه در
طول يكديگرند. در مجموع ، نشانگر سير تشكل يارانند. سيصد و سيزده نفر نخستين
گروندگان هستند كه در انتظار ظهور موعود در مكه بوده اند. با گرد آمدن اين گروه ،
دعوت آغاز مى شود، پس از انتشار خبر و گزارش آن به محرمان ، ده يا دوازده هزار نفر،
كه ستونهاى اصلى نيروهاى انقلاب را تشكيل مى دهند، به سرعت به امام مى پيوندند. با
اجتماع آنان ، پاكسازى حجاز آغاز مى شود. در ادامه نهضت ، توده هاى انبوه ، از
سراسر جهان ، به حضرت مى پيوندند و درگيرى بزرگ و خونبار با مستكبران شروع مى شود.
امام صادق (ع ) مى فرمايد:
((سيصد و سيزده نفر ياران با او بيعت مى كنند. او تا هنگام
كامل شدن ده هزار نفر در مكه اقامت كرده سپس رهسپار مدينه مى گردد.))(499)
امام صادق عليه السلام در پاسخ شخصى كه گمان مى برد، ياران مهدى تنها اندك شمارند و
حضرت ، تنها با نيروى آنان ، به اصلاح جهان خواهد كوشيد، فرمود خروج مهدى به فراهم
شدن امكانات بستگى دارد:
(( عن ابى بصير قال سال رجل من اهل الكوفه
ابا عبدالله عليه السلام كم يخرج مع القائم عليه السلام فانهم يقولون انه يخرج معه
مثل عدة اهل بدر ثلاثمائه و ثلاثة عشر رجل .))
قال : و ما يخرج الا فى اولى القوة و ما يكون اولى القوة اقل من عشرة آلاف .(500)
))
مردى از كوفيان ، از امام صادق پرسيد: همراهان قائم چند نفرند؟ مردم مى گويند:
بمانند اهل بدر، سيصد و سيزده نفر بيش نيستند.
فرمود: جز به همراهى افراد قدرتمند قيام نكند، آنان هم ، كمتر از ده هزار نفر
نباشند. علامه مجلسى ، همين معنى را از روايات استنباط كرده و مى نويسد:
((ياران مهدى ، منحصر به سيصد و سيزده نفر نيستند، بلكه اين شمار يارانى
هستند كه حضرت به كمك آنان حركت را آغاز مى كند.(501)
))
شاهد بر مطلب اين كه در برخى از روايات ، به جاى ((اصحابه
)) ((من اصحابه
))(502)
آمده كه نشان مى دهد شمار ياد شده ، طلايه ياران امام را تشكيل مى دهند كه خود را
به حضرت مى رسانند و نهضت را مى آغازند و در مقابل دشمنان مكى ، به دفاع از آقا مى
پردازند(503)
.
احتمال مى رود اين گروه اندك ، فرماندهان و وزيران امام باشند كه در آغاز هسته هاى
اصلى نيروها را بر عهده دارند و پس از پيروزى ، براى ارشاد و دادرسى و كارگزارى به
سرزمينهاى دور و نزديك فرستاده مى شوند.
امام صادق مى فرمايد:
((گويا مى نگرم به قائم بر فراز منبر كوفه ، يارانش در پيرامون
او حلقه زده اند. آنان پرچمداران لشكرها و كارگزاران امام بر روى زمين هستند.(504)
از اين گروه ، به ((نقباء، ((خواص
)) و ((ذخر الله )) تعبير شده است
.(505)
خاستگاه ياران
ياران مهدى ، از صنف و نژاد ويژه اى نيستند، بلكه از گروهها و نژادهاى گوناگون و از
سرتاسر جهان هستند. مردمى كه به يارى امام مى شتابند،
(( من اقاليم الارض
)) ((
من اقصى البلادند.)) در اين حركت عظيم ،
مردمان عجم ، نقش پر اهميتى در خدمتگزارى امام بر عهده دارند.(506)
حضرت در سن جوانان ظاهر مى شود. ياران وى را نيز، بيشتر جوانان پر تحرك و پر نشاط
تشكيل مى دهند و پيران در ميانشان اندك شمارند:
(( ان اصحاب القائم شباب لا كهل معهم الا
كالكحل فى العين او كالملح فى الزاد واقل الزاد الملح .(507)
))
ياران قائم ، جوانانند و پيران اندك بسان سرمه در چشم يا نمك در طعام و كمترين چيز
در غذا نمك است .
اين جوانانند كه با شنيدن خبر ظهور امام ، شبانه حركت مى كنند. رخت استراحت در هم
مى پيچند، شتابان راه حجاز پيش مى گيرند و به حضرت مى پيوندند. زنان نيز، در اين
نهضت بزرگ جايگاه شكوهمندى دارند و در همه مراحل انقلاب حضور فعال خواهند داشت .
زنان در تهيه مقدمات حركت ، شركت دارند پس از پيروزى ، در اداره كارها، به امام كمك
مى كنند
امام باقر مى فرمايد:
(( و يجئى والله ثلاث مائه و بضعة عشر رجلا
فيهم خمسون امرئة يجتمعون على غير ميعاد(508)
))
سوگند به خد ا، سيصد و اندى نفر، بدون وعده پيشين گرد مى آيند در ميان آنان پنجاه
زن است .
وجود زنان در ميان خواص و وزيران مهدى ، نشانگر اوج و عظمت والاى بانوان در انقلاب
جهانى است . كلمه ((رجل )) كه در روايات
به كار رفته علامت تغليب است ، نه حصر. در روايات عامه نيز از وجود زنان در نهضت
مهدى ياد شده است
(509) .
گزينش ياران
همه انبياء و مصلحان الهى ، هسته هاى اصلى نهضت خويش را با آزمايش برگزيده اند؛
چرا كه راه دشوار است و آميخته با رنجها و بدون داشتن يارانى يارانى آب ديده ، سرد
و گرم چشيده ، فداكار و با وفا، نمى توان خطر كرد. ياران بى وفا و نامطمئن ، نه
تنها حركت را به جلو نمى برند كه آن را به شكست خواهند كشاند.
طالوت ، كه در روايات ، ياران مهدى به ياران او تشبيه شده اند، در نبرد با جالوت ،
لشكريانش را با تشنگى آزمود. تن پروران و ناشكيبايان نظم را بر هم زدند، حريصانه به
آب افتادند، ولى صبور مردان از آن لب تر نكردند. از اين راه ، روشن شد كه گروه نخست
ارزش و توان همراهى با طالوت را ندارند و سرانجام ، در رويارويى با سپاه دشمن ،
وحشت آنان را فرا گرفت و از جنگيدن ، باز ماندند، ولى گروه دوم كه ايمان فكرى و
بصيرت واقعى داشتند، همه پيروزى را در اختيار خدا ديدند و صبورانه مقاومت ورزيدند.
ياران مهدى نيز، براى رسيدن به درجه شايستگى همرهى ، از غربالهاى گونه گون گذر داده
مى شوند و پس از پيمودن مراحل دشوار، به قله رفيع ((نصرت
)) بالا مى روند.
راز نزديك شدن به امام ، نه خويشاوندى ، كه كاميابى در آزمونهاى الهى است . پاره اى
از آزمايشها، پيش از قيام صورت مى گيرد و پاره اى پس از آن . طولانى شدن غيبت ،
فتنه ها، فريبندگيها، افكار باطل ، جاه و مقام ، جلوه فروشان ، محراب داران ، دين
به دنيا فروشان عالم نمايان و... بسيارى از منتظران را از راه باز مى دارند مگر
آنان را كه خدا راه نمايد. عاشقان راستين ،
چنگ زنندگان به ولايت ، جهادگران در راه خدا، مخلصان و بريدگان از دنياى دنى .
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
((دوران غيبت قائم ، چنان به درازا خواهد كشيد، تا حق در خلوص
خود رخ نمايد و ايمانهاى خالص از ناخالص ، جدا شود، كسانى كه سرشت ناپاك داشته و
ترس آن است كه به هنگام پيروزى دولت قائم ،منافقانه خود را در صف مؤ منان جاى دهند،
پيش از قيام مهدى از آن جدا شوند.(510)
))
به ميزان درجات ايمان و گذر از آزمونها متمايز مى شوند و به ميزان مايه هاى ايمانى
، دريارى امام ، بر يكديگر پيشى مى جويند.
به فرموده امام صادق :
(( منهم من يفقد عن فراشه ليلا فيصبح بمكه
و منهم يرى يسير فى السحاب نهارا.... قلت جعلت فداك ايهم اعظم ايمانا؟ قال : الذى
يسير فى السحاب نهارا...(511)
))
در وقت ظهور، برخى ياران شب در بستر ناپديد مى شدند و فرداى آن در مكه اند و گروهى
، روز در آسمان ره مى سپارند. گفتم : فدايت شوم كدام يك ايمانشان بيشتر است ؟
فرمود: آن كه در آسمان حركت مى كند.
پس از گرد آمدن نيروها، آزمونها، سخت تر مى شود. امام ، با آزمونهاى جسمى و روانى ،
باورها را به آزمايش مى گذارد. از جمله ، همانند طالوت كه سپاهيانش را با تشنگى
آزمود، ياران امام نيز، با تشنگى امتحان خواهند شد.(512)
فراتر از آن ، امام بى پروا به باورهاى خرافى و عوامانه حمله مى برد و معارف به دور
از دسترس و پوشانده شده در غبار فراموشى و رازناك را آشكار مى سازد. در اين تكانهاى
فكرى ، صاحبان بصيرت و معرفت ، تزلزلى به خود راه نداده و استوار بر جاى مى مانند.
ولى آنان كه در باورهاى خود، ناخالصى دارند و انديشه را از سر سرچشمه نگرفته اند. و
به جاى شاهراه ، به كوره راه رفته اند در حقانيت امام ترديد كرده اند از پيرامون
حضرت ، پراكنده مى شوند. در سخنرانى امام در مسجد كوفه
(513) تخريب ديوار مسجد پيامبر، تفاوتهاى ، فكرى و بينش همراهان به بوته
آزمايش در مى آيد و درجه و رتبه ياران در پيروى فرامين امام ارزيابى مى شود.(514)
ويژگيهاى همراهان مهدى
(515)
1. خداجويى : خداجويى و توحيد، سرلوحه عقايد و خصال ياران مهدى است . آنان خدا را
به شايستگى شناخته و همه وجودشان غرق جلوه نور ايزدى است . همه چيز را جوله او ديده
و جز ياد او، سخن ديگران در نظرشان بى لطف و جاذبه است . غيب را چونان شهود ديده و
از صفاى روحانى عالم معنى نوش كرده اند. ايمانى خالصانه در سينه دارند كه شك و
ترديد با آن بيگانه است
(516) در شناخت حقيقت ، به مرتبه يقين رسيده اند و حقايق را بدون پرده
مشاهده مى كنند.(517)
كمال معرفت و آشنايى با حقايق آنان را به مرحله عالى خشيت نائل كرده و از كوتاهى در
انجام وظيفه ، هراس دارند. زيرا آن كس كه به خدا نزديكتر است و به عزت و قدرت بى
پايان او، بيشتر آگاهى دارد ترسش از خدا فزون تر است و در انجام وظيفه شكيباتر.
شوق ديدار محبوب ، دلهايشان را به وجد آورده و در اشتياق وصل او، شب و روز نمى
شناسند.
امام صادق عليه السلام درباره اينان مى فرمايد:
(( رجال كان قلوبهم زبر الحديد لايشوبها شك
فى ذات الله .... كالمصابيح كان قلوبهم القناديل و هم من خشيه الله مشفقون يدعون
بالشهاده يتمنون ان يقتلوا فى سبيل الله .(518)
))
مردانى كه گويا دلهايشان پاره هاى آهن است . غبار ترديد در ذات مقدس خداى ،
خاطرشان را نمى آلايد.... همانند چراغهاى فروزانند، گويا دلهايشان نور باران است .
از ناخشنودى پروردگارشان هراس دارند. براى شهادت دعا مى كنند و آرزومند كشته شدن در
راه خدايند.
ام ير المومنان ياران مهدى را گنجهايى مى داند آكنده از معرفت خدايى .
(( بخ بخ للطالقان فان الله تعالى كه كنوز
ليست من ذهب و لافضه ولكن بها رجال مومنون عرفوا الله حق معرفته و هم ايضا انصار
المهدى فى آخر الزمان
)).(519)
خوشا به حال طالقان كه خداى بزرگ در آن گنجاى نهفته دارد برتر از طلا و نقره . آن
گنجها، مردانى مومناند كه خداى را به شايستگى شناخته اند. آنان ، ياران مهدى در آخر
الزمان هستند.
2.بصيرت و آگاهى : شناخت مقصد چراغ راه است ، راه را بر رونده آشكار و آسان مى
سازد. در دو راهيها، او را از سرگردانى رهايى مى بخشد. مردان حقيقت آشنا، از دورى
راه ، نااميد نمى گردند و در بحرانها، كمرخم نمى كنند. پيچ و خمهاى زندگى و كژيها،
آنان را به بيراهه نمى كشاند. چراغى فرا روى دارند و بردبارانه به سوى آن راه مى
گشايند.(520)
على عليه السلام رويارويى با فتنه هاى كور و رطه هاى هراس انگيز. چون جنگيدن با
مسسلمانان بى شعور و جاهلان پينه بر پيشانى بسته را، نه در صلاحيت هر كس كه در توان
دلير مردانى مى بيند كار كشته و ژرف نگر، كه در ظواهر درنگ كرده و از وراى همه
موانع پايان را تماشا كنند و اسلام ناب محمدى را از اسلام ناخالص و شرك آلود متمايز
سازند.
حضرت در آغاز درگيرى با مسلمانان مقدس نماى پيمان شكن ، خطاب به ياران ، فرمود:
(( و قد فتح باب الحرب بينكم و بين اهل
القبله ، و لايحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر و العلم بمواقع الحق .(521)
))
ميان شما و اهل قبله در جنگ گشوده شد و اين علم را برندارد مگر آن كس كه بينا و
شكيبا باشد و دااند كه حق در كجا است .
ياران مهدى ، در بصيرت ، رايت و خردمندى سرآمدند. در فتنه هايى كه زيركان در آن فرو
مى مانند، هوشيارانه راه جويند و حق را از باطل باز شناسند.
چنان از جامهاى حكمت سيرابند و آماده كار كه :
(( حتى اذا وافق القضاء انقطاع مده البلاء
حملوا بصائرهم على اسيافهم و دانوا لربهم بامر واعظهم ))(522)
))
چون فرمان خدا آزمايش را به سر آورد، شميرها در راه حق آختند و بصيرتى را كه در كار
دين داشتند آشكار كردند. طاعت پروردگارشان را پذيرفتند و فرمان واعظشان را شنيدند.
بصيرت و آگاهى عميق از هدفها و راهها و شناخت دوستان و دشمنان اسلام ، سبب مى شود
كه در احياى سنت و مبارزه با بدعت درنگ نكنند و در پى رسالت شركت زدايى ، به همراه
امام خود، تبر بر دارند و بت شكنى كنند، پيرايه هايى كه به اسم دين در ذهنا جاى
گرفته و با گذشت زمان مقدس يافته اند نابود سازند و اسلام را در صفا و خلوص نخستين
خود عرضه بدارند.
3. عبادت و بندگى : ياران مهدى ، مردان عبادتند و نيايش ، شيران روز و نيايش گران
شب .
آن هم نه عبادتى عادت گونه و يا چون پرستش مزدوران و تاجران ، بلكه نيايشى عارفانه
و پاكبازانه ، پيوند روح با ابديت ، عالى ترين عكس العمل سپاسگزارانه انسان در
برابر خدا. عبادت آزادگان . نيايش پرجوش و خروش و سير و سلوك . روح بندگى و راز و
نياز با جانشان در هم آميخته ، همواره خود را در محضر خدا مى بيند و از ياد او لحظه
اى غفلت نمى ورزند. از ترس خداوند، نيمه شب ، چونان مادران فرزند مرده مى گريند. شب
زنده داران و روزه داران .(523)
بهگفته فضيل بن يسار:
(( رجال لاينامون الليل لهم دوى فى صلاتهم
كدوى النحل يبيتون قياما على اطرافهم رهبان باليل اسد بالنهار.(524)
))
مردانى كه سبك خوابند و در نماز، بسان زنبور عسل ، زمزمه كنان .
امام ، در سفر و حضر، جنگ و صلح ياران را به تعبد و تضرع سفارش مى كند، تا مقصد
فراموش نگردد و پيروزيهاى پياپى ، آنان را به غفلت و غرور دچار نسازد. همواره
پيروزى را از جانب خدا ببينند و مناجات و نماز را كليد نصرت او.
امام باقر عليه السلام مى فرمايد:
(( حتى اذا صعد النجف قال لاصحابه ؛ تعبدو
ليلتكم فيبيتون بين راكع و ساجد يتضرعون الى الله .(525)
))
چون بر فراز نجف برآيد، به ياران خطاب كند. امشب را به عبادت به روز آوريد آنان
برخى در ركوع و برخى در سجده شب را به سحر مى رسانند و به درگاه خدا تضرع مى كنند.
يا مى فرمايد:
((گويا، قائم و يارانش را در نجف اشرف مى نگرم ، توشه هايشان
به پايان رسيده و لباسهايشان مندرس گشته است . جاى سجده بر پيشانيشان نمايان است .
شيران روزند و راهبان شب .(526)
))
4. حافظان حدود خدا: اسلام ، دين مرزهاست و همه چيز در آن ، قانون دارد. واجبات و
محرمات مرزهاى دين خدايند حركت در مرز، حركت در راه است و تجاوز از آن ، بيراهه و
گمراهى . ياران مهدى ، مرزبان دين خدايند و حافظان حدود او. در اجراى فرمانهاى حق ،
سخت و پى گير و استوارند و در انجام دستورها و وظيفه ها، دستخوش احساسات و دوستيهاى
بى مورد واقع نمى شوند. قدرت و حشمت آنان را مغرور نمى كند و سنگدلى دشمنان ، ايشان
را به افراط نمى كشاند. جنگهاى مهيب و دشواريهايى نبرد، آنان را در عبادت سهل انگار
نمى كند و تهى دستى ايشان را به مال اندوزى و تجاوز وا نمى دارد. نخستين شرط بيعت
امام با ياران ، حافظت حدود خدا است .
على عليه السلام مى فرمايد:
((ياران با اين شرائط با امامشان بيعت مى كنند كه دست پاك
باشند و پاكدامن زبان به دشنام نگشايند و خون كس ، به ناحق نريزند. به سكونتگاه
مردم هجوم نبرند و كس را به ناحق نيازارند. بر مركبهاى ممتاز سوار نشوند و لباسهاى
فاخر نپوشند. مسجدى را خراب نكنند و بر مردم راه نبندند. به يتيم ستم روا ندارند و
راهى را ناامن نكنند. شاهد باز نبوده و شراب ننوشند.
در امانت ، خيانت نكرده و پيمان شكن نباشند. احتكار نكنند و پناهنده را نكشند.
فراريان را دنبال نكرده ، مجروح را نكشند. ساده بزيند و در راه خدا به شايستگى جهاد
كنند.
امام نيز، متعهد مى شود، بسان همراهان زندگى كند، دربان و حاجت براى خود نگيرد. به
اندك قانع باشد و به يارى خدا در راه استقرار عدالت بكوشد و خدا را به شايستگى
عبادت كند.(527)
))
امام ، بر رفتار كراگزاران خود و مواظبت آنان بر اجراى وظايف خود نظارت دو چندان
دارد.(528)
بايد چنين باشد، زيرا ايجاد حكومت اسلامى ، در گرو حفظ حدد خداست و ايجاد جامعه
آرمانى ، جز با تربيت استوانه هاى پولادين ممكن نمى گردد. اگر كارگزاران نظام
توحيدى ، با فضيلت باشند و وظيفه شناس ، مردم نيز حرمت دين نگه دارند و پياپيش بر
كاروان عدالت راه گشايند. پيروزى حق و شكست باطل در گرو تعهد و پاى مردى پرچمداران
آن است .
5. شجاعت : ياران مهدى ، دلير مردند و جنگاوران ميدانها نبرد. دلهايى چون پولاد
دارند و از انبوه دشمن ، هراسى به دل راه نمى دهند. ايمان به هدف ، همه وجودشان
راتسخير كرده و عشق به خاندان پيامبر(ص ) به بازوانشان قوت بخشيده است . اراده
جنگيدن ، سرشار از شجاعتى بى همانند، آنان را به رزمگاه مى كشاند. دل مردن دارند و
عشق به شهادت . عزت نفس و بلندى همت ، آنان را از كوه بلند پايه تر كرده و هيبتشان
را در سينه ستمكاران دو چندان . غيور مردانند و ترسويان و زبونان ، در جمعشان راه
ندارند.
مولايشان ، اندامى پهلوانانه دارد، سينه اى ستبر و بازوان پولادين و ورزيده .(529)
يارانش قوت چهل مرد دارند. شيران ميدان رزمند و جانهايشان از خاراسنگ ، محكم تر.(530)
شجاعت بى بدليشان ، ترس را بر دلهاى مستكبران چيره ساخته و پيشاپيش راه گريز پيش مى
گيرند.
امام باقر(ع ) مى فرمايد:
(( كانى انظر اليهم مصعدين من نجف الكوفه
ثلاث مائه و بضعه عشر رجلا كان قلوبهم زبرالحديد... يسير الرعب امامه شهرا و خلفه
شهرا.(531)
))
گويا، آنان را مى نگرم ، سيصد و اندى مرد بر بلنداى نجف كوفه ايستاده اند.
دلهايى چون پولاد دارند. در هر سو، تا مسافت يك ماه راه ، ترس بر دلهاى دشمنان سايه
مى افكند.))
در سوار كارى و تير اندازى بى نظيرند: ((خيرالفوارس
)). در رزمگاه نشان شجاعان بر تن دارند و چونان پيامبر(ص ) در نبرد بدر،
نشانه ويژه بر سر نهاده اند.(532)
دليرى ، ويژه باران برگزيده نيست ، همه خدا جويان و مستضعفان از پديدار شدن طلايه
حق و عدالت قوى دل مى گردند و حياتى دوباره مى يابند.
ترس را كنار مى نهند و به صف رزم آوران مى پيوندند.
6. فرمانبرى : ياران امام ، عاشقان مولاى خودند و پاكبازان راه او. از وى چونان
فرزندانى خلف ، فرمان مى برند و بهتر از بنده اى گوش به فرمان ، از حضرت ، پيروى مى
كنند. در انجام دستورهاى وى ، بر يكديگر، پيشى مى گيرند.
به فرموده پيامبر (ص ):
(( كدادون مجدون فى طاعته )).(533)
تلاش گر و كوشا در پيروى از اويند.
پيروى از امام ، نه برخاسته از زور، كه ناخالصان را به زور در ضيافت اهل وفا در
نياورند و در خلوت جوانمردان ، ناپاكان حضور نيابند. بلكه عشق و علاقه قلبى به مهدى
، آنان را به فرمانبرى وا مى دارد. بسان پروانه ، به دور شمع وجودش ، در گردشند.
جاذبه سازنده و پر قدرتش ، آنان را مجذوب كرده است . لبخند او را، جلوه رضاى خدا و
عتابش را تازيانه خشم خدا مى شمرند. او، را بيش از هر كس ، دوست مى دارند و پيروى
از او را ،بدون قيد و شرط، بر خود لازم مى شمارند. يادگار پيامبر را در ميان دارند
و از هر چه پيرامون او وجود دارد، نشان يار جسته و به آن تبرك مى جويند.
(( كان على خيولهم العقبان ، يتمسحون بسرج
الامام يطلبون بذلك البركه و يحفون به و يقونه بانفسهم فى الحروب و يكفونه ما يريد
منهم .(534)
سوارانى با نشان و پرچم ، براى تبرك دست بر زين مركب امام مى سايند و درگرد امام در
چرخشند. با جان و دل ، او را در جنگها يارى كرده و آنچه طلب مى كند. كفايت مى كنند.
دوستان خدايند و خدا دوست . به جاى ناشكيبايى بزدلان و راحت طلبان ، ياريش مى كنند
و در برابر نافرمانى نمك ناشناسان ، پاكبازان تسليم اويند.(535)
امام حسن عسكرى (ع ) در سخنانى كه در آخرين روزهاى عمر، به فرزند خود فرموده ، از
ياران مخلص مهدى ياد كرده و فرزند را با ياد آن مردان با وفا دلدارى داده است :
((...روزى را مى بينم كه پرچمهاى زرد و سفيد در كنار كعبه ، به
اهتزاز در آمده ، دستها براى بيعت تو، پى در پى صف كشيده اند. دوستان با صفا، كارها
را چنان به نظم و ترتيب در آورده اند كه همچون دانه هاى در گرانبها كه در رشته اى
قرار گيرند، شمع وجودت را احاطه كرده اند و دستهايشان براى بيعت تو، در كنار حجر
الاسود. به هم مى خورد. قومى به آستانه ات گرد آيند كه خداوند آنان را از سرشتى پاك
و ريشه اى پاكيزه و گرانبها آفريده است . دلهايشان از آلودگى نفاق و پليدى شقاق
پاكيزه است . به فرمانهاى دينى فروتند و دلهايشان از كينه و دشمنى پيراسته ،
رخسارشان براى پذيرش حق آماده است و سيمايشان با نور فضل و كمال آراسته . آيين حق
را مى پرستند و از اهل حق پيروى مى كنند.(536)
7. ايثار و مواسات : از ويژگيهاى بارز همراهان مهدى ، ايثار و مواسات است . وحدت
مقصد و اخلاص نيت ، دلهايشان را با هم پيوند داده و يار و غمخوار يكديگرند. آنان
براى يكديگر خود را به رنج افكنند و در بهره گيرى از زيباييهاى زندگى ، ديگران را
بر خود پيش دارند و بايد چنين باشند آن كس كه خود ساخته نباشد، نمى تواند سازندگى
كند و آن كه بر دوست خود، مهر نورزد، ديگران را شايسته ترحم نبيند. پيروزى پيامبر
اسلام (ص ) در گرو ياران ايثارگر و فداكار بود و همه قيامهاى اصلاحگرانه تاريخ
اسلام از چشمه مواسات بهره گرفت .
از آن سو، از عوامل خانه نشين شدن امامان ، اندك بودن ياران موافق و فداكار بوده
است .(537)
بريد عجلى نقل مى كند:
(( قيل لابى جعفر(ع ) ان اصحابنا بالكوفه
جماعه كثيره فلو امرتهم لاطاعوك واتبعوك ؟ فقال : يجيئى احدهم الى كيس اخيه فياخذ
منه حاجته ؟ فقال لا. قال : فهم بدمائهم ابخل ، ثم قال : ان الناس فى هدنه نناكحم و
نوارثهم و نقيم عيلهم الحدود و تودى اماناتهم حتى اذا قام القائم جاءت المزامله و
ياءتى الرجل الى كيس اخيه فياخذ حاجته لايمنه .(538)
))
به امام باقر گفته شد: يارانمان در كوفه بسيارند. اگر فرمان دهى از تو اطاعت خواهند
كرد. فرمود: چنان هستند كه كس بدون اجازه برادر دينى ، از مال او نيازمندى خود را
بر طرف كند؟ گفت خير.
فرمود: پس آنان كه از بذل مال دريغ كنند، در نثار جان بخيل ترند. سپس افزود: مردم
در صلح اند با آنان ازدواج كرده و از ايشان ارث بريم و برايشان اقامه حدود كرده و
امانات آنان را اداء كنيم . زمان قيام قائم دوران رفاقت فرا رسد. مرد به سراغ مال
برادر رفته حاجت خود برگيرد و كس او را منع نكند.
در روايات ، از ياران مهدى علاوه بر تعبير ((مزامله
)) به رفقا، نيز نام برده شده اند،(539)
به معناى دوستان همدل و همراز، با لطف و صفا، دوستان بزم و رزم ، دوستيشان ، چنان
محكم است كه گويا برادران تنى اند. و همه شان از يك پدر و مادرند.
(( كانما ربا هم اب واحد وام واحده قلوبهم
مجتمعه بالمحبه و النصيحه .(540)
))
گويا يك پدر و مادر آنان را پروريده اند. دلهاى آنان از محبت و خير خواهى به يكديگر
آكنده است .
8. زهد و ساده زيستى : زهد و ساده زيستى ، زينت كارگزاران مهدى است .
آرمانش رساندن جامعه به قله رفيع توحيد و عدالت است و خوشكامى و نيك بختى را در
آرامش ديگران مى جويند. غذايشان ساده و لباسشان بى پرايه است . زندگيشان از معيشت
درويشان فراتر نمى رود. با دردهاى جامعه آشنا و رنجهاى بشر در احساس لطيفشان ،
بازتاب دارد. نمى توانند تن به آسايش و شادكامى سپارند و از احوال مردمان غافل شوند
و نام مصلح جهان بر خويش نهند؛ چرا كه آن كه با عشرت طلبان همسو شود و دل در گرو آز
و طمع بندد، نمى تواند مروج دين باشد و كارگزارى شايسته براى حكومت عدل و داد.(541)
امام صادق (ع ) به كسانى كه براى رسيدن به نان و نام در آرزوى حكومت اهل بيت بودند،
مى فرمود: ((اينك ، هنگام آرامش ماست . اگر به قدرت دست يابيم
، همراهان ما زندگى دشوارترى از ديگران خواهند داشت . رسم كشور دارى ايجاب خواهد
كرد كه پشتوانه درويشان و بينوايان باشيم . تواضع و فروتنى را پيشه سازيم و
درناگواريهاى روزگار شريك آنان باشيم ، تا مردم از ما الگو گيرند و تلخى زمانه در
كامشان گران نيايد.(542)
امام صادق (ع ) در برابر پافشارى دوستان براى قيام و شتاب در خروج قائم فرمود:
(( ما تستعجلون به خروج القائم ، فوالله ما
لباسه الا الغيظ و لاطعامه الا الجشب و ما هو الا السيف و الموت تحت ظل السيف .(543)
))
چرا در خروج قائم شتاب مى ورزيد. به خدا سوگند، لباسش درشت و غذايش ناچيز است .
زندگى در حكومت او، جنگيدن است و مرگ در سايه شمشير.
ستمديدگان جهان ، آزادى خود را در دست آن پاكبازان ديده و از سراسر گيتى به ياريشان
مى شتابند. درستى گفتار و شعارشان را در كردارشان مى جويند و در پى ديدن نشانه هاى
اخلاص و صداقت به درگاهش سر مى سپارند.
در حجاز، فرودستان و بينوايان در انتظار ظهور مهدى لحظه مى شمارند(544)
و در ساير سرزمينها نيز، غير مسلمانان براى رهايى از ستم بيدادگران ، امام را مى
جويند به دست مهر او به آستان اسلام ، پيشانى مى سايند.(545)
9. نظم و انضباط: نظم در زندگى و كار، از ارزشهاى انسانى و از رموز كاميابى است .
انسانهاى موفق . برنامه دارند و بر اساس اصول مشخص ، حركت مى كنند. انقلابهاى رهايى
بخش و سازمان يافته ، كمتر با شكست روبه رو مى شوند. پيامبر اسلام ، سمبل نظم بود.
در زندگى شخصى ، اوقات خود را تقسيم مى كرد و عبادت و استراحت و روابط خانوادگى و
اجتماعى حضرت ، بر اساس نظمى روشن شده بود.(546)
على (ع ) نيز، با نظم بود و به هنگامى مرگ فرزندان و پيروان خود را به نظم در كارها
سفارش فرمود.(547)
ياران امام زمان نيز، داراى نظم و تشكيلاتى مناسب با حكومت جهانى اند. با اين كه
روابط گرمى با مردم دارند، بسان پدر و فرزند، ولى كارها را بر اساس اصولى محكم و
روشن پيش مى برند و تشكيلاتى بر اساس معيارهاى اسلامى در ميانشان برقرار است .
از ياران امام برخى سمت نقابت و نمايندگى دارند.(548)
ديگران ، در اختيار اين گروهند.
سپاهيان امام ، لباس يكسان استفاده مى كنند. نيروهاى متحدالشكل و منظم مهدى ، منظم
ترين نيروهاى رزمى جهانند.
على (ع ) آنان را اين گونه مى ستايد:
(( كانى انظر اليهم و الزى واحد و القد
واحد و الجمال واحد و اللباس واحد.))(549)
گويا آنان را مى نگرم ، زى و هياءتى يكسان ، قد و قامت برابر، در جمال و برازندگى
همانند و هم لباسند.
در آغاز و انجام كارها، سازماندهى دارند و در بيعت با امام و دعوت به قيام و جهاد
با دشمنان هماهنگ عمل مى كنند. دوستانى با صفايند و كارها را ماهرانه به نظم و رديف
در آورده اند و پيشاپيش ، مقدمات حركت را براى امام فراهم مى كنند.(550)
|